←یاسر و سمیه دو شهید نخستین اسلام
(←منابع) |
|||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
==[[یاسر]] و [[سمیه]] دو [[شهید]] نخستین [[اسلام]]== | ==[[یاسر]] و [[سمیه]] دو [[شهید]] نخستین [[اسلام]]== | ||
*[[یاسر]] در [[پیری]]، تحت شدیدترین شکنجهها [[مقاومت]] کرد و سرانجام بر اثر همین شکنجهها به [[شهادت]] رسید. همسرش [[سمیه]] نیز در [[پیری]] [[مقاومت]] میکرد و پس از [[شهادت]] همسرش، همواره [[ابوجهل]] به او [[ناسزا]] میگفت. سرانجام کاسه [[صبر]] [[ابوجهل]] لبریز شد، با نیزه بر پهلوی او زد و بدین ترتیب این بانوی با [[صلابت]] را هم به [[شهادت]] رساند<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶، ص۱۵۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، جاه ص۲۰۷؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۶۷.</ref>. این دو قهرمان، از نخستین افراد در [[تاریخ اسلام]] بودند که مدال [[شهادت]] را دریافت کردند<ref>[[علی محمد تاجالدین|تاجالدین، علی محمد]]، [[یاسر و سمیه (مقاله)|یاسر و سمیه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۴۰۱.</ref>. | *[[یاسر]] در [[پیری]]، تحت شدیدترین شکنجهها [[مقاومت]] کرد و سرانجام بر اثر همین شکنجهها به [[شهادت]] رسید. همسرش [[سمیه]] نیز در [[پیری]] [[مقاومت]] میکرد و پس از [[شهادت]] همسرش، همواره [[ابوجهل]] به او [[ناسزا]] میگفت. سرانجام کاسه [[صبر]] [[ابوجهل]] لبریز شد، با نیزه بر پهلوی او زد و بدین ترتیب این بانوی با [[صلابت]] را هم به [[شهادت]] رساند<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶، ص۱۵۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، جاه ص۲۰۷؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۶۷.</ref>. این دو قهرمان، از نخستین افراد در [[تاریخ اسلام]] بودند که مدال [[شهادت]] را دریافت کردند<ref>[[علی محمد تاجالدین|تاجالدین، علی محمد]]، [[یاسر و سمیه (مقاله)|یاسر و سمیه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۴۰۱.</ref>. | ||
==[[شکنجه]] [[خانواده]] [[یاسر]]== | |||
پس از آنکه [[عمار]] و یاسر و [[سمیه]] [[اسلام]] آوردند، [[مشرکین قریش]] مخصوصاً [[بنیمخزوم]] ایشان را شکنجه فراوان میدادند. تا اینکه آنها پیشنهاد کردند از محمد برگردید و به خدای او [[کافر]] شوید و از بتان [[ستایش]] نمایید تا شما را رها کنیم؛ در غیر این صورت شما را زیر شکنجه هلاک خواهیم کرد. | |||
بنیمخزوم که همپیمان [[خاندان]] یاسر و به اضافه مالک سمیه بودند، پس از [[آزادی]] او روی هم در [[محیط]] [[حجاز]] نزدیک ظهر هنگامی که ریگهای [[زمین]] [[مکه]] کاملاً داغ شده بود، ایشان را برهنه روی زمین میخوابانیدند و کتک میزدند و گاهی که مقارن این حال، [[پیامبر]]{{صل}} بر ایشان عبور میکرد و ایشان را تحت شکنجه میدید میفرمود: {{متن حدیث|صبرا یا آل یاسر فان موعدکم الجنه}} یعنی ای خاندان یاسر [[شکیبایی]] کنید که [[وعده]] شما [[بهشت]] است. | |||
هر چند [[مشرکین]] با دیدن پیامبر{{صل}} بر [[آزار]] ایشان میافزودند؛ ولی [[سخنان پیامبر]]{{صل}} نیز [[روح]] تازهای در کالبدشان میدمید و بر [[بردباری]] و پایداریشان میافزود و گاهی اوقات تنها به گرمی [[آفتاب]] و داغی ریگها اکتفا نمیکردند بلکه [[زره]] فولادین بر عمار میپوشانیدند و زیر آفتاب حجاز نگه میداشتند تا آنکه آهن تفتیده روغن بدنش را میمکید. | |||
[[رجال کشی]] ضمن روایتی نقل کرده که عمار و پدرش یاسر و مادرش سمیه را در [[آتش]] افکندند، تصادفاً پیامبر{{صل}} بر ایشان عبور کرد و فرمود: {{متن قرآن|يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى}}<ref>«گفتیم: ای آتش! سرد و بیگزند باش بر» سوره انبیاء، آیه ۶۹.</ref> {{متن حدیث|ال یاسر}} ای آتش بر [[آل]] یاسر سرد و سالم باش. در اثر [[برکت]] گفته پیامبر{{صل}} آتش ایشان را صدمه نزد. | |||
در کتاب طبقات الکبری این موضوع را تنها درباره عمار نقل کرده است. از انساب [[بلاذری]] نقل شده: شخصی عمار را دید که در بدنش فرورفتگی و گودیهایی است پرسید: اینها چیست؟ عمار فرمود: اینها جای ریگهایی است که مرا روی آنها میخوابانیدند و در اثر داغی و حرارت، [[بدن]] مرا خورده است<ref>قاموس الرجال، ج۷، ص۱۱۵؛ رجال کشی، ص۳۲.</ref>. | |||
[[ابوجهل]] [[تصمیم]] گرفت [[خاندان]] [[یاسر]] را که از بیپناهترین افراد بودند [[شکنجه]] کند، از این رو دستور داد که [[آتش]] و تازیانه آماده نمایند، آنگاه یاسر و [[سمیه]] و [[عمار]] را کشان کشان به آنجا بردند و با نیش خنجر و آتش برافروخته و نواختن تازیانه آنها را زجر دادند. عمار در ظاهر با ایشان موافقت کرد و [[رهایی]] یافت؛ ولی یاسر و سمیه [[مقاومت]] کردند. [[مشرکین]] چون دیدند که ایشان به هیچ قیمتی حاضر نیستند از [[دین]] و [[آیین جدید]] خود دست بردارند یاسر را آنقدر زدند که زیر شکنجه [[جان]] داد و پاهای سمیه را به دو شتر بستند و شتران را از یکدیگر جدا کردند و سپس با [[شمشیر]] سمیه را شقه نمودند. یاسر و سمیه اولین کسانی بودند که از [[مسلمین]] [[شهید]] شدند<ref>اعیان شیعه، ج۴۳، ص۲۱۰؛ اسدالغابه، ج۴، ص۴۳؛ استیعاب، ج۲، ص۴۶۹.</ref>. | |||
اما عمار! ناگزیر بر خلاف منویات [[قلبی]] خود و برای رهایی از چنگال [[قساوت]] و بیرحمی مشرکین، [[کلامی]] بنا به خواسته آنان بر زبان راند و به [[پیامبر]] [[ناسزا]] گفت و در نتیجه [[کفار]] از او دست برداشتند. | |||
[[رسول خدا]]{{صل}} را خبر دادند که عمار [[کافر]] شد! و از راه [[حق]] [[منحرف]] گردید. آن [[حضرت]] فرمود: هرگز! [[ایمان]] وجود عمار را در خود فرو گرفته و از سر تا قدم در آن مستغرق گشته و در تار و پود وجودش ریشه دوانیده است. در این حال، عمار که از شدت [[غم]] بر خود میپیچید و [[اشک]] از دیدگان فرو میبارید بر [[پیغمبر]] [[خدا]] وارد شد. رسول خدا با یک [[دنیا]] [[عطوفت]] و مهر، در حالی که اشک از دیدگان عمار [[پاک]] میکرد فرمود: اگر باز هم مزاحم تو شدند؛ آنچه را گفتی، تکرار کن و [[شر]] آنان را بدان وسیله از خود دور گردان! این [[آیه]] در همین مورد در حق عمار نازل گردیده است {{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref><ref>نقش عایشه در تاریخ اسلام، ص۱۹۵.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۵۹.</ref>. | |||
==جستارهای وابسته== | ==جستارهای وابسته== |