برهان حدوث در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:


==روش حدوث صفات یا [[اعراض]]==
==روش حدوث صفات یا [[اعراض]]==
از این روش به دلیل [[آفاق و انفس]] که در [[قرآن]]<ref>{{متن قرآن|سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ}} «به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref> بدان اشاره شده تعبیر می‌شود<ref>الاربعین، ج۱، ص۱۳۰؛ شرح المواقف، ج۸، ص۴؛ تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۸۲.</ref>. بی‌تردید این شیوه، از نظر کبرا با روش پیشین تفاوتی ندارد، تنها تفاوت در ناحیه صغرا (مقدمه اول) است. تقریر [[استدلال]] این‌گونه است که نطفه به علقه، مضغه، گوشت و [[خون]] [[تحول]] پیدا می‌کند (دلیل انفسی)، نیز [[اختلاف]] فصول، دگرگونی هوا، رعد و برق، [[باران]]، [[ابر]]، [[اختلاف]] احوال [[گیاه]] و حیوان بر ما روشن است (دلیل آفاقی). این تبدل و اختلاف حالات در خود انسان و موجودات بیرون از او، نشان حدوث آنهاست، پس به مؤثر نیازمند است و مؤثر در آن، [[طبیعت]] [[جسم]] نیست؛ زیرا اگر طبیعت جسم مؤثر بود، اثر آن در همه اعضا و اجزای موجودات به طور یکسان ظاهر میشد؛ چه طبیعت جسم، در اجزای [[متشابه]] به طور یکسان اثر میگذارد؛ به همین دلیل گفته شده است شکل طبیعی برای هر [[جسم]]، کره است. پس مؤثر در موجودات طبیعی، امری غیر از جسم است<ref>الکوکب الازهر، ص۵۳؛ الانتصار، ص۸۹-۹۰؛ اللمع، ص۱۵-۱۶؛ شرح الاصول الخمسة، ص۹۲؛ تقریب المعارف، ص۳۶؛ محصل افکار المتقدمین، ص۳۴۰؛ درء تعارض العقل و النقل، ج۳، ص۸۲؛ کنز الفوائد، ج۱، ص۱۹۵.</ref>. برای [[اثبات]] صغرا - حدوث صفات و [[اعراض]] - چنین [[استدلال]] می‌شود: صفات متضاد نظیر حرارت و برودت، رطوبت و یبوست، با اینکه طبیعتشان بر افتراق است، در جسم واحد جمع میشوند، پس معلوم می‌شود [[اجتماع]] آن به سبب جامعی بوده است که آنها را مغلوب خود ساخته و جمع کرده است. [[مقهور]] بودن، دلیل [[ضعف]]، و ضعفِ یک چیز و [[نفوذ]] [[تدبیر]] در آن، دلیل حدوث آن است<ref>کتاب التوحید، ص۱۶؛ کنز الفوائد، ج۱، ص۱۹۵.</ref>. دلیل دیگری بر حدوث اعراض به این نحوه اقامه شده است: اعراض متضاد، در محل واحد به طور تعاقبی حاصل میشوند. بی‌تردید نمی‌توان آن را از باب کمون و بروز دانست؛ به این معنا که اعراض از ازل در آن محل مجتمع بوده و ظهورشان به طور تعاقبی است، چون فرض این است که این اعراض با هم تضاد دارند و اجتماع اضداد محال است، پس باید گفت یکی از بین می‌رود و دیگری به وجود می‌آید، و این نشانه حدوث است<ref>اصول اهل السنة، ص۲۳؛ کتاب التوحید، ص۱۷؛ التمهید لقواعد التوحید، ص۴۸.</ref>.
