←پاسخهای دیگر
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
{{جمع شدن|۵. حجت الاسلام و المسلمین نقوی؛}} | {{جمع شدن|۵. حجت الاسلام و المسلمین نقوی؛}} | ||
[[پرونده:60727626.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید نسیم عباس نقوی|نقوی]]]] | [[پرونده:60727626.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید نسیم عباس نقوی|نقوی]]]] | ||
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید نسیم عباس نقوی]]''' در پایاننامه دکتری خود با عنوان ''«[[ علم پیامبر و ائمه به غیب (پایاننامه)| علم پیامبر و ائمه به غیب]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید نسیم عباس نقوی]]''' در پایاننامه دکتری خود با عنوان ''«[[ علم پیامبر و ائمه به غیب (پایاننامه)| علم پیامبر و ائمه به غیب]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«روزی [[امام رضا]]{{ع}} به عیادت عمویش، محمد بن جعفر تشریف برد او از شدت مرض حالتی مانند احتضار داشت چانهاش را مانند میت بسته بود و برادرانش با خانواده گریه میکردند. [[امام رضا|امام هشتم]]{{ع}} بر صورت عمویش اسحاق که زیاد گریه میکرد تبسّمی فرمود که بر حاضران ناگوار آمد. چون حضرت از منزل بیرون شد راوی عرض کرد فدایت شوم! کلماتی ناشایسته در وقت تبسّم شما گفتند. فرمودند: من از گریه اسحاق تعجب کردم و حال آنکه عمویم خوب میشود اسحاق پیش از محمد میمیرد و محمد برای او گریه خواهد کرد. راوی میگوید چنان شد که فرموده بودند»<ref> علم پیامبر و ائمه به غیب (پایاننامه)|علم پیامبر و ائمه به غیب]]، ص۶۱.</ref>. | ::::::«روزی [[امام رضا]]{{ع}} به عیادت عمویش، محمد بن جعفر تشریف برد او از شدت مرض حالتی مانند احتضار داشت چانهاش را مانند میت بسته بود و برادرانش با خانواده گریه میکردند. [[امام رضا|امام هشتم]]{{ع}} بر صورت عمویش اسحاق که زیاد گریه میکرد تبسّمی فرمود که بر حاضران ناگوار آمد. چون حضرت از منزل بیرون شد راوی عرض کرد فدایت شوم! کلماتی ناشایسته در وقت تبسّم شما گفتند. فرمودند: من از گریه اسحاق تعجب کردم و حال آنکه عمویم خوب میشود اسحاق پیش از محمد میمیرد و محمد برای او گریه خواهد کرد. راوی میگوید چنان شد که فرموده بودند»<ref> علم پیامبر و ائمه به غیب (پایاننامه)|علم پیامبر و ائمه به غیب]]، ص۶۱.</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} |