رابطه عقل با علم معصوم چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{پرسش غیرنهایی}} {{جعبه اطلاعات پرسش | موضوع اصلی = علم معصوم (پرسش)|بانک ج...» ایجاد کرد)
 
خط ۱۸: خط ۱۸:
==پاسخ نخست==
==پاسخ نخست==
[[پرونده:11817.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[زهرةالسادات میرترابی حسینی|میرترابى حسینى]]]]
[[پرونده:11817.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[زهرةالسادات میرترابی حسینی|میرترابى حسینى]]]]
::::::خانم '''[[زهرةالسادات میرترابی حسینی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با موضوع ''«[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایان‌نامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::خانم '''[[زهرةالسادات میرترابی حسینی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایان‌نامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«طریق عقل مانند راه قلب، از راه‌های درونی شناخت محسوب شده و برخلاف شناخت حسی، می‌تواند انسان را به شناخت یقینی برساند. در این راه، میزانی به نام "منطق" وجود دارد که عهده‌دار دو کار عمده است:
::::::«طریق عقل مانند راه قلب، از راه‌های درونی شناخت محسوب شده و برخلاف شناخت حسی، می‌تواند انسان را به شناخت یقینی برساند. در این راه، میزانی به نام "منطق" وجود دارد که عهده‌دار دو کار عمده است:
:::::#در بخش صورت، عهده‌دار بیان صور استدلال یعنی نحوۀ چینش و ترتیب مقدمات برای حصول به نتیجۀ یقینی است.
:::::#در بخش صورت، عهده‌دار بیان صور استدلال یعنی نحوۀ چینش و ترتیب مقدمات برای حصول به نتیجۀ یقینی است.
:::::#در بخش مواد مقدّمات، مرز بین مواد یقینی را با مواد ظنّی و دیگر موادی که در صورت‌های مختلف قیاس ظاهر می‌شوند، مشخص می‌سازد.
:::::#در بخش مواد مقدّمات، مرز بین مواد یقینی را با مواد ظنّی و دیگر موادی که در صورت‌های مختلف قیاس ظاهر می‌شوند، مشخص می‌سازد.
::::::اگر در هر یک از موارد بالا خللی ایجاد شود، ادراکی عقلی دچار خطا خواهد شد. لذا کسی که از راه عقل برای رسیدن به واقع، استفاده می‌نماید در صورتی به واقعیت خواهد رسید که ضوابط راه را رعایت کند و تا آنجا که می‌تواند، راه را درست طی نماید. شاید به همین دلیل، راه عقل را، راه خواص نامیده‌اند. پر واضح است که در فهم قواعد عقلی، تنها [[معصومین]]{{عم}} مصون از خطاینند ولی دیگران در پیمودن راه عقل، چه بسا مرتکب اشتباه می‌شوند. عقل، قوۀ ادراک مفاهیم کلی مجرد است که با تجزیه، ترکیب، تجرید، تعمیم و انتزاعِ مفاهیمی که از راه حس وارد ذهن شده‌اند، انسان را به شناخت نائل، و از دستاورد آن تصدیق و استنتاج بهره‌مند می‌سازد. بر اساس آیات و روایات؛ تفکّر، تعلّم، عبرت، تجربه و معرفت اضداد، از اسباب معارف عقلی بشمار می‌آیند که هر یک به سهم خود، گوشه‌ای از حقیقت را برای انسان آشکار می‌سازد<ref>محمد محمدی ری شهری، اهل بیت فی الکتاب و السنه، ص ۱۲۷ الی ۱۳۳.</ref>. در اینجا به جهت رعایت اختصار اشاره‌ای گذرا به اولین سبب تفکر داریم: در شأن و فضلیت تفکر همین بس که که آن را، مفتاح ابواب معارف، کلید خزائن علوم و کمالات، و مقدمۀ سیر و سلوک انسانیت معرفی کرده‌اند<ref>سید روح الله موسوی خمینی، شرح چهل حدیث، شرح حدیث دوازدهم، ص ۱۹۱.</ref>. و عرفا آن را عامل رسیدن به مکاشفۀ غیبی می‌دانند<ref>جمعی از محققّین، دائرة المعارف تشیع، ج ۵، ص ۷.</ref>. و اربابِ کتب روایی، غالباً بابی را به "تفکر" اختصاص داده‌اند از جمله مرحوم [[کلینی]] در کتاب "ایمان و کفر" از اصول کافی، بابی تحت عنوان "باب تفکر" گشوده است که احادیث مندرج در آن حاکی از تعظیم و تمجید تفکر، از ناحیۀ [[معصومین]]{{عم}} می‌باشد و ما برای تبرک و تیمن به نقل دو حدیث اکتفا می‌کنیم: پیوسته اندیشیدن دربارۀ خداوند و توانایی او، برترین پرستش است<ref>{{عربی|اندازه=120%|«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: أَفْضَلُ‏ الْعِبَادَةِ إِدْمَانُ‏ التَّفَكُّرِ فِي‏ اللَّهِ‏ وَ فِي‏ قُدْرَتِهِ‏‏‏‏»}}؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص ۵۵، ح ۳.</ref> و بر شما باد فکر کردن، چرا که فکر، زندگی صاحبدلان و کلید درهای حکمت است<ref>{{عربی|اندازه=120%|«عَنْ حَسَنِ بْنِ عَلِي‏{{ع}}: عَلَيْكُمْ‏ بِالْفِكْرِ فَإِنَّهُ‏ حَيَاةُ قَلْبِ‏ الْبَصِيرِ وَ مَفَاتِيحُ‏ أَبْوَابِ‏ الحِكْمَةِ‏‏‏‏»}}؛ الحسن بن ابی الحسن دیلمی، أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص ۲۹۷.</ref>. با رجوع به کلام الهی نیز درمی‌یابیم آیات بسیاری وجود دارد که آدمیان را به تعقل ترغیب، و با عبارت {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَفَلاَ تَعْقِلُونَ}}﴾}}<ref>سوره بقره، آیه:۷۶.</ref> و بر ترک بی جهت آن، مؤاخذه می‌نماید و حتی پا را فراتر نهاده و در موارد متعددی برای اثبات مدعا، یا بطلان اندیشه‌های مخالفینِ خود، از براهین و استدلالات عقلی بهره می‌جوید که در این مختصر مجال پرداختن به آنها نیست»<ref>[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایان‌نامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]؛ ص ۴۰.</ref>.
::::::اگر در هر یک از موارد بالا خللی ایجاد شود، ادراکی عقلی دچار خطا خواهد شد. لذا کسی که از راه عقل برای رسیدن به واقع، استفاده می‌نماید در صورتی به واقعیت خواهد رسید که ضوابط راه را رعایت کند و تا آنجا که می‌تواند، راه را درست طی نماید. شاید به همین دلیل، راه عقل را، راه خواص نامیده‌اند. پر واضح است که در فهم قواعد عقلی، تنها [[معصومین]]{{عم}} مصون از خطاینند ولی دیگران در پیمودن راه عقل، چه بسا مرتکب اشتباه می‌شوند. عقل، قوۀ ادراک مفاهیم کلی مجرد است که با تجزیه، ترکیب، تجرید، تعمیم و انتزاعِ مفاهیمی که از راه حس وارد ذهن شده‌اند، انسان را به شناخت نائل، و از دستاورد آن تصدیق و استنتاج بهره‌مند می‌سازد. بر اساس آیات و روایات؛ تفکّر، تعلّم، عبرت، تجربه و معرفت اضداد، از اسباب معارف عقلی بشمار می‌آیند که هر یک به سهم خود، گوشه‌ای از حقیقت را برای انسان آشکار می‌سازد<ref>محمد محمدی ری شهری، اهل بیت فی الکتاب و السنه، ص ۱۲۷ الی ۱۳۳.</ref>. در اینجا به جهت رعایت اختصار اشاره‌ای گذرا به اولین سبب تفکر داریم: در شأن و فضلیت تفکر همین بس که که آن را، مفتاح ابواب معارف، کلید خزائن علوم و کمالات، و مقدمۀ سیر و سلوک انسانیت معرفی کرده‌اند<ref>سید روح الله موسوی خمینی، شرح چهل حدیث، شرح حدیث دوازدهم، ص ۱۹۱.</ref>. و عرفا آن را عامل رسیدن به مکاشفۀ غیبی می‌دانند<ref>جمعی از محققّین، دائرة المعارف تشیع، ج ۵، ص ۷.</ref>. و اربابِ کتب روایی، غالباً بابی را به "تفکر" اختصاص داده‌اند از جمله مرحوم [[کلینی]] در کتاب "ایمان و کفر" از اصول کافی، بابی تحت عنوان "باب تفکر" گشوده است که احادیث مندرج در آن حاکی از تعظیم و تمجید تفکر، از ناحیۀ [[معصومین]]{{عم}} می‌باشد و ما برای تبرک و تیمن به نقل دو حدیث اکتفا می‌کنیم: پیوسته اندیشیدن دربارۀ خداوند و توانایی او، برترین پرستش است<ref>{{عربی|اندازه=120%|«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: أَفْضَلُ‏ الْعِبَادَةِ إِدْمَانُ‏ التَّفَكُّرِ فِي‏ اللَّهِ‏ وَ فِي‏ قُدْرَتِهِ‏‏‏‏»}}؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص ۵۵، ح ۳.</ref> و بر شما باد فکر کردن، چرا که فکر، زندگی صاحبدلان و کلید درهای حکمت است<ref>{{عربی|اندازه=120%|«عَنْ حَسَنِ بْنِ عَلِي‏{{ع}}: عَلَيْكُمْ‏ بِالْفِكْرِ فَإِنَّهُ‏ حَيَاةُ قَلْبِ‏ الْبَصِيرِ وَ مَفَاتِيحُ‏ أَبْوَابِ‏ الحِكْمَةِ‏‏‏‏»}}؛ الحسن بن ابی الحسن دیلمی، أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص ۲۹۷.</ref>. با رجوع به کلام الهی نیز درمی‌یابیم آیات بسیاری وجود دارد که آدمیان را به تعقل ترغیب، و با عبارت {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَفَلاَ تَعْقِلُونَ}}﴾}}<ref>سوره بقره، آیه:۷۶.</ref> و بر ترک بی جهت آن، مؤاخذه می‌نماید و حتی پا را فراتر نهاده و در موارد متعددی برای اثبات مدعا، یا بطلان اندیشه‌های مخالفینِ خود، از براهین و استدلالات عقلی بهره می‌جوید که در این مختصر مجال پرداختن به آنها نیست»<ref>[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایان‌نامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]؛ ص ۴۰.</ref>.
==پرسش‌های وابسته==
==پرسش‌های وابسته==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{پرسش‌های وابسته}}
۱۱۵٬۱۸۲

ویرایش