عبدالله بن حسن بن علی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:


==مقدمه==
==مقدمه==
«عبدالله اصغر» فرزند [[امام حسن مجتبی]]{{ع}}]، مادرش دختر [[سلیل بن عبدالله بجلی]] بود که برخی نام وی را [[رمله]] آورده‌اند<ref>تسمیة من قتل...، ش۱۱؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۸، دارالمعارف؛ مقاتل الطالبیین، ص۸۹، دارالمعرفة؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۷۸؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۳۹.</ref>. وی در [[حادثه عاشورا]] هنوز به سن [[بلوغ]] نرسیده بود و در [[خیمه]] [[زنان]] نگه‌داری می‌شد. آن‌گاه که [[شمر بن ذی الجوشن]] با نیروهای پیاده پس از عقب‌نشینی دوباره به سوی [[امام حسین]]{{ع}} [[هجوم]] آورد، عبدالله از خیمه بیرون دوید و به سوی عمویش حرکت کرد. [[زینب]]{{س}} او را گرفت و [[امام]]{{ع}} نیز فرمود: «خواهرم او را نگه دار»، ولی عبدالله نپذیرفت و از بازگشت به خیمه به شدت خودداری کرد و گفت: «به [[خدا]] قسم هرگز از عمویم جدا نخواهم شد».
«عبدالله اصغر» فرزند [[امام حسن مجتبی]]{{ع}}، مادرش دختر [[سلیل بن عبدالله بجلی]] بود که برخی نام وی را [[رمله]] آورده‌اند<ref>تسمیة من قتل...، ش۱۱؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۸، دارالمعارف؛ مقاتل الطالبیین، ص۸۹، دارالمعرفة؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۷۸؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۳۹.</ref>. وی در [[حادثه عاشورا]] هنوز به سن [[بلوغ]] نرسیده بود و در [[خیمه]] [[زنان]] نگه‌داری می‌شد. آن‌گاه که [[شمر بن ذی الجوشن]] با نیروهای پیاده پس از عقب‌نشینی دوباره به سوی [[امام حسین]]{{ع}} [[هجوم]] آورد، عبدالله از خیمه بیرون دوید و به سوی عمویش حرکت کرد. [[زینب]]{{س}} او را گرفت و [[امام]]{{ع}} نیز فرمود: «خواهرم او را نگه دار»، ولی عبدالله نپذیرفت و از بازگشت به خیمه به شدت خودداری کرد و گفت: «به [[خدا]] قسم هرگز از عمویم جدا نخواهم شد».


در آن هنگام [[ابجر بن کعب]] و به قولی «[[حرملة بن کاهل]]» [[شمشیر]] خود را بر [[امام]]{{ع}} فرود آورد. عبدالله گفت: «وای بر تو ای فرزند[[زن]] [[ناپاک]]! آیا می‌خواهی عموی مرا بکشی؟ و دست خود را سپر قرار داد که قطع شد و به پوست آویخت او فریاد: «یا عمّاه (یا امّتاه، یا امّاه)» برآورد و [[حسین]]{{ع}} وی را در آغوش کشید و به سینه چسبانید و فرمود: «برادرزاده [[شکیبا]] باش که خیر است و [[خداوند]] تو را به [[پدران]] [[پاک]] و نیکوکارت، [[رسول خدا]]{{صل}}، [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}}، [[حمزة بن عبدالمطلب|حمزه]]، [[جعفر]] و [[حسن بن علی]]{{عم}} که [[درود]] خداوند بر آنان باد ملحق خواهد ساخت»<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۰-۴۵۱، دارالمعارف؛ ارشاد، ج۲، ص۱۱۰-۱۱۱، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید؛ ملهوف، ص۱۳۹-۱۴۰؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۷۸؛ ابصارالعین، ص۷۳-۷۴، مرکز الدراسات الاسلامیة لحرس الثورة؛ فرسان الهیجاء، ص۲۳۹-۲۴۰؛ وسیلة الدارین، ص۲۴۸-۲۵۰.</ref>.
در آن هنگام [[ابجر بن کعب]] و به قولی «[[حرملة بن کاهل]]» [[شمشیر]] خود را بر [[امام]]{{ع}} فرود آورد. عبدالله گفت: «وای بر تو ای فرزند[[زن]] [[ناپاک]]! آیا می‌خواهی عموی مرا بکشی؟ و دست خود را سپر قرار داد که قطع شد و به پوست آویخت او فریاد: «یا عمّاه (یا امّتاه، یا امّاه)» برآورد و [[حسین]]{{ع}} وی را در آغوش کشید و به سینه چسبانید و فرمود: «برادرزاده [[شکیبا]] باش که خیر است و [[خداوند]] تو را به [[پدران]] [[پاک]] و نیکوکارت، [[رسول خدا]]{{صل}}، [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}}، [[حمزة بن عبدالمطلب|حمزه]]، [[جعفر]] و [[حسن بن علی]]{{عم}} که [[درود]] خداوند بر آنان باد ملحق خواهد ساخت»<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۰-۴۵۱، دارالمعارف؛ ارشاد، ج۲، ص۱۱۰-۱۱۱، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید؛ ملهوف، ص۱۳۹-۱۴۰؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۷۸؛ ابصارالعین، ص۷۳-۷۴، مرکز الدراسات الاسلامیة لحرس الثورة؛ فرسان الهیجاء، ص۲۳۹-۲۴۰؛ وسیلة الدارین، ص۲۴۸-۲۵۰.</ref>.
۱۱۵٬۱۷۷

ویرایش