همسران امام علی چه کسانی بودند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ':::::*' به '*'
جز (جایگزینی متن - ':::::#' به '#')
جز (جایگزینی متن - ':::::*' به '*')
خط ۲۵: خط ۲۵:


[[امام صادق]] {{ع}}: اگر خداوند- تبارک و تعالی- [[امیر مؤمنان]] {{ع}} را برای [[فاطمه]] {{س}} نیافریده بود، برای او هیچ همسری بر روی [[زمین]] نبود، از [[آدم]] تا کنون<ref>الإمام الصادق {{ع}}: {{متن حدیث|لَولا أن اللهَ- تَبارَک وتَعالی‌- خَلَقَ أمیرَ المُؤمِنینَ {{ع}} لِفاطِمَةَ، ما کانَ لَها کفوٌ عَلی‌ ظَهرِ الأَرضِ مِن آدَمَ ومَن دونَهُ}} (الکافی، ج ۱، ص ۴۶۱، ح ۱۰).</ref>.
[[امام صادق]] {{ع}}: اگر خداوند- تبارک و تعالی- [[امیر مؤمنان]] {{ع}} را برای [[فاطمه]] {{س}} نیافریده بود، برای او هیچ همسری بر روی [[زمین]] نبود، از [[آدم]] تا کنون<ref>الإمام الصادق {{ع}}: {{متن حدیث|لَولا أن اللهَ- تَبارَک وتَعالی‌- خَلَقَ أمیرَ المُؤمِنینَ {{ع}} لِفاطِمَةَ، ما کانَ لَها کفوٌ عَلی‌ ظَهرِ الأَرضِ مِن آدَمَ ومَن دونَهُ}} (الکافی، ج ۱، ص ۴۶۱، ح ۱۰).</ref>.
:::::*[[الأمالی‌ (کتاب)|الأمالی‌]]، [[شیخ طوسی|طوسی]]- به [[نقل]] از [[ضحاک بن مزاحم]]-: شنیدم که [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} می‌فرمود: [[ابو بکر]] و [[عمر]] به نزد من آمدند و گفتند: چرا نزد [[پیامبر خدا]] نمی‌روی تا [[فاطمه]] {{س}} را خواستگاری کنی؟ من‌نزد [[پیامبر خدا]] رفتم. چون مرا دید، خندید و فرمود: "ای [[ابو الحسن]]! به چه کار آمده‌ای و حاجتت چیست؟". [[خویشاوندی]] و سابقه‌ام در [[اسلام]] و [[یاری]] کردن او و جهادم را ذکر کردم. پس فرمود: "ای [[علی]]! راست گفتی و [[برتر]] از چیزهایی هستی که می‌گویی". من گفتم: ای [[پیامبر خدا]]! [[فاطمه]] را به [[ازدواج]] من در می‌آوری؟ فرمود: "ای [[علی]]! مردانی او را پیش از تو خواستگاری کردند. به [[فاطمه]] گفتم؛ ولی در چهره‌اش کراهت دیدم؛ اما [[منتظر]] باش تا به نزدت باز گردم". پیامبرخدا، نزد [[فاطمه]] {{س}} رفت. [[فاطمه]] {{س}} از جا برخاست و ردای [[پدر]] را گرفت‌ و کفش‌هایش را درآورد و آبْ دست برایش آورد و دست و پای او را شُست و سپس نشست. پس [[پیامبر خدا]] به او فرمود: "ای [[فاطمه]]!". پاسخ داد: بلی، چه می‌خواهی، ای [[پیامبر خدا]]؟ فرمود: "[[علی بن ابی طالب]]، کسی است که [[خویشاوندی]] و [[فضیلت]] و اسلامش را می‌شناسی و من از [[خدا]] خواسته‌ام که تو را به [[ازدواج]] بهترینِ آفریدگانش و محبوب‌ترینِ آنان در نزدش درآورد و [[علی]] از تو خواستگاری کرده است. چه نظری داری؟". [[فاطمه]] {{س}} ساکت ماند و صورتش را برنگردانْد و [[پیامبر خدا]]، کراهتی در چهره‌اش ندید. پس برخاست، در حالی که می‌گفت: "[[الله اکبر]]! [[سکوت]] او [نشانه‌] [[رضایت]] اوست". پس [[جبرئیل]] {{ع}} نزدش آمد و گفت: ای [[محمد]]! او را به [[ازدواج]] [[علی بن ابی طالب]] درآور که [[خداوند]]، این دو را برای هم [[پسندیده]] است<ref>الأمالی للطوسی عن الضحاک بن مزاحم: {{متن حدیث|سَمِعتُ عَلِی بنَ أبی طالِبٍ {{ع}} یقولُ: أتانی أبو بَکرٍ وعُمَرُ فَقالا: لَو أتَیتَ رَسولَ اللهِ {{صل}} فَذَکرتَ لَهُ فاطِمَةَ. قالَ: فَأَتَیتُهُ، فَلَما رَآنی رَسولُ اللهِ {{صل}} ضَحِک، ثُم قالَ: ما جاءَ بِک یا أبَا الحَسَنِ؟ وما حاجَتُک؟ قالَ: فَذَکرتُ لَهُ قَرابَتی وقِدَمی فِی الإِسلامِ ونُصرَتی لَهُ وجِهادی، فَقالَ: یا عَلِی صَدَقتَ، فَأَنتَ أفضَلُ مِما تَذکرُ. فَقُلتُ: یا رَسولَ اللهِ، فاطِمَةُ تُزَوجُنیها؟ فَقالَ: یا عَلِی، إنهُ قَد ذَکرَها قَبلَک رِجالٌ، فَذَکرتُ ذلِک لَها، فَرَأَیتُ الکراهَةَ فی وَجهِها، ولکن عَلی‌ رِسلِک حَتی‌ أخرُجَ إلَیک. فَدَخَلَ عَلَیها فَقامَت إلَیهِ، فَأَخَذَت رِداءَهُ ونَزَعَت نَعلَیهِ، وأتَتهُ بِالوَضوءِ، فَوَضأَتهُ بِیدِها وغَسَلَت رِجلَیهِ، ثُم قَعَدَت، فَقالَ لَها: یا فاطِمَةُ، فَقالَت: لَبیک! حاجَتُک یا رَسولَ اللهِ؟ قالَ: إن عَلِی بنَ أبی طالِبٍ مَن قَد عَرَفتِ قَرابَتَهُ وفَضلَهُ وإسلامَهُ، وإنی قَد سَأَلتُ ربی أن یزَوجَک خَیرَ خَلقِهِ وأحَبهُم إلَیهِ، وقَد ذَکرَ مِن أمرِک شَیئاً، فَما تَرَینَ؟ فَسَکتَت ولَم تُوَل وَجهَها، ولَم یرَ فیهِ رَسولُ اللهِ {{صل}} کراهَةً، فَقامَ وهُوَ یقولُ: اللهُ أکبَرُ! سُکوتُها إقرارُها. فَأَتاهُ جَبرَئیلُ {{ع}} فَقالَ: یا مُحَمدُ، زَوجها عَلِی بنَ أبی طالِبٍ؛ فَإِن اللهَ قَد رَضِیها لَهُ ورَضِیهُ لَها}} (الأمالی، طوسی، ص ۳۹، ح ۴۴).</ref>.
*[[الأمالی‌ (کتاب)|الأمالی‌]]، [[شیخ طوسی|طوسی]]- به [[نقل]] از [[ضحاک بن مزاحم]]-: شنیدم که [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} می‌فرمود: [[ابو بکر]] و [[عمر]] به نزد من آمدند و گفتند: چرا نزد [[پیامبر خدا]] نمی‌روی تا [[فاطمه]] {{س}} را خواستگاری کنی؟ من‌نزد [[پیامبر خدا]] رفتم. چون مرا دید، خندید و فرمود: "ای [[ابو الحسن]]! به چه کار آمده‌ای و حاجتت چیست؟". [[خویشاوندی]] و سابقه‌ام در [[اسلام]] و [[یاری]] کردن او و جهادم را ذکر کردم. پس فرمود: "ای [[علی]]! راست گفتی و [[برتر]] از چیزهایی هستی که می‌گویی". من گفتم: ای [[پیامبر خدا]]! [[فاطمه]] را به [[ازدواج]] من در می‌آوری؟ فرمود: "ای [[علی]]! مردانی او را پیش از تو خواستگاری کردند. به [[فاطمه]] گفتم؛ ولی در چهره‌اش کراهت دیدم؛ اما [[منتظر]] باش تا به نزدت باز گردم". پیامبرخدا، نزد [[فاطمه]] {{س}} رفت. [[فاطمه]] {{س}} از جا برخاست و ردای [[پدر]] را گرفت‌ و کفش‌هایش را درآورد و آبْ دست برایش آورد و دست و پای او را شُست و سپس نشست. پس [[پیامبر خدا]] به او فرمود: "ای [[فاطمه]]!". پاسخ داد: بلی، چه می‌خواهی، ای [[پیامبر خدا]]؟ فرمود: "[[علی بن ابی طالب]]، کسی است که [[خویشاوندی]] و [[فضیلت]] و اسلامش را می‌شناسی و من از [[خدا]] خواسته‌ام که تو را به [[ازدواج]] بهترینِ آفریدگانش و محبوب‌ترینِ آنان در نزدش درآورد و [[علی]] از تو خواستگاری کرده است. چه نظری داری؟". [[فاطمه]] {{س}} ساکت ماند و صورتش را برنگردانْد و [[پیامبر خدا]]، کراهتی در چهره‌اش ندید. پس برخاست، در حالی که می‌گفت: "[[الله اکبر]]! [[سکوت]] او [نشانه‌] [[رضایت]] اوست". پس [[جبرئیل]] {{ع}} نزدش آمد و گفت: ای [[محمد]]! او را به [[ازدواج]] [[علی بن ابی طالب]] درآور که [[خداوند]]، این دو را برای هم [[پسندیده]] است<ref>الأمالی للطوسی عن الضحاک بن مزاحم: {{متن حدیث|سَمِعتُ عَلِی بنَ أبی طالِبٍ {{ع}} یقولُ: أتانی أبو بَکرٍ وعُمَرُ فَقالا: لَو أتَیتَ رَسولَ اللهِ {{صل}} فَذَکرتَ لَهُ فاطِمَةَ. قالَ: فَأَتَیتُهُ، فَلَما رَآنی رَسولُ اللهِ {{صل}} ضَحِک، ثُم قالَ: ما جاءَ بِک یا أبَا الحَسَنِ؟ وما حاجَتُک؟ قالَ: فَذَکرتُ لَهُ قَرابَتی وقِدَمی فِی الإِسلامِ ونُصرَتی لَهُ وجِهادی، فَقالَ: یا عَلِی صَدَقتَ، فَأَنتَ أفضَلُ مِما تَذکرُ. فَقُلتُ: یا رَسولَ اللهِ، فاطِمَةُ تُزَوجُنیها؟ فَقالَ: یا عَلِی، إنهُ قَد ذَکرَها قَبلَک رِجالٌ، فَذَکرتُ ذلِک لَها، فَرَأَیتُ الکراهَةَ فی وَجهِها، ولکن عَلی‌ رِسلِک حَتی‌ أخرُجَ إلَیک. فَدَخَلَ عَلَیها فَقامَت إلَیهِ، فَأَخَذَت رِداءَهُ ونَزَعَت نَعلَیهِ، وأتَتهُ بِالوَضوءِ، فَوَضأَتهُ بِیدِها وغَسَلَت رِجلَیهِ، ثُم قَعَدَت، فَقالَ لَها: یا فاطِمَةُ، فَقالَت: لَبیک! حاجَتُک یا رَسولَ اللهِ؟ قالَ: إن عَلِی بنَ أبی طالِبٍ مَن قَد عَرَفتِ قَرابَتَهُ وفَضلَهُ وإسلامَهُ، وإنی قَد سَأَلتُ ربی أن یزَوجَک خَیرَ خَلقِهِ وأحَبهُم إلَیهِ، وقَد ذَکرَ مِن أمرِک شَیئاً، فَما تَرَینَ؟ فَسَکتَت ولَم تُوَل وَجهَها، ولَم یرَ فیهِ رَسولُ اللهِ {{صل}} کراهَةً، فَقامَ وهُوَ یقولُ: اللهُ أکبَرُ! سُکوتُها إقرارُها. فَأَتاهُ جَبرَئیلُ {{ع}} فَقالَ: یا مُحَمدُ، زَوجها عَلِی بنَ أبی طالِبٍ؛ فَإِن اللهَ قَد رَضِیها لَهُ ورَضِیهُ لَها}} (الأمالی، طوسی، ص ۳۹، ح ۴۴).</ref>.


[[سنن ابن ماجة (کتاب)|سنن ابن ماجة]]- به [[نقل]] از [[عایشه]] و [[ام سلمه]]-: [[پیامبر خدا]] به ما [[فرمان]] داد که جهاز [[فاطمه]] {{س}} را آماده کنیم تا او را به [[خانه علی]] {{ع}} بفرستیم. پس به سراغ خانه رفتیم و کف اتاق را با [[خاک]] نرم اطراف مَسیل، فرش کردیم. سپس دو بالش را از لیف [خرما] که با دست، آن را زده و حلاجی کرده بودیم، پر کردیم. سپس [[پیامبر خدا]] به ما خرما و کشمش خورانْد و [[آب]] گوارایی نوشانْد و چوبی را در گوشه اتاق [[نصب]] کردیم تا بر آن، [[لباس]] و مشک [[آب]] بیاویزند و بهتر از عروسی [[فاطمه]] {{س}}، عروسی‌ای ندیدیم<ref>سنن ابن ماجة، ج ۱، ص ۶۱۶، ح ۱۹۱۱.
[[سنن ابن ماجة (کتاب)|سنن ابن ماجة]]- به [[نقل]] از [[عایشه]] و [[ام سلمه]]-: [[پیامبر خدا]] به ما [[فرمان]] داد که جهاز [[فاطمه]] {{س}} را آماده کنیم تا او را به [[خانه علی]] {{ع}} بفرستیم. پس به سراغ خانه رفتیم و کف اتاق را با [[خاک]] نرم اطراف مَسیل، فرش کردیم. سپس دو بالش را از لیف [خرما] که با دست، آن را زده و حلاجی کرده بودیم، پر کردیم. سپس [[پیامبر خدا]] به ما خرما و کشمش خورانْد و [[آب]] گوارایی نوشانْد و چوبی را در گوشه اتاق [[نصب]] کردیم تا بر آن، [[لباس]] و مشک [[آب]] بیاویزند و بهتر از عروسی [[فاطمه]] {{س}}، عروسی‌ای ندیدیم<ref>سنن ابن ماجة، ج ۱، ص ۶۱۶، ح ۱۹۱۱.
خط ۳۲: خط ۳۲:


[[امام علی]] {{ع}}‌- در یادکرد ازدواجش با [[فاطمه]] {{س}}-: سپس [[پیامبر خدا]]، مرا صدا زد: "ای [[علی]]!". گفتم: بلی، ای [[پیامبر خدا]]! فرمود: "به خانه‌ات وارد شو و با همسرت لطیف و سازگار باش که [[فاطمه]]، پاره تن من است. هرچه او را [[رنج]] دهد، مرا [[رنج]] می‌دهد، و هرچه او را شادمان کند، مرا شادمان می‌کند. شما را در [[پناه]] [[خداوند]] می‌گذارم و پس از خود، شما را به [[خدا]] می‌سپارم"<ref>الإمام علی {{ع}}- فی ذِکرِ زَواجِهِ مِن فاطِمَةَ {{س}}-: {{متن حدیث|... ثُم صاحَ بی رَسولُ اللهِ {{صل}}: یا عَلِی، فَقُلتُ: لَبیک یا رَسولَ اللهِ! قالَ: ادخُل بَیتَک وَالطُف بِزَوجَتِک وَارفَق بِها؛ فَإِن فاطِمَةَ بَضعَةٌ مِنی، یؤلِمُنی ما یؤلِمُها ویسُرنی ما یسُرها، أستَودِعُکمَا اللهَ وأستَخلِفُهُ عَلَیکما}} (المناقب، خوارزمی، ص ۳۵۳، ح ۳۶۴).</ref>.
[[امام علی]] {{ع}}‌- در یادکرد ازدواجش با [[فاطمه]] {{س}}-: سپس [[پیامبر خدا]]، مرا صدا زد: "ای [[علی]]!". گفتم: بلی، ای [[پیامبر خدا]]! فرمود: "به خانه‌ات وارد شو و با همسرت لطیف و سازگار باش که [[فاطمه]]، پاره تن من است. هرچه او را [[رنج]] دهد، مرا [[رنج]] می‌دهد، و هرچه او را شادمان کند، مرا شادمان می‌کند. شما را در [[پناه]] [[خداوند]] می‌گذارم و پس از خود، شما را به [[خدا]] می‌سپارم"<ref>الإمام علی {{ع}}- فی ذِکرِ زَواجِهِ مِن فاطِمَةَ {{س}}-: {{متن حدیث|... ثُم صاحَ بی رَسولُ اللهِ {{صل}}: یا عَلِی، فَقُلتُ: لَبیک یا رَسولَ اللهِ! قالَ: ادخُل بَیتَک وَالطُف بِزَوجَتِک وَارفَق بِها؛ فَإِن فاطِمَةَ بَضعَةٌ مِنی، یؤلِمُنی ما یؤلِمُها ویسُرنی ما یسُرها، أستَودِعُکمَا اللهَ وأستَخلِفُهُ عَلَیکما}} (المناقب، خوارزمی، ص ۳۵۳، ح ۳۶۴).</ref>.
:::::*'''[[همسران]] [[علی]] {{ع}} پس از [[فاطمه]] {{س}}‌''' :[[امام علی]] {{ع}}، نُه سال با [[فاطمه]] {{س}} زیست و در حیات او، [[همسر]] دیگری [[اختیار]] نکرد؛ اما پس از [[وفات]] [[فاطمه]] {{س}}، چند [[همسر]] برگزید که عبارت‌اند از:
*'''[[همسران]] [[علی]] {{ع}} پس از [[فاطمه]] {{س}}‌''' :[[امام علی]] {{ع}}، نُه سال با [[فاطمه]] {{س}} زیست و در حیات او، [[همسر]] دیگری [[اختیار]] نکرد؛ اما پس از [[وفات]] [[فاطمه]] {{س}}، چند [[همسر]] برگزید که عبارت‌اند از:
#[[امامه]] دختر [[ابو العاص]]،
#[[امامه]] دختر [[ابو العاص]]،
#[[اسماء]] دختر [[عمیس]]،
#[[اسماء]] دختر [[عمیس]]،
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش