←جستارهای وابسته
(←منابع) |
|||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
[[اطعام]] و نذردادن نیز از [[رسوم]] رایج در روز عاشورا است که در مناطق مختلف، متأثر از [[فرهنگ]] و [[آداب]] محلی، صورتهای مختلفی دارد. برخی غذاهای [[نذری]] خاص هم اختصاصاً در [[عاشورا]] تهیه و توزیع میشوند؛ از جمله «آش [[حسین]]» در میبد، «آش عاشورا» در مناطقی از [[تهران]]، «آش قنبید» در دستجرد [[قم]]، «آش هویج» در شبستر و «[[حلیم]] حسین» در رفسنجان و بیجار.<ref>[[محسن حسام مظاهری|مظاهری، محسن حسام]]، [[فرهنگ سوگ شیعی (کتاب)|مقاله «عاشورا»، فرهنگ سوگ شیعی]] ص ۳۳۷.</ref>. | [[اطعام]] و نذردادن نیز از [[رسوم]] رایج در روز عاشورا است که در مناطق مختلف، متأثر از [[فرهنگ]] و [[آداب]] محلی، صورتهای مختلفی دارد. برخی غذاهای [[نذری]] خاص هم اختصاصاً در [[عاشورا]] تهیه و توزیع میشوند؛ از جمله «آش [[حسین]]» در میبد، «آش عاشورا» در مناطقی از [[تهران]]، «آش قنبید» در دستجرد [[قم]]، «آش هویج» در شبستر و «[[حلیم]] حسین» در رفسنجان و بیجار.<ref>[[محسن حسام مظاهری|مظاهری، محسن حسام]]، [[فرهنگ سوگ شیعی (کتاب)|مقاله «عاشورا»، فرهنگ سوگ شیعی]] ص ۳۳۷.</ref>. | ||
==[[پیشینهشناسی عاشورا]] | |||
در [[شناخت]] پیشینه [[عاشورا]] توجه به دو متغیر مهم است: | |||
#[[جاهلیت]]. | |||
#ملوکیّت. | |||
===جاهلیت=== | |||
هنوز [[زمان]] زیادی از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} نگذشته بود که تحولاتی در حال روی دادن بود که با اقدامات بیست و سه سالۀ [[پیامبر]] و [[خون]] دلهای وی در این مدّت متفاوت و متناقض بود. اما این تحولات از سوی دیگر در [[هماهنگی]] با گذشتهای بود که همّ و [[غم]] پیامبر در پی [[تخریب]] آن گذشته [[جاهلی]] بود. | |||
[[حیات]] جاهلی دارای شاخصههای منحصر به فردی بود که [[قرآن کریم]] بارها آن شاخصهها را مورد ملامت قرار داده بود. | |||
شاخصههایی همانند: [[جنگ]] و [[غارت]]، [[افتخار]] به [[حسب و نسب]] و [[قوم]] و [[قبیله]]: {{متن قرآن|أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ}}<ref>«زیادهخواهی شما را سرگرم داشت * تا با گورها دیدار کردید» سوره تکاثر، آیه ۱-۲.</ref> [[پست]] شمردن جنس مؤنث تا آنجا که به زنده به [[گور]] نمودن [[دختران]] [[شهرت]] یافتند؛ {{متن قرآن|بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ}}<ref>«که به کدام گناه او را کشتهاند؟» سوره تکویر، آیه ۹.</ref>، [[فساد]] و [[فحشا]]، میگساری و [[شرب خمر]]، قمار و.... | |||
[[امام علی]]{{ع}} در خطبههای متعددی دوران جاهلی را اینگونه ترسیم میکند: | |||
{{متن حدیث|أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِينٍ وَ فِي شَرِّ دَارٍ مُنِيخُونَ بَيْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَيَّاتٍ صُمٍ تَشْرَبُونَ الْكَدِرَ وَ تَأْكُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَكُمْ الْأَصْنَامُ فِيكُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِكُمْ مَعْصُوبَةٌ}}<ref>«شما گروه عرب دارای بدترین دین بودید و در بدترین جامعه زندگی میکردید. در میان سنگهای سخت و مارهای ناشنوا سکنا داشتید. آبهای تیره میآشامیدید و غذای خشن میخوردید، خون یک دیگر را میریختید و با خویشاوندان خود قطع رابطه مینمودید. بتها در میان شما برای پرستش نصب شده و گناهان و انحرافهای سخت به شما بسته بود» نهج البلاغه، خطبه ۲۶.</ref>. | |||
آری به [[راستی]] که آنان در عرصه [[سیاست]]، [[اسیر]] و گرفتار [[نادانی]] همهجانبه و همهسویه بودند. با [[تأمل]] در [[حیات سیاسی]] - طبقاتی قبیله، [[درستی]] فرمایش امام علی{{ع}} آشکارتر میگردد. | |||
رهبریِ [[سیاسی]] قبیله در [[ارتباط]] عمیق و ناگسستنی با ساختار طبقاتی [[قبیله]] بود. [[مردمان]] قبیله به سه بخش تقسیم میشدند: | |||
#'''خُلّص''': [[فرزندان]] اصیل قبیله که به لحاظ [[خون]] و نژاد، اعضای درجه یک محسوب میشدند. | |||
#'''مَوالی''': اعضای درجه دوم قبیله بودند که به جهت [[همسایگی]] و یا بستن [[پیمان]]، عضویت قبیله را پذیرفته بودند. | |||
#'''عبید''': [[اسرا]] و بندگانی بودند که اعضای درجه سوم قبیله به شمار میآمدند<ref>یحیی الجبوری، الجاهلیه، ص۵۹ - ۶۰.</ref>. | |||
[[بدیهی]] است که با وجود چنین ساختاری رهبریِ [[سیاسی]] هرگز به جز از افراد درجه اول تعلق نمیگرفت. علاوه بر آن گفتنی است که در تعیین و [[نصب]] [[رهبر سیاسی]] هرگز به صلاحیت و [[شایستگی]] و... توجه نمیشد و آنچه که به عنوان یک اصل پذیرفته شده بود سن و سال بیشتر بود. | |||
[[رحلت رسول خدا]]{{صل}} این [[عقبگرد]] را تشدید نمود و [[جامه]] [[واقعیت]] بر هشدار آیۀ [[قرآنی]] - که سابقاً ذکر شد - پوشاند. | |||
[[حضرت علی]]{{ع}} از این فاجعه و عقبگرد پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} چنین یاد میکند: | |||
{{متن حدیث|حَتَّى إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ{{صل}} رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الْأَعْقَابِ وَ غَالَتْهُمُ السُّبُلُ وَ اتَّكَلُوا عَلَى الْوَلَائِجِ وَ وَصَلُوا غَيْرَ الرَّحِمِ وَ هَجَرُوا السَّبَبَ الَّذِي أُمِرُوا بِمَوَدَّتِهِ وَ نَقَلُوا الْبِنَاءَ عَنْ رَصِّ أَسَاسِهِ فَبَنَوْهُ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ مَعَادِنُ كُلِّ خَطِيئَةٍ وَ أَبْوَابُ كُلِّ ضَارِبٍ فِي غَمْرَةٍ}}<ref>«همین که خداوند جان رسول خدا{{صل}} را تحویل گرفت گروهی به اعقاب (گذشتهها) برگشتند و در انحراف فرو رفتند و بر عناصر نفوذی جاهلیت تکیه زدند و به بیگانگان پیوستند و از آنان که مأمور به دوستیشان (و وسیله ارتباطشان با حق) بودند، بریدند و ساختار اسلام را از بنیان جا به جا کردند و در غیر جایگاهش - در کانون خطاها و گناهان و غوطه ور در فساد و تباهی - قرار دادند» عبدالمجید معادیخواه، فرهنگ آفتاب، ج۴، ص۱۶۸.</ref>. | |||
با رحلت رسول خدا{{صل}} پدیده [[سقیفه بنیساعده]] را میتوان به عنوان اولین و در عین حال مهمترین نشانه بازگشت به دوران [[جاهلی]] دانست،؛ چراکه در [[سقیفه]] آنچه در زمینه [[سیاسی]] رخ نمود تعیین [[رهبر سیاسی]] به [[سنّت]] جاهلی بر اساس [[حیات]] طبقاتی - سیاسی [[قبیله]] بود. | |||
دیگر نشانه برگشت جاهلی که بر اساس حیات طبقاتی - سیاسی قبیله پیریزی شد، [[تبعیض]] [[اقتصادی]] در میان [[مسلمانان]] بود؛ همانگونه که در قبیله، اعضا به سه بخش [[سلسله]] مراتبی تقسیم میشدند، [[خلیفه دوم]] به بهانه [[فضیلت]] [[مجاهدان]] [[بدر]] و [[احد]]، [[سیاست]] تبعیض اقتصادی را در [[امت اسلامی]] پیش گرفت و چنین سیاستی در [[زمان]] [[خلیفه سوم]] تثبیت و نهادینه شد تا جایی که این سیاست نهایتاً فاصلهای عمیق از [[فقر]] و [[ثروت]] میان مسلمانان پدید آورد. | |||
