آیا امام علی علم غیب داشت؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 '
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ')
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ')
خط ۲۶: خط ۲۶:
| پاسخ‌دهنده = مرتضی مطهری
| پاسخ‌دهنده = مرتضی مطهری
| پاسخ = آیت الله شهید '''[[مرتضی مطهری]]''' در کتاب ''«[[آشنایی با قرآن (کتاب)|آشنایی با قرآن]]»'' در این باره گفته است:
| پاسخ = آیت الله شهید '''[[مرتضی مطهری]]''' در کتاب ''«[[آشنایی با قرآن (کتاب)|آشنایی با قرآن]]»'' در این باره گفته است:
::::::«در [[نهج البلاغه]] روایتی هست که [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} به شخصی فرمود: آیا می‌خواهی من الان به تو بگویم این اسب تو که آبستن است کره‌اش ماده است یا نر؟ گفت: یا [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]] {{ع}}! این که [[غیب]] است، شما مگر [[غیب]] می‌دانید؟ خندید، فرمود این که [[غیب]] نیست، فراگرفته‌ای است از عالمی [[پیامبر خاتم|پیامبر]].<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸.</ref> شاگردی است. یک نادانی از یک عالم آموخته. آن عالم هم که [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} باشد در ذات خودش نادانی بوده، از عالمی که علم ذاتش است خدا آموخته است. نه من [[غیب]] می‌دانم نه [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}}. خدا [[غیب]] را می‌داند، خدا به پیغمبرش گفته و پیغمبرش به ما گفته است. این که [[غیب]] نیست، یعنی آن خبرهایی که [[انبیا]] می‌دهند آنها [[تعلم]] است نه [[علم غیب]]. [[علم غیب]] در اصطلاح [[قرآن]] یعنی یک کسی از ذات خود بدون [[تعلم]]، [[غیب]] را بداند، او [[عالم الغیب]] است. خدا عالم الغیب است، [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}}، [[متعلم الغیب]] هستند. پس [[علم غیب]] یک مسئله است، [[تعلم غیب]] مسئله دیگری است به [[نص]] خود [[قرآن]] که می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>(او) [[دانای غیب]] است و کسی را بر غیب خود آگاه نمی‌کند مگر پیامبری را که (برای این امر) بپسندد. (جن، ۲۶ و ۲۷).</ref> احدی را آگاه نمی‌کند مگر آنکه کسی از [[پیامبران]] و [[رسولان]] خودش را بپسندد، که او را {{متن قرآن|يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ}} مطلع می‌کند، خودش او را بر [[غیب]] خودش مسلط می‌کند یعنی آگاه می‌کند، او را [[متعلم الغیب]] می‌کند»<ref>[http://www.lib.motahari.ir/Content/924/0 آشنایی با قرآن ج۹، ص ۲۳۷ و ۲۳۸.]</ref>.
 
«در [[نهج البلاغه]] روایتی هست که [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} به شخصی فرمود: آیا می‌خواهی من الان به تو بگویم این اسب تو که آبستن است کره‌اش ماده است یا نر؟ گفت: یا [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]] {{ع}}! این که [[غیب]] است، شما مگر [[غیب]] می‌دانید؟ خندید، فرمود این که [[غیب]] نیست، فراگرفته‌ای است از عالمی [[پیامبر خاتم|پیامبر]].<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸.</ref> شاگردی است. یک نادانی از یک عالم آموخته. آن عالم هم که [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} باشد در ذات خودش نادانی بوده، از عالمی که علم ذاتش است خدا آموخته است. نه من [[غیب]] می‌دانم نه [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}}. خدا [[غیب]] را می‌داند، خدا به پیغمبرش گفته و پیغمبرش به ما گفته است. این که [[غیب]] نیست، یعنی آن خبرهایی که [[انبیا]] می‌دهند آنها [[تعلم]] است نه [[علم غیب]]. [[علم غیب]] در اصطلاح [[قرآن]] یعنی یک کسی از ذات خود بدون [[تعلم]]، [[غیب]] را بداند، او [[عالم الغیب]] است. خدا عالم الغیب است، [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}}، [[متعلم الغیب]] هستند. پس [[علم غیب]] یک مسئله است، [[تعلم غیب]] مسئله دیگری است به [[نص]] خود [[قرآن]] که می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>(او) [[دانای غیب]] است و کسی را بر غیب خود آگاه نمی‌کند مگر پیامبری را که (برای این امر) بپسندد. (جن، ۲۶ و ۲۷).</ref> احدی را آگاه نمی‌کند مگر آنکه کسی از [[پیامبران]] و [[رسولان]] خودش را بپسندد، که او را {{متن قرآن|يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ}} مطلع می‌کند، خودش او را بر [[غیب]] خودش مسلط می‌کند یعنی آگاه می‌کند، او را [[متعلم الغیب]] می‌کند»<ref>[http://www.lib.motahari.ir/Content/924/0 آشنایی با قرآن ج۹، ص ۲۳۷ و ۲۳۸.]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۳۳: خط ۳۴:
| پاسخ‌دهنده = محمد فاضل لنکرانی
| پاسخ‌دهنده = محمد فاضل لنکرانی
| پاسخ = آیت‌الله '''[[محمد فاضل لنکرانی|فاضل لنکرانی]]''' و آیت‌الله '''[[شهاب‌الدین اشراقی|اشراقی]]''' در کتاب ''«[[پاسداران وحی (کتاب)|پاسداران وحی]]»'' در این‌باره گفته‌‌اند:
| پاسخ = آیت‌الله '''[[محمد فاضل لنکرانی|فاضل لنکرانی]]''' و آیت‌الله '''[[شهاب‌الدین اشراقی|اشراقی]]''' در کتاب ''«[[پاسداران وحی (کتاب)|پاسداران وحی]]»'' در این‌باره گفته‌‌اند:
::::::«در باورِ ما شیعیان، تنها پیامبران الهی نیستند که از علوم غیبی برخوردارند؛ بلکه [[اهل بیت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}}، در گستره بسیار وسیعی، از این دانش‌های الهی برخوردارند. [[امام علی]]{{ع}} فرمود: از من بپرسید، پیش از آن که مرا نیابید. سوگند بدان کس که جانم به دست اوست، نمی‌پرسید از چیزی که میان شما تا روز قیامت است، و نه از گروهی که صد تن را به راه راست می‌خواند و صد تن را موجب ضلالت است، جز آن که شما را از آن آگاه می‌کنم: از آن که مردم را بدان می‌خواند، و آن که رهبری شان می‌کند، و آن که آنان را می‌راند و آنجا که فرود آیند، و آنجا که بار گشایند؛ و آن که از آنان کشته شود، و آن که از ایشان بمیرد.
 
«در باورِ ما شیعیان، تنها پیامبران الهی نیستند که از علوم غیبی برخوردارند؛ بلکه [[اهل بیت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}}، در گستره بسیار وسیعی، از این دانش‌های الهی برخوردارند. [[امام علی]]{{ع}} فرمود: از من بپرسید، پیش از آن که مرا نیابید. سوگند بدان کس که جانم به دست اوست، نمی‌پرسید از چیزی که میان شما تا روز قیامت است، و نه از گروهی که صد تن را به راه راست می‌خواند و صد تن را موجب ضلالت است، جز آن که شما را از آن آگاه می‌کنم: از آن که مردم را بدان می‌خواند، و آن که رهبری شان می‌کند، و آن که آنان را می‌راند و آنجا که فرود آیند، و آنجا که بار گشایند؛ و آن که از آنان کشته شود، و آن که از ایشان بمیرد.


[[ابن ابی الحدید]] گوید: [[ابو عمر]]، محمد بن عبد البِرّ، نویسنده کتاب الاستیعاب آورده است که گروهی از راویان و محدّثان گفته‌اند: سَلُونی را، جز [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} هیچ یک از صحابه نگفته است. و شیخ ما [[ابو جعفر اسکافی]] در کتاب نَقْضُ العثمانیه از علیّ بن جعفر و او از ابن شُبْرمه، آورده است که گفت: جز [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}}، کس را نسزد که بر منبر بنشیند و سَلُونی را بر زبان آوَرَد.  
[[ابن ابی الحدید]] گوید: [[ابو عمر]]، محمد بن عبد البِرّ، نویسنده کتاب الاستیعاب آورده است که گروهی از راویان و محدّثان گفته‌اند: سَلُونی را، جز [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} هیچ یک از صحابه نگفته است. و شیخ ما [[ابو جعفر اسکافی]] در کتاب نَقْضُ العثمانیه از علیّ بن جعفر و او از ابن شُبْرمه، آورده است که گفت: جز [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}}، کس را نسزد که بر منبر بنشیند و سَلُونی را بر زبان آوَرَد.  
خط ۴۷: خط ۴۹:
| پاسخ‌دهنده = لطف‌الله صافی گلپایگانی
| پاسخ‌دهنده = لطف‌الله صافی گلپایگانی
| پاسخ = آیت‌الله '''[[لطف‌الله صافی گلپایگانی]]'''  در کتاب ''«[[معارف دین (کتاب)|معارف دین]]»'' در این‌باره گفته‌است:
| پاسخ = آیت‌الله '''[[لطف‌الله صافی گلپایگانی]]'''  در کتاب ''«[[معارف دین (کتاب)|معارف دین]]»'' در این‌باره گفته‌است:
::::::«آن [[امام|حضرت]] در ضمن یکی از خطب [[نهج البلاغه]] می‌فرماید:{{عربی|«فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا [تَسْأَلُونَنِي‏] تَسْأَلُونِّي عَنْ شَيْ‏ءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ مَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتا»}}<ref>از من بپرسید قبل از آنی که دیگر مرا نیابید، پس قسم به آن کسی که جانم در دست اوست از مسأله‌ای در زمان خود تا روز قیامت مگر آنکه شما را نسبت به آن آگاه خواهم ساخت. هم چنین پرسشی در خصوص گروهی که صد نفری را هدایت کنند و صد نفری را گمراه سازند، نپرسید مگر آنکه شما را نسبت به دعوت کننده آن، و رئیس آن و رهبر آن و وضعیت تسلط یافتن آنها و چگونگی پایان یافتن حرکت آنها، و اینکه چه کسی از آنها کشته می‌شود و چه کسی از آنها به مرگ طبیعی می‌میرد؛ آگاه خواهم ساخت.</ref> کسی که به نقل [[ابن ابی الحدید]] در مورد تقسیم بیت المال آن گونه خبر از واقع می‌دهد و از مبلغ موجود در آن آگاه است، کسی که در ذی قار، به [[ابن عبّاس]] از عدد نفراتی که به او از کوفه پیوسته می‌شوند خبر می‌دهد که شش هزار و شصت و پنج نفر خواهند بود؛ نه یک نفر بیش، و نه یک نفر کمتر، کسی که در جنگ نهروان به اصحاب خود خبر می‌دهد که: به خدا سوگند از شما ده نفر کشته نمی‌شود، و از خوارج، ده نفر سالم نمی‌ماند، (...) از قتل "[[جویبره]]" و "[[میثم]]" و "[[رشید هجری]]" خبر می‌دهد، و مکان شهادت [[امام حسین|سیّدالشهدا]]{{ع}} را می‌شناسد و اخبار بی‌شمار دیگر از آینده داده است»<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81%20%D8%AF%DB%8C%D9%86%20%D8%AC%D9%84%D8%AF%201&option=com_mtree&task=readonline&link_id=1910&page=112&chkhashk=8BFB97E9CF&Itemid=&lang=fa معارف دین، ج۱، ص۹۴.].</ref>.
 
«آن [[امام|حضرت]] در ضمن یکی از خطب [[نهج البلاغه]] می‌فرماید:{{عربی|«فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا [تَسْأَلُونَنِي‏] تَسْأَلُونِّي عَنْ شَيْ‏ءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ مَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتا»}}<ref>از من بپرسید قبل از آنی که دیگر مرا نیابید، پس قسم به آن کسی که جانم در دست اوست از مسأله‌ای در زمان خود تا روز قیامت مگر آنکه شما را نسبت به آن آگاه خواهم ساخت. هم چنین پرسشی در خصوص گروهی که صد نفری را هدایت کنند و صد نفری را گمراه سازند، نپرسید مگر آنکه شما را نسبت به دعوت کننده آن، و رئیس آن و رهبر آن و وضعیت تسلط یافتن آنها و چگونگی پایان یافتن حرکت آنها، و اینکه چه کسی از آنها کشته می‌شود و چه کسی از آنها به مرگ طبیعی می‌میرد؛ آگاه خواهم ساخت.</ref> کسی که به نقل [[ابن ابی الحدید]] در مورد تقسیم بیت المال آن گونه خبر از واقع می‌دهد و از مبلغ موجود در آن آگاه است، کسی که در ذی قار، به [[ابن عبّاس]] از عدد نفراتی که به او از کوفه پیوسته می‌شوند خبر می‌دهد که شش هزار و شصت و پنج نفر خواهند بود؛ نه یک نفر بیش، و نه یک نفر کمتر، کسی که در جنگ نهروان به اصحاب خود خبر می‌دهد که: به خدا سوگند از شما ده نفر کشته نمی‌شود، و از خوارج، ده نفر سالم نمی‌ماند، (...) از قتل "[[جویبره]]" و "[[میثم]]" و "[[رشید هجری]]" خبر می‌دهد، و مکان شهادت [[امام حسین|سیّدالشهدا]]{{ع}} را می‌شناسد و اخبار بی‌شمار دیگر از آینده داده است»<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81%20%D8%AF%DB%8C%D9%86%20%D8%AC%D9%84%D8%AF%201&option=com_mtree&task=readonline&link_id=1910&page=112&chkhashk=8BFB97E9CF&Itemid=&lang=fa معارف دین، ج۱، ص۹۴.].</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۵۴: خط ۵۷:
| پاسخ‌دهنده = عبدالله جوادی آملی
| پاسخ‌دهنده = عبدالله جوادی آملی
| پاسخ = آیت‌الله '''[[عبدالله جوادی آملی]]'''، در مقاله ''«[http://www.bashgah.net/fa/content/show/89257 علم موروثی، علم لدنی، پیشگویی‌های امام علی] {{ع}}»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = آیت‌الله '''[[عبدالله جوادی آملی]]'''، در مقاله ''«[http://www.bashgah.net/fa/content/show/89257 علم موروثی، علم لدنی، پیشگویی‌های امام علی] {{ع}}»'' در این‌باره گفته است:
::::::*«[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در باب حوادث روزگار، با حضور و شهود و علم لدنی خود، گاهی بعضی از اخبار غیبی را برای مردم بازگو می‌کرد که در اینجا به نمونه‌هایی اشاره می‌شود.
 
*«[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در باب حوادث روزگار، با حضور و شهود و علم لدنی خود، گاهی بعضی از اخبار غیبی را برای مردم بازگو می‌کرد که در اینجا به نمونه‌هایی اشاره می‌شود.


۱. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} خبر داد که او پیش از معاویه از دنیا می‌رود و معاویه پس از او بر عراق مسلط می‌گردد و سپس فرمود:او به زودی از شما می‌خواهد که به من ناسزا بگویید و از من بیزاری جویید. <ref>«انه سیأمرکم بسبی والبرائه منی»، نهج البلاغه، خطبه ۹۳.</ref> پس از آن [[حضرت]]{{ع}} معاویه بر عراق مسلط شد و از مردم خواست که به آن [[حضرت]]{{ع}} ناسزا بگویند و از او بیزاری جویند.
۱. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} خبر داد که او پیش از معاویه از دنیا می‌رود و معاویه پس از او بر عراق مسلط می‌گردد و سپس فرمود:او به زودی از شما می‌خواهد که به من ناسزا بگویید و از من بیزاری جویید. <ref>«انه سیأمرکم بسبی والبرائه منی»، نهج البلاغه، خطبه ۹۳.</ref> پس از آن [[حضرت]]{{ع}} معاویه بر عراق مسلط شد و از مردم خواست که به آن [[حضرت]]{{ع}} ناسزا بگویند و از او بیزاری جویند.
خط ۶۹: خط ۷۳:
| پاسخ = آیت‌الله '''[[ابراهیم امینی]]'''، در کتاب ''«[[بررسی مسائل کلی امامت (کتاب)|بررسی مسائل کلی امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:  
| پاسخ = آیت‌الله '''[[ابراهیم امینی]]'''، در کتاب ''«[[بررسی مسائل کلی امامت (کتاب)|بررسی مسائل کلی امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:  
::::::«خبرهاى‌ غیبى‌ است که از [[على‌ بن ابى‌ طالب]]{{ع}} و سایر [[ائمه]]{{عم}} صادر شده و در کتاب‏ها موجود است، از بعض وقایع آینده خبر دادند که بعداً مطابق واقع در آمد و صدق گفتارشان ظاهر شد. نمونه‌‏هاى‌ فراوانى‌ از این قبیل اخبار براى‌ هر یک از [[ائمه]]{{عم}} در کتاب‏ها دیده مى‌‏شود. از باب نمونه به بعض آنها اشاره مى‌‏شود:
::::::«خبرهاى‌ غیبى‌ است که از [[على‌ بن ابى‌ طالب]]{{ع}} و سایر [[ائمه]]{{عم}} صادر شده و در کتاب‏ها موجود است، از بعض وقایع آینده خبر دادند که بعداً مطابق واقع در آمد و صدق گفتارشان ظاهر شد. نمونه‌‏هاى‌ فراوانى‌ از این قبیل اخبار براى‌ هر یک از [[ائمه]]{{عم}} در کتاب‏ها دیده مى‌‏شود. از باب نمونه به بعض آنها اشاره مى‌‏شود:
::::::*هنگامى‌ که [[على‌ بن ابى‌ طالب]]{{ع}} بیه مردم فرمود: مسائل و مشکلات خود را از من بپرسید قبل از آن که مرا نیابید، به خدا سوگند! اگر از احوال گروهى‌ که صد نفر را گمراه مى‌‏سازند و صد نفر را هدایت مى‌‏کنند از من بپرسید فرمانده و محرک آنان را به شما معرفى‌ خواهم کرد، در آن هنگام مردى‌ برخاست و گفت: از تعداد موهاى‌ سر و ریش من خبر بده. حضرت فرمود: به خدا سوگند، [[رسول خدا]]{{صل}} به من خبر داد که: نزد هر مویى‌ از موهاى‌ سرت فرشته‏‌اى‌ است که تو را لعنت مى‌‏کند. و بر هر مویى‌ از ریش تو شیطانى‌ گمارده شده که گمراهت مى‌‏گرداند. در خانه‌ات کودکى‌ دارى‌ که فرزند [[پیغمبر]] را به قتل مى‌‏رساند. مرد مذکور "[[انس نخعى‌]]" پدر "[[سنان بن انس]]" قاتل [[امام حسین]]{{ع}} بود<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/2/286 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص ۲۸۶.]</ref>.
 
*هنگامى‌ که [[على‌ بن ابى‌ طالب]]{{ع}} بیه مردم فرمود: مسائل و مشکلات خود را از من بپرسید قبل از آن که مرا نیابید، به خدا سوگند! اگر از احوال گروهى‌ که صد نفر را گمراه مى‌‏سازند و صد نفر را هدایت مى‌‏کنند از من بپرسید فرمانده و محرک آنان را به شما معرفى‌ خواهم کرد، در آن هنگام مردى‌ برخاست و گفت: از تعداد موهاى‌ سر و ریش من خبر بده. حضرت فرمود: به خدا سوگند، [[رسول خدا]]{{صل}} به من خبر داد که: نزد هر مویى‌ از موهاى‌ سرت فرشته‏‌اى‌ است که تو را لعنت مى‌‏کند. و بر هر مویى‌ از ریش تو شیطانى‌ گمارده شده که گمراهت مى‌‏گرداند. در خانه‌ات کودکى‌ دارى‌ که فرزند [[پیغمبر]] را به قتل مى‌‏رساند. مرد مذکور "[[انس نخعى‌]]" پدر "[[سنان بن انس]]" قاتل [[امام حسین]]{{ع}} بود<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/2/286 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص ۲۸۶.]</ref>.


*[[سوید بن غفله]] مى‌‏گوید: یک روز [[حضرت على‌]]{{ع}} مشغول خطبه بود، مردى‌ از پایین منبر برخاست و گفت: یا [[امیرالمؤمنین]]! از وادى‌ القرى‌ عبور نمودم، خبردار شدم که [[خالد بن عرفطه]] مرده است، برایش طلب مغفرت کن، [[على‌]]{{ع}} فرمود: به خدا سوگند او نمرده و نخواهد مرد تا سپاه ضلالت را رهبرى‌ کند که پرچم‌دارش [[حبیب ‏بن حمار]] باشد. در آن هنگام مردى‌ از پاى‌ منبر برخاست و گفت: یا [[امیرالمؤمنین]]! من [[حبیب بن حمار]] هستم، چگونه این مطلب را درباره‌‏ام مى‌‏فرمایى‌ با این‏که شیعه و دوست‏دار شما هستم!؟ [[على‌]]{{ع}} فرمود: تو [[حبیب بن حمار]] هستى‌؟ عرض کرد: آرى‌ من [[حبیب بن حمار]] مى‌‏باشم. فرمود: تو را به خدا تو [[حبیب بن حمار]] هستى‌؟ عرض کرد: آرى‌ به خدا سوگند، فرمود: به خدا سوگند! تو پرچم‌دار آن سپاه خواهى‌ بود و از این در وارد مسجد کوفه خواهى‌ شد، و با دست مبارک به "باب الفیل" اشاره کرد. [[ثابت ثمالى‌]] مى‌‏گوید: به خدا سوگند! نمردم تا دیدم که [[ابن زیاد]] [[عمر سعد]] را با سپاهى‌ به جنگ [[امام حسین]]{{ع}} فرستاد، و [[خالد بن عرفطه]] فرمانده آن سپاه و [[حبیب بن حمار]] پرچم‌دارش بود و از "باب الفیل" داخل مسجد کوفه شدند<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/2/286 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص ۲۸۶.]</ref>.
*[[سوید بن غفله]] مى‌‏گوید: یک روز [[حضرت على‌]]{{ع}} مشغول خطبه بود، مردى‌ از پایین منبر برخاست و گفت: یا [[امیرالمؤمنین]]! از وادى‌ القرى‌ عبور نمودم، خبردار شدم که [[خالد بن عرفطه]] مرده است، برایش طلب مغفرت کن، [[على‌]]{{ع}} فرمود: به خدا سوگند او نمرده و نخواهد مرد تا سپاه ضلالت را رهبرى‌ کند که پرچم‌دارش [[حبیب ‏بن حمار]] باشد. در آن هنگام مردى‌ از پاى‌ منبر برخاست و گفت: یا [[امیرالمؤمنین]]! من [[حبیب بن حمار]] هستم، چگونه این مطلب را درباره‌‏ام مى‌‏فرمایى‌ با این‏که شیعه و دوست‏دار شما هستم!؟ [[على‌]]{{ع}} فرمود: تو [[حبیب بن حمار]] هستى‌؟ عرض کرد: آرى‌ من [[حبیب بن حمار]] مى‌‏باشم. فرمود: تو را به خدا تو [[حبیب بن حمار]] هستى‌؟ عرض کرد: آرى‌ به خدا سوگند، فرمود: به خدا سوگند! تو پرچم‌دار آن سپاه خواهى‌ بود و از این در وارد مسجد کوفه خواهى‌ شد، و با دست مبارک به "باب الفیل" اشاره کرد. [[ثابت ثمالى‌]] مى‌‏گوید: به خدا سوگند! نمردم تا دیدم که [[ابن زیاد]] [[عمر سعد]] را با سپاهى‌ به جنگ [[امام حسین]]{{ع}} فرستاد، و [[خالد بن عرفطه]] فرمانده آن سپاه و [[حبیب بن حمار]] پرچم‌دارش بود و از "باب الفیل" داخل مسجد کوفه شدند<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/2/286 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص ۲۸۶.]</ref>.
خط ۹۲: خط ۹۷:
| پاسخ‌دهنده = جعفر سبحانی
| پاسخ‌دهنده = جعفر سبحانی
| پاسخ = آیت الله '''[[جعفر سبحانی|سبحانی]]''' در کتاب ''«[[یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه (کتاب)|یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه]]»'' در این باره گفته است:
| پاسخ = آیت الله '''[[جعفر سبحانی|سبحانی]]''' در کتاب ''«[[یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه (کتاب)|یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه]]»'' در این باره گفته است:
::::::«آگاهی از [[غیب]] و گزارش [[امام علی]]{{ع}} از حوادث و رویدادهای پنهان و پوشیده، بالاخص جریان‌هایی که پس از شهادت وی رخداد، یکی از ابعاد گسترده [[نهج البلاغه]] را تشکیل می‌دهد، و مجموعاً در این کتاب هفتاد و پنج خبر غیبی وجود دارد که اکثر یا مجموع آنها تحقق پذیرفته‌اند. این خبرهای غیبی [[نهج البلاغه]] گواه بر این است که [[امام]]{{ع}}. علاوه بر آگاهی‌های حسی و عقلی، از آگاهی سومی برخوردار بوده که هرگز نمی‌توان آنها را از طریق ابزاری به نام حس و عقل کشف کرد. گزارش از غیب نشانه [[نبوت]] یا رسالت نیست که از انتساب آن به [[امام]] وحشت کنیم، بلکه نشانه صفای روح و لطافت ذهن و تائید الهی است و حاکی از آن است که انسانی به چه مقام و درجه‌ای رسیده است که می‌تواند مرزهای زمان را درهم شکند، و حوادث را پیش از وقوع درک و احساس کند، و یا مکان و حجاب ماده را درهم کوبد، و با حوادث دور از محیط خود، ارتباط برقرار کند و آن را لمس نماید»<ref>[[یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه (کتاب)|یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه]]، مقاله هفتم، ص۱۶۳.</ref>.
 
«آگاهی از [[غیب]] و گزارش [[امام علی]]{{ع}} از حوادث و رویدادهای پنهان و پوشیده، بالاخص جریان‌هایی که پس از شهادت وی رخداد، یکی از ابعاد گسترده [[نهج البلاغه]] را تشکیل می‌دهد، و مجموعاً در این کتاب هفتاد و پنج خبر غیبی وجود دارد که اکثر یا مجموع آنها تحقق پذیرفته‌اند. این خبرهای غیبی [[نهج البلاغه]] گواه بر این است که [[امام]]{{ع}}. علاوه بر آگاهی‌های حسی و عقلی، از آگاهی سومی برخوردار بوده که هرگز نمی‌توان آنها را از طریق ابزاری به نام حس و عقل کشف کرد. گزارش از غیب نشانه [[نبوت]] یا رسالت نیست که از انتساب آن به [[امام]] وحشت کنیم، بلکه نشانه صفای روح و لطافت ذهن و تائید الهی است و حاکی از آن است که انسانی به چه مقام و درجه‌ای رسیده است که می‌تواند مرزهای زمان را درهم شکند، و حوادث را پیش از وقوع درک و احساس کند، و یا مکان و حجاب ماده را درهم کوبد، و با حوادث دور از محیط خود، ارتباط برقرار کند و آن را لمس نماید»<ref>[[یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه (کتاب)|یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه]]، مقاله هفتم، ص۱۶۳.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۹۹: خط ۱۰۵:
| پاسخ‌دهنده = محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌
| پاسخ‌دهنده = محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌
| پاسخ = آیت الله '''[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌]]''' در دو کتاب ''«[[دانشنامهٔ امام مهدی (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی]]»'' و ''«[[شرح زیارت جامعه کبیره ۴ (کتاب)|شرح زیارت جامعه کبیره]]»'' در این باره گفته است:
| پاسخ = آیت الله '''[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌]]''' در دو کتاب ''«[[دانشنامهٔ امام مهدی (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی]]»'' و ''«[[شرح زیارت جامعه کبیره ۴ (کتاب)|شرح زیارت جامعه کبیره]]»'' در این باره گفته است:
::::::«خبر دادن [[امام علی]] {{ع}} از [[غیبت امام مهدی]] {{ع}}: {{عربی|«عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: أَتَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ {{ع}} فَوَجَدْتُهُ مُفَكِّراً يَنْكُتُ فِي الْأَرْضِ فَقُلْتُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا لِي أَرَاكَ مُفَكِّراً تَنْكُتُ فِي الْأَرْضِ أَ رَغْبَةً فِيهَا قَالَ: لَا وَ اللَّهِ مَا رَغِبْتُ فِيهَا وَ لَا فِي الدُّنْيَا يَوْماً قَطُّ وَ لَكِنِّي فَكَّرْتُ فِي مَوْلُودٍ يَكُونُ مِنْ ظَهْرِي الْحَادِيَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي هُوَ الْمَهْدِيُّ يَمْلَؤُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً تَكُونُ لَهُ حَيْرَةٌ وَ غَيْبَةٌ يَضِلُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَهْتَدِي فِيهَا آخَرُونَ فَقُلْتُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِنَّ هَذَا لَكَائِنٌ فَقَالَ: نَعَمْ كَمَا أَنَّهُ مَخْلُوقٌ وَ أَنَّى لَكَ بِالْعِلْمِ بِهَذَا الْأَمْرِ يَا أَصْبَغُ أُولَئِكَ خِيَارُ هَذِهِ الْأُمَّةِ مَعَ أَبْرَارِ هَذِهِ الْعِتْرَة»}}<ref> به نقل از اصبغ بن نباته: بر [[امیر المؤمنین]]{{ع}}، وارد شدم. او را دیدم که در فکر فرو رفته و آرام بر زمین می‌کوبد. گفتم: ای امیر المؤمنان! چرا شما را اندیشناک می‌بینم و بر زمین می‌کوبی؟ آیا علاقه‌ای به آن داری؟ فرمود: نه، به خدا سوگند، تا‌کنون یک روز هم به زمین و دنیا رغبتی نورزیده‌ام؛ اما در اندیشه مولودی از نسل خودم هستم که یازدهمین فرزند من است. او همان مهدی است که زمین را از عدالت پر می‌کند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است. او حیرت و غیبتی دارد که گروه‌هایی در آن، گم‌راه و گروه‌هایی دیگر، ره‌نمون می‌شوند. گفتم: ای امیر المؤمنان، آیا این می‌شود؟. فرمود: آری، همان گونه که به دنیا می‌آید، و تو کجا و آگاهی از این امر کجا، ای اصبغ بن نباته! آنان برگزیدگان این امت به همراه نیکان این عترت‌اند؛ کمال الدین: ص ۲۸۸، ح ۱، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۸، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۷۱ ح ۱۸.</ref>.
 
«خبر دادن [[امام علی]] {{ع}} از [[غیبت امام مهدی]] {{ع}}: {{عربی|«عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: أَتَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ {{ع}} فَوَجَدْتُهُ مُفَكِّراً يَنْكُتُ فِي الْأَرْضِ فَقُلْتُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا لِي أَرَاكَ مُفَكِّراً تَنْكُتُ فِي الْأَرْضِ أَ رَغْبَةً فِيهَا قَالَ: لَا وَ اللَّهِ مَا رَغِبْتُ فِيهَا وَ لَا فِي الدُّنْيَا يَوْماً قَطُّ وَ لَكِنِّي فَكَّرْتُ فِي مَوْلُودٍ يَكُونُ مِنْ ظَهْرِي الْحَادِيَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي هُوَ الْمَهْدِيُّ يَمْلَؤُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً تَكُونُ لَهُ حَيْرَةٌ وَ غَيْبَةٌ يَضِلُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَهْتَدِي فِيهَا آخَرُونَ فَقُلْتُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِنَّ هَذَا لَكَائِنٌ فَقَالَ: نَعَمْ كَمَا أَنَّهُ مَخْلُوقٌ وَ أَنَّى لَكَ بِالْعِلْمِ بِهَذَا الْأَمْرِ يَا أَصْبَغُ أُولَئِكَ خِيَارُ هَذِهِ الْأُمَّةِ مَعَ أَبْرَارِ هَذِهِ الْعِتْرَة»}}<ref> به نقل از اصبغ بن نباته: بر [[امیر المؤمنین]]{{ع}}، وارد شدم. او را دیدم که در فکر فرو رفته و آرام بر زمین می‌کوبد. گفتم: ای امیر المؤمنان! چرا شما را اندیشناک می‌بینم و بر زمین می‌کوبی؟ آیا علاقه‌ای به آن داری؟ فرمود: نه، به خدا سوگند، تا‌کنون یک روز هم به زمین و دنیا رغبتی نورزیده‌ام؛ اما در اندیشه مولودی از نسل خودم هستم که یازدهمین فرزند من است. او همان مهدی است که زمین را از عدالت پر می‌کند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است. او حیرت و غیبتی دارد که گروه‌هایی در آن، گم‌راه و گروه‌هایی دیگر، ره‌نمون می‌شوند. گفتم: ای امیر المؤمنان، آیا این می‌شود؟. فرمود: آری، همان گونه که به دنیا می‌آید، و تو کجا و آگاهی از این امر کجا، ای اصبغ بن نباته! آنان برگزیدگان این امت به همراه نیکان این عترت‌اند؛ کمال الدین: ص ۲۸۸، ح ۱، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۸، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۷۱ ح ۱۸.</ref>.


{{عربی|«عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} أَنَّهُ ذَكَرَ الْقَائِمَ {{ع}} فَقَالَ: أَمَا لَيَغِيبَنَّ حَتَّى يَقُولَ الْجَاهِلُ مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّدٍ حَاجَة»}}<ref> به نقل از اصبغ بن نباته: [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[قائم]]{{ع}} را یاد کرد و فرمود: هان، چنان غیبتی می‌کند که نادان می‌گوید: خدا را با خاندان؛ کمال الدین: ص ۳۰۲، ح ۹، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۸، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۱۱۹ ح ۱۹.</ref> <ref>دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۳، ص۱۰۳ - ۱۰۵.</ref>.
{{عربی|«عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} أَنَّهُ ذَكَرَ الْقَائِمَ {{ع}} فَقَالَ: أَمَا لَيَغِيبَنَّ حَتَّى يَقُولَ الْجَاهِلُ مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّدٍ حَاجَة»}}<ref> به نقل از اصبغ بن نباته: [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[قائم]]{{ع}} را یاد کرد و فرمود: هان، چنان غیبتی می‌کند که نادان می‌گوید: خدا را با خاندان؛ کمال الدین: ص ۳۰۲، ح ۹، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۸، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۱۱۹ ح ۱۹.</ref> <ref>دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۳، ص۱۰۳ - ۱۰۵.</ref>.
خط ۱۱۲: خط ۱۱۹:
| پاسخ‌دهنده = عزیزالله عطاردی
| پاسخ‌دهنده = عزیزالله عطاردی
| پاسخ = آیت الله '''[[عزیزالله عطاردی]]''' در مقاله ''«[[شک و شبهه در نهج البلاغه (مقاله)|شک و شبهه در نهج البلاغه]]»'' در این باره گفته است:
| پاسخ = آیت الله '''[[عزیزالله عطاردی]]''' در مقاله ''«[[شک و شبهه در نهج البلاغه (مقاله)|شک و شبهه در نهج البلاغه]]»'' در این باره گفته است:
::::::«یکی از شبهات وارده درباره [[نهج البلاغه]] موضوع [[علم غیب]] است، مخالفین گویند: در [[نهج البلاغه]] مطالبی اظهار شده که گوینده آن مدعی [[علم غیب]] می‌باشد، در صورتی که اطلاع از [[غیب]] مخصوص خداوند است و جز ذات پروردگار کسی از [[غیب]] اطلاع ندارد. اکنون باید نخست درباره [[غیب]] سخن گفت، تا معلوم شود که [[غیب]] چیست، و [[امام علی|امام علی بن ابی طالب]]{{ع}}، در خطبه‌ها و سخنان خود چه گفته و از چه موضوعی پرده برداشته که این چنین مورد حمله قرار گرفته و گفته‌هایش را در این مورد قبول نکرده‌اند و در انتساب آنها به آن حضرت تردید نموده‌اند.
 
«یکی از شبهات وارده درباره [[نهج البلاغه]] موضوع [[علم غیب]] است، مخالفین گویند: در [[نهج البلاغه]] مطالبی اظهار شده که گوینده آن مدعی [[علم غیب]] می‌باشد، در صورتی که اطلاع از [[غیب]] مخصوص خداوند است و جز ذات پروردگار کسی از [[غیب]] اطلاع ندارد. اکنون باید نخست درباره [[غیب]] سخن گفت، تا معلوم شود که [[غیب]] چیست، و [[امام علی|امام علی بن ابی طالب]]{{ع}}، در خطبه‌ها و سخنان خود چه گفته و از چه موضوعی پرده برداشته که این چنین مورد حمله قرار گرفته و گفته‌هایش را در این مورد قبول نکرده‌اند و در انتساب آنها به آن حضرت تردید نموده‌اند.


در قرآن مجید از [[غیب]] مکرر سخن گفته شده، در جایی می‌فرماید: این قرآن راهنمای پرهیزکاران است، آن پرهیزکارانی که ایمان به غیب دارند، در جایی دیگر فرمود: این خبرهای غیبی است که ما برای شما می‌فرستیم و تو قبلا از آنها اطلاعی نداشتی، در یک آیه می‌فرماید: غیب را جز خداوند کسی نمی‌داند، و یا اینکه خداوند به غیب آسمان‌ها و زمین عالم است، و یا اینکه خداوند عالم به غیب و شهادت است. به طور کلی در قرآن مجید کلمه غیب در آیات مختلفی تکرار شده است و بیش از پنجاه آیه در قرآن مجید هست که در آن غیب ذکر شده است. در سوره مبارکه جن می‌فرماید: علم غیب مخصوص خداوند است و آن را برای کسی آشکار نمی‌کند، مگر برای رسولان برگزیده‌اش، در این آیه شریفه تصریح گردیده که خداوند پیامبران خود را از علم غیب و اسرار نهانی آگاه می‌گرداند و آنها می‌توانند چیزهایی را مشاهده کنند و یا مطالبی بگویند که دیگران توانایی آن را ندارند. بنابراین معلوم شد که پیغمبران هم می‌توانند از غیب مطلع باشند و از آینده خبر دهند و از اسرار مطلع گردند و مردم را از گذشته باخبر سازند، و در قرآن مجید، در داستان [[حضرت عیسی]] {{ع}}، با صراحت می‌گوید که من از آنچه در منزل ذخیره می‌کنید اطلاع می‌دهم. غیب یعنی آنچه با حواس ظاهری قابل درک نیست، و دیدگان آن را در نمی‌یابند، همانند این که مۆمنین، به بهشت و دوزخ و عذاب قبر و فرشتگان معتقد هستند و آنها را مشاهده نمی‌کنند، و یا اینکه [[امام مهدی]] {{ع}}، زنده و در میان مردم هست و افراد عادل او را می‌بینند.
در قرآن مجید از [[غیب]] مکرر سخن گفته شده، در جایی می‌فرماید: این قرآن راهنمای پرهیزکاران است، آن پرهیزکارانی که ایمان به غیب دارند، در جایی دیگر فرمود: این خبرهای غیبی است که ما برای شما می‌فرستیم و تو قبلا از آنها اطلاعی نداشتی، در یک آیه می‌فرماید: غیب را جز خداوند کسی نمی‌داند، و یا اینکه خداوند به غیب آسمان‌ها و زمین عالم است، و یا اینکه خداوند عالم به غیب و شهادت است. به طور کلی در قرآن مجید کلمه غیب در آیات مختلفی تکرار شده است و بیش از پنجاه آیه در قرآن مجید هست که در آن غیب ذکر شده است. در سوره مبارکه جن می‌فرماید: علم غیب مخصوص خداوند است و آن را برای کسی آشکار نمی‌کند، مگر برای رسولان برگزیده‌اش، در این آیه شریفه تصریح گردیده که خداوند پیامبران خود را از علم غیب و اسرار نهانی آگاه می‌گرداند و آنها می‌توانند چیزهایی را مشاهده کنند و یا مطالبی بگویند که دیگران توانایی آن را ندارند. بنابراین معلوم شد که پیغمبران هم می‌توانند از غیب مطلع باشند و از آینده خبر دهند و از اسرار مطلع گردند و مردم را از گذشته باخبر سازند، و در قرآن مجید، در داستان [[حضرت عیسی]] {{ع}}، با صراحت می‌گوید که من از آنچه در منزل ذخیره می‌کنید اطلاع می‌دهم. غیب یعنی آنچه با حواس ظاهری قابل درک نیست، و دیدگان آن را در نمی‌یابند، همانند این که مۆمنین، به بهشت و دوزخ و عذاب قبر و فرشتگان معتقد هستند و آنها را مشاهده نمی‌کنند، و یا اینکه [[امام مهدی]] {{ع}}، زنده و در میان مردم هست و افراد عادل او را می‌بینند.
خط ۱۲۶: خط ۱۳۴:
| پاسخ‌دهنده = سید محمد مهدی میرباقری
| پاسخ‌دهنده = سید محمد مهدی میرباقری
| پاسخ = آیت‌الله '''[[سید محمد مهدی میرباقری]]''' در بیاناتی با عنوان ''«[http://www.isaq.ir/vdcbu8bwprhb9.iur.html حقیقت علم امیرالمؤمنین]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آیت‌الله '''[[سید محمد مهدی میرباقری]]''' در بیاناتی با عنوان ''«[http://www.isaq.ir/vdcbu8bwprhb9.iur.html حقیقت علم امیرالمؤمنین]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«یکی از اسامی [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} در قرآن این است: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ]]}}<ref>«و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست»؛ سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>، کسی که همه علم الکتاب در نزد اوست. از [[امام صادق]]{{ع}} در کافی نقل شده است که: آیا در قرآن دیده‌ای که خداوند در باب کسی که در خدمت حضرت سلیمان بود و علم الکتاب داشت و تخت بلقیس را از یمن به شام آورد می‌فرماید: {{متن قرآن|قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِ}}<ref>«عفریتی از میان جن‌ها به سلیمان پاسخ داد قبل از این که از جایت برخیزی تخت را حاضر می‌کنم». (نمل۳۹).</ref> بعد قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتاب]]}}<ref>«کسی که در نزد او علمی از کتاب بود نه همه علم الکتاب از اسم اعظمی که در نزدش بود استفاده کرد و در یک چشم به هم زدن فاصله بین یمن تا شام را جمع کرد و تخت را آورد و بعد زمین را دوباره پهن کرد». (نمل۴۰).</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} به صدیق فرمود: می‌دانی آن شخص چقدر علم الکتاب داشت؟ گفت: خیر، حضرت فرمود: او فقط دارای قطره‌ای از دریای علم الکتاب بود! بعد فرمودند: همه علم الکتاب در نزد ماست. حتی در بعضی از روایات آمده است که آن شخص به اندازه‌ایی که پر پشه هنگام تماس با آب از آن برخوردار می‌شود به همان اندازه از علم الکتاب بهره‌مند بود. لذا [[ائمه]]{{عم}} به همه عالم احاطه دارند»<ref>[http://www.isaq.ir/vdcbu8bwprhb9.iur.html فرهنگستان علوم اسلامی قم]</ref>.
 
«یکی از اسامی [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} در قرآن این است: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ]]}}<ref>«و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست»؛ سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>، کسی که همه علم الکتاب در نزد اوست. از [[امام صادق]]{{ع}} در کافی نقل شده است که: آیا در قرآن دیده‌ای که خداوند در باب کسی که در خدمت حضرت سلیمان بود و علم الکتاب داشت و تخت بلقیس را از یمن به شام آورد می‌فرماید: {{متن قرآن|قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِ}}<ref>«عفریتی از میان جن‌ها به سلیمان پاسخ داد قبل از این که از جایت برخیزی تخت را حاضر می‌کنم». (نمل۳۹).</ref> بعد قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتاب]]}}<ref>«کسی که در نزد او علمی از کتاب بود نه همه علم الکتاب از اسم اعظمی که در نزدش بود استفاده کرد و در یک چشم به هم زدن فاصله بین یمن تا شام را جمع کرد و تخت را آورد و بعد زمین را دوباره پهن کرد». (نمل۴۰).</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} به صدیق فرمود: می‌دانی آن شخص چقدر علم الکتاب داشت؟ گفت: خیر، حضرت فرمود: او فقط دارای قطره‌ای از دریای علم الکتاب بود! بعد فرمودند: همه علم الکتاب در نزد ماست. حتی در بعضی از روایات آمده است که آن شخص به اندازه‌ایی که پر پشه هنگام تماس با آب از آن برخوردار می‌شود به همان اندازه از علم الکتاب بهره‌مند بود. لذا [[ائمه]]{{عم}} به همه عالم احاطه دارند»<ref>[http://www.isaq.ir/vdcbu8bwprhb9.iur.html فرهنگستان علوم اسلامی قم]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۳۳: خط ۱۴۲:
| پاسخ‌دهنده = عبدالحسین خسروپناه
| پاسخ‌دهنده = عبدالحسین خسروپناه
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[عبدالحسین خسروپناه]]''' در کتاب ''«[[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]»'' در این باره گفته است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[عبدالحسین خسروپناه]]''' در کتاب ''«[[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]»'' در این باره گفته است:
::::::«خبرهای غیبی از امام علی{{ع}}: [[مروان بن حکم]] در جنگ جمل اسیر شد و [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} از پدر عفو او را خواستند حضرت او را آزاد کرد و سپس فرمود: "آگاه باشید برای این مروان، فرمان‌روایی کوتاهی است بسان لیسیدن سگ، بینی خود را. او پدر چهار رئیس است و امت اسلامی از فرمان‌روایی او و فرزندانش، روزگار خونینی به خود خواهند دید."<ref>[[نهج البلاغه]]، خطبه ۷۲، [[نهج البلاغه]] خطبه‌های ۱۳؛ ۱۵؛ ۵۷؛ ۵۸؛ ۸۹؛ ۱۳۸؛ ۱۷۶. همچنین ر.ک: [[شیخ مفید]]، الارشاد، ج۱، ص ۳۱۵-۳۳۲.</ref> تاریخ گواهی می‌دهد که حکومت مروان، نُه ماه بیشتر نشد و چهار فرزندش، [[عبدالملک]] و [[عبدالعزیز]] و بشر و محمد، به ترتیب به ریاست رسیدند. امت اسلامی در دوران خلافت مروان و فرزندانش روزهای بسیار سخت و خونینی را سپری کردند.<ref>ر.ک: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۶، ص۱۴۶-۱۴۸.</ref>»<ref>[[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی ج۲]] ص۳۸۱.</ref>.
 
«خبرهای غیبی از امام علی{{ع}}: [[مروان بن حکم]] در جنگ جمل اسیر شد و [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} از پدر عفو او را خواستند حضرت او را آزاد کرد و سپس فرمود: "آگاه باشید برای این مروان، فرمان‌روایی کوتاهی است بسان لیسیدن سگ، بینی خود را. او پدر چهار رئیس است و امت اسلامی از فرمان‌روایی او و فرزندانش، روزگار خونینی به خود خواهند دید."<ref>[[نهج البلاغه]]، خطبه ۷۲، [[نهج البلاغه]] خطبه‌های ۱۳؛ ۱۵؛ ۵۷؛ ۵۸؛ ۸۹؛ ۱۳۸؛ ۱۷۶. همچنین ر.ک: [[شیخ مفید]]، الارشاد، ج۱، ص ۳۱۵-۳۳۲.</ref> تاریخ گواهی می‌دهد که حکومت مروان، نُه ماه بیشتر نشد و چهار فرزندش، [[عبدالملک]] و [[عبدالعزیز]] و بشر و محمد، به ترتیب به ریاست رسیدند. امت اسلامی در دوران خلافت مروان و فرزندانش روزهای بسیار سخت و خونینی را سپری کردند.<ref>ر.ک: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۶، ص۱۴۶-۱۴۸.</ref>»<ref>[[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی ج۲]] ص۳۸۱.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۴۰: خط ۱۵۰:
| پاسخ‌دهنده = سید علی هاشمی ۱
| پاسخ‌دهنده = سید علی هاشمی ۱
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید علی هاشمی ۱|سید علی هاشمی]]''' در مقاله ''«[[علم و عصمت امام از دیدگاه اصحاب امیرالمؤمنین (مقاله)|علم و عصمت امام از دیدگاه اصحاب امیرالمؤمنین]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید علی هاشمی ۱|سید علی هاشمی]]''' در مقاله ''«[[علم و عصمت امام از دیدگاه اصحاب امیرالمؤمنین (مقاله)|علم و عصمت امام از دیدگاه اصحاب امیرالمؤمنین]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«عظمت علمی‌ [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در میان اصحاب و حتی مسلمانان کمتر قابل انکار بوده است؛ آنچه بیشتر قابل بحث، و چالش‌ بر‌انگیز بوده است، [[علم امام]]{{ع}} به اموری است که به طور عادی از دیگران پنهان است. آگاهی از امور پنهان اصالتاً از آنِ خداوند متعال است و او به هر کس که شایستگی آن را داشته باشد و به هر اندازه صلاح بداند، عنایت می‌فرماید.
 
«عظمت علمی‌ [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در میان اصحاب و حتی مسلمانان کمتر قابل انکار بوده است؛ آنچه بیشتر قابل بحث، و چالش‌ بر‌انگیز بوده است، [[علم امام]]{{ع}} به اموری است که به طور عادی از دیگران پنهان است. آگاهی از امور پنهان اصالتاً از آنِ خداوند متعال است و او به هر کس که شایستگی آن را داشته باشد و به هر اندازه صلاح بداند، عنایت می‌فرماید.


در روایتی آمده است که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در موردی از حوادث آینده خبر داد. یکی از افراد با تعجب به [[امام]]{{ع}} عرض کرد: به شما [[علم غیب]] داده شده است!. [[امام]]{{ع}} فرمود: این [[علم غیب]] نیست؛ بلکه علمی‌‌ است که از فردی صاحب علم آموخته شده است. [[امام]]{{ع}} در ادامه با تلاوت آیه: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ }} <ref>بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بی‌گمان خداوند دانایی آگاه است؛ سوره لقمان، آیه: ۳۴.</ref>، علم به زمان رخ دادن قیامت، آگاهی از جنین درون رحم، بهشتی یا جهنمی‌‌ بودن افراد و آن چه در آیه فوق آمده است را [[علم غیب]] دانستند و سایر موارد را علمی‌ دانستند که خداوند به [[پیامبر]] خود آموخته است و [[پیامبر]] به ایشان آموخته است. آگاهی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از امور پنهان، برای اصحاب خاص ایشان مانند: [[سلمان]]، [[ابوذر]]، [[اصبغ‌ بن‌ نباته]]، [[میثم تمار]]، [[حبیب‌ بن‌ مظاهر]] و [[رشید هجری]] امری ناشناخته نبود. در نقلی آمده است [[اصبغ‌ بن‌ نباته]] و دیگر اصحاب، [[امام]]{{ع}} را بارها دیده بودند که به افراد از زمان، چگونگی و سبب مرگ آنان خبر می‌داد. [[سلمان]]، ]]امیرمؤمنان]]{{ع}} را دارای علم به حوادث آینده، موعد مرگ انسان‌ها و فصل‌الخطاب می‌دانست. در همین روایت، خود سلمان نیز از حوادث آینده خبر داده و مردم را به پیروی [[اهل بیت]]{{عم}} تشویق کرده است. از توصیف‌های سلمان می‌توان دریافت که او کاملاً از علم [[امام علی]]{{ع}} به امور پنهان آگاه بوده و آن را باور داشته است؛ بلکه خود نیز دارای علوم پنهان بوده است. در روایتی آمده است که سلمان علم اول و آخر را از [[پیامبر]] و [[امیرمؤمنان]]{{ع}} آموخته بود.
در روایتی آمده است که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در موردی از حوادث آینده خبر داد. یکی از افراد با تعجب به [[امام]]{{ع}} عرض کرد: به شما [[علم غیب]] داده شده است!. [[امام]]{{ع}} فرمود: این [[علم غیب]] نیست؛ بلکه علمی‌‌ است که از فردی صاحب علم آموخته شده است. [[امام]]{{ع}} در ادامه با تلاوت آیه: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ }} <ref>بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بی‌گمان خداوند دانایی آگاه است؛ سوره لقمان، آیه: ۳۴.</ref>، علم به زمان رخ دادن قیامت، آگاهی از جنین درون رحم، بهشتی یا جهنمی‌‌ بودن افراد و آن چه در آیه فوق آمده است را [[علم غیب]] دانستند و سایر موارد را علمی‌ دانستند که خداوند به [[پیامبر]] خود آموخته است و [[پیامبر]] به ایشان آموخته است. آگاهی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از امور پنهان، برای اصحاب خاص ایشان مانند: [[سلمان]]، [[ابوذر]]، [[اصبغ‌ بن‌ نباته]]، [[میثم تمار]]، [[حبیب‌ بن‌ مظاهر]] و [[رشید هجری]] امری ناشناخته نبود. در نقلی آمده است [[اصبغ‌ بن‌ نباته]] و دیگر اصحاب، [[امام]]{{ع}} را بارها دیده بودند که به افراد از زمان، چگونگی و سبب مرگ آنان خبر می‌داد. [[سلمان]]، ]]امیرمؤمنان]]{{ع}} را دارای علم به حوادث آینده، موعد مرگ انسان‌ها و فصل‌الخطاب می‌دانست. در همین روایت، خود سلمان نیز از حوادث آینده خبر داده و مردم را به پیروی [[اهل بیت]]{{عم}} تشویق کرده است. از توصیف‌های سلمان می‌توان دریافت که او کاملاً از علم [[امام علی]]{{ع}} به امور پنهان آگاه بوده و آن را باور داشته است؛ بلکه خود نیز دارای علوم پنهان بوده است. در روایتی آمده است که سلمان علم اول و آخر را از [[پیامبر]] و [[امیرمؤمنان]]{{ع}} آموخته بود.
خط ۱۵۵: خط ۱۶۶:
| پاسخ‌دهنده = سید امین موسوی
| پاسخ‌دهنده = سید امین موسوی
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید امین موسوی]]'''، در کتاب ''«[[ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید امین موسوی]]'''، در کتاب ''«[[ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«خبرهای غیبی فراوانی از [[حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} در کتب حدیثی و تاریخی شیعه و سنی نقل شده است، به طوری که [[ابن ابی‌ الحدید]] گوید: [[حضرت علی]]{{ع}} اخبار غیبی بسیار فرموده و همگی صحیح بوده و اگر ما بخواهیم همه آنها را بیان کنیم باید جزوه‌های بسیاری به آن اختصاص دهیم و کتاب‌های سیره آن اخبار را به صورت مشروح آورده‌اند<ref>شرح نهج‌ البلاغه، ج۷، ص۵۰.</ref> که همه آنها حکایت از آگاهی گسترده و احاطه آن حضرت بر امور غیبی است و در بسیاری از این موارد روی جزئیات تکیه شده است که این به خوبی نشان از آن است که این خبرها از آگاهی به [[علم غیب]] سرچشمه گرفته است. در [[نهج‌ البلاغه]] در خطبه‌های متعددی اخبار غیبی از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بیان شده است از جمله:
 
«خبرهای غیبی فراوانی از [[حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} در کتب حدیثی و تاریخی شیعه و سنی نقل شده است، به طوری که [[ابن ابی‌ الحدید]] گوید: [[حضرت علی]]{{ع}} اخبار غیبی بسیار فرموده و همگی صحیح بوده و اگر ما بخواهیم همه آنها را بیان کنیم باید جزوه‌های بسیاری به آن اختصاص دهیم و کتاب‌های سیره آن اخبار را به صورت مشروح آورده‌اند<ref>شرح نهج‌ البلاغه، ج۷، ص۵۰.</ref> که همه آنها حکایت از آگاهی گسترده و احاطه آن حضرت بر امور غیبی است و در بسیاری از این موارد روی جزئیات تکیه شده است که این به خوبی نشان از آن است که این خبرها از آگاهی به [[علم غیب]] سرچشمه گرفته است. در [[نهج‌ البلاغه]] در خطبه‌های متعددی اخبار غیبی از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بیان شده است از جمله:
:::::#خبر دادن [[حضرت علی]]{{ع}} از آمدن تعداد نیرو در جنگ جمل از کوفه همراه [[امام حسن]]{{ع}} [[ابو طفیل]] گوید: [[علی]]{{ع}} فرمود: از کوفه دوازده هزار و یک نفر به سوی شما می‌آید. به تپه ذی‌قار نشستم و آنها را شمارش کردم. یکی بیش و کم نبود<ref>تاریخ طبری، ابی‌ جعفر محمد بن جریر طبری، ج۴، ص۵۰۰.</ref>
:::::#خبر دادن [[حضرت علی]]{{ع}} از آمدن تعداد نیرو در جنگ جمل از کوفه همراه [[امام حسن]]{{ع}} [[ابو طفیل]] گوید: [[علی]]{{ع}} فرمود: از کوفه دوازده هزار و یک نفر به سوی شما می‌آید. به تپه ذی‌قار نشستم و آنها را شمارش کردم. یکی بیش و کم نبود<ref>تاریخ طبری، ابی‌ جعفر محمد بن جریر طبری، ج۴، ص۵۰۰.</ref>
:::::#'''اخبار [[حضرت علی]]{{ع}} درباره خوارج در جنگ نهروان:''' [[حضرت علی]]{{ع}} در جنگ نهروان به باقی نماندن دو نفر از خوارج و به شهادت نرسیدن، بیش از ده نفر از لشکریانش خبر دادند که این خبر دادن [[علی]]{{ع}} با سندها وعبارت‌های مختلف در کتاب‌های گوناگون نقل شده است. در خطبه ۵۹ درباره هلاکت خوارج فرموده است: {{عربی|« مَصَارِعُهُمْ‏ دُونَ‏ النُّطْفَةِ وَ اللَّهِ لَا يُفْلِتُ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ وَ لَا يَهْلِكُ مِنْكُمْ عَشَرَة»}}<ref>کشتنگاه آنان این سوی نطفه (نهر) است. به خدا، که ده کس از آنان نرهد و از شما ده تن هلاک نشود؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۵۹، ص ۴۸.</ref>. [[ابی‌ سلیمان مرعشی]] گوید: [[حضرت علی]]{{ع}} به سوی نهروان حرکت کرد و من هم همراه او حرکت می‌کردم. او فرمود: قسم به خداوندی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، از شما دو تن کشته نمی‌شود و از آنها ده نفر باقی نمی‌ماند<ref>کنزالعمال، ج۱۱، ص۴۳۵. تاریخ بغدادی، احمد خطیب بغدادی، ج۱۴، ص۳۶۴.</ref>. [[ابن ابی‌ الحدید معتزلی]] گوید: این خبر غیبی از معجزات آن حضرت به شمار می‌رود، زیرا خبر تفصیلی دادن از شمار کشتگان ارتباط با عالم ورای حس را به خوبی می‌نمایاند و این گونه پیشگویی فراتر از توان بشری است<ref>شرح نهج‌البلاغه، ج۵، ص۴.</ref>. در خطبه ۶۰ هنگامی که به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} عرض کردند: خوارج تار و مار شدند، فرمود: {{عربی|« كَلَّا وَ اللَّهِ إِنَّهُمْ‏ نُطَفٌ‏ فِي‏ أَصْلَابِ‏ الرِّجَالِ‏ وَ قَرَارَاتِ النِّسَاءِ وَ كُلَّمَا نَجَمَ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ حَتَّى يَكُونَ آخِرُهُمْ لُصُوصاً سَلَّابِين‏»}}<ref>هرگز به خدا که نطفه-هایند در پشت‌های مردان و زهدان‌های مادران. هرگاه مهم‌تری از آنان سر برآورد، از پایش در اندازند، چندان که آخرِ کار مالِ مردم ربایند و دست به دزدی یازند.</ref>. در این جا، به سرکوبی خوارج در حکومت‌های مختلف و نیز پایان کار آنها اشاره فرموده است، و به گفته [[ابن ابی‌ الحدید]] "این مسئله عیناً واقع شد، زیرا دعوت خوارج مضمحل گردید و مردان فعال آنها از بین رفتند و سرانجام اخلاف آنها دزدانی شدند متظاهر به فسق و فساد" <ref>شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج۵، ص۷۳.</ref>.
:::::#'''اخبار [[حضرت علی]]{{ع}} درباره خوارج در جنگ نهروان:''' [[حضرت علی]]{{ع}} در جنگ نهروان به باقی نماندن دو نفر از خوارج و به شهادت نرسیدن، بیش از ده نفر از لشکریانش خبر دادند که این خبر دادن [[علی]]{{ع}} با سندها وعبارت‌های مختلف در کتاب‌های گوناگون نقل شده است. در خطبه ۵۹ درباره هلاکت خوارج فرموده است: {{عربی|« مَصَارِعُهُمْ‏ دُونَ‏ النُّطْفَةِ وَ اللَّهِ لَا يُفْلِتُ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ وَ لَا يَهْلِكُ مِنْكُمْ عَشَرَة»}}<ref>کشتنگاه آنان این سوی نطفه (نهر) است. به خدا، که ده کس از آنان نرهد و از شما ده تن هلاک نشود؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۵۹، ص ۴۸.</ref>. [[ابی‌ سلیمان مرعشی]] گوید: [[حضرت علی]]{{ع}} به سوی نهروان حرکت کرد و من هم همراه او حرکت می‌کردم. او فرمود: قسم به خداوندی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، از شما دو تن کشته نمی‌شود و از آنها ده نفر باقی نمی‌ماند<ref>کنزالعمال، ج۱۱، ص۴۳۵. تاریخ بغدادی، احمد خطیب بغدادی، ج۱۴، ص۳۶۴.</ref>. [[ابن ابی‌ الحدید معتزلی]] گوید: این خبر غیبی از معجزات آن حضرت به شمار می‌رود، زیرا خبر تفصیلی دادن از شمار کشتگان ارتباط با عالم ورای حس را به خوبی می‌نمایاند و این گونه پیشگویی فراتر از توان بشری است<ref>شرح نهج‌البلاغه، ج۵، ص۴.</ref>. در خطبه ۶۰ هنگامی که به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} عرض کردند: خوارج تار و مار شدند، فرمود: {{عربی|« كَلَّا وَ اللَّهِ إِنَّهُمْ‏ نُطَفٌ‏ فِي‏ أَصْلَابِ‏ الرِّجَالِ‏ وَ قَرَارَاتِ النِّسَاءِ وَ كُلَّمَا نَجَمَ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ حَتَّى يَكُونَ آخِرُهُمْ لُصُوصاً سَلَّابِين‏»}}<ref>هرگز به خدا که نطفه-هایند در پشت‌های مردان و زهدان‌های مادران. هرگاه مهم‌تری از آنان سر برآورد، از پایش در اندازند، چندان که آخرِ کار مالِ مردم ربایند و دست به دزدی یازند.</ref>. در این جا، به سرکوبی خوارج در حکومت‌های مختلف و نیز پایان کار آنها اشاره فرموده است، و به گفته [[ابن ابی‌ الحدید]] "این مسئله عیناً واقع شد، زیرا دعوت خوارج مضمحل گردید و مردان فعال آنها از بین رفتند و سرانجام اخلاف آنها دزدانی شدند متظاهر به فسق و فساد" <ref>شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج۵، ص۷۳.</ref>.
خط ۱۶۶: خط ۱۷۸:
| پاسخ‌دهنده = سید محمد نجفی یزدی
| پاسخ‌دهنده = سید محمد نجفی یزدی
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید محمد نجفی یزدی]]''' در کتاب ''«[[پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌ (کتاب)|پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید محمد نجفی یزدی]]''' در کتاب ''«[[پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌ (کتاب)|پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«[[عبایه بن ربعی]] گوید: [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} بسیار می‌فرمود: {{عربی|«سَلونی قَبلَ اَن تَفقِدونی»}}؛<ref>«از من بپرسید قبل از اینکه مرا نیابید»</ref>، به خدا سوگند که هیچ زمین سبز و یا خشکی نیست و نه گروهی که صد نفر را گمراه کند و یا صد نفر را هدایت کند مگر اینکه من می‌‍شناسم جلودار آن و محرک آن و سخنگوی آن را تا قیامت.
 
«[[عبایه بن ربعی]] گوید: [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} بسیار می‌فرمود: {{عربی|«سَلونی قَبلَ اَن تَفقِدونی»}}؛<ref>«از من بپرسید قبل از اینکه مرا نیابید»</ref>، به خدا سوگند که هیچ زمین سبز و یا خشکی نیست و نه گروهی که صد نفر را گمراه کند و یا صد نفر را هدایت کند مگر اینکه من می‌‍شناسم جلودار آن و محرک آن و سخنگوی آن را تا قیامت.


حضرت [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمود: به خدا سوگند، اگر بخواهم هر کدام از شما را به تمامی کارهایتان و رفت و آمدتان خبر دهم، خواهم داد ولی می‌ترسم که به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} درباره من کافر شوید. بدانید که من این اخبار را به عده‌ای که از این نظر مصون هستند خواهم داد. و سوگند به آن خدائی که [[پیامبر]]{{صل}} را به حق به پیامبری برگزید و از میان مردم انتخاب کرد، من جز سخن راست نمی‌گویم، تمامی اینها را او به من سپرده است، جایگاه هلاکت هر هلا‌ک‌شونده و نجات هر نجات‌یابنده و به سرانجام این امر و خلاصه هیچ مسأله‌ای نماند که بر سرم بگذرد مگر اینکه در گوش من نهاد و به من تعلیم نمود.
حضرت [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمود: به خدا سوگند، اگر بخواهم هر کدام از شما را به تمامی کارهایتان و رفت و آمدتان خبر دهم، خواهم داد ولی می‌ترسم که به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} درباره من کافر شوید. بدانید که من این اخبار را به عده‌ای که از این نظر مصون هستند خواهم داد. و سوگند به آن خدائی که [[پیامبر]]{{صل}} را به حق به پیامبری برگزید و از میان مردم انتخاب کرد، من جز سخن راست نمی‌گویم، تمامی اینها را او به من سپرده است، جایگاه هلاکت هر هلا‌ک‌شونده و نجات هر نجات‌یابنده و به سرانجام این امر و خلاصه هیچ مسأله‌ای نماند که بر سرم بگذرد مگر اینکه در گوش من نهاد و به من تعلیم نمود.
خط ۱۷۷: خط ۱۹۰:
| پاسخ‌دهنده = محمد حسن قدردان قراملکی
| پاسخ‌دهنده = محمد حسن قدردان قراملکی
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]'''، در کتاب ''«[[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]'''، در کتاب ''«[[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«[[امام علی]]{{ع}} بارها به [[علم غیب]] خویش تصریح داشته است، چنان که می‌فرماید: {{عربی|«ألا و إنا أهل بیت من علم الله علمنا و بحکم الله حکمنا و من قول صادق سمعنا»}}<ref> «همانا ما خاندانی هستیم که علم خداوند متعال علم ما می‌باشد و به حکم خداوند متعال حکم می‌کنیم و از راستگویی سخن شنیده‌ایم».شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۷۶.</ref> در این حدیث حضرت، علم [[اهل بیت]] را به صورت شفاف از جانب خداوند توصیف و تأکید می‌کند که منبع علم و شنیدن ما قول صادق است که در آن هیچ احتمال خلاف و خطایی نیست. {{عربی|«أَلهَمَنِی اللهُ عَزَّوَجَلَّ عِلمَ ما فِیهِ»}}.<ref> «خداوند متعال دانش آنچه در آن است را به من الهام فرمود»[[بحار الأنوار (کتاب)|بحار الأنوار]]، ج ۲۶، ص۴.</ref> حضرت در خطبه دیگر تأکید می‌کند که به اموری که از دید مردم نهان است، علم و آگاهی دارد. {{عربی|«لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ مِمَّا طُوِیَ عَنْکُمْ غَیْبُهُ»}}.<ref>«اگر نسبت به آنچه می‌دانم و از شما پوشیده مانده آگاهی بیابید»نهج البلاغه خطبه ۱۱۵.</ref> در این خطبه حضرت به اموری که در سراپرده غیب است، مانند خبردادن از ظهور حجاج بن یوسف، اذعان می‌کند. حضرت با اتکا به علم غیب خویش از مردم می‌خواست پیش از آنکه حضرت را از دست بدهند از هر مسئله و نکته‌ای سؤال نمایند: {{عربی|«فَاسألُونی قبلَ أن تَفقِدُونی، فَوَالذی نَفسِی بِیَدِهِ لا تَسألُونِّی عن شَیءٍ فیما بَینَکُم و بینَ الساعَةِ، و لا عَن فئةٍ تَهدِی مِائةً و تُضِلُّ مِائةً إلاّ أنبَأتُکُم...»}}.<ref>«پس از من بپرسید قبل از آنی که دیگر مرا نیابید، سوگند به آنکه جانم در دست اوست، از هر چیزی که نزد شما تا روز قیامت وجود دارد، و نیز از گروهی که صد نفری را هدایت کنند و صد نفری را گمراه کنند نپرسید مگر آنکه شما را نسبت به آن آگاه سازم...»نهج البلاغه، خطبه ۹۲.</ref> حضرت در این کلام خویش می‌فرماید: از هر نکته و رازی تا قیامت سؤال کنید به آن جواب خواهم داد. حضرت در خطبه دیگر بعد از درخواست از سؤال از همه چیز می‌فزاید که وی به راه‌های آسمان از راه‌های زمین آگاه‌تر است. [[امام علی]] {{ع}} در موارد متعدد به پیشگویی حوادث آینده - که در اصطلاح ملاحم تعبیر می‌شود- می‌پرداخت که از عهده هیچ کس بر نمی‌آید . اینجا می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد: (۱): خبر دادن از ویرانی کوفه؛ (۲): خبر دادن از ویرانی و حمله به بصره؛ (۳): پیشگویی حاکمیت بنی امیه و انقراض آن؛ (۴): پیشگویی ظهور حجاج بن یوسف با عنوان «غلام ثقیف»؛ (۵): تعیین کشتار دو طرف مقابل در جنگ نهروان قبل از جنگ؛ (۶): پیشگویی حمله مغولان و جنایت آنها»<ref>پاسخ به شبهات کلامی: امامت، ص ۲۰۵.</ref>.
 
«[[امام علی]]{{ع}} بارها به [[علم غیب]] خویش تصریح داشته است، چنان که می‌فرماید: {{عربی|«ألا و إنا أهل بیت من علم الله علمنا و بحکم الله حکمنا و من قول صادق سمعنا»}}<ref> «همانا ما خاندانی هستیم که علم خداوند متعال علم ما می‌باشد و به حکم خداوند متعال حکم می‌کنیم و از راستگویی سخن شنیده‌ایم».شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۷۶.</ref> در این حدیث حضرت، علم [[اهل بیت]] را به صورت شفاف از جانب خداوند توصیف و تأکید می‌کند که منبع علم و شنیدن ما قول صادق است که در آن هیچ احتمال خلاف و خطایی نیست. {{عربی|«أَلهَمَنِی اللهُ عَزَّوَجَلَّ عِلمَ ما فِیهِ»}}.<ref> «خداوند متعال دانش آنچه در آن است را به من الهام فرمود»[[بحار الأنوار (کتاب)|بحار الأنوار]]، ج ۲۶، ص۴.</ref> حضرت در خطبه دیگر تأکید می‌کند که به اموری که از دید مردم نهان است، علم و آگاهی دارد. {{عربی|«لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ مِمَّا طُوِیَ عَنْکُمْ غَیْبُهُ»}}.<ref>«اگر نسبت به آنچه می‌دانم و از شما پوشیده مانده آگاهی بیابید»نهج البلاغه خطبه ۱۱۵.</ref> در این خطبه حضرت به اموری که در سراپرده غیب است، مانند خبردادن از ظهور حجاج بن یوسف، اذعان می‌کند. حضرت با اتکا به علم غیب خویش از مردم می‌خواست پیش از آنکه حضرت را از دست بدهند از هر مسئله و نکته‌ای سؤال نمایند: {{عربی|«فَاسألُونی قبلَ أن تَفقِدُونی، فَوَالذی نَفسِی بِیَدِهِ لا تَسألُونِّی عن شَیءٍ فیما بَینَکُم و بینَ الساعَةِ، و لا عَن فئةٍ تَهدِی مِائةً و تُضِلُّ مِائةً إلاّ أنبَأتُکُم...»}}.<ref>«پس از من بپرسید قبل از آنی که دیگر مرا نیابید، سوگند به آنکه جانم در دست اوست، از هر چیزی که نزد شما تا روز قیامت وجود دارد، و نیز از گروهی که صد نفری را هدایت کنند و صد نفری را گمراه کنند نپرسید مگر آنکه شما را نسبت به آن آگاه سازم...»نهج البلاغه، خطبه ۹۲.</ref> حضرت در این کلام خویش می‌فرماید: از هر نکته و رازی تا قیامت سؤال کنید به آن جواب خواهم داد. حضرت در خطبه دیگر بعد از درخواست از سؤال از همه چیز می‌فزاید که وی به راه‌های آسمان از راه‌های زمین آگاه‌تر است. [[امام علی]] {{ع}} در موارد متعدد به پیشگویی حوادث آینده - که در اصطلاح ملاحم تعبیر می‌شود- می‌پرداخت که از عهده هیچ کس بر نمی‌آید . اینجا می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد: (۱): خبر دادن از ویرانی کوفه؛ (۲): خبر دادن از ویرانی و حمله به بصره؛ (۳): پیشگویی حاکمیت بنی امیه و انقراض آن؛ (۴): پیشگویی ظهور حجاج بن یوسف با عنوان «غلام ثقیف»؛ (۵): تعیین کشتار دو طرف مقابل در جنگ نهروان قبل از جنگ؛ (۶): پیشگویی حمله مغولان و جنایت آنها»<ref>پاسخ به شبهات کلامی: امامت، ص ۲۰۵.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۸۴: خط ۱۹۸:
| پاسخ‌دهنده = سید جعفر حسینی
| پاسخ‌دهنده = سید جعفر حسینی
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جعفر حسینی]]''' در کتاب ''«[[آشنایی با نهج البلاغه امام علی (کتاب)|آشنایی با نهج البلاغه امام علی]]»'' در این باره گفته است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جعفر حسینی]]''' در کتاب ''«[[آشنایی با نهج البلاغه امام علی (کتاب)|آشنایی با نهج البلاغه امام علی]]»'' در این باره گفته است:
::::::«بدون شک [[امیر المؤمنین]]{{ع}} از مسائل پنهان گذشته و اتفاقات آینده اطلاع دقیق و صحیح داشته است، آن هم نه از روی نتیجه‏‌گیری از مقدمات و علل ظاهری بلکه در اثر آموزشهای ربانی و بهره‏‌گیری از علوم نبوی که علمه شدید القوی و برای مردم بر حسب اقتضای مصلحت گوشه‏ای از آن علوم را بیان می‏کرد و قضاوتهای محیر العقول آن حضرت نمونه‏ای از آن است.  
 
«بدون شک [[امیر المؤمنین]]{{ع}} از مسائل پنهان گذشته و اتفاقات آینده اطلاع دقیق و صحیح داشته است، آن هم نه از روی نتیجه‏‌گیری از مقدمات و علل ظاهری بلکه در اثر آموزشهای ربانی و بهره‏‌گیری از علوم نبوی که علمه شدید القوی و برای مردم بر حسب اقتضای مصلحت گوشه‏ای از آن علوم را بیان می‏کرد و قضاوتهای محیر العقول آن حضرت نمونه‏ای از آن است.  
::::::[[علامه امینی]]<ref>الغدیر ج ۵، ص ۵۲ - ۵۹.</ref> بهترین پاسخ را به این شبهه داده است که ما در اینجا خلاصه‏ای از آن را نقل می‏‌نمائیم: علم به غیب و آنچه در پس بوده است و دانستن اتفاقات گذشته و آینده برای تمام انسانها همچون علم به شهود امکان‏‌پذیر است. مشروط به اینکه آن را از عالمی که خداوند متعال به او حقائق را آموخته اقتباس نمایند و هیچگونه مانعی در آن نیست. آیا مگر آنچه را که مؤمنین به آن اعتقاد دارند از قبیل: ایمان به خدا و فرشتگان و کتابهای آسمانی و پیامبران الهی و روز قیامت و بهشت و دوزخ و زندگانی پس از مرگ و لقاء پروردگار و محاسبه در روز رستاخیز و ثواب و عقاب و حور و قصور و تمام اینها از مصادیق ایمان و علم به غیب نیست؟ بلکه خداوند در وصف متقین می‏‌فرماید {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ}} <ref> همان کسانی که غیب را باور می‌دارند؛ سوره بقره، آیه: ۳.</ref> و نیز فرموده: {{متن قرآن|جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا }} <ref> بهشت‌هایی جاودان که (خداوند) بخشنده به بندگانش در (جهان) نهان وعده کرده است؛ بی‌گمان وعده او شدنی است؛ سوره مریم، آیه: ۶۱.</ref> البته از آنجا که مقام [[نبوت]] و منصب رسالت الهی اقتضا دارد که شخص نبی بیش از دیگران از ماجراهای گذشته و اتفاقات آینده آگاه باشد خداوند [[انبیاء]] و اولیاء خاصش را از اسرار بیشتری آگاه می‏سازد لذا می‏‌فرماید: {{متن قرآن|وَكُلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ }} <ref> و همه آنچه را که از اخبار پیامبران برای تو حکایت می‌کنیم، چیزی است که با آن دلت را استوار می‌داریم در حالی که در این سوره برای تو حقیقت و برای مؤمنان اندرز و یادکردی آمده است؛ سوره هود، آیه: ۱۲۰.</ref> و از این رو داستانهای پیامبران گذشته را برای پیامبرش بازگو کرده و پس از بیان داستان مریم در سوره آل عمران {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ]] }} <ref> این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم و تو هنگامی که آنان تیرچه‌های قرعه خود را در آب می‌افکندند تا بدانند کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم در این کار ستیزه می‌ورزیدند نزد آنان نبودی؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.</ref> و داستان برادران یوسف در سوره یوسف آیه ۱۰۲ می‌‏فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ]]}} <ref> این از خبرهای نهانی است که به تو وحی؛ سوره یوسف، آیه: ۱۰۲.</ref> و همچنین پس از نقل داستان نوح در سوره هود می‏‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ]]}} <ref> این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ سوره هود، آیه: ۴۹.</ref>. بدیهی است که خداوند متعال اینگونه علم غیب را فقط به [[انبیاء]] و اولیاء خاصش عنایت می‏‌فرماید و دو آیه شریفه سوره جن گواه این مدعا است: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]] }} <ref> او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.</ref>. و همچنین در سوره بقره می‌‏فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۵۵ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ]]}} <ref> به آشکار و پنهان آنان  داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۵.</ref>.
::::::[[علامه امینی]]<ref>الغدیر ج ۵، ص ۵۲ - ۵۹.</ref> بهترین پاسخ را به این شبهه داده است که ما در اینجا خلاصه‏ای از آن را نقل می‏‌نمائیم: علم به غیب و آنچه در پس بوده است و دانستن اتفاقات گذشته و آینده برای تمام انسانها همچون علم به شهود امکان‏‌پذیر است. مشروط به اینکه آن را از عالمی که خداوند متعال به او حقائق را آموخته اقتباس نمایند و هیچگونه مانعی در آن نیست. آیا مگر آنچه را که مؤمنین به آن اعتقاد دارند از قبیل: ایمان به خدا و فرشتگان و کتابهای آسمانی و پیامبران الهی و روز قیامت و بهشت و دوزخ و زندگانی پس از مرگ و لقاء پروردگار و محاسبه در روز رستاخیز و ثواب و عقاب و حور و قصور و تمام اینها از مصادیق ایمان و علم به غیب نیست؟ بلکه خداوند در وصف متقین می‏‌فرماید {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ}} <ref> همان کسانی که غیب را باور می‌دارند؛ سوره بقره، آیه: ۳.</ref> و نیز فرموده: {{متن قرآن|جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا }} <ref> بهشت‌هایی جاودان که (خداوند) بخشنده به بندگانش در (جهان) نهان وعده کرده است؛ بی‌گمان وعده او شدنی است؛ سوره مریم، آیه: ۶۱.</ref> البته از آنجا که مقام [[نبوت]] و منصب رسالت الهی اقتضا دارد که شخص نبی بیش از دیگران از ماجراهای گذشته و اتفاقات آینده آگاه باشد خداوند [[انبیاء]] و اولیاء خاصش را از اسرار بیشتری آگاه می‏سازد لذا می‏‌فرماید: {{متن قرآن|وَكُلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ }} <ref> و همه آنچه را که از اخبار پیامبران برای تو حکایت می‌کنیم، چیزی است که با آن دلت را استوار می‌داریم در حالی که در این سوره برای تو حقیقت و برای مؤمنان اندرز و یادکردی آمده است؛ سوره هود، آیه: ۱۲۰.</ref> و از این رو داستانهای پیامبران گذشته را برای پیامبرش بازگو کرده و پس از بیان داستان مریم در سوره آل عمران {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ]] }} <ref> این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم و تو هنگامی که آنان تیرچه‌های قرعه خود را در آب می‌افکندند تا بدانند کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم در این کار ستیزه می‌ورزیدند نزد آنان نبودی؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.</ref> و داستان برادران یوسف در سوره یوسف آیه ۱۰۲ می‌‏فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ]]}} <ref> این از خبرهای نهانی است که به تو وحی؛ سوره یوسف، آیه: ۱۰۲.</ref> و همچنین پس از نقل داستان نوح در سوره هود می‏‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ]]}} <ref> این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ سوره هود، آیه: ۴۹.</ref>. بدیهی است که خداوند متعال اینگونه علم غیب را فقط به [[انبیاء]] و اولیاء خاصش عنایت می‏‌فرماید و دو آیه شریفه سوره جن گواه این مدعا است: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]] }} <ref> او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.</ref>. و همچنین در سوره بقره می‌‏فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۵۵ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ]]}} <ref> به آشکار و پنهان آنان  داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۵.</ref>.


خط ۲۱۸: خط ۲۳۳:
| پاسخ‌دهنده = علی اکبر بابازاده
| پاسخ‌دهنده = علی اکبر بابازاده
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی اکبر بابازاده|بابازاده]]''' در کتاب ''«[[آفتاب ولایت (کتاب)|آفتاب ولایت]]»'' در این باره گفته است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی اکبر بابازاده|بابازاده]]''' در کتاب ''«[[آفتاب ولایت (کتاب)|آفتاب ولایت]]»'' در این باره گفته است:
::::::«[[امام علی|مولای متقیان]]{{ع}} در طول زندگی و [[حیات]]ش بارها در میان انبوه مردم، خواه بالای منبر و هنگام خطابه‌‏ها، و یا در هنگام شهادت پس از ضربت‏ [[ابن ملجم مرادی‏]]، و یا سایر مواقع می‏‌فرمود:ای مردم! هر چه می‏‌خواهید از من بپرسید، از گذشته تا روز قیامت هر چه اتفاق افتاده و یا اتفاق می‏‌افتد آگاهم، و می‏‌دانم هر کسی چگونه و به چه کیفیت از دنیا می‏‌رود، من به آسمان‏ها از زمین آشناترم، بدانید که علوم اولین و آخرین همه در اختیار من است، من به کتاب تورات و انجیل و زبور،از پیروان خود آنان آگاهتر می‏‌باشم،...  
 
«[[امام علی|مولای متقیان]]{{ع}} در طول زندگی و [[حیات]]ش بارها در میان انبوه مردم، خواه بالای منبر و هنگام خطابه‌‏ها، و یا در هنگام شهادت پس از ضربت‏ [[ابن ملجم مرادی‏]]، و یا سایر مواقع می‏‌فرمود:ای مردم! هر چه می‏‌خواهید از من بپرسید، از گذشته تا روز قیامت هر چه اتفاق افتاده و یا اتفاق می‏‌افتد آگاهم، و می‏‌دانم هر کسی چگونه و به چه کیفیت از دنیا می‏‌رود، من به آسمان‏ها از زمین آشناترم، بدانید که علوم اولین و آخرین همه در اختیار من است، من به کتاب تورات و انجیل و زبور،از پیروان خود آنان آگاهتر می‏‌باشم،...  
::::::بخشی از سخنان آن حضرت بدین قرار است، که به متون آنها اشاره می‏‌نماییم: {{عربی|« فَاسْأَلُونِي قَبْلَ‏ أَنْ‏ تَفْقِدُونِي‏، فَوَ الَّذِي‏ نَفْسِي‏ بِيَدِهِ‏ لَا تَسْأَلُونَنِي‏ عَنْ شَيْ‏ءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ، وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً، إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا، وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا، وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ مَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتا‏‏‏»}}<ref> «از من بپرسید قبل از آنی که مرا از دست بدهید، قسم به خداوندی که جانم در دست اوست از من درباره مسأله ای در میان شما تا روز قیامت نخواهید ‌پرسید مگر اینکه شما را نسبت به آن آگاه خواهم ساخت، و هم‌چنین از گروهی که صد نفر را هدایت نمایند و صد نفر را گمراه سازند نمی‌پرسید مگر اینکه شما را نسبت به دعوت کننده آنها، و فرمانده آنها و هدایت‌کننده آنها، و خوابگاه شتران آنها، و محل فرود آمدن ایشان، و هر آنکه از آنان کشته شود، و هر کس که از ایشان به مرگ طبیعی بمیرد؛ آگاه خواهم ساخت.» متن خطبه ۹۲ فيض الاسلام ص ۲۷۳، ابن ابى الحديد ج ۷ ص ۴۴.</ref> همچنین {{عربی|« أَيُّهَا النَّاسُ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلَأَنَا بِطُرُقِ‏ السَّمَاءِ أَعْلَمُ‏ مِنِّي‏ بِطُرُقِ‏ الْأَرْض‏‏‏‏»}}<ref>"ای مردم از من بپرسید قبل از آنی که دیگر مرا نیابید، سوگند که من نسبت به راههای آسمان از راههای زمین آشناتر هستم"</ref> از من بپرسید قبل از آن که مرا نیابید، سوگند به آن خدایی که جان من در دست قدرت او است، هر چه از وقایع،از حالا تا رستاخیز اتفاق می‌‏افتد، و از گروهی که صد نفر را هدایت نموده، و صد نفر دیگر را گمراه می‌‏سازند، هر چه بپرسید، من از آنها خبر می‏‌دهم،و می‏‌گویم که: خواننده، و جلودار، و راننده آنان کیستند، و خبر می‏‌دهدم که: محل فرود آمدن و بارگیری آنان کجاست! و کدامشان با مرگ طبیعی می‏‌میرد و چه کسی از آنان کشته می‏‌شود!!<ref>متن خطبه ۹۲ فيض الاسلام ص ۲۷۳،ابن ابى الحديد ج ۷ ص ۴۴.</ref>
::::::بخشی از سخنان آن حضرت بدین قرار است، که به متون آنها اشاره می‏‌نماییم: {{عربی|« فَاسْأَلُونِي قَبْلَ‏ أَنْ‏ تَفْقِدُونِي‏، فَوَ الَّذِي‏ نَفْسِي‏ بِيَدِهِ‏ لَا تَسْأَلُونَنِي‏ عَنْ شَيْ‏ءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ، وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً، إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا، وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا، وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ مَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتا‏‏‏»}}<ref> «از من بپرسید قبل از آنی که مرا از دست بدهید، قسم به خداوندی که جانم در دست اوست از من درباره مسأله ای در میان شما تا روز قیامت نخواهید ‌پرسید مگر اینکه شما را نسبت به آن آگاه خواهم ساخت، و هم‌چنین از گروهی که صد نفر را هدایت نمایند و صد نفر را گمراه سازند نمی‌پرسید مگر اینکه شما را نسبت به دعوت کننده آنها، و فرمانده آنها و هدایت‌کننده آنها، و خوابگاه شتران آنها، و محل فرود آمدن ایشان، و هر آنکه از آنان کشته شود، و هر کس که از ایشان به مرگ طبیعی بمیرد؛ آگاه خواهم ساخت.» متن خطبه ۹۲ فيض الاسلام ص ۲۷۳، ابن ابى الحديد ج ۷ ص ۴۴.</ref> همچنین {{عربی|« أَيُّهَا النَّاسُ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلَأَنَا بِطُرُقِ‏ السَّمَاءِ أَعْلَمُ‏ مِنِّي‏ بِطُرُقِ‏ الْأَرْض‏‏‏‏»}}<ref>"ای مردم از من بپرسید قبل از آنی که دیگر مرا نیابید، سوگند که من نسبت به راههای آسمان از راههای زمین آشناتر هستم"</ref> از من بپرسید قبل از آن که مرا نیابید، سوگند به آن خدایی که جان من در دست قدرت او است، هر چه از وقایع،از حالا تا رستاخیز اتفاق می‌‏افتد، و از گروهی که صد نفر را هدایت نموده، و صد نفر دیگر را گمراه می‌‏سازند، هر چه بپرسید، من از آنها خبر می‏‌دهم،و می‏‌گویم که: خواننده، و جلودار، و راننده آنان کیستند، و خبر می‏‌دهدم که: محل فرود آمدن و بارگیری آنان کجاست! و کدامشان با مرگ طبیعی می‏‌میرد و چه کسی از آنان کشته می‏‌شود!!<ref>متن خطبه ۹۲ فيض الاسلام ص ۲۷۳،ابن ابى الحديد ج ۷ ص ۴۴.</ref>
::::::عن‏ [[ابن نباته‏]] قال: لما بوی بالخلافة... قال: {{عربی|« يَا مَعْشَرَ النَّاسِ‏ سَلُونِي‏ قَبْلَ‏ أَنْ تَفْقِدُونِي سَلُونِي فَإِنَّ عِنْدِي عِلْمَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ ثُنِيَ لِيَ الْوِسَادَةُ لَحَكَمْتُ بَيْنَ أَهْلِ التَّوْرَاةِ بِتَوْرَاتِهِمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْإِنْجِيلِ بِإِنْجِيلِهِمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الزَّبُورِ بِزَبُورِهِمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْفُرْقَانِ بِفُرْقَانِهِم‏‏‏‏‏»}}<ref>ای مردم! بپرسید از من، پیش از آن که من از میان شما بروم، سوگند به خدا که من به راههای آسمان‏ها از زمین آشناترم!! ای مردم!پیش از آن که من از میان شما بروم هر چه می‌‏خواهید از من بپرسید، زیرا علوم اولین و آخرین در نزد من است، به خدا قسم اگر من در مسند داوری بنشینم، میان اهل تورات از کتاب خودشان داوری می‏‌کنم،و به اهل انجیل از کتاب آنان، و به اهل زبور از زبور، قضاوت نموده، و به مردم مسلمان نیز از قرآن مجید بیان می‌‏کنم؛ بحار الانوار ج ۴۰ ص ۱۴۴ ح ۵۱،و ص ۱۳۰ ح ۶ با مطالب ديگر در اين زمينه .</ref>
::::::عن‏ [[ابن نباته‏]] قال: لما بوی بالخلافة... قال: {{عربی|« يَا مَعْشَرَ النَّاسِ‏ سَلُونِي‏ قَبْلَ‏ أَنْ تَفْقِدُونِي سَلُونِي فَإِنَّ عِنْدِي عِلْمَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ ثُنِيَ لِيَ الْوِسَادَةُ لَحَكَمْتُ بَيْنَ أَهْلِ التَّوْرَاةِ بِتَوْرَاتِهِمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْإِنْجِيلِ بِإِنْجِيلِهِمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الزَّبُورِ بِزَبُورِهِمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْفُرْقَانِ بِفُرْقَانِهِم‏‏‏‏‏»}}<ref>ای مردم! بپرسید از من، پیش از آن که من از میان شما بروم، سوگند به خدا که من به راههای آسمان‏ها از زمین آشناترم!! ای مردم!پیش از آن که من از میان شما بروم هر چه می‌‏خواهید از من بپرسید، زیرا علوم اولین و آخرین در نزد من است، به خدا قسم اگر من در مسند داوری بنشینم، میان اهل تورات از کتاب خودشان داوری می‏‌کنم،و به اهل انجیل از کتاب آنان، و به اهل زبور از زبور، قضاوت نموده، و به مردم مسلمان نیز از قرآن مجید بیان می‌‏کنم؛ بحار الانوار ج ۴۰ ص ۱۴۴ ح ۵۱،و ص ۱۳۰ ح ۶ با مطالب ديگر در اين زمينه .</ref>
خط ۲۵۹: خط ۲۷۵:
| پاسخ‌دهنده = سید عبدالحمید ابطحی
| پاسخ‌دهنده = سید عبدالحمید ابطحی
| پاسخ = آقای دکتر '''[[سید عبدالحمید ابطحی]]''' در مقاله  ''«[[فرآیند آگاهی شیعیان از علم غیب امامان (مقاله)|فرآیند آگاهی شیعیان از علم غیب امامان]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آقای دکتر '''[[سید عبدالحمید ابطحی]]''' در مقاله  ''«[[فرآیند آگاهی شیعیان از علم غیب امامان (مقاله)|فرآیند آگاهی شیعیان از علم غیب امامان]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«کتاب شریف احقاق الحق در جلد هشتم نمونه‌هایی از [[علم غیب]] [[امام علی]] {{ع}} را گزارش کرده است. این اخبار بر دو قسم است:  
 
«کتاب شریف احقاق الحق در جلد هشتم نمونه‌هایی از [[علم غیب]] [[امام علی]] {{ع}} را گزارش کرده است. این اخبار بر دو قسم است:  
::::::الف) خبرهایی که تحقق و صدق آنها در زمان [[حیات]] حضرت یا با فاصله کمی مشاهده شده‌اند؛  
::::::الف) خبرهایی که تحقق و صدق آنها در زمان [[حیات]] حضرت یا با فاصله کمی مشاهده شده‌اند؛  
::::::ب) خبرهایی که تحقق آنها بعد از شهادت و تا دوران صادقین مشاهده شده‌اند.
::::::ب) خبرهایی که تحقق آنها بعد از شهادت و تا دوران صادقین مشاهده شده‌اند.
خط ۳۱۱: خط ۳۲۸:
| پاسخ‌دهنده = محمد هادی ملازاده
| پاسخ‌دهنده = محمد هادی ملازاده
| پاسخ = آقای دکتر [[محمد هادی ملازاده]] در مقاله ''«[[نقد کتاب عصای موسی در مسأله نفی آگاهی ائمه از جزئیات وفات خود (مقاله)|نقد کتاب عصای موسی در مسأله نفی آگاهی ائمه از جزئیات وفات خود]]»'' در این‌باره گفته‌است:
| پاسخ = آقای دکتر [[محمد هادی ملازاده]] در مقاله ''«[[نقد کتاب عصای موسی در مسأله نفی آگاهی ائمه از جزئیات وفات خود (مقاله)|نقد کتاب عصای موسی در مسأله نفی آگاهی ائمه از جزئیات وفات خود]]»'' در این‌باره گفته‌است:
::::::«[[علامه خوئی]] در شرح نهج البلاغۀ خود، ذیل روایت مذکور در دلیل چهارم مطالبی را آورده است که خلاصۀ آن چنین است: [[معتزلی]] توضیحی دارد که دلالت می‌کند [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} به طور اجمالی از کیفیت قتل خود مطلع بودند؛ ولی به آن به تفصیل و از همه نظر علم نداشتند شارح بحرانی نیز از او تبعیت کرده و برای تأیید این نظر، آیۀ ۳۴ سورۀ لقمان را آورده است {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ]]}}<ref>«بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بی‌گمان خداوند دانایی آگاه است».</ref>. بسیار جای تعجب است که چگونه این دو شارح معتقد بوده‌اند که آن حضرت به زمان و مکان شهادت خویش به طور تفصیلی آگاه نبوده‌اند؛ از جمله این روایات که: قبل از این که مرا از دست بدهید، از من سؤال کنید؛ قسم به کسی که نفس من به دست اوست، هیچ چیزی را که پس از شما و قبل از قیامت هست از من نمی‌پرسید؛ مگر اینکه شما را آگاه کنم و از هیچ گروهی که دسته‌ای صد نفره را هدایت کنند یا دسته‌ای صد نفره را گمراه کنند نمی‌پرسید؛ مگر آنکه شما را از جار زنندۀ آنها و رهبرشان و جلو برنده‌شان و محل اطراقشان و محل زمین گذاردن بارشان مطلع سازم و این که کدام یک از آنها کشته می‌شود و کدام یک (به مرگ عادی) می‌میرد... شارح بحرانی نیز –با اینکه از علمای امامیه است- چگونه دستش از اخباری کوتاه بوده است که عامه و خاصه نقل کرده‌اند دال بر آگاهی [[ائمه]] {{عم}} به وقت مرگشان و مرگ شیعیانشان؛ حال آنکه این اخبار قریب به تواتر بلکه متواتر معنوی‌اند....؟!
 
«[[علامه خوئی]] در شرح نهج البلاغۀ خود، ذیل روایت مذکور در دلیل چهارم مطالبی را آورده است که خلاصۀ آن چنین است: [[معتزلی]] توضیحی دارد که دلالت می‌کند [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} به طور اجمالی از کیفیت قتل خود مطلع بودند؛ ولی به آن به تفصیل و از همه نظر علم نداشتند شارح بحرانی نیز از او تبعیت کرده و برای تأیید این نظر، آیۀ ۳۴ سورۀ لقمان را آورده است {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ]]}}<ref>«بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بی‌گمان خداوند دانایی آگاه است».</ref>. بسیار جای تعجب است که چگونه این دو شارح معتقد بوده‌اند که آن حضرت به زمان و مکان شهادت خویش به طور تفصیلی آگاه نبوده‌اند؛ از جمله این روایات که: قبل از این که مرا از دست بدهید، از من سؤال کنید؛ قسم به کسی که نفس من به دست اوست، هیچ چیزی را که پس از شما و قبل از قیامت هست از من نمی‌پرسید؛ مگر اینکه شما را آگاه کنم و از هیچ گروهی که دسته‌ای صد نفره را هدایت کنند یا دسته‌ای صد نفره را گمراه کنند نمی‌پرسید؛ مگر آنکه شما را از جار زنندۀ آنها و رهبرشان و جلو برنده‌شان و محل اطراقشان و محل زمین گذاردن بارشان مطلع سازم و این که کدام یک از آنها کشته می‌شود و کدام یک (به مرگ عادی) می‌میرد... شارح بحرانی نیز –با اینکه از علمای امامیه است- چگونه دستش از اخباری کوتاه بوده است که عامه و خاصه نقل کرده‌اند دال بر آگاهی [[ائمه]] {{عم}} به وقت مرگشان و مرگ شیعیانشان؛ حال آنکه این اخبار قریب به تواتر بلکه متواتر معنوی‌اند....؟!
::::::مرحوم خوئی پس از ذکر احادیثی در علم تفصیلی ائمه به زمان و مکان شهادتشان و ذکر سخنان بعضی از علمای شیعه در این باب، چنین نتیجه‌گیری کرده است: پس قطعاً آن حضرت مکان و زمان شهادت خود را به تفصیل می‌دانست بنابراین، عبارت فوق از خطبۀ ۱۴۹ نهج البلاغه را باید توجیه کرد می‌توان آن را چنین تفسیر کرد که: مراد از این که مدت‌ها در تفحص راز آن ن نبوده ابوده بوده بیبی بوده‌ام مخفی بودن حق و مظلومیت اهلش و ظاهر بودن باطل و غلبۀ اصحاب و کثرت اعوان آن است؛ زیرا حضرت امیر ابتدای امر نهایت سعی را برای گرفتن حق خویش کردند؛ ولی ممکن نشد و جریان حوادث به صورتی پیش رفت که به عقل کسی خطور نمی‌کرد و در آخر الامر هم وقتی حکومت به ایشان رسید.... فتنۀ حکمیت که از امور شگفت بود به وجود آمد و پس از آن وقتی لشکر جمع‌آوری کردند و خواستند به آنها حمله کنند مصیبت بزرگتر واقع شد. بنابراین، مراد از راز در عبارت فوق، سِرّ این امور و سبب آنها بود که خداوند آنها را برای من آشکار کرد و نخواست برای شما که عقولتان ضعیف است آشکار کند؛ چرا که این امر از غوامض مسائل قضا و قدر است...»<ref>[http://toraath.com/index.php?name=Sections&req=viewarticle&artid=195 نقد کتاب عصای موسی در مسأله نفی آگاهی ائمه از جزئیات وفات خود، فصلنامه پژوهش دینی (شماره ۲۰، بهار و تابستان ۱۳۸۹)]</ref>.
::::::مرحوم خوئی پس از ذکر احادیثی در علم تفصیلی ائمه به زمان و مکان شهادتشان و ذکر سخنان بعضی از علمای شیعه در این باب، چنین نتیجه‌گیری کرده است: پس قطعاً آن حضرت مکان و زمان شهادت خود را به تفصیل می‌دانست بنابراین، عبارت فوق از خطبۀ ۱۴۹ نهج البلاغه را باید توجیه کرد می‌توان آن را چنین تفسیر کرد که: مراد از این که مدت‌ها در تفحص راز آن ن نبوده ابوده بوده بیبی بوده‌ام مخفی بودن حق و مظلومیت اهلش و ظاهر بودن باطل و غلبۀ اصحاب و کثرت اعوان آن است؛ زیرا حضرت امیر ابتدای امر نهایت سعی را برای گرفتن حق خویش کردند؛ ولی ممکن نشد و جریان حوادث به صورتی پیش رفت که به عقل کسی خطور نمی‌کرد و در آخر الامر هم وقتی حکومت به ایشان رسید.... فتنۀ حکمیت که از امور شگفت بود به وجود آمد و پس از آن وقتی لشکر جمع‌آوری کردند و خواستند به آنها حمله کنند مصیبت بزرگتر واقع شد. بنابراین، مراد از راز در عبارت فوق، سِرّ این امور و سبب آنها بود که خداوند آنها را برای من آشکار کرد و نخواست برای شما که عقولتان ضعیف است آشکار کند؛ چرا که این امر از غوامض مسائل قضا و قدر است...»<ref>[http://toraath.com/index.php?name=Sections&req=viewarticle&artid=195 نقد کتاب عصای موسی در مسأله نفی آگاهی ائمه از جزئیات وفات خود، فصلنامه پژوهش دینی (شماره ۲۰، بهار و تابستان ۱۳۸۹)]</ref>.
}}
}}
خط ۳۱۹: خط ۳۳۷:
| پاسخ‌دهنده = محمد هادی غفاری
| پاسخ‌دهنده = محمد هادی غفاری
| پاسخ = آقایان دکتر '''[[محمد هادی غفاری]]''' و دکتر '''[[محمد رضا باغبان‌زاده امشه]]'''، در مقاله ''«[[نقد رویکرد ابن‌تیمیه در منهاج السنه در باب مقام علمی امام علی بر اساس متون اهل سنت (مقاله)|نقد رویکرد ابن‌تیمیه در منهاج السنه در باب مقام علمی امام علی بر اساس متون اهل سنت]]»'' در این‌باره گفته‌‌اند:
| پاسخ = آقایان دکتر '''[[محمد هادی غفاری]]''' و دکتر '''[[محمد رضا باغبان‌زاده امشه]]'''، در مقاله ''«[[نقد رویکرد ابن‌تیمیه در منهاج السنه در باب مقام علمی امام علی بر اساس متون اهل سنت (مقاله)|نقد رویکرد ابن‌تیمیه در منهاج السنه در باب مقام علمی امام علی بر اساس متون اهل سنت]]»'' در این‌باره گفته‌‌اند:
::::::«در باب [[علم امام]] [[علی]]{{ع}}، متکلمان شیعه معتقدند ایشان عالم‌ترین شخص پس از [[رسول خدا]]{{صل}} بوده است. آنها برای اثبات این ادعا، چنین استناد می‌کنند: [[علی]]{{ع}} از نظر حدس و ذکاوت بسیار قوی بود و به دلیل علاقه فراوان به یادگیری و مصاحبت همیشگی با [[رسول خدا]]{{صل}} به تعلیم از ایشان{{صل}} علاقه‌مند بود. وقتی کسی دارای این خصوصیات باشد، معلوم است که وی بعد از معلم خود داناتر از هر کسی خواهد بود. از این رو، پیامبر{{صل}} در حق علی{{ع}} فرمود: "قاضی‌ترین شما [[علی]]{{ع}} است"؛ و معلوم است که قضاوت به علوم بسیاری نیازمند است. تا جایی که بزرگان صحابه و تابعان در مسائلی که برای ایشان پیش می‌آمد به او مراجعه می‌کردند، سخن او را می‌پذیرفتند و از اجتهاد و رأی خود باز می‌گشتند. از سوی دیگر، دلیل دیگری که شیعیان به آن استناد می‌کنند، گفتار آن حضرت است که فرمود: "اگر زمینه فراهم می‌شد و من بر مسند می‌نشستم، برای اهل تورات با توراتشان و برای اهل قرآن با قرآنشان و میان اهل انجیل به انجیلشان و میان اهل زبور با زبورشان داوری می‌کردم. به خدا قسم هیچ آیه‌ای نازل نشده است در شب یا روز، دره یا کوه، مگر اینکه من بهتر از همه می‌دانم که درباره چه کسی و راجع به چه چیزی نازل شده است". این سخن دلالت بر آن دارد که [[حضرت]]{{ع}} به مجموع علوم الهی احاطه داشته است<ref>حلی، باب حادی عشر، ص ۱۰۷.</ref>»<ref>[[نقد رویکرد ابن‌تیمیه در منهاج السنه در باب مقام علمی امام علی بر اساس متون اهل سنت (مقاله)|نقد رویکرد ابن‌تیمیه در منهاج السنه در باب مقام علمی امام علی بر اساس متون اهل سنت]]، [[پژوهش‌نامه مذاهب اسلامی (نشریه)|دوفصلنامه پژوهش‌نامه مذاهب اسلامی]]، شماره ۵ ص ۷۰.</ref>.
 
«در باب [[علم امام]] [[علی]]{{ع}}، متکلمان شیعه معتقدند ایشان عالم‌ترین شخص پس از [[رسول خدا]]{{صل}} بوده است. آنها برای اثبات این ادعا، چنین استناد می‌کنند: [[علی]]{{ع}} از نظر حدس و ذکاوت بسیار قوی بود و به دلیل علاقه فراوان به یادگیری و مصاحبت همیشگی با [[رسول خدا]]{{صل}} به تعلیم از ایشان{{صل}} علاقه‌مند بود. وقتی کسی دارای این خصوصیات باشد، معلوم است که وی بعد از معلم خود داناتر از هر کسی خواهد بود. از این رو، پیامبر{{صل}} در حق علی{{ع}} فرمود: "قاضی‌ترین شما [[علی]]{{ع}} است"؛ و معلوم است که قضاوت به علوم بسیاری نیازمند است. تا جایی که بزرگان صحابه و تابعان در مسائلی که برای ایشان پیش می‌آمد به او مراجعه می‌کردند، سخن او را می‌پذیرفتند و از اجتهاد و رأی خود باز می‌گشتند. از سوی دیگر، دلیل دیگری که شیعیان به آن استناد می‌کنند، گفتار آن حضرت است که فرمود: "اگر زمینه فراهم می‌شد و من بر مسند می‌نشستم، برای اهل تورات با توراتشان و برای اهل قرآن با قرآنشان و میان اهل انجیل به انجیلشان و میان اهل زبور با زبورشان داوری می‌کردم. به خدا قسم هیچ آیه‌ای نازل نشده است در شب یا روز، دره یا کوه، مگر اینکه من بهتر از همه می‌دانم که درباره چه کسی و راجع به چه چیزی نازل شده است". این سخن دلالت بر آن دارد که [[حضرت]]{{ع}} به مجموع علوم الهی احاطه داشته است<ref>حلی، باب حادی عشر، ص ۱۰۷.</ref>»<ref>[[نقد رویکرد ابن‌تیمیه در منهاج السنه در باب مقام علمی امام علی بر اساس متون اهل سنت (مقاله)|نقد رویکرد ابن‌تیمیه در منهاج السنه در باب مقام علمی امام علی بر اساس متون اهل سنت]]، [[پژوهش‌نامه مذاهب اسلامی (نشریه)|دوفصلنامه پژوهش‌نامه مذاهب اسلامی]]، شماره ۵ ص ۷۰.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۳۲۶: خط ۳۴۵:
| پاسخ‌دهنده = عبدالرحیم موسوی
| پاسخ‌دهنده = عبدالرحیم موسوی
| پاسخ = آقای '''[[سید عبدالرحیم موسوی حصینی]]'''، در کتاب ''«[[آگاهی امامان از غیب  (کتاب)|آگاهی امامان از غیب]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آقای '''[[سید عبدالرحیم موسوی حصینی]]'''، در کتاب ''«[[آگاهی امامان از غیب  (کتاب)|آگاهی امامان از غیب]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«بنابر ادله نقلی و عقلی که در جای خود اثبات شده است از آنجا که [[امام علی|امام علی بن ابی طالب]] جانشین تعیین شده پس از [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]] است، پس خداوند سبحان به امام نیز [[علم غیب]] بخشیده است، همان‌گونه که به پیامبر عطا فرمود تا توانایی ایفای مسئولیت‌های رسالت خود را داشته باشد. در این راستا، برخی از آیات و روایات که [[علم غیب]] امام را تأیید می‌کند می‌آوریم:
 
«بنابر ادله نقلی و عقلی که در جای خود اثبات شده است از آنجا که [[امام علی|امام علی بن ابی طالب]] جانشین تعیین شده پس از [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]] است، پس خداوند سبحان به امام نیز [[علم غیب]] بخشیده است، همان‌گونه که به پیامبر عطا فرمود تا توانایی ایفای مسئولیت‌های رسالت خود را داشته باشد. در این راستا، برخی از آیات و روایات که [[علم غیب]] امام را تأیید می‌کند می‌آوریم:
:::::#{{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}}؛<ref>« و کسی که دانش کتاب نزد اوست»؛ سوره رعد، آیه ۴۳.</ref> که همه (شیعه و سنی) گفته‌اند منظور [[علی بن ابی طالب]] است.<ref>شواهد التتریل: ج ۱، ص ۳۰۷؛ حاکم حسکانى: توضیح الدلائل، ص ۱۶۳، علامه [[شهاب‌الدین شیرازی]]؛ النور المشتعل: ص ۱۲۵، [[حافظ ابى نعیم احمد بن عبدالله شافعی]]؛ تتریل الایات: ص ۱۵، حافظ حسین حبرى، نسخه خطی؛ ینابیع المودة: ص ۱۰۳، علامه قندوزى حنفى، چاپ استانبول؛ ارجح المطالب: ص ۸۶ و ۱۱۱، چاپ لاهور، علامه شیخ عبیدالله حنفی؛ الجامع لاحکام القرآن: ج ۹، ص ۳۳۶، علامه ابى‌عبدالله محمد بن احمد انصاری؛ الاتقان: ج ۱، ص ۱۳، سیوطى.</ref>
:::::#{{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}}؛<ref>« و کسی که دانش کتاب نزد اوست»؛ سوره رعد، آیه ۴۳.</ref> که همه (شیعه و سنی) گفته‌اند منظور [[علی بن ابی طالب]] است.<ref>شواهد التتریل: ج ۱، ص ۳۰۷؛ حاکم حسکانى: توضیح الدلائل، ص ۱۶۳، علامه [[شهاب‌الدین شیرازی]]؛ النور المشتعل: ص ۱۲۵، [[حافظ ابى نعیم احمد بن عبدالله شافعی]]؛ تتریل الایات: ص ۱۵، حافظ حسین حبرى، نسخه خطی؛ ینابیع المودة: ص ۱۰۳، علامه قندوزى حنفى، چاپ استانبول؛ ارجح المطالب: ص ۸۶ و ۱۱۱، چاپ لاهور، علامه شیخ عبیدالله حنفی؛ الجامع لاحکام القرآن: ج ۹، ص ۳۳۶، علامه ابى‌عبدالله محمد بن احمد انصاری؛ الاتقان: ج ۱، ص ۱۳، سیوطى.</ref>
:::::#{{متن قرآن|ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا}}؛<ref>«سپس این کتاب را به کسانی از بندگان خویش که برگزیده‌ایم به میراث دادیم»؛ سوره فاطر، آیه ۳۲.</ref>  
:::::#{{متن قرآن|ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا}}؛<ref>«سپس این کتاب را به کسانی از بندگان خویش که برگزیده‌ایم به میراث دادیم»؛ سوره فاطر، آیه ۳۲.</ref>  
خط ۳۴۷: خط ۳۶۷:
| پاسخ‌دهنده = سید ملک محمد مرعشی
| پاسخ‌دهنده = سید ملک محمد مرعشی
| پاسخ = آقای '''[[سید ملک محمد مرعشی]]''' در کتاب ''«[[غلوپژوهی (کتاب)|غلوپژوهی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آقای '''[[سید ملک محمد مرعشی]]''' در کتاب ''«[[غلوپژوهی (کتاب)|غلوپژوهی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«جان و نفس [[رسول خدا]]{{صل}} یعنی [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نیز به حکم آیه ۶۱ سوره مباهله و همچنین آیه ۴۳ سوره رعد نیز از علم غیب و علم الکتاب برخوردار بوده است. چنانکه در برخی از تفاسیر [[اهل سنت]] از قول [[ابن عباس]]، [[محمد بن حنفیه]] و [[ابو سعید خدری]] از قول [[پیامبر]]{{صل}} نقل نموده‌اند که مراد از من عنده علم الکتاب کسی جز [[علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]{{ع}} نیست»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%BA%D9%84%D9%88%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%DB%8C_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)#.D9.81.D9.87.D8.B1.D8.B3.D8.AA_.DA.A9.D8.AA.D8.A7.D8.A8 غلوپژوهی]</ref>.
 
«جان و نفس [[رسول خدا]]{{صل}} یعنی [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نیز به حکم آیه ۶۱ سوره مباهله و همچنین آیه ۴۳ سوره رعد نیز از علم غیب و علم الکتاب برخوردار بوده است. چنانکه در برخی از تفاسیر [[اهل سنت]] از قول [[ابن عباس]]، [[محمد بن حنفیه]] و [[ابو سعید خدری]] از قول [[پیامبر]]{{صل}} نقل نموده‌اند که مراد از من عنده علم الکتاب کسی جز [[علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]{{ع}} نیست»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%BA%D9%84%D9%88%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%DB%8C_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)#.D9.81.D9.87.D8.B1.D8.B3.D8.AA_.DA.A9.D8.AA.D8.A7.D8.A8 غلوپژوهی]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۳۵۴: خط ۳۷۵:
| پاسخ‌دهنده = عظیم عظیم‌پور
| پاسخ‌دهنده = عظیم عظیم‌پور
| پاسخ = آقای '''[[عظیم عظیم‌پور]]''' در کتاب ''«[[ امام علی در نهج البلاغه (کتاب)|امام علی در نهج البلاغه]]»'' در این باره گفته است:
| پاسخ = آقای '''[[عظیم عظیم‌پور]]''' در کتاب ''«[[ امام علی در نهج البلاغه (کتاب)|امام علی در نهج البلاغه]]»'' در این باره گفته است:
::::::*«پس از آنکه آتش جنگ جمل خاموش گشت، [[امام علی]]{{ع}}، اهل بصره را به خاطر اینکه در پی یک زن در آمده و به عنوان سپاه او، به جنگ علیه [[امام]]{{ع}} قیام کردند مورد سرزنش قرار داده و آنها را از حوادث تلخ و ناگواری که در آینده برای بصره اتفاق خواهد افتاد، اطلاع می‌دهد و می‌فرماید: {{عربی|«كَأَنِّي‏ بِمَسْجِدِكُمْ‏ كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ قَدْ بَعَثَ اللَّهُ عَلَيْهَا الْعَذَابَ مِنْ فَوْقِهَا وَ مِنْ تَحْتِهَا وَ غَرِقَ مَنْ فِي ضِمْنِهَا وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى وَ ايْمُ اللَّهِ لَتَغْرَقَنَّ بَلْدَتُكُمْ حَتَّى كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى مَسْجِدِهَا كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ أَوْ نَعَامَةٍ جَاثِمَة‏‏‏‏‏»}}<ref> گویی مسجد شما را میبینم که چون سینه کشتی است و خداوند از بالا و پایین آن عذاب فرستاده است و تمام کسانی که در آنند غرق در آب خواهند شد؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏۱، ص ۲۵۱</ref>.
 
*«پس از آنکه آتش جنگ جمل خاموش گشت، [[امام علی]]{{ع}}، اهل بصره را به خاطر اینکه در پی یک زن در آمده و به عنوان سپاه او، به جنگ علیه [[امام]]{{ع}} قیام کردند مورد سرزنش قرار داده و آنها را از حوادث تلخ و ناگواری که در آینده برای بصره اتفاق خواهد افتاد، اطلاع می‌دهد و می‌فرماید: {{عربی|«كَأَنِّي‏ بِمَسْجِدِكُمْ‏ كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ قَدْ بَعَثَ اللَّهُ عَلَيْهَا الْعَذَابَ مِنْ فَوْقِهَا وَ مِنْ تَحْتِهَا وَ غَرِقَ مَنْ فِي ضِمْنِهَا وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى وَ ايْمُ اللَّهِ لَتَغْرَقَنَّ بَلْدَتُكُمْ حَتَّى كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى مَسْجِدِهَا كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ أَوْ نَعَامَةٍ جَاثِمَة‏‏‏‏‏»}}<ref> گویی مسجد شما را میبینم که چون سینه کشتی است و خداوند از بالا و پایین آن عذاب فرستاده است و تمام کسانی که در آنند غرق در آب خواهند شد؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏۱، ص ۲۵۱</ref>.


*و در روایتی دیگر آمده است که: به خدا سوگند که شهر شما در آب غرق خواهد شد. گویی به مسجد آن می‌نگرم که همچون سینه کشتی یا شتر مرغی که سینه خود را بر زمین نهاده است، از آب بیرون مانده است. [[ابن ابی الحدید]] در شرح این خطبه می‌گوید: "همانگونه که در کتابهای ملاحم و رخدادهای مهم تاریخی آمده است، بصره را دوبار آب گرفت، نخست در زمان القادر باللَّه و بار دیگر در روزگار القائم بامراللَّه، در این حوادث تمامی ساختمانهای شهر را آب فراگرفت و تنها مسجد جامع آن از آب بیرون ماند که از دور مانند سینه پرندهای به نظر می‌رسید و این همان بود که [[امام علی|امیرالمومنین]]{{ع}} از آن خبر داده بود، آب از خلیج فارس و از جایی که معروف به جزیره فارس بود از طرف کوه "السنام" به طرف شهر بصره سرازیر شد، تمام ساختمانها را ویران کرد و ساکنانش را در خود فروبرد و بسیاری از اهالی شهر هلاک شدند. اخبار این دو واقعه در میان مردم بصره مشهور بود، زبان به زبان و نسل به نسل نقل میشده است<ref>ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، چاپ بیروت رحلی، ج ۱، ص ۸۴.</ref>.
*و در روایتی دیگر آمده است که: به خدا سوگند که شهر شما در آب غرق خواهد شد. گویی به مسجد آن می‌نگرم که همچون سینه کشتی یا شتر مرغی که سینه خود را بر زمین نهاده است، از آب بیرون مانده است. [[ابن ابی الحدید]] در شرح این خطبه می‌گوید: "همانگونه که در کتابهای ملاحم و رخدادهای مهم تاریخی آمده است، بصره را دوبار آب گرفت، نخست در زمان القادر باللَّه و بار دیگر در روزگار القائم بامراللَّه، در این حوادث تمامی ساختمانهای شهر را آب فراگرفت و تنها مسجد جامع آن از آب بیرون ماند که از دور مانند سینه پرندهای به نظر می‌رسید و این همان بود که [[امام علی|امیرالمومنین]]{{ع}} از آن خبر داده بود، آب از خلیج فارس و از جایی که معروف به جزیره فارس بود از طرف کوه "السنام" به طرف شهر بصره سرازیر شد، تمام ساختمانها را ویران کرد و ساکنانش را در خود فروبرد و بسیاری از اهالی شهر هلاک شدند. اخبار این دو واقعه در میان مردم بصره مشهور بود، زبان به زبان و نسل به نسل نقل میشده است<ref>ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، چاپ بیروت رحلی، ج ۱، ص ۸۴.</ref>.
خط ۳۹۱: خط ۴۱۳:
| پاسخ‌دهنده = محمد صادق عظیمی
| پاسخ‌دهنده = محمد صادق عظیمی
| پاسخ = آقای '''[[محمد صادق عظیمی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آقای '''[[محمد صادق عظیمی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«[[علامه مجلسی]] در ذیل خطبه ۱۲۸ نهج البلاغه که مطابق آن حضرت [[امیر]]{{ع}}، [[چرا امامان علم غیب خود را انکار می‌کردند؟ (پرسش)|علم غیب را از خود نفی می‌کند]] و می‌گوید، آنچه من گفتم علم غیب نیست، بلکه دانشی است که آن را از دانشمندی آموخته‌ام، علم غیب، اطلاع از اموری است که خداوند در آیه شریفه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ]]}}<ref>«بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد»؛ سوره لقمان، آیه ۳۴.</ref> شمرده است، چنین می‌گوید: "بارها گفته‌ایم که آگاهی نداشتن ائمه{{ع}} از غیب، بدان معنا است که آنان [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم غیب ذاتی]] و بدون تعلیم ندارند، اما [[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|علم غیب تعلیمی که از راه وحی یا الهام تحقق می‌گیرد]]، مسلماً انبیا و اولیا{{عم}} از آن برخوردارند، چون عمده معجزات انبیا و اوصیا از قبیل همین اخبار غیبی و اطلاع از امور پنهانی است، چنان‌که یکی از وجوه اعجاز قران کریم نیز خبر دادن از امور غیبی است. حتی ما نیز بسیاری از مطالب غیبی را به وسیله تعلیم خدا و [[رسول]]{{صل}} و [[ائمه]]{{ع}} می‌دانیم مانند [[قیامت]] و احوال آن، بهشت و جهنم، [[رجعت]]، [[قیام قائم آل محمد]]{{صل}}، نزول عیسی از آسمان و سایر چیزهایی که مربوط به قیامت و عرش و کرسی و [[ملائکه]] هستند".<ref>[[علامه مجلسی]]، بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۰۳.</ref>
 
«[[علامه مجلسی]] در ذیل خطبه ۱۲۸ نهج البلاغه که مطابق آن حضرت [[امیر]]{{ع}}، [[چرا امامان علم غیب خود را انکار می‌کردند؟ (پرسش)|علم غیب را از خود نفی می‌کند]] و می‌گوید، آنچه من گفتم علم غیب نیست، بلکه دانشی است که آن را از دانشمندی آموخته‌ام، علم غیب، اطلاع از اموری است که خداوند در آیه شریفه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ]]}}<ref>«بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد»؛ سوره لقمان، آیه ۳۴.</ref> شمرده است، چنین می‌گوید: "بارها گفته‌ایم که آگاهی نداشتن ائمه{{ع}} از غیب، بدان معنا است که آنان [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم غیب ذاتی]] و بدون تعلیم ندارند، اما [[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|علم غیب تعلیمی که از راه وحی یا الهام تحقق می‌گیرد]]، مسلماً انبیا و اولیا{{عم}} از آن برخوردارند، چون عمده معجزات انبیا و اوصیا از قبیل همین اخبار غیبی و اطلاع از امور پنهانی است، چنان‌که یکی از وجوه اعجاز قران کریم نیز خبر دادن از امور غیبی است. حتی ما نیز بسیاری از مطالب غیبی را به وسیله تعلیم خدا و [[رسول]]{{صل}} و [[ائمه]]{{ع}} می‌دانیم مانند [[قیامت]] و احوال آن، بهشت و جهنم، [[رجعت]]، [[قیام قائم آل محمد]]{{صل}}، نزول عیسی از آسمان و سایر چیزهایی که مربوط به قیامت و عرش و کرسی و [[ملائکه]] هستند".<ref>[[علامه مجلسی]]، بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۰۳.</ref>
::::::[[خواجه نصیر]] در کتب کلامی خویش بحث زیادی در این باره ([[علم غیب]]) ندارد، اما از جمله‌ای که در کتاب تجرید ذیل برشمردن افضلیت [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}}، آورده است، می‌توان استفاده کرد که ایشان فی الجمله علم غیب امام را پذیرفته است، چرا که وی یکی از شواهد و دلایل افضلیت امام علی{{ع}} را، اخبار غیبی آن حضرت دانسته است و فرموده است {{عربی|«ولاخباره بالغیب»}}؛ یکی از دلایل برتری [[امام علی]]{{ع}}، پیشگویی‌های غیبی آن حضرت است. البته محقق طوسی به همین مقدار اکتفا کرده است و در مورد کمیت و گستره این علم سخنی نگفته است<ref>تجرید الاعتقاد، ص۲۸۲؛ کشف المراد، ص۲۵۵.</ref>»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص ۱۲۳-۱۳۰.</ref>.
::::::[[خواجه نصیر]] در کتب کلامی خویش بحث زیادی در این باره ([[علم غیب]]) ندارد، اما از جمله‌ای که در کتاب تجرید ذیل برشمردن افضلیت [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}}، آورده است، می‌توان استفاده کرد که ایشان فی الجمله علم غیب امام را پذیرفته است، چرا که وی یکی از شواهد و دلایل افضلیت امام علی{{ع}} را، اخبار غیبی آن حضرت دانسته است و فرموده است {{عربی|«ولاخباره بالغیب»}}؛ یکی از دلایل برتری [[امام علی]]{{ع}}، پیشگویی‌های غیبی آن حضرت است. البته محقق طوسی به همین مقدار اکتفا کرده است و در مورد کمیت و گستره این علم سخنی نگفته است<ref>تجرید الاعتقاد، ص۲۸۲؛ کشف المراد، ص۲۵۵.</ref>»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص ۱۲۳-۱۳۰.</ref>.
}}
}}
خط ۳۹۹: خط ۴۲۲:
| پاسخ‌دهنده =
| پاسخ‌دهنده =
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=112087 وبگاه پرسمان]»'' وابسته به «[[نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‌ها]]» در پاسخ به این پرسش آورده است:
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=112087 وبگاه پرسمان]»'' وابسته به «[[نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‌ها]]» در پاسخ به این پرسش آورده است:
::::::«بعد از پایان جنگ جمل، علی{{ع}} در بصره خطبه‌ای خواند و در ضمن آن، از برخی حوادث آینده خبر داد یکی از یاران آن حضرت با تعجبی فراوان، به ایشان گفت: {{عربی|«لَقَدْ أُعْطِيتَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عِلْمَ الْغَيْبِ»}}<ref>«آیا به شما علم غیب داده شده؟»</ref> و این جمله اشاره به این بود که [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب اختصاص به خدا دارد]]، زیرا خدا است که ذاتاً از همه چیز آگاه است. آن گرامی در پاسخ او خندید و گفت: {{عربی|«لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْب وَ اِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْم!…»}}اینکه من از حوادث آینده خبر می‌دهم [[علم غیب]] یعنی ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست بلکه به وسیله پیامبر خدا{{صل}} به من تعلیم شده است…<ref>نهج البلاغه خطبه صد و بیست و چهار، شرح نهج البلاغه ابن میثم:۱/۸۳-۸۵ و ج ۳/۱۳۸-۱۴۱.</ref>»<ref>[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=112087 وبگاه پرسمان.]</ref>.
 
«بعد از پایان جنگ جمل، علی{{ع}} در بصره خطبه‌ای خواند و در ضمن آن، از برخی حوادث آینده خبر داد یکی از یاران آن حضرت با تعجبی فراوان، به ایشان گفت: {{عربی|«لَقَدْ أُعْطِيتَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عِلْمَ الْغَيْبِ»}}<ref>«آیا به شما علم غیب داده شده؟»</ref> و این جمله اشاره به این بود که [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب اختصاص به خدا دارد]]، زیرا خدا است که ذاتاً از همه چیز آگاه است. آن گرامی در پاسخ او خندید و گفت: {{عربی|«لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْب وَ اِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْم!…»}}اینکه من از حوادث آینده خبر می‌دهم [[علم غیب]] یعنی ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست بلکه به وسیله پیامبر خدا{{صل}} به من تعلیم شده است…<ref>نهج البلاغه خطبه صد و بیست و چهار، شرح نهج البلاغه ابن میثم:۱/۸۳-۸۵ و ج ۳/۱۳۸-۱۴۱.</ref>»<ref>[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=112087 وبگاه پرسمان.]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۴۰۶: خط ۴۳۰:
| پاسخ‌دهنده =
| پاسخ‌دهنده =
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.pasokhgooyan.ir/node/4905 وبگاه پاسخ‌گویان]»'' در پاسخ به این پرسش آورده است:
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.pasokhgooyan.ir/node/4905 وبگاه پاسخ‌گویان]»'' در پاسخ به این پرسش آورده است:
::::::«انسان کامل، آیینه تمام نمای اوصاف خداوند و عصاره نظام آفرینش است. [[امام علی|امیر المؤمنین علی]] {{ع}} از برجسته‌ترین انسان‌های کامل و نیز شخصیت ممتازی است که قبل از خلقت عالم وجود، نور او و نور [پیامبر خاتم|رسول الله]] {{صل}} به صورت یک مجموعه خلق شد؛ سپس این نور واحد، عوالمی را پشت سر گذاشت و به این نشأه از عالم وجود رسید تا این که در دنیا، یکی در لباس نبوت جلوه کند و دیگری در جبّه امامت. و انسان کامل، واسطه بین خدا و مخلوقاتش در این عالم مادی است. و هرکاری که انجام می‌دهد در طول اراده و قدرت الهی است.
 
«انسان کامل، آیینه تمام نمای اوصاف خداوند و عصاره نظام آفرینش است. [[امام علی|امیر المؤمنین علی]] {{ع}} از برجسته‌ترین انسان‌های کامل و نیز شخصیت ممتازی است که قبل از خلقت عالم وجود، نور او و نور [پیامبر خاتم|رسول الله]] {{صل}} به صورت یک مجموعه خلق شد؛ سپس این نور واحد، عوالمی را پشت سر گذاشت و به این نشأه از عالم وجود رسید تا این که در دنیا، یکی در لباس نبوت جلوه کند و دیگری در جبّه امامت. و انسان کامل، واسطه بین خدا و مخلوقاتش در این عالم مادی است. و هرکاری که انجام می‌دهد در طول اراده و قدرت الهی است.


[[امام علی]] {{ع}} که کون جامع و دارای همه نشئات وجودی است، در مرتبه نورانیت و [[ولایت]] کلیه که حقیقت [[امامت]] اوست، به عنایت الهی مسلط بر همه عوالم هستی است و چیزی از احاطه علمی آن حضرت مخفی نمی‌ماند. به عبارت دیگر، تمام حوادث بزرگ و کوچک نظام هستی، حتی پلک زدن انسان‌ها، قیام و قعودشان، افتادن برگی از درخت و ... در معرض دید اوست و چیزی به نام گذشته، حال و آینده، برای وی مطرح نیست. لکن وقتی آن حضرت به مرحله ماده و عالم طبیعت یعنی مرحله ناقص می‌رسد، مانند دیگران است؛ بدین معنا که شاید چیزی را نخواهد بداند و از سیطره علم کنونی او خارج باشد. البته فرق او با دیگران این است که دیگران به آن خزانه بی پایان الهی راهی ندارند. لذا ممکن است دلشان بخواهد چیزی را بدانند؛ ولی نتوانند؛ اما صاحب ولایت کلیه که کلیددار و خازن آن خزانه علم بی پایان است، هر چه را که بخواهد می‌تواند بداند. بدین ترتیب حضرت علی مظهر علم بی پایان الهی است اما باید توجه داشت که علم آن حضرت استقلالی نبوده، بلکه تبعی و عرضی است و به منبع لایزال علم الهی مرتبط است. البته آنچه گفته شد فقط در مورد علم آن حضرت بود و در مورد قدرت الهی هم [[علی]]{{ع}} مظهر قدرت الهی است؛ قدرت الهی در آن حضرت ظهور پیدا کرد که توانست در خیبر را از جا درآورد؛ چنان چه آن حضرت در این باره فرمود: در خیبر را به قوت جسمانی از جا نکندم بلکه به قوت ربانی بود»<ref>[http://www.pasokhgooyan.ir/node/4905 وبگاه پاسخ‌گویان].</ref>.
[[امام علی]] {{ع}} که کون جامع و دارای همه نشئات وجودی است، در مرتبه نورانیت و [[ولایت]] کلیه که حقیقت [[امامت]] اوست، به عنایت الهی مسلط بر همه عوالم هستی است و چیزی از احاطه علمی آن حضرت مخفی نمی‌ماند. به عبارت دیگر، تمام حوادث بزرگ و کوچک نظام هستی، حتی پلک زدن انسان‌ها، قیام و قعودشان، افتادن برگی از درخت و ... در معرض دید اوست و چیزی به نام گذشته، حال و آینده، برای وی مطرح نیست. لکن وقتی آن حضرت به مرحله ماده و عالم طبیعت یعنی مرحله ناقص می‌رسد، مانند دیگران است؛ بدین معنا که شاید چیزی را نخواهد بداند و از سیطره علم کنونی او خارج باشد. البته فرق او با دیگران این است که دیگران به آن خزانه بی پایان الهی راهی ندارند. لذا ممکن است دلشان بخواهد چیزی را بدانند؛ ولی نتوانند؛ اما صاحب ولایت کلیه که کلیددار و خازن آن خزانه علم بی پایان است، هر چه را که بخواهد می‌تواند بداند. بدین ترتیب حضرت علی مظهر علم بی پایان الهی است اما باید توجه داشت که علم آن حضرت استقلالی نبوده، بلکه تبعی و عرضی است و به منبع لایزال علم الهی مرتبط است. البته آنچه گفته شد فقط در مورد علم آن حضرت بود و در مورد قدرت الهی هم [[علی]]{{ع}} مظهر قدرت الهی است؛ قدرت الهی در آن حضرت ظهور پیدا کرد که توانست در خیبر را از جا درآورد؛ چنان چه آن حضرت در این باره فرمود: در خیبر را به قوت جسمانی از جا نکندم بلکه به قوت ربانی بود»<ref>[http://www.pasokhgooyan.ir/node/4905 وبگاه پاسخ‌گویان].</ref>.
خط ۴۱۵: خط ۴۴۰:
| پاسخ‌دهنده =
| پاسخ‌دهنده =
| پاسخ =  پژوهشگران پایگاه تخصصی عاشورا در کتاب ''[[دانشنامه امام علی (کتاب)|دانشنامه امام علی]]'' در پاسخ به این پرسش آورده است:
| پاسخ =  پژوهشگران پایگاه تخصصی عاشورا در کتاب ''[[دانشنامه امام علی (کتاب)|دانشنامه امام علی]]'' در پاسخ به این پرسش آورده است:
::::::«حضرت [[امیر]]{{ع}} فرمود:{{عربی|«لَقَدْ عَلَّمَنِي رَسُولُ اللَّهِ أَلْفَ بَابٍ كُلُّ بَابٍ يَفْتَحُ أَلْفَ بَاب»}}<ref> [[رسول خدا]]{{صل}} مرا هزار باب از علم یاد داد که هر بابی هزار باب دیگر باز می‌کند؛ خصال صدوق ج۲ ص ۱۷۶.</ref> شیخ [[سلیمان بلخی]] در کتاب ینابیع المودة می‌نویسد که [[علی]]{{ع}} فرمود:{{عربی|« سلونی عن اسرار الغیوب فانی وارث علوم الانبیاء و المرسلین»}}<ref>درباره اسرار غیب‌ها از من بپرسید که من وارث علوم انبیاء و مرسلین هستم؛ ینابیع المودة باب ۱۴ ص ۶۹.</ref> و باز نوشته‌اند که [[پیغمبر]]{{صل}} فرمود علم و حکمت بده جزء تقسیم شده نه جزء آن بعلی{{ع}} اعطاء گردیده و یک جزء به بقیه مردم و [[علی]]{{ع}} در آن یک جزء هم اعلم مردم است<ref>ینابیع المودة باب ۱۴ ص ۷۰ و کشف الغمه ص ۳۳.</ref> و از [[ابن عباس]] روایت شده است که [[پیغمبر]]{{صل}} فرمود:{{عربی|«عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَعْلَمُ أُمَّتِي وَ أَقْضَاهُمْ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنْ بَعْدِي‏»}}<ref>[[علی بن ابی طالب]] دانشمندترین امت من است و در مورد آنچه پس از من اختلاف کنند داناترین آنها در داوری کردن است؛ ارشاد مفید ج ۱ باب ۲ فصل ۱ حدیث ۱.</ref>. [[ابن ابی الحدید]] که از دانشمندان بزرگ [[اهل سنت]] بوده و [[نهج البلاغه]] را شرح کرده است گوید که کلیه علوم اسلامی از [[علی]]{{ع}} تراوش نموده است و آنحضرت معارف اسلام را در سخنرانیهای خود با بلیغ‌ترین وجهی ایراد نموده است. [[علی]]{{ع}} صریحا فرمود:{{عربی|« سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي‏‏»}}<ref>بپرسید از من پیش از آنکه از میان شما بروم!.</ref>. و از این جمله کوتاه میزان علم آنجناب روشن می‌شود زیرا موضوع علم را قید نکرده و دائره سؤالات را محدود ننموده است بلکه مردم را در سؤال از هر نوع مشکلات علمی آزاد گذشته است و این سخن دلیل احاطه آن حضرت برموز آفرینش و اسرار خلقت است و چنین ادعائی بغیر از وی از کسی دیده و شنیده نشده است چنانکه [[ابن ابی الحدید]] در شرح [[نهج البلاغه]] گوید همه مردم اجماع کردند بر اینکه احدی از صحابه و علماء نگفته {{عربی|« سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي‏‏»}} مگر [[علی بن ابی طالب]]<ref>کفایة الخصام ص ۶۷۳، شرح نهج البلاغه ج ۲ ص ۲۷۷.</ref>. علماء و مورخین از عامه و خاصه نوشته‌اند که [[علی]]{{ع}} فرمود {{عربی|« سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي‏‏»}}<ref> بپرسید از من پیش از آنکه از میان شما بروم!.</ref> بخدا سوگند اگر بر مسند فتوی بنشینم در میان اهل [[تورات]] باحکام تورات فتوی دهم در میان اهل انجیل بانجیل و در میان اهل زبور به زبور و در میان اهل قرآن بقرآن بطوری که اگر خداوند آن کتابها را بسخن در آورد گویند علی راست گفت و شما را بآنچه در ما نازل شده فتوی داد و باز فرمود بپرسید از من پیش از آنکه مرا نیابید سوگند بآنکه دانه را در زیر خاک بشکافت و انسان را آفرید اگر از یک یک آیه‌های قرآن از من بپرسید شما را از زمان نزول آن و همچنین در مورد شأن نزولش و از ناسخ و منسوخ و از خاص و عام و محکم و متشابهش و اینکه در مکه یا در مدینه نازل شده است خبر می‌دهم<ref>ینابیع المودة ص ۷۴، ارشاد مفید ج ۱ باب ۲ فصل ۱ حدیث ۴، امالی صدوق مجلس ۵۵ حدیث ۱.</ref>. [[علی]]{{ع}} همیشه آرزومند بود که صاحب کمالی پیدا کند تا از مشکلات علوم و اسرار آفرینش با او بازگو کند و اشاره بسینه خود کرده و می‌فرمود: {{عربی|«ان ههنا لعلما جما»}}<ref>در سینه من دریای خروشان علم در تموج است ولی افسوس که کسی استعداد فهم آن را ندارد.</ref>. <ref>[http://lib.eshia.ir/71808/1/1253 دانشنامه امام علی، ج۱، ص۱۲۵۳]</ref>
 
«حضرت [[امیر]]{{ع}} فرمود:{{عربی|«لَقَدْ عَلَّمَنِي رَسُولُ اللَّهِ أَلْفَ بَابٍ كُلُّ بَابٍ يَفْتَحُ أَلْفَ بَاب»}}<ref> [[رسول خدا]]{{صل}} مرا هزار باب از علم یاد داد که هر بابی هزار باب دیگر باز می‌کند؛ خصال صدوق ج۲ ص ۱۷۶.</ref> شیخ [[سلیمان بلخی]] در کتاب ینابیع المودة می‌نویسد که [[علی]]{{ع}} فرمود:{{عربی|« سلونی عن اسرار الغیوب فانی وارث علوم الانبیاء و المرسلین»}}<ref>درباره اسرار غیب‌ها از من بپرسید که من وارث علوم انبیاء و مرسلین هستم؛ ینابیع المودة باب ۱۴ ص ۶۹.</ref> و باز نوشته‌اند که [[پیغمبر]]{{صل}} فرمود علم و حکمت بده جزء تقسیم شده نه جزء آن بعلی{{ع}} اعطاء گردیده و یک جزء به بقیه مردم و [[علی]]{{ع}} در آن یک جزء هم اعلم مردم است<ref>ینابیع المودة باب ۱۴ ص ۷۰ و کشف الغمه ص ۳۳.</ref> و از [[ابن عباس]] روایت شده است که [[پیغمبر]]{{صل}} فرمود:{{عربی|«عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَعْلَمُ أُمَّتِي وَ أَقْضَاهُمْ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنْ بَعْدِي‏»}}<ref>[[علی بن ابی طالب]] دانشمندترین امت من است و در مورد آنچه پس از من اختلاف کنند داناترین آنها در داوری کردن است؛ ارشاد مفید ج ۱ باب ۲ فصل ۱ حدیث ۱.</ref>. [[ابن ابی الحدید]] که از دانشمندان بزرگ [[اهل سنت]] بوده و [[نهج البلاغه]] را شرح کرده است گوید که کلیه علوم اسلامی از [[علی]]{{ع}} تراوش نموده است و آنحضرت معارف اسلام را در سخنرانیهای خود با بلیغ‌ترین وجهی ایراد نموده است. [[علی]]{{ع}} صریحا فرمود:{{عربی|« سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي‏‏»}}<ref>بپرسید از من پیش از آنکه از میان شما بروم!.</ref>. و از این جمله کوتاه میزان علم آنجناب روشن می‌شود زیرا موضوع علم را قید نکرده و دائره سؤالات را محدود ننموده است بلکه مردم را در سؤال از هر نوع مشکلات علمی آزاد گذشته است و این سخن دلیل احاطه آن حضرت برموز آفرینش و اسرار خلقت است و چنین ادعائی بغیر از وی از کسی دیده و شنیده نشده است چنانکه [[ابن ابی الحدید]] در شرح [[نهج البلاغه]] گوید همه مردم اجماع کردند بر اینکه احدی از صحابه و علماء نگفته {{عربی|« سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي‏‏»}} مگر [[علی بن ابی طالب]]<ref>کفایة الخصام ص ۶۷۳، شرح نهج البلاغه ج ۲ ص ۲۷۷.</ref>. علماء و مورخین از عامه و خاصه نوشته‌اند که [[علی]]{{ع}} فرمود {{عربی|« سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي‏‏»}}<ref> بپرسید از من پیش از آنکه از میان شما بروم!.</ref> بخدا سوگند اگر بر مسند فتوی بنشینم در میان اهل [[تورات]] باحکام تورات فتوی دهم در میان اهل انجیل بانجیل و در میان اهل زبور به زبور و در میان اهل قرآن بقرآن بطوری که اگر خداوند آن کتابها را بسخن در آورد گویند علی راست گفت و شما را بآنچه در ما نازل شده فتوی داد و باز فرمود بپرسید از من پیش از آنکه مرا نیابید سوگند بآنکه دانه را در زیر خاک بشکافت و انسان را آفرید اگر از یک یک آیه‌های قرآن از من بپرسید شما را از زمان نزول آن و همچنین در مورد شأن نزولش و از ناسخ و منسوخ و از خاص و عام و محکم و متشابهش و اینکه در مکه یا در مدینه نازل شده است خبر می‌دهم<ref>ینابیع المودة ص ۷۴، ارشاد مفید ج ۱ باب ۲ فصل ۱ حدیث ۴، امالی صدوق مجلس ۵۵ حدیث ۱.</ref>. [[علی]]{{ع}} همیشه آرزومند بود که صاحب کمالی پیدا کند تا از مشکلات علوم و اسرار آفرینش با او بازگو کند و اشاره بسینه خود کرده و می‌فرمود: {{عربی|«ان ههنا لعلما جما»}}<ref>در سینه من دریای خروشان علم در تموج است ولی افسوس که کسی استعداد فهم آن را ندارد.</ref>. <ref>[http://lib.eshia.ir/71808/1/1253 دانشنامه امام علی، ج۱، ص۱۲۵۳]</ref>
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۴۲۲: خط ۴۴۸:
| پاسخ‌دهنده =
| پاسخ‌دهنده =
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://thaqalain.ir/?p=70242 وبگاه ثقلین]»'' در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://thaqalain.ir/?p=70242 وبگاه ثقلین]»'' در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
::::::«[[علم غیب]] مخصوص خداوند سبحان و [[پیغمبران]] و [[ائمه اطهار]]{{عم}} می‌‌باشد؛ خداوند در قرآن کریم می‌‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref> او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.</ref> بنابراین [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]]{{صل}} به اذن پروردگار و به وسیله وحی الهی از اسرار و اخبار پنهانی و آینده مطلع بودند. [[امام علی|امیرمؤمنان علی]]{{ع}} که از همان کودکی پرورش یافته و تربیت شده [[پیامبر خاتم|رسول گرامی اسلام]]{{صل}} بودند، بسیاری از حقایق و اسرار غیبی را در گفتگوهای محرمانه و نجواهای اختصاصی، مستقیماً از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} آموختند. چنان که در [[نهج البلاغه]] آمده که یکی از یاران [[امام علی]]{{ع}} پرسید: ای امیرمؤمنان [[علم غیب]] به شما داده‌اند؟ [[امام]]{{ع}} پاسخ دادند:این‌ها که می‌‌گویم [[علم غیب]] نیست، بلکه دانشی است که از یک صاحب دانش [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} آموخته‌ام. سپس [[امام]]{{ع}} بر اساس آیه ۳۴ سوره لقمان مصادیق [[علم غیب]] را بیان می‌‌کنند؛ خداوند می‌‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ]]}}<ref>در حقیقت، خداست که علم به قیامت نزد اوست، و باران را فرو می‌‌فرستد، و آنچه را که در رحم‌هاست می‌‌داند و کسی نمی‌‌داند فردا چه به دست می‌‌آورد، و کسی نمی‌‌داند در کدامین سرزمین می‌‌میرد، به درستی خداست که دانا و آگاه است.</ref> امام{{ع}} پس از آن که مصادیق علم غیب را بر اساس آیه شریفه بیان کردند می‌‌فرمایند: این است آن علم غیبی که هیچ کس جز خدا آن را نمی‌‌داند و غیر آنها، علمی است که خداوند به پیامبرش تعلیم فرموده، و ایشان به من آموخته است و برای من دعا کرد سینه‌ام آن را در خود جای دهد و جانم آن را احاطه کند. بنابراین علم غیب همان علم ذاتی است که مخصوص خداوند است ولی علم آموختنی و اکتسابی، علم غیب نامیده نمی‌شود بلکه آن چیزی است که خدا به پیامبرش یاد داده و پیامبر نیز آن را به شایسته‌ترین یاران خود یعنی علی{{ع}} آموخته است.
 
«[[علم غیب]] مخصوص خداوند سبحان و [[پیغمبران]] و [[ائمه اطهار]]{{عم}} می‌‌باشد؛ خداوند در قرآن کریم می‌‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref> او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.</ref> بنابراین [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]]{{صل}} به اذن پروردگار و به وسیله وحی الهی از اسرار و اخبار پنهانی و آینده مطلع بودند. [[امام علی|امیرمؤمنان علی]]{{ع}} که از همان کودکی پرورش یافته و تربیت شده [[پیامبر خاتم|رسول گرامی اسلام]]{{صل}} بودند، بسیاری از حقایق و اسرار غیبی را در گفتگوهای محرمانه و نجواهای اختصاصی، مستقیماً از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} آموختند. چنان که در [[نهج البلاغه]] آمده که یکی از یاران [[امام علی]]{{ع}} پرسید: ای امیرمؤمنان [[علم غیب]] به شما داده‌اند؟ [[امام]]{{ع}} پاسخ دادند:این‌ها که می‌‌گویم [[علم غیب]] نیست، بلکه دانشی است که از یک صاحب دانش [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} آموخته‌ام. سپس [[امام]]{{ع}} بر اساس آیه ۳۴ سوره لقمان مصادیق [[علم غیب]] را بیان می‌‌کنند؛ خداوند می‌‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ]]}}<ref>در حقیقت، خداست که علم به قیامت نزد اوست، و باران را فرو می‌‌فرستد، و آنچه را که در رحم‌هاست می‌‌داند و کسی نمی‌‌داند فردا چه به دست می‌‌آورد، و کسی نمی‌‌داند در کدامین سرزمین می‌‌میرد، به درستی خداست که دانا و آگاه است.</ref> امام{{ع}} پس از آن که مصادیق علم غیب را بر اساس آیه شریفه بیان کردند می‌‌فرمایند: این است آن علم غیبی که هیچ کس جز خدا آن را نمی‌‌داند و غیر آنها، علمی است که خداوند به پیامبرش تعلیم فرموده، و ایشان به من آموخته است و برای من دعا کرد سینه‌ام آن را در خود جای دهد و جانم آن را احاطه کند. بنابراین علم غیب همان علم ذاتی است که مخصوص خداوند است ولی علم آموختنی و اکتسابی، علم غیب نامیده نمی‌شود بلکه آن چیزی است که خدا به پیامبرش یاد داده و پیامبر نیز آن را به شایسته‌ترین یاران خود یعنی علی{{ع}} آموخته است.


[[امام]]{{ع}} در این باره می‌‌فرمایند: هزار باب از علم به من آموخت که از هر باب آن هزار باب باز می‌شود.
[[امام]]{{ع}} در این باره می‌‌فرمایند: هزار باب از علم به من آموخت که از هر باب آن هزار باب باز می‌شود.


پیشگویی‌های [[امام]]{{ع}} در [[نهج البلاغه]]:
پیشگویی‌های [[امام]]{{ع}} در [[نهج البلاغه]]:
::::::پیشگویی '''فتنه صاحب الزّنج:''' در خطبه ۱۲۸ نهج البلاغه؛ این سخن را [[امام]]{{ع}} در سال ۳۶ هجری پس از جنگ جمل در شهر بصره ایراد فرمودند. [[امام]]{{ع}} احنف بن قیس را که از خردمندان بصره و از یاران پیامبر بود، نسبت به حادثه و فتنه‌ای خونین با خبر ساختند که شارحان [[نهج البلاغه]] با توجه به ویژگی‌های مذکور در خطبه، آن را بر فتنه صاحب زنج تطبیق دادند. [[امام]]{{ع}} در آغاز خطبه می‌فرمایند: ای أحنف، گویا او را می‌‌بینم که با ارتشی بدون غبار و هیاهو و بی آن که صدای لجام و شیهه اسبانشان شنیده شود به راه افتاده‌اند، و با پاهای خود که همچون پای شتر مرغ است زمین را شیار می‌‌کنند. در سال ۲۵۵ هجری در عهد حاکمیت خلیفه عباسی مردی در بصره ظهور کرد که خود را علی بن محمد از نسل زین‌العابدین و زید بن علی می‌‌نامید. وی بردگان را به مخالفت با مالکان خود فراخواند و از آنجا که بردگان در سخت‌ترین شرایط زندگی می‌کردند گروهی در مزارع و باغ‌ها و گروهی در خانه‌ها به خدمت‌های طاقت فرسا با کمترین بهره‌مندی از زندگی مشغول بودند، دعوت او را به سرعت پذیرفتند و در گروه‌های صد نفری و هزار نفری به او پیوستند او به آنها وعده داد که نه تنها شما را از بندگی آزاد می‌‌کنم، بلکه مالکان شما را به همراه اموال و مزارعشان به شما واگذار می‌‌کنم.
 
پیشگویی '''فتنه صاحب الزّنج:''' در خطبه ۱۲۸ نهج البلاغه؛ این سخن را [[امام]]{{ع}} در سال ۳۶ هجری پس از جنگ جمل در شهر بصره ایراد فرمودند. [[امام]]{{ع}} احنف بن قیس را که از خردمندان بصره و از یاران پیامبر بود، نسبت به حادثه و فتنه‌ای خونین با خبر ساختند که شارحان [[نهج البلاغه]] با توجه به ویژگی‌های مذکور در خطبه، آن را بر فتنه صاحب زنج تطبیق دادند. [[امام]]{{ع}} در آغاز خطبه می‌فرمایند: ای أحنف، گویا او را می‌‌بینم که با ارتشی بدون غبار و هیاهو و بی آن که صدای لجام و شیهه اسبانشان شنیده شود به راه افتاده‌اند، و با پاهای خود که همچون پای شتر مرغ است زمین را شیار می‌‌کنند. در سال ۲۵۵ هجری در عهد حاکمیت خلیفه عباسی مردی در بصره ظهور کرد که خود را علی بن محمد از نسل زین‌العابدین و زید بن علی می‌‌نامید. وی بردگان را به مخالفت با مالکان خود فراخواند و از آنجا که بردگان در سخت‌ترین شرایط زندگی می‌کردند گروهی در مزارع و باغ‌ها و گروهی در خانه‌ها به خدمت‌های طاقت فرسا با کمترین بهره‌مندی از زندگی مشغول بودند، دعوت او را به سرعت پذیرفتند و در گروه‌های صد نفری و هزار نفری به او پیوستند او به آنها وعده داد که نه تنها شما را از بندگی آزاد می‌‌کنم، بلکه مالکان شما را به همراه اموال و مزارعشان به شما واگذار می‌‌کنم.


مسعودی در مروج الذهب می‌نویسد که شورش صاحب زنج پانصد هزار نفر از زن و مرد و کودک را به خاک و خون کشید و مسجد جامع بصره و خانه‌های زیادی را آتش زد و در کوچه‌های بصره جوی خون جاری شد. صاحب زنج سرانجام حکومتی تشکیل داد که بر بخش عظیمی از عراق و ایران سلطه داشت و ۱۴ سال به طول انجامید. لشکر صاحب الزّنج لشکر پیاده‌ای بودند؛ چرا که بردگان اسب و مرکبی نداشتند که بر آن سوار شوند، گروهی پابرهنه و جان بر لب رسیده بر ضدّ اربابان خود قیام کردند. ازاین رو جمله {{عربی|«لا یکون له غبار»}} در خطبه نیز معنی پیدا می‌ کند. همچنین به خاطر آن که بردگان یک عمر پای برهنه راه رفته بودند، پایشان همچون پای شترمرغ پهن شده بود.
مسعودی در مروج الذهب می‌نویسد که شورش صاحب زنج پانصد هزار نفر از زن و مرد و کودک را به خاک و خون کشید و مسجد جامع بصره و خانه‌های زیادی را آتش زد و در کوچه‌های بصره جوی خون جاری شد. صاحب زنج سرانجام حکومتی تشکیل داد که بر بخش عظیمی از عراق و ایران سلطه داشت و ۱۴ سال به طول انجامید. لشکر صاحب الزّنج لشکر پیاده‌ای بودند؛ چرا که بردگان اسب و مرکبی نداشتند که بر آن سوار شوند، گروهی پابرهنه و جان بر لب رسیده بر ضدّ اربابان خود قیام کردند. ازاین رو جمله {{عربی|«لا یکون له غبار»}} در خطبه نیز معنی پیدا می‌ کند. همچنین به خاطر آن که بردگان یک عمر پای برهنه راه رفته بودند، پایشان همچون پای شترمرغ پهن شده بود.
خط ۴۵۱: خط ۴۷۹:
| پاسخ‌دهنده =
| پاسخ‌دهنده =
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://mouood.org/component/k2/item/3730-%D8%B9%D9%84%D9%85-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%8B-%D9%86%D8%B2%D8%AF-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%A4%D9%85%D9%86%DB%8C%D9%86%D8%B9-%D8%A7%D8%B3%D8%AA.html ماهنامه موعود]»'' در مقاله ''«[[علم کتاب تماماً نزد امیرالمؤمنین است (مقاله)|علم کتاب تماماً نزد امیرالمؤمنین است]]»'' در این‌باره گفته‌اند:
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://mouood.org/component/k2/item/3730-%D8%B9%D9%84%D9%85-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%8B-%D9%86%D8%B2%D8%AF-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%A4%D9%85%D9%86%DB%8C%D9%86%D8%B9-%D8%A7%D8%B3%D8%AA.html ماهنامه موعود]»'' در مقاله ''«[[علم کتاب تماماً نزد امیرالمؤمنین است (مقاله)|علم کتاب تماماً نزد امیرالمؤمنین است]]»'' در این‌باره گفته‌اند:
::::::«توجّه دارید که قرآن مجید دارنده این قدرت را به عنوان کسی که اندکی از علم کتاب را دارد، یاد می‌کند و از این نکته معلوم می‌شود که دانش این کتاب باید بسیار گسترده باشد که اندکی از آن، این گونه انسان را قدرتمند می‌کند و بنابراین در احادیث متعدّد از [[اهل‌ البیت]]{{عم}} ذکر شده است که فرمودند: دانش آنکه بخشی از علم الکتاب را داشت، در مقابل دانش کسی که تمامی علم کتاب را دارد، همانند تری بال مگسی است از آب دریا.
 
«توجّه دارید که قرآن مجید دارنده این قدرت را به عنوان کسی که اندکی از علم کتاب را دارد، یاد می‌کند و از این نکته معلوم می‌شود که دانش این کتاب باید بسیار گسترده باشد که اندکی از آن، این گونه انسان را قدرتمند می‌کند و بنابراین در احادیث متعدّد از [[اهل‌ البیت]]{{عم}} ذکر شده است که فرمودند: دانش آنکه بخشی از علم الکتاب را داشت، در مقابل دانش کسی که تمامی علم کتاب را دارد، همانند تری بال مگسی است از آب دریا.


آری و با تکیه بر همین علم و منبع بود که عدّه‌ای از اصحاب [[امام صادق]] {{ع}} مثل عبدالأعلی و عبید بن عبدالله بن بشیر، همگی از [[امام صادق]] {{ع}} شنیدند که می‌فرمود: من می‌دانم آنچه در زمین‌ها و آنچه در بهشت و آنچه در جهنّم و آنچه بوده و آنچه خواهد بود. آنگاه حضرت اندکی درنگ نمود و چون دید که این سخن بر شنوندگان سنگین آمد، فرمود: من اینها را از کتاب خدا می‌دانم، خداوند می‌فرماید: در قرآن است بیان همه چیز. روایات اهل بیت قاطعانه اعلام می‌دارد که صاحب این علم، [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} و پس از او [[ائمه اطهار]]{{عم}}، از اولاد معصومان او می‌باشند. [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} به ابوسعید خدری که از آن آیه مبارک پرسیده بود، فرمود: او برادرم [[علی بن ابی‌طالب]] است. و [[امام صادق]] {{ع}} در حدیث صحیح فرمود: {{عربی|«الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏ هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع‏}}»}}<ref>آنکه در نزد او دانش کتاب است، همان [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است.</ref> و سپس حضرت برای اینکه عظمت این دانش، معلوم گردد به آیه دیگر استناد جسته، فرمود: خداوند عزوجل فرموده است: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ]]}}<ref>«و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است»؛ سوره انعام، آیه ۵۹.</ref>. آنگاه [[امام صادق|حضرت صادق]]{{ع}} فرمود: علم این کتاب با این عظمت نزد [[علی]]{{ع}} است»<ref>[http://mouood.org/component/k2/item/3730-%D8%B9%D9%84%D9%85-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%8B-%D9%86%D8%B2%D8%AF-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%A4%D9%85%D9%86%DB%8C%D9%86%D8%B9-%D8%A7%D8%B3%D8%AA.html وبگاه ماهنامه موعود].</ref>.
آری و با تکیه بر همین علم و منبع بود که عدّه‌ای از اصحاب [[امام صادق]] {{ع}} مثل عبدالأعلی و عبید بن عبدالله بن بشیر، همگی از [[امام صادق]] {{ع}} شنیدند که می‌فرمود: من می‌دانم آنچه در زمین‌ها و آنچه در بهشت و آنچه در جهنّم و آنچه بوده و آنچه خواهد بود. آنگاه حضرت اندکی درنگ نمود و چون دید که این سخن بر شنوندگان سنگین آمد، فرمود: من اینها را از کتاب خدا می‌دانم، خداوند می‌فرماید: در قرآن است بیان همه چیز. روایات اهل بیت قاطعانه اعلام می‌دارد که صاحب این علم، [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} و پس از او [[ائمه اطهار]]{{عم}}، از اولاد معصومان او می‌باشند. [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} به ابوسعید خدری که از آن آیه مبارک پرسیده بود، فرمود: او برادرم [[علی بن ابی‌طالب]] است. و [[امام صادق]] {{ع}} در حدیث صحیح فرمود: {{عربی|«الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏ هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع‏}}»}}<ref>آنکه در نزد او دانش کتاب است، همان [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است.</ref> و سپس حضرت برای اینکه عظمت این دانش، معلوم گردد به آیه دیگر استناد جسته، فرمود: خداوند عزوجل فرموده است: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ]]}}<ref>«و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است»؛ سوره انعام، آیه ۵۹.</ref>. آنگاه [[امام صادق|حضرت صادق]]{{ع}} فرمود: علم این کتاب با این عظمت نزد [[علی]]{{ع}} است»<ref>[http://mouood.org/component/k2/item/3730-%D8%B9%D9%84%D9%85-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%8B-%D9%86%D8%B2%D8%AF-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%A4%D9%85%D9%86%DB%8C%D9%86%D8%B9-%D8%A7%D8%B3%D8%AA.html وبگاه ماهنامه موعود].</ref>.
خط ۴۶۰: خط ۴۸۹:
| پاسخ‌دهنده =
| پاسخ‌دهنده =
| پاسخ = پژوهشگران ''«[https://article.tebyan.net/230231/%D8%AE%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B9%D8%A7%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8 وبگاه تبیان]»'' در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
| پاسخ = پژوهشگران ''«[https://article.tebyan.net/230231/%D8%AE%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B9%D8%A7%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8 وبگاه تبیان]»'' در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
::::::«گزیده‌ای از خبرهای غیبی [[نهج‌ البلاغه]]:
 
«گزیده‌ای از خبرهای غیبی [[نهج‌ البلاغه]]:
:::::#'''سقوط شهر بصره؛''' وقتی جنگ جمل به پایان رسید و بصره فتح شد. [[حضرت علی]]{{ع}} در بصره خطبه‌ای ایراد کرد که بخشی از آن از خبرهای غیبی آن حضرت محسوب می‌شود: {{عربی|« وَ ايْمُ اللَّهِ لَتُغْرَقَنَّ بَلْدَتُكُمْ حَتَّى كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى جَامِعِهَا كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ أَوْ نَعَامَةٍ جَاثِمَة‏»}}<ref>سوگند به خدا، سرزمین شما را آب غرق می کند، گویا مسجد شما را می نگرم که چون سینه کشتی یا چونان شترمرغی که بر سینه خوابیده باشد بر روی آب مانده باشد؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۳، ترجمه محمد دشتی.</ref>.
:::::#'''سقوط شهر بصره؛''' وقتی جنگ جمل به پایان رسید و بصره فتح شد. [[حضرت علی]]{{ع}} در بصره خطبه‌ای ایراد کرد که بخشی از آن از خبرهای غیبی آن حضرت محسوب می‌شود: {{عربی|« وَ ايْمُ اللَّهِ لَتُغْرَقَنَّ بَلْدَتُكُمْ حَتَّى كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى جَامِعِهَا كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ أَوْ نَعَامَةٍ جَاثِمَة‏»}}<ref>سوگند به خدا، سرزمین شما را آب غرق می کند، گویا مسجد شما را می نگرم که چون سینه کشتی یا چونان شترمرغی که بر سینه خوابیده باشد بر روی آب مانده باشد؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۳، ترجمه محمد دشتی.</ref>.
:::::#'''حکومت کوتاه مروان بن حکم:''' "مگر پس از کشته شدن عثمان با من بیعت نکرد؟ مرا به بیعت او نیازی نیست دست او دست یهودی است اگر با دست خود بیعت کند، در نهان بیعت را می‌شکند{{عربی|« أَمَا إِنَّ لَهُ إِمْرَةً كَلَعْقَةِ الْكَلْبِ‏ أَنْفَهُ‏ وَ هُوَ أَبُو الْأَكْبُشِ الْأَرْبَعَةِ وَ سَتَلْقَى الْأُمَّةُ مِنْهُ وَ مِنْ وُلْدِهِ مَوْتاً أَحْمَر»}}<ref>آگاه باشید او حکومت کوتاه مدتی خواهد داشت مانند فرصت کوتاه سگی که با زبان بینی خود را پاک میکند. او پدر چهار فرمانرواست. و امت اسلام از دست او و پسرانش روز خونینی خواهند داشت؛ نهج البلاغه، ۷۳، ترجمه محمد دشتی.</ref>.
:::::#'''حکومت کوتاه مروان بن حکم:''' "مگر پس از کشته شدن عثمان با من بیعت نکرد؟ مرا به بیعت او نیازی نیست دست او دست یهودی است اگر با دست خود بیعت کند، در نهان بیعت را می‌شکند{{عربی|« أَمَا إِنَّ لَهُ إِمْرَةً كَلَعْقَةِ الْكَلْبِ‏ أَنْفَهُ‏ وَ هُوَ أَبُو الْأَكْبُشِ الْأَرْبَعَةِ وَ سَتَلْقَى الْأُمَّةُ مِنْهُ وَ مِنْ وُلْدِهِ مَوْتاً أَحْمَر»}}<ref>آگاه باشید او حکومت کوتاه مدتی خواهد داشت مانند فرصت کوتاه سگی که با زبان بینی خود را پاک میکند. او پدر چهار فرمانرواست. و امت اسلام از دست او و پسرانش روز خونینی خواهند داشت؛ نهج البلاغه، ۷۳، ترجمه محمد دشتی.</ref>.
خط ۴۷۷: خط ۵۰۷:
| پاسخ‌دهنده =
| پاسخ‌دهنده =
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/8022 وبگاه اسلام کوئست]»  در این‌باره گفته‌اند:
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/8022 وبگاه اسلام کوئست]»  در این‌باره گفته‌اند:
::::::«[[علی]]{{ع}} که کون جامع و دارای همه نشئات وجودی است، در مرتبه نورانیت و ولایت کلیه که حقیقت [[امامت]] اوست، به عنایت الهی مسلط بر همه عوالم هستی است و چیزی از احاطه علمی آن حضرت مخفی نمی‌ماند. به عبارت دیگر، تمام حوادث بزرگ و کوچک نظام هستی، حتی پلک زدن انسان‌ها، قیام و قعودشان، افتادن برگی از درخت و ... در معرض دید اوست و چیزی به نام گذشته، حال و آینده، برای وی مطرح نیست. لکن وقتی آن حضرت به مرحله ماده و عالم طبیعت یعنی مرحله ناقص می‌رسد، مانند دیگران است؛<ref>ر.ک: قیصری، داود، شرح فصوص الحکم، تحقیق: [[حسن حسن‌زاده آملی|علامه حسن‌زاده آملی]]، ج۱، ص ۲۴۷-۲۵۱</ref> بدین معنا که شاید چیزی را نخواهد بداند و از سیطره علم کنونی او خارج باشد. البته فرق او با دیگران این است که دیگران به آن خزانه بی‌پایان الهی راهی ندارند. لذا ممکن است دلشان بخواهد چیزی را بدانند؛ ولی نتوانند؛ اما صاحب ولایت کلیه که کلیددار و خازن آن خزانه علم بی‌پایان است، هر چه را که بخواهد می‌تواند بداند.<ref>[[محمد بن یعقوب کلینی]]، کافی (کتاب)|کافی]]، ج۱، ص۲۵۸: حضرت [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند:« إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ عَلِم‏»</ref> بدین ترتیب حضرت [[علی]]{{ع}} مظهر علم بی‌پایان الهی است اما باید توجه داشت که علم آن حضرت استقلالی نبوده، بلکه تبعی و عرضی است و به منبع لایزال علم الهی مرتبط است
 
«[[علی]]{{ع}} که کون جامع و دارای همه نشئات وجودی است، در مرتبه نورانیت و ولایت کلیه که حقیقت [[امامت]] اوست، به عنایت الهی مسلط بر همه عوالم هستی است و چیزی از احاطه علمی آن حضرت مخفی نمی‌ماند. به عبارت دیگر، تمام حوادث بزرگ و کوچک نظام هستی، حتی پلک زدن انسان‌ها، قیام و قعودشان، افتادن برگی از درخت و ... در معرض دید اوست و چیزی به نام گذشته، حال و آینده، برای وی مطرح نیست. لکن وقتی آن حضرت به مرحله ماده و عالم طبیعت یعنی مرحله ناقص می‌رسد، مانند دیگران است؛<ref>ر.ک: قیصری، داود، شرح فصوص الحکم، تحقیق: [[حسن حسن‌زاده آملی|علامه حسن‌زاده آملی]]، ج۱، ص ۲۴۷-۲۵۱</ref> بدین معنا که شاید چیزی را نخواهد بداند و از سیطره علم کنونی او خارج باشد. البته فرق او با دیگران این است که دیگران به آن خزانه بی‌پایان الهی راهی ندارند. لذا ممکن است دلشان بخواهد چیزی را بدانند؛ ولی نتوانند؛ اما صاحب ولایت کلیه که کلیددار و خازن آن خزانه علم بی‌پایان است، هر چه را که بخواهد می‌تواند بداند.<ref>[[محمد بن یعقوب کلینی]]، کافی (کتاب)|کافی]]، ج۱، ص۲۵۸: حضرت [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند:« إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ عَلِم‏»</ref> بدین ترتیب حضرت [[علی]]{{ع}} مظهر علم بی‌پایان الهی است اما باید توجه داشت که علم آن حضرت استقلالی نبوده، بلکه تبعی و عرضی است و به منبع لایزال علم الهی مرتبط است
::::::به اتفاق اکثر علمای شیعه، [[امامان]] [[معصوم]]{{عم}} در مواردی که لازم باشد، از [[غیب]] آگاه می‌شوند و آنچه را که بخواهند از [[غیب]] نسبت به آن آگاهی یابند، علم پیدا می‌کنند. از آن جایی که انسان کامل مظهر و جلوه اسما و صفات الهی است، تمام کارها، فیوضات، رحمت، و نعمات الهی که مقدر شده از طرف خدای متعال در این جهان مادی انجام گیرد، به واسطه این انسان انجام می‌گیرد، [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} و [[امامان]]{{عم}} دیگر واسطه بین خدا و مخلوقات در گرفتن فیوضات الهی از مبدأ فیض بوده و تمام آفرینش جهان به وسیله انان به صورت طولی و تبعی و عرضی واقع می‌شود»<ref>[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/8022 وبگاه اسلام کوئست]</ref>.
::::::به اتفاق اکثر علمای شیعه، [[امامان]] [[معصوم]]{{عم}} در مواردی که لازم باشد، از [[غیب]] آگاه می‌شوند و آنچه را که بخواهند از [[غیب]] نسبت به آن آگاهی یابند، علم پیدا می‌کنند. از آن جایی که انسان کامل مظهر و جلوه اسما و صفات الهی است، تمام کارها، فیوضات، رحمت، و نعمات الهی که مقدر شده از طرف خدای متعال در این جهان مادی انجام گیرد، به واسطه این انسان انجام می‌گیرد، [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} و [[امامان]]{{عم}} دیگر واسطه بین خدا و مخلوقات در گرفتن فیوضات الهی از مبدأ فیض بوده و تمام آفرینش جهان به وسیله انان به صورت طولی و تبعی و عرضی واقع می‌شود»<ref>[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/8022 وبگاه اسلام کوئست]</ref>.
}}
}}
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش