پاسخ جوان شیعی به پرسش‌های وهابیان (کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۴۳: خط ۴۳:
{{ستون-شروع|3}}
{{ستون-شروع|3}}
===پیش‌گفتار===
===پیش‌گفتار===
*آشنایی با مکتب وهابیت:
*آشنایی با مکتب وهابیت؛
*کالبد شکافی کتاب:
*کالبد شکافی کتاب؛
*ارتداد صحابه:
*ارتداد صحابه؛
*سبّ صحابه:
*سبّ صحابه؛
*بی‌حرمتی به عایشه همسر [[پیامبر|پیامبر خدا]]{{صل}}:
*بی‌حرمتی به عایشه همسر [[پیامبر|پیامبر خدا]]{{صل}}؛
*پرسش ۱: اين مسأله كه [[اميرمؤمنان على]]{{ع}} دخترش امّ كلثوم را به عقد [[عمر بن خطاب]] درآورد، نشانۀ داشتن رابطۀ حسنه نيست؟
*پرسش ۱: اين مسأله كه [[اميرمؤمنان على]]{{ع}} دخترش امّ كلثوم را به عقد [[عمر بن خطاب]] درآورد، نشانۀ داشتن رابطۀ حسنه نيست؟
*پرسش ۲: [[على]]{{ع}} با [[ابو بكر]] و [[عمر]] بيعت كرد، آيا اين نشانۀ حقانيت آن‌ها در خلافت نيست؟
*پرسش ۲: [[على]]{{ع}} با [[ابو بكر]] و [[عمر]] بيعت كرد، آيا اين نشانۀ حقانيت آن‌ها در خلافت نيست؟
خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:
*پرسش ۷۴: مى‌پذيريم كه [[على]]{{ع}} در پذيرفتن اسلام و جهاد، همراه [[پيامبر]]{{صل}} بود و دانش و زهدش بر ديگران برترى داشت، ولى آيا شيعه مى‌تواند چنين فضايلى را براى [[حسن]] و [[حسين]] در برابر [[سعد بن ابى وقاص]] و [[عبدالرحمان بن عوف]] و [[عبداللّٰه بن عمر]] ثابت كند؟
*پرسش ۷۴: مى‌پذيريم كه [[على]]{{ع}} در پذيرفتن اسلام و جهاد، همراه [[پيامبر]]{{صل}} بود و دانش و زهدش بر ديگران برترى داشت، ولى آيا شيعه مى‌تواند چنين فضايلى را براى [[حسن]] و [[حسين]] در برابر [[سعد بن ابى وقاص]] و [[عبدالرحمان بن عوف]] و [[عبداللّٰه بن عمر]] ثابت كند؟
*پرسش ۷۵: خليفۀ دوم نسبت به [[على]]{{ع}} علاقه‌مند بود، به گواه اين‌كه او را جزو افراد شورى قرار داد. اگر او را از شورا بيرون مى‌كرد، چنانكه [[سعيد بن زيد]] را بيرون كرد، يا كسى ديگر، غير از او را تعيين مى‌كرد، كسى مى‌توانست اعتراض كند؟
*پرسش ۷۵: خليفۀ دوم نسبت به [[على]]{{ع}} علاقه‌مند بود، به گواه اين‌كه او را جزو افراد شورى قرار داد. اگر او را از شورا بيرون مى‌كرد، چنانكه [[سعيد بن زيد]] را بيرون كرد، يا كسى ديگر، غير از او را تعيين مى‌كرد، كسى مى‌توانست اعتراض كند؟
*پرسش ۷۶:
*پرسش ۷۶: آنچه مسلم است اين كه [[على]]{{ع}} در خانه نشست... انصار ابتدا با [[ابو بكر]] مخالفت كردند و همديگر را به بيعت با [[سعد بن عباده]] فرا خواندند و سپس همگى با [[ابو بكر]] دست بيعت دادند. بيعت آن‌ها مى‌تواند به يكى از سه دليل زير باشد: ١ . به زور از آن‌ها بيعت گرفته شد. ٢. براى ايشان مشخص شد كه [[ابو بكر]] به خلافت شايسته‌تر است. ٣. بدون هدف اين كار را كردند. چون اولى و سوم باطل است و احتمال چهارمى در كار نيست، پس ناگزير بايد بگوييم فرض دوم درست است!؟
*پرسش ۷۷:
*پرسش ۷۷: شيعه معتقد است: شيخين در كنار زدن [[على‌ بن ابى‌ طالب]] از خلافت موفق شدند. از آن‌ها مى‌پرسيم: خلافت چه دستاوردهايى براى خودشان داشت؟ آنان فرزندان خود را جانشين خود نكردند. در حالى كه [[على]]{{ع}} فرزندش [[حسين]]{{ع}}! را جانشين خود قرار كرد؟
*پرسش ۷۸:
*پرسش ۷۸: [[عبداللّٰه بن عمرو بن عثمان بن عفان]] با دختر [[حسين‌ بن على]]{{ع}} به نام فاطمه ازدواج كرد و از او فرزندى به نام محمد متولد شد. آيا ممكن است فاطمه نوۀ ملعون داشته باشد؟ اگر پاسخ منفى است، چگونه است كه شما مى‌گوييد شجرۀ ملعونه در قرآن بنى اميه هستند؟
*پرسش ۷۹:
*پرسش ۷۹: شيعيان از سويى مى‌گويند [[ائمه]]{{عم}} معصوم‌اند و از سوى ديگر مى‌گويند كه آن‌ها تقيه مى‌كنند. اين دو با هم تناقض دارد؛ زيرا وقتى شما صحت آنچه را كه امامانتان مى‌گويند نمى‌دانيد، معصوم بودنشان چه سودى دارد؟
*پرسش ۸۰:
*پرسش ۸۰: اگر كسى بر ثقل اصغر [[اهل بيت]] طعنه زند، تكفيرش مى‌كنيد، امّا اگر بر قرآن طعنه زند، در صدد توجيه كار او بر مى‌آييد. چرا؟
*پرسش ۸۱:
*پرسش ۸۱: شيعه معتقد است همۀ اصحاب مرتد شدند، جز تعداد اندكى كه هفت نفر بيشتر نيستند. حال پرسش اين است: بقيۀ [[اهل بيت]] مانند فرزندان [[جعفر]] و [[على]] چه شدند؟ آيا آنان نيز مرتد شدند؟
*پرسش ۸۲:
*پرسش ۸۲: [[ابو داود]] در سنن خود نقل كرده است: اگر از عمر دنيا تنها يك روز باقى بماند، خداوند آن روز را طولانى مى‌كند تا آن‌كه در آن روز مردى از [[اهل بيت]] برمى‌خيزد كه اسم او اسم من است و اسم پدرش اسم پدر من است. مشخص است كه اسم [[پيامبر]] [[محمد بن عبداللّٰه]] است و حال آن‌كه مهدى اسمش [[محمد بن الحسن]] است، چگونه اين روايت را بر فرزند [[امام حسن عسكرى]]{{ع}} تطبيق مى‌دهيد؟
*پرسش ۸۳:
*پرسش ۸۳: روايات مختلفى دربارۀ نام مادر، زمان تولّد و سن [[حضرت مهدى]] در هنگام ظهور، محل آن حضرت و مدت غيبت و مدت حكومتش وجود دارد، كدام يك از آن‌ها صحيح است؟
*پرسش ۸۴:
*پرسش ۸۴: در حديثى آمده است كه [[على بن ابى طالب]]{{ع}} فرموده‌اند: زمانى مى‌آيد كه حدود در آن جارى نمى‌شود. مال مردم را به ناحق مى‌خورند. با دوستان خدا دشمنى مى‌شود و با دشمنان خدا دوستى. پرسيدند: اگر ما در آن روزگار بوديم چه كنيم؟ فرمود: مانند ياران عيسى باشيد كه با ارّه‌ها آنان را تكه تكه كردند و بر دار رفتند؛ زيرا مرگ در اطاعت خدا بهتر از زندگى در گناه است. اكنون اين حديث، با تقيه‌اى كه شيعيان به آن معتقدند، چگونه سازگار است؟
*پرسش ۸۵:
*پرسش ۸۵: چه چيزى [[ابو بكر]] را مجبور كرد تا در سفر هجرت، همراه [[پيامبر]]{{صل}} باشد؟
*پرسش ۸۶:
*پرسش ۸۶: آيات زيادى هست كه خداوند در آن، اصحاب را مى‌ستايد ولى شيعيان مى‌گويند: اصحاب در دوران حيات [[پيامبر]]{{صل}} مؤمن بوده‌اند، امّا بعد از وفات او مرتد شده‌اند، اين عجيب نيست؟
*پرسش ۸۷:
*پرسش ۸۷: شيعه مى‌گويد اصحاب بعد از وفات [[پيامبر]]{{صل}} همه مرتد شدند، پس چگونه با مرتدانى چون اصحاب مسيلمه، طليحه، اسود و سجاح پيكار كردند؟
*پرسش ۸۸:
*پرسش ۸۸: سنت‌هاى تكوينى و تشريعى شهادت مى‌دهند كه ياران هر پيامبرى، بهترين افراد آن امت‌اند، پس چرا شيعيان ياران و اصحاب [[پيامبر]]{{صل}} ما را كافر مى‌خوانند؟
*پرسش ۸۹:
*پرسش ۸۹: [[پيامبر]]{{صل}} در وضعيت سختى قرار گرفت با اين حال تقيه نكرد، چگونه است امامان شيعه از تقيه استفاده كرده‌اند؟
*پرسش ۹۰:
*پرسش ۹۰: [[على‌ بن ابى‌ طالب]]{{ع}} خوارج را كافر نمى‌داند، چرا شما بهترين ياران [[پيامبر]]{{صل}} و همسران او را كافر مى‌خوانيد؟
*پرسش ۹۱:
*پرسش ۹۱: اجماع از ديدگاه شيعيان تنها زمانى حجت است كه معصوم در آن وجود داشته باشد. چنين سخنى بى‌معنا است؛ زيرا وقتى معصوم در كار باشد، چه نيازى به اجماع است؟!
*پرسش ۹۲:
*پرسش ۹۲: چرا شيعيان زيديه را كافر مى‌دانند، با اين‌ كه آنان دوستداران اهل بيت‌اند؟!
*پرسش ۹۳:
*پرسش ۹۳:شيعيان مى‌گويند [[على]] بعد از [[پيامبر]] مستحق خلافت بود؛ زيرا [[پيامبر]] به او فرمود: «تو نسبت به من به منزلۀ هارون نسبت به موسايى»، امّا مى‌بينيم كه هارون جانشين موسى نشد و پيش از او وفات يافت و جانشين [[موسى]]، [[يوشع بن نون]] بود؟!
*پرسش ۹۴:
*پرسش ۹۴:شيعيان به پيروان خود جرأت داده‌اند تا هر گونه گناهى را مرتكب شوند؛ آنان بر اين باورند كه: چون [[على]] را دوست دارند، هر گناهى مرتكب شوند، اشكال ندارد!؟
*پرسش ۹۵:
*پرسش ۹۵:[[بداء]]، از باورها و عقايد شيعيان است و از سويى ادعا مى‌كنند كه [[امامان]] [[غيب]] مى‌دانند. آيا [[امامان]] از خداوند بزرگتر و بالاترند؟
*پرسش ۹۶:
*پرسش ۹۶:شيعه همواره ياور دشمنان اسلام؛ مانند يهوديان، نصارى و مشركان بوده‌اند. آن‌ها با مغول‌ها همكارى كردند و بغداد سقوط كرد و به نصارى "مسيحيان" يارى دادند و قدس از دست مسلمانان گرفته شد. آيا مسلمان واقعى چنين كارى مى‌كند. آيا قرآن از دوستى يهود و نصارى نهى نكرده و آيا [[على]] و فرزندانش چنين كردند؟!
*پرسش ۹۷:
*پرسش ۹۷: بسيارى از شيعيان به [[حسن‌ بن على]]{{ع}} توهين و فرزندانش را مذمّت مى‌كنند، مگر نه اين كه او يكى از [[اهل بيت]] است؟!
*پرسش ۹۸:
*پرسش ۹۸: شيعيان به فرقه‌ها و گروه‌هاى زيادى تقسيم شده و با يكديگر مخالف‌اند. هر فرقه‌اى، فرقۀ ديگر را كافر مى‌داند. بخشى از آن‌ها كه بهايى هستند، كافرند!
*پرسش ۹۹:
*پرسش ۹۹: وقتى فتنه‌گران شورشى خانۀ [[عثمان بن عفان]] را محاصره كردند، [[على]] از او دفاع كرد و فرزندانش [[حسن]]{{ع}} و [[حسين]]{{ع}} و برادر زاده‌اش [[عبداللّٰه بن جعفر]] را فرستاد تا از او دفاع كنند و اين دليل نيست كه [[على]]{{ع}} و [[عثمان]] با هم دوست بودند؟!
*پرسش ۱۰۰:
*پرسش ۱۰۰: به اتفاق شيعه و سنى، عمر در كارهاى زيادى، با [[على]] مشورت مى‌كرد، اين را چگونه توجيه مى‌كند؟
*پرسش ۱۰۱:
*پرسش ۱۰۱: در دوران خلافت عمر، [[سلمان فارسى]] فرماندار مدائن و عمار ياسر فرماندار كوفه بودند. اين چگونه با اعتقادات شيعيان سازگار است؟
*پرسش ۱۰۲:
*پرسش ۱۰۲: شيعيان مى‌گويند: [[امامان]] ما معصوم‌اند و مهدى آخرين آن‌هاست و زنده و حاضر است و وجود [[امام]] از جانب خداوند براى رفع اختلاف است. با اين وضع، در ميان آن‌ها همچنان اختلاف وجود دارد. و نيز مى‌گويند ٣٠٠ نفر با مهدى در ارتباط هستند و از طرفى مدعى‌اند كه هر كس ادعا كند [[امام]] را ديده است، دروغگو است. اين‌ها چگونه قابل جمع‌اند؟!
*پرسش ۱۰۳:
*پرسش ۱۰۳: شيعه معتقد است: جهان از حجت الهى خالى نمى‌ماند و از سويى مى‌گويد: تقيه نُه دهم (٩١٠) دين است، پس امام شيعيان نه دهم دين را به مردم نگفته‌اند.
*پرسش ۱۰۴:
*پرسش ۱۰۴: شيعه بر اين باور است كه: شناخت [[ائمه]]{{عم}}، شرطى براى صحّت ايمان است. اكنون مى‌پرسيم: كسانى كه قبل از كامل شدن دوازده [[امام]] مرده‌اند چه خواهند كرد؟
*پرسش ۱۰۵:
*پرسش ۱۰۵: شيعيان از [[على‌ بن ابى‌ طالب]] نقل مى‌كنند: وقتى به او خبر رسيد كه انصار مى‌خواهند خليفه از ميان آن‌ها باشد، آن حضرت فرمود: چرا در پاسخ آن‌ها نگفتيد [[پيامبر]] وصيت نمود با نيكو كارشان نيكويى كنيد و از بدكار آن‌ها درگذريد. گفتند: اين چه دليلى عليه آن‌هاست؟ گفت: اگر [[امامت]] به آن‌ها تعلق داشت، [[پيامبر]] در حق آن‌ها سفارش نمى‌كرد. بايد به شيعه گفت: [[پيامبر]] دربارۀ [[اهل بيت]] خود سفارش كرد كه با آن‌ها به نيكى رفتار شود.
*پرسش ۱۰۶:
*پرسش ۱۰۶: به عقيدۀ شيعه، [[پيامبر]]{{صل}} رهبرى بود كه از افراد شايسته دورى مى‌گزيد و منافقان را از لحن گفتارشان مى‌شناخت. براى پست‌هاى مهم و فرماندهى انتخاب مى‌كرد وبا بعضى از آن‌ها وصلت وازدواج مى‌نمود!
*پرسش ۱۰۷:
*پرسش ۱۰۷: مفسران شيعه، آيۀ:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِر}}﴾}} را چنين تفسير مى‌كنند كه با زنان كافر ازدواج نكنيد، در حالى كه [[پيامبر]]{{صل}} با امّ المؤمنين عايشه، كه شما او را كافر و مرتد مى‌دانيد، ازدواج كرد؟
*پرسش ۱۰۸:
*پرسش ۱۰۸: خطّابيه از فِرق شيعى است. آنان بر اين باورند كه بعد از [[امام جعفر صادق]]{{ع}} پسرش اسماعيل [[امام‌]] است. علماى شيعه در ردّ ايشان مى‌گويند: اسماعيل پيش از [[امام صادق]]{{ع}} وفات كرده، مرده كه نمى‌تواند جانشين زنده باشد. به شيعه گفته مى‌شود شما با حديث منزلت، كه [[پيامبر]] به [[على]] فرمود: نسبت تو به من به منزلۀ هارون نسبت به موسى است، استدلال كرده‌ايد، معلوم است كه هارون پيش از موسى وفات يافت و طبق اقرار خودتان مرده نمى‌تواند جانشين زنده باشد؟!
*پرسش ۱۰۹:
*پرسش ۱۰۹: شيعيان براى اثبات [[امامت]] [[امامان]] دوازده‌گانه، به اين حديث استناد و استدلال مى‌كنند كه [[پيامبر]]{{صل}} فرمود: دوازده خليفه خواهند آمد كه همه از قريش‌اند. در روايتى ديگر نيز آمده است:
*پرسش ۱۱۰:
{{عربی|اندازه=150%|« لَا يَزَالُ‏ أَمْرُ النَّاسِ‏ مَاضِياً حَتَّى‏ يَلِيَ‏ عَلَيْهِمْ‏ اثْنَا عَشَرَ رَجُلا‏‏‏‏‏»}} اكنون مى‌پرسيم از [[ائمه]] شيعه، تنها دو نفر فرمانروايى كردند؛ يكى على و ديگرى فرزندش حسن، پس آن ده امامى كه فرمانروايى كرده‌اند كيستند؟
*پرسش ۱۱۱:
*پرسش ۱۱۰: شيعيان ادعا مى‌كنند بعد از وفات [[پيامبر]]{{صل}}، به‌جز چند نفر مرتد شدند؟!
*پرسش ۱۱۲:
*پرسش ۱۱۱: شيعيان معتقدند كه اصحاب، درستكار و عادل نيستند، ولى در كتاب‌هاى شيعه رواياتى مى‌بينيم كه بر عدالت صحابه دلالت مى‌كند؛ از آن جمله است كلام [[پيامبر]]{{صل}} در حَجة الوداع كه فرمود:{{عربی|اندازه=150%|« نَضَّرَ اللَّهُ‏ عَبْداً سَمِعَ‏ مَقَالَتِي‏ فَوَعَاهَا ثُمَ‏ بَلَّغَهَا إِلَى‏ مَنْ‏ لَمْ‏ يَسْمَعْهَا‏‏‏‏‏»}}
*پرسش ۱۱۳:
*پرسش ۱۱۲: [[پيامبر]] دستور داده است امتش همسرى شايسته اختيار كنند، چرا خودش البته در نظر شيعه با همسر شايسته ازدواج نكرد؟
*پرسش ۱۱۴:
*پرسش ۱۱۳: اگر منافق در ميان اصحاب زياد بود، چگونه فارس و روم و بيت المقدس را فتح كردند؟
*پرسش ۱۱۵:
*پرسش ۱۱۴: عالم بزرگ شيعه، [[محمد حسين آل‌كاشف الغطاء]] در مورد [[على]]{{ع}} مى‌گويد: وقتى [[على]]{{ع}} ديد كه دو خليفۀ قبل از او، نهايت تلاش خود را در گسترش اسلام مبذول داشتند با آن‌ها بيعت كرد و راه صلح در پيش گرفت، بنابراين، مى‌پذيريد [[على]]{{ع}} با دو خليفۀ قبل از خود بيعت كرد؟!
*پرسش ۱۱۶:
*پرسش ۱۱۵:شيعيان براى اثبات اين مطلب كه اصحاب بعد از [[پيامبر]]{{صل}} مرتد شدند، به اين حديث [[پيامبر]]{{صل}} استدلال مى‌كنند كه فرمود: «مردانى بر من وارد مى‌شوند كه آن‌ها را مى‌شناسم و آنان مرا مى‌شناسند و آن‌ها از حوض من بازداشته مى‌شوند و آنگاه من مى‌گويم: چرا آن‌ها را برمى‌گردانيد، آنان اصحاب من، اصحاب من هستند. گفته مى‌شود: تو نمى‌دانى كه چه چيزهايى بعد از تو پديد آوردند.» معلوم است كه همۀ اصحاب در اين حديث داخل‌اند، حتى [[على]]{{ع}} ، عمار، مقداد، ابوذر و سلمان فارسى. شيعه با اين حديث چگونه برخورد مى‌كند؟
*پرسش ۱۱۷:
*پرسش ۱۱۶: [[مالك اشتر]] در خطبه‌اى مى‌گويد: خداوند [[محمد]]{{صل}} را به عنوان بشارت و بيم دهنده برانگيخت...يعنى [[پيامبر]]{{صل}} [[ابو بكر]] را خليفۀ خود ساخت و [[ابو بكر]] به شيوۀ [[پيامبر]] رفتار كرد و ا[[ابو بكر]] [[عمر]] را به خلافت برگزيد و او به شيوۀ پيشين عمل كرد. [[مالك اشتر]] [[ابو بكر]] را مى‌ستايد ولى شيعيان از او انتقاد مى‌كنند؟!
*پرسش ۱۱۸:
*پرسش ۱۱۷: ابن حزم از شيعيان مى‌پرسد: چرا [[على]] بعد از شش ماه با [[ابو بكر]] بيعت كرد؟ اگر بيعت كردن كار درستى بود، چرا با شش ماه تأخير و اگر درست نبود، چرا بعد از شش ماه بيعت كرد؟
*پرسش ۱۱۹:
*پرسش ۱۱۸: شيعيان مى‌گويند: [[پيامبر]]{{صل}} [[على]] را به سكوت بعد از خويش دعوت كرد و آن حضرت به كشمكش و درگيرى نپرداخت، ولى در مورد اهل جمل و صفين نبرد كرد؛ يعنى در روز نخست نجنگيد، بلكه پس از گزينش به خلافت درگير جنگ شد؟!
*پرسش ۱۲۰:
*پرسش ۱۱۹: شيعيان فرق زيادى ميان پيامبران و امامان قائل نيستند. مجلسى مى‌گويد: ما دليلى براى متصف نبودن ائمه به نبوّت نمى‌بينيم، جز آن كه خاتم الأنبيا رعايت شود، نبوت و امامت فرقى ندارند؟!
*پرسش ۱۲۱:
*پرسش ۱۲۰: شيعه مى‌گويد: تعيين [[امام]] از جانب خدا لطف الهى است. اكنون كه [[امام]] دوازدهم غايب است، چه لطفى نسبت به مسلمانان دارد؟
*پرسش ۱۲۲:
*پرسش ۱۲۱: شيعيان، امامان خود را معصوم مى‌دانند، آيا كارها و رفتارهايى مانند موارد زير منافات با عصمت ندارد: ١ . [[حسن‌ بن على]]{{ع}} در رفتن به جنگ قاتلان عثمان و انتقام خون او، با پدرش [[على]]{{ع}} مخالف بود. ٢. [[حسين بن على]] مخالف صلح برادرش حسن با معاويه بود. ٣. [[على]]{{ع}} مى‌گويد: از گفتن حق به من و ارائۀ مشورت عادلانه خوددارى نكنيد.
*پرسش ۱۲۳:
*پرسش ۱۲۲: علماى اهل سنت حرمين فتوا داده‌اند كه كمك گرفتن از كافران در مقابل بعثى‌هاى مرتد، در حال ضرورت، جايز است. شيعيان چنين فتوايى را تقبيح كردند، در حالى كه علاّمۀ حلى در كتاب «منتهى المطلب فى تحقيق المذهب»، نقل مى‌كند كه شيعيان، به جز طوسى، همه اجماع كرده‌اند كه كمك گرفتن از ذمى‌ها براى جنگيدن با شورشيان جايز است. اين تناقض را چگونه حل مى‌كنيد؟
*پرسش ۱۲۴:
*پرسش ۱۲۳: هريك از [[اهل بيت]] [[پيامبر]]{{صل}} ادعاى امامت نمايد و چيزهاى خارق‌العاده‌اى كه نشانگر صدق و راستگويى او است، ارائه كند، امامتش در نزد شيعيان ثابت مى‌شود. اما [[زيد بن على]] با اين‌كه ادعاى [[امامت]] كرد، شيعان امامتش را نپذيرفتند و در مقابل، [[امامت]] را از آنِ مهدى غايب، كه ادعاى [[امامت]] نكرد، دانستند؟!
*پرسش ۱۲۵:
*پرسش ۱۲۴:وقتى آيۀ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا}}﴾}} نازل شد، [[پيامبر]] بنى شيبه را فرا خواند و كليد كعبه را به آن‌ها داد. چرا در مورد خلافت [[على]]{{ع}} كه براى همۀ مسلمانان مهم بود، چنين نكرد؟
*پرسش ۱۲۶:
*پرسش ۱۲۵: شيعيان حديثى ساخته‌اند كه در آن آمده است: لعنت خدا بر كسى كه به لشكر اسامه نپيوندد و از آن باز ماند. آن‌ها با ساختن اين حديث، مى‌خواهند بر خلفا لعنت كنند ولى فراموش كرده‌اند كه: ١ . [[على]]{{ع}} يا در لشكر اسامه شركت كرده، كه در اين صورت به [[امامت]] [[ابو بكر]] اعتراف كرده است. چون سربازِ فرماندهى شده كه ابوبكر او را تعيين كرده است. ٢. يا شركت نكرده كه در اين صورت، مشمول همان دروغى مى‌شود كه ساخته‌اند.
*پرسش ۱۲۷:
*پرسش ۱۲۶: شيعيان معتقدند نسخه‌اى از قرآن، به همان صورت كه نازل شده، نزد [[على]]{{ع}} بوده است. اكنون پرسش اين است كه چرا [[على]]{{ع}} آن‌گاه كه به خلافت رسيد آن قرآن را بيرون نياورد؟
*پرسش ۱۲۸:
*پرسش ۱۲۷:شيعيان ادعا مى‌كنند كه [[اهل‌ بيت]] [[پيامبر]] را دوست دارند. امّا نسب برخى از خاندان [[اهل‌ بيت]] را انكار كرده‌اند؛ مانند دختران [[پيامبر]]؛ رقيه و امّ كلثوم، عباس عموى [[پيامبر]] و فرزندانش را از [[اهل‌ بيت]] بيرون كرده‌اند و همچنين زبير را از خاندان [[پيامبر]] نمى‌دانند و بسيارى از فرزندان فاطمه؛ مانند [[زيد بن على]] و فرزندش يحيى و ابراهيم و جعفر فرزندان موسى كاظم را دوست نمى‌دارند، چرا؟
*پرسش ۱۲۹:
*پرسش ۱۲۸:شيعيان همۀ [[اهل بيت]] در قرن نخست را كافر مى‌دانند؛ زيرا در روايات آن‌ها آمده است: پس از پيامبر، جز سه نفر، مرتد شدند؟
*پرسش ۱۳۰:
*پرسش ۱۲۹: [[حسن‌ بن على]]{{ع}} با اين‌كه ياوران و لشكر فراوان داشت با معاويه صلح كرد ولى برادرش [[حسين بن على]] با اين‌كه افرادش كم بودند و مى‌توانست صلح كند، جنگيد. لابد كار يكى از اين دو اشتباه بوده و شيعيان بعضى از افراد برجستۀ [[اهل بيت]]{{عم}} را كافر مى‌دانند؛ مانند عباس و پسرش عبداللّٰه و شيعيان با دختران [[پيامبر]] غير از فاطمه كينه مى‌ورزند و مى‌گويند آن‌ها دختران پيامبر نيستند، پس كجاست آن محبت [[اهل بيت]]{{عم}} كه ادعا مى‌كنند؟
*پرسش ۱۳۱:
*پرسش ۱۳۰: در زمان [[ابو بكر]]، [[على]]{{ع}} در جنگ با مرتدان شركت نمود و كنيزى از افراد اسير شدۀ بنى حنيفه بهرۀ او شد كه بعدها از او صاحب فرزندى به نام [[محمد بن حنفيه]] شد. از اين مطلب برمى‌آيد كه از ديدگاه على، خلافت [[ابو بكر]] به حق بوده، اگر نبود، [[على]]{{ع}} در آن شركت نمى‌كرد؟!
*پرسش ۱۳۲:
*پرسش ۱۳۱: از [[امام صادق]]{{ع}} اقوال متعارضى نقل گرديده است؛ مثلاً در مورد چاه آبى كه در آن نجاست بيفتد؛ يك بار گفته است: چاه آب چون درياست، نجس نمى‌شود. بار ديگر فرموده: همۀ آب چاه بايد كشيده شود. بار ديگر گفته است: هفت يا شش دلو از آبِ آن بكشيد. اين روايات متعارض را چگونه مى‌توان جمع كرد؟
*پرسش ۱۳۳:
*پرسش ۱۳۲: كتاب‌هاى مورد اعتماد نزد شيعه، وسائل شيخ [[حر عاملى]] و بحارالأنوار [[مجلسى]] و مستدرك الوسائل [[طبرسى]] هستند. تمام اين كتاب‌ها متأخرند. اگر اين احاديث را از طريق سند جمع كرده‌اند، پس تا آن زمان نوشته نشده بود؟ عاقل چگونه به رواياتى اعتماد مى‌كند كه طى ١١ تا ١٣ قرن نوشته شده بودند؟
*پرسش ۱۳۴:
*پرسش ۱۳۳: رواياتى در كتاب‌هاى شيعه هست كه با روايات [[اهل سنت]] در زمينۀ عقايد و نپذيرفتن بدعت‌ها مطابق است، ولى شيعيان آنها را به بهانۀ اين كه از روى تقيه صادر شده، كنار مى‌گذارند، چرا؟
*پرسش ۱۳۵:
*پرسش ۱۳۴:صاحب نهج البلاغه نقل مى‌كند: [[على]]{{ع}} [[ابوبكر]] و [[عمر]] را ستوده است؛ چنان‌كه از [[على‌ بن ابى طالب]] نقل مى‌كند كه دربارۀ ابوبكر گفت: او در حالى كه پاك بود و عيب اندكى داشت از دنيا رفت. خير دنيا را به دست آورد و پيش از آن كه گرفتار شرّ آن شود از دنيا رفت. او اطاعت الهى را به جا آورد و به گونه‌اى شايسته تقواى الهى را رعايت كرد. پس چرا شيعيان اصحاب را عيب جويى مى‌كنند آيا [[على]]{{ع}} جز آنچه در دلش بود اظهار مى‌كرد؟
*پرسش ۱۳۶:
*پرسش ۱۳۵: شيعيان [[امامان]] خود را معصوم مى‌دانند، ولى روايات زيادى دربارۀ سهو و خطاى [[ائمه]] رسيده است. [[علامه مجلسى]] مى‌گويد: مسأله خيلى مشكل است چون اخبار و نشانه‌هاى زيادى بر اين دلالت مى‌كند كه سهو و فراموشى از آن‌ها سر مى‌زده است!
*پرسش ۱۳۷:
*پرسش ۱۳۶: [[امام]] يازدهم شيعيان، بدون داشتن فرزند درگذشته‌است. بنابراين، به‌خاطر اين‌كه پايه‌هاى مذهب امامى درهم شكسته نشود، فردى به نام عثمان، به دروغ گفت كه [[امام عسكرى]] فرزندى داشته كه در چهار سالگى پنهان شده است، چگونه شيعيان سخن او را قبول مى‌كنند؟
*پرسش ۱۳۸:
*پرسش ۱۳۷: شيعيان هميشه به [[مروان بن حكم]] حمله مى‌كنند و هر زشتى را به او نسبت مى‌دهند، سپس در كتابهايشان روايت مى‌كنند كه حسن و حسين پشت سر مروان نماز مى‌خوانده‌اند!
*پرسش ۱۳۹:
*پرسش ۱۳۸: شيعيان در داستان‌هاى زيادى مى‌گويند: وقتى مهدى به دنيا آمد، پرندگانى از آسمان بر او فرود آمدند كه بالهايشان را بر سر و صورت و بدن او مى‌ماليدند، سپس پرواز مى‌كردند. پدرش آن‌ها را فرشتگان آسمانى معرفى كرد، سپس نتيجه مى‌گيرد وقتى فرشتگان ياوران او هستند چرا مى‌ترسد و در سرداب پنهان شده است؟
*پرسش ۱۴۰:
*پرسش ۱۳۹:شيعيان چند شرط براى [[امام]] گذاشته‌اند؛ يكى آن‌كه از ميان پسران پدر، بزرگترين باشد و او را كسى جز [[امام]] غسل ندهد و زره [[پيامبر]] بر او درست درآيد. بايد از همۀ مردم عالم‌تر باشد و جنب نشود و غيب بداند امّا اين شرايط آن‌ها را در مضيقه قرار مى‌دهد...!
*پرسش ۱۴۱:
*پرسش ۱۴۰:شيعيان ادعا مى‌كنند كه [[امام]] بايد با نص تعيين شود، اگر چنين بود فرقه‌هاى شيعه چرا اين همه در مورد [[امامت]] دچار اختلاف شده‌اند؟!
*پرسش ۱۴۲:
*پرسش ۱۴۱:بعضى از شيعه بر عايشه تهمت مى‌زنند و او را به همين چيزى متهم مى‌كنند كه اهل افك او را بدان متهم كردند!؟
*پرسش ۱۴۳:
*پرسش ۱۴۲:شيعيان مى‌گويند علم و دانش نزد [[ائمه]] آن‌هاست و منابع علمى آن‌ها «صحيفة الجامعه» و «كتاب على» است.
*پرسش ۱۴۴:
*پرسش ۱۴۳:شيعيان در كتاب‌هايشان آورده‌اند: از اين‌كه اهل كوفه از [[حسين‌ بن على]] حمايت نكردند، به جز سه نفر همه مرتد شدند، سپس مى‌پرسد: اگر حسين آن‌گونه كه شيعيان مى‌گويند غيب مى‌دانست، به سوى آن‌ها مى‌رفت؟
*پرسش ۱۴۵:
*پرسش ۱۴۴:شيعيان ادعا مى‌كنند كه [[امام]] دوازدهم آن‌ها به علت ترس از كشته شدن پنهان شده است. به آن‌ها گفته مى‌شود: [[ائمه]] پيشين آن‌ها غايب نبودند و كشته نشدند؟!
*پرسش ۱۴۶:
*پرسش ۱۴۵:شيعيان ادعا مى‌كنند تنها به احاديثى اعتماد مى‌كنند كه صحيح بوده و از [[اهل‌ بيت]] رسيده باشد. آن‌ها با اين سخن، [[ائمه]] را مانند پيامبر مى‌شمارند كه از پيش خود سخن گويد و گفتۀ [[امام]] همانند گفتۀ خدا و پيامبرش مى‌باشد و لذا در كتاب‌هاشان گفته‌هاى پيامبر كم است.
*پرسش ۱۴۷:
*پرسش ۱۴۶: شيعيان مى‌گويند: به رواياتى كه از طريق [[ائمه]] [[اهل‌ بيت]] به آنان رسيده عمل مى‌كنند و ما مى‌گوييم معلوم است كه از [[ائمه]] [[اهل‌ بيت]]، جز على كسى [[پيامبر]] را نديده است. آيا [[على]] مى‌تواند همۀ سنت [[پيامبر]] را براى نسل‌هاى بعد از خود نقل كند؟ در حالى كه [[على]] گاهى در مدينه به عنوان جانشين مى‌ماند و [[پيامبر]] سفر مى‌كرد؟
*پرسش ۱۴۸:
*پرسش ۱۴۷:بيشتر كسانى كه گفته‌هاى [[پيامبر]] را به مردم رسانده‌اند، از [[اهل بيت]] او نبوده‌اند. [[پيامبر]]{{صل}} [[اسعد بن زراره]] را به مدينه، علاء حضرمى را به بحرين، معاذ و ابوموسى را به يمن و عُتّاب بن اسيد را به مكه فرستاد. پس ادعاى شيعه چيست كه مى‌گويد: از پيامبر جز على و يا فردى از اهل بيتش، گفته‌ها و احاديث او را نقل نمى‌كند؟
*پرسش ۱۴۹:
*پرسش ۱۴۸:شيعيان در كتاب‌هايشان اعتراف مى‌كنند كه علم حلال و حرام، و مناسك حج، جز از طريق [[امام باقر]]{{ع}} به آن‌ها نرسيده است؛ يعنى در اين مورد از [[على]]{{ع}} چيزى به آن‌ها نرسيده است؟
*پرسش ۱۵۰:
*پرسش ۱۴۹:[[شيخ مامقانى[[ مى‌گويد: اگر كسى به ديدن حضرت حجت مشرف شود، در بالاترين حد عدالت قرار دارد. ما به آن‌ها مى‌گوييم شما چرا دربارۀ كسى كه [[پيامبر]]{{صل}} را ديده است اينگونه حكم نمى‌كنيد؟
*پرسش ۱۵۱:
*پرسش ۱۵۰:شيعيان روايات كسانى را كه يكى از [[ائمه]] آنها را قبول نداشته باشد، نمى‌پذيرند. از همين رو، روايات صحابه را رد مى‌كنند ولى با شيعيانى كه يكى از امامان يا چند نفر از آن‌ها را نپذيرفته‌اند؛ مانند فطحيه، به‌گونه‌اى ديگر رفتار مى‌كنند و روايات آن‌ها را مى‌پذيرند، چنين چيزى چگونه توجيه‌پذير است؟
*پرسش ۱۵۲:
*پرسش ۱۵۱:علماى شيعه مى‌گويند: در كتاب كافى كلينى، روايت صحيح و ضعيف وجود دارد و از طرفى بر اين باورند كه اين كتاب به [[حضرت مهدى]] عرضه شده و اوگفته‌است: اين‌كتاب براى شيعيان ما كافى‌ است. اگر به‌آن حضرت‌ عرضه شده چرا روايات ضعيف مشخص نگرديده‌است؟!
*پرسش ۱۵۳:
*پرسش ۱۵۲: فقيه همدانى در مصباح الفقيه مى‌گويد: طبق نظر متأخرين، معيار بر حجّيت اجماع اين نيست كه همه اتفاق كنند، بلكه دليل بر حجّت اجماع اين است كه رأى معصوم را به طريق حدس زدن و تخمين كشف كنيم. پس آن‌ها رأى امام غائبشان را از طريق حدس و گمان مى‌شناسند و در عين حال اجماع سلف را معتبر و معيار قرار نمى‌دهند؟!
*پرسش ۱۵۴:
*پرسش ۱۵۳:شيعيان اعتراف مى‌كنند كه يكى از برجسته‌ترين علماى آن‌ها [[ابن‌ بابويه]] قمى‌است؛ صاحب كتاب «من لا يحضره الفقيه». او در جايى ادعاى اجماع مى‌كند و در جاى ديگر ادعاى اجماع بر خلاف آن را مى‌كند. چگونه مى‌توان بر او اعتماد كرد؟
*پرسش ۱۵۵:
*پرسش ۱۵۴:از عجايب شيعه اين است كه اگر مسأله‌اى داراى دو قول باشد كه گويندۀ يكى معلوم و قول ديگر نامعلوم است، به آن قول كه گوينده‌اش نامعلوم است عمل مى‌كند، چه دليلى بر آن دارند؟
*پرسش ۱۵۶:
*پرسش ۱۵۵:شيخ شيعه در بحار مى‌گويد: روبه‌روى قبر ايستادن لازم است؛ اگر چه مخالف جهت قبله باشد. يعنى وقتى به زيارت ضريح‌هاى خود مى‌روند و دو ركعت نماز زيارت مى‌خوانند، بايد رو به قبر بخوانند گرچه قبله در سمت ديگرى باشد.
*پرسش ۱۵۷:
*پرسش ۱۵۶:شيعه همواره با گفتار [[پيامبر]] {{عربی|اندازه=150%|« أُذَكِّرُكُمُ‏ اللَّهَ‏ فِي‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏‏‏‏‏‏»}} استدلال مى‌كنند، ولى خود شيعه با تعداد زيادى از [[اهل بيت]]{{عم}} دشمنى مى‌نمايند؟
*پرسش ۱۵۸:
*پرسش ۱۵۷:شيعه مى‌گويد: اصحاب، نص بر خلافت على را پنهان كرده‌اند، اگر چنين است چرا فضايل او را پنهان نكرده‌اند؟
*پرسش ۱۵۹:
*پرسش ۱۵۸:شيعيان مى‌گويند: [[حضرت عسكرى]] پدر [[امام زمان]] فرمان داد كه خبر [[امام مهدى]]{{ع}} را از همه پنهان سازند و به جز افراد مورد اعتماد نگويند. از طرفى مى‌گويند: اگر كسى [[امام]] خود را نشناسد، خدا را نشناخته است!؟
*پرسش ۱۶۰:
*پرسش ۱۵۹:شيعيان مى‌گويند: خداوند عمر امامشان را صدها سال طولانى كرده، چون همۀ مردم به او نياز دارند.
*پرسش ۱۶۱:
به آن‌ها مى‌گوييم: پس چرا عمر [[پيامبر]] را طولانى نكرد مردم به او نيز نياز داشتند؟
*پرسش ۱۶۲:
*پرسش ۱۶۰:جعفر برادر [[حسن عسكرى]] است. او گفته است: برادرش فرزندى نداشته، ليكن شيعيان سخن او را قبول نمى‌كنند، چون او معصوم نيست، ولى ادعاى عثمان بن سعيد را كه مى‌گويد: حسن فرزندى داشته قبول مى‌كنند، با اين‌كه او هم معصوم نيست، اين مطلب چگونه توجيه مى‌شود؟
*پرسش ۱۶۳:
*پرسش ۱۶۱:از عقايد شيعه، اعتقاد به «طينت» است؛ يعنى خداوند شيعيان را از خاك مخصوص آفريده و اگر شيعه گناه كند آن را پاى سنى مى‌نويسند و نيكى‌هاى سنى در نامۀ عمل شيعه نوشته مى‌شود. آيا چنين عقيده‌اى با «اختيار» كه شيعه بدان معتقد است تناقض ندارد؟
*پرسش ۱۶۴:
*پرسش ۱۶۲:علماى شيعه مى‌گويند: انصار دوستان على بودند و در جنگ صفين در لشكر على قرار داشتند. مى‌گوييم اگر چنين است چرا خلافت را به على ندادند و به ابوبكر سپردند؟
*پرسش ۱۶۵:
*پرسش ۱۶۳:ما همواره با دو گروه مواجهيم: الف) گروهى كه ادعا مى‌كنند قرآن تحريف شده و به اين كتاب آسمانى طعنه مى‌زنند. ب) افرادى‌كه گناهشان اين است به جاى [[على]]، [[ابو بكر]] را برگزيده‌اند و به اين صورت، به اهل بيت طعنه مى‌زنند. اكنون پرسش اين است كه چرا شيعه در مقابل گروه نخست ساكت و در برابر گروه دوم سرسخت است؟
*پرسش ۱۶۶:
*پرسش ۱۶۴:خداوند متعال مى‌فرمايد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|اِتَّبِعُوا مٰا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لاٰ تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيٰاءَ قَلِيلاً مٰا تَذَكَّرُونَ}}﴾}}. ١. در اين آيه تصريح مى‌كند كه جز از خدا و [[پيامبر]] پيروى نكنيد و [[امامت]] براى آن است كه [[امام]] فرمان‌هاى الهى را كه به ما رسيده اجرا كند، نه اين‌كه دين جديدى براى مردم بياورد.
*پرسش ۱۶۷:
*پرسش ۱۶۵:مذهب شيعه به وسيلۀ راويانى مانند زراره و ديگران به آن‌ها رسيده است. در عين حال، امامان شيعه اين افراد را مذمّت كرده‌اند اما شيعيان با اعتماد به قول افرادِ مذمّت شده، نظر امام خود را ردّ مى‌كنند! اين چگونه است؟
*پرسش ۱۶۸:
*پرسش ۱۶۶:اگر شيخين انسان‌هاى خوبى نبودند، پس به نظر شما پيامبر در تربيت يارانش شكست خورده است؟ روشن است اين بزرگترين توهين به پيامبر است.
*پرسش ۱۶۹:
*پرسش ۱۶۷:شيعيان مى‌گويند [[امامت]] واجب است، چون امام از شريعت اسلامى حفاظت مى‌كند و مسلمانان را به راه راست سوق مى‌دهد و احكام را از كم و زياد شدن پاسدارى مى‌كند. بايد از آنان پرسيد: كدام يك از امامان دوازده‌گانۀ شما به رياست و حكومت رسيد تا چنين كارى را انجام دهد؟
*پرسش ۱۷۰:
*پرسش ۱۶۸:در كتاب نهج البلاغه آمده است: على با پروردگارش مناجات مى‌كرد و اين دعا را مى‌گفت: {{عربی|اندازه=150%|« اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّي‏‏‏‏‏‏»}} اگر او معصوم بود، اين چگونه استغفار است؟
*پرسش ۱۷۱:
*پرسش ۱۶۹:شيعيان معتقدند هيچ پيامبرى نبوده مگر آن‌كه به ولايت دعوت كرده است. به شيعه گفته مى‌شود كه پيامبران به توحيد و اخلاص دعوت مى‌كردند نه به ولايت على و اگر چنين ولايتى هست چرا تنها شيعيان آن را نقل كرده‌اند؟
*پرسش ۱۷۲:
*پرسش ۱۷۰:آيا [[ائمه]]{{عم}} ازدواج موقت كرده‌اند يا نه؟
*پرسش ۱۷۳:
*پرسش ۱۷۱:[[امام على بن ابى طالب]]{{ع}} دروازۀ علم است، پس چگونه حكم مذى را نمى‌داند و كسى را نزد [[پيامبر]] مى‌فرستد تا احكام متعلق به مذى را به او بياموزد؟
*پرسش ۱۷۴:
*پرسش ۱۷۲:خلافى كه اصحاب پيامبر مرتكب شده‌اند اين است كه از ولايت على منحرف شدند. پس چرا شيعيان در مورد فرقه‌هاى ديگر مانند فطحيه و واقفيه كه امامت بعضى را قبول نمى‌كنند، روايت نقل كرده‌اند؟
*پرسش ۱۷۵:
*پرسش ۱۷۳:منابع شيعه مى‌گويند: [[ائمه]]{{عم}} تقيه مى‌كنند، پس چگونه معصوم‌انند؟
*پرسش ۱۷۶:
*پرسش ۱۷۴:كلينى نقل مى‌كند كه از [[امام على]] خواستند كه بدعت‌هاى خلفاى سه‌گانه را اصلاح كند امّا على نپذيرفت وگفت: اين مايۀ تفرقه است و بدعت‌هاى خلفا از نظر شيعه مخالف با قرآن و سنت بود، چرا على انكار نكرد؟
*پرسش ۱۷۷:
*پرسش ۱۷۵:عمر على را در شوراى شش نفره قرار داد، چرا على با وجود نص بر خلافت خود، حاضر شد در اين شورا عضو شود؟ و چرا نگفت كه دربارۀ او نصّى وارد شده است؟
*پرسش ۱۷۸:
*پرسش ۱۷۶:شيعه رواياتى را جعل كرده‌اند كه متضمن اسامى ائمه دوازده‌گانه است، ولى يكى از علماى آنها گفته: ذكر سلسله وار اين دوازده تن در آن روايات موجود نيست.
*پرسش ۱۷۷:شيعه ادعا مى‌كند كه بيشتر صحابه بعد از وفات پيامبر مرتد شدند (يعنى امامت على را نپذيرفتند) پس چرا مى‌گوييد على عليه السلام از ترس مرتد شدن، با آن‌ها به وجودِ نص احتجاج نكرد و با آن‌ها نجنگيد؟
*پرسش ۱۷۸:شيعه گمان مى‌كند نصى دربارۀ امامانشان وجود دارد ولى استاد فيصل‌نور در كتاب «الإمامة والنص» اين روايات را نقد كرده است.
{{پایان}}
{{پایان}}
{{پایان}}
{{پایان}}
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش