بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳: | خط ۳: | ||
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[احدیت در قرآن]] - [[احدیت در کلام اسلامی]]</div> | <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[احدیت در قرآن]] - [[احدیت در کلام اسلامی]]</div> | ||
==نام الهی احد== | == نام الهی احد == | ||
«[[أحد]]» در اصل «وَحَد» و مانند واحد از ریشه «و ح د» مشتق شده، «واو» آن به همزه تبدیل گشته و بهمعنای [[یکتا]] و یگانه است. <ref>تاجالعروس، ج۹، ص۲۶۴، «وحد»؛ روحالمعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۴۸۶؛ المیزان، ج۲۰، ص۳۸۷.</ref> برخی، اصل آن را «أوْحَد» دانستهاند که «واو» در آن حذف شده تا میان اسم و صفت تفاوت گذاشته شود. <ref>الفروق اللغویه، ص۵۶۵.</ref> گرچه ریشه دو واژه «واحد» و «أحد» یکی است، بسیاری معتقدند که میان آن دو تفاوتهایی وجود دارد؛ از جمله: | «[[أحد]]» در اصل «وَحَد» و مانند واحد از ریشه «و ح د» مشتق شده، «واو» آن به همزه تبدیل گشته و بهمعنای [[یکتا]] و یگانه است. <ref>تاجالعروس، ج۹، ص۲۶۴، «وحد»؛ روحالمعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۴۸۶؛ المیزان، ج۲۰، ص۳۸۷.</ref> برخی، اصل آن را «أوْحَد» دانستهاند که «واو» در آن حذف شده تا میان اسم و صفت تفاوت گذاشته شود. <ref>الفروق اللغویه، ص۵۶۵.</ref> گرچه ریشه دو واژه «واحد» و «أحد» یکی است، بسیاری معتقدند که میان آن دو تفاوتهایی وجود دارد؛ از جمله: | ||
#«واحد» پیش از «اثنان» سرآغاز شمارش عدد قرار میگیرد؛ درحالی که «اَحَد» آغاز رقم شمارش واقع نمیشود؛ بنابراین ترتیب «[[احد]]» و «اثنان» درست نیست. <ref>تاجالعروس، ج۹، ص۲۶۴، «وحد»؛ مجمعالبیان، ج۱۰، ص۸۶۰؛ روحالمعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۴۸۷.</ref> | #«واحد» پیش از «اثنان» سرآغاز شمارش عدد قرار میگیرد؛ درحالی که «اَحَد» آغاز رقم شمارش واقع نمیشود؛ بنابراین ترتیب «[[احد]]» و «اثنان» درست نیست. <ref>تاجالعروس، ج۹، ص۲۶۴، «وحد»؛ مجمعالبیان، ج۱۰، ص۸۶۰؛ روحالمعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۴۸۷.</ref> | ||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
#«احد» اعم از «واحد» است؛ بدین معنا که هرگاه «احد» متحقق شود، «واحد» نیز در ضمن آن وجود خواهد داشت. <ref>التفسیر الکبیر، ج۳۲، ص۱۷۸.</ref> | #«احد» اعم از «واحد» است؛ بدین معنا که هرگاه «احد» متحقق شود، «واحد» نیز در ضمن آن وجود خواهد داشت. <ref>التفسیر الکبیر، ج۳۲، ص۱۷۸.</ref> | ||
#لفظ «واحد» برای هر چیزی [[وصف]] قرار میگیرد؛ مانند [[رجل]] واحد، و ثوبٌ واحد؛ به خلاف «احد» که وقتی در جمله اثباتی قرار میگیرد، فقط وصف «[[اللّه]]» واقع میشود و در جمله نفی، برای غیر [[حقتعالی]] نیز صفت قرار میگیرد؛ مانند {{عربی|"ما رأیت احداً"}}؛<ref>مفردات، ص۶۷، «أحد»؛ تاجالعروس، ج۹، ص۲۶۹، «وحد»؛ مفاهیم القرآن، ج۶، ص۱۲۲ـ۱۲۳.</ref> بنابراین «[[احد]]» و واحد مانند [[رحمان]] و [[رحیم]] است که رحمان [[وصف]] ویژه [[خداوند]] است ولی رحیم، وصف غیر خداوند نیز واقع میشود. <ref>تسنیم، ج۱، ص۳۱۷.