تبعیض قومی و [[نژادی]]، دیگر شاخصۀ [[حیات سیاسی]] - طبقاتی قبیله بود که با لباسی دیگر پس از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} عیان گردید. زمانیکه خلیفه دوم به [[خلافت]] رسید - با توجه به زمینههای [[فکری]] آن دوران - چندین بخشنامۀخیلی مهم صادر کرد که جنبۀ نژاد پرستی و قومیتگرایی داشت. بر اساس بعضی از این دستور العملها - مثلاً - ورود عجمیها به [[مدینه]] [[ممنوع]] شد و آنان از بعضی امتیازات [[اجتماعی]] که به موجب [[قرآن]] از آن برخوردار بودند [[محروم]] شدند<ref>علی محمد ولوی، «زمینههای اجتماعی واقعه عاشورا»، فصلنامه تاریخ اسلام، شماره یک، ص۲۰۵.</ref>. | |||
[[شهید مطهری]] در مورد سیاست [[امویان]] - که با به خلافت رسیدن [[عثمان]] [[روز]] به روز تقویت گردیدند و نهایتاً زمام امور [[مسلمین]] را بر عهده گرفتند - مینویسد: «[[معاویه]] و امویها برای تقویت دو اصل [[کوشش]] بسیار کردند: یکی امتیاز نژادی ای که [[عرب]] را بر [[عجم]] ترجیح میداد و دیگر ایجاد فاصله طبقاتی ای که بعضی مانند: [[عبدالرحمن بن عوف]] و [[زبیر]]، صاحب الاف والوف شدند و بعضی [[فقیر]] و صُعلوک باقی ماندند»<ref>مرتضی مطهری، حماسه حسینی، ج۲، ص۲۴.</ref>. | |||
[[اسلام]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}} چنین روندی را طی نمود تازمانی که عنان خلافت در [[اختیار]] صاحب [[حقیقی]] آن قرار گرفت، اما آن زمانی بود که دیگر بر [[اسلام]]، [[لباس]] وارونه پوشانده شده بود: {{متن حدیث|لُبِسَ الْإِسْلَامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۸.</ref>؛ | |||
[[امام علی]]{{ع}} در دوران [[حکومت]] خود با انبوهی از مسایل و [[مشکلات]] [[اقتصادی]]، [[انحرافات دینی]]، [[فساد]] داخلی، [[بحران]] سازیها و [[جنگهای داخلی]] [[قاسطین]]، [[مارقین]]، [[ناکثین]] و.. روبه رو بود. [[بدیهی]] است که با وجود چنین مشکلاتی [[امام]]{{ع}} امکان آن را نمییافت تا در دوران حکومت کوتاه چهار سال و نه ماهه خویش، لباس [[راستین]] را بر تن اسلام برگرداند.<ref>[[سید محسن آل سید غفور|آل سید غفور، سید محسن]]، [[کارکردهای سیاسی عاشورا (مقاله)|مقاله «کارکردهای سیاسی عاشورا»]] [[فرهنگ عاشورایی ج۸ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۸]] ص ۱۸.</ref> | |||
===[[ملوکیت]]=== | |||
[[خلافت]] - که برآمده از زمینههای [[جاهلی]] بود - زمینِ مناسب و مساعدی برای افشاندن بذرهای [[سلطنت]] و [[پادشاهی]] بود. [[طُلَقا]] با [[اغتنام فرصت]] به دست آمده از جریان خلافت - که [[جریان انحرافی]] در اسلام بود - اولین جوانههای ملوکیت و پادشاهی را به بار نشاندند. دست یابی [[طلقا]] به [[قدرت]]، با [[یزید بن ابی سفیان]] در [[زمان ابوبکر]] آغاز گردید و پس از [[مرگ]] وی، [[خلیفه دوم]] [[معاویة بن ابوسفیان]] را به جای برادرش بر حکومت [[شام]] [[منصوب]] کرد و عنان [[مردم]] شام را - که بخشی از [[قلمرو حکومت اسلام]] بودند - در دست [[بنیامیه]] قرار داد. | |||
هرچند سنگِ بنای اولیه [[قدرتطلبی]] و دستیازی [[امویان]] - که جریان ملوکیت را در سر میپروراندند - در زمان ابوبکر و عمر گذاشته شد، اما نهایتاً با درگذشت [[خلیفۀ دوم]]، این جریان در [[زمان]] خلیفۀ سوم رو به گسترش و [[تکامل]] نهاد. خلافت سیزده ساله [[عثمان]]، مأمن و مأوایی برای [[رشد]] و گسترش جریان ملوکیت بود. جریان پادشاهی، پیریز ساختار تازه قدرت در اسلام گشت. ساختار نوین سلطنت برآمده از جریان خلافت - که خود زاده جریان جاهلی بود - به تدریج پس از گماردن [[معاویه]] به حکومت شام از سوی عمر ([[خلیفه]] [[مسلمانان]]) پدید آمد. هرچند عُمر [[نگرانی]] خود را از عمال و [[سیره]] معاویه که خود را در کسوت [[پادشاهان]] در میآورد اظهار میداشت، اما این نگرانی هرگز سودی نبخشید. | |||
عمر در مورد [[رفتار]] شاهمآبانه [[معاویه]] به اطرافیان خود میگفت: «شما از کسرا و [[قیصر]] میگویید در حالی که معاویه در میان شماست»<ref>رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ص۷۶.</ref>. | |||
نزدیکی و مجاورت [[شام]] با [[روم]] از سویی و [[ارتباط]] گسترده [[شامیان]] با [[ایران]] از سوی دیگر که هر دو [[کشور]] در [[ساختار قدرت]] شاهانه گرفتار بودند - از دیگر عوامل تأثیرگذار بر [[خُلق و خوی]] معاویه بود تا بر این ساختارِ بیقید و بند از تمامی شرایط [[اخلاقی]]، [[سیاسی]] و مذهبی [[روی خوش]] نشان داده و خود را در چنین ساختاری خوش نشین نماید. [[ابن حجر هیثمی]] در این باره مینویسد: | |||
«در دوران [[خلافت عمر]]، معاویه با جمعی به نزد عمر آمد و با وی به [[حج]] رفت. عمر از [[زیبایی]] چهرهها و لباسها به [[شگفتی]] آمده بود. معاویه (در پاسخ این شگفتی) گفت: ای [[امیرالمؤمنین]]! زیبایی چهرهها و اندام ناشی از این است که ما در سرزمینی آباد [[زندگی]] میکنیم.. عمر در پاسخ وی گفت: سبب این وضعیت، خوش خوری شما در غذاها و آشامیدنیهاست و از دیگر سوی، نیازمندانی که در پشت درها ماندهاند»<ref>عطاء الله مهاجرانی، پیامآور عاشورا، ص۵۰.</ref>. | |||
[[یعقوبی]] در ترسیم جریان [[ملوکیت]] در [[اسلام]] مینویسد: | |||
«معاویه نخستین کس در اسلام بود که نگهبانان و پاسبانان و دربانان گماشت و پردهها آویخت و منشیان [[نصرانی]] [[استخدام]] کرد و جلو خود حربه راه میبرد و از مقرری [[زکات]] گرفت و خود روی تخت نشست و [[مردم]] زیر دست او، و [[دیوان]] خاتم را تأسیس کرد و دست به ساختمان زد... و مالهای مردم را [[مصادره]] کرد و آنها را برای خویش گرفت»<ref>ابن واضح یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه دکتر محمد ابراهیم آیتی، ج۲، ص۱۶۵-۱۶۶.</ref>. بنابر نقل [[ابن ابی الحدید]]: معاویه حریر میپوشید و در ظروف طلا و نقره میآشامید<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۳۰.</ref> و در این باره هیچ ابایی نداشت که علناً بگوید: منم نخستین [[پادشاه]]<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۳۰.</ref>. | |||
فرو غلتیدن در دامان [[سلطنت]] و [[ملوکیت]]، به [[بازی]] گرفتن [[دین]] و سخره آن بود. [[اقامه نماز]] [[جمعه]] در [[روز]] چهارشنبه، نشسته [[خطبه]] خواندن و خواندن خطبه [[نماز عید]] [[فطر]] را قبل از [[نماز]] از ثمرات چنین جریانی بود؛ چنانچه در [[تاریخ]] الخلفا آمده است: | |||
«شرایط فیزیکی [[معاویه]] چنان دگرگون شده بود که به علت لایههای متراکم چربی و گوشت که او را در برگرفته بود و شکمی آویخته که مجال تحرک به او نمیداد. او نخستین کسی بود که هنگام خطبه خواندن، نشسته خطبه میخواند»<ref>عطاء الله مهاجرانی، پیامآور عاشورا، ص۵۱.</ref>. | |||
با [[مرگ معاویه]] در سال شصت [[هجری]]، روند بیست سالۀ ملوکیت به [[یزید]]، زاده معاویه واگذار گردید. اگر معاویه [[فساد]] و فحشای خود را در پوششی از [[ریا]] انجام میداد، یزید هیچ ابایی نداشت که این فساد و [[فحشا]] عیان و علنی باشد. سگ بازی، [[میمون]] بازی و برپایی مجالس رقص از سوی [[پادشاه]] [[اسلامی]]، حکایت گر [[انحطاط]] روزافزون [[جامعۀ اسلامی]] در گرداب کثیف و متعفن [[جاهلیت]]، [[خلافت]] و ملوکیت بود.<ref>[[سید محسن آل سید غفور|آل سید غفور، سید محسن]]، [[کارکردهای سیاسی عاشورا (مقاله)|مقاله «کارکردهای سیاسی عاشورا»]] [[فرهنگ عاشورایی ج۸ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۸]] ص ۲۳.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |