سوره انعام: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۵ اکتبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سئوال' به 'سؤال')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[سوره انعام در قرآن]] - [[سوره انعام در حدیث]] - [[سوره انعام در معارف و سیره رضوی]]</div>
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[سوره انعام در علوم قرآنی]] - [[سوره انعام در معارف و سیره رضوی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
==مقدمه==
ششمین [[سوره]] [[قرآن کریم]]. انعام از ماده «ن{{ع}} م» و جمع نَعَم است<ref>کتاب العین، ج۲، ص۱۶۲؛ المفردات، ص۸۱۵.</ref> و نَعَم در اصل به شتر گفته می‌شود<ref>المفردات، ص۸۱۵.</ref>، چون شتر در نزد [[عرب]] [[نعمت]] بزرگی محسوب می‌گردد<ref>کتاب العین، ج۲، ص۱۶۲.</ref>. به مجموعه گوسفند و گاو نیز انعام گفته می‌شود<ref>المفردات، ص۸۱۵.</ref>. به شرطی که شتر در بین آنها باشد. سوره انعام دارای ۱۶۵ [[آیه]] و مکی است، مگر سه یا شش آیه از آن<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۴۲۱.</ref>. البته روایت‌هایی وجود دارد که [[نزول]] یک بار و کامل آن در [[مکه]] را مورد تأکید قرار داده است<ref>تفسیر القمی، ج۱، ص۱۹۳؛ مجمع البیان، ج۴، ص۴۲۱.</ref>. بیشتر [[آیات]] این سوره به صورت [[استدلال]] علیه [[مشرکین]] و [[مخالفین]] [[توحید]] و [[نبوت]] و [[معاد]] و همچنین، مشتمل بر برخی از [[وظایف شرعی]] و [[محرمات]] [[دینی]] می‌باشد، اما [[هدف]] اصلی که این سوره در [[مقام]] بیان آن است، توحید می‌باشد، البته توحید به معنای اعم، بدین معنا که برای [[انسان]] پروردگاری است که [[پروردگار]] همه عالمیان است، همه چیز از او شروع شده و به او منتهی می‌شود و پیامبرانی فرستاده که [[انسان‌ها]] را به سوی [[دین حق]] [[هدایت]] کنند<ref>المیزان، ج۷، ص۵.</ref>. در [[فضیلت]] و اهمیت این سوره روایت‌های متعددی از [[اهل بیت]]{{عم}} وارد شده است. به عنوان مثال، این سوره یکجا نازل شده و هنگام نزول آن، هفتاد هزار [[فرشته]] آن را مشایعت می‌کردند<ref> التفسیر، عیاشی، ج۱، ص۳۵۳؛ الکافی، ج۴، ص۶۴۷.</ref> و هر کسی این سوره را هر شب بخواند، در [[روز قیامت]] جزو آمنین بوده و هرگز [[آتش جهنم]] را نخواهد دید<ref>ثواب الأعمال، ص۱۰۵.</ref>.
ششمین [[سوره]] [[قرآن کریم]]. انعام از ماده «ن - ع - م» و جمع نَعَم است<ref>کتاب العین، ج۲، ص۱۶۲؛ المفردات، ص۸۱۵.</ref> و نَعَم در اصل به شتر گفته می‌شود<ref>المفردات، ص۸۱۵.</ref>، چون شتر در نزد [[عرب]] [[نعمت]] بزرگی محسوب می‌گردد<ref>کتاب العین، ج۲، ص۱۶۲.</ref>. به مجموعه گوسفند و گاو نیز انعام گفته می‌شود<ref>المفردات، ص۸۱۵.</ref>. به شرطی که شتر در بین آنها باشد. سوره انعام دارای ۱۶۵ [[آیه]] و مکی است، مگر سه یا شش آیه از آن<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۴۲۱.</ref>. البته روایت‌هایی وجود دارد که [[نزول]] یک بار و کامل آن در [[مکه]] را مورد تأکید قرار داده است<ref>تفسیر القمی، ج۱، ص۱۹۳؛ مجمع البیان، ج۴، ص۴۲۱.</ref>.


در ذیل بسیاری از آیات این سوره روایت‌های [[امام رضا]]{{ع}} [[مشاهده]] می‌شود که ابعاد گوناگون آیات مانند مباحث [[فقهی]]، [[کلامی]] و [[اخلاقی]] را تبیین می‌کنند، همچنین برخی از این آیات در ضمن سخنان آن [[حضرت]] به کار رفته و منشأ استخراج و بیان مطالب مهمی از سوی آن حضرت قرار گرفته‌اند. بر پایه [[روایت]] [[امام رضا]]{{ع}}، سوره انعام به صورت یکجا نازل شده و هفتاد هزار [[فرشته]] آن را مشایعت کرده‌اند، که با صدای رسا، [[تسبیح]]، [[تهلیل]] و [[تکبیر]] می‌گفتند<ref>تفسیر القمی، ج۱، ص۱۹۳.</ref>. مشابه این مضمون از [[رسول خدا]]{{صل}}<ref>تفسیر جوامع الجامع، ج۱، ص۳۶۵.</ref> و [[امام صادق]]{{ع}}<ref>التفسیر، عیاشی، ج۱، ص۳۵۳.</ref> نیز رسیده است، که [[نزول]] همه این [[سوره]] در [[مکه]] را نیز [[تأیید]] می‌کند. بر اساس روایت دیگری از آن [[حضرت]]، اسم [[قاهر]] درباره [[خداوند]] که در [[آیات]] ۱۸ و ۶۱ سوره انعام و با تعبیر {{متن قرآن|وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ}}<ref>«و اوست که بر بندگان خویش چیره است» سوره انعام، آیه ۱۸.</ref> به کار رفته، به این معناست که همه [[مخلوقات]] برای او [[لباس]] [[ذلت]] به تن کرده و در مقابل [[اراده الهی]] امتناعی از خود نشان نمی‌دهند و حتی یک چشم به هم زدن از [[نفوذ]] اراده الهی خارج نمی‌شوند و زمانی که خداوند به هر چیزی بگوید: باش، آن شیء فوراً خواهد بود و [[انسان‌ها]] اگر چه در اطلاق این اسم بر آنان با خداوند اشتراک دارند، اما قاهر درباره آنان به معنای [[غلبه]] بر یکدیگر با نقشه، [[حیله]] و [[زحمت]] است، که گاهی سبب می‌شود آن کسی که واقعاً قاهر است، [[مقهور]] شده و آنکه مقهور است، قاهر شود و این معنا، با آنچه در مورد خداوند گفته شد، بسیار متفاوت است<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۴۹.</ref>. آن حضرت از یکی از [[اصحاب]] درباره شیء بودن خداوند سؤال نمود. او با استناد به [[آیه]] ۱۹ سوره انعام: {{متن قرآن|قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ}}<ref>«بگو: چه چیزی در گواهی بزرگ‌تر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref>. به [[اثبات]] شیء بودن خداوند در این آیه اشاره نموده و در عین حال گفت: خداوند شیء است، اما نه مثل اشیای دیگر؛ چون [[نفی]] شیئیت خداوند، سبب نفی خداوند و [[انکار]] او خواهد شد. [[امام رضا]]{{ع}} نیز این [[استدلال]] را [[تصدیق]] و او را [[تحسین]] نمود<ref>التوحید، ص۱۰۷.</ref>. [[پرسش و پاسخ]] مشابهی نیز در جواب [[نامه]] [[هشام]] مشرقی [[مشاهده]] می‌شود. [[امام]] از او راجع به شیء بودن [[خداوند]] سؤال کرد و او با ارائه [[آیه]] مذکور به شیء بودن خداوند تصریح نمود، ولی در عین حال تأکید کرد که خداوند شیء است، نه مانند دیگر اشیا و در عین حال، [[جسم]] هم نیست. امام رضا{{ع}} نیز با [[تأیید]] ضمنی این سخنان، شیء بودن خداوند را غیر از جسم بودن دانسته و به [[نقد]] برخی [[اعتقادات]] [[توحیدی]] رایج در آن [[زمان]] پرداخت و معنای صحیح از [[توحید]] را بیان نمود<ref>التفسیر، عیاشی، ج۱، ص۳۵۶.</ref>. آیه ۱۹ سوره انعام به‌صراحت از [[رسول خدا]]{{صل}} می‌خواهد تا از [[شهادت]] دادن به خدایانی غیر از [[الله]] دوری کرده و بر [[یگانگی خداوند]] شهادت داده و همچنین، از آنچه برای خداوند [[شریک]] قرار داده می‌شود، [[برائت]] جوید: {{متن قرآن|... أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُلْ لَا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ}}<ref>«آیا شما گواهی می‌دهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمی‌دهم؛ بگو: من گواهی نمی‌دهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که می‌ورزید بیزارم» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref>. با توجه به این موضوع، هنگامی که شخصی از [[ثنویه]] ([[معتقد]] به دو [[خدا]]) در نزد امام رضا{{ع}} از [[اعتقاد]] خود مبنی بر وجود دو خدا سخن گفت و دلیل بر یکی بودن خداوند را از امام مطالبه کرد، ایشان در پاسخ، از سخن خود آن شخص استفاده کرده و فرمود: اینکه تو می‌گویی خدا دو تاست، دلیل بر یکی بودن اوست. چون طبق سخن تو، حداقل یک خدا حتماً وجود داشته و [[مورد اتفاق]] ما و شماست، چون زمانی ادعای خدای دوم را می‌کنی، که اولی را [[اثبات]] کرده باشی. اما درباره خدای دوم [[اختلاف]] نظر وجود دارد<ref>التوحید، ص۲۷۰.</ref>. بر مبنای گزارش دیگری، [[حسین بن بشار]] از آن [[حضرت]] پرسید: آیا [[خداوند]] می‌داند که شیء که هنوز وجود ندارد در صورت وجود، چه کیفیتی خواهد داشت؟ ایشان با مثبت دانستن پاسخ، به سه [[آیه]] از [[قرآن]] [[استدلال]] نمود. یکی از این [[آیات]]، آیه ۲۸ سوره انعام: {{متن قرآن|وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ}}<ref>«و اگر بازگردانده شوند به همان چیزهایی که از آن نهی شده بودند باز می‌گردند و بی‌گمان آنان دروغ پردازند» سوره انعام، آیه ۲۸.</ref> است که درباره [[جهنمیان]] است که در آیه پیش از آن درخواست بازگشت به [[دنیا]]، جهت قرار گرفتن در زمره [[مؤمنان]] را دارند. اما در آیه ۲۸ تصریح می‌شود که این افراد در صورت بازگشت به دنیا باز هم به کارهای [[ناشایست]] و [[تکذیب]] [[پیامبران]] و [[آیات الهی]] روی می‌آوردند. [[امام رضا]]{{ع}} با بیان این آیه و دو آیه دیگر که در صدد [[اثبات]] [[علم خداوند]] به کارهای این افراد حتی بعد از بازگشت فرضی آنان به دنیاست، [[علم الهی]] به کیفیت اشیا [[خلق]] نشده، بعد از خلقتشان را ثابت می‌کند<ref>التوحید، ص۱۳۶-۱۳۷.</ref>. [[عبدالعزیز بن مسلم]] گزارش گفت‌و‌گوهای فراوان و [[اختلاف]] نظر [[مردم]] درباره [[امامت]] را به اطلاع امام رضا{{ع}} رساند. آن حضرت نیز در ضمن یک [[حدیث]] طولانی به تبیین [[جایگاه امامت]] در [[اسلام]] پرداخت. ایشان با اشاره به بیان همه [[حلال]] و حرام‌های مربوط به [[زندگی]] [[انسان]] و تمام مسائل مورد نیاز برای مردم در قرآن، به آیه ۳۸ سوره انعام: {{متن قرآن|...مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ}}<ref>«ما در این کتاب، هیچ چیز را فرو نگذاشته‌ایم» سوره انعام، آیه ۳۸.</ref>، استناد کرده است<ref>الکافی، ج۱، ص۴۸۹.</ref>. بر این اساس، چون امامت جزو نیازهای کلیدی در [[سعادت]] فردی و [[اجتماعی]] انسان به شمار می‌رود، قرآن به آن توجه ویژه داشته و در آیات متعدد<ref>مانند: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵؛ {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴؛ {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ * وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}} «و اسحاق را و افزون بر آن (نوه‌اش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم» سوره انبیاء، آیه ۷۲-۷۳.