از این روش به دلیل [[آفاق و انفس]] که در [[قرآن]] {{متن قرآن|سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ}}<ref> «به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref> بدان اشاره شده تعبیر می‌شود<ref>الاربعین، ج۱، ص۱۳۰؛ شرح المواقف، ج۸، ص۴؛ تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۸۲.</ref>. بی‌تردید این شیوه، از نظر کبرا با روش پیشین تفاوتی ندارد، تنها تفاوت در ناحیه صغرا (مقدمه اول) است. تقریر [[استدلال]] این‌گونه است که نطفه به علقه، مضغه، گوشت و [[خون]] [[تحول]] پیدا می‌کند (دلیل انفسی)، نیز [[اختلاف]] فصول، دگرگونی هوا، رعد و برق، [[باران]]، [[ابر]]، [[اختلاف]] احوال [[گیاه]] و حیوان بر ما روشن است (دلیل آفاقی). این تبدل و اختلاف حالات در خود انسان و موجودات بیرون از او، نشان حدوث آنهاست، پس به مؤثر نیازمند است و مؤثر در آن، [[طبیعت]] [[جسم]] نیست؛ زیرا اگر طبیعت جسم مؤثر بود، اثر آن در همه اعضا و اجزای موجودات به طور یکسان ظاهر میشد؛ چه طبیعت جسم، در اجزای [[متشابه]] به طور یکسان اثر میگذارد؛ به همین دلیل گفته شده است شکل طبیعی برای هر [[جسم]]، کره است. پس مؤثر در موجودات طبیعی، امری غیر از جسم است<ref>الکوکب الازهر، ص۵۳؛ الانتصار، ص۸۹-۹۰؛ اللمع، ص۱۵-۱۶؛ شرح الاصول الخمسة، ص۹۲؛ تقریب المعارف، ص۳۶؛ محصل افکار المتقدمین، ص۳۴۰؛ درء تعارض العقل و النقل، ج۳، ص۸۲؛ کنز الفوائد، ج۱، ص۱۹۵.</ref>. برای [[اثبات]] صغرا - حدوث صفات و [[اعراض]] - چنین [[استدلال]] می‌شود: صفات متضاد نظیر حرارت و برودت، رطوبت و یبوست، با اینکه طبیعتشان بر افتراق است، در جسم واحد جمع میشوند، پس معلوم می‌شود [[اجتماع]] آن به سبب جامعی بوده است که آنها را مغلوب خود ساخته و جمع کرده است. [[مقهور]] بودن، دلیل [[ضعف]]، و ضعفِ یک چیز و [[نفوذ]] [[تدبیر]] در آن، دلیل حدوث آن است<ref>کتاب التوحید، ص۱۶؛ کنز الفوائد، ج۱، ص۱۹۵.</ref>. دلیل دیگری بر حدوث اعراض به این نحوه اقامه شده است: اعراض متضاد، در محل واحد به طور تعاقبی حاصل میشوند. بی‌تردید نمی‌توان آن را از باب کمون و بروز دانست؛ به این معنا که اعراض از ازل در آن محل مجتمع بوده و ظهورشان به طور تعاقبی است، چون فرض این است که این اعراض با هم تضاد دارند و اجتماع اضداد محال است، پس باید گفت یکی از بین می‌رود و دیگری به وجود می‌آید، و این نشانه حدوث است<ref>اصول اهل السنة، ص۲۳؛ کتاب التوحید، ص۱۷؛ التمهید لقواعد التوحید، ص۴۸.</ref>.


[[فخر رازی]] [[برهان حدوث]] به روش حدوث اعراض را از [[ادله]] دیگر بهتر دانسته، می‌گوید این‌گونه ادله دلنشین‌تر بوده، بر ذهنها تأثیر بیشتری داشته، از ایراد و [[شبهه]] مصون‌تر است<ref>المطالب العالیة، ج۱، ص۲۱۶.</ref>. برخی همین روش از برهان حدوث را شیوه [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} می‌دانند<ref>درء تعارض العقل و النقل، ج۱، ص۳۰۷ و ج۳، ص۸۳؛ مفاتیح الغیب، ص۲۳۹.</ref>.<ref>[[محمد ایزدی‌تبار|ایزدی‌تبار، محمد]]، [[برهان حدوث (مقاله)|برهان حدوث]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۲]]، ص ۱۵۷-۱۵۸.</ref>.
[[فخر رازی]] [[برهان حدوث]] به روش حدوث اعراض را از [[ادله]] دیگر بهتر دانسته، می‌گوید این‌گونه ادله دلنشین‌تر بوده، بر ذهنها تأثیر بیشتری داشته، از ایراد و [[شبهه]] مصون‌تر است<ref>المطالب العالیة، ج۱، ص۲۱۶.</ref>. برخی همین روش از برهان حدوث را شیوه [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} می‌دانند<ref>درء تعارض العقل و النقل، ج۱، ص۳۰۷ و ج۳، ص۸۳؛ مفاتیح الغیب، ص۲۳۹.</ref>.<ref>[[محمد ایزدی‌تبار|ایزدی‌تبار، محمد]]، [[برهان حدوث (مقاله)|برهان حدوث]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۲]]، ص ۱۵۷-۱۵۸.</ref>.
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش