ابراهیم بن موسی الکاظم: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:


==مقدمه==
==مقدمه==
[[برادر]] [[امام رضا]]{{ع}}. [[ابراهیم]] یکی از [[فرزندان امام کاظم]]{{ع}} و از نقش‌آفرینان عرصه [[سیاست]] بود، ولی اطلاعات چندانی درباره وی وجود ندارد. درباره [[شخصیت]] رجالی وی نخستین بار [[شیخ مفید]] در [[الارشاد]] سخن گفته<ref>الإرشاد، ج۲، ص۲۴۵-۲۴۷.</ref> و سپس بعدی‌ها بدون اظهار نظری آن را تکرار کرده‌اند و حتی [[اشتباه]] [[تاریخی]] آن را یاد آور نشده‌اند<ref>جامع الرواة، ج۱، ص۳۴؛ الفوائد الرجالیة، ج۱، ص۴۱۴؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۱۳.</ref>. مفید آورده است: ابراهیم بن موسی مردی سخی، [[شجاع]] و [[کریم]] بود که در ایام [[مأمون]] از سوی محمد بن محمد بن<ref>الإرشاد، ج۲، ص۲۴۵-۲۴۷؛ تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۲۳.</ref>[[زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب]] که با [[ابوالسرایا]] در [[کوفه]] [[بیعت]] کرده بود، فرمانروای [[یمن]] شد. ابراهیم در آن [[زمان]] به سوی یمن رفت و آنجا را [[فتح]] کرد، تا اینکه کار ابوالسرایا خاتمه یافت. سپس برای ابراهیم از [[مأمون عباسی]] [[امان]] گرفته شد. او سپس تصریح می‌کند که هر یک از [[فرزندان]] [[حضرت موسی بن جعفر]]{{ع}} دارای [[فضل]] و منقبتی هستند که [[شهرت]] دارد، البته [[علی]] [[الرضا]]{{ع}} در این [[جهت]] بر همگان پیشی دارد. [[مجلسی]] نیز به نقل این قول بسنده می‌کند<ref>بحارالأنوار، ج۴۸، ص۲۸۸.</ref>، چنان که دیگران چنین کرده بودند<ref>إعلام الوری، ج۲، ص۳۷؛ الدر النظیم، ص۶۷۴؛ نقد الرجال، ج۱، ص۸۹.</ref>.
[[برادر]] [[امام رضا]]{{ع}}. [[ابراهیم]] یکی از [[فرزندان امام کاظم]]{{ع}} و از نقش‌آفرینان عرصه [[سیاست]] بود، ولی اطلاعات چندانی درباره وی وجود ندارد. درباره [[شخصیت]] رجالی وی نخستین بار [[شیخ مفید]] در [[الارشاد]] سخن گفته<ref>الإرشاد، ج۲، ص۲۴۵-۲۴۷.</ref> و سپس بعدی‌ها بدون اظهار نظری آن را تکرار کرده‌اند و حتی [[اشتباه]] [[تاریخی]] آن را یاد آور نشده‌اند<ref>جامع الرواة، ج۱، ص۳۴؛ الفوائد الرجالیة، ج۱، ص۴۱۴؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۱۳.</ref>. مفید آورده است: ابراهیم بن موسی مردی سخی، [[شجاع]] و [[کریم]] بود که در ایام [[مأمون]] از سوی [[محمد بن محمد بن زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب]]<ref>الإرشاد، ج۲، ص۲۴۵-۲۴۷؛ تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۲۳.</ref> که با [[ابوالسرایا]] در [[کوفه]] [[بیعت]] کرده بود، فرمانروای [[یمن]] شد. ابراهیم در آن [[زمان]] به سوی یمن رفت و آنجا را [[فتح]] کرد، تا اینکه کار ابوالسرایا خاتمه یافت. سپس برای ابراهیم از [[مأمون عباسی]] [[امان]] گرفته شد. او سپس تصریح می‌کند که هر یک از [[فرزندان]] [[حضرت موسی بن جعفر]]{{ع}} دارای [[فضل]] و منقبتی هستند که [[شهرت]] دارد، البته [[علی]] [[الرضا]]{{ع}} در این [[جهت]] بر همگان پیشی دارد. [[مجلسی]] نیز به نقل این قول بسنده می‌کند<ref>بحارالأنوار، ج۴۸، ص۲۸۸.</ref>، چنان که دیگران چنین کرده بودند<ref>إعلام الوری، ج۲، ص۳۷؛ الدر النظیم، ص۶۷۴؛ نقد الرجال، ج۱، ص۸۹.</ref>.


آنچه بدواً مایه [[تأمل]] تاریخی است، کیستی ابراهیم است. در اینکه ابراهیم، از [[فرزندان حضرت]] کاظم{{ع}} و به [[حکم]] آنکه آن [[امام]] به [[کنیه]] [[ابوابراهیم]] نیز معرفی شده<ref>سر السلسلة العلویة، ص۳۶؛ عمدة الطالب، ص۱۹۶.</ref>، فرزند اول پسر یا از اولین فرزندان پسر آن [[حضرت]] است، تردیدی نمی‌توان روا داشت، هر چند [[تاریخ]] ولادتش روشن نیست. اما [[پرسش]] اساسی آن است که آیا [[امام کاظم]]{{ع}} یک فرزند به این نام داشته است یا دو فرزند خود را به نام ابراهیم خوانده است. به نظر می‌رسد نخستین کسی که به تعدد ابراهیم بن موسی{{ع}} روی کرده، ابونصر [[بخاری]] (زنده در سال ۳۴۱ق) است. وی ضمن یاد کرد تعداد [[فرزندان امام کاظم]]{{ع}}، هجده پسر و بیست دختر، از [[ابراهیم بن موسی اکبر]] یاد می‌کند و می‌نویسد: وی بازمانده‌ای نداشته، یعنی نسلی از خود بر جای ننهاده است، هر چند در [[یمن]] و جاهای دیگر، عده‌ای به او منسوب‌اند. سپس می‌نویسد: این ابراهیم، یکی از [[ائمه]] [[زیدیه]] بود که در ایام [[مأمون عباسی]] ([[خلافت]] ۱۹۸-۲۱۸ق) در یمن خروج کرد. او در ادامه از ابراهیم اصغر، ملقب به [[مرتضی]]، سخن به میان می‌آورد که دارای نسلی بسیار و ماندگار و بوده است<ref>سر السلسلة العلویة، ص۳۷- ۳۸.</ref>. سپس می‌نویسد: وی فرزندانی به نام‌های [[محمد]]، [[احمد]]، [[جعفر]] و موسی از همسری [[کنیز]] و [[اسماعیل]] و [[علی]] از زنی [[آزاد]] داشته، اما [[نسل]] او فقط از موسی و جعفر باقی مانده و هر کس جز این ادعا کند مدعی کاذب است<ref>سر السلسلة العلویة، ص۴۳.</ref>. اما [[علی بن محمد علوی]] در ذیل نام ابراهیم اصغر، ملقب به مرتضی، می‌نویسد: که او فرزند ام ولدی از نوبیه به نام تحیه [صحیح نجیه] است که در ایام [[ابوالسرایا]] در یمن [[ظهور]] کرد<ref>المجدی فی أنساب الطالبیین، ص۱۲۲.</ref>.
آنچه بدواً مایه [[تأمل]] تاریخی است، کیستی ابراهیم است. در اینکه ابراهیم، از [[فرزندان حضرت]] کاظم{{ع}} و به [[حکم]] آنکه آن [[امام]] به [[کنیه]] [[ابوابراهیم]] نیز معرفی شده<ref>سر السلسلة العلویة، ص۳۶؛ عمدة الطالب، ص۱۹۶.</ref>، فرزند اول پسر یا از اولین فرزندان پسر آن [[حضرت]] است، تردیدی نمی‌توان روا داشت، هر چند [[تاریخ]] ولادتش روشن نیست. اما [[پرسش]] اساسی آن است که آیا [[امام کاظم]]{{ع}} یک فرزند به این نام داشته است یا دو فرزند خود را به نام ابراهیم خوانده است. به نظر می‌رسد نخستین کسی که به تعدد ابراهیم بن موسی{{ع}} روی کرده، [[ابونصر بخاری]] است. وی ضمن یاد کرد تعداد [[فرزندان امام کاظم]]{{ع}}، هجده پسر و بیست دختر، از [[ابراهیم بن موسی اکبر]] یاد می‌کند و می‌نویسد: وی بازمانده‌ای نداشته، یعنی نسلی از خود بر جای ننهاده است، هر چند در [[یمن]] و جاهای دیگر، عده‌ای به او منسوب‌اند. سپس می‌نویسد: این ابراهیم، یکی از [[ائمه]] [[زیدیه]] بود که در ایام [[مأمون عباسی]] ([[خلافت]] ۱۹۸-۲۱۸ق) در یمن خروج کرد. او در ادامه از ابراهیم اصغر، ملقب به [[مرتضی]]، سخن به میان می‌آورد که دارای نسلی بسیار و ماندگار و بوده است<ref>سر السلسلة العلویة، ص۳۷- ۳۸.</ref>. سپس می‌نویسد: وی فرزندانی به نام‌های [[محمد]]، [[احمد]]، [[جعفر]] و موسی از همسری [[کنیز]] و [[اسماعیل]] و [[علی]] از زنی [[آزاد]] داشته، اما [[نسل]] او فقط از موسی و جعفر باقی مانده و هر کس جز این ادعا کند مدعی کاذب است<ref>سر السلسلة العلویة، ص۴۳.</ref>. اما [[علی بن محمد علوی]] در ذیل نام ابراهیم اصغر، ملقب به مرتضی، می‌نویسد: که او فرزند ام ولدی از نوبیه به نام تحیه [صحیح نجیه] است که در ایام [[ابوالسرایا]] در یمن [[ظهور]] کرد<ref>المجدی فی أنساب الطالبیین، ص۱۲۲.</ref>.


ابن‌عنبه مستند به داده [[بخاری]]، البته با ذکر شصت فرزند برای [[امام کاظم]]{{ع}}، ۳۷ دختر و ۲۳ پسر، درباره [[فرزندان]] آن [[حضرت]] وارد بحث می‌شود. وی ابتدا از ابراهیم اکبر که مادرش ام‌ولد نوبیه به نام نجیه بود، مطالب اندکی ذکر می‌کند و او را بدون نسل می‌خواند. آنگاه به نقل از ابونصر درباره ابراهیم اصغر می‌نویسد که او نسلی باقی مانده دارد که همگی از دو فرزندش موسی و جعفر می‌باشند، ولی در ادامه از [[ابوالحسن]] عمری و [[ابوعبدالله بن طباطبا]] خلاف آن را ذکر می‌کند که از احمد و اسماعیل و دیگران نیز [[نسل ابراهیم]] تداوم یافته است<ref>عمدة الطالب، ص۱۹۶-۱۹۸.</ref>. البته [[ریاست عامه]] [[شیعه]] در دوره‌های بعدی عموماً به موسی بن ابراهیم مرتضی منتهی می‌شود<ref>توضیح المقاصد، ص۹.</ref>. این ادعا بعدها نیز دنبال شد، اما این [[پرسش]] که به واقع [[ابراهیم]] کیست همچنان دغدغه‌ساز بوده است.
[[ابن‌عنبه]] مستند به داده [[بخاری]]، البته با ذکر شصت فرزند برای [[امام کاظم]]{{ع}}، ۳۷ دختر و ۲۳ پسر، درباره [[فرزندان]] آن [[حضرت]] وارد بحث می‌شود. وی ابتدا از ابراهیم اکبر که مادرش ام‌ولد نوبیه به نام نجیه بود، مطالب اندکی ذکر می‌کند و او را بدون نسل می‌خواند. آنگاه به نقل از ابونصر درباره ابراهیم اصغر می‌نویسد که او نسلی باقی مانده دارد که همگی از دو فرزندش موسی و جعفر می‌باشند، ولی در ادامه از [[ابوالحسن عمری]] و [[ابوعبدالله بن طباطبایی]] خلاف آن را ذکر می‌کند که از احمد و اسماعیل و دیگران نیز [[نسل ابراهیم]] تداوم یافته است<ref>عمدة الطالب، ص۱۹۶-۱۹۸.</ref>. البته [[ریاست عامه]] [[شیعه]] در دوره‌های بعدی عموماً به موسی بن ابراهیم مرتضی منتهی می‌شود<ref>توضیح المقاصد، ص۹.</ref>. این ادعا بعدها نیز دنبال شد، اما این [[پرسش]] که به واقع [[ابراهیم]] کیست همچنان دغدغه‌ساز بوده است.


بحرالعلوم بر اساس اطلاعات آمده در نوشته‌های پیشین، به طرح این مطلب می‌پردازد که [[علی]] الظاهر تعدد ابراهیم پذیرفتنی‌تر است<ref>الفوائد الرجالیة، ج۱، ص۴۳۲.</ref>، چنان که ابن‌عنبه که از علمای انساب و [[اعلم]] از دیگران به این مقوله است، به آن تصریح کرده است<ref>عمدة الطالب، ص۱۹۷.</ref>. سپس می‌نویسد: در [[کلام]] دیگران چیزی که بر [[اتحاد]] دو ابراهیم تأکید کند وجود ندارد. بنابر این، تصریح پیش‌گفته بدون معارض می‌ماند. وی برای [[تأیید]] این ادعا این [[استدلال]] روی می‌کند که [[تعظیم]] و [[تجلیل]] آمده درباره ابراهیم، منصرف به ابراهیم اصغر است، چون وی در جمع اوصیای [[امام کاظم]]{{ع}} که با [[امام رضا]]{{ع}} به [[مخاصمه]] پرداخته و مورد [[مذمت]] واقع شدند، نبوده است، در حالی ابراهیم اکبر حضور داشته و طبعاً نمی‌تواند مورد تأیید قرار گیرد. او از همین جا ادعای مفید را مبنی بر اینکه همه [[فرزندان امام کاظم]]{{ع}} دارای [[فضل]] و منقبت‌اند محل [[تأمل]] می‌داند، همان طور که سخن [[مجلسی]] در الوجیزه را که به [[ممدوح]] بودن ابراهیم نظر داده بود، جای نظر می‌داند<ref>عمدة الطالب، ص۴۳۲- ۴۳۳.</ref>. او همچنین، بر خلاف داده‌های پیشین، دو نکته متفاوت ذکر می‌کند. اول اینکه ابراهیم اکبر دارای [[عقبه]] بوده است. وی با این بیان که همه نسب‌شناسانی که برای ابراهیم اصغر فرزندانی بر شمرده‌اند، نامی از علی نبرده‌اند، در نتیجه علی آمده در [[روایت]] [[کلینی]] که ابراهیم بن کردی از [[محمد بن علی بن ابراهیم بن موسی بن جعفر]] نقل کرده<ref>الکافی، ج۱، ص۵۰۶.</ref>، فرزند ابراهیم اکبر است<ref>الفوائد الرجالیة، ج۱، ص۴۳۲.</ref>. دیگر اینکه وی ابراهیم اصغر را فرزند ام ولد نوبیه به نام نجیه [[شناسایی]] می‌کند<ref>الفوائد الرجالیة، ج۱، ص۴۳۰.</ref>، در حالی که ابن‌عنبه ابراهیم اکبر را فرزند نجیه می‌دانست<ref>عمدة الطالب، ص۲۰۱.</ref> و پیش از او علی [[علوی]] تنها از یک ابراهیم یاد می‌کرد که مادرش نجیه بود، هر چند از وی به ابراهیم اصغر نام می‌برد<ref>المجدی فی أنساب الطالبیین، ص۱۲۲.</ref>. بحرالعلوم در پایان، در باب اینکه خروج کننده در [[یمن]] کدام یک از این دو بودند، با تردید پاسخ می‌دهد و می‌نویسد: ابونصر، [[ابراهیم]] اکبر را ذکر می‌کند، در حالی که همو وی را از [[ائمه]] [[زیدیه]] می‌داند، در این صورت با [[واقفی]] دانستن او همسازی ندارد. بدین گونه بحرالعلوم بدون آنکه پاسخ روشنی به آن بدهد از کنارش می‌گذرد، هر چند فرد حاضر در جلسه گشودن وصیت‌نامه و نیز کسی را که در خصوص [[مرگ]] [[امام کاظم]]{{ع}} از او سؤال شده بود، بدون تردید ابراهیم اکبر می‌داند<ref>الفوائد الرجالیة، ج۱، ص۴۳۲-۴۳۵.</ref>. [[محسن امین]] نیز قول وی را بدون [[نقد]] و ارزیابی یادآور می‌شود<ref>أعیان الشیعة، ج۳، ص۶۱۴.</ref>. اما در این [[مقام]] دو نکته قابل توجه است. اول آنکه در کتب انساب [[نام علی]] به عنوان فرزند ابراهیم اصغر آمده بود<ref>سر السلسلة العلویة، ص۴۳.</ref>. دیگر آنکه کسی از [[علمای شیعه]] به واقفی بودن ابراهیم نظر نداده است تا موجب بروز تناقض در گفتار ابونصر [[بخاری]] شود، فقط بخاری خود در ذیل ابراهیم اصغر آورده بود که در تداوم [[نسل]] وی توقف است و همین منشأ برداشت [[خطا]] شده است. بنابراین، ادعای آمده در [[کلام]] بحرالعلوم چندان مبنا نمی‌یابد.
[[بحرالعلوم]] بر اساس اطلاعات آمده در نوشته‌های پیشین، به طرح این مطلب می‌پردازد که [[علی]] الظاهر تعدد ابراهیم پذیرفتنی‌تر است<ref>الفوائد الرجالیة، ج۱، ص۴۳۲.</ref>، چنان که ابن‌عنبه که از علمای انساب و [[اعلم]] از دیگران به این مقوله است، به آن تصریح کرده است<ref>عمدة الطالب، ص۱۹۷.</ref>. سپس می‌نویسد: در [[کلام]] دیگران چیزی که بر [[اتحاد]] دو ابراهیم تأکید کند وجود ندارد. بنابر این، تصریح پیش‌گفته بدون معارض می‌ماند. وی برای [[تأیید]] این ادعا این [[استدلال]] روی می‌کند که [[تعظیم]] و [[تجلیل]] آمده درباره ابراهیم، منصرف به ابراهیم اصغر است، چون وی در جمع اوصیای [[امام کاظم]]{{ع}} که با [[امام رضا]]{{ع}} به [[مخاصمه]] پرداخته و مورد [[مذمت]] واقع شدند، نبوده است، در حالی ابراهیم اکبر حضور داشته و طبعاً نمی‌تواند مورد تأیید قرار گیرد. او از همین جا ادعای مفید را مبنی بر اینکه همه [[فرزندان امام کاظم]]{{ع}} دارای [[فضل]] و منقبت‌اند محل [[تأمل]] می‌داند، همان طور که سخن [[مجلسی]] در الوجیزه را که به [[ممدوح]] بودن ابراهیم نظر داده بود، جای نظر می‌داند<ref>عمدة الطالب، ص۴۳۲- ۴۳۳.</ref>. او همچنین، بر خلاف داده‌های پیشین، دو نکته متفاوت ذکر می‌کند. اول اینکه ابراهیم اکبر دارای [[عقبه]] بوده است. وی با این بیان که همه نسب‌شناسانی که برای ابراهیم اصغر فرزندانی بر شمرده‌اند، نامی از علی نبرده‌اند، در نتیجه علی آمده در [[روایت]] [[کلینی]] که ابراهیم بن کردی از [[محمد بن علی بن ابراهیم بن موسی بن جعفر]] نقل کرده<ref>الکافی، ج۱، ص۵۰۶.</ref>، فرزند ابراهیم اکبر است<ref>الفوائد الرجالیة، ج۱، ص۴۳۲.</ref>. دیگر اینکه وی ابراهیم اصغر را فرزند ام ولد نوبیه به نام نجیه [[شناسایی]] می‌کند<ref>الفوائد الرجالیة، ج۱، ص۴۳۰.</ref>، در حالی که ابن‌عنبه ابراهیم اکبر را فرزند نجیه می‌دانست<ref>عمدة الطالب، ص۲۰۱.</ref> و پیش از او علی [[علوی]] تنها از یک ابراهیم یاد می‌کرد که مادرش نجیه بود، هر چند از وی به ابراهیم اصغر نام می‌برد<ref>المجدی فی أنساب الطالبیین، ص۱۲۲.</ref>. بحرالعلوم در پایان، در باب اینکه خروج کننده در [[یمن]] کدام یک از این دو بودند، با تردید پاسخ می‌دهد و می‌نویسد: ابونصر، [[ابراهیم]] اکبر را ذکر می‌کند، در حالی که همو وی را از [[ائمه]] [[زیدیه]] می‌داند، در این صورت با [[واقفی]] دانستن او همسازی ندارد. بدین گونه بحرالعلوم بدون آنکه پاسخ روشنی به آن بدهد از کنارش می‌گذرد، هر چند فرد حاضر در جلسه گشودن وصیت‌نامه و نیز کسی را که در خصوص [[مرگ]] [[امام کاظم]]{{ع}} از او سؤال شده بود، بدون تردید ابراهیم اکبر می‌داند<ref>الفوائد الرجالیة، ج۱، ص۴۳۲-۴۳۵.</ref>. [[محسن امین]] نیز قول وی را بدون [[نقد]] و ارزیابی یادآور می‌شود<ref>أعیان الشیعة، ج۳، ص۶۱۴.</ref>. اما در این [[مقام]] دو نکته قابل توجه است. اول آنکه در کتب انساب [[نام علی]] به عنوان فرزند ابراهیم اصغر آمده بود<ref>سر السلسلة العلویة، ص۴۳.</ref>. دیگر آنکه کسی از [[علمای شیعه]] به واقفی بودن ابراهیم نظر نداده است تا موجب بروز تناقض در گفتار [[ابونصر بخاری]] شود، فقط بخاری خود در ذیل ابراهیم اصغر آورده بود که در تداوم [[نسل]] وی توقف است و همین منشأ برداشت [[خطا]] شده است. بنابراین، ادعای آمده در [[کلام]] بحرالعلوم چندان مبنا نمی‌یابد.


مقوله تعدد ابراهیم در دوره‌های اخیر نیز دنبال شد. [[علامه امینی]] در پاسخ به کسانی که [[شیعه]] را به [[کینه‌توزی]] علیه برخی از [[اهل بیت]]{{عم}} متهم می‌کنند، از ابراهیم بن کاظم{{ع}} سخن به میان می‌آورد و می‌گوید: اما در باب ابراهیم بن کاظم{{ع}}، من نمی‌دانم مرادشان کدام ابراهیم است؛ اگر ابراهیم اکبر باشد، او یکی از ائمه زیدیه بود که در یمن [[قیام]] کرد. سپس می‌نویسد: شیعه [[روایت]] می‌کند که وی یکی از افراد داخل در [[وصیت امام]] کاظم{{ع}} بوده که خود موجب شرافتش است و دیگران نیز وی را به [[شجاعت]] و بزرگی توصیف کرده‌اند و حتی [[شیخ مفید]] همه [[فرزندان]] آن [[امام]] را به [[فضل]] و بزرگی ستوده که او نیز یکی از آنان است و ابن‌زهره در غایة الاختصار وی را به بزرگی والایی، دانشمندی و [[فضل]] متصف دانسته، چنان که مامقانی او را در اوج [[پارسایی]] و [[بهترین]] [[دین]] [[وصف]] کرده است<ref>تنقیح المقال، ج۴، ص۴۱۰.</ref> و اگر مراد [[ابراهیم]] اصغر است که [[شیعه]] او را مانند دیگر [[ذریه]] از [[شجره طیبه]] می‌داند و با دوستی‌شان به [[خداوند]] [[تقرب]] می‌جوید<ref>الغدیر، ج۳، ص۲۶۹.</ref>. [[علامه]] با این بیان هم بر تعدد ابراهیم تأکید ورزیده و هم بر والایی آنان انگشت [[تأیید]] نهاده است. نمازی نیز از دو ابراهیم نام می‌برد و ابراهیم اکبر را که یکی از افراد ذکر شده در [[وصیت نامه]] [[امام]] است، متصف به اوصافی که پیشینیان ذکر کرده‌اند می‌داند و دلیلی برای مذمتش نمی‌یابد. ابراهیم اصغر را نیز فردی بزرگوار و دانشمندی [[فاضل]] و عابدی [[زاهد]] توصیف می‌کند که پنج فرزند به نام‌های [[موسی]] ابوسبحه، [[جعفر]]، [[اسماعیل]]، [[احمد]] و [[علی]] داشته است<ref>مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۱۵.</ref>. بدین گونه وی از هر دو به [[نیکی]] یاد می‌کند. البته در متون رجالی و [[روایی]] از فردی به نام [[حسین بن ابراهیم بن موسی الکاظم]]{{ع}} نیز یاد شده که حسب داده [[شیخ طوسی]] از [[اصحاب امام رضا]]{{ع}} بوده است<ref>رجال الطوسی، ص۳۵۶؛ نقد الرجال، ج۲، ص۷۱.</ref>.
مقوله تعدد ابراهیم در دوره‌های اخیر نیز دنبال شد. [[علامه امینی]] در پاسخ به کسانی که [[شیعه]] را به [[کینه‌توزی]] علیه برخی از [[اهل بیت]]{{عم}} متهم می‌کنند، از ابراهیم بن کاظم{{ع}} سخن به میان می‌آورد و می‌گوید: اما در باب ابراهیم بن کاظم{{ع}}، من نمی‌دانم مرادشان کدام ابراهیم است؛ اگر ابراهیم اکبر باشد، او یکی از ائمه زیدیه بود که در یمن [[قیام]] کرد. سپس می‌نویسد: شیعه [[روایت]] می‌کند که وی یکی از افراد داخل در [[وصیت]] [[امام کاظم]]{{ع}} بوده که خود موجب شرافتش است و دیگران نیز وی را به [[شجاعت]] و بزرگی توصیف کرده‌اند و حتی [[شیخ مفید]] همه [[فرزندان]] آن [[امام]] را به [[فضل]] و بزرگی ستوده که او نیز یکی از آنان است و ابن‌زهره در غایة الاختصار وی را به بزرگی والایی، دانشمندی و [[فضل]] متصف دانسته، چنان که مامقانی او را در اوج [[پارسایی]] و [[بهترین]] [[دین]] [[وصف]] کرده است<ref>تنقیح المقال، ج۴، ص۴۱۰.</ref> و اگر مراد [[ابراهیم]] اصغر است که [[شیعه]] او را مانند دیگر [[ذریه]] از [[شجره طیبه]] می‌داند و با دوستی‌شان به [[خداوند]] [[تقرب]] می‌جوید<ref>الغدیر، ج۳، ص۲۶۹.</ref>. [[علامه]] با این بیان هم بر تعدد ابراهیم تأکید ورزیده و هم بر والایی آنان انگشت [[تأیید]] نهاده است. نمازی نیز از دو ابراهیم نام می‌برد و ابراهیم اکبر را که یکی از افراد ذکر شده در [[وصیت نامه]] [[امام]] است، متصف به اوصافی که پیشینیان ذکر کرده‌اند می‌داند و دلیلی برای مذمتش نمی‌یابد. ابراهیم اصغر را نیز فردی بزرگوار و دانشمندی [[فاضل]] و عابدی [[زاهد]] توصیف می‌کند که پنج فرزند به نام‌های [[موسی]] ابوسبحه، [[جعفر]]، [[اسماعیل]]، [[احمد]] و [[علی]] داشته است<ref>مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۱۵.</ref>. بدین گونه وی از هر دو به [[نیکی]] یاد می‌کند. البته در متون رجالی و [[روایی]] از فردی به نام [[حسین بن ابراهیم بن موسی الکاظم]]{{ع}} نیز یاد شده که حسب داده [[شیخ طوسی]] از [[اصحاب امام رضا]]{{ع}} بوده است<ref>رجال الطوسی، ص۳۵۶؛ نقد الرجال، ج۲، ص۷۱.</ref>.
اما دسته‌ای از بزرگان و نویسندگان [[شیعی]]، تنها از یک ابراهیم یاد می‌کنند. [[کلینی]] در [[الکافی]]<ref>الکافی، ج۱، ص۳۸۰.</ref>، مفید در [[الارشاد]]<ref>الإرشاد، ج۲، ص۲۴۷.</ref>، [[طبرسی]] در [[اعلام الوری]]<ref>إعلام الوری، ج۲، ص۳۶.</ref> تاج الموالید<ref>تاج الموالید، ص۴۷.</ref>، [[ابن شهر آشوب]] در المناقب<ref>المناقب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۴۳۸.</ref>، عاملی در الدر النظیم<ref>الدر النظیم، ص۶۷۴.</ref>، [[اربلی]] در [[کشف]] الغمة<ref>کشف الغمة، ج۳، ص۳۰.</ref> و به تبع آنها [[مجلسی]]<ref>بحار الأنوار، ج۴۸، ص۲۸۷- ۲۸۸.</ref> چنین‌اند. در دوره معاصر، خویی نیز در این مسیر گام نهاده و از یک ابراهیم بن موسی{{ع}} گفت‌و‌گو کرده است<ref>معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۷۴- ۲۷۵.</ref>.
اما دسته‌ای از بزرگان و نویسندگان [[شیعی]]، تنها از یک ابراهیم یاد می‌کنند. [[کلینی]] در [[الکافی]]<ref>الکافی، ج۱، ص۳۸۰.</ref>، مفید در [[الارشاد]]<ref>الإرشاد، ج۲، ص۲۴۷.</ref>، [[طبرسی]] در [[اعلام الوری]]<ref>إعلام الوری، ج۲، ص۳۶.</ref> تاج الموالید<ref>تاج الموالید، ص۴۷.</ref>، [[ابن شهر آشوب]] در المناقب<ref>المناقب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۴۳۸.</ref>، عاملی در الدر النظیم<ref>الدر النظیم، ص۶۷۴.</ref>، [[اربلی]] در [[کشف]] الغمة<ref>کشف الغمة، ج۳، ص۳۰.</ref> و به تبع آنها [[مجلسی]]<ref>بحار الأنوار، ج۴۸، ص۲۸۷- ۲۸۸.</ref> چنین‌اند. در دوره معاصر، خویی نیز در این مسیر گام نهاده و از یک ابراهیم بن موسی{{ع}} گفت‌و‌گو کرده است<ref>معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۷۴- ۲۷۵.</ref>.


۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش