ابوسفیان صخر بن حرب: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲٬۲۰۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ دسامبر ۲۰۲۱
خط ۳۷: خط ۳۷:
#{{متن قرآن|أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ}}<ref>«آیا آن کس را که (روز) پاداش و کیفر را دروغ می‌شمارد دیده‌ای؟ او همان کسی است که یتیم را می‌راند» سوره ماعون، آیه ۱ ـ ۲</ref>: [[نقل]] شده ابوسفیان هر هفته دو شتر نحر می‎‌کرد. [[یتیمی]] نزدش آمد و از او چیزی خواست. وی او را با عصایش راند و این [[آیات]] درباره‎‌اش نازل شد<ref>مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۸۳۴‌.</ref>.
#{{متن قرآن|أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ}}<ref>«آیا آن کس را که (روز) پاداش و کیفر را دروغ می‌شمارد دیده‌ای؟ او همان کسی است که یتیم را می‌راند» سوره ماعون، آیه ۱ ـ ۲</ref>: [[نقل]] شده ابوسفیان هر هفته دو شتر نحر می‎‌کرد. [[یتیمی]] نزدش آمد و از او چیزی خواست. وی او را با عصایش راند و این [[آیات]] درباره‎‌اش نازل شد<ref>مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۸۳۴‌.</ref>.
#{{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَأْتِينَا السَّاعَةُ}}<ref>«و کافران گفتند برای ما رستخیز نخواهد آمد» سوره سبأ، آیه ۳.</ref>: در ذیل این [[آیه]] [[نقل]] شده مقصود [[آیه]]، ابوسفیان است. او به [[لات]] و [[عزی]] [[سوگند]] خورد که [[قیامت]] نخواهد آمد و ما برانگیخته نمی‎‌شویم<ref>قرطبی، ج‌۱۴، ص‌۱۶۷؛ غرر التبیان، ص‌۴۲۵.</ref>.
#{{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَأْتِينَا السَّاعَةُ}}<ref>«و کافران گفتند برای ما رستخیز نخواهد آمد» سوره سبأ، آیه ۳.</ref>: در ذیل این [[آیه]] [[نقل]] شده مقصود [[آیه]]، ابوسفیان است. او به [[لات]] و [[عزی]] [[سوگند]] خورد که [[قیامت]] نخواهد آمد و ما برانگیخته نمی‎‌شویم<ref>قرطبی، ج‌۱۴، ص‌۱۶۷؛ غرر التبیان، ص‌۴۲۵.</ref>.
#{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَسَيُنْفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ}}<ref>«بی‌گمان کافران دارایی‌های خود را برای بازداشتن (مردم) از راه خدا می‌بخشند؛ به زودی (همه) آن را خواهند بخشید آنگاه برای آنان مایه دریغ خواهد بود سپس مغلوب می‌گردند و کافران به سوی دوزخ گرد آورده می‌شوند» سوره انفال، آیه ۳۶.</ref>: گفته شده ابوسفیان دو هزار نفر را در [[جنگ اُحد]] به مزدوری گرفت تا با [[پیامبر]] [[جنگ]] کنند و این [[آیه]] دربارۀ او نازل شد<ref>جامع البیان، ج‌۶‌، ‌۹، ص‌۳۲۳؛ مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۸۳۱‌.</ref>. و...<ref>ر.ک: [[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص ۶۸۳ ـ ۶۸۹.</ref>.  
#{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَسَيُنْفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ}}<ref>«بی‌گمان کافران دارایی‌های خود را برای بازداشتن (مردم) از راه خدا می‌بخشند؛ به زودی (همه) آن را خواهند بخشید آنگاه برای آنان مایه دریغ خواهد بود سپس مغلوب می‌گردند و کافران به سوی دوزخ گرد آورده می‌شوند» سوره انفال، آیه ۳۶.</ref>: گفته شده ابوسفیان دو هزار نفر را در [[جنگ اُحد]] به مزدوری گرفت تا با [[پیامبر]] [[جنگ]] کنند و این [[آیه]] دربارۀ او نازل شد<ref>جامع البیان، ج‌۶‌، ‌۹، ص‌۳۲۳؛ مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۸۳۱‌.</ref>. و...<ref>ر.ک: [[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص ۶۸۳ ـ ۶۸۹.</ref>.
 
==[[امتحان الهی]] در تعقیب [[ابوسفیان]]==
[[جنگ احد]] [[امتحان]] خوبی برای [[مسلمانان]] بود، تا [[مردم]] با [[ایمان]] را از [[منافق]] و [[بی‌ایمان]] [[غربال]] کند و هر کس در کوران [[سختی‌ها]] گوهر وجودی خود را آشکار می‌سازد. چنانچه [[قرآن مجید]] فرمود: {{متن قرآن|لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«و تا خداوند مؤمنان را بپالاید و کافران را از میان بردارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۱.</ref> و تا [[خداوند]]، افراد با ایمان را [[خالص]] گرداند (و ورزیده شوند) و [[کافران]] را به تدریج نابود سازد.
 
جنگ احد با تمام فراز و نشیب خود پایان یافت و [[پیامبر]]{{صل}} در حالی که علی{{ع}} در پیش روی [[حضرت]] [[پرچم]] را می‌کشید وارد [[شهر]] شد. همه به خانه‌های خود رفتند تا به مداوای جراحت‌ها بپردازند. [[اهل]] [[مدینه]] در سوگ عزیزانشان [[عزادار]] بودند، اما فردای آن [[روز]] [[جبرئیل]] نازل شد و پیامبر{{صل}} را به تعقیب [[دشمن]] [[مأمور]] کرد. چرا؟ چرا لازم شد مسلمانان به عنوان تعقیب [[سپاه قریش]] به سمت [[مکه]] حرکت کنند؟ حدود ۷۰ کیلومتر ابوسفیان و سپاهش به طرف مکه راه رفته بود، در آنجا توقف کردند. ابوسفیان به [[فکر]] افتاد که اگر به مکه برسیم، بزرگان [[قریش]] از ما بپرسند با [[شکست]] محمد، چرا مدینه را با [[خاک]] یکسان نکردید، چه جوابی داریم؟ و لذا در این [[اندیشه]] بود که به مدینه برگردد و کار را یکسره کند.
 
البته با بزرگان قریش مثل [[عکرمه بن ابی جهل]] و [[حارث بن هشام]] و [[خالد بن ولید]] [[مشورت]] کرد و آنها هم [[تأیید]] کردند. به دنبال این [[تصمیم]] خطرناک، در حالی که آماده بازگشت به مدینه بودند متوجه چند سوار از [[قبیله]] [[عبدالقیس]] شدند که به سوی مدینه می‌رفتند. ابوسفیان به آنها گفت: به محمد بگویید ما تصمیم گرفته‌ایم دوباره به [[جنگ]] تو و یارانت بیاییم و کارتان را یکسره کنیم و لذا [[نزول وحی]] مبنی بر تعقیب ابوسفیان از حکمت‌های [[الهی]] بود که [[مشرکین]] فکر نکنند مسلمانان [[قدرت]] مقابله با [[قریش]] را از دست داده‌اند. لازم بود از نظر [[ارعاب]] [[دشمن]] و ترمیم [[شکست]] عملیات [[احد]] این تعقیب صورت گیرد تا [[فکر]] برگشت به [[مدینه]] و [[حمله]] به [[شهر]]، به [[ذهن]] آنها خطور نکند. از طرف دیگر تعقیب دشمن ضرورتی بود تا پایگاه جرأت و [[جسارت]] [[دشمنان داخلی]] مدینه مثل [[یهود]] و دیگران را در هم بشکند.
 
[[ابو رافع]] گفت: هنگامی که [[مشرکان]] از احد برگشتند، علی{{ع}} پیشاپیش [[رسول خدا]] با جمعی از [[قبیله خزرج]] اعزام شدند، مشرکان در هیچ منزلی فرود نمی‌آمدند مگر اینکه علی نیز فرود می‌آمد، در این باره [[خداوند]] این [[آیات]] را فرستاد: {{متن قرآن|الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ}}<ref>«کسانی که به (فراخوان) خداوند و پیامبر پس از آسیب دیدن پاسخ گفتند، برای کسانی از آنان که نیکی و پرهیزگاری ورزیده‌اند پاداشی سترگ خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۲.</ref>، {{متن حدیث|[يَعْنِي‌] الْجِرَاحَاتِ‌}} کسانی که پس از آنکه جراحاتی به آنان رسید، [[خدا]] و [[پیامبر]] را [[استجابت]] کردند، برای [[نیکوکاران]] از آنها پاداشی بزرگ است، کسانی که [[مردم]] به آنان گفتند: {{متن قرآن|الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ}}<ref>«کسانی که مردم به آنان گفتند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.</ref> (یعنی [[نعیم بن مسعود اشجعی]]) به آنان گفت که: {{متن قرآن|إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ}}<ref>«کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما هم‌داستان شده‌اند، از آنها پروا کنید!» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.</ref> مردم برای حمله به شما [[اجتماع]] کرده‌اند (یعنی [[ابوسفیان]] و همراهانش) از آنها بترسید، {{متن قرآن|فَزَادَهُمْ إِيمَانًا}}<ref>«اما بر ایمانشان افزود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.</ref> پس بر [[ایمان]] آنان افزوده شد و گفتند: {{متن قرآن|وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ}}<ref>«و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.</ref>، به همین جهت آنها با [[نعمت]] و [[فضل خداوند]] بازگشتند، در حالی که هیچ [[بدی]] به آنان نرسیده بود و از خوشنودی خداوند [[پیروی]] کردند و خدا دارای فضل بزرگی است<ref>آل عمران ۱۷۴</ref>.
 
[[روز]] بعد از واقعه [[احد]] [[جبرئیل]] بر [[پیامبر]] نازل شد و به [[حضرت]] [[مأموریت]] داد {{متن حدیث|يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكَ أَنْ تَخْرُجَ فِي أَثَرِ الْقَوْمِ- وَ لَا يَخْرُجْ مَعَكَ إِلَّا مَنْ بِهِ جِرَاحَةٌ}}؛ [[خداوند]] امر می‌کند فقط افرادی را که مجروح شده‌اند برای دفع [[سپاه قریش]] اعزام کن! [[حضرت رسول]] [[مسلمین]] را جمع کرد، اعلام کرد افرادی که در عملیات احد شرکت داشته‌اند آماده اعزام شوند و به دیگران اجازه حضور را نداد و آنان هم ایشان را [[اجابت]] نمودند و آنان با اینکه هنوز زخم‌های زیادی داشتند و [[محنت]] و فشار [[سختی]] بر آنها سنگینی می‌کرد، با [[پیغمبر]] خارج شدند. گرچه اعلام این تعقیب در بین بسیجیانی که بدون استثنا مجروح بودند، کار مشکلی بود به هر حال [[وحی الهی]] اعلام شد و [[مسلمانان]] بر اساس [[وظیفه الهی]] با همه سختی که این [[سفر]] داشت حرکت کردند. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در حالی که [[پرچم]] [[مهاجرین]] را در دست داشت پیش روی پیامبر حرکت می‌کرد، پیغمبر به اتفاق [[یاران]] خود تا «حمراء الاسد» در ۳۰ کیلومتری [[مدینه]] پیش رفت و توقف کرد تا بقیه نیروهایش فرا برسند.
 
[[ابوسفیان]] شخصی را به نام [[نعیم بن مسعود]] برخورد کرد که به سوی [[مکه]] در حرکت بود، از او سراغ پیامبر را گرفت، نعیم اعلام کرد که پیامبر در حال تعقیب شماست! ابوسفیان در [[فکر]] فرو رفت و به نعیم ضمن دادن رشوه‌ای مأموریت داد تا نزد پیامبر رفته و [[تضعیف]] [[روحیه]] کند و بگوید که [[قریش]] در حال برگشت و [[حمله]] به مدینه‌اند و به زودی بر سر شما می‌ریزند و خداوند در [[آیات]] فوق [[وصف]] مأموریت نعیم را فرمود. خداوند به پیامبر [[وحی]] کرد {{متن حدیث|يَا مُحَمَّدُ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ أَرْعَبَ قُرَيْشاً وَ مَرُّوا لَا يَلْوُونَ عَلَى شَيْ‌ءٍ}}؛ نعیم در حمراء الاسد به پیامبر{{صل}} رسید و [[رسول اکرم]]{{صل}} با [[اطمینان]] خاطر فرمود: {{متن قرآن|حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ}}<ref>«خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.</ref>.
 
[[پیامبر]]{{صل}} سه [[روز]] در حمراء الاسد توقف داشت. شخصی به نام [[معبد]] [[خزاعی]] گرچه [[مشرک]] بود ولی قلباً پیامبر{{صل}} را [[دوست]] داشت. به سوی [[مکه]] حرکت می‌کرد وقتی به [[ابوسفیان]] رسید، بزرگ مشرک [[تاریخ]] از او پرسید: معبد! چه خبر؟ جواب داد: خبر تازه اینکه محمد با لشکری جرار که تاکنون در عمر خود مثل آن را ندیده بودم به تعقیب شما از [[مدینه]] خارج شده و به سرعت به سوی تو می‌آید. [[جوش]] و حرارتی که من از آنها دیدم قابل توصیف نیست؛ زیرا جمعی که در [[جنگ احد]] نبوده‌اند در این [[سفر]] آمده‌اند تا [[غیبت]] خود را [[تلافی]] کنند و آنها که در [[جنگ]] بوده‌اند آمده‌اند تا [[شکست]] خود را جبران کنند. ابوسفیان با [[نگرانی]] پرسید: معبد چه می‌گویی؟ معبد گفت: احتمالاً طولی نکشد که اسبان‌شان از دور پیدا شوند.
 
ابوسفیان که [[تصمیم]] به برگشت به مدینه را داشت، در هاله‌ای از [[رعب]] و [[وحشت]] فرو رفت. [[صفوان بن امیه]] که از بزرگان [[لشکر]] [[قریش]] بود، نزد ابوسفیان آمد و او را از [[حمله]] به مدینه منع کرد و گفت: این [[مردم]] اکنون زخم خورده و خشمناکند و این [[ترس]] وجود دارد که اگر با آنها روبه‌رو شویم این بار بر ما [[غالب]] شوند و لذا ابوسفیان از تصمیم خود منصرف شد و بلافاصله دستور حرکت داد و به سرعت راه مکه را در پیش گرفت.
 
البته ابوسفیان چند شتر پر از کالا به معبد خزاعی داد تا به پیامبر{{صل}} برساند و از ادامه جنگ ایشان را منصرف کند، پیامبر{{صل}} آن [[غنایم]] را گرفت. اینجا بود که [[جبرئیل]] نازل شد و به [[پیغمبر]] گفت: [[خداوند]] رعب و وحشت در [[دل]] [[مشرکین]] انداخت و به سوی مکه حرکت کردند و منظور این سفر حاصل گردید و سپس دستور بازگشت به مدینه را به پیامبر{{صل}} داد، [[مسلمانان]] به مدینه بازگشتند و پیامبر{{صل}} هم آن [[غنایم]] را بین خانواده‌های [[شهدا]] تقسیم کرد<ref>اعلام الوری، ص۸۶.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۱۷۵.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۷۳٬۲۶۲

ویرایش