جز
جایگزینی متن - 'مقطع' به 'مقطع'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پانویس== +== پانویس ==)) |
جز (جایگزینی متن - 'مقطع' به 'مقطع') |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
==[[روابط]] [[بنی نضیر]] با دیگر [[قبایل]]== | ==[[روابط]] [[بنی نضیر]] با دیگر [[قبایل]]== | ||
از [[بنی غطفان]]<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۵۷؛ عون المعبود، ج ۸، ص ۱۶۷؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۶۵.</ref> و [[بنی عامر بن صعصعه]]<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۵۷؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۱، ص ۱۲۹؛ المغازی، ج ۱، ص ۳۶۴.</ref> به عنوان همپیمانان منطقهای بنینضیر یاد شده است. از روابط بنینضیر با [[اوس]] و [[خزرج]] در زمانی که یهودیان بر یثرب مسلط بودند اطلاع چندانی وجود ندارد؛ امّا در دوره [[تسلط]] [[عربها]] بر یثرب، بنینضیر همپیمان [[اوس]] شدند،<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۲، ص ۳۸۲؛ اسدالغابه، ج ۵، ص ۲۱۰؛ الاغانی، ج ۱۴، ص ۱۱۰.</ref> هرچند منابع [[تفسیری]] از همپیمان بودن آنها با [[خزرج]] نیز خبر دادهاند.<ref>تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۶۸؛ جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۵۶۰؛ زادالمسیر، ج ۱، ص ۹۵.</ref> وات (Watt) برای حل این [[تعارض]] [[حدس]] زده که احتمالا [[روایات]] مربوط به [[ارتباط]] بنینضیر با اوس حکایت از | از [[بنی غطفان]]<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۵۷؛ عون المعبود، ج ۸، ص ۱۶۷؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۱۶۵.</ref> و [[بنی عامر بن صعصعه]]<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۵۷؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۱، ص ۱۲۹؛ المغازی، ج ۱، ص ۳۶۴.</ref> به عنوان همپیمانان منطقهای بنینضیر یاد شده است. از روابط بنینضیر با [[اوس]] و [[خزرج]] در زمانی که یهودیان بر یثرب مسلط بودند اطلاع چندانی وجود ندارد؛ امّا در دوره [[تسلط]] [[عربها]] بر یثرب، بنینضیر همپیمان [[اوس]] شدند،<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۲، ص ۳۸۲؛ اسدالغابه، ج ۵، ص ۲۱۰؛ الاغانی، ج ۱۴، ص ۱۱۰.</ref> هرچند منابع [[تفسیری]] از همپیمان بودن آنها با [[خزرج]] نیز خبر دادهاند.<ref>تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۶۸؛ جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۵۶۰؛ زادالمسیر، ج ۱، ص ۹۵.</ref> وات (Watt) برای حل این [[تعارض]] [[حدس]] زده که احتمالا [[روایات]] مربوط به [[ارتباط]] بنینضیر با اوس حکایت از مقطع زمانی متأخرتری دارد <ref>Muhammad at Medina, P ۱۰۴.</ref> و آنان در آغاز با خزرج همپیمان بودهاند؛ امّا پس از مدتی که قدرتیابی و [[سلطه]] خزرج را تهدیدی بر ضدّ خود دانستند، با اوس [[پیمان]] بستهاند. وی آغاز همپیمانی بنینضیر با اوس را در [[جنگ]] بُعاث دانسته که هریک از [[قبایل]] اوس و خزرج [[سعی]] کرد از همپیمانان خود در جنگ کمک گیرد و چون خزرج نگران [[اتحاد]] اوس با بنینضیر بود تنی چند از آنان را به عنوان ضمانت عدم شرکت در جنگ، در [[اختیار]] گرفت؛ امّا چون [[عَمرو بن نُعمان خزرجی]] نتوانست با استفاده از اهرم گروگانها آنها را به ترک دیار خود وادار کند، گروگانهای خود را کشت؛ امّا شاخهای از خزرج به [[رهبری]] [[عبدالله بن اُبَیّ]] در [[مخالفت]] با این [[سیاست]] گروگانهای خود را [[آزاد]] کردند. در پی این [[اقدام]] بنینضیر با اوس پیمان بست و در جنگ بزرگ بعاث، بر ضدّ عمروبن نعمان خزرجی به [[پیروزی]] رسیدند.<ref> الکامل، ج ۱، ۵۳۸ ـ ۵۳۹؛ ایام العرب فیالجاهلیه، ص ۵۶ ـ ۵۷.</ref> | ||
[[روابط]] بنینضیر با اوس، بیش از همپیمانی آنان در جنگ بعاث است که وات به آن [[باور]] دارد. براساس برخی نقلها آنان در جنگهای متعددی بر ضدّ خزرج و در کنار اوس قرار داشتند <ref>السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۱۵۹ ـ ۱۶۰؛ الاغانی، ج ۱۷، ص ۱۲۳ ـ ۱۲۴.</ref> و در همه این [[جنگها]] برای [[آزادی]] [[اسیران]] خود به خزرج فدیه پرداخت کردند.<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۱، ص ۱۶۴.</ref> همپیمانی آنان با [[اوس]] در [[جنگ]] سُمیر که از نخستین درگیریهای اوس و [[خزرج]] <ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۱، ص ۱۶۳.</ref> بود و سپس در [[جنگ فجار]] دوم <ref>الکامل، ج ۱، ص ۵۱۹.</ref> خبر از قدمت بیشتر [[روابط]] بنینضیر و اوس میدهد. به نظر میرسد [[روابط اجتماعی]] این دو [[قبیله]] نیز بسیار گسترده باشد، به گونهای که بروکلمان از تعبیر "[[زندگی]] با اوس" در این زمینه استفاده کرده است.<ref> تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص ۴۳.</ref> شواهد متعدد دیگری نیز هست که نشان میدهد روابط بنینضیر با اوس از پیشینه قابل توجهی برخوردار بوده است، از جمله اینکه بسیاری از اوسیان دوره شیرخوارگی خود را در میان بنینضیر سپری کرده، [[یهودی]] شده بودند <ref> العجاب، ج ۱، ص ۶۱۳ ـ ۶۱۴.</ref> در نقلهای دیگری به [[خویشاوندی]] برخی از بنینضیر با [[انصار]] اشاره شده است،<ref>جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۱۳۱؛ احکامالقرآن، ج ۱، ص ۵۵۹؛ العجاب، ج ۱، ص ۶۲۹.</ref> از این رو زمانیکه بنینضیر [[پیمان]] خود را با [[پیامبر]] شکستند، پیامبر به نشانه ابطال پیمان اوس با آنان در امور مقدماتی غزوهای که بر ضدّ آنان شکل داد از عناصر [[اوسی]] بهره برد و [[رفتار]] اوسیان در این زمینه مایه شگفتی و [[حیرت]] بنینضیر شد <ref> تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۲۴؛ الاغانی، ج ۱۷، ص ۱۲۲؛ سبل الهدی، ج ۴، ص ۳۲۰.</ref> و پس از [[تبعید]] بنینضیر، به [[نشانه]] [[قدردانی]]، [[شمشیر]] معروف [[آل ابیالحُقَیْق]]، از خانوادهای برجسته از بنینضیر را به سعدبن مُعاذ بزرگ اوسیان بخشید.<ref> السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۵۶۹.</ref> | [[روابط]] بنینضیر با اوس، بیش از همپیمانی آنان در جنگ بعاث است که وات به آن [[باور]] دارد. براساس برخی نقلها آنان در جنگهای متعددی بر ضدّ خزرج و در کنار اوس قرار داشتند <ref>السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۱۵۹ ـ ۱۶۰؛ الاغانی، ج ۱۷، ص ۱۲۳ ـ ۱۲۴.</ref> و در همه این [[جنگها]] برای [[آزادی]] [[اسیران]] خود به خزرج فدیه پرداخت کردند.<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۱، ص ۱۶۴.</ref> همپیمانی آنان با [[اوس]] در [[جنگ]] سُمیر که از نخستین درگیریهای اوس و [[خزرج]] <ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۱، ص ۱۶۳.</ref> بود و سپس در [[جنگ فجار]] دوم <ref>الکامل، ج ۱، ص ۵۱۹.</ref> خبر از قدمت بیشتر [[روابط]] بنینضیر و اوس میدهد. به نظر میرسد [[روابط اجتماعی]] این دو [[قبیله]] نیز بسیار گسترده باشد، به گونهای که بروکلمان از تعبیر "[[زندگی]] با اوس" در این زمینه استفاده کرده است.<ref> تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص ۴۳.</ref> شواهد متعدد دیگری نیز هست که نشان میدهد روابط بنینضیر با اوس از پیشینه قابل توجهی برخوردار بوده است، از جمله اینکه بسیاری از اوسیان دوره شیرخوارگی خود را در میان بنینضیر سپری کرده، [[یهودی]] شده بودند <ref> العجاب، ج ۱، ص ۶۱۳ ـ ۶۱۴.</ref> در نقلهای دیگری به [[خویشاوندی]] برخی از بنینضیر با [[انصار]] اشاره شده است،<ref>جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۱۳۱؛ احکامالقرآن، ج ۱، ص ۵۵۹؛ العجاب، ج ۱، ص ۶۲۹.</ref> از این رو زمانیکه بنینضیر [[پیمان]] خود را با [[پیامبر]] شکستند، پیامبر به نشانه ابطال پیمان اوس با آنان در امور مقدماتی غزوهای که بر ضدّ آنان شکل داد از عناصر [[اوسی]] بهره برد و [[رفتار]] اوسیان در این زمینه مایه شگفتی و [[حیرت]] بنینضیر شد <ref> تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۲۴؛ الاغانی، ج ۱۷، ص ۱۲۲؛ سبل الهدی، ج ۴، ص ۳۲۰.</ref> و پس از [[تبعید]] بنینضیر، به [[نشانه]] [[قدردانی]]، [[شمشیر]] معروف [[آل ابیالحُقَیْق]]، از خانوادهای برجسته از بنینضیر را به سعدبن مُعاذ بزرگ اوسیان بخشید.<ref> السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۵۶۹.</ref> | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
در ماههای پایانی [[سال دوم هجری]] ابوسفیان که در [[جنگ بدر]] شرکت نکرده بود با سپاهی اندک به نزدیکی [[مدینه]] آمد. برخی سران بنینضیر با [[آگاهی]] از [[تصمیم]] وی مبنی بر [[حمله]] به [[مسلمانان]]، به [[یاری]] او شتافته، شبانه او را جای دادند و اطلاعات مورد نیاز را در اختیارش نهادند.<ref>الاغانی، ج ۶، ص ۳۷۳ ـ ۳۷۵؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۷۵؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۲.</ref> وات (Watt) برای ردّ معاونت بنینضیر با قریش، جانبدارنه در [[روایت]] مذکور تردید کرده و آن را یک مهمانی ساده دانستهاست.<ref>Muhammad at Medina , P.۲۰.</ref> علت اصلی درگیری مسلمانان با بنینضیر به [[پیمان شکنی]]، کمک آنها به ابوسفیان و تصمیمشان برای [[کشتن پیامبر]] باز میگردد. تفاوت عمده منابع در مورد علت و [[زمان]] [[جنگ]] به سبب تفاوت گزارش [[ابن اسحاق]] و [[زهری]] است، هرچند هردو از عروةبن [[زبیر]] روایت کردهاند.<ref>ر. ک: تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۱۴۸، ۱۵۱.</ref> به روایت زهری مدتی پس از [[غزوه سویق]] پیرونامه تهدیدآمیز قریش، [[بنی نضیر]] تصمیم گرفتند با ترفندی پیامبر را به [[قتل]] برسانند و از این رو از او خواستند تا در منطقهای میان یثرب و مساکن بنینضیر، همراه با ۳۰ تن از [[اصحاب]] خود برای گفت و گو به [[ملاقات]] ۳۰ تن از [[احبار]] بیاید تا اگر احبار او را [[تأیید]] کردند و بدو [[ایمان]] آوردند همگی به او ایمان بیاورند؛ امّا پس از حضور [[پیامبر]] متوجه شدند که با وجود یارانش نمیتوانند او را بکشند و از او خواستند با سه تن از [[یاران]] خود به گفت و گوی سه تن از احباری بیاید که مخفیانه خنجری با خود حمل میکردند. با افشای [[تصمیم]] [[بنی نضیر]]، به وسیله یکی از [[زنان]] آنان، پیامبر به [[مدینه]] بازگشت و فردای آن [[روز]] در حالیکه تنها ۶ ماه از [[جنگ بدر]] گذشته بود به محاصره بنینضیر پرداخت و از آنها خواست برای [[امنیت]] خود، با او [[پیمان]] ببندند؛ اما چون نپذیرفتند با آنان جنگید و [[غزوه]] بنینضیر شکل گرفت. [[محدثان]] <ref> سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۳۳ ـ ۳۴۵؛ المصنف، صنعانی، ج ۵، ص ۳۵۸ ـ ۳۵۹.</ref> و [[مفسران]] <ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۳۵۴؛ الدرالمنثور، ج ۶، ص ۱۸۹؛ اسباب النزول، ص ۲۷۹.</ref> این [[روایت]] را به طرق متعددی از [[زهری]] [[نقل]] کردهاند. منابع دیگری هم بخشهایی از روایت زهری را طرح کردهاند.<ref>المستدرک، ج ۲، ص ۴۸۳؛ فتح الباری، ج ۷، ص ۲۵۳-۲۵۵؛ عونالمعبود، ج ۸، ص ۱۶۷.</ref> سهیلی در شرح [[سیره]] [[ابن هشام]]، بر وی خرده گرفته که چگونه در سیره خود [[روایات]] دیگر را بر روایت زهری ترجیح داده است.<ref>روض الانف، ج ۳، ص ۲۵۰.</ref> از میان مؤرخان تنها [[ذهبی]] روایت زهری را مبنای [[نگارش]] خود قرار داده و غزوه بنینضیر را در سال سوم طرح کرده است.<ref>تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۱۴۸.</ref> در میان [[مستشرقان]] نیز کیستر (Kister) براساس روایت زهری، خودداری بنینضیر در انعقاد پیمان با پیامبر را عامل اصلی [[جنگ]] در [[سال سوم هجری]] دانسته است.<ref>Society and Religion from Jahiliyya to Islam , VIII , p.۵۲.</ref> همه منابعی که به نحوی روایت زهری را نقل کردهاند [[زمان]] غزوه بنینضیر را ۶ ماه پس از جنگ بدر (پیش ازاحد) دانستهاند. روایاتی که خبر از کشته شدن [[کعب بن اشرف]] در آستانه [[غزوه]] بنینضیر <ref>تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۴۶۱؛ فتح الباری، ج ۷، ص ۲۵۶؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۳۱۳ ـ ۳۱۴.</ref> یا در هنگامه <ref>الارشاد، ج ۱، ص ۹۳.</ref> آن میدهند هماهنگی و همخوانی بیشتری با [[روایت]] [[زهری]] دارند، به ویژه آنکه مشهور است که کعب بن اشرف پس از [[پیروزی]] [[مسلمانان]] در [[بدر]] و در سال سوم کشته شد و پس از آن بود که [[پیامبر]] به بنینضیر حملهکرد.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۸۴، ۳۸۳؛ الطبقات، ج ۲، ص ۲۵، ۳۱؛ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۴۶۰؛ مجمعالبیان، ج ۹، ص ۳۸۶.</ref> | در ماههای پایانی [[سال دوم هجری]] ابوسفیان که در [[جنگ بدر]] شرکت نکرده بود با سپاهی اندک به نزدیکی [[مدینه]] آمد. برخی سران بنینضیر با [[آگاهی]] از [[تصمیم]] وی مبنی بر [[حمله]] به [[مسلمانان]]، به [[یاری]] او شتافته، شبانه او را جای دادند و اطلاعات مورد نیاز را در اختیارش نهادند.<ref>الاغانی، ج ۶، ص ۳۷۳ ـ ۳۷۵؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۷۵؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۲.</ref> وات (Watt) برای ردّ معاونت بنینضیر با قریش، جانبدارنه در [[روایت]] مذکور تردید کرده و آن را یک مهمانی ساده دانستهاست.<ref>Muhammad at Medina , P.۲۰.</ref> علت اصلی درگیری مسلمانان با بنینضیر به [[پیمان شکنی]]، کمک آنها به ابوسفیان و تصمیمشان برای [[کشتن پیامبر]] باز میگردد. تفاوت عمده منابع در مورد علت و [[زمان]] [[جنگ]] به سبب تفاوت گزارش [[ابن اسحاق]] و [[زهری]] است، هرچند هردو از عروةبن [[زبیر]] روایت کردهاند.<ref>ر. ک: تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۱۴۸، ۱۵۱.</ref> به روایت زهری مدتی پس از [[غزوه سویق]] پیرونامه تهدیدآمیز قریش، [[بنی نضیر]] تصمیم گرفتند با ترفندی پیامبر را به [[قتل]] برسانند و از این رو از او خواستند تا در منطقهای میان یثرب و مساکن بنینضیر، همراه با ۳۰ تن از [[اصحاب]] خود برای گفت و گو به [[ملاقات]] ۳۰ تن از [[احبار]] بیاید تا اگر احبار او را [[تأیید]] کردند و بدو [[ایمان]] آوردند همگی به او ایمان بیاورند؛ امّا پس از حضور [[پیامبر]] متوجه شدند که با وجود یارانش نمیتوانند او را بکشند و از او خواستند با سه تن از [[یاران]] خود به گفت و گوی سه تن از احباری بیاید که مخفیانه خنجری با خود حمل میکردند. با افشای [[تصمیم]] [[بنی نضیر]]، به وسیله یکی از [[زنان]] آنان، پیامبر به [[مدینه]] بازگشت و فردای آن [[روز]] در حالیکه تنها ۶ ماه از [[جنگ بدر]] گذشته بود به محاصره بنینضیر پرداخت و از آنها خواست برای [[امنیت]] خود، با او [[پیمان]] ببندند؛ اما چون نپذیرفتند با آنان جنگید و [[غزوه]] بنینضیر شکل گرفت. [[محدثان]] <ref> سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۳۳ ـ ۳۴۵؛ المصنف، صنعانی، ج ۵، ص ۳۵۸ ـ ۳۵۹.</ref> و [[مفسران]] <ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۳۵۴؛ الدرالمنثور، ج ۶، ص ۱۸۹؛ اسباب النزول، ص ۲۷۹.</ref> این [[روایت]] را به طرق متعددی از [[زهری]] [[نقل]] کردهاند. منابع دیگری هم بخشهایی از روایت زهری را طرح کردهاند.<ref>المستدرک، ج ۲، ص ۴۸۳؛ فتح الباری، ج ۷، ص ۲۵۳-۲۵۵؛ عونالمعبود، ج ۸، ص ۱۶۷.</ref> سهیلی در شرح [[سیره]] [[ابن هشام]]، بر وی خرده گرفته که چگونه در سیره خود [[روایات]] دیگر را بر روایت زهری ترجیح داده است.<ref>روض الانف، ج ۳، ص ۲۵۰.</ref> از میان مؤرخان تنها [[ذهبی]] روایت زهری را مبنای [[نگارش]] خود قرار داده و غزوه بنینضیر را در سال سوم طرح کرده است.<ref>تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۱۴۸.</ref> در میان [[مستشرقان]] نیز کیستر (Kister) براساس روایت زهری، خودداری بنینضیر در انعقاد پیمان با پیامبر را عامل اصلی [[جنگ]] در [[سال سوم هجری]] دانسته است.<ref>Society and Religion from Jahiliyya to Islam , VIII , p.۵۲.</ref> همه منابعی که به نحوی روایت زهری را نقل کردهاند [[زمان]] غزوه بنینضیر را ۶ ماه پس از جنگ بدر (پیش ازاحد) دانستهاند. روایاتی که خبر از کشته شدن [[کعب بن اشرف]] در آستانه [[غزوه]] بنینضیر <ref>تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۴۶۱؛ فتح الباری، ج ۷، ص ۲۵۶؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۳۱۳ ـ ۳۱۴.</ref> یا در هنگامه <ref>الارشاد، ج ۱، ص ۹۳.</ref> آن میدهند هماهنگی و همخوانی بیشتری با [[روایت]] [[زهری]] دارند، به ویژه آنکه مشهور است که کعب بن اشرف پس از [[پیروزی]] [[مسلمانان]] در [[بدر]] و در سال سوم کشته شد و پس از آن بود که [[پیامبر]] به بنینضیر حملهکرد.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۸۴، ۳۸۳؛ الطبقات، ج ۲، ص ۲۵، ۳۱؛ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۴۶۰؛ مجمعالبیان، ج ۹، ص ۳۸۶.</ref> | ||
در برابر روایت زهری روایت [[ابن اسحق]] قرار میگیرد که براساس آن پس از حادثه بئر معونه در [[سال چهارم هجری]] یکی از [[یاران پیامبر]] دو تن از [[بنیعامر بن صعصعه]] را کشت و چون پیامبر{{صل}} قبلا به آنان [[امان]] داده بود ملزم شد که دیه آنها را بپردازد و چون از پرداخت آن در آن | در برابر روایت زهری روایت [[ابن اسحق]] قرار میگیرد که براساس آن پس از حادثه بئر معونه در [[سال چهارم هجری]] یکی از [[یاران پیامبر]] دو تن از [[بنیعامر بن صعصعه]] را کشت و چون پیامبر{{صل}} قبلا به آنان [[امان]] داده بود ملزم شد که دیه آنها را بپردازد و چون از پرداخت آن در آن مقطع [[ناتوان]] بود [[تصمیم]] گرفت از بنینضیر (همپیمان [[بنی عامر]]) کمک بگیرد، از این رو در [[روز]] [[شنبه]] که مورد [[احترام]] [[یهودیان]] است به همراه معدودی از [[اصحاب]] نزد آنان رفت. آنان از پیامبر{{صل}} خواستند تا قدری درنگ کند تا این مبلغ را برای او جمعآوری کنند و مخفیانه تصمیم گرفتند با رها کردن سنگی از روی قلعه بدون آنکه خود [[مسئولیت]] [[قتل]] را بپذیرند، آنحضرت را از بین ببرند؛<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۶۸۱؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۲۳ ـ ۲۲۴؛ الطبقات، ج ۲، ص ۵۷.</ref> اما پیامبر{{صل}} که متوجه این امر شد به گونهای آنجا را ترک کرد که همگان [[تصور]] کردند پیامبر{{صل}} در همان حوالی است و به زودی نزد یارانش باز میگردد؛ امّا پیامبر به سرعت به [[مدینه]] بازگشته بود تا بدانها [[فرصت]] [[ترور]] ندهد.<ref>دلائلالنبوه، ج ۳، ص ۱۸۳؛ تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۱۵۰.</ref> | ||
گزارش [[ابنشبه]]، [[ابن سعد]] و [[واقدی]] زمانی با [[روایت]] [[زهری]] [[سازگاری]] دارند که بحث از [[پیمان]] بنینضیر با [[پیامبر]] است؛ امّا هنگامی که بحث از [[تاریخ]] [[جنگ]] بنینضیر است گزارشهای آنها با گزارش ابناسحاق مطابقت مییابد.<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۳۳، ۵۷؛ المغازی، ج ۱، ص ۳۶۳؛ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۴۶۱.</ref> [[مجاهد]]، [[عکرمه]] و [[کلبی]] پس از بیان مضمونی مشابه روایت ابن اسحق، به [[نزول]] آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«ای مؤمنان از نعمت خداوند بر خود یاد کنید، آنگاه که گروهی بر آن بودند تا بر شما دستدرازی کنند و خداوند دستشان را از شما کوتاه کرد، و از خداوند پروا کنید و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره مائده، آیه ۱۱.</ref> در این هنگام اشاره کردهاند که بر اساس آن [[قرآن کریم]] تلاش بنینضیر برای [[ترور]] پیامبر را به [[مؤمنان]] [[یادآوری]] کرده و [[نجات]] پیامبر را خواست و [[نعمت الهی]] دانسته است<ref> اسباب النزول، ص ۱۲۹؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۱۹؛ زادالمسیر، ج ۲، ص ۲۵۰.</ref> امّا به نظر میرسد [[نزول آیه]] مزبور مدتها پس از [[غزوه]] بنینضیر باشد، چرا که این [[آیه]] به دنبال یادآوری این امر است: {{متن قرآن|اذْكُرُوا}}، ضمن آنکه [[تطبیق]] این آیه بر هر قصد تروری صادق است و اختصاصی به بنینضیر ندارد. | گزارش [[ابنشبه]]، [[ابن سعد]] و [[واقدی]] زمانی با [[روایت]] [[زهری]] [[سازگاری]] دارند که بحث از [[پیمان]] بنینضیر با [[پیامبر]] است؛ امّا هنگامی که بحث از [[تاریخ]] [[جنگ]] بنینضیر است گزارشهای آنها با گزارش ابناسحاق مطابقت مییابد.<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۳۳، ۵۷؛ المغازی، ج ۱، ص ۳۶۳؛ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۴۶۱.</ref> [[مجاهد]]، [[عکرمه]] و [[کلبی]] پس از بیان مضمونی مشابه روایت ابن اسحق، به [[نزول]] آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«ای مؤمنان از نعمت خداوند بر خود یاد کنید، آنگاه که گروهی بر آن بودند تا بر شما دستدرازی کنند و خداوند دستشان را از شما کوتاه کرد، و از خداوند پروا کنید و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره مائده، آیه ۱۱.</ref> در این هنگام اشاره کردهاند که بر اساس آن [[قرآن کریم]] تلاش بنینضیر برای [[ترور]] پیامبر را به [[مؤمنان]] [[یادآوری]] کرده و [[نجات]] پیامبر را خواست و [[نعمت الهی]] دانسته است<ref> اسباب النزول، ص ۱۲۹؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۱۹؛ زادالمسیر، ج ۲، ص ۲۵۰.</ref> امّا به نظر میرسد [[نزول آیه]] مزبور مدتها پس از [[غزوه]] بنینضیر باشد، چرا که این [[آیه]] به دنبال یادآوری این امر است: {{متن قرآن|اذْكُرُوا}}، ضمن آنکه [[تطبیق]] این آیه بر هر قصد تروری صادق است و اختصاصی به بنینضیر ندارد. |