</ref> به آن پرداخته است. ایشان در مواجهه با دو [[حدیث]] متفاوت از [[رسول خدا]]{{صل}} در یک مسأله، به قابل قبول نبودن احکامی که بر خلاف [[حلال‌ها]] و [[حرام‌ها]] و [[فرائض الهی]] است (به جز در موارد [[نسخ]]) تأکید کرده است. این موضوع بدان دلیل است که رسول خدا{{صل}} در [[تغییر]] [[حرام]] و [[حلال]] و فرائض الهی از خود اختیاری نداشته و تابع محض و [[تسلیم]] [[خداوند]] است و تنها به [[ابلاغ]] این مسائل از سوی خداوند برای [[مردم]] [[اقدام]] می‌کند. [[امام رضا]]{{ع}} در تبیین این موضوع به [[آیه]] ۵۰ سوره انعام: {{متن قرآن|إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ}}<ref>«جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم» سوره انعام، آیه ۵۰.</ref>. نیز [[تمسک]] کرد، که به [[تبعیت]] کامل رسول خدا{{صل}} از [[وحی]] تأکید دارد<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۰.</ref>. به همین علت، نمی‌توان همه روایت‌هایی را که به ایشان منسوب است پذیرفت، بلکه باید با [[قرآن]] منطبق باشد. امام رضا{{ع}} در تبیین معنای صحیح [[آیات]] ۷۶-۷۸ سوره انعام که به گفتار [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} مبنی بر [[خدا]] دانستن [[ستاره]]، ماه و [[خورشید]] هنگام دیدن آنها و [[انکار]] خدایی آنها بعد از غروب‌شان دلالت دارد، این [[آیات]] را منافی با [[عصمت حضرت ابراهیم]]{{ع}} ندانسته و این سخنان را استفهام انکاری می‌داند و نه [[اقرار]] [[واقعی]]. از نگاه این [[روایت]]، قصد [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} از این سخنان، [[باطل]] ساختن [[اعتقاد]] خورشید، ستاره و ماه پرستان و متوجه ساختن آنان به خدای واقعی که [[خالق]] اینهاست، بوده است. [[امام رضا]]{{ع}} در ادامه با استناد به [[آیه]] ۸۳ سوره انعام: {{متن قرآن|وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ}}<ref>«و این برهان ماست که آن را به ابراهیم در برابر قومش دادیم» سوره انعام، آیه ۸۳.</ref>، این [[استدلال]] حضرت ابراهیم{{ع}} را [[الهام]] شده از سوی [[خداوند]] به ایشان می‌داند<ref>التوحید، ص۷۴-۷۵.</ref>، که [[تأیید]] دیگری بر [[عصمت]] آن [[حضرت]] و صحیح بودن سخنانشان است. بر اساس روایت دیگری از آن حضرت، [[امام صادق]]{{ع}} در پاسخ مردی که سؤالاتی از آن حضرت داشت، خود را از مصادیق آیه ۹۰ سوره انعام: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref> معرفی می‌کند و خود را آماده [[پاسخ‌گویی]] به هر سؤالی دانسته و در ادامه به همه سؤالاتش پاسخ داده بود<ref>التفسیر، عیاشی، ج۱، ص۳۶۸، ۳۶۹.</ref>. بر این اساس، چون در آیات قبل (آیات ۸۳-۹۰) از [[پیامبران]] بزرگی مانند حضرت ابراهیم، [[نوح]]، [[موسی]]، [[عیسی]]، [[هارون]] و [[زکریا]]{{عم}} سخن به میان آمده و بر اموری مانند [[برگزیده]] بودن و [[هدایت یافته]] بودن آنان توسط خداوند تصریح می‌شود، در این آیه، [[خداوند متعال]] به [[رسول خدا]]{{صل}} [[دستور]] می‌دهد به [[هدایت]] آنها [[اقتدا]] کند. در این میان، امام رضا{{ع}} با نقل این روایت در صدد آن هستند که [[امامان معصوم]]{{عم}} را نیز جزو مصادیق این آیه معرفی نماید. امام رضا{{ع}} [[ازدواج]] در شب را جزو [[سنت]] شمرده‌اند. دلیل ایشان بر این موضوع، مایه [[آرامش]] بودن [[زنان]] و شب است<ref>التفسیر، عیاشی، ج۱، ص۳۷۱؛ الکافی، ج۱۰، ص۶۸۲؛ تهذیب الأحکام، ج۷، ص۴۱۸.</ref>. منشأ این سخن از یک‌سو، استناد به آیاتی مانند [[آیه]] ۹۶ سوره انعام: {{متن قرآن|وَجَعَلَ اللَّيْلَ سَكَنًا}}<ref>«و شب را (برای) آرامش برگمارده است» سوره انعام، آیه ۹۶.</ref> است که شب را موجب [[آرامش]] می‌داند. از سوی دیگر، طبق آیه ۲۱ [[سوره روم]]: {{متن قرآن|وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا}}<ref>«و از نشانه‌های او این است که از خودتان همسرانی برایتان آفرید تا کنار آنان آرامش یابید» سوره روم، آیه ۲۱.</ref>، آن [[حضرت]] در تبیین آیه ۹۸ سوره انعام: {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ...}}<ref>«و اوست که شما را از یک تن پدید آورد، آنگاه آرامشگاه و ودیعه‌گاهی است» سوره انعام، آیه ۹۸.</ref>، فرمود: اگر [[ایمان]] [[انسان]] مستقر باشد، تا [[روز قیامت]] نیز استقرار داشته و باقی می‌ماند، اما اگر [[ودیعه]] و موقتی باشد، [[خداوند]] قبل از [[مرگ]] آن را می‌گیرد<ref>التفسیر، عیاشی، ج۱، ص۳۷۱،‌۳۷۲.</ref>. ایشان با اشاره به تلاش‌های صورت گرفته بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} و همچنین بعد از [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} برای نابودی [[دین الهی]]، به رویش‌ها و ریزش‌های [[جبهه حق]] اشاره کرده و به عدم [[تزلزل]] و [[غمگین]] شدن [[اهل حق]] در برابر ریزش‌ها اشاره کرد. [[امام رضا]]{{ع}} در ادامه با بیان آیه ۹۸ سوره انعام، انسان‌های [[ثابت‌قدم]] در جبهه حق را «مستقر» و افراد دارای ایمان عاریه و موقتی را که [[ثابت قدم]] نبوده و جزو ریزش‌ها هستند، «مستودع» نامید<ref>التفسیر، عیاشی، ج۱، ص۳۷۲، ۳۷۳.</ref>. از آن حضرت روایت‌های متعددی درباره آیه ۱۰۳ سوره انعام: {{متن قرآن|لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ}}<ref>«چشم‌ها او را در نمی‌یابند و او چشم‌ها را در می‌یابد» سوره انعام، آیه ۱۰۳.</ref> رسیده است. زمانی که شخصی در نزد ایشان از دیده شدن خداوند توسط [[پیامبر]]{{صل}} در [[معراج]] سخن گفت، با استناد به {{متن قرآن|لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ...}} و {{متن قرآن|...وَلَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا}}<ref>«...و آنان بر او در دانش احاطه ندارند» سوره طه، آیه ۱۱۰.</ref> و {{متن قرآن|...لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ...}}<ref>«...چیزی مانند او نیست.».. سوره شوری، آیه ۱۱.</ref>، فرمود: آیا درست است کسی از طرف [[خداوند]] بیاید و این [[آیات]] را که بر دیده نشدن خداوند با چشم، عدم امکان احاطه بر او و نداشتن مثل برای او دلالت می‌کند، بیاورد و بعد از آن بگوید من [[خدا]] را با چشمم دیده‌ام و به او احاطه پیدا کردم و صورت خداوند مانند [[انسان]] است. آیا [[حیا]] نمی‌کنید؟ آن [[حضرت]] در ادامه، روایت‌هایی را که حاکی از دیده شدن [[خداوند متعال]] توسط [[رسول خدا]]{{صل}} بوده، که مخالف با [[قرآن]] است را مردود دانسته و به [[دروغ]] بودن آنها تصریح نمود. ایشان همچنین، عدم [[احاطه علمی]] به خداوند، دیده نشدن او توسط چشم و نداشتن مثل برای او را مورد [[اجماع]] [[مسلمانان]] دانست<ref>الکافی، ج۱، ص۲۳۸-۲۴۰.</ref>. آن حضرت همچنین، در جواب [[ابوهاشم جعفری]] که از امکان توصیف شدن خداوند سؤال نمود، به این [[آیه]] استناد کرده و فرمود: [[قدرت]] توهم انسان بسیار بزرگ‌تر از قدرت [[بینایی]] با چشم است، با این حال، خداوند با قدرت [[وهم]] نیز [[درک]] نمی‌شود. پس نمی‌توان توصیف کاملی از خداوند ارائه نمود، چون موجودی که در توهم انسان نمی‌گنجد، قابل توصیف نخواهد بود<ref>الکافی، ج۱، ص۲۴۴، ۲۴۵.</ref>. همچنین زمانی که از آن حضرت درباره امکان یا عدم امکان دیدن خداوند سؤال شد، توصیف نمودن خداوند با چیزی که خداوند خود را با آن توصیف نکرده است، را سبب [[دروغ بستن]] و [[افترا]] بر خداوند دانسته و با اشاره به این آیه، مقصود از [[ابصار]] در آن را نه [[چشم سر]]، و بلکه چشم‌های [[قلوب]] دانسته است. بر اساس این [[روایت]]، اوهام انسان نمی‌تواند خداوند را درک کرده، و به چگونگی او نائل شود، تا چه رسد به چشم<ref>التفسیر، عیاشی، ج۱، ص۳۷۳.</ref>. از همین رو دیدن خداوند امکان ندارد. [[امام]] دیده نشدن خداوند توسط چشم را به این علت می‌دانند که بین وجود [[خداوند]] و [[مخلوقات]] او تفاوت‌های اساسی وجود داشته و خداوند بالاتر از آن است که با چشم دیده شده یا [[وهم]] [[انسان]] به او احاطه پیدا کند، یا در [[اختیار]] [[عقلی]] قرار گیرد<ref>التوحید، ص۲۵۲.</ref>. آن [[حضرت]] برای دیده نشدن خداوند (در [[آخرت]]) با چشم به [[استدلال عقلی]] نیز پرداخته، که این گونه است: اگر دیدن خداوند در آخرت ممکن باشد، حتماً [[معرفت]] او حاصل خواهد شد و این [[شناخت]]، دو حالت دارد: یا [[ایمان]] است یا ایمان نیست. اگر ایمان باشد پس [[شناخت خداوند]] که در [[دنیا]] به دست آمده، ایمان نخواهد بود، چون با شناخت دیداری او در آخرت تضاد خواهد داشت و از آنجا که هیچ کسی در دنیا خداوند را ندیده، پس در دنیا هیچ مؤمنی وجود نخواهد داشت. از سوی دیگر، اگر [[شناختی]] که از راه دیدن خداوند در آخرت به دست می‌آید، ایمان نباشد، مشکل از بین رفتن ایمان [[دنیایی]] انسان با دیدن خداوند در آخرت رخ خواهد داد، با آنکه می‌دانیم این ایمان در آخرت از بین نمی‌رود؛ زیرا [[محشور]] شدن او در [[قیامت]] همراه با همین ایمان است<ref>الکافی، ج۱، ص۲۴۰، ۲۴۱.</ref>. به تعبیر دیگر، دیدن خداوند در آخرت، موجب شناخت است. اگر این شناخت، ایمان باشد، ایمان دنیایی ایمان نخواهد بود، و اگر هم ایمان نباشد، ایمان دنیایی با دیدن خداوند از بین می‌رود و انسان [[بی‌ایمان]] محشور خواهد شد، با آن‌که می‌دانیم انسان‌های [[مؤمن]] همراه با ایمان محشور می‌شوند. [[امام رضا]]{{ع}} همچنین، اسم لطیف درباره خداوند را که در [[آیه]] ۱۰۳ سوره انعام: {{متن قرآن|هُوَ اللَّطِيفُ}}<ref>«او نازک‌بین آگاه است» سوره انعام، آیه ۱۰۳.