دلایل اثبات امامت امام مهدی چیست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۱ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۴۹
، ۲۱ دسامبر ۲۰۲۱ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پاسخهای دیگر== {{یادآوری پاسخ}} +== پاسخها و دیدگاههای متفرقه ==)
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-}} [[پرونده: + | تصویر = )) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پاسخهای دیگر== {{یادآوری پاسخ}} +== پاسخها و دیدگاههای متفرقه ==)) |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
::::::۳. [[فضل بن شاذان]] در کتاب إثبات الرجعة از [[إبراهیم بن محمد بن فارس نیشابور]] [[نقل]] میکند: زمانی که [[عمرو بن عوف]] که [[فرمانروایی]] [[ستمگر]] بود و به کشتن [[شیعیان]]، علاقه فراوان داشت قصد کشتن مرا کرد، به شدت بیمناک شدم و [[وحشت]] همه وجودم را فرا گرفت. پس با [[خاندان]] و [[دوستان]] خود خداحافظی کرده و رو به جانب خانه[[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} کردم تا با ایشان نیز وداع کنم و در نظر داشتم که پس از آن بگریزم. چون به خانه [[امام]] وارد شدم، در کنار[[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} پسری دیدم که رویش مانند ماه شب چهاردهم میدرخشید، به گونهای که از [[نور]] سیمای او حیران گشتم و نزدیک بود آنچه را در خاطر داشتم یعنی [[ترس]] از کشته شدن و تصمیم به فرار فراموش کنم. در این هنگام آن کودک به من گفت:ای [[ابراهیم]]! نیازی به گریختن نیست. به زودی [[خدای متعال]]، شر او را از تو دور خواهد کرد. حیرتم بیشتر شد. به [[امام عسکری]] {{ع}} گفتم: فدای شما شوم! این پسر کیست که از درون من خبر میدهد؟ آن [[حضرت]] فرمود: او [[فرزند من]] و [[جانشین]] پس از من است. [[ابراهیم]] گوید: بیرون آمدم؛ در حالی که به [[لطف خداوند]] امیدوار بودم و به آنچه از [[امام مهدی|امام دوازدهم]]{{ع}}، شنیده بودم، اعتماد داشتم. چندی بعد، عمویم مرا به کشته شدن [[عمرو بن عوف]]، [[بشارت]] داد<ref>اثبات الهداة، ج ۵، ص ۳۲۸.</ref>»<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]،۱۱۷-۱۲۰.</ref>. | ::::::۳. [[فضل بن شاذان]] در کتاب إثبات الرجعة از [[إبراهیم بن محمد بن فارس نیشابور]] [[نقل]] میکند: زمانی که [[عمرو بن عوف]] که [[فرمانروایی]] [[ستمگر]] بود و به کشتن [[شیعیان]]، علاقه فراوان داشت قصد کشتن مرا کرد، به شدت بیمناک شدم و [[وحشت]] همه وجودم را فرا گرفت. پس با [[خاندان]] و [[دوستان]] خود خداحافظی کرده و رو به جانب خانه[[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} کردم تا با ایشان نیز وداع کنم و در نظر داشتم که پس از آن بگریزم. چون به خانه [[امام]] وارد شدم، در کنار[[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} پسری دیدم که رویش مانند ماه شب چهاردهم میدرخشید، به گونهای که از [[نور]] سیمای او حیران گشتم و نزدیک بود آنچه را در خاطر داشتم یعنی [[ترس]] از کشته شدن و تصمیم به فرار فراموش کنم. در این هنگام آن کودک به من گفت:ای [[ابراهیم]]! نیازی به گریختن نیست. به زودی [[خدای متعال]]، شر او را از تو دور خواهد کرد. حیرتم بیشتر شد. به [[امام عسکری]] {{ع}} گفتم: فدای شما شوم! این پسر کیست که از درون من خبر میدهد؟ آن [[حضرت]] فرمود: او [[فرزند من]] و [[جانشین]] پس از من است. [[ابراهیم]] گوید: بیرون آمدم؛ در حالی که به [[لطف خداوند]] امیدوار بودم و به آنچه از [[امام مهدی|امام دوازدهم]]{{ع}}، شنیده بودم، اعتماد داشتم. چندی بعد، عمویم مرا به کشته شدن [[عمرو بن عوف]]، [[بشارت]] داد<ref>اثبات الهداة، ج ۵، ص ۳۲۸.</ref>»<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]،۱۱۷-۱۲۰.</ref>. | ||
== | == پاسخها و دیدگاههای متفرقه == | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۱. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۱. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛ |