←نقش آسیه در حفظ جان موسی{{ع}}
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
همچنین گفتهاند: آسیه برای [[انکار]] انتساب موسی{{ع}} به [[بنیاسرائیل]]، در دفاع از وی گفت: [[زنان]] بنیاسرائیل علاقه شدیدی به فرزندانشان دارند و آنها را پنهان میکنند؛ پس چگونه ممکن است آنها را به دریا بیندازند؟<ref> کشفالأسرار، ج ۷، ص ۲۷۷.</ref> به گفته [[ثعلبی]]، کنیزانی که برای شست و شو و بردن آب به کنار نیل آمده بودند، صندوق حامل موسی{{ع}} را یافته، نزد [[آسیه]] آوردند. چون آسیه درِ آن را گشود، [[خداوند]] [[محبّت]] او را در دلش افکند. از [[فرعون]] خواست آن [[کودک]] را که مایه روشنی چشمانشان شده، به او ببخشد. فرعون گفت: میترسم این همان کسی باشد که نابودی ما به دست او است؛ ولی با [[اصرار]] آسیه، [[موسی]]{{ع}} را به او بخشید<ref>قصص الانبیا، ص ۱۴۹.</ref>. | همچنین گفتهاند: آسیه برای [[انکار]] انتساب موسی{{ع}} به [[بنیاسرائیل]]، در دفاع از وی گفت: [[زنان]] بنیاسرائیل علاقه شدیدی به فرزندانشان دارند و آنها را پنهان میکنند؛ پس چگونه ممکن است آنها را به دریا بیندازند؟<ref> کشفالأسرار، ج ۷، ص ۲۷۷.</ref> به گفته [[ثعلبی]]، کنیزانی که برای شست و شو و بردن آب به کنار نیل آمده بودند، صندوق حامل موسی{{ع}} را یافته، نزد [[آسیه]] آوردند. چون آسیه درِ آن را گشود، [[خداوند]] [[محبّت]] او را در دلش افکند. از [[فرعون]] خواست آن [[کودک]] را که مایه روشنی چشمانشان شده، به او ببخشد. فرعون گفت: میترسم این همان کسی باشد که نابودی ما به دست او است؛ ولی با [[اصرار]] آسیه، [[موسی]]{{ع}} را به او بخشید<ref>قصص الانبیا، ص ۱۴۹.</ref>. | ||
از [[ | از [[امام باقر]]{{ع}} [[نقل]] شده که آسیه و فرعون برای [[تفریح]] در ایام [[بهار]]، در خیمهای (قصری)<ref>نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۱۵.</ref> کنار [[رود نیل]] به سر میبردند که موسی{{ع}} را یافتند <ref>نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۱۴.</ref> و فرعون با دیدن موسی{{ع}} گفت: چگونه است که این کودک کشته نشده؟ آسیه گفت: تو [[فرمان]] کشتن کودکانی را صادر کردهای که امسال به [[دنیا]] آمدهاند و این کودک، بیش از یک سال دارد<ref>مجمعالبیان، ج ۷، ص ۳۷۸.</ref>. به گفته بیشتر [[مفسّران]]، فرعون ابتدا قصد کشتن موسی{{ع}} را داشت و در مقابل سخن آسیه که این کودک، [[نور]] چشم من و تو است، گفت: نور چشم من نیست<ref>روضالجنان، ج۱۵، ص۱۰۱؛ عرائس المجالس، ثعلبی، ص ۱۴۹.</ref>. از جملۀ {{متن قرآن|لَا تَقْتُلُوهُ}} نیز برمیآید که آنها قصد کشتن موسی{{ع}} را داشتند؛ همچنین آسیه واسطه میشود تا [[مادر موسی]] در [[مقام]] دایه پذیرفته شود. از امام باقر{{ع}} نقل شده که فرعون، ابتدا نمیپذیرفت مادر موسی که از [[بنیاسرائیل]] بود، به وی شیر دهد؛ ولی با اصرار آسیه پذیرفت<ref>نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۱۵.</ref>. بار دیگر که فرعون [[تصمیم]] گرفت موسی{{ع}} را به [[قتل]] برساند، آسیه با [[زیرکی]] مانع شد. به گفته [[علی بن ابراهیم]]، این بار هنگامی بود که موسی{{ع}} با چنگ زدن به ریش فرعون چند مو از آن را کَند. فرعون به شدّت ناراحت شد و تصمیم گرفت او را بکشد. آسیه گفت: این [[کودکی]] است که نمیداند چه میکند. فرعون گفت: خوب میداند. آسیه گفت: دانهای خرما (یاقوت)<ref> کشفالأسرار، ج ۶، ص ۱۱۸؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۲۳۳.</ref> و حبّهای [[آتش]] در برابرش بگذار؛ اگر آن دو را تشخیص داد، تو راست میگویی. او چنین کرد و به [[موسی]]{{ع}} گفت: بخور. موسی{{ع}} دست به طرف خرما برد؛ ولی [[جبرئیل]]، دستش را به طرف [[آتش]] گرداند. موسی{{ع}} آتش را گرفت و در دهان گذاشت<ref>قمی، ج ۲، ص ۱۳۷.</ref> (و همین سوختن [[زبان]]، سبب لکنت زبان او شد)<ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۲۳۳؛ کشفالأسرار، ج ۶، ص ۱۱۹.</ref> و بدین وسیله [[رهایی]] یافت<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی، سید محمود]]، [[آسیه - دشتی (مقاله)|مقاله «آسیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱؛ [[مرضیه السادات کدخدایی|کدخدایی، مرضیه السادات]]، [[آسیه - کدخدایی (مقاله)|مقاله «آسیه»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۴۸-۴۹.</ref>. | ||
==[[ایمان]] [[آسیه]]== | ==[[ایمان]] [[آسیه]]== |