←فاطمه دختر امام حسین{{ع}} در کربلا با او بود؟
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
بی گمان، [[امام حسین]]{{ع}} دختری به نام فاطمه داشته که روایات بسیاری از ایشان نقل شده است. او این روایات را از طریق پدرش از [[رسول خدا]]{{صل}} و یا از طریق پدرش از [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} از رسول خدا{{صل}} نقل کرده، احادیثی را هم از [[امام سجاد]]{{ع}} و [[اسماء بنت عمیس]] [[روایت]] کرده است. به نظر میرسد در این که او [[همسر]] پسر عمویش [[حسن بن حسن]]{{ع}} بوده، اختلافی بین [[علما]] و [[مورخان]] وجود ندارد و از آنچه که در کتاب «[[عمدة الطالب (کتاب)|عمدة الطالب]]»<ref> عمدة الطالب، ابن عنبه، ص۱۹۳</ref> و نیز کتاب «[[الارشاد (کتاب)|الارشاد]]» [[شیخ مفید]]<ref> الإرشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۲۶.</ref> نقل شده چنین به دست میآید که او با پسر عمویش در دوران [[حیات]] امام حسین{{ع}} [[ازدواج]] کرده است. این مطلب، از اقوال بسیاری از مورخین همچون [[ابوالفرج اصفهانی]] در کتاب «[[الاغانی (کتاب)|الاغانی]]» و [[ابن ابوالفتح اربلی]] در کتاب «[[کشف الغمه (کتاب)|کشف الغمه]]»<ref> کشف الغمه، ابن أبو الفتح اربلی، ج۲، ص۲۰۲.</ref> و [[ابنصباغ]] در کتاب «[[الفصول المهمه (کتاب)|الفصول المهمه]]»<ref> الفصول المهمه فی معرفة الأئمه، ابنصباغ، ج۲، ص۷۵۱.</ref> و دیگران نیز استفاده میشود. | بی گمان، [[امام حسین]]{{ع}} دختری به نام فاطمه داشته که روایات بسیاری از ایشان نقل شده است. او این روایات را از طریق پدرش از [[رسول خدا]]{{صل}} و یا از طریق پدرش از [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} از رسول خدا{{صل}} نقل کرده، احادیثی را هم از [[امام سجاد]]{{ع}} و [[اسماء بنت عمیس]] [[روایت]] کرده است. به نظر میرسد در این که او [[همسر]] پسر عمویش [[حسن بن حسن]]{{ع}} بوده، اختلافی بین [[علما]] و [[مورخان]] وجود ندارد و از آنچه که در کتاب «[[عمدة الطالب (کتاب)|عمدة الطالب]]»<ref> عمدة الطالب، ابن عنبه، ص۱۹۳</ref> و نیز کتاب «[[الارشاد (کتاب)|الارشاد]]» [[شیخ مفید]]<ref> الإرشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۲۶.</ref> نقل شده چنین به دست میآید که او با پسر عمویش در دوران [[حیات]] امام حسین{{ع}} [[ازدواج]] کرده است. این مطلب، از اقوال بسیاری از مورخین همچون [[ابوالفرج اصفهانی]] در کتاب «[[الاغانی (کتاب)|الاغانی]]» و [[ابن ابوالفتح اربلی]] در کتاب «[[کشف الغمه (کتاب)|کشف الغمه]]»<ref> کشف الغمه، ابن أبو الفتح اربلی، ج۲، ص۲۰۲.</ref> و [[ابنصباغ]] در کتاب «[[الفصول المهمه (کتاب)|الفصول المهمه]]»<ref> الفصول المهمه فی معرفة الأئمه، ابنصباغ، ج۲، ص۷۵۱.</ref> و دیگران نیز استفاده میشود. | ||
