جایگاه اهتمام برای مستضعفان در اسلام چیست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۱۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۳۱
، ۱۴ دسامبر ۲۰۲۱جایگزینی متن - 'صعود' به 'صعود'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]]== {{پرسشهای وابسته}} {{ستون-شروع|3}} * رده: +== {{منبعشناسی جامع}} * [[:رده:)) |
جز (جایگزینی متن - 'صعود' به 'صعود') |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
[[پرونده:Pic4216.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[مصطفی دلشاد تهرانی]]]] | [[پرونده:Pic4216.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[مصطفی دلشاد تهرانی]]]] | ||
::::::آقای دکتر '''[[مصطفی دلشاد تهرانی]]''' در کتاب ''«[[سیره نبوی ج۲ (کتاب)|سیره نبوی]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::آقای دکتر '''[[مصطفی دلشاد تهرانی]]''' در کتاب ''«[[سیره نبوی ج۲ (کتاب)|سیره نبوی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«از امور مسلم در مشی [[رسول خدا]]{{صل}} و [[ائمه هدی]]{{عم}} اهتمام ایشان برای [[مستضعفان]] است. یعنی با آنان بودن، ایستادن در [[جبهه]] ایشان، [[حفظ کرامت]] آنان، تلاش برای زدودن محرومیتهایشان و [[سیر]] دادن آنان به [[عزت]] حقیقیشان. اهتمام برای آنان که [[خوی]] [[استکبار]] ندارند و از [[روابط]] و مناسبات [[فرعونی]] بیزارند، اما از [[حقوق]] [[واقعی]] خود [[محروم]] شدهاند. اهتمام برای [[آزاد]] ساختن [[صالحان]] از [[اسارتها]] و فراهم کردن زمینه | ::::::«از امور مسلم در مشی [[رسول خدا]]{{صل}} و [[ائمه هدی]]{{عم}} اهتمام ایشان برای [[مستضعفان]] است. یعنی با آنان بودن، ایستادن در [[جبهه]] ایشان، [[حفظ کرامت]] آنان، تلاش برای زدودن محرومیتهایشان و [[سیر]] دادن آنان به [[عزت]] حقیقیشان. اهتمام برای آنان که [[خوی]] [[استکبار]] ندارند و از [[روابط]] و مناسبات [[فرعونی]] بیزارند، اما از [[حقوق]] [[واقعی]] خود [[محروم]] شدهاند. اهتمام برای [[آزاد]] ساختن [[صالحان]] از [[اسارتها]] و فراهم کردن زمینه صعود آنان. اهتمام برای مردمانی که [[حق]] گرایند و به [[حقوق انسانی]] و [[ایمانی]] خود چنان که باید نرسیدهاند. اهتمام برای مستضعفانی که [[وارث زمین]] خواهند شد، که جهتگیری [[دین]] آن است که روزی مستضعفان [[صالح]] وارث زمین شوند و دولتی حق، همه محرومیتها را بزداید و [[مردمان]] را به کمال لایقشان برساند. [[خداوند]] به مستضعفان صالح [[عنایت]] دارد و رسول خدا{{صل}} و اوصیای وی به آنان [[عطوفت]] فراوان داشتند و برای رساندن آنان به حقوقشان اهتمام میورزیدند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} رحمتی است برای همه جهانیان<ref>{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ}} «و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستادهایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.</ref>، [[رحمت]] واسعهای است برای همگان، و رحمت ویژهای است برای مستضعفان صالح. پیامبر اکرم{{صل}} خود را از آنان میدانست و در کنار آنان بود<ref>امام خمینی دراینباره میفرماید: «اسلام برای همه است. اسلام از توده پیدا شده است و برای توده کار میکند. اسلام از طبقه بالا پیدا نشده است. پیغمبر اکرم از همین جمعیت پایین بود. از بین همین جمعیت پا شد و قیام کرد. اصحاب او از همین مردم پایین بودند. از این طبقه سوم بودند. آن طبقه بالا مخالفین پیغمبر اکرم بودند. [پیامبر اکرم] از همین توده پیدا شده است و برای همین جمعیت، همین ملت قیام کرده است، به نفع همین ملت احکام آورده است». امام روحالله موسوی خمینی، در جستجوی راه از کلام امام، دفتر اول، مستضعفین، مستکبرین، چاپ اول، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۸ ش. ص۱۴.</ref>؛ و همه [[پیامآوران الهی]] چنین بودند. با [[مستضعفان]] [[صالح]] و در کنار آنان، برای [[برپایی عدالت]] و [[نجات]] و [[رستگاری]] همگان. [[ورام بن ابیفراس]] آورده است: {{متن حدیث|وَ كَانَ سُلَيْمَانُ{{ع}} إِذَا أَصْبَحَ تَصَفَّحَ وُجُوهَ الْأَغْنِيَاءِ وَ الْأَشْرَافِ حَتَّى يَجِيءَ إِلَى الْمَسَاكِينِ وَ يَقْعُدُ مَعَهُمْ وَ يَقُولُ مِسْكِينٌ مَعَ الْمَسَاكِينِ}}<ref>«سلیمان بن داوود{{ع}} هر بامداد در چهره توانگران و اشراف تأمل میکرد [تا از آنان میگذشت] و به مسکینان میرسید و با آنان مینشست و میگفت: مسکینی با مسکینان دیگر». تنبیه الخواطر، ج۱، ص۲۰۳؛ بحارالانوار، ج۱۴، ص۸۳.</ref>. | ||
::::::[[حضرت سلیمان]]{{ع}} با آن همه [[قدرت]] و [[عظمت]]، خود را در زمره مستضعفان میدانست و از گردنفرازان و گردنکشان خود را دور نگه میداشت، که پیامآوران الهی، همگی از گردنفرازی و گردنکشی [[پاک]] بودند و به دوری از چنین کسان سفارش مینمودند. از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده است که فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ عِيسَى{{ع}} لَمَّا أَرَادَ وَدَاعِ أَصْحَابِهِ جَمَعَهُمْ وَ أَمَرَهُمْ بِضُعَفَاءِ الْخَلْقِ وَ نَهَاهُمْ عَنْ الْجَبَابِرَةِ}}<ref>«هنگامی که عیسی{{ع}} خواست با یاران خود وداع کند، ایشان را گرد آورد و آنان را به اهتمام و توجه به ناتوانان فرمان داد و از گرایش و نزدیکی به جباران و گردنکشان نهی کرد». قطب الدین أبوالحسن سعید بن هبة الله الراوندی، قصص الانبیاء، تحقیق غلامرضا عرفانیان، الطبعة الاولی، مؤسسة الهادی، قم، ۱۴۱۸ ق. ص۲۷۳؛ بحارالانوار، ج۱۴، ص۲۵۲.</ref>. | ::::::[[حضرت سلیمان]]{{ع}} با آن همه [[قدرت]] و [[عظمت]]، خود را در زمره مستضعفان میدانست و از گردنفرازان و گردنکشان خود را دور نگه میداشت، که پیامآوران الهی، همگی از گردنفرازی و گردنکشی [[پاک]] بودند و به دوری از چنین کسان سفارش مینمودند. از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده است که فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ عِيسَى{{ع}} لَمَّا أَرَادَ وَدَاعِ أَصْحَابِهِ جَمَعَهُمْ وَ أَمَرَهُمْ بِضُعَفَاءِ الْخَلْقِ وَ نَهَاهُمْ عَنْ الْجَبَابِرَةِ}}<ref>«هنگامی که عیسی{{ع}} خواست با یاران خود وداع کند، ایشان را گرد آورد و آنان را به اهتمام و توجه به ناتوانان فرمان داد و از گرایش و نزدیکی به جباران و گردنکشان نهی کرد». قطب الدین أبوالحسن سعید بن هبة الله الراوندی، قصص الانبیاء، تحقیق غلامرضا عرفانیان، الطبعة الاولی، مؤسسة الهادی، قم، ۱۴۱۸ ق. ص۲۷۳؛ بحارالانوار، ج۱۴، ص۲۵۲.</ref>. | ||
::::::از جمله شاخصههای [[مصلحان اجتماعی]] [[روحیه]] [[استضعاف]] در آنها است، بدین معنا که [[خودبینی]]، [[برتریجویی]]، گردنفرازی و گردنکشی را در درون خود به [[ضعف]] کشاندهاند و از [[خوی]] [[استکبار]] پالایش شدهاند. [[دنیا]] در چشم آنان کوچک و حقیر، و [[حق]] در نظرشان بزرگ و [[عزیز]] است، چنانکه [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در سخن از [[برادری]] [[معنوی]]<ref>در این که مراد امام{{ع}} از این برادر کیست، چند احتمال داده شده است. برخی گفتهاند مراد پیامبر{{صل}} است و برخی او را ابو ذر دانستهاند و بعضی مقداد؛ و برخی نیز گفتهاند مراد امام فردی خاص نیست بلکه صرفا برای مثال و نمونه بیان فرموده است، ر.ک: شرح ابن أبی الحدید، ج۱۹، ص۱۸۳-۱۸۴.</ref>، ویژگیهای او را چنین برشمرده است: {{متن حدیث|كَانَ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ فِي اللَّهِ وَ كَانَ يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ وَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا يَشْتَهِي مَا لَا يَجِدُ وَ لَا يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِينَ وَ نَقَعَ غَلِيلَ السَّائِلِينَ وَ كَانَ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَيْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ لَا يُدْلِي بِحُجَّةٍ حَتَّى يَأْتِيَ قَاضِياً وَ كَانَ لَا يَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا يَجِدُ الْعُذْرَ فِي مِثْلِهِ حَتَّى يَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ وَ كَانَ لَا يَشْكُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ وَ كَانَ يَقُولُ مَا يَفْعَلُ وَ لَا يَقُولُ مَا لَا يَفْعَلُ وَ كَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْكَلَامِ لَمْ يُغْلَبْ عَلَى السُّكُوتِ وَ كَانَ عَلَى مَا يَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ يَتَكَلَّمَ وَ كَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ يَنْظُرُ أَيُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَيُخَالِفُهُ فَعَلَيْكُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِيعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِيلِ خَيْرٌ مِنْ تَرْكِ الْكَثِيرِ}}<ref>«در گذشته مرا برادری بود که در راه خدا برادریام مینمود. خردی دنیا در دیدهاش وی را در چشم من بزرگ میداشت، و شکم بر او سلطهای نداشت. پس آن چه را نمییافت آرزو نمیکرد و آن چه را مییافت فراوان به کار نمیبرد. بیشتر روزهایش را خاموش میماند، و اگر سخن میگفت بر گویندگان پیشی میگرفت و تشنگی پرسندگان را فرو مینشاند. [در چشم دیگران] ناتوان مینمود، و به هنگام کار همچون شیر بیشه و مار بیابان [قدرتمند و پرتحرک] بود، تا نزد قاضی نمیرفت حجت نمیآورد، و کسی را که عذری داشت سرزنش نمینمود تا عذرش را میشنود. از درد شکوه نمینمود، مگر آنگاه که بهبود یافته بود. آن چه را میکرد میگفت، و بدانچه نمیکرد دهان نمیگشود. [اگر با او جدال میکردند خاموشی میگزید] و اگر در گفتار بر او پیروز میشدند، در خاموشی مغلوب نمیگردید. بر آن چه میشنود حریصتر بود تا آن چه گوید. و گاهی که او را دو کار پیش میآمد مینگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالفت آن را پوید. بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشی گرفتن. و اگر نتوانستید، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن». نهج البلاغه، حکمت ۲۸۹؛ با مختصر اختلاف در لفظ: ربیع الابرار، ج۲، ص۲۱۳. و قریب به همین از حسن بن علی{{ع}}روایت شده است. ر.ک: أبومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیبة الدینوری، عیون الاخبار، دارالکتاب العربی، بیروت، ج۲، ص۳۵۵؛ الکافی، ج۲، ص۲۳۷-۲۳۸؛ تحف العقول، ص۱۶۶؛ تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۳۱۵؛ ترجمة الامام الحسن{{ع}} من تاریخ مدینة دمشق، ص۱۶۰-۱۶۱؛ البدایة و النهایة، ص۴۳.</ref>. | ::::::از جمله شاخصههای [[مصلحان اجتماعی]] [[روحیه]] [[استضعاف]] در آنها است، بدین معنا که [[خودبینی]]، [[برتریجویی]]، گردنفرازی و گردنکشی را در درون خود به [[ضعف]] کشاندهاند و از [[خوی]] [[استکبار]] پالایش شدهاند. [[دنیا]] در چشم آنان کوچک و حقیر، و [[حق]] در نظرشان بزرگ و [[عزیز]] است، چنانکه [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در سخن از [[برادری]] [[معنوی]]<ref>در این که مراد امام{{ع}} از این برادر کیست، چند احتمال داده شده است. برخی گفتهاند مراد پیامبر{{صل}} است و برخی او را ابو ذر دانستهاند و بعضی مقداد؛ و برخی نیز گفتهاند مراد امام فردی خاص نیست بلکه صرفا برای مثال و نمونه بیان فرموده است، ر.ک: شرح ابن أبی الحدید، ج۱۹، ص۱۸۳-۱۸۴.</ref>، ویژگیهای او را چنین برشمرده است: {{متن حدیث|كَانَ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ فِي اللَّهِ وَ كَانَ يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ وَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا يَشْتَهِي مَا لَا يَجِدُ وَ لَا يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِينَ وَ نَقَعَ غَلِيلَ السَّائِلِينَ وَ كَانَ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَيْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ لَا يُدْلِي بِحُجَّةٍ حَتَّى يَأْتِيَ قَاضِياً وَ كَانَ لَا يَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا يَجِدُ الْعُذْرَ فِي مِثْلِهِ حَتَّى يَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ وَ كَانَ لَا يَشْكُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ وَ كَانَ يَقُولُ مَا يَفْعَلُ وَ لَا يَقُولُ مَا لَا يَفْعَلُ وَ كَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْكَلَامِ لَمْ يُغْلَبْ عَلَى السُّكُوتِ وَ كَانَ عَلَى مَا يَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ يَتَكَلَّمَ وَ كَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ يَنْظُرُ أَيُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَيُخَالِفُهُ فَعَلَيْكُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِيعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِيلِ خَيْرٌ مِنْ تَرْكِ الْكَثِيرِ}}<ref>«در گذشته مرا برادری بود که در راه خدا برادریام مینمود. خردی دنیا در دیدهاش وی را در چشم من بزرگ میداشت، و شکم بر او سلطهای نداشت. پس آن چه را نمییافت آرزو نمیکرد و آن چه را مییافت فراوان به کار نمیبرد. بیشتر روزهایش را خاموش میماند، و اگر سخن میگفت بر گویندگان پیشی میگرفت و تشنگی پرسندگان را فرو مینشاند. [در چشم دیگران] ناتوان مینمود، و به هنگام کار همچون شیر بیشه و مار بیابان [قدرتمند و پرتحرک] بود، تا نزد قاضی نمیرفت حجت نمیآورد، و کسی را که عذری داشت سرزنش نمینمود تا عذرش را میشنود. از درد شکوه نمینمود، مگر آنگاه که بهبود یافته بود. آن چه را میکرد میگفت، و بدانچه نمیکرد دهان نمیگشود. [اگر با او جدال میکردند خاموشی میگزید] و اگر در گفتار بر او پیروز میشدند، در خاموشی مغلوب نمیگردید. بر آن چه میشنود حریصتر بود تا آن چه گوید. و گاهی که او را دو کار پیش میآمد مینگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالفت آن را پوید. بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشی گرفتن. و اگر نتوانستید، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن». نهج البلاغه، حکمت ۲۸۹؛ با مختصر اختلاف در لفظ: ربیع الابرار، ج۲، ص۲۱۳. و قریب به همین از حسن بن علی{{ع}}روایت شده است. ر.ک: أبومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیبة الدینوری، عیون الاخبار، دارالکتاب العربی، بیروت، ج۲، ص۳۵۵؛ الکافی، ج۲، ص۲۳۷-۲۳۸؛ تحف العقول، ص۱۶۶؛ تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۳۱۵؛ ترجمة الامام الحسن{{ع}} من تاریخ مدینة دمشق، ص۱۶۰-۱۶۱؛ البدایة و النهایة، ص۴۳.</ref>. |