بدون خلاصۀ ویرایش
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">\n: +)) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۷: | ||
==[[پیامبر]]{{صل}}؛ [[نقیب]] [[خاندان]] اسعد== | ==[[پیامبر]]{{صل}}؛ [[نقیب]] [[خاندان]] اسعد== | ||
پس از درگذشت اسعد، بستگان وی [[خدمت]] [[پیامبر]]{{صل}} آمده و گفتند: یارسول [[الله]]! [[نقیب]] ما در گذشت، برای ما نقیبی معین فرمایید، [[حضرت]] فرمود: "من [[نقیب]] و کفیل شما خواهم بود" و این افتخاری برای بستگان اسعد شد<ref>السیرة النبویة، ابن هشام، ج۲، ص۵۴- ۳۵۳؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۶۰۰-۱۶۰۱؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۰۸-۲۰۹؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۹، ص۱۳۲؛ أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۳، ص۲۹۷؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۰۹</ref><ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۱۱.</ref> | پس از درگذشت اسعد، بستگان وی [[خدمت]] [[پیامبر]]{{صل}} آمده و گفتند: یارسول [[الله]]! [[نقیب]] ما در گذشت، برای ما نقیبی معین فرمایید، [[حضرت]] فرمود: "من [[نقیب]] و کفیل شما خواهم بود" و این افتخاری برای بستگان اسعد شد<ref>السیرة النبویة، ابن هشام، ج۲، ص۵۴- ۳۵۳؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۶۰۰-۱۶۰۱؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۰۸-۲۰۹؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۹، ص۱۳۲؛ أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۳، ص۲۹۷؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۰۹</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۱۱.</ref> | ||
==اسد بن زرارة در دانشنامه سیره نبوی== | |||
کنیهاش ابو أمامه از [[قبیله]] بنو نجار از تیره [[خزرج]] است<ref>بنو نجار که در مرکز یثرب زندگی میکردند، داییهای رسول خدا{{صل}} بودند.</ref>. او پیش از [[پذیرش اسلام]] [[تمایلات]] یکتاپرستانه داشت<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۶۹.</ref>. خبری که مربوط به نشانههای [[پیامبری]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[پیش از بعثت]] است، میتواند مؤید [[گرایش]] او باشد. در این خبر، [[اسعد]] در بازگشت از [[تجارت]] [[شام]] خوابی دید که بدو سفارش میشد از پیامبری که در [[مکه]] [[مبعوث]] خواهد شد [[پیروی]] کند و نشانه [[درستی]] [[خواب]] چنین بیان شد که در سفری، به همراهان اسعد آسیب میرسد، ولی او در [[امان]] خواهد ماند. چنین نیز شد<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۳۱.</ref>. در اختلافی که میان او و [[ذکوان بن عبد قیس]] درگرفت، بنا شد برای [[حکمیت]] نزد [[عتبة بن ربیعه]] به مکه روند و به [[داوری]] وی تن دهند. در این [[زمان]] به احتمال، [[سال دهم بعثت]]. که [[اوس و خزرج]] درگیر [[جنگهای داخلی]] بودند، آنان چون به مکه آمدند با [[رسول الله]]{{صل}} و [[دعوت]] وی آشنا شدند، و [[اسلام]] را پذیرفتند و از رفتن به سوی عتبة بن ربیعه برای داوری منصرف شدند<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۶۹ و ج۳، ص۴۵۶؛ ابن اثیر، ج۱، ص۲۰۵؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۰۸.</ref>. از این دو به عنوان [[نخستین مسلمانان]] [[انصاری]] یاد شده که اسلام را به [[مدینه]] آوردند<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۶۹ و ج۳، ص۴۵۶؛ ابن عبدالبر، ج۴ ص۱۶۳.</ref>. در گزارش دیگری او همراه عدهای (شش با هشت نفر) که قاعدتا در [[سال یازدهم]] بعشت بود، در موسم [[حج]] [[خدمت]] رسول خدا{{صل}} رسیدند و اسلام را پذیرفتند<ref>ابن هشام، ج۲، ص۷۱؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۷۰ و ج۳، ص۴۵۷؛ ابن ماکولا، ج۱، ص۸۹.</ref>، این جمع نیز به عنوان نخستین مسلمانان انصاری معرفی میشوند<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۵۷.</ref>. در سال بعد به دوازدهم [[بعثت]] - جمعی از [[اهل]] مدینه به همراه [[اسعد بن زراره]] در [[عقبه]] حضور یافتند و با رسول خدا{{صل}} [[بیعت]] کردند<ref>ابن هشام، ج۲، ص۱۰۰؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۷۰؛ بلاذری، ج۱، ص۲۷۵؛ ابن حبان، ج۱، ص۹۴.</ref>. [[ابن حجر]] به نقل از [[ابن اسحاق]]، [[اسلام]] [[اسعد]] را در [[عقبه اول]] دانسته است، اما ابن اسحاق (در [[سیره]] ابن [[هشام]] موجود) به [[صراحت]] اسلام وی را پیش از عقبه اول ثبت کرده است<ref>ابن هشام، ج۲، ص۷۱.</ref>. این [[اشتباه]] میتواند ناشی از [[اختلاف]] تعداد عقبهها نزد سیره نویسان باشد؛ زیرا برخی [[دیدار]] [[انصار]] با [[رسول خدا]]{{صل}} را در سه [[عقبه]] (شش نفره، [[دوازده]] نفره و ۷۳نفره که اطلاق عقبه در مورد نخست با [[تسامح]] است) دانستهاند که اسعد در هر سه بار حضور داشته است<ref>ابن اثیر، ج۱، ص۲۰۵.</ref>، اما برخی نخستین دیدار شش نفره را به عنوان عقبه حساب نکردهاند. او وعدهای دیگر، پس از [[پذیرفتن اسلام]]، بتهای [[قبیله]] خود را شکستند<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۵۷.</ref>. اسعد در [[عقبه دوم]] نیز حضور داشت<ref>ابن سعد، ج۳، ص۱۸۸؛ بلاذری، ج۱، ص۲۸۲.</ref>. او که سخنگوی یثربیها بود ([[متکلم]] القوم) و به عنوان [[نقیب]] النقباء [[انتخاب]] شد، از [[وظایف]] [[بیعت کنندگان]] در برابر [[خدا]]، [[پیامبر]] و [[یاران]] آن [[حضرت]] جویا شد. رسول خدا{{صل}} [[پرستش خدا]] و [[شرک]] نورزیدن به او، [[ایمان]] به [[نبوت]] و [[حفظ]] و [[دفاع]] از آن حضرت و [[مواسات]] و [[همدلی]] با [[اصحاب]] را به ترتیب وظایف آنان در برابر خدا، پیامبر و اصحاب برشمرد و به انصار در برابر انجام این [[کارها]] [[وعده]] [[بهشت]] داد<ref>ابن سعد، ج۴، ص۶؛ ابن ابی شیبه، ج۸، ص۵۸۸؛ ابن حجر، فتح الباری، ج۷، ص۱۷۴.</ref>. هنگامی که پیامبر شروط خود را برای [[بیعت]] با حاضران در عقبه عرضه داشت، اسعد پیش از انجام بیعت، خطاب به انصار، پیامد و [[دشواری]] این بیعت، از جمله واکنش [[عرب]] و [[رویارویی]] با آنان را گوشزد کرد و از آنان خواست چنانچه از جانشان [[هراس]] دارند، از بیعت منصرف شوند، اما انصار بر بیعت تأکید کردند<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۵۶؛ احمدبن حنبل، ج۳، ص۳۲۳ و ۳۴۰.</ref>. | |||
[[ابونعیم]] گزارش عقبه دوم را که به [[زهری]] میرسد، با تفاوتی نقل کرده است. براساس این خبر، چون [[پیامبر]] با نقبای [[انصار]] در حال [[گفتگو]] بود، [[عباس بن عبد]] المطلب صدای آنان را شنید و به سوی آنان رفت و با [[اوس و خزرج]] به گونهای سخن گفت که آنان ناراحت شدند. [[اسعد]] از [[رسول خدا]]{{صل}} اجازه خواست پاسخ وی را بدون تعرض و بدون وارد کردن اتهامی بدهد تا روشن شود [[دعوت]] آنان از سر [[صدق]] بوده و بر آن [[وفادار]] خواهند بود. اسعد با اجازه رسول خدا{{صل}} به تفصیل سخن [[عباس]] را پاسخ گفت و به [[پیروی]] از [[رسول الله]]{{صل}} تأکید کرد و دشواریهایی را که تاکنون متحمل شده بودند یاد آور گشت و دستورهای آن بزرگوار را [[مطاع]] دانست؛ با اینکه برای آنان روشن بود تبعات بسیاری برایشان خواهد داشت<ref>ابونعیم، ج۱، ص۲۸۰.</ref>. | |||
در اینکه نخستین [[بیعت کننده]] [[انصاری]] در [[عقبه دوم]] چه کسی بود، اختلافهایی که در تفاخرات قبیلهای ریشه دارد، پدید آمده است، [[براء بن معرور]]، [[ابو الهیثم بن تیهان]] و [[اسعد بن زراره]] از جمله اینان هستند<ref>ابن هشام، ج۲، ص۸۹؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۷۲ و ج۴، ص۶؛ بلاذری، ج۱، ص۲۹۵.</ref>. چون در این زمینه از عباس [[عموی پیامبر]]، که خود را دارای [[علم]] در این مورد میدانست، [[پرسش]] شد، وی اسعد را به عنوان نخستین بیعت کننده معرفی کرد<ref>ابن سعد، ج۴، ص۶؛ برخی محققان معتقدند عباس عموی پیامبر در عقبه حاضر نبوده است و نام وی به دست ارباب سیاست، به جای عباس بن نضله انصاری نشسته است؛ جعفر مرتضی، ج۳، ص۳۱۶ و ۳۲۱.</ref>. وی از نقبای [[دوازده گانه]] و کوچکترین آنان بود<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۰۸.</ref> که افزون بر [[نقابت]] بنو نجار<ref>ابن هشام، ج۲، ص۸۶؛ ابن ابی شیبه، ج۸، ص۵۸۷؛ ابن ابی عاصم، ج۳، ص۳۹۷؛ ابن حبان، ج۱، ص۱۱۱؛ ابن منده به اشتباه نقیب بنی ساعده دانسته است.</ref> به عنوان [[نقیب]] نقیبان معرفی شد<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۵۲؛ بلاذری، ج۱، ص۲۹۶.</ref>. [[بیعت]] دو تن از ماندگان از [[بیعت عقبه]] با وی<ref>ابن سعد، ج۸، ص۸؛ بلاذری، ج۱، ص۲۹۳.</ref> مؤید موقعیت اوست. وی برای رواج [[اسلام]] میان [[قبیله]] خود تلاش بسیار کرد و [[منزل]] او پذیرای [[مصعب بن عمیر]]، فرستاده [[رسول الله]]{{صل}} شد<ref>ابن هشام، ج۲، ص۷۶؛ ابن سعد، ج۳، ص۸۷؛ بلاذری، ج۹، ص۴۰۷؛ یعقوبی، ج۲، ص۳۸؛ ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۵۱.</ref>. او در [[پذیرش اسلام]] از سوی [[سعد بن معاذ]]، بزرگ قبیله [[عبد]] الأشهل نقش داشت. پس از پذیرش اسلام از سوی سعد بن معاذ<ref>پسرخاله اسعد ابن هشام، ج۲، ص۷۸؛ ابن سعد، ج۳، ص۴۵۶.</ref>، [[مصعب]] و [[اسعد بن زراره]] پایگاه [[تبلیغ]] خود را به [[خانه]] سعد بن معاذ انتقال دادند و در خانه وی [[مردم]] را به اسلام فراخواندند<ref>ابن سعد، ج۳، ص۳۲۱.</ref>. | |||
در اینکه [[برپایی نماز]] [[جماعت]] در [[مدینه]] با چه کسی بود، [[اختلاف]] است. بنا بر گزارشهایی، [[اسعد]] پیش از [[هجرت رسول خدا]]{{صل}} به مدینه و حتی با حضور مصعب در مدینه<ref>بلاذری، ج۱، ص۲۷۶.</ref> [[مسلمانان]] را برای [[نماز]] جمع میکرد و خود به [[امامت]] میایستاد<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۷۱ و ج۳، ص۴۵۷؛ بلاذری، ج۱، ص۲۷۶.</ref>. محل برپایی نماز جماعت وی، مکانی بود که بعدها [[مسجد]] [[نبوی]] در آن ساخته شد<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۵۷.</ref>. از واقدی نقل شده که [[آموزش]] و [[قرائت قرآن]] بر عهده مصعب بن عمیر بود و [[نماز جماعت]] را اسعد برپا میداشت<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۷۱؛ بلاذری، ج۱، ص۲۸۲.</ref>. | |||
در گزارشهای دیگری مصعب برگزارکننده نماز جماعت معرفی میشود. [[ابن اسحاق]] با این [[استدلال]] که [[اوس و خزرج]]، [[امامت]] یکی بر دیگری را نمیپذیرفتند، مصعب را برپا کننده جماعات میداند<ref>ابن هشام، ج۲، ص۷۷؛ ابن سید الناس، ج۱، ص۲۰۸.</ref>. [[روایت]] میانه دیگری از واقدی، برپایی جماعت به امامت اسعد را مربوط به زمانی دانسته که مصعب برای حضور در [[عقبه دوم]] در مدینه نبود<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۵۷.</ref>. روشن است که اسعد بن زراره نیز در عقبه دوم حضور داشت، ولی مصعب پس از دو ماه و اندی و تنها [[دوازده]] [[روز]] پیش از [[هجرت رسول خدا]]{{صل}} در اول [[ربیع الاول]]، به [[مدینه]] بازگشت<ref>ابن سعد، ج۳، ص۸۸؛ بلاذری، ج۹، ص۴۰۸.</ref> که در این مدت برگزارکننده [[جماعت]] میتوانسته [[اسعد]] باشد؛ ضمن آنکه برپایی جماعت پیش از [[مأموریت]] [[مصعب]] به مدینه، علی القاعده بر عهده اسعد بوده است. با توجه به گزارشهای نقل شده و با [[عنایت]] به کثرت [[خزرجیان]] در مقایسه با [[اوس]]، اسعد میتوانسته با حضور افراد قابل توجهی جماعت را برپا کند. | |||
در اینکه نخستین [[نماز جمعه]] در مدینه به [[امامت]] چه کسی برگزار شد، دو دسته گزارش وجود دارد. در گزارشی [[برپایی نماز]] [[جمعه]] به امامت [[مصعب بن عمیر]] و با اجازه کتبی [[رسول خدا]]{{صل}} دانسته شده است. براساس [[روایت]] [[شگفتی]]، [[پیامبر]] به مصعب نوشت در روزی که [[یهودیان]] [[مراسم]] [[شنبه]] خود را انجام میدهند[!] پس از ظهر، [[خطبه]] و دو رکعت [[نماز]] بخواند. مصعب نخستین بار با [[مسلمانان]] [[انصاری]] که تعدادشان [[دوازده نفر]] بود، در [[خانه]] [[سعد بن خیثمه]]، نماز جمعه را به پا داشت<ref>ابن سعد، ج۳، ص۸۷؛ بلاذری، ج۹، ص۴۰۷.</ref>. | |||
اما بنا بر گزارش [[انصار]]<ref>ابن سعد، ج۳، ص۸۸؛ بلاذری، ج۹، ص۴۰۷.</ref> که در منابع بیشتری تکرار شده است، نخستین اقامه کننده نماز جمعه [[اسعد بن زراره]] معرفی میشود. در خبری که به [[ابن سیرین]] میرسد، مسلمانان (پیش از [[نزول]] [[آیات]] جمعه) چون از روز خاصی برای اجتماعات [[یهود]] و [[نصاری]] اطلاع داشتند، از اسعد خواستند جمعه ([[یوم]] العروبه) را روز [[اجتماع]] آنان قرار دهد. اسعد در این روز نمازی برپا کرد و گوسفندی کشت که برای غذای [[صبح و شام]] آنان کافی بود. این نشان از اندک بودن آنان دارد<ref>عبدالرزاق صنعانی، ج۳، ص۱۵۹؛ شامی، ج۳، ص۳۳۴ و ج۱۲، ص۴۶؛ طبرسی، مجمع، ج۱۰، ص۹.</ref>. بنا بر خبر دیگری که [[ابن اسحاق]] آن را از [[نوادگان]] اسعد روایت میکند، نخستین نماز جمعه به امامت وی در محله بنوبیاضه در بیرون مدینه با حضور چهل نفر برپا شد<ref>ابن هشام، ج۲، ص۷۷؛ ابن ابی شیبه، ج۸، ص۳۲۷؛ ابن ماجه، ج۱، ص۳۴۴؛ ابن خزیمه، ج۳، ص۱۱۳.</ref>. بنا بر گزارش [[زهری]] نیز برپایی نخستین [[نماز جمعه]]، پس از حضور [[مصعب]] در [[مدینه]] و به [[امامت]] [[اسعد]] بوده است<ref>بلاذری، ج۱، ص۲۸۲.</ref>. برخی میان این دو دسته [[روایات]] بدین گونه جمع کردهاند که اسعد دستوردهنده به نماز جمعه بود و مصعب برپادارنده آن<ref>ابن حجر، تلخیص، ج۴، ص۵۱۷.</ref> برخی دیگر نیز برپا کننده نماز جمعه، بیرون از مدینه و در بنوبیاضه را اسعد دانستهاند، اما در [[شهر مدینه]] برپایی نخستین نماز جمعه را به امامت مصعب ذکر کردهاند<ref>البانی، ج۳، ص۶۹؛ نخستین نماز جمعهای که به امامت رسول خدا{{صل}} در مدینه بر پا شد، در وادی رانوناء بود؛ شامی، ج۳، ص۲۷۲.</ref>. تعداد حاضران این [[نماز]] که چهل تن بودند، مستند عدهای از [[فقها]] برای عدد لازم در [[برپایی نماز]] [[جمعه]] قرار گرفت<ref>بیهقی، ج۳، ص۱۷۷.</ref>. برخی محل برپایی نماز جمعه را، همان محل [[نماز جماعت]] دانستهاند که بعدا [[مسجد]] [[نبوی]] در آن ساخته شد (محله بنو نجار)<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۸۴.</ref>. بنا بر گزارش [[بلاذری]]، أسعد مرتب نماز جمعه را به پا میداشت<ref>بلاذری، ج۱، ص۲۸۲.</ref>. با [[مهاجرت]] [[یاران رسول خدا]]{{صل}} به مدینه، تعدادی از [[مهاجران]] همچون [[طلحه]]<ref>ابن سعد، ج۳، ص۱۶۲؛ بلاذری، ج۱۰، ص۱۱۹.</ref> و [[حمزه]] در [[منزل]] اسعد جای گرفتند<ref>ابن هشام، ج۲، ص۱۲۱-۱۲۲.</ref>. | |||
هنگامی که [[رسول خدا]]{{صل}} به [[قبا]] رسید، اسعد با تأخیر و با پوشاندن صورت، [[خدمت]] آن [[حضرت]] آمد. ورودش را تبریک گفت و عدم حضورش را در [[مراسم]] استقبال، با درگیریهای ایشان با [[اوس]] مرتبط دانست که در قبا سکونت داشتند. [[پیامبر]] از [[اوسیان]] خواست به اسعد جوار دهند که [[عویم بن ساعده]] و [[سعد بن خیثمه]] بدو جوار دادند. از آن پس اسعد تا وقتی رسول خدا{{صل}} در قبا بود، نزد آن حضرت میآمد، با او هم سخن بود و پشت سرش نماز میخواند<ref>طبرسی، اعلام الوری، ص۶۶.</ref>. | |||
با ورود رسول خدا{{صل}} به مدینه و توقف مرکب آن [[حضرت]] در زمینی متعلق به دو طفل به نام [[سهل]] و [[سهیل]] که [[سرپرستی]] شان به عهده [[اسعد]] بود<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۸۴؛ بلاذری، ج۱، ص۳۱۴؛ عبدالرزاق صنعانی، ج۵، ص۳۹۶.</ref> [[پیامبر]] تقاضای خرید [[زمین]] را کرد که اسعد آن را به [[رسول خدا]]{{صل}} بخشید، ولی ایشان نپذیرفت و [[رضایت]] [[کودکان]] را خواستار شد و با پرداخت پولی زمین را خریداری کرد<ref>بخاری، ج۴، ص۲۵۸.</ref>. با مشخص شدن محل استقرار رسول خدا{{صل}}، [[ابوایوب]] بار و بنه آن حضرت را برداشت و اسعد نیز شتر ایشان را به [[منزل]] برد و نزد خود نگاه داشت<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۸۳؛ بلاذری، ج۱، ص۳۱۴؛ طبرسی، اعلام الوری، ص۶۸.</ref>. چون پیامبر در منزل ابوایوب به داشتن تختی برای استراحت [[تمایل]] نشان داد، اسعد تختی تهیه و به رسول خدا{{صل}} اهدا کرد که تا پایان عمر از آن استفاده میکرد و [[نماز]] بر پیامبر نیز بر آن خوانده شد<ref>بلاذری، ج۲، ص۱۸۱؛ بغدادی، ص۱۰۵؛ ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۴۸؛ مجلسی، ج۱۶، ص۱۱۱.</ref>. وی از کسانی بود که برای رسول خدا{{صل}} و میهمانانش، هنگامی که آن حضرت در [[خانه]] ابوایوب بود، [[غذا]] میبرد. در شبهایی که آن حضرت در [[انتظار]] غذای اسعد بود، از آمدن ظرف غذای اسعد سؤال میکرد<ref>بلاذری، ج۱، ص۳۱۵؛ طبرسی، اعلام، ص۶۸؛ مجلسی، ج۱۹، ص۱۰۹.</ref>. | |||
[[اسعد بن زراره]] از [[بیماری]] درد گلو (ذبحه، [[شوکة]] یا شهقه) در [[رنج]] بود که طبق رسم پزشکی آن [[روزگار]] پیامبر بر اسعد در ناحیه گردن داغ (گوی) نهاد<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۵۸-۴۵۹؛ خلیفة بن خیاط، التاریخ، ص۲۹؛ ابن قتیبه، ص۳۰۹؛ احمد بن حنبل، ج۴، ص۶۵ و ۱۳۸ و ج۵، ص۳۷۸؛ طبری، ج۲، ص۳۹۷؛ ابونعیم، ج۱، ص۲۸۰ نوشته او مبتلا به شوکه بود که رسول خدا{{صل}} بر او داغ نهاد. سپس بیماری دیگری (ذبحه) در گلوی وی پدید آمد که منجر به مرگش شد.</ref>. این مداوا سودی نبخشید و او درگذشت. رسول خدا{{صل}} از [[مرگ]] وی بدین دلیل که [[یهود]] بر او [[طعن]] خواهد زد که نمیتواند برای بارانش نفعی رساند، نگران بود<ref>ابن هشام، ج۲، ص۱۵۲؛ ابن سعد، ج۳، ص۴۵۹-۴۵۸؛ عبدالرزاق صنعانی، ج۱۰، ص۴۰۷؛ ابن ابی شیبه، ج۵، ص۴۵۱.</ref>. [[مرگ]] وی در [[ماه شوال]] [[سال]] اول، نه ماه پس از [[هجرت]] در حالی رخ داد که هنوز بنای [[مسجد پیامبر]] پایان نیافته بود<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۵۹؛ خلیفة بن خیاط، التاریخ، ص۲۹؛ بلاذری، ج۱، ص۲۸۲؛ ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۶۳؛ حاکم نیشابوری، ۳، ص۱۸۶.</ref>. برخی به [[اشتباه]] مرگ او را پیش از آمدن [[رسول خدا]]{{صل}} به [[مدینه]] دانستهاند<ref>ر.ک: ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۶۳.</ref>. ابن [[حبیب]]<ref>ابن حبیب، ص۲۷۱.</ref> نیز به اشتباه مرگ وی را در [[بدر]] دانسته است. رسول خدا{{صل}} در [[مراسم]] [[تجهیز]] وی شرکت کرد، بر او [[نماز]] گزارد، پیشاپیش جنازه حرکت و وی را در [[بقیع]] [[دفن]] کرد<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۵۶ و ج۳، ص۴۵۹.</ref>. او نخستین میت [[انصاری]] در مدینه بود<ref>ابن شبه، ج۱، ص۹۶.</ref> که بنا بر ادعای [[انصار]]، نخستین فردی است که در آن گورستان به [[خاک]] سپرده شد. اما [[مهاجران]] این [[فضیلت]] را از آن [[عثمان بن مظعون]] میدانند<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۵۹؛ ابن عبد البر، ج۱، ص۱۶۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۰۹.</ref>. پس از مرگ وی، بنو نجار درخواست تعیین نقیبی برای خود کردند که رسول خدا{{صل}} خود را به عنوان [[نقیب]] آنان معرفی کرد<ref>ابن هشام، ج۲، ص۱۵۴؛ ابن سعد، ج۳، ص۴۵۹؛ بلاذری، ج۱، ص۲۸۲؛ طبری، ج۳، ص۳۹۸؛ حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۸۶؛ مجلسی، ج۱۹، ص۱۲۳.</ref>. | |||
گزارشی نشان میدهد که [[اسعد]] پس از ورود رسول خدا{{صل}} به مدینه، با [[یهودیان]] [[دشمنی]] ورزیده است. هنگامی که [[عبدالله بن أبی]] [[بیمار]] بود، [[پیامبر]] به [[عیادت]] او رفت و بیماریاش را با [[محبت]] یهودیان در [[ارتباط]] دانست. این آبی گفت: چگونه است که [[اسعد بن زراره]] [[دشمن]] یهودیان بود و حال آنکه درگذشت؟<ref>احمدبن حنبل، ج۵، ص۲۰۱؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱، ص۱۶۳؛ ابوداود، ج۲، ص۵۷.</ref>. | |||
از اسعد فرزندانی باقی ماند که در شمار [[راویان حدیث]] شمرده میشوند. [[عبدالرحمان]]<ref>خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۴۳۸؛ طوسی، امالی، ص۷۱۰.</ref>، عبدالله<ref>ابن حبان، ج۳، ص۲۴۳؛ ابن ابی حاتم، ج۵، ص۱؛ صدوق، ص۱۱۵.</ref> و یحیی<ref>ابن حبان، ج۳، ص۴۴۷؛ ابن ابی عاصم، ج۴، ص۲۱۱.</ref>[[پسران]] اویند، اما [[ابن سعد]]<ref>اب سعد، ج۳، ص۴۵۶.</ref> تصریح میکند که [[اسعد]] فرزند پسر نداشته و آنچه باقی مانده، از [[نسل]] برادرش سعد بن [[زراره]] است<ref>ابن منده، سعد بن زراره را همان اسعد دانسته است. ابن اثیر، ج۲، ص۴۳۴؛ ابن عبدالبر، ج۲، ص۱۵۷ نیز او را از کسانی میداند که اسلام را درک نکردهاند.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۴، ص۶.</ref> در رد ابن سعد أحتمال میدهد او [[فرزندان]] پسر داشته، اما نسلش تنها از طرف دخترانش باقی مانده است. [[صحابه]] نویسان برای هریک از سه فرزند پسر وی، عنوان جداگانهای اختصاص دادهاند<ref>ابن اثیر، ج۳، ص۱۷۳ و ۴۲۳ و ج۵، ص۴۳۵؛ ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۵، ۲۴۱ و ج۵، ص۳۰ و ج۶، ص۵۰۳-۵۰۴ و ۵۵۸.</ref>، در اسناد بسیاری از [[روایات]]، این سه تن گاه به عنوان فرزندان اسعد و گاه سعد یاد شدهاند. | |||
اما [[دختران]]؛ گبشه کوچکترین دختر اسعد که [[رسول خدا]]{{صل}} وی را به همسری [[عبدالله بن ابی]] حبیبه درآورد<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۵۶ و ۴۵۸ و ج۸، ص۳۲۴.</ref>، حبیبه که [[همسر]] [[سهل بن حنیف]] بود<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۵۶ و ج۸، ص۳۲۴.</ref> و فارعه (یا فریعه) بزرگترین دختر اسعد که رسول خدا{{صل}} وی را به همسری ثبیط بن جابر درآورد<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۵۶ و ج۸، ص۳۲۴؛ ابن حجر، فتح الباری، ج۹، ص۱۸۵.</ref>. اینان دختران او از [[عمیره]]، دختر [[سهل]] بودند<ref>ابن سعد، ج۸، ص۳۲۸.</ref>. [[مادر]] اسعد نیز شعاد، دختر [[رافع]] بود<ref>ابن سعد، ج۸، ص۲۷۵؛ ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۶۳.</ref>. بنا بر سفارش و [[وصیت]] اسعد، سه دختر باقیمانده از وی تحت [[سرپرستی]] [[پیامبر]] قرار گرفتند و در خانههای [[همسران رسول خدا]]{{صل}} پرورش یافتند. آن [[حضرت]] بعدها نیز به آنان توجه داشت و گاه [[هدایا]] و جواهراتی برایشان میفرستاد<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۵۸ و ج۸، ص۳۴۹؛ حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۸۷؛ بیهقی، ج۴، ص۱۴۱؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲۵، ص۱۸۵؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۰۹.</ref>. | |||
[[روایات]] چندی از او در مصادر [[شیعی]] و برخی مصادر [[سنی]] به جای مانده است. وی [[روایتگر]] [[حدیثی]] است که در [[معراج]] به [[رسول خدا]]{{صل}} درباره [[امام علی]]{{ع}} سفارش و از او با عنوان [[سید]] [[مرسلین]] و [[امام]] [[متقین]] و پیشوای روسفیدان ([[قائد]] غر محجلین) یاد شده است<ref>سلیمان کوفی، ج۱، ص۲۲۹؛ ابونعیم، ج۱، ص۲۸۲؛ حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۳۸؛ ابن عساکر، ج۴۲، ص۳۰۲؛ ابن شهرآشوب، ج۲، ص۲۶۳؛ ابن عدی، ج۷، ص۱۹۹؛ ذهبی، میزان، ج۴، ص۳۹۸؛ ابن بطریق، ص۲۶۸.</ref>. | |||
برخی از [[اسد]] (کذا) بن [[زراره]] به عنوان [[راوی]] این [[روایت]] یاد کردهاند که مورد [[نقد]] [[رجالیان]] و [[صحابه]] نویسان قرار گرفته و صحیح آن را [[اسعد]] دانستهاند<ref>مغلطای، ج۱، ص۶۳.</ref>. او همچنین روایتگر [[حدیث غدیر خم]] است<ref>ابن طاووس، ص۱۶۹؛ امینی، ج۱، ص۱۷.</ref> که با [[مرگ]] زودهنگام وی سازگار نیست. احتمال دارد این روایا دختری وی، [[ابوامامه]] [[سهل بن حنیف]] باشد. | |||
[[طبرانی]]<ref>المعجم الکبیر، ج۱، ص۳۰۴.</ref> مذاکرهای را میان [[اسعد بن زراره]] و [[عمر بن خطاب]] در [[زمان]] [[خلافت عمر]] درباره دستور پرداخت [[میراث]] [[همسر]] أشیم ضبابی - که به [[خطا]] کشته شده بود. از دیهاش نقل میکند که علی القاعده نمیتواند اسعد بن زراره مورد نظر باشد؛ زیرا او در [[سال اول هجری]] درگذشت<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۰۹؛ همو، تعجیل المنفعه، ص۳۲.</ref>. از [[زهری]] نقل شده که در خلافت عمر، داستان آشتیم ضبابی بدو گفته شد. چون از فرد [[آگاهی]] که داستان را بداند، پرسید، زرارة بن جزی [[حدیث]] را برای او نقل کرد<ref>طبرانی، المعجم الکبیر، ج۵، ص۲۷۶؛ همو، مسند الشامیین، ج۲، ص۳۳۱؛ دارقطنی، ج۴، ص۴۲؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۴۱.</ref>. با توجه به این خبر، میتوان منشا [[اشتباه]] در خبر سابق را مشابهت میان نام اسعد بن زراره و زرارة بن جزی دانست.<ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «اسد بن زرارة بن عدس بن عبید انصاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۴۶-۴۹.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
{{منابع}} | |||
#[[پرونده:1100352.jpg|22px]] [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[اسعد بن زراره (مقاله)|مقاله «اسعد بن زراره»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳''']] | |||
# [[پرونده:1100558.jpg|22px]] [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|'''مقاله «اسد بن زرارة بن عدس بن عبید انصاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:اسعد بن زراره]] | [[رده:اسعد بن زراره]] |