حضرت فاطمه بنت اسد در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۱۰: خط ۲۱۰:


[[راوندی]] در این باره می‌نویسد: پس از [[رحلت]] [[فاطمه]]، [[پیامبر]]{{صل}} درباره او فرمودند: "به خدا [[سوگند]] او به [[راستی]] [[مادر]] من نیز هست. هیچ مهر و محبتی از عمویم ندیدم، مگر آنکه بیشتر از آن را از او دیدم". سپس صدا زد. "ای [[ام سلمه]]! این بُردِ مرا به کمرش ببند و این پیراهنم را به بالاتنه‌اش بپوشان و این ردایم را بر او بپوشان و چون غسلش دادی، مرا خبر کن". امّ سلمه پیامبر{{صل}} را خبر کرد. ایشان، جنازه را بر [[تابوت]] نهاد و سپس بر او نماز گزارد و آنگاه وارد قبر شد، مدتی گذشت و جز زمزمه‌ای از ایشان شنیده نمی‌شد. سپس پیامبر{{صل}} رو به جنازه فاطمه کرده، صدا زد: "فاطمه!". او گفت: "بله، ای [[پیامبر خدا]]!" فرمود: "آیا آنچه را برایت ضمانت کرده بودم، دیدی؟". او گفت: "آری. [[خداوند]] از جانب من به تو، در [[حیات]] و مَمات، [[برترین]] [[پاداش]] را بدهد". وقتی [[پیامبر]]{{صل}} لحد را پوشاند و از [[قبر]] بیرون آمد، از وی درباره آنچه به جا آورد، سؤال کردند. فرمود: "روزی برای او این [[آیه]] را قرائت کردم: "و همان گونه که شما را نخستین بار آفریدیم، اکنون نیز تنها به سوی ما آمده‌اید". گفت: ای [[پیامبر خدا]]! "تنها" یعنی چه؟ گفتم: یعنی عریان. گفت: چه [[شرم]] آور! و من از [[خدا]] خواستم که عورت او را آشکار نسازد. سپس از من درباره نَکیر و مُنکر پرسید و من از نحوه آمدن آن دو برایش گفتم. گفت: خدا به دادم برسد از دست آن دو. و من از خدا خواستم که آن دو را به او نشان ندهد و قبرش را برای او فراخ گرداند و وی را در همان کفنش [[محشور]] فرماید"<ref>الخرائج والجرائح، قطب راوندی، ج۱، ص۹۰ و ۱۵۰؛ تفسیر نور الثقلین، حویزی، ج۱، ص۷۴۷ و ۱۸۸.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[فاطمه بنت اسد (مقاله)|مقاله «فاطمه بنت اسد»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۵۱۲-۵۱۹؛ [[ حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۲۲؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۲۴.</ref>
[[راوندی]] در این باره می‌نویسد: پس از [[رحلت]] [[فاطمه]]، [[پیامبر]]{{صل}} درباره او فرمودند: "به خدا [[سوگند]] او به [[راستی]] [[مادر]] من نیز هست. هیچ مهر و محبتی از عمویم ندیدم، مگر آنکه بیشتر از آن را از او دیدم". سپس صدا زد. "ای [[ام سلمه]]! این بُردِ مرا به کمرش ببند و این پیراهنم را به بالاتنه‌اش بپوشان و این ردایم را بر او بپوشان و چون غسلش دادی، مرا خبر کن". امّ سلمه پیامبر{{صل}} را خبر کرد. ایشان، جنازه را بر [[تابوت]] نهاد و سپس بر او نماز گزارد و آنگاه وارد قبر شد، مدتی گذشت و جز زمزمه‌ای از ایشان شنیده نمی‌شد. سپس پیامبر{{صل}} رو به جنازه فاطمه کرده، صدا زد: "فاطمه!". او گفت: "بله، ای [[پیامبر خدا]]!" فرمود: "آیا آنچه را برایت ضمانت کرده بودم، دیدی؟". او گفت: "آری. [[خداوند]] از جانب من به تو، در [[حیات]] و مَمات، [[برترین]] [[پاداش]] را بدهد". وقتی [[پیامبر]]{{صل}} لحد را پوشاند و از [[قبر]] بیرون آمد، از وی درباره آنچه به جا آورد، سؤال کردند. فرمود: "روزی برای او این [[آیه]] را قرائت کردم: "و همان گونه که شما را نخستین بار آفریدیم، اکنون نیز تنها به سوی ما آمده‌اید". گفت: ای [[پیامبر خدا]]! "تنها" یعنی چه؟ گفتم: یعنی عریان. گفت: چه [[شرم]] آور! و من از [[خدا]] خواستم که عورت او را آشکار نسازد. سپس از من درباره نَکیر و مُنکر پرسید و من از نحوه آمدن آن دو برایش گفتم. گفت: خدا به دادم برسد از دست آن دو. و من از خدا خواستم که آن دو را به او نشان ندهد و قبرش را برای او فراخ گرداند و وی را در همان کفنش [[محشور]] فرماید"<ref>الخرائج والجرائح، قطب راوندی، ج۱، ص۹۰ و ۱۵۰؛ تفسیر نور الثقلین، حویزی، ج۱، ص۷۴۷ و ۱۸۸.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[فاطمه بنت اسد (مقاله)|مقاله «فاطمه بنت اسد»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۵۱۲-۵۱۹؛ [[ حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۲۲؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۲۴.</ref>
==[[دعای پیامبر]]{{صل}} برای فاطمه{{ع}}==
وقتی پیامبر از دفن فاطمه بنت اسد فارغ شد و [[مردم]] پراکنده شدند، در [[حق]] فاطمه بنت اسد چنین [[دعا]] کرد:
{{متن حدیث|اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِأُمِّي فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ وَ لَقِّنْهَا حُجَّتَهَا وَ وَسِّعْ عَلَيْهَا مُدْخَلَهَا بِحَقِ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ وَ الْأَنْبِيَاءِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِي فَإِنَّكَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ}}<ref>بحارالانوار، ج۳۵، ص۱۷۹؛ فصول المهمة، ص۳۱؛ مقتل الحسین، ص۶۵.</ref>؛ خداوندا! مادرم فاطمه را بیامرز. حجتش را بر او تلقین کن و [[خانه]] آخرتش را وسعت ببخش؛ به [[حق]] پیامبرت محمد و سایر [[پیامبران]] قبل از من. همانا تو [[ارحم الراحمین]] هستی.
[[پیامبر]] بعد از [[دفن]] [[فاطمه بنت اسد]]، فرمود:
قسم به آن خدایی که [[جان]] من در دست اوست، پیش از آنکه از قبرش بیرون بیایم، دیدم دو چراغ از [[نور]] بالای سر اوست و دو چراغ از نور مقابل او و دو چراغ از نور پیش او و دو [[فرشته]] بر [[قبر]] او موکلند تا [[روز قیامت]] برایش [[آمرزش]] جویند. [[فرشتگان]] افق را پر کردند و در [[بهشت]] را برای [[فاطمه]] گشودند و فرش‌های بهشتی را برای او گستردند و او در [[روح]] و ریحان و [[نعمت]] بهشتی غوطه‌ور است و قبرش [[باغی]] است از باغ‌های بهشت<ref>امالی صدوق، ص۳۱۵؛ مقتل الحسین، ص۶۲؛ الخرایج و الجرایح، ص۷۱.</ref>.<ref>[[حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر]]، [[مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم]] ص ۸۸.</ref>.


==[[مدفن]] [[فاطمه]]==
==[[مدفن]] [[فاطمه]]==
۷۲٬۵۲۶

ویرایش