</ref> برخی، «احد» همراه با الف و لام (الأحد) را وصف مخصوص [[خدا]] میدانند؛<ref>التفسیر الکبیر، ج۳۲، ص۱۷۸.</ref> ولی [[فخر رازی]] این احتمال را مطرح کرده که چون احد فقط برای خداوند وصف آورده میشود، الف و لام معرفه از آن حذف، و ویژه [[حقتعالی]] شد. <ref>شرح اسماء اللّه الحسنی، ص۲۹۹؛ مفاهیمالقرآن، ج۶، ص۲۹۱؛ مفردات، ص۶۷، «أحد».</ref> عدهای این دو را مترادف دانسته و به یک معنا گرفتهاند؛ حتی برخی اصل «احد» را «واحد» دانسته و گفتهاند: چون بعد از [[قلب]] واو به همزه، [[اجتماع]] دو همزه در زبان [[عرب]] سنگین است، یکی از دو همزه به جهت [[تخفیف]] حذف شد. <ref> روحالمعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۴۸۷.</ref> این [[رأی]] درست نیست؛ زیرا در این صورت جمع هر دو باید «[[آحاد]]» میبود؛ حال آنکه «آحاد» فقط جمع واحد است؛ مانند اشهاد و [[شاهد]]، و «احد» جمع ندارد؛ همانطور که ازهری گفته: از [[احمد بن یحیی]] درباره «آحاد» پرسیده شد که آیا جمع «احد» است؟ در پاسخ گفت: [[معاذ]] [[اللّه]] که «احد» جمع داشته باشد. <ref>تاج العروس، ج۹، ص۲۶۴؛ شرح اسماء اللّه الحسنی، ص۲۹۹.</ref> بعضی گفتهاند: وجه ترادف این دو واژه این است که «احد» در شمارش اعداد میتواند به جای واحد قرار گیرد؛<ref>التفسیر الکبیر، ج۳۲، ص۱۷۸.</ref> امّا برخی چنین جایگزینی را جایز و روا نداشته و شمارش «احد» و «اثنان» را درست نمیدانند<ref>روحالمعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۴۸۷.</ref>.<ref>[[رضا رمضانی|رمضانی]]، [[علی نصیری|نصیری]]، [[احد (مقاله)|مقاله «احد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref> | #لفظ «واحد» برای هر چیزی [[وصف]] قرار میگیرد؛ مانند [[رجل]] واحد، و ثوبٌ واحد؛ به خلاف «احد» که وقتی در جمله اثباتی قرار میگیرد، فقط وصف «[[اللّه]]» واقع میشود و در جمله نفی، برای غیر [[حقتعالی]] نیز صفت قرار میگیرد؛ مانند {{عربی|"ما رأیت احداً"}}؛<ref>مفردات، ص۶۷، «أحد»؛ تاجالعروس، ج۹، ص۲۶۹، «وحد»؛ مفاهیم القرآن، ج۶، ص۱۲۲ـ۱۲۳.</ref> بنابراین «[[احد]]» و واحد مانند [[رحمان]] و [[رحیم]] است که رحمان [[وصف]] ویژه [[خداوند]] است ولی رحیم، وصف غیر خداوند نیز واقع میشود. <ref>تسنیم، ج۱، ص۳۱۷.</ref> برخی، «احد» همراه با الف و لام (الأحد) را وصف مخصوص [[خدا]] میدانند؛<ref>التفسیر الکبیر، ج۳۲، ص۱۷۸.</ref> ولی [[فخر رازی]] این احتمال را مطرح کرده که چون احد فقط برای خداوند وصف آورده میشود، الف و لام معرفه از آن حذف، و ویژه [[حقتعالی]] شد. <ref>شرح اسماء اللّه الحسنی، ص۲۹۹؛ مفاهیمالقرآن، ج۶، ص۲۹۱؛ مفردات، ص۶۷، «أحد».</ref> عدهای این دو را مترادف دانسته و به یک معنا گرفتهاند؛ حتی برخی اصل «احد» را «واحد» دانسته و گفتهاند: چون بعد از [[قلب]] واو به همزه، [[اجتماع]] دو همزه در زبان [[عرب]] سنگین است، یکی از دو همزه به جهت [[تخفیف]] حذف شد. <ref> روحالمعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۴۸۷.</ref> این [[رأی]] درست نیست؛ زیرا در این صورت جمع هر دو باید «[[آحاد]]» میبود؛ حال آنکه «آحاد» فقط جمع واحد است؛ مانند اشهاد و [[شاهد]]، و «احد» جمع ندارد؛ همانطور که ازهری گفته: از [[احمد بن یحیی]] درباره «آحاد» پرسیده شد که آیا جمع «احد» است؟ در پاسخ گفت: [[معاذ]] [[اللّه]] که «احد» جمع داشته باشد. <ref>تاج العروس، ج۹، ص۲۶۴؛ شرح اسماء اللّه الحسنی، ص۲۹۹.</ref> بعضی گفتهاند: وجه ترادف این دو واژه این است که «احد» در شمارش اعداد میتواند به جای واحد قرار گیرد؛<ref>التفسیر الکبیر، ج۳۲، ص۱۷۸.</ref> امّا برخی چنین جایگزینی را جایز و روا نداشته و شمارش «احد» و «اثنان» را درست نمیدانند<ref>روحالمعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۴۸۷.</ref>.<ref>[[رضا رمضانی|رمضانی]]، [[علی نصیری|نصیری]]، [[احد (مقاله)|مقاله «احد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref> | ||
==احد در [[قرآن کریم]]== | |||
== احد در [[قرآن کریم]] == | |||
«احد» ۷۴ بار در ۳۱ [[سوره]] [[قرآن]] آمده که فقط یک مورد ([[آیه]] نخست [[سوره توحید]]) با عنوان وصف و [[اسم الهی]] آمده است. در معنای آن وجوهی را ذکر کردهاند که عمده آنها عبارتاند از: | «احد» ۷۴ بار در ۳۱ [[سوره]] [[قرآن]] آمده که فقط یک مورد ([[آیه]] نخست [[سوره توحید]]) با عنوان وصف و [[اسم الهی]] آمده است. در معنای آن وجوهی را ذکر کردهاند که عمده آنها عبارتاند از: | ||
#«احد» بر موجودی اطلاق میشود که هیچ نوع کثرتی ([[ذهنی]]، خارجی،<ref>المیزان، ج۲۰، ص۳۸۷.</ref> عددی و مقداری) <ref>بیانالسعاده، ج۴، ص۲۸۲.</ref> را نمیپذیرد؛ از اینرو در اصطلاح [[عارفان]]، «[[احد]]» اسم [[مقام]] [[غیب]] است که کثرت و لحاظ کثرت در آن راه ندارد و این مقام، اسم و رسم و صفت نداشته، به هیچ وجه از آن نمیتوان خبر داد؛ ازاینرو [[آیه]] نخست [[سوره توحید]] به [[نفی]] هر نوع تجزیه و ترکیب در [[ذات الهی]] ناظر بوده <ref>مفاهیمالقرآن، ج۱، ص۲۹۳.</ref> و [[خداوند]] را از هر چیزی مانند جنس و فصل، مادّه و صورت، [[اعراض]]، اجزا، اعضا، اشکال، الوان <ref>روحالمعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۴۸۸.</ref> و هر نوع ترکیب و کثرتی <ref>شرحالاسماء، ص۳۶۷؛ شرحالمنظومه، ج۳، ص۵۳۶.</ref> که [[شایسته]] [[ذات باری تعالی]] نیست؛ منزّه و مبرّا دانسته است؛ همانطور که در [[شأن نزول]] آن آمده: گروهی از [[مشرکان]]،<ref>جامعالبیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۴۴۶ـ۴۴۷.</ref> دو تن،<ref>مجمعالبیان، ج۱۰، ص۸۵۹.</ref> یا گروهی از [[یهود]]،<ref>جامعالبیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۴۴۷؛ کشفالاسرار، ج۱۰، ص۶۶۲؛ مجمعالبیان، ج۱۰، ص۸۵۹.</ref> هیأتی از [[نصارای نجران]] <ref>کشفالاسرار، ج۱۰، ص۶۶۲.</ref> یا رهبران احزاب ۵ گانه [[مادّی]]، مشرکان، ثنویه یهود و [[نصارا]] <ref>الفرقان، ج۳۰، ص۵۱۰.</ref> نزد [[پیامبراکرم]]{{صل}} آمدند و گفتند: [[خدا]] را برای ما [[وصف]] کن و به ما بگو که خدا چه چیز و از چه جنسی است؟<ref>جامعالبیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۴۴۷؛ کشفالاسرار، ج۱۰، ص۶۶۲.</ref> آیا از طلا، نقره، آهن، چوب است <ref>مجمعالبیان، ج۱۰، ص۸۵۹.</ref> و آیا میخورد و میآشامد؟<ref>کشفالاسرار، ج۱۰، ص۶۶۲.</ref> خداوند در پاسخ آنها، [[سوره توحید]] را درحالی که ۷۰ هزار [[فرشته]] آن را [[همراهی]] میکردند،<ref>جامعالبیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۴۴۷؛ کشف الاسرار، ج۱۰، ص۶۶۲.</ref> بر [[پیامبر]]{{صل}} فرود آورد <ref>جامعالبیان، مج۱۶، ج۳۰، ص۴۴۷؛ کشفالاسرار، ج۱۰، ص۶۶۲.</ref> و احتمال هرگونه ترکیب یا آنچه را به ترکیب بینجامد، مانند جسمانیت، از خداوند سلب کرد. | #«احد» بر موجودی اطلاق میشود که هیچ نوع کثرتی ([[ذهنی]]، خارجی،<ref>المیزان، ج۲۰، ص۳۸۷.</ref> عددی و مقداری) <ref>بیانالسعاده، ج۴، ص۲۸۲.</ref> را نمیپذیرد؛ از اینرو در اصطلاح [[عارفان]]، «[[احد]]» اسم [[مقام]] [[غیب]] است که کثرت و لحاظ کثرت در آن راه ندارد و این مقام، اسم و رسم و صفت نداشته، به هیچ وجه از آن نمیتوان خبر داد؛ ازاینرو [[آیه]] نخست [[سوره توحید]] به [[نفی]] هر نوع تجزیه و ترکیب در [[ذات الهی]] ناظر بوده <ref>مفاهیمالقرآن، ج۱، ص۲۹۳.</ref> و [[خداوند]] را از هر چیزی مانند جنس و فصل، مادّه و صورت، [[اعراض]]، اجزا، اعضا، اشکال، الوان <ref>روحالمعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۴۸۸.</ref> و هر نوع ترکیب و کثرتی <ref>شرحالاسماء، ص۳۶۷؛ شرحالمنظومه، ج۳، ص۵۳۶.</ref> که [[شایسته]] [[ذات باری تعالی]] نیست؛ منزّه و مبرّا دانسته است؛ همانطور که در [[شأن نزول]] آن آمده: گروهی از [[مشرکان]]،<ref>جامعالبیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۴۴۶ـ۴۴۷.</ref> دو تن،<ref>مجمعالبیان، ج۱۰، ص۸۵۹.</ref> یا گروهی از [[یهود]]،<ref>جامعالبیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۴۴۷؛ کشفالاسرار، ج۱۰، ص۶۶۲؛ مجمعالبیان، ج۱۰، ص۸۵۹.</ref> هیأتی از [[نصارای نجران]] <ref>کشفالاسرار، ج۱۰، ص۶۶۲.</ref> یا رهبران احزاب ۵ گانه [[مادّی]]، مشرکان، ثنویه یهود و [[نصارا]] <ref>الفرقان، ج۳۰، ص۵۱۰.</ref> نزد [[پیامبراکرم]]{{صل}} آمدند و گفتند: [[خدا]] را برای ما [[وصف]] کن و به ما بگو که خدا چه چیز و از چه جنسی است؟<ref>جامعالبیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۴۴۷؛ کشفالاسرار، ج۱۰، ص۶۶۲.</ref> آیا از طلا، نقره، آهن، چوب است <ref>مجمعالبیان، ج۱۰، ص۸۵۹.</ref> و آیا میخورد و میآشامد؟<ref>کشفالاسرار، ج۱۰، ص۶۶۲.</ref> خداوند در پاسخ آنها، [[سوره توحید]] را درحالی که ۷۰ هزار [[فرشته]] آن را [[همراهی]] میکردند،<ref>جامعالبیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۴۴۷؛ کشف الاسرار، ج۱۰، ص۶۶۲.</ref> بر [[پیامبر]]{{صل}} فرود آورد <ref>جامعالبیان، مج۱۶، ج۳۰، ص۴۴۷؛ کشفالاسرار، ج۱۰، ص۶۶۲.</ref> و احتمال هرگونه ترکیب یا آنچه را به ترکیب بینجامد، مانند جسمانیت، از خداوند سلب کرد. |