اقسام و انواع علم کدام‌اند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 '
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ')
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ')
خط ۲۴: خط ۲۴:
| پاسخ‌دهنده = سید احمد خاتمی
| پاسخ‌دهنده = سید احمد خاتمی
| پاسخ = آیت‌الله '''[[سید احمد خاتمی]]'''، در کتاب ''«[[در آستان امامان معصوم ج۱ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آیت‌الله '''[[سید احمد خاتمی]]'''، در کتاب ''«[[در آستان امامان معصوم ج۱ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} دو گونه علم "علم خاص و علم عام" برای ذات مقدس خداوند ذکر شده است: خداوند دو نوع علم دارد؛ یکی علم مخصوص و علم عام؛ علم خاص او علمی است که حتی ملائکه مقرب درگاهش و [[انبیاء]] که فرستاده او به سوی بندگانند - از آن بی اطلاع‌اند؛ اما علم عامش همان علمی است که ملائکه مقرب و پیامبران مرسل از آن مطلع‌اند و همان علم از ناحیه [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} که به ما رسیده است.<ref>{{عربی|" إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى عِلْماً خَاصّاً وَ عِلْماً عَامّاً فَأَمَّا الْعِلْمُ الْخَاصُّ فَالْعِلْمُ الَّذِي لَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ وَ أَمَّا عِلْمُهُ الْعَامُّ فَإِنَّهُ عِلْمُهُ الَّذِي أَطْلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ وَ قَدْ وَقَعَ إِلَيْنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}}"}}.</ref> آیاتی که بر اختصاص حصر [[علم غیب]] به خداوند دلالت دارند، بیان‌گر علم خاص‌اند، مثلاً:
 
«در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} دو گونه علم "علم خاص و علم عام" برای ذات مقدس خداوند ذکر شده است: خداوند دو نوع علم دارد؛ یکی علم مخصوص و علم عام؛ علم خاص او علمی است که حتی ملائکه مقرب درگاهش و [[انبیاء]] که فرستاده او به سوی بندگانند - از آن بی اطلاع‌اند؛ اما علم عامش همان علمی است که ملائکه مقرب و پیامبران مرسل از آن مطلع‌اند و همان علم از ناحیه [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} که به ما رسیده است.<ref>{{عربی|" إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى عِلْماً خَاصّاً وَ عِلْماً عَامّاً فَأَمَّا الْعِلْمُ الْخَاصُّ فَالْعِلْمُ الَّذِي لَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ وَ أَمَّا عِلْمُهُ الْعَامُّ فَإِنَّهُ عِلْمُهُ الَّذِي أَطْلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ وَ قَدْ وَقَعَ إِلَيْنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}}"}}.</ref> آیاتی که بر اختصاص حصر [[علم غیب]] به خداوند دلالت دارند، بیان‌گر علم خاص‌اند، مثلاً:
:::::#{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}<ref>(و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند)، سوره مبارکه انعام، آیه۵۹.</ref>
:::::#{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}<ref>(و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند)، سوره مبارکه انعام، آیه۵۹.</ref>
:::::#{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}}<ref>(بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند)، سوره مبارکه نمل، آیه۶۵.</ref> و آیات دیگری که در این مورداند.<ref>در رابطه با [[علم غیب]] خداوند و نیز [[علم غیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]]{{ع}} ر.ک: مفاهيم القرآن؛ معالم النبوة في القرآن الكريم: ج ۳.</ref> علاوه بر آن که این آیات می‌تواند اشاره به همان "علم خاص" باشد و بر حصر و [[غیب]] به اصالت و ذاتاً - به خداوند دلالت دارند، مالک حقیقی اوست و او به هرکس که بخواهد تعلیم می‌دهد. زمام این علم هم به دست اوست و از مالكيت و سلطنت او خارج نمی‌شود بلکه هرگاه بخواهد، از صاحب آن باز می‌ستاند. نوع دوم که در مقابل علم اختصاصی است. علمی است که خداوند به برگزیدگان خود عنایت می‌کند: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا*إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>(او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند*جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد)، سوره مبارکه جن، آیات ۲۶ و ۲۷.</ref> آیه دیگر: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}<ref>و نیز بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند)، سوره مبارکه جن، آیه ۱۷۹.</ref> بر این اساس است که پذیرش آگاهی معصومان از [[غیب]] به اذن خداوند، از بدیهی‌ترین و مستدل‌ترین عقاید پیروان [[اهل بیت]]{{ع}} علما است. نمونه عینی این [[علم غیب]]، آگاهی‌های پیامبران و امامان از [[غیب]] است، به عنوان نمونه:
:::::#{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}}<ref>(بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند)، سوره مبارکه نمل، آیه۶۵.</ref> و آیات دیگری که در این مورداند.<ref>در رابطه با [[علم غیب]] خداوند و نیز [[علم غیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]]{{ع}} ر.ک: مفاهيم القرآن؛ معالم النبوة في القرآن الكريم: ج ۳.</ref> علاوه بر آن که این آیات می‌تواند اشاره به همان "علم خاص" باشد و بر حصر و [[غیب]] به اصالت و ذاتاً - به خداوند دلالت دارند، مالک حقیقی اوست و او به هرکس که بخواهد تعلیم می‌دهد. زمام این علم هم به دست اوست و از مالكيت و سلطنت او خارج نمی‌شود بلکه هرگاه بخواهد، از صاحب آن باز می‌ستاند. نوع دوم که در مقابل علم اختصاصی است. علمی است که خداوند به برگزیدگان خود عنایت می‌کند: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا*إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>(او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند*جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد)، سوره مبارکه جن، آیات ۲۶ و ۲۷.</ref> آیه دیگر: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}<ref>و نیز بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند)، سوره مبارکه جن، آیه ۱۷۹.</ref> بر این اساس است که پذیرش آگاهی معصومان از [[غیب]] به اذن خداوند، از بدیهی‌ترین و مستدل‌ترین عقاید پیروان [[اهل بیت]]{{ع}} علما است. نمونه عینی این [[علم غیب]]، آگاهی‌های پیامبران و امامان از [[غیب]] است، به عنوان نمونه:
::::::الف. پیشگویی [[حضرت نوح]]{{ع}} از این که امتش دیگر هدایت نخواهند شد و اگر زنده بمانند، فاجر و کافر می‌پرورند {{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۶ و ۲۷ سوره نوح علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلا يَلِدُوا إِلاَّ فَاجِرًا كَفَّارًا]]}}<ref>بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند؛ سوره مبارکه نوح، آیه۲۷.</ref>
 
الف. پیشگویی [[حضرت نوح]]{{ع}} از این که امتش دیگر هدایت نخواهند شد و اگر زنده بمانند، فاجر و کافر می‌پرورند {{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۶ و ۲۷ سوره نوح علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلا يَلِدُوا إِلاَّ فَاجِرًا كَفَّارًا]]}}<ref>بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند؛ سوره مبارکه نوح، آیه۲۷.</ref>
::::::ب. آگاهی [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} را از ملکوت آسمانها و زمین {{متن قرآن|[[آیا آیه ۷۵ سوره انعام علم غیب ابراهیم پیامبر را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|كَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ]]}}<ref>و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و چنین می‌کنیم تا از باورداران گردد؛ سوره مبارکه انعام، آیه۷۵.</ref>
::::::ب. آگاهی [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} را از ملکوت آسمانها و زمین {{متن قرآن|[[آیا آیه ۷۵ سوره انعام علم غیب ابراهیم پیامبر را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|كَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ]]}}<ref>و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و چنین می‌کنیم تا از باورداران گردد؛ سوره مبارکه انعام، آیه۷۵.</ref>
::::::ج. اطلاع [[حضرت یعقوب]]{{ع}} از آینده [[حضرت یوسف]]{{ع}}{{متن قرآن|إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ قَالَ يَا بُنَيَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ [[آیا آیه ۶ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ]]}}<ref>یاد کن آنگاه را که یوسف به پدرش گفت: ای پدر! من (در خواب) یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم که برای من فروتن بودند گفت: پسرکم! خوابت را برای برادرانت باز مگو که برای تو نیرنگی سخت اندیشند؛ بی‌گمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است و بدین گونه پروردگارت تو را برمی‌گزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری می‌آموزد و نعمت خویش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام می‌گرداند چنان‌که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام گردانید که پروردگار تو دانایی فرزانه است؛ سوره مبارکه یوسف، آیات ۴ الی ۶.</ref>»<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۱ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۱، ص۹۵ الی ۹۸.</ref>.
::::::ج. اطلاع [[حضرت یعقوب]]{{ع}} از آینده [[حضرت یوسف]]{{ع}}{{متن قرآن|إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ قَالَ يَا بُنَيَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ [[آیا آیه ۶ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ]]}}<ref>یاد کن آنگاه را که یوسف به پدرش گفت: ای پدر! من (در خواب) یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم که برای من فروتن بودند گفت: پسرکم! خوابت را برای برادرانت باز مگو که برای تو نیرنگی سخت اندیشند؛ بی‌گمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است و بدین گونه پروردگارت تو را برمی‌گزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری می‌آموزد و نعمت خویش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام می‌گرداند چنان‌که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام گردانید که پروردگار تو دانایی فرزانه است؛ سوره مبارکه یوسف، آیات ۴ الی ۶.</ref>»<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۱ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۱، ص۹۵ الی ۹۸.</ref>.
خط ۳۶: خط ۳۸:
| پاسخ‌دهنده = عبدالله جوادی آملی
| پاسخ‌دهنده = عبدالله جوادی آملی
| پاسخ = آیت‌الله [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی]]، در کتاب ''«[[ادب فنای مقربان ج۶ (کتاب)|ادب فنای مقربان]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = آیت‌الله [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی]]، در کتاب ''«[[ادب فنای مقربان ج۶ (کتاب)|ادب فنای مقربان]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«صحابه علوم و معارف، علم را به سه قسم جلی، خفی و لدنی قسمت کرده‌اند<ref>شرح منازل السائرین، ص ۵۰۰- ۵۰۴.</ref>:
 
«صحابه علوم و معارف، علم را به سه قسم جلی، خفی و لدنی قسمت کرده‌اند<ref>شرح منازل السائرین، ص ۵۰۰- ۵۰۴.</ref>:
:::::#'''علم جلی''' که محصول تعلیم و تدریس است و با استفاده از دانش‌های حصولی و مفاهیم ذهنی حاصل می‌شود و در مراکز حوزوی و دانشگاهی متداول است.
:::::#'''علم جلی''' که محصول تعلیم و تدریس است و با استفاده از دانش‌های حصولی و مفاهیم ذهنی حاصل می‌شود و در مراکز حوزوی و دانشگاهی متداول است.
:::::#'''علم خفی''' که محصول عمل صالح هماهنگ با علم صائب است؛ بدین بیان که اگر کسی علم نافع به دست آورد و با عمل خود از آن انتفاع برد و جامعه را از آن بهره‌مند کند، ثمره و پاداشش علم میراثی است؛ یعنی خداوند علم جدیدی را به او ارث می‌دهد. که قبلاً نمی‌دانست: {{عربی|" مَنْ عَمِلَ بِمَا يَعْلَمُ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلْمَ‏ مَا لَمْ‏ يَعْلَمْ‏‏ ‏‏‏‏"}} <ref>الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۰۵۸؛ بحار الانوار، ج۶۵، ص۳۶۳.</ref>. راز نامگذاری علم الوراثه به بحفی آن است که سبب آن در مقایسه با علم الدراسه که جلی و روشن است؛ مخفی و پوشیده است.
:::::#'''علم خفی''' که محصول عمل صالح هماهنگ با علم صائب است؛ بدین بیان که اگر کسی علم نافع به دست آورد و با عمل خود از آن انتفاع برد و جامعه را از آن بهره‌مند کند، ثمره و پاداشش علم میراثی است؛ یعنی خداوند علم جدیدی را به او ارث می‌دهد. که قبلاً نمی‌دانست: {{عربی|" مَنْ عَمِلَ بِمَا يَعْلَمُ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلْمَ‏ مَا لَمْ‏ يَعْلَمْ‏‏ ‏‏‏‏"}} <ref>الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۰۵۸؛ بحار الانوار، ج۶۵، ص۳۶۳.</ref>. راز نامگذاری علم الوراثه به بحفی آن است که سبب آن در مقایسه با علم الدراسه که جلی و روشن است؛ مخفی و پوشیده است.
خط ۵۸: خط ۶۱:
| پاسخ‌دهنده = کاظم صدیقی
| پاسخ‌دهنده = کاظم صدیقی
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[کاظم صدیقی]]''' در کتاب ''«[[سیمای عرشیان در کلام ابن الرضا (کتاب)|سیمای عرشیان در کلام ابن الرضا]]{{ع}}»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[کاظم صدیقی]]''' در کتاب ''«[[سیمای عرشیان در کلام ابن الرضا (کتاب)|سیمای عرشیان در کلام ابن الرضا]]{{ع}}»'' در این‌باره گفته است:
::::::«علم در یک تقسیم به دو نوع حصولی و حضوری تقسیم می‌شود. علوم حصولی در واقع تصاویری است که از عالم در ذهن انسان وجود دارد. آشنایی انسان با عالم خارج از طریق تصویرهایی است که از آن در ذهن دارد. و الا خود عالم به عینه در درون انسان وجود ندارد. حس‌های مختلف انسان تصاویری را که از عالم خارج دریافت می‌کند، به درون وی می‌دهد. درون انسان این تصاویر را به صورت مفهوم یا تصویر یا... بایگانی می‌کند. بدین ترتیب انسان با وجود یا اثر شیء در خارج تماس وجودی ندارد. بلکه با عکس‌های عالم مفاهیم موجودات عالم آشناست و همه استفاده‌ای که از علوم و دانش‌های روز می‌برد، همه از طریق انعکاس تصاویر عالم خارج در درون خود است. این علم را علم حصولی می‌گویند. علمی که در آن ذهن با مفاهیم کار دارد. اما علم حضوری علمی است که عالم نه تصویر بلکه خود وجود و حقیقت شیء را نزد خود داشته باشد. چنین علمی علم حضوری است. نمونه علم حضوری علم انسان به دانش و دارایی‌های علمی خود است. علم انسان به علم خودش علم حضوری است، چرا که حقیقت علم و دانش انسان نزد خود اوست. برخلاف علم انسان به عالم خارج و موجودات عالم. حقیقت عینی و خارجی خورشید نزد انسان نیست. به عنوان مثال آنچه به عنوان علم انسان به خورشید نزد انسان موجود است حقیقت علمی و عکسی از خورشید است که وجود خارجی خورشید. وجود واقعی خورشید با انسان کیلومترها فاصله دارد. بلکه اگر حقیقت خورشید نزد انسان می‌بود، انسان را می‌سوزاند و ذوب می‌نمود. به زبان ساده یعنی انسان طاقت تحمل وجود اشیاء خارجی را در درون خود ندارد. بلکه فقط عکسی، تصویری و مفهومی از آنها می‌گیرد و از طریق تصاویرشان با آنها آشنا می‌شود و ارتباط برقرار می‌کند»<ref>[[سیمای عرشیان در کلام ابن الرضا (کتاب)|سیمای عرشیان در کلام ابن الرضا]]{{ع}}؛ ص۱۵۱.</ref>.
 
«علم در یک تقسیم به دو نوع حصولی و حضوری تقسیم می‌شود. علوم حصولی در واقع تصاویری است که از عالم در ذهن انسان وجود دارد. آشنایی انسان با عالم خارج از طریق تصویرهایی است که از آن در ذهن دارد. و الا خود عالم به عینه در درون انسان وجود ندارد. حس‌های مختلف انسان تصاویری را که از عالم خارج دریافت می‌کند، به درون وی می‌دهد. درون انسان این تصاویر را به صورت مفهوم یا تصویر یا... بایگانی می‌کند. بدین ترتیب انسان با وجود یا اثر شیء در خارج تماس وجودی ندارد. بلکه با عکس‌های عالم مفاهیم موجودات عالم آشناست و همه استفاده‌ای که از علوم و دانش‌های روز می‌برد، همه از طریق انعکاس تصاویر عالم خارج در درون خود است. این علم را علم حصولی می‌گویند. علمی که در آن ذهن با مفاهیم کار دارد. اما علم حضوری علمی است که عالم نه تصویر بلکه خود وجود و حقیقت شیء را نزد خود داشته باشد. چنین علمی علم حضوری است. نمونه علم حضوری علم انسان به دانش و دارایی‌های علمی خود است. علم انسان به علم خودش علم حضوری است، چرا که حقیقت علم و دانش انسان نزد خود اوست. برخلاف علم انسان به عالم خارج و موجودات عالم. حقیقت عینی و خارجی خورشید نزد انسان نیست. به عنوان مثال آنچه به عنوان علم انسان به خورشید نزد انسان موجود است حقیقت علمی و عکسی از خورشید است که وجود خارجی خورشید. وجود واقعی خورشید با انسان کیلومترها فاصله دارد. بلکه اگر حقیقت خورشید نزد انسان می‌بود، انسان را می‌سوزاند و ذوب می‌نمود. به زبان ساده یعنی انسان طاقت تحمل وجود اشیاء خارجی را در درون خود ندارد. بلکه فقط عکسی، تصویری و مفهومی از آنها می‌گیرد و از طریق تصاویرشان با آنها آشنا می‌شود و ارتباط برقرار می‌کند»<ref>[[سیمای عرشیان در کلام ابن الرضا (کتاب)|سیمای عرشیان در کلام ابن الرضا]]{{ع}}؛ ص۱۵۱.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۷۶: خط ۸۰:
| پاسخ‌دهنده = سید نسیم عباس نقوی
| پاسخ‌دهنده = سید نسیم عباس نقوی
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید نسیم عباس نقوی]]''' در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان ''«[[ علم پیامبر و ائمه به غیب (پایان‌نامه)|علم پیامبر و ائمه به غیب]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید نسیم عباس نقوی]]''' در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان ''«[[ علم پیامبر و ائمه به غیب (پایان‌نامه)|علم پیامبر و ائمه به غیب]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«اقسام علم، اولین تقسیمی که حکماء برای علم ذکر کردند علم را به حضوری و حصولی نموده‌اند.
 
«اقسام علم، اولین تقسیمی که حکماء برای علم ذکر کردند علم را به حضوری و حصولی نموده‌اند.
::::#[[علم فعلی یا حضوری یا دائمی و احاطی معصوم به چه معناست؟ (پرسش)|علم حضوری]]: علمی است که عین واقعیت معلوم پیش عالم حاضر است و عالم معلوم می‌یابد مانند علم نفس به ذات خود... و حالات وجدانی و ذهنی خود.
::::#[[علم فعلی یا حضوری یا دائمی و احاطی معصوم به چه معناست؟ (پرسش)|علم حضوری]]: علمی است که عین واقعیت معلوم پیش عالم حاضر است و عالم معلوم می‌یابد مانند علم نفس به ذات خود... و حالات وجدانی و ذهنی خود.
::::#[[علم حصولی معصوم چیست؟ (پرسش)|علم حصولی]]: علمی است که معلوم عین واقعیت نیست بلکه واقعیت‌نما است از این‌رو آثار خارجی را دارا نمی‌باشد به عبارت دیگر واقعیت معلوم پیش عالم حاضر نیست بلکه فقط مفهوم و تصویری از معلوم پیش عالم حاضر است.
::::#[[علم حصولی معصوم چیست؟ (پرسش)|علم حصولی]]: علمی است که معلوم عین واقعیت نیست بلکه واقعیت‌نما است از این‌رو آثار خارجی را دارا نمی‌باشد به عبارت دیگر واقعیت معلوم پیش عالم حاضر نیست بلکه فقط مفهوم و تصویری از معلوم پیش عالم حاضر است.
خط ۹۳: خط ۹۸:
| پاسخ‌دهنده = سید مرتضی حسینی شاهرودی
| پاسخ‌دهنده = سید مرتضی حسینی شاهرودی
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید مرتضی حسینی شاهرودی]]''' در کتاب ''«[http://docs.google.com/viewerng/viewer?url=http://tahour.ir/Books/TheosophyofIslam.pdf آشنایی با عرفان اسلامی]»'' در این باره گفته است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید مرتضی حسینی شاهرودی]]''' در کتاب ''«[http://docs.google.com/viewerng/viewer?url=http://tahour.ir/Books/TheosophyofIslam.pdf آشنایی با عرفان اسلامی]»'' در این باره گفته است:
::::::«علم بر دو قسم است: علم اکتسابی، علم موهوبی.
 
«علم بر دو قسم است: علم اکتسابی، علم موهوبی.


'''علم اکتسابی''': علم اکتسابی متداول، همان علمی است که از راه‌های حسی و تجربی و عقلی می‌توان به دست آورد. این گونه علوم با توجه به شدت و ضعف یا سلامت و سقم حواس و دیگر ابزارها، شدت و ضعف می‌پذیرد. رشته‌های مختلف علمی رسمی، ثمره همین علم اکتسابی و از مصادیق آن است. علم اکتسابی غیر رسمی، علمی است که ابزار آن را حق تعالی معرفی نموده است، به گونه‌ای که اگر معرفی نکرده بود، یا اصلاً قابل کسب نبود و یا به کمال و تمام قابل دسترسی نبود. مانند علمی که به وسیله تقوا می‌توان به دست آورد. {{متن قرآن|إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً}} <ref> سوره انفال، آیه: ۲۹.</ref>. این علم اکتسابی است، ولی ابزار آن تقواست، چنان که با تصریح بیشتر فرموند: {{متن قرآن|وَ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ}} <ref> سوره بقره، آیه: ۲۸۲.</ref>؛ تقوا سبب علم، فهم و راهیابی و حق شناسی و حق یابی است؛ {{متن قرآن|وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا}} <ref> سوره طلاق، آیه: ۲.</ref>؛ تقوا نه تنها سبب خروج از سختی‌ها و مشکلات زندگی این جهانی است که {{متن قرآن|وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا}} <ref> سوره طلاق، آیه: ۴.</ref>، بلکه سبب خروج او از طبیعت و ابزار مادی و غیرمادی و نفوذ در باطن و حقیقت هستی می‌شود.
'''علم اکتسابی''': علم اکتسابی متداول، همان علمی است که از راه‌های حسی و تجربی و عقلی می‌توان به دست آورد. این گونه علوم با توجه به شدت و ضعف یا سلامت و سقم حواس و دیگر ابزارها، شدت و ضعف می‌پذیرد. رشته‌های مختلف علمی رسمی، ثمره همین علم اکتسابی و از مصادیق آن است. علم اکتسابی غیر رسمی، علمی است که ابزار آن را حق تعالی معرفی نموده است، به گونه‌ای که اگر معرفی نکرده بود، یا اصلاً قابل کسب نبود و یا به کمال و تمام قابل دسترسی نبود. مانند علمی که به وسیله تقوا می‌توان به دست آورد. {{متن قرآن|إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً}} <ref> سوره انفال، آیه: ۲۹.</ref>. این علم اکتسابی است، ولی ابزار آن تقواست، چنان که با تصریح بیشتر فرموند: {{متن قرآن|وَ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ}} <ref> سوره بقره، آیه: ۲۸۲.</ref>؛ تقوا سبب علم، فهم و راهیابی و حق شناسی و حق یابی است؛ {{متن قرآن|وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا}} <ref> سوره طلاق، آیه: ۲.</ref>؛ تقوا نه تنها سبب خروج از سختی‌ها و مشکلات زندگی این جهانی است که {{متن قرآن|وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا}} <ref> سوره طلاق، آیه: ۴.</ref>، بلکه سبب خروج او از طبیعت و ابزار مادی و غیرمادی و نفوذ در باطن و حقیقت هستی می‌شود.
خط ۱۲۴: خط ۱۳۰:
| پاسخ‌دهنده = حسن مهدی‌فر
| پاسخ‌دهنده = حسن مهدی‌فر
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[حسن مهدی‌فر]]''' در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان ''«[[علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن (پایان‌نامه)|علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[حسن مهدی‌فر]]''' در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان ''«[[علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن (پایان‌نامه)|علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«علم یا بدون واسطه، به ذات معلوم تعلق می‌گیرد و وجود واقعی و عینی معلوم برای عالم و شخص درک کننده، حاضر می‌گردد و یا وجود خارجی آن، مورد شهود و آگاهی، قرار نمی‌گیرد بلکه شخص از راه صورت که نمایانگر معلوم می‌باشد و اصطلاحا صورت یا مفهوم ذهنی نامیده می‌شود و از آن آگاه می‌گردد. قسم اول را "علم حضوری" و قسم دوم را "علم حصولی" می‌نامیم. به خاطر همین ویژگی است که علم حضوری خطاناپذیر است زیراهمان‌طور که بیان شد در علم حضوری خود واقعیت عینی، نزد عالم حاضر می‌گردد به خلاف موارد علم حصولی که صورت‌ها و مفاهیم ذهنی، نقش میانجی را ایفاء می‌کنند و ممکن است مطابقت کامل با اشیاء و اشخاص خارجی را نداشته باشند»<ref>[[علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن (پایان‌نامه)|علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن]].</ref>.
 
«علم یا بدون واسطه، به ذات معلوم تعلق می‌گیرد و وجود واقعی و عینی معلوم برای عالم و شخص درک کننده، حاضر می‌گردد و یا وجود خارجی آن، مورد شهود و آگاهی، قرار نمی‌گیرد بلکه شخص از راه صورت که نمایانگر معلوم می‌باشد و اصطلاحا صورت یا مفهوم ذهنی نامیده می‌شود و از آن آگاه می‌گردد. قسم اول را "علم حضوری" و قسم دوم را "علم حصولی" می‌نامیم. به خاطر همین ویژگی است که علم حضوری خطاناپذیر است زیراهمان‌طور که بیان شد در علم حضوری خود واقعیت عینی، نزد عالم حاضر می‌گردد به خلاف موارد علم حصولی که صورت‌ها و مفاهیم ذهنی، نقش میانجی را ایفاء می‌کنند و ممکن است مطابقت کامل با اشیاء و اشخاص خارجی را نداشته باشند»<ref>[[علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن (پایان‌نامه)|علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن]].</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۳۱: خط ۱۳۸:
| پاسخ‌دهنده = سید امین موسوی
| پاسخ‌دهنده = سید امین موسوی
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید امین موسوی|موسوی]]''' در کتاب: ''«[[ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید امین موسوی|موسوی]]''' در کتاب: ''«[[ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::*«'''علم حضوری:''' علمی است که وجود علم عین وجود معلوم است و انکشاف معلوم پیش عالم به واسطه حضور خود معلوم در نزد عالم است. و شی ادراک کننده بدون وساطت تصویر ذهنی شخصیت واقعی معلوم را می‌یابد.<ref> اصول فلسفه و روش رئالیسم، سید محمد حسین طباطبایی، ج۱، ص۸۳ و ج۲، ص۴۴.</ref> مثل علم نفس ناطقه به خود و به صفات متضمّنه خود که بدون حصول صورت حاصل می‌شود زیرا اگر صورت نفس در نفس حاصل شود، اجتماع مثلین لازم آید و مانند علم عقول بر نفس‌های خود که بدون صورت ایجاد می‌شود<ref> غیاث اللغات، ص۶۱۰.</ref> نظر حکمای مشاء و اشراق در علم حضوری حکمای مشاء علم حضوری را اختصاص به علم شی به نفس خود و به امور غیر خارج از خود مانند صور علمی حال در آن و صفت قائم به آن منحصر کرده‌اند.  حکماء اشراق آن را شامل علت به معلول خود و علم معلول به علت خود دانسته‌اند، زیرا وجود معلول به نسبت به علت خود، وجود رابط است و به آن قیام دارد و از آن مستقل نیست و اگر علت و معلول از ماده مجرد باشند، معلول با عین وجود برای علت خود معلوم به علم حضوری خواهد بود. همچنین علم برای معلول خود که نسبت به او رابطه و قائم است، حضور دارد. بنابراین علت برای معلول خود، معلوم به علم حضوری است مشروط به آن که هر دو مجرد از ماده باشند<ref> مجموعه مصنفات شیخ اشراق، شهاب الدین یحیی سهروردی، ج۱، ص۷۳، ۴۸۳.</ref>.
 
*«'''علم حضوری:''' علمی است که وجود علم عین وجود معلوم است و انکشاف معلوم پیش عالم به واسطه حضور خود معلوم در نزد عالم است. و شی ادراک کننده بدون وساطت تصویر ذهنی شخصیت واقعی معلوم را می‌یابد.<ref> اصول فلسفه و روش رئالیسم، سید محمد حسین طباطبایی، ج۱، ص۸۳ و ج۲، ص۴۴.</ref> مثل علم نفس ناطقه به خود و به صفات متضمّنه خود که بدون حصول صورت حاصل می‌شود زیرا اگر صورت نفس در نفس حاصل شود، اجتماع مثلین لازم آید و مانند علم عقول بر نفس‌های خود که بدون صورت ایجاد می‌شود<ref> غیاث اللغات، ص۶۱۰.</ref> نظر حکمای مشاء و اشراق در علم حضوری حکمای مشاء علم حضوری را اختصاص به علم شی به نفس خود و به امور غیر خارج از خود مانند صور علمی حال در آن و صفت قائم به آن منحصر کرده‌اند.  حکماء اشراق آن را شامل علت به معلول خود و علم معلول به علت خود دانسته‌اند، زیرا وجود معلول به نسبت به علت خود، وجود رابط است و به آن قیام دارد و از آن مستقل نیست و اگر علت و معلول از ماده مجرد باشند، معلول با عین وجود برای علت خود معلوم به علم حضوری خواهد بود. همچنین علم برای معلول خود که نسبت به او رابطه و قائم است، حضور دارد. بنابراین علت برای معلول خود، معلوم به علم حضوری است مشروط به آن که هر دو مجرد از ماده باشند<ref> مجموعه مصنفات شیخ اشراق، شهاب الدین یحیی سهروردی، ج۱، ص۷۳، ۴۸۳.</ref>.


*'''علم حصولی:''' علمی است که واقعیت معلوم پیش عالم حاضر نیست. فقط مفهوم و تصویری از معلوم پیش عالم حاضر است، مثل علم نفس به موجودات خارجی<ref>اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۱، ص۸۳ و ج۲، ص۴۴.</ref>»<ref>[[گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]؛ ص ۲۰.</ref>.
*'''علم حصولی:''' علمی است که واقعیت معلوم پیش عالم حاضر نیست. فقط مفهوم و تصویری از معلوم پیش عالم حاضر است، مثل علم نفس به موجودات خارجی<ref>اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۱، ص۸۳ و ج۲، ص۴۴.</ref>»<ref>[[گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]؛ ص ۲۰.</ref>.
خط ۱۴۰: خط ۱۴۸:
| پاسخ‌دهنده = محمد حسن نادم
| پاسخ‌دهنده = محمد حسن نادم
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن نادم]]'''، در کتاب ''«[[معارف کلامی شیعه (کتاب)|معارف کلامی شیعه]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن نادم]]'''، در کتاب ''«[[معارف کلامی شیعه (کتاب)|معارف کلامی شیعه]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«علما علم را به اقسام مختلفی تقسیم کرده، علم حضوری و حصولی، جزئی و کلّی، فعلی و انفعالی، ظاهری و باطنی و اکتسابی و فطری را از مهمّ‌ترین تقسیمات و اقسام علم دانسته‌اند<ref> درباره اقسام علم بنگرید به: طباطبایی، نهایه الحکمه، ص ۲۱۴، ۲۲۵ و ۲۶۵؛ فخر رازی، المباحث المشرقیه، ج ۱، ص ۴۸۵.</ref> علم باطنی از راه‌هایی غیر از حواس ظاهری کسب شده و از صنایع اکتسابی است که گاهی به آن علم لدنّی نیز گفته‌اند. این علوم ویپه‌ی اولیای الهی، [[امامان]] و انبیا است و در آن، خطا و اشتباه راه ندارد و چون بی‌واسطه از منبع فیض ناشی می‌شود از عیوب و خطا مبرّا است<ref>سیّد لاری، رسائل، ج ۲، ص ۳؛ سیّد مرتضی، الشّافی، ج ۲، ص ۳۳.</ref> بنا بر روایات وارده از [[ائمه]]{{عم}} علم حقیقی همان فیوضات الهی وارد شده بر قلب مؤمن است که همیشه در حال افزایش بوده، تحصیل آن به ریاضت و عنایات الهی احتیاج دارد<ref>کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۹۲- ۹۴؛ فیض کاشانی، الوافی، ج ۳، ص ۵۵۴.</ref>. یکی دیگر از اقسام علم که درباره [[ائمه]] و پیامبران به کار می‌رود، [[علم غیب]] است. در ادبیات عرب به هرچه از چشم‌ها نهان باشد، غیب می‌گویند<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج ۱، ص ۶۵۴.</ref>»<ref>[[معارف کلامی شیعه (کتاب)|معارف کلامی شیعه]]، ص۲۸۶</ref>.
 
«علما علم را به اقسام مختلفی تقسیم کرده، علم حضوری و حصولی، جزئی و کلّی، فعلی و انفعالی، ظاهری و باطنی و اکتسابی و فطری را از مهمّ‌ترین تقسیمات و اقسام علم دانسته‌اند<ref> درباره اقسام علم بنگرید به: طباطبایی، نهایه الحکمه، ص ۲۱۴، ۲۲۵ و ۲۶۵؛ فخر رازی، المباحث المشرقیه، ج ۱، ص ۴۸۵.</ref> علم باطنی از راه‌هایی غیر از حواس ظاهری کسب شده و از صنایع اکتسابی است که گاهی به آن علم لدنّی نیز گفته‌اند. این علوم ویپه‌ی اولیای الهی، [[امامان]] و انبیا است و در آن، خطا و اشتباه راه ندارد و چون بی‌واسطه از منبع فیض ناشی می‌شود از عیوب و خطا مبرّا است<ref>سیّد لاری، رسائل، ج ۲، ص ۳؛ سیّد مرتضی، الشّافی، ج ۲، ص ۳۳.</ref> بنا بر روایات وارده از [[ائمه]]{{عم}} علم حقیقی همان فیوضات الهی وارد شده بر قلب مؤمن است که همیشه در حال افزایش بوده، تحصیل آن به ریاضت و عنایات الهی احتیاج دارد<ref>کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۹۲- ۹۴؛ فیض کاشانی، الوافی، ج ۳، ص ۵۵۴.</ref>. یکی دیگر از اقسام علم که درباره [[ائمه]] و پیامبران به کار می‌رود، [[علم غیب]] است. در ادبیات عرب به هرچه از چشم‌ها نهان باشد، غیب می‌گویند<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج ۱، ص ۶۵۴.</ref>»<ref>[[معارف کلامی شیعه (کتاب)|معارف کلامی شیعه]]، ص۲۸۶</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۴۷: خط ۱۵۶:
| پاسخ‌دهنده = محمد تقی شاکر
| پاسخ‌دهنده = محمد تقی شاکر
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد تقی شاکر]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[منابع علم امام در قرآن و روایات (پایان‌نامه)|منابع علم امام در قرآن و روایات]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد تقی شاکر]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[منابع علم امام در قرآن و روایات (پایان‌نامه)|منابع علم امام در قرآن و روایات]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«از کجایی و یا مجاری [[علم امام]]{{ع}} را می‌‏توان در یک نگاه به سه شاخه تقسیم نمود:
 
«از کجایی و یا مجاری [[علم امام]]{{ع}} را می‌‏توان در یک نگاه به سه شاخه تقسیم نمود:
:::::#عنایت خداوند متعال یا علوم بی‌واسطه؛
:::::#عنایت خداوند متعال یا علوم بی‌واسطه؛
:::::#علوم انتقالی از [[پیامبر]]{{صل}}؛
:::::#علوم انتقالی از [[پیامبر]]{{صل}}؛
خط ۱۵۹: خط ۱۶۹:
| پاسخ‌دهنده = علی محمد بشارتی
| پاسخ‌دهنده = علی محمد بشارتی
| پاسخ = آقای '''[[علی محمد بشارتی]]'''، در کتاب ''«[[رضوان معارف (کتاب)|رضوان معارف]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آقای '''[[علی محمد بشارتی]]'''، در کتاب ''«[[رضوان معارف (کتاب)|رضوان معارف]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«به طور کلی علوم مختلف را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد:
 
«به طور کلی علوم مختلف را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد:
:::::#'''علوم متداول:''' به آن دسته از علوم می‌گویند که کم و بیش در دسترس مردم است، اما به صورت ناقص. مثلا علم طب که به طور بی‌سابقه‌ای مردم به آن اهتمام زیادی دارند؛ به خصوص گروههای مادی و بی‌خدا که اعتقادی به عالم غیر حس و لمس از جمله عالم لاهوت و یا قیامت ندارند. قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى }}<ref> با آنکه جهان واپسین بهتر و پایدارتر است؛ سوره اعلی، آیه: ۱۷.</ref>. به دنیا و زندگی در دنیا توجه بسیار می‌کنند، اما به رغم این گرایش و نیاز روزافزون، صدها سؤال در مورد پزشکی بلاجواب مانده است. حاصل همین جهل، وجود هزاران بیمار لاعلاج که در بیمارستان‌ها و مراکز درمانی در انتظار مرگند و هر روز صدها نفر در سنین مختلف به دلیل نبودن تشخیص و داروی مناسب، از بین می‌روند. قرآن کریم می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً }}<ref> و به شما از دانش جز اندکی نداده‌اند؛ سوره اسراء، آیه: ۸۵.</ref> دانش اندکی به شما داده شده است. در نجوم نیز همین طور است. سؤال‌های زیادی در رشته فیزیک از دیرباز برای دانشمندان برجای مانده که هر روز هم بر تعداد آنها افزوده می‌شود.
:::::#'''علوم متداول:''' به آن دسته از علوم می‌گویند که کم و بیش در دسترس مردم است، اما به صورت ناقص. مثلا علم طب که به طور بی‌سابقه‌ای مردم به آن اهتمام زیادی دارند؛ به خصوص گروههای مادی و بی‌خدا که اعتقادی به عالم غیر حس و لمس از جمله عالم لاهوت و یا قیامت ندارند. قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى }}<ref> با آنکه جهان واپسین بهتر و پایدارتر است؛ سوره اعلی، آیه: ۱۷.</ref>. به دنیا و زندگی در دنیا توجه بسیار می‌کنند، اما به رغم این گرایش و نیاز روزافزون، صدها سؤال در مورد پزشکی بلاجواب مانده است. حاصل همین جهل، وجود هزاران بیمار لاعلاج که در بیمارستان‌ها و مراکز درمانی در انتظار مرگند و هر روز صدها نفر در سنین مختلف به دلیل نبودن تشخیص و داروی مناسب، از بین می‌روند. قرآن کریم می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً }}<ref> و به شما از دانش جز اندکی نداده‌اند؛ سوره اسراء، آیه: ۸۵.</ref> دانش اندکی به شما داده شده است. در نجوم نیز همین طور است. سؤال‌های زیادی در رشته فیزیک از دیرباز برای دانشمندان برجای مانده که هر روز هم بر تعداد آنها افزوده می‌شود.
:::::#'''علوم غیر رایج:''' آن دسته از مسائلی که چون مبتلا به مردم نبوده است مردم از آنها بی‌اطلاع‌اند. یعنی وجود دارد، ولی مردم از آن غافل مانده‌اند. کردگار متعال در مورد اصحاب کهف می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ }}<ref> بگو: خداوند بر آن اندازه که درنگ کردند داناتر است، نهان آسمان‌ها و زمین از آن اوست؛ چه بینا و چه شنواست!؛ سوره کهف، آیه: ۲۶.</ref>. در این آیه و دهها آیه دیگر از جهل مردم و از علم مطلق خداوند بحث شده است. پیداست خدایی که خالق آسمانها و زمین است، قبل از خلقت آسمانها و زمین همه علوم را حایز بوده و خواهد بود. خداوند سبحان درباره علم مطلق خود می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}<ref> و بدانید که خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۳۱.</ref>. در مورد آگاهی مطلق خود بر درونیات و حتی نیت‌های مردم می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ }}<ref> و خداوند به اندیشه‌ها داناست؛ سوره تغابن، آیه: ۴.</ref>. در مورد آگاهی مطلق خداوند از درونیات، اعتقادات، تصمیم‌ها، خیال‌ها و اندیشه‌های مردمی‌ پیچیده‌ترین مسائل علمی‌ است، خداوند سبحان در آیات متعددی این علم کامل خود را نشان می‌دهد.
:::::#'''علوم غیر رایج:''' آن دسته از مسائلی که چون مبتلا به مردم نبوده است مردم از آنها بی‌اطلاع‌اند. یعنی وجود دارد، ولی مردم از آن غافل مانده‌اند. کردگار متعال در مورد اصحاب کهف می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ }}<ref> بگو: خداوند بر آن اندازه که درنگ کردند داناتر است، نهان آسمان‌ها و زمین از آن اوست؛ چه بینا و چه شنواست!؛ سوره کهف، آیه: ۲۶.</ref>. در این آیه و دهها آیه دیگر از جهل مردم و از علم مطلق خداوند بحث شده است. پیداست خدایی که خالق آسمانها و زمین است، قبل از خلقت آسمانها و زمین همه علوم را حایز بوده و خواهد بود. خداوند سبحان درباره علم مطلق خود می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}<ref> و بدانید که خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۳۱.</ref>. در مورد آگاهی مطلق خود بر درونیات و حتی نیت‌های مردم می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ }}<ref> و خداوند به اندیشه‌ها داناست؛ سوره تغابن، آیه: ۴.</ref>. در مورد آگاهی مطلق خداوند از درونیات، اعتقادات، تصمیم‌ها، خیال‌ها و اندیشه‌های مردمی‌ پیچیده‌ترین مسائل علمی‌ است، خداوند سبحان در آیات متعددی این علم کامل خود را نشان می‌دهد.
خط ۱۶۹: خط ۱۸۰:
| پاسخ‌دهنده = قاسم علی شیخ‌زاده
| پاسخ‌دهنده = قاسم علی شیخ‌زاده
| پاسخ = آقای '''[[قاسم علی شیخ‌زاده|شیخ‌زاده]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا (پایان‌نامه)|رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا]]»'' در پاسخ به این پرسش گفته‌ است:
| پاسخ = آقای '''[[قاسم علی شیخ‌زاده|شیخ‌زاده]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا (پایان‌نامه)|رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا]]»'' در پاسخ به این پرسش گفته‌ است:
::::::«علم طبق حصر عقلی دو قسم بیشتر نیست یا حصولی است یا حضوری:
 
::::::'''[[علم حصولی معصوم چیست؟ (پرسش)|علم حصولی]]:''' عبارت است از "صورتی که از چیزی در صفحه ذهن حاصل می‌شود" بنابراین در علم حصولی صورت و ماهیت معلوم نیز عالم حاضر است ولی وجود علمی معلوم غیر از وجود عینی آنست و به تصور و تصدیق تقسیم گردیده و صواب و خطاء نیز در آن راه دارد مثلاً وقتی درختی را می‌بینیم صورتی از درخت در ذهن ما پیدا می‌شود این صورت ذهنی درخت معلوم اصلی ما بوده و خود درخت یعنی وجود خارجی آن معلوم باالعرض است چون شیء خارجی وارد ذهن نمی‌گردد خلاصه علم حصولی بواسطه صورت علمی نسبت به یک شیء حاصل می‌شود.
«علم طبق حصر عقلی دو قسم بیشتر نیست یا حصولی است یا حضوری:
 
'''[[علم حصولی معصوم چیست؟ (پرسش)|علم حصولی]]:''' عبارت است از "صورتی که از چیزی در صفحه ذهن حاصل می‌شود" بنابراین در علم حصولی صورت و ماهیت معلوم نیز عالم حاضر است ولی وجود علمی معلوم غیر از وجود عینی آنست و به تصور و تصدیق تقسیم گردیده و صواب و خطاء نیز در آن راه دارد مثلاً وقتی درختی را می‌بینیم صورتی از درخت در ذهن ما پیدا می‌شود این صورت ذهنی درخت معلوم اصلی ما بوده و خود درخت یعنی وجود خارجی آن معلوم باالعرض است چون شیء خارجی وارد ذهن نمی‌گردد خلاصه علم حصولی بواسطه صورت علمی نسبت به یک شیء حاصل می‌شود.


'''[[علم فعلی یا حضوری یا دائمی و احاطی معصوم به چه معناست؟ (پرسش)|علم حضوری]]:''' عبارت است از "حضور معلوم نزد عالم بدون هیچ واسطه‌ای" لذا در علم حضوری خود معلوم با وجود خارجی‌اش نزد عالم حاضر است به‌طور مباشر و وجود معلوم حضوری عین و جود عینی آنست که به تصور و تصدیق تقسیم نگردیده و خطا در آن راه ندارد چون علم و معلوم یکی‌اند مانند علم ما به نفس خویش و حالات نفسانی همچون شادی، غم، لذت، درد، محبت، نفرت و ... .
'''[[علم فعلی یا حضوری یا دائمی و احاطی معصوم به چه معناست؟ (پرسش)|علم حضوری]]:''' عبارت است از "حضور معلوم نزد عالم بدون هیچ واسطه‌ای" لذا در علم حضوری خود معلوم با وجود خارجی‌اش نزد عالم حاضر است به‌طور مباشر و وجود معلوم حضوری عین و جود عینی آنست که به تصور و تصدیق تقسیم نگردیده و خطا در آن راه ندارد چون علم و معلوم یکی‌اند مانند علم ما به نفس خویش و حالات نفسانی همچون شادی، غم، لذت، درد، محبت، نفرت و ... .
خط ۱۸۵: خط ۱۹۸:
:::::#علم باطنی، فطری و لدنی که محصول [[الهام]]، [[تحدیث]]، [[روح القدس]] و مانند اینها از اسباب ویژه و مختص به [[انبیا]] و [[اوصیا]]ست. اختلاف علما در کمیت و کیفیت [[علم امام]]، در این‌گونه علم است<ref> [[سسید عبدالحسین نجفی لاری|نجفی لاری، عبدالحسین]]، معارف السلمانی، چاپ شده در کتاب [[علم امام ۱ (کتاب)|علم امام]]، [[محمد حسن نادم]]، ص ۲۰. </ref>»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص ۱۹۰.</ref>.
:::::#علم باطنی، فطری و لدنی که محصول [[الهام]]، [[تحدیث]]، [[روح القدس]] و مانند اینها از اسباب ویژه و مختص به [[انبیا]] و [[اوصیا]]ست. اختلاف علما در کمیت و کیفیت [[علم امام]]، در این‌گونه علم است<ref> [[سسید عبدالحسین نجفی لاری|نجفی لاری، عبدالحسین]]، معارف السلمانی، چاپ شده در کتاب [[علم امام ۱ (کتاب)|علم امام]]، [[محمد حسن نادم]]، ص ۲۰. </ref>»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص ۱۹۰.</ref>.
:::::*«'''اقسام علم امام''':
:::::*«'''اقسام علم امام''':
::::::وی [ [[علامه طباطبائی]] ] برای [[امام]] دو نوع علم قائل است، علم عادی که مربوط به مقام عنصری و بشری اوست و علم ویژه و لدنی که به مقام نورانیت او مربوط است. به اعتقاد او، امام به حسب مقام نورانیت خود، اولین مخلوق و اول صادر و فعلیت محضه است و بالفعل به همه چیز واقف و عالم است. اما به حسب مقام عنصری، ممکن است برخی چیزها را بالفعل نداند اما هرچه را بخواهد به ادنی توجهی، به اذن خدا، می‌داند. ایشان می‌نویسد: "[[علم امام]] {{ع}} به اعیان خارجیه و حوادث و وقایع، طبق آنچه از ادله نقلیه و براهین عقلیه در می‌آید، دو قسم و از دو راه است:
 
::::::'''قسم اول از [[علم امام]]، علم موهبتی''': [[امام]]{{ع}} به حقایق جهان هستی، در هرگونه شرایطی وجود داشته باشند، به اذن خدا واقف است، اعم از آنها که تحت حس قرار دارند، و آنها که بیرون از دایره حس می‌باشند، مانند موجودات آسمانی و حوادث گذشته و وقایع آینده. دلیل این مطلب از راه نقل، روایات متواتره‌ای است که در جوامع حدیث شیعه مانند کتاب کافی، بصائر و کتب [[شیخ صدوق|صدوق]] و کتاب بحار و غیر آنها ضبط شده. به موجب این روایات که به حد و حصر نمی‌آید، [[امام]]{{ع}} از راه موهبت الهی، نه از راه اکتساب، به همه چیز واقف و از همه چیز آگاه است و هرچه را بخواهد به اذن خدا، به ادنی توجهی می‌داند. البته در قرآن کریم آیاتی داریم که [[علم غیب]] را مخصوص ذات خدای متعال و منحصر در ساحت مقدس او قرار می‌دهد، ولی استثنایی که در آیه کریمه {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}} <ref> سوره جن، آیه: ۲۶ و ۲۷.</ref> وجود دارد نشان می‌دهد که اختصاص علم غیب به خدای متعال به این معناست که [[غیب]] را مستقلاً و از پیش خود "بالذات" کسی جز خدای نداند، ولی ممکن است [[پیغمبران]] پسندیده به تعلیم خدایی آن را بدانند و ممکن است پسندیدگان دیگر نیز به تعلیم پیغمبران آن را بدانند، چنان‌که در بسیاری از این روایات وارد است که پیغمبر و نیز هر امامی در آخرین لحظات زندگی خود، [[علم امامت]] را به [[امام]] پس از خود می‌سپارد. و از راه عقل براهینی است که به موجب آنها [[امام]]{{ع}} به حسب مقام نورانیت خود، کامل‌ترین انسان عهد خود و مظهر تام اسما و صفات خدایی و بالفعل به همه چیز عالم و به هر واقعه شخصی آشناست و به حسب وجود عنصری خود به هر سوی توجه کند، برای وی حقایق روشن می‌شود". وی در ادامه به این نکته اشاره می‌کند که این علم موهبتی تأثیری در عمل و ارتباطی با تکلیف امام ندارد و اصولاً قابل تخلف و تغییر نیست و از آن جهت که قضای حتمی خداوند به آن تعلق گرفته و حتمی الوقوع است، هیچ‌گونه تکلیفی به متعلق این علم، تعلق نمی‌گیرد و همچنین مورد اراده و قصد انسانی واقع نمی‌شود.
وی [ [[علامه طباطبائی]] ] برای [[امام]] دو نوع علم قائل است، علم عادی که مربوط به مقام عنصری و بشری اوست و علم ویژه و لدنی که به مقام نورانیت او مربوط است. به اعتقاد او، امام به حسب مقام نورانیت خود، اولین مخلوق و اول صادر و فعلیت محضه است و بالفعل به همه چیز واقف و عالم است. اما به حسب مقام عنصری، ممکن است برخی چیزها را بالفعل نداند اما هرچه را بخواهد به ادنی توجهی، به اذن خدا، می‌داند. ایشان می‌نویسد: "[[علم امام]] {{ع}} به اعیان خارجیه و حوادث و وقایع، طبق آنچه از ادله نقلیه و براهین عقلیه در می‌آید، دو قسم و از دو راه است:
 
'''قسم اول از [[علم امام]]، علم موهبتی''': [[امام]]{{ع}} به حقایق جهان هستی، در هرگونه شرایطی وجود داشته باشند، به اذن خدا واقف است، اعم از آنها که تحت حس قرار دارند، و آنها که بیرون از دایره حس می‌باشند، مانند موجودات آسمانی و حوادث گذشته و وقایع آینده. دلیل این مطلب از راه نقل، روایات متواتره‌ای است که در جوامع حدیث شیعه مانند کتاب کافی، بصائر و کتب [[شیخ صدوق|صدوق]] و کتاب بحار و غیر آنها ضبط شده. به موجب این روایات که به حد و حصر نمی‌آید، [[امام]]{{ع}} از راه موهبت الهی، نه از راه اکتساب، به همه چیز واقف و از همه چیز آگاه است و هرچه را بخواهد به اذن خدا، به ادنی توجهی می‌داند. البته در قرآن کریم آیاتی داریم که [[علم غیب]] را مخصوص ذات خدای متعال و منحصر در ساحت مقدس او قرار می‌دهد، ولی استثنایی که در آیه کریمه {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}} <ref> سوره جن، آیه: ۲۶ و ۲۷.</ref> وجود دارد نشان می‌دهد که اختصاص علم غیب به خدای متعال به این معناست که [[غیب]] را مستقلاً و از پیش خود "بالذات" کسی جز خدای نداند، ولی ممکن است [[پیغمبران]] پسندیده به تعلیم خدایی آن را بدانند و ممکن است پسندیدگان دیگر نیز به تعلیم پیغمبران آن را بدانند، چنان‌که در بسیاری از این روایات وارد است که پیغمبر و نیز هر امامی در آخرین لحظات زندگی خود، [[علم امامت]] را به [[امام]] پس از خود می‌سپارد. و از راه عقل براهینی است که به موجب آنها [[امام]]{{ع}} به حسب مقام نورانیت خود، کامل‌ترین انسان عهد خود و مظهر تام اسما و صفات خدایی و بالفعل به همه چیز عالم و به هر واقعه شخصی آشناست و به حسب وجود عنصری خود به هر سوی توجه کند، برای وی حقایق روشن می‌شود". وی در ادامه به این نکته اشاره می‌کند که این علم موهبتی تأثیری در عمل و ارتباطی با تکلیف امام ندارد و اصولاً قابل تخلف و تغییر نیست و از آن جهت که قضای حتمی خداوند به آن تعلق گرفته و حتمی الوقوع است، هیچ‌گونه تکلیفی به متعلق این علم، تعلق نمی‌گیرد و همچنین مورد اراده و قصد انسانی واقع نمی‌شود.


'''قسم دوم از [[علم امام]]، علم عادی''': او در مورد قسم دوم از علم امام که علم عادی است، می‌نویسد: "[[پیامبر اکرم|پیغمبر]] {{صل}} به نص قرآن کریم و همچنین [[امام]]{{ع}} "از [[عترت]] پاک او" بشری است همانند سایر افراد بشر، و اعمالی که در مسیر زندگی انجام می‌دهد، مانند اعمال سایر افراد بشر، در مجرای اختیار و براساس علم عادی قرار دارد. [[امام]]{{ع}} نیز مانند دیگران خیر و شر و نفع و ضرر کارها را از روی علم عادی تشخیص داده و آنچه را شایسته اقدام می‌بیند اراده کرده، در انجام آن به تلاش و کوشش می‌پردازد. در جایی که علل و عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق می‌باشد، به هدف اصابت می‌کند و در جایی که اسباب و شرایط مساعدت نکنند، از پیش نمی‌رود". از سخنان علامه چنین به دست می‌‌آید که [[امام]]{{ع}} بر همه حقایق هستی و حوادث بزرگ و کوچک نظام امکانی، در هر شرایطی به اذن و تعلیم الهی، مسلط است و این علم كه از لوازم مقام نورانیت اوست، لایتغیر و تخلف‌ناپذیر است و ارتباط با تکلیف ندارد»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص ۱۹۷-۲۰۰.</ref>.
'''قسم دوم از [[علم امام]]، علم عادی''': او در مورد قسم دوم از علم امام که علم عادی است، می‌نویسد: "[[پیامبر اکرم|پیغمبر]] {{صل}} به نص قرآن کریم و همچنین [[امام]]{{ع}} "از [[عترت]] پاک او" بشری است همانند سایر افراد بشر، و اعمالی که در مسیر زندگی انجام می‌دهد، مانند اعمال سایر افراد بشر، در مجرای اختیار و براساس علم عادی قرار دارد. [[امام]]{{ع}} نیز مانند دیگران خیر و شر و نفع و ضرر کارها را از روی علم عادی تشخیص داده و آنچه را شایسته اقدام می‌بیند اراده کرده، در انجام آن به تلاش و کوشش می‌پردازد. در جایی که علل و عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق می‌باشد، به هدف اصابت می‌کند و در جایی که اسباب و شرایط مساعدت نکنند، از پیش نمی‌رود". از سخنان علامه چنین به دست می‌‌آید که [[امام]]{{ع}} بر همه حقایق هستی و حوادث بزرگ و کوچک نظام امکانی، در هر شرایطی به اذن و تعلیم الهی، مسلط است و این علم كه از لوازم مقام نورانیت اوست، لایتغیر و تخلف‌ناپذیر است و ارتباط با تکلیف ندارد»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص ۱۹۷-۲۰۰.</ref>.
خط ۱۹۵: خط ۲۱۰:
| پاسخ‌دهنده = سید علی موسوی
| پاسخ‌دهنده = سید علی موسوی
| پاسخ = آقای '''[[سید علی موسوی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی (پایان‌نامه)|تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آقای '''[[سید علی موسوی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی (پایان‌نامه)|تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::*«[[امام خمینی]] در تبیین علم حضوری قول مشهور را که بیان کننده این معناست که در علم حضوری واسطه وجود ندارد را می‌پذیرد و معتقد است در علم حضوری خود شئ با واقعیت خارجی‌اش و بدون واسطه حاضر است. ایشان در تعریف علم حضوری می‌فرمایند: علم حضوری عبارت است از اینکه حصول علم برای عالم محتاج به توسیط شئ دیگر نباشد<ref>عبدالغنی اردبیلی، تقریرات فلسفه، ص۳۸۴.</ref>. [[امام خمینی]] بیان می‌دارند که مشائیان تنها به علم حضوری مجرد برای نفس خودش قائل هستند که ایشان این نکته را نمی‌پذیرند و معتقند علم حضوری در سه مورد وجود دارد.
 
*«[[امام خمینی]] در تبیین علم حضوری قول مشهور را که بیان کننده این معناست که در علم حضوری واسطه وجود ندارد را می‌پذیرد و معتقد است در علم حضوری خود شئ با واقعیت خارجی‌اش و بدون واسطه حاضر است. ایشان در تعریف علم حضوری می‌فرمایند: علم حضوری عبارت است از اینکه حصول علم برای عالم محتاج به توسیط شئ دیگر نباشد<ref>عبدالغنی اردبیلی، تقریرات فلسفه، ص۳۸۴.</ref>. [[امام خمینی]] بیان می‌دارند که مشائیان تنها به علم حضوری مجرد برای نفس خودش قائل هستند که ایشان این نکته را نمی‌پذیرند و معتقند علم حضوری در سه مورد وجود دارد.


قسم اول علم مجرد به ذات خودش می‌باشد نظیر نفس که امری مجرد است و برای علم به خود نیاز به صورتی در ذهن ندارد و بدون واسطه خود را درک می‌کند. علم مجرد، مانند علم نفس به ذات خودش بدون اینکه صورتی از نفس در نفس تولید شود که آن صورت کیف باشد و نفس از آن منفعل گردد و بین نفس و آن صورت اضافه محقق شود، بلکه نفس پیوسته به وجود و ذات خود عالم است و عالم غیر از علم نبوده بلکه علم عین عالم است و نفس ابداً از ذات خود غفلت ندارد<ref>عبدالغنی اردبیلی، تقریرات فلسفه، ص۳۸۴.</ref>.
قسم اول علم مجرد به ذات خودش می‌باشد نظیر نفس که امری مجرد است و برای علم به خود نیاز به صورتی در ذهن ندارد و بدون واسطه خود را درک می‌کند. علم مجرد، مانند علم نفس به ذات خودش بدون اینکه صورتی از نفس در نفس تولید شود که آن صورت کیف باشد و نفس از آن منفعل گردد و بین نفس و آن صورت اضافه محقق شود، بلکه نفس پیوسته به وجود و ذات خود عالم است و عالم غیر از علم نبوده بلکه علم عین عالم است و نفس ابداً از ذات خود غفلت ندارد<ref>عبدالغنی اردبیلی، تقریرات فلسفه، ص۳۸۴.</ref>.
خط ۲۲۹: خط ۲۴۵:
| پاسخ‌دهنده = داوود داداش‌زاده
| پاسخ‌دهنده = داوود داداش‌زاده
| پاسخ = آقای '''[[داوود داداش‌زاده]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[علم امام در کتاب کافی و شروح آن (پایان‌نامه)|علم امام در کتاب کافی و شروح آن]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آقای '''[[داوود داداش‌زاده]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[علم امام در کتاب کافی و شروح آن (پایان‌نامه)|علم امام در کتاب کافی و شروح آن]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«با توجه به لحاظ‌های متعدد، می‌توان تقسیمات مختلفی مانند حصولی و حضوری، کلی و جزئی، تصوری و تصدیقی، بدیهی و نظری، حقیقی و اعتباری و ...<ref>رک: [[عبدالرزاق لاهیجی]]، گوهر مراد، ص ۵۵ تا ۵۸؛ [[سید محمد حسین طباطبایی]]، بدایة الحکمة، تحقیق [[عباس علی زارعی سبزواری]]، چ ۲۱، قم: مؤسسه چاپ اسلامی ۱۲۶ق، ص ۱۷۳ تا ۱۸۹.</ref> برای علم ارائه داد. در این نوشتار، از برخی از انواع علم، سخن به میان آمده بنابراین به مواردی از تقسیمات علم اشاره می‌شود:
 
«با توجه به لحاظ‌های متعدد، می‌توان تقسیمات مختلفی مانند حصولی و حضوری، کلی و جزئی، تصوری و تصدیقی، بدیهی و نظری، حقیقی و اعتباری و ...<ref>رک: [[عبدالرزاق لاهیجی]]، گوهر مراد، ص ۵۵ تا ۵۸؛ [[سید محمد حسین طباطبایی]]، بدایة الحکمة، تحقیق [[عباس علی زارعی سبزواری]]، چ ۲۱، قم: مؤسسه چاپ اسلامی ۱۲۶ق، ص ۱۷۳ تا ۱۸۹.</ref> برای علم ارائه داد. در این نوشتار، از برخی از انواع علم، سخن به میان آمده بنابراین به مواردی از تقسیمات علم اشاره می‌شود:
:::::#'''علم حصولی و حضوری:''' "علم حصولی"، علمی که در آن، واقعیت معلوم، پیش عالم حاضر نیست، بلکه فقط مفهوم تصویری از معلوم پیش عالم حاضر است؛ مثل علم نفس به موجودات خارجی از قبیل زمین و آسمان، درخت، انسان های دیگر، اعضای بدن خود شخص ادراک کننده. "علم حضوری"، علمی است که در آن، عین واقیت معلوم، پیش عالم حاضر است و عالم شخصیت معلوم را می‌یابد مانند علم نفس به ذات خود و حالات وجدانی و ذهنی خود از این رو شک در چنین علمی راه ندارد؛ بنابراین هر انستی ممکن است در هر چیزی شک کند اما در وجود خود به عنوان یک موجود شک نمی کند.<ref>[[مرتضی مطهری]]. مجموعه آثار ج۶، ص ۱۰۳.</ref> البته علم حضوری، دارای شدت و ضعف است به گونه‌ای که گاهی بر اثر ضعف به صورت ناآگاهانه درمی‌آید و زمانی نیمه آگاهانه و یا آگاهانه خواهد بود؛ هم چنین اختلاف مراتب وجودی شخص، سبب تحقق مراتب مختلف علم حضوری می‌شود، یعنی نفس انسان، هرقدر از نظر مرتبه وجودی ضعیف تر باشد شناخت‌های حضوریش از حقایق کمرنگ‌تر و ضعیف‌تر است و هرقدر مرتبه وجودیش کامل‌تر شود آگاهی‌های بدون واسطه‌اش کامل‌تر و آگاهانه‌تر می‌گردد.<ref>رک: [[عبدالرزاق لاهیجی]]،گوهر مراد ص۱۴۸.</ref> علم حضوری و حصولی گاهی به علم باطنی و اکتسابی تعبیر می‌شود. علم ظاهری و اکتسابی همان علم حصولی است که از راه حواس ظاهری و تفکر به دست آمده و علم باطنی از راه الهام با وحی به دست می‌آید.
:::::#'''علم حصولی و حضوری:''' "علم حصولی"، علمی که در آن، واقعیت معلوم، پیش عالم حاضر نیست، بلکه فقط مفهوم تصویری از معلوم پیش عالم حاضر است؛ مثل علم نفس به موجودات خارجی از قبیل زمین و آسمان، درخت، انسان های دیگر، اعضای بدن خود شخص ادراک کننده. "علم حضوری"، علمی است که در آن، عین واقیت معلوم، پیش عالم حاضر است و عالم شخصیت معلوم را می‌یابد مانند علم نفس به ذات خود و حالات وجدانی و ذهنی خود از این رو شک در چنین علمی راه ندارد؛ بنابراین هر انستی ممکن است در هر چیزی شک کند اما در وجود خود به عنوان یک موجود شک نمی کند.<ref>[[مرتضی مطهری]]. مجموعه آثار ج۶، ص ۱۰۳.</ref> البته علم حضوری، دارای شدت و ضعف است به گونه‌ای که گاهی بر اثر ضعف به صورت ناآگاهانه درمی‌آید و زمانی نیمه آگاهانه و یا آگاهانه خواهد بود؛ هم چنین اختلاف مراتب وجودی شخص، سبب تحقق مراتب مختلف علم حضوری می‌شود، یعنی نفس انسان، هرقدر از نظر مرتبه وجودی ضعیف تر باشد شناخت‌های حضوریش از حقایق کمرنگ‌تر و ضعیف‌تر است و هرقدر مرتبه وجودیش کامل‌تر شود آگاهی‌های بدون واسطه‌اش کامل‌تر و آگاهانه‌تر می‌گردد.<ref>رک: [[عبدالرزاق لاهیجی]]،گوهر مراد ص۱۴۸.</ref> علم حضوری و حصولی گاهی به علم باطنی و اکتسابی تعبیر می‌شود. علم ظاهری و اکتسابی همان علم حصولی است که از راه حواس ظاهری و تفکر به دست آمده و علم باطنی از راه الهام با وحی به دست می‌آید.
:::::#'''علم اجمالی و تفصیلی:''' گاهی شخص مطالبی را به شکل بسیط در ذهن خود در رابطه با یک مسئله دارد که به آن علم اجمالی می‌گویند و گاهی همان مطلب را به صورت مفصل می‌داند که به آن علم تفصیلی گویند»<ref>[[علم امام در کتاب کافی و شروح آن (پایان‌نامه)|علم امام در کتاب کافی و شروح آن]]، ص ۲۳.</ref>.
:::::#'''علم اجمالی و تفصیلی:''' گاهی شخص مطالبی را به شکل بسیط در ذهن خود در رابطه با یک مسئله دارد که به آن علم اجمالی می‌گویند و گاهی همان مطلب را به صورت مفصل می‌داند که به آن علم تفصیلی گویند»<ref>[[علم امام در کتاب کافی و شروح آن (پایان‌نامه)|علم امام در کتاب کافی و شروح آن]]، ص ۲۳.</ref>.
خط ۲۳۸: خط ۲۵۵:
| پاسخ‌دهنده = طیبه اکبری راد
| پاسخ‌دهنده = طیبه اکبری راد
| پاسخ = خانم '''[[طیبه اکبری راد]]''' و خانم [[فاطمه جمشیدی]] در مقاله ''«[[بررسی مفهوم علم و کیفیت انتقال آن در احادیث (مقاله)|بررسی مفهوم علم و کیفیت انتقال آن در احادیث]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = خانم '''[[طیبه اکبری راد]]''' و خانم [[فاطمه جمشیدی]] در مقاله ''«[[بررسی مفهوم علم و کیفیت انتقال آن در احادیث (مقاله)|بررسی مفهوم علم و کیفیت انتقال آن در احادیث]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«واژه علم در تعریف برخی ازاهل لغت به معنای درک کردن حقیقت چیزی<ref>مفردات، ترجمه حسین خداپرست، ص۵۳۱.</ref>. و گاهی به معنای دانستن، دانش یا اظهار و روشن کردن<ref>قاموس قران، ج۵، ص۳۳.</ref>. آمده است؛ همچنان که خداوند می‌فرماید: {{متن قرآن|ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا }} <ref> سپس آنان را (از خواب) برانگیختیم تا روشن گردانیم کدام یک از دو گروه در ازای درنگی را که (در غار) داشتند بهتر شمارش می‌کند؛ سوره کهف، آیه: ۱۲.</ref>. برخی نیز آن را به معنای دریافتن چیزی، به حقیقت آن پی‌بردن<ref>الرائد، ترجمه رضا انزابی نژاد، ج۲ ،ص۱۲۱۶.</ref>. آورده‌اند. فلاسفه به سبب بدیهی بودن مفهوم علم، آن را نیازمند تعریف نمی‌دانند<ref>بدایة الحکمه، ص۲۳۶.</ref>. البته در علم منطق تعاریفی برای علم بیان می‌شود <ref>المنطق المظفر، ص۱۵.</ref>. با این وجود یکی از تقسیماتی که می‌توان برای علم در نظر داشت، تقسیم آن به حضوری و حصولی است. علم حضوری علمی است که بدون واسطه، به ذات معلوم تعلق گیرد و وجود واقعی و عینی معلوم برای عالم و شخص درک کننده منکشف گردد، اما علم حصولی علمی است که با وجود خارجی آن مورد شهود و آگاهی عالم قرار نگیرد، بلکه شخص از راه چیزی که نمایانگر معلوم است از آن آگاهی پیدا می‌کند<ref>آموزش فلسفه، ج۱ ،ص۱۶۶؛ همچنین نک: شرح منظومه، ص۱۴۲ - ۱۴۳.</ref>»<ref>[http://momqh.ahadithona.ir/Article/139606281328208137 بررسی مفهوم علم و کیفیت انتقال آن در احادیث؛ ص ۹۰.]</ref>.
 
«واژه علم در تعریف برخی ازاهل لغت به معنای درک کردن حقیقت چیزی<ref>مفردات، ترجمه حسین خداپرست، ص۵۳۱.</ref>. و گاهی به معنای دانستن، دانش یا اظهار و روشن کردن<ref>قاموس قران، ج۵، ص۳۳.</ref>. آمده است؛ همچنان که خداوند می‌فرماید: {{متن قرآن|ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا }} <ref> سپس آنان را (از خواب) برانگیختیم تا روشن گردانیم کدام یک از دو گروه در ازای درنگی را که (در غار) داشتند بهتر شمارش می‌کند؛ سوره کهف، آیه: ۱۲.</ref>. برخی نیز آن را به معنای دریافتن چیزی، به حقیقت آن پی‌بردن<ref>الرائد، ترجمه رضا انزابی نژاد، ج۲ ،ص۱۲۱۶.</ref>. آورده‌اند. فلاسفه به سبب بدیهی بودن مفهوم علم، آن را نیازمند تعریف نمی‌دانند<ref>بدایة الحکمه، ص۲۳۶.</ref>. البته در علم منطق تعاریفی برای علم بیان می‌شود <ref>المنطق المظفر، ص۱۵.</ref>. با این وجود یکی از تقسیماتی که می‌توان برای علم در نظر داشت، تقسیم آن به حضوری و حصولی است. علم حضوری علمی است که بدون واسطه، به ذات معلوم تعلق گیرد و وجود واقعی و عینی معلوم برای عالم و شخص درک کننده منکشف گردد، اما علم حصولی علمی است که با وجود خارجی آن مورد شهود و آگاهی عالم قرار نگیرد، بلکه شخص از راه چیزی که نمایانگر معلوم است از آن آگاهی پیدا می‌کند<ref>آموزش فلسفه، ج۱ ،ص۱۶۶؛ همچنین نک: شرح منظومه، ص۱۴۲ - ۱۴۳.</ref>»<ref>[http://momqh.ahadithona.ir/Article/139606281328208137 بررسی مفهوم علم و کیفیت انتقال آن در احادیث؛ ص ۹۰.]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۲۴۵: خط ۲۶۳:
| پاسخ‌دهنده = زهرةالسادات میرترابی حسینی
| پاسخ‌دهنده = زهرةالسادات میرترابی حسینی
| پاسخ = خانم '''[[زهرةالسادات میرترابی حسینی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایان‌نامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = خانم '''[[زهرةالسادات میرترابی حسینی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایان‌نامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«دربارۀ اقسام علم با اهداف مختلف، مطالب زیادی گفته شده مثلاً برخی برای علم به حَسَب "موضوع" برخی به جهتِ "هدف"، و پاره‌ای با توجه به "نحوۀ حصول آن" و... تفسیماتی ذکر کرده‌اند.
 
«دربارۀ اقسام علم با اهداف مختلف، مطالب زیادی گفته شده مثلاً برخی برای علم به حَسَب "موضوع" برخی به جهتِ "هدف"، و پاره‌ای با توجه به "نحوۀ حصول آن" و... تفسیماتی ذکر کرده‌اند.


فلاسفه در تقسیم اولی، علم را به "حصولی" و "حضوری" تقسیم می‌کنند. در علم حضوری معلوم، عین واقعیت بوده و با حضور خارجی‌اش نزد ذهن، علم حاصل می‌شود. در حالی که در علم حصولی معلوم، عین واقعیت نیست بلکه واقعیت نما است به عبارت دیگر از واقعیات نزد ذهن حاضر می‌شود، ماهیات آنهاست نه وجود خارجی آنها، از این رو آثار واقعیت خارجی را دارا نمی‌باشد. تصور، تصدیق و مباحثی که در رابطه با این دو در منطق مطرح می‌شود -از قبیل مباحث مربوط به قضایا و تقسیمات آنها به نظری و بدیهی و...- همگی در محدودۀ علم حصولی است زیرا در علم حضوری با حضور عین واقع، راهی برای تصور یا تصدیق که متفرّع بر تصور است، وجود ندارد<ref>تقسیم علم به حصولی و حضوری از دو دیدگاه انجام می‌شود؛ گاه از رهگذر انقسام علم به بی‌واسطه و با واسطه، و گاه از رهگذر وجود ماهیت. ر.ک عبدالله جوادی آملی، شناخت‌شناسی در قرآن، ص۳۰۸.</ref>»<ref>[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایان‌نامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]؛ ص ۲۵.</ref>.
فلاسفه در تقسیم اولی، علم را به "حصولی" و "حضوری" تقسیم می‌کنند. در علم حضوری معلوم، عین واقعیت بوده و با حضور خارجی‌اش نزد ذهن، علم حاصل می‌شود. در حالی که در علم حصولی معلوم، عین واقعیت نیست بلکه واقعیت نما است به عبارت دیگر از واقعیات نزد ذهن حاضر می‌شود، ماهیات آنهاست نه وجود خارجی آنها، از این رو آثار واقعیت خارجی را دارا نمی‌باشد. تصور، تصدیق و مباحثی که در رابطه با این دو در منطق مطرح می‌شود -از قبیل مباحث مربوط به قضایا و تقسیمات آنها به نظری و بدیهی و...- همگی در محدودۀ علم حصولی است زیرا در علم حضوری با حضور عین واقع، راهی برای تصور یا تصدیق که متفرّع بر تصور است، وجود ندارد<ref>تقسیم علم به حصولی و حضوری از دو دیدگاه انجام می‌شود؛ گاه از رهگذر انقسام علم به بی‌واسطه و با واسطه، و گاه از رهگذر وجود ماهیت. ر.ک عبدالله جوادی آملی، شناخت‌شناسی در قرآن، ص۳۰۸.</ref>»<ref>[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایان‌نامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]؛ ص ۲۵.</ref>.
خط ۲۵۴: خط ۲۷۳:
| پاسخ‌دهنده =
| پاسخ‌دهنده =
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://shobhe.net/Archives/3195 پایگاه تخصصی شبهه]»  در این‌باره گفته‌اند:
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://shobhe.net/Archives/3195 پایگاه تخصصی شبهه]»  در این‌باره گفته‌اند:
::::::«علوم عادی امام همان علومی است که وی توسط سایر مخلوقات کسب می‌کند؛ علومی که از راه حواس پنج‌گانه برای امام ثابت می‌شود. مثلا علم پیدا کردن به گرمی هوا، علم پیدا کردن به بدبویی یک جسم، علم پیدا کردن به زشت بودن یا زیبا بودن یک منظره و … این موارد از علوم عادی است که بشر از راه مشاهده و درک آن را کسب می‌کند. اما علوم ماورایی و غیر عادی که اصطلاحا [[علم لدنی]] نامیده می‌شود و از راه [[وحی]] و [[الهام]] و حتی تعلم به امامان منتقل شده است، از اخبار آینده و حال و سرّ و درون افراد و همچنین حقیقت اشیاء و علم غیوب و علوم واقعیه و … مشتمل می‌گردد. این علم برای امام و حتی پیامبر منحصر به خواست خداوند است؛ یعنی تا خداوند متعال افاضه نکند و نخواهد امام نمی‌تواند بداند. برای این مطلب نیز دلایلی وجود دارد و بزرگانی بر این نظر هستند»<ref>[http://shobhe.net/Archives/3195 پایگاه تخصصی شبهه]</ref>.
 
«علوم عادی امام همان علومی است که وی توسط سایر مخلوقات کسب می‌کند؛ علومی که از راه حواس پنج‌گانه برای امام ثابت می‌شود. مثلا علم پیدا کردن به گرمی هوا، علم پیدا کردن به بدبویی یک جسم، علم پیدا کردن به زشت بودن یا زیبا بودن یک منظره و … این موارد از علوم عادی است که بشر از راه مشاهده و درک آن را کسب می‌کند. اما علوم ماورایی و غیر عادی که اصطلاحا [[علم لدنی]] نامیده می‌شود و از راه [[وحی]] و [[الهام]] و حتی تعلم به امامان منتقل شده است، از اخبار آینده و حال و سرّ و درون افراد و همچنین حقیقت اشیاء و علم غیوب و علوم واقعیه و … مشتمل می‌گردد. این علم برای امام و حتی پیامبر منحصر به خواست خداوند است؛ یعنی تا خداوند متعال افاضه نکند و نخواهد امام نمی‌تواند بداند. برای این مطلب نیز دلایلی وجود دارد و بزرگانی بر این نظر هستند»<ref>[http://shobhe.net/Archives/3195 پایگاه تخصصی شبهه]</ref>.
}}
}}


۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش