طفلان مسلم بن عقیل در تاریخ اسلامی (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۱۲ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۰۰
، ۱۲ ژانویهٔ ۲۰۲۲جایگزینی متن - 'رحم' به 'رحم'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{مدخلهای وابسته}} +{{مدخل وابسته}})) |
جز (جایگزینی متن - 'رحم' به 'رحم') |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
[[شیخ صدوق]] به [[سند]] خود از [[علی بن ابراهیم بن هاشم]] از پدرش [[ابراهیم]] از [[محمد بن مسلم]] از [[حمران بن اعین]] از یکی از شیوخ و بزرگان [[کوفه]] به نام ابیمحمد <ref>درباره شرح حال طفلان مسلم با این تفصیل که آوردیم غیر از امالی صدوق، در کتب دیگر نیامده است، و از آنجا که شهادت این دو طفل مسلم از نظر ظواهر امر، و گنبد و بارگاه آنان در حومه کربلا، قطعی به نظر میرسد؛ لذا به ترجمه آن دو پرداختیم و شرح و تفصیل آن را به استناد نقل امالی مرحوم صدوق آوردیم. العهدة علی الراوی.</ref> [[روایت]] میکند: زمانی که [[حسین بن علی]] به [[شهادت]] رسید، دو پسر کوچک از لشکرگاهش [[اسیر]] شدند<ref>همانطور که از این نقل ظاهر است این دو کودک به همراه امام حسین{{ع}} بودهاند اما چگونه از معرکه کربلا فرار کرده و در کوفه چگونه اسیر شدهاند در تاریخ چیزی نیامده است. ولی قزوینی از روضة الشهداء نقل نموده که این دو کودک همراه پدرشان مسلم بن عقیل به کوفه آمدند و عبید الله بن زیاد آنها را دستگیر و زندانی نمود. (ریاض الاحزان، ۵)، به نظر مؤلف قول اول قوی است؛ زیرا آنچه در باره حرکت مسلم آوردیم آن بزرگوار کسی از بستگانش را به همراه خود به کوفه نیاورد و نیز سخنی از همراهی دو کودکش با او نیامده است.</ref> و آنها را نزد عبیدالله آوردند، او زندانبان را احضار کرد و به او گفت: این دو [[کودک]] را به [[زندان]] ببر و از [[خوراک]] خوب و آب سرد بر آنها [[سختگیری]] کن. | [[شیخ صدوق]] به [[سند]] خود از [[علی بن ابراهیم بن هاشم]] از پدرش [[ابراهیم]] از [[محمد بن مسلم]] از [[حمران بن اعین]] از یکی از شیوخ و بزرگان [[کوفه]] به نام ابیمحمد <ref>درباره شرح حال طفلان مسلم با این تفصیل که آوردیم غیر از امالی صدوق، در کتب دیگر نیامده است، و از آنجا که شهادت این دو طفل مسلم از نظر ظواهر امر، و گنبد و بارگاه آنان در حومه کربلا، قطعی به نظر میرسد؛ لذا به ترجمه آن دو پرداختیم و شرح و تفصیل آن را به استناد نقل امالی مرحوم صدوق آوردیم. العهدة علی الراوی.</ref> [[روایت]] میکند: زمانی که [[حسین بن علی]] به [[شهادت]] رسید، دو پسر کوچک از لشکرگاهش [[اسیر]] شدند<ref>همانطور که از این نقل ظاهر است این دو کودک به همراه امام حسین{{ع}} بودهاند اما چگونه از معرکه کربلا فرار کرده و در کوفه چگونه اسیر شدهاند در تاریخ چیزی نیامده است. ولی قزوینی از روضة الشهداء نقل نموده که این دو کودک همراه پدرشان مسلم بن عقیل به کوفه آمدند و عبید الله بن زیاد آنها را دستگیر و زندانی نمود. (ریاض الاحزان، ۵)، به نظر مؤلف قول اول قوی است؛ زیرا آنچه در باره حرکت مسلم آوردیم آن بزرگوار کسی از بستگانش را به همراه خود به کوفه نیاورد و نیز سخنی از همراهی دو کودکش با او نیامده است.</ref> و آنها را نزد عبیدالله آوردند، او زندانبان را احضار کرد و به او گفت: این دو [[کودک]] را به [[زندان]] ببر و از [[خوراک]] خوب و آب سرد بر آنها [[سختگیری]] کن. | ||
این دو کودک در زندان روزها گذراندند و شبها دو قرص نان جو و یک کوزه آب برای آنها میآوردند. یک سال بدین منوال گذشت، یکی از آنها به دیگری گفت: ای [[برادر]]! مدتی است در زندان گرفتار و [[عمر]] ما در حال [[تباهی]] و تن ما رنجور شده است، امشب که زندانبان آمد خود را به او معرفی میکنیم شاید دلش به | این دو کودک در زندان روزها گذراندند و شبها دو قرص نان جو و یک کوزه آب برای آنها میآوردند. یک سال بدین منوال گذشت، یکی از آنها به دیگری گفت: ای [[برادر]]! مدتی است در زندان گرفتار و [[عمر]] ما در حال [[تباهی]] و تن ما رنجور شده است، امشب که زندانبان آمد خود را به او معرفی میکنیم شاید دلش به رحم آید و به ما ترحم کند و آب و نان ما را زیاد کند و یا ما را [[آزاد]] نماید؟ | ||
شب هنگام زندانبان که مرد سالخوردهای بود و نان و آب آورد، [[برادر]] کوچکتر به او گفت: ای پیرمرد! آیا [[محمد]] {{صل}} را میشناسی؟ جواب داد: چگونه نشناسم؟ او [[پیامبر]] من است. گفت: آیا [[جعفر بن ابی طالب]] را میشناسی؟ در جواب گفت: چگونه [[جعفر]] را نشناسم؟ [[خداوند]] دو بال به او داد و در [[بهشت]] همراه [[فرشتگان]] هر جا بخواهد با آن دو بال پرواز میکند. | شب هنگام زندانبان که مرد سالخوردهای بود و نان و آب آورد، [[برادر]] کوچکتر به او گفت: ای پیرمرد! آیا [[محمد]] {{صل}} را میشناسی؟ جواب داد: چگونه نشناسم؟ او [[پیامبر]] من است. گفت: آیا [[جعفر بن ابی طالب]] را میشناسی؟ در جواب گفت: چگونه [[جعفر]] را نشناسم؟ [[خداوند]] دو بال به او داد و در [[بهشت]] همراه [[فرشتگان]] هر جا بخواهد با آن دو بال پرواز میکند. |