</ref> نیز به کار رفته است، به معنای [[نفوذ]] در اشیا و قابل [[ادراک]] نبودن (تا در اندازه و یا [[وصف]] بگنجد) [[تفسیر]] کرده است. اما لطیف درباره انسان به معنای کم و کوچک بودن است. اسم خبیر نیز که در [[آیات]] ۱۸، ۷۳ و ۱۰۳ سوره انعام به کار رفته، بدان معناست که هیچ چیزی از [[خداوند]] پنهان نبوده و از محدوده [[علم]] او بیرون نیست. البته این علم با تجربه و آزمودن به دست نیامده است، چون اگر کسی [[جاهل]] باشد با تجربه و آزمودن به علم دست می‌یابد، اما خداوند همیشه نسبت به آنچه [[خلق]] می‌کند، عالم است. اما خبیر درباره [[انسان]]، کسی است که قبلاً جاهل بوده، سپس در صدد [[یادگیری]] و [[آموختن]] برآمده و اکنون دارای علم است. از سوی دیگر، اگر چه انسان با خداوند در این اسامی مشترک است، ولی معنای آنها در خداوند و انسان بسیار متفاوت است<ref>الکافی، ج۱، ص۳۰۱-۳۰۴؛ التوحید، ص۱۸۹، ۱۹۰.</ref>. بر پایه [[روایت]] دیگری از آن [[حضرت]]، [[مخالفان اهل بیت]]{{عم}} سه گونه [[حدیث]] [[جعل]] می‌کنند:
بیشتر [[آیات]] این سوره به صورت [[استدلال]] علیه [[مشرکین]] و [[مخالفین]] [[توحید]] و [[نبوت]] و [[معاد]] و همچنین، مشتمل بر برخی از [[وظایف شرعی]] و [[محرمات]] [[دینی]] می‌باشد، اما [[هدف]] اصلی که این سوره در [[مقام]] بیان آن است، توحید می‌باشد، البته توحید به معنای اعم، بدین معنا که برای [[انسان]] پروردگاری است که [[پروردگار]] همه عالمیان است، همه چیز از او شروع شده و به او منتهی می‌شود و پیامبرانی فرستاده که [[انسان‌ها]] را به سوی [[دین حق]] [[هدایت]] کنند<ref>المیزان، ج۷، ص۵.</ref>. در [[فضیلت]] و اهمیت این سوره روایت‌های متعددی از [[اهل بیت]]{{عم}} وارد شده است. به عنوان مثال، این سوره یکجا نازل شده و هنگام نزول آن، هفتاد هزار [[فرشته]] آن را مشایعت می‌کردند<ref> التفسیر، عیاشی، ج۱، ص۳۵۳؛ الکافی، ج۴، ص۶۴۷.</ref> و هر کسی این سوره را هر شب بخواند، در [[روز قیامت]] جزو آمنین بوده و هرگز [[آتش جهنم]] را نخواهد دید<ref>ثواب الأعمال، ص۱۰۵.</ref>.
 
در ذیل بسیاری از آیات این سوره روایت‌های [[امام رضا]]{{ع}} [[مشاهده]] می‌شود که ابعاد گوناگون آیات مانند مباحث [[فقهی]]، [[کلامی]] و [[اخلاقی]] را تبیین می‌کنند، همچنین برخی از این آیات در ضمن سخنان آن [[حضرت]] به کار رفته و منشأ استخراج و بیان مطالب مهمی از سوی آن حضرت قرار گرفته‌اند. بر پایه [[روایت]] [[امام رضا]]{{ع}}، سوره انعام به صورت یکجا نازل شده و هفتاد هزار [[فرشته]] آن را مشایعت کرده‌اند، که با صدای رسا، [[تسبیح]]، [[تهلیل]] و [[تکبیر]] می‌گفتند<ref>تفسیر القمی، ج۱، ص۱۹۳.</ref>. مشابه این مضمون از [[رسول خدا]]{{صل}}<ref>تفسیر جوامع الجامع، ج۱، ص۳۶۵.</ref> و [[امام صادق]]{{ع}}<ref>التفسیر، عیاشی، ج۱، ص۳۵۳.</ref> نیز رسیده است، که [[نزول]] همه این [[سوره]] در [[مکه]] را نیز [[تأیید]] می‌کند. بر اساس روایت دیگری از آن [[حضرت]]، اسم [[قاهر]] درباره [[خداوند]] که در [[آیات]] ۱۸ و ۶۱ سوره انعام و با تعبیر {{متن قرآن|وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ}}<ref>«و اوست که بر بندگان خویش چیره است» سوره انعام، آیه ۱۸.</ref> به کار رفته، به این معناست که همه [[مخلوقات]] برای او [[لباس]] [[ذلت]] به تن کرده و در مقابل [[اراده الهی]] امتناعی از خود نشان نمی‌دهند و حتی یک چشم به هم زدن از [[نفوذ]] اراده الهی خارج نمی‌شوند و زمانی که خداوند به هر چیزی بگوید: باش، آن شیء فوراً خواهد بود و [[انسان‌ها]] اگر چه در اطلاق این اسم بر آنان با خداوند اشتراک دارند، اما قاهر درباره آنان به معنای [[غلبه]] بر یکدیگر با نقشه، [[حیله]] و [[زحمت]] است، که گاهی سبب می‌شود آن کسی که واقعاً قاهر است، [[مقهور]] شده و آنکه مقهور است، قاهر شود و این معنا، با آنچه در مورد خداوند گفته شد، بسیار متفاوت است<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۴۹.</ref>. آن حضرت از یکی از [[اصحاب]] درباره شیء بودن خداوند سؤال نمود. او با استناد به [[آیه]]: {{متن قرآن|قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ}}<ref>«بگو: چه چیزی در گواهی بزرگ‌تر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref> به [[اثبات]] شیء بودن خداوند در این آیه اشاره نموده و در عین حال گفت: خداوند شیء است، اما نه مثل اشیای دیگر؛ چون [[نفی]] شیئیت خداوند، سبب نفی خداوند و [[انکار]] او خواهد شد. [[امام رضا]]{{ع}} نیز این [[استدلال]] را [[تصدیق]] و او را [[تحسین]] نمود<ref>التوحید، ص۱۰۷.</ref>. [[پرسش و پاسخ]] مشابهی نیز در جواب [[نامه]] [[هشام]] مشرقی [[مشاهده]] می‌شود. [[امام]] از او راجع به شیء بودن [[خداوند]] سؤال کرد و او با ارائه [[آیه]] مذکور به شیء بودن خداوند تصریح نمود، ولی در عین حال تأکید کرد که خداوند شیء است، نه مانند دیگر اشیا و در عین حال، [[جسم]] هم نیست. امام رضا{{ع}} نیز با [[تأیید]] ضمنی این سخنان، شیء بودن خداوند را غیر از جسم بودن دانسته و به [[نقد]] برخی [[اعتقادات]] [[توحیدی]] رایج در آن [[زمان]] پرداخت و معنای صحیح از [[توحید]] را بیان نمود<ref>التفسیر، عیاشی، ج۱، ص۳۵۶.</ref>. آیه ۱۹ سوره انعام به‌صراحت از [[رسول خدا]]{{صل}} می‌خواهد تا از [[شهادت]] دادن به خدایانی غیر از [[الله]] دوری کرده و بر [[یگانگی خداوند]] شهادت داده و همچنین، از آنچه برای خداوند [[شریک]] قرار داده می‌شود، [[برائت]] جوید: {{متن قرآن|... أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُلْ لَا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ}}<ref>«آیا شما گواهی می‌دهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمی‌دهم؛ بگو: من گواهی نمی‌دهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که می‌ورزید بیزارم» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref>. با توجه به این موضوع، هنگامی که شخصی از [[ثنویه]] ([[معتقد]] به دو [[خدا]]) در نزد امام رضا{{ع}} از [[اعتقاد]] خود مبنی بر وجود دو خدا سخن گفت و دلیل بر یکی بودن خداوند را از امام مطالبه کرد، ایشان در پاسخ، از سخن خود آن شخص استفاده کرده و فرمود: اینکه تو می‌گویی خدا دو تاست، دلیل بر یکی بودن اوست. چون طبق سخن تو، حداقل یک خدا حتماً وجود داشته و [[مورد اتفاق]] ما و شماست، چون زمانی ادعای خدای دوم را می‌کنی، که اولی را [[اثبات]] کرده باشی. اما درباره خدای دوم [[اختلاف]] نظر وجود دارد<ref>التوحید، ص۲۷۰.</ref>. بر مبنای گزارش دیگری، [[حسین بن بشار]] از آن [[حضرت]] پرسید: آیا [[خداوند]] می‌داند که شیء که هنوز وجود ندارد در صورت وجود، چه کیفیتی خواهد داشت؟ ایشان با مثبت دانستن پاسخ، به سه [[آیه]] از [[قرآن]] [[استدلال]] نمود. یکی از این [[آیات]]، آیه ۲۸ سوره انعام: {{متن قرآن|وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ}}<ref>«و اگر بازگردانده شوند به همان چیزهایی که از آن نهی شده بودند باز می‌گردند و بی‌گمان آنان دروغ پردازند» سوره انعام، آیه ۲۸.</ref> است که درباره [[جهنمیان]] است که در آیه پیش از آن درخواست بازگشت به [[دنیا]]، جهت قرار گرفتن در زمره [[مؤمنان]] را دارند. اما در آیه ۲۸ تصریح می‌شود که این افراد در صورت بازگشت به دنیا باز هم به کارهای [[ناشایست]] و [[تکذیب]] [[پیامبران]] و [[آیات الهی]] روی می‌آوردند. [[امام رضا]]{{ع}} با بیان این آیه و دو آیه دیگر که در صدد [[اثبات]] [[علم خداوند]] به کارهای این افراد حتی بعد از بازگشت فرضی آنان به دنیاست، [[علم الهی]] به کیفیت اشیا [[خلق]] نشده، بعد از خلقتشان را ثابت می‌کند<ref>التوحید، ص۱۳۶-۱۳۷.</ref>. [[عبدالعزیز بن مسلم]] گزارش گفت‌و‌گوهای فراوان و [[اختلاف]] نظر [[مردم]] درباره [[امامت]] را به اطلاع امام رضا{{ع}} رساند. آن حضرت نیز در ضمن یک [[حدیث]] طولانی به تبیین [[جایگاه امامت]] در [[اسلام]] پرداخت. ایشان با اشاره به بیان همه [[حلال]] و حرام‌های مربوط به [[زندگی]] [[انسان]] و تمام مسائل مورد نیاز برای مردم در قرآن، به آیه ۳۸ سوره انعام: {{متن قرآن|...مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ}}<ref>«ما در این کتاب، هیچ چیز را فرو نگذاشته‌ایم» سوره انعام، آیه ۳۸.</ref>، استناد کرده است<ref>الکافی، ج۱، ص۴۸۹.</ref>. بر این اساس، چون امامت جزو نیازهای کلیدی در [[سعادت]] فردی و [[اجتماعی]] انسان به شمار می‌رود، قرآن به آن توجه ویژه داشته و در آیات متعدد<ref>مانند: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵؛ {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴؛ {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ * وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}} «و اسحاق را و افزون بر آن (نوه‌اش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم» سوره انبیاء، آیه ۷۲-۷۳.</ref> به آن پرداخته است. ایشان در مواجهه با دو [[حدیث]] متفاوت از [[رسول خدا]]{{صل}} در یک مسأله، به قابل قبول نبودن احکامی که بر خلاف [[حلال‌ها]] و [[حرام‌ها]] و [[فرائض الهی]] است (به جز در موارد [[نسخ]]) تأکید کرده است. این موضوع بدان دلیل است که رسول خدا{{صل}} در [[تغییر]] [[حرام]] و [[حلال]] و فرائض الهی از خود اختیاری نداشته و تابع محض و [[تسلیم]] [[خداوند]] است و تنها به [[ابلاغ]] این مسائل از سوی خداوند برای [[مردم]] [[اقدام]] می‌کند. [[امام رضا]]{{ع}} در تبیین این موضوع به [[آیه]] ۵۰ سوره انعام: {{متن قرآن|إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ}}<ref>«جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم» سوره انعام، آیه ۵۰.</ref>. نیز [[تمسک]] کرد، که به [[تبعیت]] کامل رسول خدا{{صل}} از [[وحی]] تأکید دارد<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۰.