←ام سلمه و عزاداری برای امام حسین{{ع}}
جز (جایگزینی متن - 'غایب' به 'غایب') |
|||
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
[[ام سلمه]] گفت: "الان در [[خواب]]، [[رسول خدا]]{{صل}} را آشفتهرو، افسرده، محزون و خاکآلود دیدم؛ علت آن را پرسیدم، [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "امروز فرزندم [[حسین]] و [[اهل بیت]] او را کشتند و من مشغول [[دفن]] ایشان بودم و اکنون از دفنشان فارغ شدم". از [[خواب]] بیدار شدم، گویا هیچ چیز نمیفهمیدم و عقلم را از دست داده بودم. پس به سراغ [[تربت]] [[حسین]] که [[جبرییل]] برای [[رسول خدا]]{{صل}} آورده و او به من سپرده بود و من آن را در شیشه نگهداری میکردم، رفتم، دیدم [[خون]] تازه در شیشه در حال جوشیدن است". [[ام سلمه]] از آن [[خون]] برداشت و به صورت خود مالید و [[مردم]] آن روز را روز [[نوحه]] و ماتم قرار دادند، تا اینکه خبر رسید همان روز [[حسین بن علی]]{{ع}} [[شهید]] شده است”<ref>الأمالی، شیخ طوسی، ص۳۱۵.</ref>.<ref>[[فرهاد علیزاده|علیزاده، فرهاد]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۳۰؛ [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ام سلمه ۱ (مقاله)|ام سلمه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۶۴؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۶۳؛ [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۸۲-۱۴۸۳.</ref>. | [[ام سلمه]] گفت: "الان در [[خواب]]، [[رسول خدا]]{{صل}} را آشفتهرو، افسرده، محزون و خاکآلود دیدم؛ علت آن را پرسیدم، [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "امروز فرزندم [[حسین]] و [[اهل بیت]] او را کشتند و من مشغول [[دفن]] ایشان بودم و اکنون از دفنشان فارغ شدم". از [[خواب]] بیدار شدم، گویا هیچ چیز نمیفهمیدم و عقلم را از دست داده بودم. پس به سراغ [[تربت]] [[حسین]] که [[جبرییل]] برای [[رسول خدا]]{{صل}} آورده و او به من سپرده بود و من آن را در شیشه نگهداری میکردم، رفتم، دیدم [[خون]] تازه در شیشه در حال جوشیدن است". [[ام سلمه]] از آن [[خون]] برداشت و به صورت خود مالید و [[مردم]] آن روز را روز [[نوحه]] و ماتم قرار دادند، تا اینکه خبر رسید همان روز [[حسین بن علی]]{{ع}} [[شهید]] شده است”<ref>الأمالی، شیخ طوسی، ص۳۱۵.</ref>.<ref>[[فرهاد علیزاده|علیزاده، فرهاد]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۳۰؛ [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ام سلمه ۱ (مقاله)|ام سلمه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۶۴؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۶۳؛ [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۸۲-۱۴۸۳.</ref>. | ||
==ام سلمه امانتدار امامت در قیام حسینی== | |||
[[ام سلمه]]، یکی از [[برترین]] [[همسران پیامبر]] پس از [[حضرت خدیجه]]{{س}} بانوی بزرگوار و والا مقامی بود که به جهت [[شخصیت]] وی، اولاً: [[آیه تطهیر]] در [[شأن اهل بیت]]{{عم}} در [[خانه]] او نازل شد. به علاوه [[رسول خدا]]{{صل}} داستان [[کربلا]] و [[مصائب]] [[سیدالشهدا]]{{ع}} را بر او بازگو نموده و [[خاک کربلا]] را برایش به [[ودیعه]] نهاده بود که به محض وقوع آن حادثه [[عظیم]] و هولناک از آن مطلع گردد، که همچنین نیز شد. | |||
[[عصر عاشورا]]، [[اهل]] [[مدینه]] دیدند که از خانه [[ام المؤمنین]] «ام سلمه» صدای [[شیون]] برخاست، چون علت را جویا شدند. فرمود: اکنون در [[عالم رؤیا]] [[پیامبر]] را دیدم که غبارآلود و خسته بود. پرسیدم یا [[رسول الله]]! کجا رفته بودی که چنین غبارآلودهای؟ فرمود: اکنون از کربلا برمیگردم و [[شاهد]] [[شهادت]] فرزندم حسین{{ع}} بودم. ام سلمه گوید: چون از [[خواب]] بیدار شدم، به سوی [[تربت]] کربلا دویدم، دیدم [[خون]] تازه، درون شیشه میجوشد؛ دانستم که حسین در کربلا به شهادت رسید. | |||
به همین سبب اولین مجلس [[عزای امام حسین]]{{ع}} در مدینه مقارن با [[شهادت امام حسین]]{{ع}} در خانه ام سلمه برگزار گردید و اهل مدینه او را در این [[ماتم]] [[تسلی]] میدادند<ref>تاریخ ابن عساکر، ج۱۳، ص۸۵.</ref>. | |||
ام سلمه، یکی از بانوانی بود که [[امام حسین]]{{ع}} به هنگام خروج از مدینه با او خداحافظی کرد و او را «[[مادر]]» خطاب نمود. او به [[اصرار]] میکوشید تا [[امام]]{{ع}} را از [[مأموریت]] رفتن به کربلا به خاطر عواقب آن باز دارد، ولی امام حسین{{ع}} این امر را [[مشیت]] [[پروردگار]] شمرد. | |||
[[امام باقر]]{{ع}} فرمود: هنگامی که امام حسین{{ع}} به سوی [[عراق]] رهسپار گردید [[وصیت نامه]] را به ام سلمه سپرد و فرمود: هنگامی که فرزند بزرگم، نزد تو آمد و وصیت نامه را [[طلب]] کرد، آنها را به او بده<ref>موسوعة کلمات الحسین{{ع}}، ص۲۹۳.</ref>. توجه به اهمیت این [[امانت]]، میتواند بیانگر شخصیت یگانه این بانوی بزرگوار باشد.<ref>[[زهرا فخر روحانی|فخر روحانی، زهرا]]، [[نقش زنان در نهضت حسینی (مقاله)|مقاله «نقش زنان در نهضت حسینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۹ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۹]] ص ۸۱.</ref> | |||
==[[وفات]] [[امسلمه]]== | ==[[وفات]] [[امسلمه]]== |