دلیل عقلی نصب الهی امام: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==منابع== +== منابع ==))
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:


==مقدمه==
==مقدمه==
*[[امام]] باید [[معصوم]] باشد؛ یعنی از هر گونه [[گناه]] و اشتباهی مصون باشد، همچنین [[امام]] لازم است [[اعلم]] بوده و از [[علم]] خاصّی برخوردار باشد که [[اشتباه]] در آن راه نداشته باشد. حال چگونه می‌توان فهمید که این ویژگی‌ها در شخصی هست یا خیر؟ باید توجّه کرد که بسیاری از [[گناهان]] قابل [[مشاهده]] نیستند؛ مانند گناهانی که ممکن است در [[خلوت]] انجام شد یا [[گناهان]] [[قلبی]] از قبیل: [[سوءظن]]، [[عجب]] و [[کبر]]، [[کینه]] نسبت به [[بندگان]] [[خداوند]] و... اکنون چه کسی جز [[خدا]] [[قادر]] است شخصی را که واجد [[عصمت]] است و در تمام [[طول عمر]] خود کوچک‌ترین [[گناه]] یا خطایی مرتکب نمی‌شود تشخیص دهد؟ تنها او از خلوت‌ها [[آگاه]] است و تنها او است که به آنچه در [[دل‌ها]] می‌گذرد عالم است {{متن قرآن|وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ}}<ref>«و همانا ما انسان را آفریده‌ایم و آنچه درونش به او وسوسه می‌کند می‌دانیم و ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم» سوره ق، آیه ۱۶.</ref>. همچنین کسی که می‌تواند مصداق [[اعلم]] [[مردم]] را تشخیص دهد که از همه [[اعلم]] باشد. باید توجّه کرد که [[علم امام]] اکتسابی نیست بلکه از سوی [[خداوند]] به او [[افاضه]] می‌شود.
[[امام]] باید [[معصوم]] باشد؛ یعنی از هر گونه [[گناه]] و اشتباهی مصون باشد، همچنین [[امام]] لازم است [[اعلم]] بوده و از [[علم]] خاصّی برخوردار باشد که [[اشتباه]] در آن راه نداشته باشد. حال چگونه می‌توان فهمید که این ویژگی‌ها در شخصی هست یا خیر؟ باید توجّه کرد که بسیاری از [[گناهان]] قابل [[مشاهده]] نیستند؛ مانند گناهانی که ممکن است در [[خلوت]] انجام شد یا [[گناهان]] [[قلبی]] از قبیل: [[سوءظن]]، [[عجب]] و [[کبر]]، [[کینه]] نسبت به [[بندگان]] [[خداوند]] و... اکنون چه کسی جز [[خدا]] [[قادر]] است شخصی را که واجد [[عصمت]] است و در تمام [[طول عمر]] خود کوچک‌ترین [[گناه]] یا خطایی مرتکب نمی‌شود تشخیص دهد؟ تنها او از خلوت‌ها [[آگاه]] است و تنها او است که به آنچه در [[دل‌ها]] می‌گذرد عالم است {{متن قرآن|وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ}}<ref>«و همانا ما انسان را آفریده‌ایم و آنچه درونش به او وسوسه می‌کند می‌دانیم و ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم» سوره ق، آیه ۱۶.</ref>. همچنین کسی که می‌تواند مصداق [[اعلم]] [[مردم]] را تشخیص دهد که از همه [[اعلم]] باشد. باید توجّه کرد که [[علم امام]] اکتسابی نیست بلکه از سوی [[خداوند]] به او [[افاضه]] می‌شود.
*خلاصه با توجّه به آن‌چه از صفات که ثابت شد باید در [[امام]] باشد، تنها [[خداوند]] [[قادر]] است مصداق [[امام]] را بشناسد، پس تنها او می‌تواند [[امام]] را [[تعیین]] کند<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۸۲.</ref>.
 
خلاصه با توجّه به آن‌چه از صفات که ثابت شد باید در [[امام]] باشد، تنها [[خداوند]] [[قادر]] است مصداق [[امام]] را بشناسد، پس تنها او می‌تواند [[امام]] را [[تعیین]] کند<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۸۲.</ref>.


==ادله عقلی دال بر [[نصب امام]] ==
==ادله عقلی دال بر [[نصب امام]] ==
*به دلایل عقلی متعددی بر [[انتصابی بودن]] [[امامت]] [[حضرت علی]]{{ع}} استدلال شده است که به برخی اشاره می‌‌شود:
به دلایل عقلی متعددی بر [[انتصابی بودن]] [[امامت]] [[حضرت علی]]{{ع}} استدلال شده است که به برخی اشاره می‌‌شود:
===نخست: [[دلیل لطف]]===  
===نخست: [[دلیل لطف]]===  
*[[دانشمندان]] [[امامیه]] از دیرباز در ضمن [[ادله عقلی]] بر [[ضرورت]] [[نصب امام]] به [[دلیل]] [[لطف]] [[تمسک]] کرده‌اند<ref>مانند: شیخ طوسی در مسأله ۵۳ از کتاب رسائل العشر: {{عربی|أن الإمامة لطف، و اللطف واجب علی الله تعالی فی کل وقت}}. خواجه (م ۶۷۲) در تجرید الاعتقاد المقصد الخامس فی: الإمامة (صفحه ۱۸۳) قال: {{عربی|الإمام لطف فیجب نصبه علی الله تعالی تحصیلا للغرض. دلایل الصدق، ج ۴، ص ۲۵۳: {{عربی|إنّ نصب الإمام لطف، و اللطف واجب على اللّه عزّ و جلّ. أمّا الصغرى؛ فلأنّ اللطف هو ما يقرّب إلى الطاعة و يبعّد عن المعصية و لو بالإعداد، و بالضرورة أنّ نصب الإمام كذلك، لما به من تنفيذ الأحكام و رفع الظلم و الفساد و نحوها.}}.</ref> خلاصه [[دلیل]] این است:
[[دانشمندان]] [[امامیه]] از دیرباز در ضمن [[ادله عقلی]] بر [[ضرورت]] [[نصب امام]] به [[دلیل]] [[لطف]] [[تمسک]] کرده‌اند<ref>مانند: شیخ طوسی در مسأله ۵۳ از کتاب رسائل العشر: {{عربی|أن الإمامة لطف، و اللطف واجب علی الله تعالی فی کل وقت}}. خواجه (م ۶۷۲) در تجرید الاعتقاد المقصد الخامس فی: الإمامة (صفحه ۱۸۳) قال: {{عربی|الإمام لطف فیجب نصبه علی الله تعالی تحصیلا للغرض. دلایل الصدق، ج ۴، ص ۲۵۳: {{عربی|إنّ نصب الإمام لطف، و اللطف واجب على اللّه عزّ و جلّ. أمّا الصغرى؛ فلأنّ اللطف هو ما يقرّب إلى الطاعة و يبعّد عن المعصية و لو بالإعداد، و بالضرورة أنّ نصب الإمام كذلك، لما به من تنفيذ الأحكام و رفع الظلم و الفساد و نحوها.}}.</ref> خلاصه [[دلیل]] این است:
*'''مقدمه اول:''' [[نصب امام]] [[لطف]] است.
#'''مقدمه اول:''' [[نصب امام]] [[لطف]] است.
*'''مقدمه دوم:''' [[لطف]] بر [[خداوند]] [[حکیم]] - تبارک و تعالی - عقلاً [[واجب]] است.
#'''مقدمه دوم:''' [[لطف]] بر [[خداوند]] [[حکیم]] - تبارک و تعالی - عقلاً [[واجب]] است.
*'''نتیجه:''' [[نصب امام]] بر [[خداوند]] [[حکیم]] - تبارک و تعالی - عقلاً [[واجب]] است.
#'''نتیجه:''' [[نصب امام]] بر [[خداوند]] [[حکیم]] - تبارک و تعالی - عقلاً [[واجب]] است.
*'''توضیح:''' [[لطف]] موهبتی است از سوی [[قانون]] گذار که به وسیله آن اسباب و زمینه [[فرمان]] برداری و [[اطاعت]] از مقررات و [[پرهیز]] از [[نافرمانی]] و [[سرپیچی]] از [[قوانین]] و دوری از ارتکاب [[معصیت]] فراهم و مهیا می‌‌گردد. بدون تردید [[نصب امام]] و [[زمامدار]] و [[پیشوایی]] که [[مکلفان]] را به [[وظایف]] آشنا کرده و با [[ترغیب]] و [[تشویق]] و از سوی دیگر [[تنبیه]] و مجازات درپی استقرار [[عدالت]] و [[هدایت]] [[جامعه]] به [[صلاح]] و [[رستگاری]] باشد، از مصادیق بارز [[لطف]] شمرده می‌‌شود.
 
*[[خداوند]] [[حکیم]] [[انسان]] را برای [[رسیدن به کمال]] از راه [[عبادت]] و [[اطاعت]] از [[تکالیف الهی]] [[آفریده]] است از سوی دیگر تأمین این غرض متوقف بر [[لطف]] و [[موهبت الهی]] در [[نصب امام]] است زیرا بعد از [[ختم رسالت]] و [[نبوت]]، بدون [[امام]] این [[هدف]] [[خداوند]] که رسیدن [[مردم]] به کمال است تأمین نمی‌شود و عدم [[لطف]] [[نقض غرض]] است و [[نقض غرض]] از [[حکیم]] تعالی فبیح و محال است<ref>استحاله انجام امور قبیح از خدای تعالی در بخش حسن و قبح عقلی تبیین شده است ر.ک: القواعد الکلامیه، ص ۸.</ref>.
'''توضیح:''' [[لطف]] موهبتی است از سوی [[قانون]] گذار که به وسیله آن اسباب و زمینه [[فرمان]] برداری و [[اطاعت]] از مقررات و [[پرهیز]] از [[نافرمانی]] و [[سرپیچی]] از [[قوانین]] و دوری از ارتکاب [[معصیت]] فراهم و مهیا می‌‌گردد. بدون تردید [[نصب امام]] و [[زمامدار]] و [[پیشوایی]] که [[مکلفان]] را به [[وظایف]] آشنا کرده و با [[ترغیب]] و [[تشویق]] و از سوی دیگر [[تنبیه]] و مجازات درپی استقرار [[عدالت]] و [[هدایت]] [[جامعه]] به [[صلاح]] و [[رستگاری]] باشد، از مصادیق بارز [[لطف]] شمرده می‌‌شود.
*با توجه و تامل در این دو مقدمه [[نصب امام]] عقلا لازم و عدم [[نصب امام]] از جانب [[خداوند تعالی]] [[نقض غرض]] و [[قبیح]] و محال است<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۱۹-۱۲۳</ref>.
 
[[خداوند]] [[حکیم]] [[انسان]] را برای [[رسیدن به کمال]] از راه [[عبادت]] و [[اطاعت]] از [[تکالیف الهی]] [[آفریده]] است از سوی دیگر تأمین این غرض متوقف بر [[لطف]] و [[موهبت الهی]] در [[نصب امام]] است زیرا بعد از [[ختم رسالت]] و [[نبوت]]، بدون [[امام]] این [[هدف]] [[خداوند]] که رسیدن [[مردم]] به کمال است تأمین نمی‌شود و عدم [[لطف]] [[نقض غرض]] است و [[نقض غرض]] از [[حکیم]] تعالی فبیح و محال است<ref>استحاله انجام امور قبیح از خدای تعالی در بخش حسن و قبح عقلی تبیین شده است ر.ک: القواعد الکلامیه، ص ۸.</ref>.
 
با توجه و تامل در این دو مقدمه [[نصب امام]] عقلا لازم و عدم [[نصب امام]] از جانب [[خداوند تعالی]] [[نقض غرض]] و [[قبیح]] و محال است<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۱۹-۱۲۳</ref>.


===دوم: [[قبح بی‌توجهی به نصب امام]]===  
===دوم: [[قبح بی‌توجهی به نصب امام]]===  
*[[عقل]] سلیم نمی‌پذیرد که [[نبی اکرم]]{{صل}} با آن همه اهتمام به [[امت اسلامی]]، آنان را بدون [[رهبر]] و [[پیشوا]] رها کند. [[قرآن کریم]] اهتمام و [[دلسوزی]] و ترحم [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را این گونه توصیف می‌‌فرماید: {{متن قرآن|فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا}}<ref>«بسا اگر به این سخن ایمان نیاورند تو، به دنبال ایشان از دریغ، جان خود بفرسایی» سوره کهف، آیه ۶.</ref> گویی می‌‌خواهی خود را از [[غم]] و [[اندوه]] به خاطر [[اعمال]] آنها هلاک کنی، اگر آنها به این گفتار [[ایمان]] نیاورند. و نیز در تلاش بی‌وقفه و [[دلسوزی]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نسبت به [[امت اسلامی]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن| طه مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى}}<ref>«طا،‌ها ما قرآن را بر تو فرو نفرستاده‌ایم که به رنج افتی» سوره طه، آیه ۲.</ref>.
[[عقل]] سلیم نمی‌پذیرد که [[نبی اکرم]]{{صل}} با آن همه اهتمام به [[امت اسلامی]]، آنان را بدون [[رهبر]] و [[پیشوا]] رها کند. [[قرآن کریم]] اهتمام و [[دلسوزی]] و ترحم [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را این گونه توصیف می‌‌فرماید: {{متن قرآن|فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا}}<ref>«بسا اگر به این سخن ایمان نیاورند تو، به دنبال ایشان از دریغ، جان خود بفرسایی» سوره کهف، آیه ۶.</ref> گویی می‌‌خواهی خود را از [[غم]] و [[اندوه]] به خاطر [[اعمال]] آنها هلاک کنی، اگر آنها به این گفتار [[ایمان]] نیاورند. و نیز در تلاش بی‌وقفه و [[دلسوزی]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نسبت به [[امت اسلامی]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن| طه مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى}}<ref>«طا،‌ها ما قرآن را بر تو فرو نفرستاده‌ایم که به رنج افتی» سوره طه، آیه ۲.</ref>.
*از سوی دیگر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} مشکلات [[آینده]] [[جامعه اسلامی]] را به خوبی [[پیش بینی]] نموده و افتراق و تشتت [[امت]] بعد از خود را به آنان خبر داده است<ref>ر.ک: حدیث مقبول بین فریقین که معروف است به حدیث افتراق {{متن حدیث|عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ{{ع}} قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} يَقُولُ إِنَ أُمَّةَ مُوسَى افْتَرَقَتْ بَعْدَهُ عَلَى إِحْدَى وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً فِرْقَةٌ مِنْهَا نَاجِيَةٌ وَ سَبْعُونَ فِي النَّارِ وَ افْتَرَقَتْ أُمَّةُ عِيسَى{{ع}} بَعْدَهُ عَلَى اثْنَتَيْنِ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً فِرْقَةٌ مِنْهَا نَاجِيَةٌ وَ إِحْدَى وَ سَبْعُونَ فِي النَّارِ وَ إِنَّ أُمَّتِي سَتَفْتَرِقُ بَعْدِي عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً فِرْقَةٌ مِنْهَا نَاجِيَةٌ وَ اثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ فِي النَّارِ}}؛ الخصال، ج ۲، ص ۵۸۵ و نیز ر.ک: مسند احمد، ج ۲، ص ۳۳۲ و سنن ترمذی، ج ۴، ص ۱۳۴ و سایر منابع اهل سنت.</ref>.
 
*بنابراین [[پیامبر]] [[دلسوز]] و مشفق نسبت به [[امت اسلامی]] به [[حکم عقل]] بایا برای [[رهبری]] [[امت]] بعد از خودش [[تدبیر]] و چاره جویی کرده و [[جانشین]] و [[خلیفه]] خود را [[تعیین]] کند.
از سوی دیگر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} مشکلات [[آینده]] [[جامعه اسلامی]] را به خوبی [[پیش بینی]] نموده و افتراق و تشتت [[امت]] بعد از خود را به آنان خبر داده است<ref>ر.ک: حدیث مقبول بین فریقین که معروف است به حدیث افتراق {{متن حدیث|عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ{{ع}} قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} يَقُولُ إِنَ أُمَّةَ مُوسَى افْتَرَقَتْ بَعْدَهُ عَلَى إِحْدَى وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً فِرْقَةٌ مِنْهَا نَاجِيَةٌ وَ سَبْعُونَ فِي النَّارِ وَ افْتَرَقَتْ أُمَّةُ عِيسَى{{ع}} بَعْدَهُ عَلَى اثْنَتَيْنِ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً فِرْقَةٌ مِنْهَا نَاجِيَةٌ وَ إِحْدَى وَ سَبْعُونَ فِي النَّارِ وَ إِنَّ أُمَّتِي سَتَفْتَرِقُ بَعْدِي عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً فِرْقَةٌ مِنْهَا نَاجِيَةٌ وَ اثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ فِي النَّارِ}}؛ الخصال، ج ۲، ص ۵۸۵ و نیز ر.ک: مسند احمد، ج ۲، ص ۳۳۲ و سنن ترمذی، ج ۴، ص ۱۳۴ و سایر منابع اهل سنت.</ref>.
*این مطلب حکیمانه و موافق [[عقل]] را [[ابن ابی الحدید]] معتزلی هم در ضمن شرح [[خطبه]] ۱۶۲ [[نهج البلاغه]]<ref>{{متن حدیث|و من كلام له{{ع}} لبعض أصحابه و قد سأله كيف دفعكم قومكم عن هذا المقام و أنتم أحق به فقال{{ع}} يَا أَخَا بَنِي أَسَدٍ إِنَّكَ لَقَلِقُ الْوَضِينِ تُرْسِلُ فِي غَيْرِ سَدَدٍ وَ لَكَ بَعْدُ ذِمَامَةُ الصِّهْرِ وَ حَقُّ الْمَسْأَلَةِ وَ قَدِ اسْتَعْلَمْتَ فَاعْلَمْ أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَيْنَا بِهَذَا الْمَقَامِ وَ نَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً وَ الْأَشَدُّونَ بِالرَّسُولِ ص نَوْطاً فَإِنَّهَا كَانَتْ أَثَرَةً شَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِينَ وَ الْحَكَمُ اللَّهُ وَ الْمَعْوَدُ إِلَيْهِ الْقِيَامَةِ}}.</ref> از استادش این گونه [[نقل]] می‌‌کند: روا نمی‌دارم که به [[پیامبر]]{{صل}} نسبت دهم امر [[امامت]] را مهمل داشته باشد و [[مردم]] را سرگشته و [[بیهوده]] رها فرماید و حال آنکه هیچ گاه از [[مدینه]] بیرون نمی‌رفت مگر آنکه امیری بر آن می‌‌گماشت و این کار در حالی صورت می‌‌گرفت که [[پیامبر]]{{صل}} زنده بود و از [[مدینه]] هم چندان دور نبود، چگونه ممکن است برای پس از [[مرگ]] - که [[قادر]] به جبران آنچه پیش بیاید نیست - کسی را [[امیر]] نکند<ref>شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید، ج ۹، ص ۲۴۸-۲۴۹.</ref>.
 
*بعد از [[نبی اکرم]]{{صل}} دیگران هم به [[ضرورت عقلی]] و [[لزوم]] [[نصب]] و [[تعیین جانشین]] توجه و تصریح کرده‌اند<ref>عایشه از طریق فرزند عمر برایش پیغام می‌‌فرستند و لزوم نصب جانشین را گوشزد می‌‌کند: {{عربی|یا بنی ابلغ عمر سلامی و قل له لا تدع امه محمد{{صل}} بلا راع استخلف علیهم و لا تدعهم بعدک هملا فانی اخشی علیهم الفتنه فاتی عبدالله فاعلمه الامامه و السیاسه}}. ابن قتیبه الدینوری (م ۲۷۶)، ج ۱، ص ۲۸.</ref>.
بنابراین [[پیامبر]] [[دلسوز]] و مشفق نسبت به [[امت اسلامی]] به [[حکم عقل]] بایا برای [[رهبری]] [[امت]] بعد از خودش [[تدبیر]] و چاره جویی کرده و [[جانشین]] و [[خلیفه]] خود را [[تعیین]] کند.
*حاصل سخن اینکه بی‌توجهی و [[مسامحه]] [[پیامبر]]{{صل}} نسبت به امر [[خلافت]] و [[جانشینی]] برای بعد از خودش به [[حکم عقل]] پذیرفتنی نیست و عدم [[نصب امام]] خلاف [[لطف]] و [[نقض غرض]] محسوب می‌‌شود و [[نقض غرض]] از [[حکیم]] تعالی محال است<ref>غیر از آنچه گفته شد ادله گوناگونی بر ضرورت وجود امام منصوب اقامه شده است. شیخ طوسی در کتاب الاقتصاد، ص ۱۸۷ بعد از دلیل لطف دلیل خاتمیت را تقریر کرده است و نیز ر.ک: امامت پژوهی، ص ۱۳۸.</ref><ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۱۹-۱۲۳</ref>.
 
این مطلب حکیمانه و موافق [[عقل]] را [[ابن ابی الحدید]] معتزلی هم در ضمن شرح [[خطبه]] ۱۶۲ [[نهج البلاغه]]<ref>{{متن حدیث|و من كلام له{{ع}} لبعض أصحابه و قد سأله كيف دفعكم قومكم عن هذا المقام و أنتم أحق به فقال{{ع}} يَا أَخَا بَنِي أَسَدٍ إِنَّكَ لَقَلِقُ الْوَضِينِ تُرْسِلُ فِي غَيْرِ سَدَدٍ وَ لَكَ بَعْدُ ذِمَامَةُ الصِّهْرِ وَ حَقُّ الْمَسْأَلَةِ وَ قَدِ اسْتَعْلَمْتَ فَاعْلَمْ أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَيْنَا بِهَذَا الْمَقَامِ وَ نَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً وَ الْأَشَدُّونَ بِالرَّسُولِ ص نَوْطاً فَإِنَّهَا كَانَتْ أَثَرَةً شَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِينَ وَ الْحَكَمُ اللَّهُ وَ الْمَعْوَدُ إِلَيْهِ الْقِيَامَةِ}}.</ref> از استادش این گونه [[نقل]] می‌‌کند: روا نمی‌دارم که به [[پیامبر]]{{صل}} نسبت دهم امر [[امامت]] را مهمل داشته باشد و [[مردم]] را سرگشته و [[بیهوده]] رها فرماید و حال آنکه هیچ گاه از [[مدینه]] بیرون نمی‌رفت مگر آنکه امیری بر آن می‌‌گماشت و این کار در حالی صورت می‌‌گرفت که [[پیامبر]]{{صل}} زنده بود و از [[مدینه]] هم چندان دور نبود، چگونه ممکن است برای پس از [[مرگ]] - که [[قادر]] به جبران آنچه پیش بیاید نیست - کسی را [[امیر]] نکند<ref>شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید، ج ۹، ص ۲۴۸-۲۴۹.</ref>.
 
بعد از [[نبی اکرم]]{{صل}} دیگران هم به [[ضرورت عقلی]] و [[لزوم]] [[نصب]] و [[تعیین جانشین]] توجه و تصریح کرده‌اند<ref>عایشه از طریق فرزند عمر برایش پیغام می‌‌فرستند و لزوم نصب جانشین را گوشزد می‌‌کند: {{عربی|یا بنی ابلغ عمر سلامی و قل له لا تدع امه محمد{{صل}} بلا راع استخلف علیهم و لا تدعهم بعدک هملا فانی اخشی علیهم الفتنه فاتی عبدالله فاعلمه الامامه و السیاسه}}. ابن قتیبه الدینوری (م ۲۷۶)، ج ۱، ص ۲۸.</ref>.
 
حاصل سخن اینکه بی‌توجهی و [[مسامحه]] [[پیامبر]]{{صل}} نسبت به امر [[خلافت]] و [[جانشینی]] برای بعد از خودش به [[حکم عقل]] پذیرفتنی نیست و عدم [[نصب امام]] خلاف [[لطف]] و [[نقض غرض]] محسوب می‌‌شود و [[نقض غرض]] از [[حکیم]] تعالی محال است<ref>غیر از آنچه گفته شد ادله گوناگونی بر ضرورت وجود امام منصوب اقامه شده است. شیخ طوسی در کتاب الاقتصاد، ص ۱۸۷ بعد از دلیل لطف دلیل خاتمیت را تقریر کرده است و نیز ر.ک: امامت پژوهی، ص ۱۳۸.</ref><ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۱۹-۱۲۳</ref>.


==دلیل عقلی نصب الهی امام در مکتب در فرآیند نواندیشی==
==دلیل عقلی نصب الهی امام در مکتب در فرآیند نواندیشی==
خط ۴۰: خط ۴۹:


==[[ادله عقلی نصب امام]]==
==[[ادله عقلی نصب امام]]==
*[[پیامبر اسلام]]{{صل}} در پرتو مجاهدت‌‌ها و کوشش‌‌های بیست‌‌وسه‌‌ ساله خود دو نهال نوپایی را به نام آیین مقدس [[اسلام]] و [[حکومت دینی]] به وجود آورده بود که نفس نوپای بودن آن دو به حفاظت و صیانت از انواع آسیب‌‌ها و آفت‌‌ها نیازمند بود که [[عمر]] کوتاه حضرت به آن کفاف نداد. این در حالی بود که خطر دشمن خارجی روم و ایران باستان، خطر داخلی "منافقان"، [[اسلام]] را تهدید می‌‌‌کرد. حال این سؤال مطرح است که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} آیا درباره چگونگی ادامه حیات دو نهال مزبور "اصل [[اسلام]] و [[حکومت]] آن" چاره‌‌ای اندیشیده بود، یا آن را به حال خود واگذار نمود؟  
[[پیامبر اسلام]]{{صل}} در پرتو مجاهدت‌‌ها و کوشش‌‌های بیست‌‌وسه‌‌ ساله خود دو نهال نوپایی را به نام آیین مقدس [[اسلام]] و [[حکومت دینی]] به وجود آورده بود که نفس نوپای بودن آن دو به حفاظت و صیانت از انواع آسیب‌‌ها و آفت‌‌ها نیازمند بود که [[عمر]] کوتاه حضرت به آن کفاف نداد. این در حالی بود که خطر دشمن خارجی روم و ایران باستان، خطر داخلی "منافقان"، [[اسلام]] را تهدید می‌‌‌کرد. حال این سؤال مطرح است که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} آیا درباره چگونگی ادامه حیات دو نهال مزبور "اصل [[اسلام]] و [[حکومت]] آن" چاره‌‌ای اندیشیده بود، یا آن را به حال خود واگذار نمود؟  
*سه گزینه و راهکار ذیل ابتداً قابل تصور است <ref>ر.ک: شهید صدر، بحث حول الولایه، ص ۱۳ به بعد.</ref>
 
سه گزینه و راهکار ذیل ابتداً قابل تصور است <ref>ر.ک: شهید صدر، بحث حول الولایه، ص ۱۳ به بعد.</ref>
'''۱. موضع سلبی و سکوت:''' حضرت، نفیاً و اثباتاً درباره [[حاکم]] و [[خلیفه]] بعدی خود هیچ موضعی اتخاذ نکرده است. شخص و [[شورا|شورایی]] را تعیین ننموده است. سستی این نظریه در ادله و شواهد [[لزوم نصب]] در صفحات بعد روشن می‌‌‌شود.
'''۱. موضع سلبی و سکوت:''' حضرت، نفیاً و اثباتاً درباره [[حاکم]] و [[خلیفه]] بعدی خود هیچ موضعی اتخاذ نکرده است. شخص و [[شورا|شورایی]] را تعیین ننموده است. سستی این نظریه در ادله و شواهد [[لزوم نصب]] در صفحات بعد روشن می‌‌‌شود.


'''۲. سپردن امور به [[مردم]] در قالب شورا:''' فرض دوم این است که [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} دارای موضع ایجابی بوده است و برای [[دین]] و [[حاکمیت دینی]] فکر و راهکاری اندیشیده است و آن تعیین [[شورا]] یا نخبگانی یا [[بیعت]] برای [[اداره کشور]] است.
'''۲. سپردن امور به [[مردم]] در قالب شورا:''' فرض دوم این است که [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} دارای موضع ایجابی بوده است و برای [[دین]] و [[حاکمیت دینی]] فکر و راهکاری اندیشیده است و آن تعیین [[شورا]] یا نخبگانی یا [[بیعت]] برای [[اداره کشور]] است.
*این نظریه هر چند اشکالات نظریه پیشین را ندارد، امّا خود آن دارای اشکالاتی است که اشاره می‌‌‌شود:
 
این نظریه هر چند اشکالات نظریه پیشین را ندارد، امّا خود آن دارای اشکالاتی است که اشاره می‌‌‌شود:
#چه‌‌بسا تعیین فرد در [[شورا|شورایی]] به دلیل اغراض و امیال اعضای [[شورا]] چالش زا باشد و خود آتش اختلاف را شعله‌‌ور کند.  
#چه‌‌بسا تعیین فرد در [[شورا|شورایی]] به دلیل اغراض و امیال اعضای [[شورا]] چالش زا باشد و خود آتش اختلاف را شعله‌‌ور کند.  
#به دلیل عدم [[عصمت]] اعضای [[شورا]] ممکن است به‌جای ضوابط و ملاک‌‌های حقیقی روابط [[حاکم]] گردد، چنان‌‌که محصول [[شورای شش‌نفره]] [[منصوب]] [[خلیفه دوم]] چنین شد و با وجود [[امام علی|علی]]{{ع}} شخص دیگری یعنی «عثمان» [[انتخاب]] شد.  
#به دلیل عدم [[عصمت]] اعضای [[شورا]] ممکن است به‌جای ضوابط و ملاک‌‌های حقیقی روابط [[حاکم]] گردد، چنان‌‌که محصول [[شورای شش‌نفره]] [[منصوب]] [[خلیفه دوم]] چنین شد و با وجود [[امام علی|علی]]{{ع}} شخص دیگری یعنی «عثمان» [[انتخاب]] شد.  
خط ۵۲: خط ۶۳:


==جستارهاوابسته==
==جستارهاوابسته==
{{مدخل‌های وابسته}}
* [[نصب الهی امام]]
* [[نصب الهی امام]]
{{پایان مدخل‌های وابسته}}
{{پایان مدخل‌های وابسته}}


==پرسش مستقیم==
==پرسش مستقیم==
{{پرسش‌های وابسته}}
*[[ادله عقلی نصب الهی امام چیست؟ (پرسش)]]
*[[ادله عقلی نصب الهی امام چیست؟ (پرسش)]]
{{پایان مدخل‌های وابسته}}
{{پایان پرسش‌های وابسته}}


== منابع ==
== منابع ==
خط ۷۱: خط ۸۴:
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های امامت|مقاله‌شناسی امامت]]؛
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های امامت|مقاله‌شناسی امامت]]؛
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های امامت|پایان‌نامه‌شناسی امامت]].  
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های امامت|پایان‌نامه‌شناسی امامت]].  
{{پایان}}
{{پایان منبع‌شناسی جامع}}
{{پایان}}


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
{{امامت شناسی}}
{{امامت شناسی}}
[[رده:مدخل]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:نصب امام]]
[[رده:نصب امام]]
۱۱۳٬۲۵۵

ویرایش