</ref>. به همین علت، نمی‌توان همه روایت‌هایی را که به ایشان منسوب است پذیرفت، بلکه باید با [[قرآن]] منطبق باشد. امام رضا{{ع}} در تبیین معنای صحیح [[آیات]] ۷۶-۷۸ سوره انعام که به گفتار [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} مبنی بر [[خدا]] دانستن [[ستاره]]، ماه و [[خورشید]] هنگام دیدن آنها و [[انکار]] خدایی آنها بعد از غروب‌شان دلالت دارد، این [[آیات]] را منافی با [[عصمت حضرت ابراهیم]]{{ع}} ندانسته و این سخنان را استفهام انکاری می‌داند و نه [[اقرار]] [[واقعی]]. از نگاه این [[روایت]]، قصد [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} از این سخنان، [[باطل]] ساختن [[اعتقاد]] خورشید، ستاره و ماه پرستان و متوجه ساختن آنان به خدای واقعی که [[خالق]] اینهاست، بوده است. [[امام رضا]]{{ع}} در ادامه با استناد به [[آیه]] ۸۳ سوره انعام: {{متن قرآن|وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ}}<ref>«و این برهان ماست که آن را به ابراهیم در برابر قومش دادیم» سوره انعام، آیه ۸۳.</ref>، این [[استدلال]] حضرت ابراهیم{{ع}} را [[الهام]] شده از سوی [[خداوند]] به ایشان می‌داند<ref>التوحید، ص۷۴-۷۵.</ref>، که [[تأیید]] دیگری بر [[عصمت]] آن [[حضرت]] و صحیح بودن سخنانشان است. بر اساس روایت دیگری از آن حضرت، [[امام صادق]]{{ع}} در پاسخ مردی که سؤالاتی از آن حضرت داشت، خود را از مصادیق آیه ۹۰ سوره انعام: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref> معرفی می‌کند و خود را آماده [[پاسخ‌گویی]] به هر سؤالی دانسته و در ادامه به همه سؤالاتش پاسخ داده بود<ref>التفسیر، عیاشی، ج۱، ص۳۶۸، ۳۶۹.</ref>. بر این اساس، چون در آیات قبل (آیات ۸۳-۹۰) از [[پیامبران]] بزرگی مانند حضرت ابراهیم، [[نوح]]، [[موسی]]، [[عیسی]]، [[هارون]] و [[زکریا]]{{عم}} سخن به میان آمده و بر اموری مانند [[برگزیده]] بودن و [[هدایت یافته]] بودن آنان توسط خداوند تصریح می‌شود، در این آیه، [[خداوند متعال]] به [[رسول خدا]]{{صل}} [[دستور]] می‌دهد به [[هدایت]] آنها [[اقتدا]] کند. در این میان، امام رضا{{ع}} با نقل این روایت در صدد آن هستند که [[امامان معصوم]]{{عم}} را نیز جزو مصادیق این آیه معرفی نماید. امام رضا{{ع}} [[ازدواج]] در شب را جزو [[سنت]] شمرده‌اند. دلیل ایشان بر این موضوع، مایه [[آرامش]] بودن [[زنان]] و شب است<ref>التفسیر، عیاشی، ج۱، ص۳۷۱؛ الکافی، ج۱۰، ص۶۸۲؛ تهذیب الأحکام، ج۷، ص۴۱۸.</ref>. منشأ این سخن از یک‌سو، استناد به آیاتی مانند [[آیه]] ۹۶ سوره انعام: {{متن قرآن|وَجَعَلَ اللَّيْلَ سَكَنًا}}<ref>«و شب را (برای) آرامش برگمارده است» سوره انعام، آیه ۹۶.</ref> است که شب را موجب [[آرامش]] می‌داند. از سوی دیگر، طبق آیه ۲۱ [[سوره روم]]: {{متن قرآن|وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا}}<ref>«و از نشانه‌های او این است که از خودتان همسرانی برایتان آفرید تا کنار آنان آرامش یابید» سوره روم، آیه ۲۱.</ref>، آن [[حضرت]] در تبیین آیه ۹۸ سوره انعام: {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ...}}<ref>«و اوست که شما را از یک تن پدید آورد، آنگاه آرامشگاه و ودیعه‌گاهی است» سوره انعام، آیه ۹۸.</ref>، فرمود: اگر [[ایمان]] [[انسان]] مستقر باشد، تا [[روز قیامت]] نیز استقرار داشته و باقی می‌ماند، اما اگر [[ودیعه]] و موقتی باشد، [[خداوند]] قبل از [[مرگ]] آن را می‌گیرد<ref>التفسیر، عیاشی، ج۱، ص۳۷۱،‌۳۷۲.</ref>. ایشان با اشاره به تلاش‌های صورت گرفته بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} و همچنین بعد از [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} برای نابودی [[دین الهی]]، به رویش‌ها و ریزش‌های [[جبهه حق]] اشاره کرده و به عدم [[تزلزل]] و [[غمگین]] شدن [[اهل حق]] در برابر ریزش‌ها اشاره کرد. [[امام رضا]]{{ع}} در ادامه با بیان آیه ۹۸ سوره انعام، انسان‌های [[ثابت‌قدم]] در جبهه حق را «مستقر» و افراد دارای ایمان عاریه و موقتی را که [[ثابت قدم]] نبوده و جزو ریزش‌ها هستند، «مستودع» نامید<ref>التفسیر، عیاشی، ج۱، ص۳۷۲، ۳۷۳.</ref>. از آن حضرت روایت‌های متعددی درباره آیه ۱۰۳ سوره انعام: {{متن قرآن|لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ}}<ref>«چشم‌ها او را در نمی‌یابند و او چشم‌ها را در می‌یابد» سوره انعام، آیه ۱۰۳.</ref> رسیده است. زمانی که شخصی در نزد ایشان از دیده شدن خداوند توسط [[پیامبر]]{{صل}} در [[معراج]] سخن گفت، با استناد به {{متن قرآن|لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ...}} و {{متن قرآن|...وَلَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا}}<ref>«...و آنان بر او در دانش احاطه ندارند» سوره طه، آیه ۱۱۰.</ref> و {{متن قرآن|...لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ...}}<ref>«...چیزی مانند او نیست.».. سوره شوری، آیه ۱۱.</ref>، فرمود: آیا درست است کسی از طرف [[خداوند]] بیاید و این [[آیات]] را که بر دیده نشدن خداوند با چشم، عدم امکان احاطه بر او و نداشتن مثل برای او دلالت می‌کند، بیاورد و بعد از آن بگوید من [[خدا]] را با چشمم دیده‌ام و به او احاطه پیدا کردم و صورت خداوند مانند [[انسان]] است. آیا [[حیا]] نمی‌کنید؟ آن [[حضرت]] در ادامه، روایت‌هایی را که حاکی از دیده شدن [[خداوند متعال]] توسط [[رسول خدا]]{{صل}} بوده، که مخالف با [[قرآن]] است را مردود دانسته و به [[دروغ]] بودن آنها تصریح نمود. ایشان همچنین، عدم [[احاطه علمی]] به خداوند، دیده نشدن او توسط چشم و نداشتن مثل برای او را مورد [[اجماع]] [[مسلمانان]] دانست<ref>الکافی، ج۱، ص۲۳۸-۲۴۰.</ref>. آن حضرت همچنین، در جواب [[ابوهاشم جعفری]] که از امکان توصیف شدن خداوند سؤال نمود، به این [[آیه]] استناد کرده و فرمود: [[قدرت]] توهم انسان بسیار بزرگ‌تر از قدرت [[بینایی]] با چشم است، با این حال، خداوند با قدرت [[وهم]] نیز [[درک]] نمی‌شود. پس نمی‌توان توصیف کاملی از خداوند ارائه نمود، چون موجودی که در توهم انسان نمی‌گنجد، قابل توصیف نخواهد بود<ref>الکافی، ج۱، ص۲۴۴، ۲۴۵.</ref>. همچنین زمانی که از آن حضرت درباره امکان یا عدم امکان دیدن خداوند سؤال شد، توصیف نمودن خداوند با چیزی که خداوند خود را با آن توصیف نکرده است، را سبب [[دروغ بستن]] و [[افترا]] بر خداوند دانسته و با اشاره به این آیه، مقصود از [[ابصار]] در آن را نه [[چشم سر]]، و بلکه چشم‌های [[قلوب]] دانسته است. بر اساس این [[روایت]]، اوهام انسان نمی‌تواند خداوند را درک کرده، و به چگونگی او نائل شود، تا چه رسد به چشم<ref>التفسیر، عیاشی، ج۱، ص۳۷۳.</ref>. از همین رو دیدن خداوند امکان ندارد. [[امام]] دیده نشدن خداوند توسط چشم را به این علت می‌دانند که بین وجود [[خداوند]] و [[مخلوقات]] او تفاوت‌های اساسی وجود داشته و خداوند بالاتر از آن است که با چشم دیده شده یا [[وهم]] [[انسان]] به او احاطه پیدا کند، یا در [[اختیار]] [[عقلی]] قرار گیرد<ref>التوحید، ص۲۵۲.</ref>. آن [[حضرت]] برای دیده نشدن خداوند (در [[آخرت]]) با چشم به [[استدلال عقلی]] نیز پرداخته، که این گونه است: اگر دیدن خداوند در آخرت ممکن باشد، حتماً [[معرفت]] او حاصل خواهد شد و این [[شناخت]]، دو حالت دارد: یا [[ایمان]] است یا ایمان نیست. اگر ایمان باشد پس [[شناخت خداوند]] که در [[دنیا]] به دست آمده، ایمان نخواهد بود، چون با شناخت دیداری او در آخرت تضاد خواهد داشت و از آنجا که هیچ کسی در دنیا خداوند را ندیده، پس در دنیا هیچ مؤمنی وجود نخواهد داشت. از سوی دیگر، اگر [[شناختی]] که از راه دیدن خداوند در آخرت به دست می‌آید، ایمان نباشد، مشکل از بین رفتن ایمان [[دنیایی]] انسان با دیدن خداوند در آخرت رخ خواهد داد، با آنکه می‌دانیم این ایمان در آخرت از بین نمی‌رود؛ زیرا [[محشور]] شدن او در [[قیامت]] همراه با همین ایمان است<ref>الکافی، ج۱، ص۲۴۰، ۲۴۱.</ref>. به تعبیر دیگر، دیدن خداوند در آخرت، موجب شناخت است. اگر این شناخت، ایمان باشد، ایمان دنیایی ایمان نخواهد بود، و اگر هم ایمان نباشد، ایمان دنیایی با دیدن خداوند از بین می‌رود و انسان [[بی‌ایمان]] محشور خواهد شد، با آن‌که می‌دانیم انسان‌های [[مؤمن]] همراه با ایمان محشور می‌شوند. [[امام رضا]]{{ع}} همچنین، اسم لطیف درباره خداوند را که در [[آیه]] ۱۰۳ سوره انعام: {{متن قرآن|هُوَ اللَّطِيفُ}}<ref>«او نازک‌بین آگاه است» سوره انعام، آیه ۱۰۳.</ref> نیز به کار رفته است، به معنای [[نفوذ]] در اشیا و قابل [[ادراک]] نبودن (تا در اندازه و یا [[وصف]] بگنجد) [[تفسیر]] کرده است. اما لطیف درباره انسان به معنای کم و کوچک بودن است. اسم خبیر نیز که در [[آیات]] ۱۸، ۷۳ و ۱۰۳ سوره انعام به کار رفته، بدان معناست که هیچ چیزی از [[خداوند]] پنهان نبوده و از محدوده [[علم]] او بیرون نیست. البته این علم با تجربه و آزمودن به دست نیامده است، چون اگر کسی [[جاهل]] باشد با تجربه و آزمودن به علم دست می‌یابد، اما خداوند همیشه نسبت به آنچه [[خلق]] می‌کند، عالم است. اما خبیر درباره [[انسان]]، کسی است که قبلاً جاهل بوده، سپس در صدد [[یادگیری]] و [[آموختن]] برآمده و اکنون دارای علم است. از سوی دیگر، اگر چه انسان با خداوند در این اسامی مشترک است، ولی معنای آنها در خداوند و انسان بسیار متفاوت است<ref>الکافی، ج۱، ص۳۰۱-۳۰۴؛ التوحید، ص۱۸۹، ۱۹۰.</ref>. بر پایه [[روایت]] دیگری از آن [[حضرت]]، [[مخالفان اهل بیت]]{{عم}} سه گونه [[حدیث]] [[جعل]] می‌کنند:
#[[غلو]]،
#[[غلو]]،
#[[تقصیر]] ([[اهل بیت]]{{عم}} را [[پایین‌تر]] از جایگاه [[واقعی]] شان معرفی کردن)
#[[تقصیر]] ([[اهل بیت]]{{عم}} را [[پایین‌تر]] از جایگاه [[واقعی]] شان معرفی کردن)
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش