|
|
خط ۴: |
خط ۴: |
|
| |
|
| ==نام الهی احد== | | ==نام الهی احد== |
| واژه اَحَد بر وزن فَعَل از ریشه «و ح د» مشتق و به علت تخفیف، «واو» به «الف» تبدیل شده است <ref>لسان العرب، ج۱، ص۸۲ ، النهایه، ج۱، ص۲۷.</ref>
| | «[[أحد]]» در اصل «وَحَد» و مانند واحد از ریشه «و ح د» مشتق شده، «واو» آن به همزه تبدیل گشته و بهمعنای [[یکتا]] و یگانه است. <ref>تاجالعروس، ج۹، ص۲۶۴، «وحد»؛ روحالمعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۴۸۶؛ المیزان، ج۲۰، ص۳۸۷.</ref> برخی، اصل آن را «أوْحَد» دانستهاند که «واو» در آن حذف شده تا میان اسم و صفت تفاوت گذاشته شود. <ref>الفروق اللغویه، ص۵۶۵.</ref> گرچه ریشه دو واژه «واحد» و «أحد» یکی است، بسیاری معتقدند که میان آن دو تفاوتهایی وجود دارد؛ از جمله: |
| | | #«واحد» پیش از «اثنان» سرآغاز شمارش عدد قرار میگیرد؛ درحالی که «اَحَد» آغاز رقم شمارش واقع نمیشود؛ بنابراین ترتیب «[[احد]]» و «اثنان» درست نیست. <ref>تاجالعروس، ج۹، ص۲۶۴، «وحد»؛ مجمعالبیان، ج۱۰، ص۸۶۰؛ روحالمعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۴۸۷.</ref> |
| «أحد» و «واحد» با این که در لغت بر یک معنا، یعنی اول اعداد دلالت میکنند <ref>لسان العرب، ج۱، ص۸۲ و ج۱۵، ص۲۳۰ ، الصحاح، ج۲، ص۴۴۰.</ref> فرقهای فراوانی نیز دارند که به برخی از آنها اشاره میشود:
| | #«اَحَد» بر چیزی اطلاق میشود که در وجود خارجی یا [[ذهن]]، کثرت را نمیپذیرد؛ درحالی که «واحد»، در خارج یا در ذهن کثرت بردار است. <ref>المیزان، ج۲۰، ص۳۸۷.</ref> |
| #احد به چیزی اطلاق میشود که هیچ کثرت خارجی و ذهنی را نمیپذیرد و به این دلیل، قابل شمارش نبوده و نمیتوان گفت: أحد، اثنان، ثلاثة...، ولی واحد چنین نیست و ممکن است در خارج یا ذهن، دوم، سوم و... داشته باشد <ref>المیزان، ج۲، ص۳۸۷ ، مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۶۰ ، لوامع البیّنات، ص۳۱۰ ـ ۳۱۱.</ref>. | | #«واحد» غالباً برای [[اثبات]]، مانند {{عربی|"رأیت رجلاً واحداً"}} و «احد» برای سلب مانند {{عربی|"ما رأیت أحداً"}} بهکار میرود. <ref>تاجالعروس، ج۹، ص۲۶۴، «وحد»؛ کشفالاسرار، ج۱۰، ص۶۶۲؛ التفسیر الکبیر، ج۳۲، ص۱۷۹.</ref> |
| #أحد هنگامی که در نفی به کار میرود، شمول بیشتری در نفی دارد، برای مثال وقتی گفته میشود: {{عربی|"ما في الدار واحد"}} معنایش این است که در خانه یک نفر نیست، ولی ممکن است دو نفر در خانه باشد، اما هنگامی که گفته میشود: {{عربی|"ما في الدار أحد"}} معنایش این است که هیچ انسانی در خانه نیست <ref>تفسیر کبیر، ج۳۲، ص۱۷۸ ، مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۶۰.</ref>. | | #«احد» [[نفی]] عموم میکند؛ درحالی که واحد، فقط یک تَن را نفی مینماید؛ مثلاً وقتی گفته میشود: {{عربی|"لایقاومه أحد"}}، مقصود این است که هیچکس توان [[مقاومت]] در برابر او را ندارد؛ امّا زمانی که {{عربی|"لایقاومه واحد"}} بهکار رود، منظور این است که یک تن توان مقاومت در برابر او را ندارد؛ امّا دو تن یا بیشتر میتوانند مقاومت کنند. <ref>مفردات، ص۶۷، «أحد»؛ التفسیرالکبیر، ج۳۲، ص۱۷۸؛مجمعالبیان، ج۱۰، ص۸۶۰.</ref> |
| #واحد و أحد در نفی برای هر موجودی استعمال میشوند، ولی در اثبات با یکدیگر فرق دارند،؛ چراکه واحد صفت هر موجودی واقع میشود، ولی أحد به صورت مقیّد برای همه موجودات و به صورت مطلق، فقط برای واجب تعالی به کار میرود <ref>المیزان، ج۲، ص۳۸۷ ، لوامع البینات، ص۳۱۰ـ ۳۱۱.</ref>.
| | #«احد» اعم از «واحد» است؛ بدین معنا که هرگاه «احد» متحقق شود، «واحد» نیز در ضمن آن وجود خواهد داشت. <ref>التفسیر الکبیر، ج۳۲، ص۱۷۸.</ref> |
| #أحد بر خلاف واحد جمع بسته نمیشود. [[ازهری]] نقل میکند: شخصی از [[ابن عباس]] پرسید: آیا آحاد جمع أحد است، او گفت: احد جمع ندارد. میتوان گفت: آحاد جمع واحد است ، چنان که أشهاد جمع شاهد است <ref>لسان العرب، ج۵، ص۲۳۱ ، لوامع البیّنات، ص۳۱۰ـ ۳۱۱.</ref>. | | #لفظ «واحد» برای هر چیزی [[وصف]] قرار میگیرد؛ مانند [[رجل]] واحد، و ثوبٌ واحد؛ به خلاف «احد» که وقتی در جمله اثباتی قرار میگیرد، فقط وصف «[[اللّه]]» واقع میشود و در جمله نفی، برای غیر [[حقتعالی]] نیز صفت قرار میگیرد؛ مانند {{عربی|"ما رأیت احداً"}}؛<ref>مفردات، ص۶۷، «أحد»؛ تاجالعروس، ج۹، ص۲۶۹، «وحد»؛ مفاهیم القرآن، ج۶، ص۱۲۲ـ۱۲۳.</ref> بنابراین «[[احد]]» و واحد مانند [[رحمان]] و [[رحیم]] است که رحمان [[وصف]] ویژه [[خداوند]] است ولی رحیم، وصف غیر خداوند نیز واقع میشود. <ref>تسنیم، ج۱، ص۳۱۷.</ref> برخی، «احد» همراه با الف و لام (الأحد) را وصف مخصوص [[خدا]] میدانند؛<ref>التفسیر الکبیر، ج۳۲، ص۱۷۸.</ref> ولی [[فخر رازی]] این احتمال را مطرح کرده که چون احد فقط برای خداوند وصف آورده میشود، الف و لام معرفه از آن حذف، و ویژه [[حقتعالی]] شد. <ref>شرح اسماء اللّه الحسنی، ص۲۹۹؛ مفاهیمالقرآن، ج۶، ص۲۹۱؛ مفردات، ص۶۷، «أحد».</ref> عدهای این دو را مترادف دانسته و به یک معنا گرفتهاند؛ حتی برخی اصل «احد» را «واحد» دانسته و گفتهاند: چون بعد از [[قلب]] واو به همزه، [[اجتماع]] دو همزه در زبان [[عرب]] سنگین است، یکی از دو همزه به جهت [[تخفیف]] حذف شد. <ref> روحالمعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۴۸۷.</ref> این [[رأی]] درست نیست؛ زیرا در این صورت جمع هر دو باید «[[آحاد]]» میبود؛ حال آنکه «آحاد» فقط جمع واحد است؛ مانند اشهاد و [[شاهد]]، و «احد» جمع ندارد؛ همانطور که ازهری گفته: از [[احمد بن یحیی]] درباره «آحاد» پرسیده شد که آیا جمع «احد» است؟ در پاسخ گفت: [[معاذ]] [[اللّه]] که «احد» جمع داشته باشد. <ref>تاج العروس، ج۹، ص۲۶۴؛ شرح اسماء اللّه الحسنی، ص۲۹۹.</ref> بعضی گفتهاند: وجه ترادف این دو واژه این است که «احد» در شمارش اعداد میتواند به جای واحد قرار گیرد؛<ref>التفسیر الکبیر، ج۳۲، ص۱۷۸.</ref> امّا برخی چنین جایگزینی را جایز و روا نداشته و شمارش «احد» و «اثنان» را درست نمیدانند<ref>روحالمعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۴۸۷.</ref>.<ref>[[رضا رمضانی|رمضانی]]، [[علی نصیری|نصیری]]، [[احد (مقاله)|مقاله «احد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref> |
| از نظر متکلمان و فلاسفه، صفت یا اسم أحد بیانگر توحید أحدی و نفی هرگونه ترکیبی از واجب تعالی است <ref>شرح الاسماء الحسنی، ص۱۲۵ ، لوامع البیّنات، ص۳۱۰ـ ۳۱۱.</ref>.
| |
| | |
| اقسام ترکیب عبارتند از:
| |
| #ترکیب از مادّه و صورت خارجی در عناصر و مرکبات آنها <ref>الحکمة المتعالیه، ج۶، ص۱۰۰ ، شرح المنظومه، ج۳، ص۵۳۷ ، نهایة الحکمه، ص۲۷۵.</ref>.
| |
| #ترکیب از اجزای مقداری، مثل اجزای فرضی خط، سطح و جسم تعلیمی (حجم). | |
| #ترکیب از جنس و فصل، مانند ترکیب انسان از حیوان و ناطق <ref>شرح الإشارات، ج۳، ص۵۵ ، الحکمة المتعالیه، ج۶،ص ۱۰۰ ، شرح المنظومه، ج۳، ص۳۶ ، نهایة الحکمه، ص۲۷۵.</ref>.
| |
| #ترکیب از ماده و صورت عقلی، مانند اعراض.
| |
| #ترکیب از وجود و ماهیت، که تمام ممکنات را در برمی گیرد <ref>شرح الاشارات، ج۳، ص۵۵ ، الحکمة المتعالیه، ج۶، ص۱۰۰ ، شرح المنظومه، ج۳، ص۵۳۶ ، نهایة الحکمه، ص۲۷۵.</ref>.
| |
| | |
| صفت یا اسم واحد در خداوند به این معناست که خداوند در صفات خود یکتاست و شریک ندارد <ref>الذخیره، ص۵۸۶ ، شرح الأسماء الحسنی، ص۱۲۵.</ref> اگر چه گاهی در معنای أحد نیز به کار رفته است <ref>الذخیره، ص۵۸۶ ، الاسماء والصفات، ص۱۴.</ref>.
| |
| | |
| حاصل آنکه أحد و واحد هر دو ناظر به توحید ذاتی خداوند میباشد، با این تفاوت که أحد به معنای بسیط بودن ذات اقدس الهی است و واحد به معنای بیهمتا بودن ذات خداوند، و گاهی نیز واحد در معانی بسیط بودن ذات نیز به کار رفته است.
| |
| | |
| عرفا برای خداوند مراتبی اعتبار میکنند، یکی از آنها مرتبه أحدیت است، که از آن به مرتبه غیب الغیوب، الهویّة الغیبیّة، الغیب المطلق نیز تعبیر میکنند. به ذات واجب تعالی به لحاظ این مرتبهأحد میگویند ، به این معنا که ذات خداوند را از حیث وجود و هویتش در نظر بگیریم که تمام تعیّنات و مفهومات، حتی مفهوم ذات، وجود و هویت، در این مرحله نفی میشود <ref>الحکمة المتعالیه، ج۶، ص۲۸۴ ، جامع الأسرار، ص۵۱.</ref>. این مرتبه هیچ اسم و نشانی ندارد و معرفت و ادراک، به آن تعلق نمیگیرد، نه مقید به تعیّن است و نه مطلق از آن و این اطلاق، امر سلبی است که مستلزم سلب جمیع اوصاف و احکام و نعوت، از خداوند است <ref>الحکمة المتعالیه، ج۲، ص۳۲۷.</ref>.
| |
| | |
| مرتبه دیگر خداوند مرتبه واحدیت و الاهیت است که صفات و مفاهیم در این مرتبه مورد توجه قرار گرفته و عین ذات اعتبار میشوند و به اعتبار همین مرحله میتوان مفاهیم صفات را جدا از یکدیگر و جدا از ذات، در نظر گرفت و صفات، کثیر میشوند و به واسطه این کثرت، مظاهر اسما و صفات نیز کثیر گشته و عالم، خلق میشود <ref>الحکمة المتعالیه، ج۶، ص۱۸۴ و جامع الأسرار، ص۵۱ و ۷۶.</ref>.
| |
| | |
| گـرچه کلمه أحد در قرآن فراوان به کار رفته است، لکن تنها در یک مورد به معنای أحدیت ذات خداوند استعمال شـده و واحد نیز در آیات زیادی از قرآن به کار رفته است ، از قبیل: {{متن قرآن|وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ}}<ref>«و خدای شما خدایی یگانه است، خدایی جز آن بخشنده بخشاینده نیست» سوره بقره، آیه ۱۶۳.</ref>. در این آیه واحد علاوه بر نفی شریک از ذات الهی، اولاً، بیان کننده انحصار صفات الوهیت، خالقیت، علم، قدرت و سایر صفات کمال در خداوند بوده، و ثانیاً، عینیت هر یک از صفات کمال با ذات الهی را نیز تبیین میکند <ref>المیزان، ج۱، ص۳۹۴.</ref> وگاهی واحد برای نفی تکثر در ذات و برای بیان أحدیت و بساطت مطلقه ذات به کار رفته است، مانند قول خداوند: {{متن قرآن|لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا إِلَهٌ وَاحِدٌ}}<ref>«به راستی آنان که گفتند خداوند یکی از سه (اقنوم) است کافر شدند و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه میگویند دست نکشند به یقین به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید» سوره مائده، آیه ۷۳.</ref>. این آیه ردّ تثلیث مسیحیت اسـت که ذات خداوند را به سه اقنوم وجود (أب)، اقنوم علم و کلمه (ابن) و اقنوم حیات (روح) تقسیم و تجزیه میکنند <ref>المیزان، ج۳، ص۲۸۶ و ج۶، ص۹۰.</ref>.
| |
| | |
| وحدت خداوند غیر عددی و به معنای نامتناهی بودن اوست، به همین دلیل، اکثر آیاتی که خداوند را به صفت واحد توصیف کرده، صفت قهّار بودن را نیز ذکر کرده، تا روشن شود که وحدت خداوند نه از جهت کاستی و ضعف است، بلکه از جهت غالب بودن و نامتناهی وواجب الوجود بودن اوست <ref>المیزان، ج۶، ص۹۱.</ref>. علی{{ع}} میفرماید:{{متن حدیث|كُلُّ مُسَمًّى بِالْوَحْدَةِ غَيْرُهُ قَلِيلٌ}}، هر واحد و تنهایی غیر از خداوند قلیل و اندک است، ولی خداوند وحدتش بر قلّت دلالت نمیکند <ref>نهج البلاغه، خطبه۶۵.</ref> و این که حکما گفتهاند: واجب الوجود حقیقت بسیط است و هر بسیط الحقیقهای تمام اشیا است ، یعنی تمام کمالات را داراست، به همان حقیقت اشاره دارد <ref>الحکمة المتعالیه، ج۲، ص۳۶۸.</ref>.
| |
| | |
| از بررسی روایات روشن میشود که أحد و واحد در برخی موارد به یک معنا به کار میروند، از این روی در برخی روایات احد به واحد تفسیر شده است. [[شیخ صدوق]] از [[امام باقر]]{{ع}}، نقل میکند {{متن حدیث| اَلْأَحَدُ اَلْفَرْدُ اَلْمُتَفَرِّدُ وَ اَلْأَحَدُ وَ اَلْوَاحِدُ بِمَعْنًى وَاحِدٍ }}، أحد موجودی است فرد تنها و أحد و واحد به یک معنا میباشند <ref>التوحید، ص۹۰.</ref> و در برخی روایات واحد به احد تفسیر شده است ، چنان که علی ({{ع}} میفرماید: واحد بودن خداوند چهار معنا دارد که دو معنای آن نادرست و دو معنای دیگر درست است، اما آن دو معنای نادرست: یکی این که کسی بگوید: خداوند واحد است و مرادش از وحدت، وحدت عددی باشد، این معنا بر خداوند جایز نیست،؛ چراکه هر موجودی که فرض دوم برایش محال است در اعداد داخل نمیشود ، چنان که قائل به تثلیث کافر است. معنای دیگر این که کسی خداوند را یک نوع از جنس بگیرد این نیز صحیح نیست،؛ چراکه مستلزم تشبیه خداوند است و ذات اقدس إله از مثل و مانند منزّه است. اما آن دو معنا از وحدتی که اثباتش برای خداوند صحیح است یکی نفی شبیه و شریک از او و دیگری احدیت ذات و صفات و بسیط بودن ذات خداوند از اجزا است، اعم از اجزای خارجی، عقلی، وهمی <ref>التوحید، ص۸۳ـ۸۴ ، معانی الأخبار، ص۵.</ref>. | |
| | |
| در پایان ذکر این نکته ضروری است که أحد جامع جمیع صفات سلبی است؛ زیرا هر نقصی مستلزم ترکیب ذات میشود و أحد آن را نفی میکند <ref>شرح اصول کافی، ج۱، ص۱۰۵ ، لوامع البیّنات، ص۳۱۲.</ref>.<ref>[[حسین صادقی|صادقی، حسین]]، [[أحد (مقاله)|مقاله «أحد»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱.</ref>
| |
|
| |
|
| == جستارهای وابسته == | | == جستارهای وابسته == |