آیا پیامبران اخبارات غیبی داشتهاند؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۹ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۰۳
، ۹ سپتامبر ۲۰۱۷←پاسخهای دیگر
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
==پاسخهای دیگر== | ==پاسخهای دیگر== | ||
{{جمع شدن|۱. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛}} | {{جمع شدن|۱. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛}} | ||
[[پرونده:11720.JPG|100px|right|بندانگشتی|[[سید علی هاشمی ۱|هاشمی]]]] | [[پرونده:11720.JPG|100px|right|بندانگشتی|[[سید علی هاشمی ۱|سید علی هاشمی]]]] | ||
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید علی هاشمی ۱| | حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید علی هاشمی ۱|سید علی هاشمیشمی]]''' در پایاننامه دکتری خود ''«[[قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه (پایاننامه)|قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«شواهد متعددی از علم پیامبران به غیب ... در قرآن کریم وجود دارد. اکنون برخی از نمونههای این علوم را با توضیح بیشتر مورد توجه قرار میدهیم: | ::::::«شواهد متعددی از علم پیامبران به غیب ... در قرآن کریم وجود دارد. اکنون برخی از نمونههای این علوم را با توضیح بیشتر مورد توجه قرار میدهیم: | ||
::::::'''علم به حوادث آینده:''' چنان که اشاره شد، قرآن کریم در سوره کهف، داستان ملاقات [[حضرت موسی]]{{ع}} با یکی از بندگان برگزیده خداوند را نقل کرده است. در این ماجرا، آن فرد، کشتی برخی ماهیگران را سوراخ کرد؛ نوجوانی را به قتل رساند و دیواری را که در حال خراب شدن بود، آباد کرد، در حالی که مردم آن روستا از غذا دادن به او و همراهش، [[حضرت موسی]]{{ع}} خود داری کرده بودند. [[حضرت موسی]]{{ع}} که از حکمت کارهای آن ولی خدا آگاه نبود، در مقابل کارهای به ظاهر نادرست او لب به اعتراض گشود؛ البته او در ابتدا قول داده بود که تا زمانی که آن فرد، خود حکمت کارهایش را بیان نکند، سکوت کند. این ملاقات پس از چند بار اعتراض [[حضرت موسی]]{{ع}} به جدایی میانجامد؛ اما پیش از جدایی، آن فرد، حکمت کارهای عجیب خود را بیان کرد. او از حوادثی که در آینده رخ میدهد، آگاه و کارهای او حکیمانه و به دستور خداوند متعال بود: اما آن کشتی مال گروهی از مستمندان بود که با آن در دریا کار میکردند و من خواستم آن را معیوب کنم (چرا که) پشت سرشان پادشاهی ستمگر بود که هر کشتی سالمی را به زور میگرفت. و اما آن نوجوان، پدر و مادرش با ایمان بودند و بیم داشتیم که آنان را به طغیان و کفر وادارد. از این رو، خواستیم که پروردگارشان به جای او، فرزندی پاکتر و بامحبتتر به آن دو بدهد و اما آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن، گنجی متعلق به آن دو وجود داشت و پدرشان مرد صالحی بود و پروردگار تو میخواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج کنند. این رحمتی از پروردگارت بود و من آن کارها را خودسرانه انجام ندادم این بود راز کارهایی که نتوانستی در برابر آنها شکیبایی به خرج دهی. درباره این که آن ولی خدا و صاحب چنین علمی چه کسی بوده است، میان مفسران اختلاف وجود دارد. اکثر مفسران معتقدند که آن شخص همان [[حضرت خضر]]{{ع}} بوده است. روایات نقل شده از [[اهل بیت]]{{عم}} نیز این احتمال را تقویت میکند. پیامبر بودن یا نبودن [[حضرت خضر]]{{ع}} نیز میان مفسران مورد اختلاف است. بنابر نقلی که در علل الشرایع آمده است، [[حضرت خضر]]{{ع}} از پیامبران الهی بوده است. چنین دانشی، علم به حقایق مخفی جهان است. پیدا است که این آگاهی در دسترس عموم انسانها نیست؛ تنها برخی از بندگان برگزیده خداوند از چنین دانشی به اذن الهی برخوردارند. تعابیر {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا}}﴾}}؛ {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|ءَاتَينَاهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا}}﴾}} و {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا}}﴾}} که در آیات یاد شده درباره حضرت خضر{{ع}} آمده است، بیان کننده آن است که این علم از عنایات خاص خداوند به ایشان بوده است. گویا تعبیر رایج علم لدنی از همین تعبیر قرآنی: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا}}﴾}} اقتباس شده است. این آیه نشان میدهد که این علم یک علم خاص الهی بوده است و با علوم عادی انسانها متفاوت است. اگر چه به لحاظ وابستگی تمام هستی به خداوند، تمام علوم با واسطههایی از خداوند است؛ اما این تعبیر نشان میدهد این علم، از علومی است که بیواسطه به خداوند منسوب است. یعنی علمی است که اکتساب آن مانند سایر علوم نیست. خداوند آن را در ظرف وجود هر کس که لیاقتش را داشته باشد و صلاح ببیند، قرار میدهد. | ::::::'''علم به حوادث آینده:''' چنان که اشاره شد، قرآن کریم در سوره کهف، داستان ملاقات [[حضرت موسی]]{{ع}} با یکی از بندگان برگزیده خداوند را نقل کرده است. در این ماجرا، آن فرد، کشتی برخی ماهیگران را سوراخ کرد؛ نوجوانی را به قتل رساند و دیواری را که در حال خراب شدن بود، آباد کرد، در حالی که مردم آن روستا از غذا دادن به او و همراهش، [[حضرت موسی]]{{ع}} خود داری کرده بودند. [[حضرت موسی]]{{ع}} که از حکمت کارهای آن ولی خدا آگاه نبود، در مقابل کارهای به ظاهر نادرست او لب به اعتراض گشود؛ البته او در ابتدا قول داده بود که تا زمانی که آن فرد، خود حکمت کارهایش را بیان نکند، سکوت کند. این ملاقات پس از چند بار اعتراض [[حضرت موسی]]{{ع}} به جدایی میانجامد؛ اما پیش از جدایی، آن فرد، حکمت کارهای عجیب خود را بیان کرد. او از حوادثی که در آینده رخ میدهد، آگاه و کارهای او حکیمانه و به دستور خداوند متعال بود: اما آن کشتی مال گروهی از مستمندان بود که با آن در دریا کار میکردند و من خواستم آن را معیوب کنم (چرا که) پشت سرشان پادشاهی ستمگر بود که هر کشتی سالمی را به زور میگرفت. و اما آن نوجوان، پدر و مادرش با ایمان بودند و بیم داشتیم که آنان را به طغیان و کفر وادارد. از این رو، خواستیم که پروردگارشان به جای او، فرزندی پاکتر و بامحبتتر به آن دو بدهد و اما آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن، گنجی متعلق به آن دو وجود داشت و پدرشان مرد صالحی بود و پروردگار تو میخواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج کنند. این رحمتی از پروردگارت بود و من آن کارها را خودسرانه انجام ندادم این بود راز کارهایی که نتوانستی در برابر آنها شکیبایی به خرج دهی. درباره این که آن ولی خدا و صاحب چنین علمی چه کسی بوده است، میان مفسران اختلاف وجود دارد. اکثر مفسران معتقدند که آن شخص همان [[حضرت خضر]]{{ع}} بوده است. روایات نقل شده از [[اهل بیت]]{{عم}} نیز این احتمال را تقویت میکند. پیامبر بودن یا نبودن [[حضرت خضر]]{{ع}} نیز میان مفسران مورد اختلاف است. بنابر نقلی که در علل الشرایع آمده است، [[حضرت خضر]]{{ع}} از پیامبران الهی بوده است. چنین دانشی، علم به حقایق مخفی جهان است. پیدا است که این آگاهی در دسترس عموم انسانها نیست؛ تنها برخی از بندگان برگزیده خداوند از چنین دانشی به اذن الهی برخوردارند. تعابیر {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا}}﴾}}؛ {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|ءَاتَينَاهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا}}﴾}} و {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا}}﴾}} که در آیات یاد شده درباره حضرت خضر{{ع}} آمده است، بیان کننده آن است که این علم از عنایات خاص خداوند به ایشان بوده است. گویا تعبیر رایج علم لدنی از همین تعبیر قرآنی: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا}}﴾}} اقتباس شده است. این آیه نشان میدهد که این علم یک علم خاص الهی بوده است و با علوم عادی انسانها متفاوت است. اگر چه به لحاظ وابستگی تمام هستی به خداوند، تمام علوم با واسطههایی از خداوند است؛ اما این تعبیر نشان میدهد این علم، از علومی است که بیواسطه به خداوند منسوب است. یعنی علمی است که اکتساب آن مانند سایر علوم نیست. خداوند آن را در ظرف وجود هر کس که لیاقتش را داشته باشد و صلاح ببیند، قرار میدهد. |