مقام تشریع احکام دین به چه معناست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۲۸
، ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-(پرسش)]] {{پایان}} {{پایان}} == پانویس == {{پانویس}} +(پرسش)]] {{پایان پرسشهای وابسته}} == پانویس == {{پانویس}})) |
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ') |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
[[پرونده:334567.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد حسین فاریاب|فاریاب]]]] | [[پرونده:334567.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد حسین فاریاب|فاریاب]]]] | ||
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسین فاریاب]]''' در کتاب ''«[[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]»'' در اینباره گفته است: | حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسین فاریاب]]''' در کتاب ''«[[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«نخستین شأنی که میتوان در ارتباط میان امام و دین در نظر گرفت، مسئله تشريع دین است؛ بدین معنا که امام خودْ شارع، و مصدر تشریع باشد. البته توجه داریم که این امر بِدان معنا نیست که امام این شأن را در عرض تشريع الهى دارد، بلکه مقصود آن است که خداوند متعال که شارع بالذات و اصیل است، این مسئولیت را به امام (دستکم در برخی موارد) واگذار کرده باشد. گاه از این مسئله با عنوان «ولایت تشریعی» نیز یاد میشود. اهمیت و پیچیدگی این مسئله چنان است که نظریاتی گوناگون از بزرگان، اعم از متکلمان و فقها و دیگر اندیشمندان مطرح شده است. پیش از هر چیز، تبیین این اصطلاح، قلمرو بحث و تحریر محل نزاع بسیار ضروری مینماید. | |||
::::::'''معناشناسی ولایت تشریعی:''' معناشناسی ولایت تشریعی را با طرح سه نکته ارائه میکنیم: | ::::::'''معناشناسی ولایت تشریعی:''' معناشناسی ولایت تشریعی را با طرح سه نکته ارائه میکنیم: | ||
'''یکم:''' ولایت، معانی پرشماری، از جمله محبت، نصرت و سرپرستی دارد؛<ref>احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغة، ج۶، ص۱۴۱؛ محمود بن عمر زمخشری، اساس البلاغة، ص۵۰۹؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷.</ref> اما در این سیاق به معنای سرپرستی است. شریعت نیز خودْ دارای معانی گوناگونی است که در برخی اصطلاحات، مساوق با دین (که شامل اعتقادات، احکام و اخلاق است) و در برخی، اخص از دین بوده، تنها بخش رفتار و قوانین یک دین را شامل میشود.<ref>دراینباره، ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۰۲.</ref> بنابراین وقتی ولایت به صفت تشریعی متصف میشود، بدین معنا خواهد بود که کسی که دارای این نوع ولایت است، بر حوزه تشريع ولایت دارد.<ref>گفتنی است آیتالله جوادی آملی در برخی آثار خود، ولایت را بهطور کلی به سه قسم ولایت تکوینی، ولایت بر تشريع و ولایت تشریعی تقسیم کرده، ولایت بر تشریع را همان تصدی جعل احکام میداند که از نظر ایشان مختص ذات خداوند متعال است، و ولایت تشریعی را که همان ولایت در حیطه تشریعِ خداوند است برای فقيهان ثابت میداند (ر.ک: عبدالله جوادی آملی، ولایت فقاهت و عدالت، ص۱۲۳ و ۱۲۴. نیز، ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، انوار الفقاهة (كتاب البيع)، ص۱۳۴). برخی دیگر از محققان نیز به تقسیمبندی دیگری در باب انواع ولایتها پرداخته، آن را به ولایت حقیقی و اعتباری تقسیم و ولایت اعتباری را مشتمل بر ولایت تشریعی، تفسیری و اجتماعی میکنند (ر.ک: هادی صادقی، درآمدی بر کلام جدید، ص۳۶۲-۳۷۰).</ref> | |||
::::::'''دوم:''' اگرچه سخن اغلب اندیشمندانی که در این حوزه وارد شدهاند، ناظر به مسئله جعل حکم شرعی است، به نظر میرسد در اینجا میتوان در نگاه نخست، حوزه بحث را گسترش داد و از ولایت دینی سخن به میان آورد یا آنکه شریعت را همان دین دانست و ولایت تشریعی را اعم از ولایت در تشریع حکم فقهی دانست. ازاینرو، کسی که از این نوع ولایت برخوردار است، میتواند جعل حکم شرعی کرده، اعتقادات و آموزههای اخلاقی دین، اعم از کلی یا جزئی را بیان کند. با وجود این، به نظر میرسد ولایت تشریعی به معنای اعم آن یا همان ولایت دینی، دستکم در حوزه اعتقادات، تصویری روشن ندارد. به دیگر بیان، حوزه عقاید، حوزه هستها و نیستهاست و در اینجا پیامبر یا امام تنها مُخبر است. به برخی از گزارههای اعتقادی توجه کنید: ۱. خدا وجود دارد؛ ۲. خداوند دارای صفات کمالیه است؛ ٣. بعثت پیامبران ضرورت دارد؛ ۴. معجزه پیامبر اکرم{{صل}}، قرآن است؛ ۵. معاد ضرورت دارد؛ ۶. قیامت پنجاه موقف دارد. | ::::::'''دوم:''' اگرچه سخن اغلب اندیشمندانی که در این حوزه وارد شدهاند، ناظر به مسئله جعل حکم شرعی است، به نظر میرسد در اینجا میتوان در نگاه نخست، حوزه بحث را گسترش داد و از ولایت دینی سخن به میان آورد یا آنکه شریعت را همان دین دانست و ولایت تشریعی را اعم از ولایت در تشریع حکم فقهی دانست. ازاینرو، کسی که از این نوع ولایت برخوردار است، میتواند جعل حکم شرعی کرده، اعتقادات و آموزههای اخلاقی دین، اعم از کلی یا جزئی را بیان کند. با وجود این، به نظر میرسد ولایت تشریعی به معنای اعم آن یا همان ولایت دینی، دستکم در حوزه اعتقادات، تصویری روشن ندارد. به دیگر بیان، حوزه عقاید، حوزه هستها و نیستهاست و در اینجا پیامبر یا امام تنها مُخبر است. به برخی از گزارههای اعتقادی توجه کنید: ۱. خدا وجود دارد؛ ۲. خداوند دارای صفات کمالیه است؛ ٣. بعثت پیامبران ضرورت دارد؛ ۴. معجزه پیامبر اکرم{{صل}}، قرآن است؛ ۵. معاد ضرورت دارد؛ ۶. قیامت پنجاه موقف دارد. | ||
خط ۳۱: | خط ۳۳: | ||
::::::'''دیدگاهها در مسئله ولایت تشریعی امام:''' بهطور کلی سه نظریه در این راستا وجود دارد: | ::::::'''دیدگاهها در مسئله ولایت تشریعی امام:''' بهطور کلی سه نظریه در این راستا وجود دارد: | ||
'''یکم:''' برخی محققان معتقدند نه پیامبر و نه امام، هیچیک شأن جعل حکم شرعی را ندارند و تنها خداوند است که به جعل حکم شرعی میپردازد؛<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، ولایت در قرآن، ص۲۷۰-۲۷۴.</ref> | |||
::::::'''دوم:'''برخی دیگر از بزرگان، ولایت تشریعی را تنها برای خداوند متعال و بهطور جزئی برای [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} پیش از اتمام دین ثابت میدانند؛<ref>ناصر مکارم شیرازی، انوار الفقاهة (كتاب البيع)، ص۵۵۰. همچنین، ر.ک: [[لطف الله صافی گلپایگانی|صافی گلپایگانی، لطف الله]]، امامت و مهدویت، ج۱، ص۷۱؛ جعفر سبحانی، ولایت تشریعی و تکوینی، ص۲۰-۲۲؛ محمد باقر ملکی میانجی، بدائع الكلام، ص۱۰۳ و ۱۰۴.</ref> | ::::::'''دوم:'''برخی دیگر از بزرگان، ولایت تشریعی را تنها برای خداوند متعال و بهطور جزئی برای [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} پیش از اتمام دین ثابت میدانند؛<ref>ناصر مکارم شیرازی، انوار الفقاهة (كتاب البيع)، ص۵۵۰. همچنین، ر.ک: [[لطف الله صافی گلپایگانی|صافی گلپایگانی، لطف الله]]، امامت و مهدویت، ج۱، ص۷۱؛ جعفر سبحانی، ولایت تشریعی و تکوینی، ص۲۰-۲۲؛ محمد باقر ملکی میانجی، بدائع الكلام، ص۱۰۳ و ۱۰۴.</ref> | ||
::::::'''سوم:''' برخی بر این باورند که امامان معصوم{{عم}} خود مصدر تشريع بوده، احکامی جدید را پس از پیامبر اکرم{{صل}} وضع میکنند. برای نمونه، مرحوم آقابزرگ طهرانی و آیتالله مرعشی نجفی، قرآن کریم، احادیث نبوی و احادیث امامان معصوم{{عم}} را مصدر تشریع دانسته،<ref>آقابزرگ طهرانی، توضيح الرشاد فی تاريخ حصر الاجتهاد، ص۳۴. نیز، ر.ک: شهاب الدین مرعشی نجفی، القصاص على ضوء القرآن و السنة، ج۱، ص۱۱۳.</ref> کلمات مرحوم اصفهانی نیز به همین مدعا اشاره دارد.<ref>فالولاية حقيقتها کون زمام أمر شیء بيد شخص، من ولی الأمر ويليه، والنبی{{صل}} والأئمة{{عم}} لهم الولاية المعنوية والسلطنة الباطنية على جميع الأمور التكوينية والتشريعية، فكما أنّهم مجاری الفيوضات التكوينية كذلك مجاری الفيوضات التشريعية، فهم وسائط التكوين والتشريع، وفی نعوت سيد الأنبياء{{صل}} (المفوّض إليه دين الله) (محمد حسین اصفهانی، حاشية كتاب المکاسب، ج۲، ص۳۷۹.</ref>(...) به نظر میرسد پیش از هرگونه داوری، باید ابتدا محل نزاع به خوبی روشن شود؛ آنگاه سراغ ادله موجود رفت، و پس از آن به داوری میان آنها پرداخت.<ref>شاید منطقی این بود که ابتدا محل نزاع روشن، و سپس دیدگاهها بیان میشد؛ اما از آنجا که معلوم نیست آن معنایی که در محل نزاع مطرح میشود، همان باشد که مورد نزاع طرفین است، ازاینرو، ابتدا دیدگاهها را مطرح و سپس محل نزاع را روشن کردهایم.</ref> | ::::::'''سوم:''' برخی بر این باورند که امامان معصوم{{عم}} خود مصدر تشريع بوده، احکامی جدید را پس از پیامبر اکرم{{صل}} وضع میکنند. برای نمونه، مرحوم آقابزرگ طهرانی و آیتالله مرعشی نجفی، قرآن کریم، احادیث نبوی و احادیث امامان معصوم{{عم}} را مصدر تشریع دانسته،<ref>آقابزرگ طهرانی، توضيح الرشاد فی تاريخ حصر الاجتهاد، ص۳۴. نیز، ر.ک: شهاب الدین مرعشی نجفی، القصاص على ضوء القرآن و السنة، ج۱، ص۱۱۳.</ref> کلمات مرحوم اصفهانی نیز به همین مدعا اشاره دارد.<ref>فالولاية حقيقتها کون زمام أمر شیء بيد شخص، من ولی الأمر ويليه، والنبی{{صل}} والأئمة{{عم}} لهم الولاية المعنوية والسلطنة الباطنية على جميع الأمور التكوينية والتشريعية، فكما أنّهم مجاری الفيوضات التكوينية كذلك مجاری الفيوضات التشريعية، فهم وسائط التكوين والتشريع، وفی نعوت سيد الأنبياء{{صل}} (المفوّض إليه دين الله) (محمد حسین اصفهانی، حاشية كتاب المکاسب، ج۲، ص۳۷۹.</ref>(...) به نظر میرسد پیش از هرگونه داوری، باید ابتدا محل نزاع به خوبی روشن شود؛ آنگاه سراغ ادله موجود رفت، و پس از آن به داوری میان آنها پرداخت.<ref>شاید منطقی این بود که ابتدا محل نزاع روشن، و سپس دیدگاهها بیان میشد؛ اما از آنجا که معلوم نیست آن معنایی که در محل نزاع مطرح میشود، همان باشد که مورد نزاع طرفین است، ازاینرو، ابتدا دیدگاهها را مطرح و سپس محل نزاع را روشن کردهایم.</ref> |