←تداوم نبرد به رهبری عایشه
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
[[طلحه]] با صدای بلند، فریاد میزد: [[بندگان خدا]]! [[شکیبایی]]، [[شکیبایی]] [ورزید]! چرا که پس از [[شکیبایی]]، [[نصرت]] و [[پاداش]] است. [[مروان بن حکم]] به وی نگاهی افکند و به بردهاش گفت: وای بر تو، ای [[غلام]]! به [[خدا]] [[سوگند]] که میدانم هیچ کس در روز کشتن [[عثمان]] در خانهاش به اندازه [[طلحه]] [[مردم]] را تحریک نکرد و هیچ کس جز او، وی را نکشت. اکنون اگر مرا پنهان کنی، تو را [[آزاد]] خواهم کرد. [[غلام]]، وی را پنهان ساخت. [[مروان]]، تیری زهرآگین به سوی طلحة بن عبید الله پرتاب کرد. تیر به [[طلحه]] اصابت کرد و [[طلحه]] بر اثر اصابت تیر بر [[زمین]] افتاد و بیهوش شد. سپس به هوش آمد و دید [[خون]] از او جاری است. گفت: "إنا لله و إنا إلیه راجعون"! به [[خدا]] [[سوگند]]، [[گمان]] میکنم مقصود [[خداوند]] عز و جل از این [[آیه]] ماییم که: "و از فتنهای که تنها به [[ستمکاران]] شما نمیرسد، بترسید و بدانید که [[خدا]]، سختْ [[کیفر]] است"<ref>انفال، آیه ۲۵.</ref><ref>[[الفتوح (کتاب)|الفتوح]]، ج ۲، ص ۴۷۸.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۷۰-۳۷۵.</ref> | [[طلحه]] با صدای بلند، فریاد میزد: [[بندگان خدا]]! [[شکیبایی]]، [[شکیبایی]] [ورزید]! چرا که پس از [[شکیبایی]]، [[نصرت]] و [[پاداش]] است. [[مروان بن حکم]] به وی نگاهی افکند و به بردهاش گفت: وای بر تو، ای [[غلام]]! به [[خدا]] [[سوگند]] که میدانم هیچ کس در روز کشتن [[عثمان]] در خانهاش به اندازه [[طلحه]] [[مردم]] را تحریک نکرد و هیچ کس جز او، وی را نکشت. اکنون اگر مرا پنهان کنی، تو را [[آزاد]] خواهم کرد. [[غلام]]، وی را پنهان ساخت. [[مروان]]، تیری زهرآگین به سوی طلحة بن عبید الله پرتاب کرد. تیر به [[طلحه]] اصابت کرد و [[طلحه]] بر اثر اصابت تیر بر [[زمین]] افتاد و بیهوش شد. سپس به هوش آمد و دید [[خون]] از او جاری است. گفت: "إنا لله و إنا إلیه راجعون"! به [[خدا]] [[سوگند]]، [[گمان]] میکنم مقصود [[خداوند]] عز و جل از این [[آیه]] ماییم که: "و از فتنهای که تنها به [[ستمکاران]] شما نمیرسد، بترسید و بدانید که [[خدا]]، سختْ [[کیفر]] است"<ref>انفال، آیه ۲۵.</ref><ref>[[الفتوح (کتاب)|الفتوح]]، ج ۲، ص ۴۷۸.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۷۰-۳۷۵.</ref> | ||
==تداوم | ==تداوم نبرد به رهبری عایشه== | ||
{{همچنین|عایشه}} | |||
در کتاب [[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]] به [[نقل]] از [[محمد]] و [[طلحه]] آمده است: جنگِ نخست تا وسط روز ادامه یافت و [[طلحه]] در آن، مجروح شد و [[زبیر]] هم رفت. پس چون [[لشکر]] به [[عایشه]] [[پناه]] بردند و [[کوفیان]] جز [[جنگ]] نخواستند و جز [تحویل دادن] [[عایشه]] را نخواستند، [[عایشه]] آنان را با [[سرزنش]]، تحریک نمود. آنان [[جنگ]] کردند تا اینکه بانگ [[آتشبس]] زدند و از [[جنگ]]، [[دست]] کشیدند و سپس، بعد از ظهر، بازگشتند و به [[جنگ]] پرداختند و این در روز [[پنج شنبه]] از ماه [[جمادی]] دوم بود. پس [[نبرد]] در آغاز روز با [[طلحه]] و [[زبیر]] بود و در وسط روز با [[عایشه]]<ref>[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، ج ۴، ص ۵۱۴.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۷۰-۳۷۵.</ref> | در کتاب [[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]] به [[نقل]] از [[محمد]] و [[طلحه]] آمده است: جنگِ نخست تا وسط روز ادامه یافت و [[طلحه]] در آن، مجروح شد و [[زبیر]] هم رفت. پس چون [[لشکر]] به [[عایشه]] [[پناه]] بردند و [[کوفیان]] جز [[جنگ]] نخواستند و جز [تحویل دادن] [[عایشه]] را نخواستند، [[عایشه]] آنان را با [[سرزنش]]، تحریک نمود. آنان [[جنگ]] کردند تا اینکه بانگ [[آتشبس]] زدند و از [[جنگ]]، [[دست]] کشیدند و سپس، بعد از ظهر، بازگشتند و به [[جنگ]] پرداختند و این در روز [[پنج شنبه]] از ماه [[جمادی]] دوم بود. پس [[نبرد]] در آغاز روز با [[طلحه]] و [[زبیر]] بود و در وسط روز با [[عایشه]]<ref>[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، ج ۴، ص ۵۱۴.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۷۰-۳۷۵.</ref> | ||