علیرغم تتبع بسیار، به متنی که حکایت از عدم حضور فاطمه بنت الحسین{{ع}} در کربلا به همراه با [[پدر]] بزرگوارشان -امام حسین{{ع}}- داشته باشد، [[دست]] نیافتیم. بلکه متون متعدد، همگی دالّ بر آن است که ایشان در کربلا حضور داشته و در زمره [[اسرای اهل بیت]]{{ع}} که بعد از [[واقعه کربلا]] به [[شام]] نزد [[یزید بن معاویه]] فرستاده شدند، قرار داشته است. از جمله این | علیرغم تتبع بسیار، به متنی که حکایت از عدم حضور فاطمه بنت الحسین{{ع}} در کربلا به همراه با [[پدر]] بزرگوارشان -امام حسین{{ع}}- داشته باشد، [[دست]] نیافتیم. بلکه متون متعدد، همگی دالّ بر آن است که ایشان در کربلا حضور داشته و در زمره [[اسرای اهل بیت]]{{ع}} که بعد از [[واقعه کربلا]] به [[شام]] نزد [[یزید بن معاویه]] فرستاده شدند، قرار داشته است. از جمله این متون، روایتی است که [[کلینی]] در کتاب خود «[[الکافی (کتاب)|الکافی]]» با [[سلسله]] سندش از ابیجعفر [[امام محمد باقر]]{{ع}} نقل کرده است. در این [[روایت]] آمده: «چون حسین{{ع}} وقت وفاتش در رسید، دختر بزرگش فاطمه را خوانده، کتابی پیچیده شده و وصیّتی آشکار بدو سپرد. و [[علی بن حسین]]{{ع}} در شکم بیماریای داشت و او را در حال [[مرگ]] میپنداشتند، که فاطمه کتاب را به او داد. سپس به [[خدا]] [[سوگند]]، آن کتاب به ما رسید». <ref>{{متن حدیث|... ثُمَّ إِنَّ حُسَيْناً حَضَرَهُ اَلَّذِي حَضَرَهُ فَدَعَا اِبْنَتَهُ اَلْكُبْرَى فَاطِمَةَ بِنْتَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ فَدَفَعَ إِلَيْهَا كِتَاباً مَلْفُوفاً وَ وَصِيَّةً ظَاهِرَةً وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ مَبْطُوناً لاَ يَرَوْنَ إِلاَّ أَنَّهُ لِمَا بِهِ فَدَفَعَتْ فَاطِمَةُ اَلْكِتَابَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ ثُمَّ صَارَ وَ اَللَّهِ ذَلِكَ اَلْكِتَابُ إِلَيْنَا }}؛ الکافی، کلینی، ج۱، ص۲۹۱.</ref> | ||
این روایت را [[ابن بابویه قمی]] در «[[الإمامه و التبصره (کتاب)|الإمامه و التبصره]]»<ref> الإمامة و التبصره، ابن بابویه قمی، ص۶۴.</ref> و [[محمد بن حسن صفار]] در کتاب «[[بصائر الدرجات (کتاب)|بصائر الدرجات]]»<ref> بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، ص۱۶۸.</ref> و [[ابنشهر آشوب]] در «[[المناقب (کتاب)|المناقب]]»<ref> مناقب آل أبی طالب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۰۸.</ref> و [[طبرسی]] در «[[إعلام الوری (کتاب)|إعلام الوری]]»<ref> إعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ج۱، ص۴۸۳.</ref> نیز روایت کردهاند. | این روایت را [[ابن بابویه قمی]] در «[[الإمامه و التبصره (کتاب)|الإمامه و التبصره]]»<ref> الإمامة و التبصره، ابن بابویه قمی، ص۶۴.</ref> و [[محمد بن حسن صفار]] در کتاب «[[بصائر الدرجات (کتاب)|بصائر الدرجات]]»<ref> بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، ص۱۶۸.</ref> و [[ابنشهر آشوب]] در «[[المناقب (کتاب)|المناقب]]»<ref> مناقب آل أبی طالب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۰۸.</ref> و [[طبرسی]] در «[[إعلام الوری (کتاب)|إعلام الوری]]»<ref> إعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ج۱، ص۴۸۳.</ref> نیز روایت کردهاند. | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
این روایت علاوه بر آنکه بر حضور فاطمه بنت الحسین{{ع}} در [[کربلا]] [[صراحت]] دارد، گویای این مطلب است که ایشان موقعیت ممتازی نزد پدرشان [[امام حسین]]{{ع}} داشتند به طوری که [[حضرت]] وصیتش را به او سپرد نه به [[زنان]] دیگر. همچنین در این روایت از فاطمه بنت الحسین{{ع}} تعبیر به «ابنته الکبری» شده که بیانگر آن است که ایشان دختر بزرگ امام حسین{{ع}} بودند. البته از توصیف فاطمه بنت الحسین{{ع}} به «الکبری» در این روایت، نباید چنین برداشت کرد که امام حسین{{ع}} دختر کوچکتری به نام «فاطمه» داشته یا دختر دیگری داشته که بواسطه کوچکتر بودن از فاطمه بنت الحسین{{ع}}] توصیف به «الصغری» شده؛ چراکه در این صورت، مناسب بود که در [[روایت]] از ایشان تعبیر به «فاطمه الکبری» میشد نه «ابنته الکبری». | این روایت علاوه بر آنکه بر حضور فاطمه بنت الحسین{{ع}} در [[کربلا]] [[صراحت]] دارد، گویای این مطلب است که ایشان موقعیت ممتازی نزد پدرشان [[امام حسین]]{{ع}} داشتند به طوری که [[حضرت]] وصیتش را به او سپرد نه به [[زنان]] دیگر. همچنین در این روایت از فاطمه بنت الحسین{{ع}} تعبیر به «ابنته الکبری» شده که بیانگر آن است که ایشان دختر بزرگ امام حسین{{ع}} بودند. البته از توصیف فاطمه بنت الحسین{{ع}} به «الکبری» در این روایت، نباید چنین برداشت کرد که امام حسین{{ع}} دختر کوچکتری به نام «فاطمه» داشته یا دختر دیگری داشته که بواسطه کوچکتر بودن از فاطمه بنت الحسین{{ع}}] توصیف به «الصغری» شده؛ چراکه در این صورت، مناسب بود که در [[روایت]] از ایشان تعبیر به «فاطمه الکبری» میشد نه «ابنته الکبری». | ||
از | از متون صریحه دیگری که دال بر حضور فاطمه بنت الحسین{{ع}} در کربلاست، روایتی است که [[شیخ صدوق]] با سند خود از [[عبدالله بن حسن محض]] از مادرش فاطمه بنت الحسین{{ع}} نقل کرده که میگفت: «هنگامی که [[غارتگران]] به [[خیمه]] ما [[هجوم]] آوردند، یکی از آنان، در حال که [[اشک]] میریخت، خلخالهایی را که در پا داشتم، به [[زور]] از من گرفت. گفتم: چرا اشک میریزی ای [[دشمن خدا]]؟ گفت: چگونه نگریم که وسایل زینتی [[دختر پیامبر]]{{صل}} را به [[غارت]] میبرم. گفتم: پس چنین نکن. گفت: اگر من غارت نکنم دیگران آن را به غارت میبرند! فاطمه بنت الحسین{{ع}} در ادامه گفت: همه چیزمان را به غارت بردند، حتی پارچههای سر ما را».<ref>{{عربی|«ما رواه الشیخ الصدوق بإسناده عن اِبْنُ اَلْمُتَوَكِّلِ عَنِ اَلسَّعْدَآبَادِيِّ عَنِ اَلْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي اَلْجَارُودِ زِيَادِ بْنِ اَلْمُنْذِرِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ عَنْ أُمِّهِ فَاطِمَةَ بِنْتِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: دَخَلَتِ اَلْعَامَّةُ عَلَيْنَا اَلْفُسْطَاطَ وَ أَنَا جَارِيَةٌ صَغِيرَةٌ وَ فِي رِجْلَيَّ خَلْخَالاَنِ مِنْ ذَهَبٍ فَجَعَلَ رَجُلٌ يَفُضُّ اَلْخَلْخَالَيْنِ مِنْ رِجْلَيَّ وَ هُوَ يَبْكِي فَقُلْتُ مَا يُبْكِيكَ يَا عَدُوَّ اَللَّهِ فَقَالَ كَيْفَ لاَ أَبْكِي وَ أَنَا أَسْلُبُ اِبْنَةَ رَسُولِ اَللَّهِ فَقُلْتُ لاَ تَسْلُبْنِي قَالَ أَخَافُ أَنْ يَجِيءَ غَيْرِي فَيَأْخُذَهُ قَالَتْ وَ اِنْتَهَبُوا مَا فِي اَلْأَبْنِيَةِ حَتَّى كَانُوا يَنْزِعُونَ اَلْمَلاَحِفَ عَنْ ظُهُورِنَا»}}؛ الأمالی، شیخ صدوق، ص۲۲۸.</ref> | ||
همچنین، از جمله این | همچنین، از جمله این متون، روایتی است که [[ابننما حلی]] در کتاب «[[مثیر الاحزان (کتاب)|مثیر الاحزان]]» نقل کرده که در آن آمده: «[[علی بن الحسین]]{{ع}} گفت: ما [[دوازده]] مرد بودیم که دست بسته بر [[یزید]] وارد شدیم. پس چون در مقابلش ایستادیم گفتم: ای یزید! تو را به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر [[رسول خدا]]{{صل}} ما را در این حال میدید چه میکرد؟... سپس فاطمه بنت الحسین{{ع}} گفت: ای یزید! [[دختران]] رسول خدا{{صل}} و [[اسارت]]؛ پس [[مردم]] گریستند و [[اهل]] [[منزل]] یزید نیز گریستند»<ref>{{عربی|«ما رواه ابن نما الحلِّی فی کتاب مثیر الأحزان»}}: {{متن حدیث|قَالَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ : أُدْخِلْنَا عَلَى يَزِيدَ وَ نَحْنُ اِثْنَا عَشَرَ رَجُلاً مُغَلَّلُونَ فَلَمَّا وَقَفْنَا بَيْنَ يَدَيْهِ قُلْتُ أَنْشُدُكَ اَللَّهَ يَا يَزِيدُ مَا ظَنُّكَ بِرَسُولِ اَللَّهِ لَوْ رَآنَا عَلَى هَذِهِ اَلْحَالِ}}... {{متن حدیث|وَ قَالَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ اَلْحُسَيْنِ يَا يَزِيدُ بَنَاتُ رَسُولِ اَللَّهِ سَبَايَا فَبَكَى اَلنَّاسُ وَ بَكَى أَهْلُ دَارِهِ حَتَّى عَلَتِ اَلْأَصْوَاتُ}}؛ مثیر الأحزان، ابن نما حلی، ص۷۸.</ref> | ||
علاوه بر این موارد، | علاوه بر این موارد، متون بسیاری در کتب ما و کتب [[اهل سنت]] وجود دارد که همگی بر حضور [[حضرت]] فاطمه بنت الحسین{{ع}} در [[کربلا]] و اسارتشان همراه با دیگر اسرای از [[دختران]] [[رسول خدا]]{{صل}} تصریح دارند. | ||
اما این که گفته شده [[امام حسین]]{{ع}} دختر دیگری داشتند که در [[مدینه]] ماند و بواسطه بیماریاش در کاروان ایشان حضور نیافته، مطلبی است که ما بر آن [[شاهد]] و دلیل متقنی که بتوان بر آن [[اعتماد]] کرد، نیافتیم. | اما این که گفته شده [[امام حسین]]{{ع}} دختر دیگری داشتند که در [[مدینه]] ماند و بواسطه بیماریاش در کاروان ایشان حضور نیافته، مطلبی است که ما بر آن [[شاهد]] و دلیل متقنی که بتوان بر آن [[اعتماد]] کرد، نیافتیم. | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
اما ممکن است گفته شود که: برخی از [[روایات]] و بسیاری از متون از «[[فاطمه صغری]]» یاد کرده و او را [[دختر امام حسین]]{{ع}} خواندهاند؛ شاید این فاطمه همان دختری باشد که در کربلا حاضر نشده است. | اما ممکن است گفته شود که: برخی از [[روایات]] و بسیاری از متون از «[[فاطمه صغری]]» یاد کرده و او را [[دختر امام حسین]]{{ع}} خواندهاند؛ شاید این فاطمه همان دختری باشد که در کربلا حاضر نشده است. | ||
در پاسخ باید گفت که فاطمهای که برخی از روایات و بعضی از [[نصوص]] او را «صغری» توصیف کردهاند، در [[کربلا]] حضور داشته است و [[روایات]] متعددی بر این امر صحه میگذارد. از جمله این | در پاسخ باید گفت که فاطمهای که برخی از روایات و بعضی از [[نصوص]] او را «صغری» توصیف کردهاند، در [[کربلا]] حضور داشته است و [[روایات]] متعددی بر این امر صحه میگذارد. از جمله این متون، مطلبی است که [[شیخ طوسی]] در کتاب «[[الاحتجاج (کتاب)|الاحتجاج]]» نقل کرده و در آن آورده است که فاطمه بنت الحسین{{ع}} پس از [[واقعه کربلا]] و بعد از ورود به این [[شهر]] خطبهای ایراد نمودند و گفتند: خدای را [[سپاس]] میگویم به شماره ریگها و تعداد شنها، و او را میستایم به [[عظمت]] و سنگینی [[عرش]] تا فرش، به او [[ایمان]] آوردهام، و نیز بر او [[توکل]] میکنم... | ||
اما بعد؛ ای [[مردم کوفه]]! ای [[اهل]] [[نیرنگ]] و [[بیوفایی]] و [[خودخواهی]]!... و ریختن [[خون]] ما را [[حلال]]، و [[غارت]] و چپاول [[اموال]] ما را [[مباح]] دانستید، گویی ما از [[نسل]] ترک و تاتاریم!! دیروز جد ما را کشتید و (امروز) از شمشیرهایتان خون ما [[اهل بیت]] میچکد!... آنگاه، با [[برادر رسول خدا]]{{صل}} علی بن ابی{{ع}} - جدم -، بیوفایی کردید...».<ref>{{عربی|« اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَدَدَ اَلرَّمْلِ وَ اَلْحَصَى وَ زِنَةَ اَلْعَرْشِ إِلَى اَلثَّرَى أَحْمَدُهُ وَ أُومِنُ بِهِ وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْهِ ... أَمَّا بَعْدُ يَا أَهْلَ اَلْكُوفَةِ يَا أَهْلَ اَلْمَكْرِ وَ اَلْغَدْرِ وَ اَلْخُيَلاَءِ ... وَ رَأَيْتُمْ قِتَالَنَا حَلاَلاً وَ أَمْوَالَنَا نَهْباً كَأَنَّنَا أَوْلاَدُ تُرْكٍ وَ كَابُلٍ كَمَا قَتَلْتُمْ جَدَّنَا بِالْأَمْسِ وَ سُيُوفُكُمْ تَقْطُرُ مِنْ دِمَائِنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ ... ثُمَّ غَدَرْتُمْ بِأَخِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ جَدِّي ...»}}؛ الاحتجاج، طبرسی، ج۲، ص۲۸.</ref> | اما بعد؛ ای [[مردم کوفه]]! ای [[اهل]] [[نیرنگ]] و [[بیوفایی]] و [[خودخواهی]]!... و ریختن [[خون]] ما را [[حلال]]، و [[غارت]] و چپاول [[اموال]] ما را [[مباح]] دانستید، گویی ما از [[نسل]] ترک و تاتاریم!! دیروز جد ما را کشتید و (امروز) از شمشیرهایتان خون ما [[اهل بیت]] میچکد!... آنگاه، با [[برادر رسول خدا]]{{صل}} علی بن ابی{{ع}} - جدم -، بیوفایی کردید...».<ref>{{عربی|« اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَدَدَ اَلرَّمْلِ وَ اَلْحَصَى وَ زِنَةَ اَلْعَرْشِ إِلَى اَلثَّرَى أَحْمَدُهُ وَ أُومِنُ بِهِ وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْهِ ... أَمَّا بَعْدُ يَا أَهْلَ اَلْكُوفَةِ يَا أَهْلَ اَلْمَكْرِ وَ اَلْغَدْرِ وَ اَلْخُيَلاَءِ ... وَ رَأَيْتُمْ قِتَالَنَا حَلاَلاً وَ أَمْوَالَنَا نَهْباً كَأَنَّنَا أَوْلاَدُ تُرْكٍ وَ كَابُلٍ كَمَا قَتَلْتُمْ جَدَّنَا بِالْأَمْسِ وَ سُيُوفُكُمْ تَقْطُرُ مِنْ دِمَائِنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ ... ثُمَّ غَدَرْتُمْ بِأَخِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ جَدِّي ...»}}؛ الاحتجاج، طبرسی، ج۲، ص۲۸.</ref> | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
از دیگر مؤیدات ما در این مقوله، روایت [[ابنجریر]] است که به سند خود از عبدالله بن حسن محض از [[فاطمه صغری]] از پدرش از جدهاش فاطمه کبری [[دختر پیامبر]]{{صل}} روایت کرده که فرمود: «[[رسول خدا]]{{صل}} به من فرمود: هفت تن از فرزندانم در ساحل [[فرات]] مدفون خواهند شد که نه پیشینیان در جلالت و [[مقام]] بر آنها [[سبقت]] میگیرند و نه آیندگان [[درک]] مقامشان خواهند نمود»<ref>{{متن حدیث|عَنْ فَاطِمَةَ اَلصُّغْرَى، عَنْ أَبِيهَا ، عَنْ جَدَّتِهَا فَاطِمَةَ اَلْكُبْرَى بِنْتِ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، قَالَتْ: قَالَ لِي رَسُولُ اَللَّهِ: يُدْفَنُ مِنْ وُلْدِي سَبْعَةٌ بِشَاطِئِ اَلْفُرَاتِ، لَمْ يَسْبِقْهُمُ اَلْأَوَّلُونَ، وَ لَمْ يُدْرِكْهُمُ اَلْآخَرُونَ}}؛ دلائل الامامه، محمد بن جریر طبری (شیعی)، ص۷۲. </ref> | از دیگر مؤیدات ما در این مقوله، روایت [[ابنجریر]] است که به سند خود از عبدالله بن حسن محض از [[فاطمه صغری]] از پدرش از جدهاش فاطمه کبری [[دختر پیامبر]]{{صل}} روایت کرده که فرمود: «[[رسول خدا]]{{صل}} به من فرمود: هفت تن از فرزندانم در ساحل [[فرات]] مدفون خواهند شد که نه پیشینیان در جلالت و [[مقام]] بر آنها [[سبقت]] میگیرند و نه آیندگان [[درک]] مقامشان خواهند نمود»<ref>{{متن حدیث|عَنْ فَاطِمَةَ اَلصُّغْرَى، عَنْ أَبِيهَا ، عَنْ جَدَّتِهَا فَاطِمَةَ اَلْكُبْرَى بِنْتِ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، قَالَتْ: قَالَ لِي رَسُولُ اَللَّهِ: يُدْفَنُ مِنْ وُلْدِي سَبْعَةٌ بِشَاطِئِ اَلْفُرَاتِ، لَمْ يَسْبِقْهُمُ اَلْأَوَّلُونَ، وَ لَمْ يُدْرِكْهُمُ اَلْآخَرُونَ}}؛ دلائل الامامه، محمد بن جریر طبری (شیعی)، ص۷۲. </ref> | ||
علاوه بر این [[روایات]] و | علاوه بر این [[روایات]] و متون روایات بسیاری وجود دارد که در آن فاطمه بنت الحسین{{ع}} در برابر فاطمه کبری دختر پیامبر{{صل}} به «صغری» توصیف شده است. | ||
پس از آنچه گفتیم چنین نتیجه گرفته میشود که وجود دختری برای [[امام حسین]]{{ع}} به نام «فاطمه» که بواسطه [[بیماری]] در [[مدینه]] ماند و ایشان را در [[سفر]] [[کربلا]] [[همراهی]] نکرد، قابل [[اثبات]] نیست. آنچه [[تأیید]] و [[تصدیق]] میشود این است که [[حضرت]]، دختری به نام «فاطمه» داشتند که تا کربلا ایشان را همراهی کرده و این دختر از [[زنان]] فاضله و از عبادتکنندگان [[پرهیزگاری]] بود که شبها را به [[نماز]] و روزها را با [[روزهداری]] سپری میکرد. و از این بانو، [[روایات]] بسیاری بر جای مانده که آنها را از [[پدر]] و برادرش [[امام سجاد]]{{ع}} و از عمهاش [[زینب]]{{س}} و از [[اسماء بنت عمیس]] –همسر جدش [[امام علی]]{{ع}}- نقل کرده و [[زمان]] [[شهادت]] پدرش به احتمال [[زیاد]] [[ازدواج]] کرده بود. | پس از آنچه گفتیم چنین نتیجه گرفته میشود که وجود دختری برای [[امام حسین]]{{ع}} به نام «فاطمه» که بواسطه [[بیماری]] در [[مدینه]] ماند و ایشان را در [[سفر]] [[کربلا]] [[همراهی]] نکرد، قابل [[اثبات]] نیست. آنچه [[تأیید]] و [[تصدیق]] میشود این است که [[حضرت]]، دختری به نام «فاطمه» داشتند که تا کربلا ایشان را همراهی کرده و این دختر از [[زنان]] فاضله و از عبادتکنندگان [[پرهیزگاری]] بود که شبها را به [[نماز]] و روزها را با [[روزهداری]] سپری میکرد. و از این بانو، [[روایات]] بسیاری بر جای مانده که آنها را از [[پدر]] و برادرش [[امام سجاد]]{{ع}} و از عمهاش [[زینب]]{{س}} و از [[اسماء بنت عمیس]] –همسر جدش [[امام علی]]{{ع}}- نقل کرده و [[زمان]] [[شهادت]] پدرش به احتمال [[زیاد]] [[ازدواج]] کرده بود. |