ابن مسعود ثقفی: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۹۸۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ دسامبر ۲۰۲۱
خط ۲۲: خط ۲۲:
*هنگامی‌که [[امام حسن]]{{ع}} در [[مدائن]] نزد [[سعد بن مسعود]] بودند، روزی [[مختار بن ابی عبید ثقفی]] که در آن زمان [[جوان]] بی‌تجربه و طالب [[مقام]] بود، به سعد گفت که [[امام مجتبی]]{{ع}} را دستگیر و به نزد [[معاویه]] بفرست تا [[خراج]] و [[مالیات]] یک ساله جوخی را ببخشد! اما سعد از پیشنهاد مختار ناراحت شد و گفت: [[خداوند]] [[رؤیت]] را سیاه و [[زشت]] گرداند، من [[کارگزار]] [[پدر]] او هستم و او به من [[اطمینان]] کرد، و باعث [[افتخار]] من شده است، ایا [[رسول خدا]]{{صل}} را فراموش کنم؟ و نسبت به [[فرزند]] دختر و حبیبه‌اش به او [[احترام]] نگذارم؟  
*هنگامی‌که [[امام حسن]]{{ع}} در [[مدائن]] نزد [[سعد بن مسعود]] بودند، روزی [[مختار بن ابی عبید ثقفی]] که در آن زمان [[جوان]] بی‌تجربه و طالب [[مقام]] بود، به سعد گفت که [[امام مجتبی]]{{ع}} را دستگیر و به نزد [[معاویه]] بفرست تا [[خراج]] و [[مالیات]] یک ساله جوخی را ببخشد! اما سعد از پیشنهاد مختار ناراحت شد و گفت: [[خداوند]] [[رؤیت]] را سیاه و [[زشت]] گرداند، من [[کارگزار]] [[پدر]] او هستم و او به من [[اطمینان]] کرد، و باعث [[افتخار]] من شده است، ایا [[رسول خدا]]{{صل}} را فراموش کنم؟ و نسبت به [[فرزند]] دختر و حبیبه‌اش به او [[احترام]] نگذارم؟  
*بعد از آن سعد، طبیبی آورد که [[مسئول]] [[حفاظت]] و طبابت [[امام مجتبی]]{{ع}} گردید تا [[حضرت]] بهبود یافت<ref>بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۷.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۶۲۲-۶۲۳.</ref>
*بعد از آن سعد، طبیبی آورد که [[مسئول]] [[حفاظت]] و طبابت [[امام مجتبی]]{{ع}} گردید تا [[حضرت]] بهبود یافت<ref>بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۷.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۶۲۲-۶۲۳.</ref>
==[[شکنجه]] ابن مسعود==
مسلمانانی که در حوزه [[سری]] [[اسلام]] وارد شده بودند، با هم گفت‌و‌گو نمودند که «[[قریش]]» [[قرآن]] ما را نشنیده و چه بسا [[شایسته]] است که مردی از میان ما برخیزد و در [[مسجدالحرام]] با صدای هر چه رساتر آیاتی از قرآن را بخواند. [[عبدالله بن مسعود]] اعلام [[آمادگی]] کرد و هنگامی که [[سران قریش]] در کنار [[کعبه]] قرار گرفته بودند با صدای جذاب و رسا [[آیات]] زیر را خواند:
{{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * الرَّحْمَنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنْسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَيَانَ...}}<ref>«به نام خداوند بخشنده بخشاینده * (خداوند) بخشنده * قرآن را آموخت *..........* بدو سخن گفتن آموخت» سوره الرحمن، آیه ۱-۴.</ref>.
جمله‌های [[فصیح]] و [[بلیغ]] این [[سوره]]، [[رعب]] عجیبی در سران قریش ایجاد نمود. آنان برای جلوگیری از عکس‌العمل [[ندای آسمانی]] که فردی بی‌پناه به گوش آنها رساند، همگی از جای برخاستند و او را به قدری زدند که [[خون]] از تمام بدنش جاری شد و با وضع [[رقت]] باری پیش [[یاران پیامبر]] برگشت؛ ولی آنها خوشحال بودند که سرانجام ندای جان‌فزای قرآن به [[گوش]] [[دشمنان]] رسید<ref>سیره ابن هشام، ج۱، ص۳۱۴؛ فروغ ابدیت، ج۱، ص۲۷۹.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۶۸۸.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۷۳٬۰۹۴

ویرایش