بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class="boxTitle">'''[[فاطمه کلابیه|فاطمه کلابیه]]'''</div> | <div class="boxTitle">'''[[فاطمه کلابیه|فاطمه کلابیه]]'''</div> | ||
[[پرونده:IM009825.jpg|بیقاب|150px|left|link=فاطمه کلابیه]] | [[پرونده:IM009825.jpg|بیقاب|150px|left|link=فاطمه کلابیه]] | ||
نام ام البنین فاطمه فرزند | نام ام البنین فاطمه فرزند حزام بن خالد و از [[قبیله]] کلاب است، او از زنان صدر اسلام، ادیب و [[شاعری]] [[فصیح]] است و نزد [[مسلمانان]] جایگاه ویژهای دارد. وی از خانوادهای ریشهدار و [[دلاور]] بود. جد مادریاش که معاصر با [[پیامبر]] بود، ابو براء عامر بن مالک کلابی است. او در [[شجاعت]] همانند نداشت، به گونهای که به وی [[لقب]] ملاعب الاسنه؛ (کسی که نیزهها را به [[بازی]] میگیرد) داده شده بود. | ||
علی{{ع}} به سبب اهداف بلندی که آثارش در [[کربلا]] ظاهر شد، او را به همسری خود برگزید. در این باره نوشتهاند: علی{{ع}} به [[عقیل]] که آشنا به [[دانش]] انساب بود و اصالت و | علی{{ع}} به سبب اهداف بلندی که آثارش در [[کربلا]] ظاهر شد، او را به همسری خود برگزید. در این باره نوشتهاند: علی{{ع}} به [[عقیل]] که آشنا به [[دانش]] انساب بود و اصالت و نسب [[قبایل]] را به خوبی میدانست، فرمود: زنی برایم پیدا کن که از [[خانواده]] نجیب و [[شجاع]] باشد، تا برایم [[فرزندی]] شجاع و قهرمان به [[دنیا]] آورد. عقیل گفت: با فاطمه دختر حزام کلبی [[ازدواج]] کن که در میان [[عرب]] شجاعتر از پدرانش وجود ندارد. [[امام]] با وی ازدواج کرد که ثمره آن چهار فرزند به نامهای [[عباس بن علی بن ابی طالب]]، [[عبدالله بن علی بن ابی طالب]]، [[جعفر بن علی ابن ابیطالب]] و [[عثمان بن علی بن ابی طالب]] بود. برخی تعداد آنها را [[پنج تن]] ذکر کرده و [[ابوبکر]] را بر آنها افزودهاند. او زنی بود با [[شرافت]]، از خانوادهای ریشهدار و نسبت به [[فرزندان]] [[فاطمه زهرا|حضرت زهرا]] {{س}} نیز بسیار [[مهربان]] بود. | ||
این بانو هر چند در کربلا حاضر نبود، ولی همه [[فرزندان]] خود را به آستان [[حسینی]] تقدیم کرد. | این بانو هر چند در کربلا حاضر نبود، ولی همه [[فرزندان]] خود را به آستان [[حسینی]] تقدیم کرد. پرچمدار [[امام حسین]]{{ع}} از دامان [[پاک]] او بود. افزون بر این، وی با [[مرثیهسرایی]] و [[سوگواری]] در [[شهر مدینه]] یاد [[شهیدان کربلا]] را زنده نگه داشت. هنگامی که [[بشیر]] به [[مدینه]] آمد و [[اخبار]] کربلا را به مردم مدینه رساند، به حضور [[امالبنین]] نیز رسید و برای اینکه به تدریج او را از [[شهادت]] فرزندانش [[آگاه]] کند، فرزندان وی را یکی یکی نام برد. امالبنین هر بار میگفت: از حسین چه خبر؟ فرزندانم و آنچه زیر [[آسمان]] کبود است همه فدای حسین باد! ، وقتی که [[بشیر]] خبر [[شهادت]] [[امام حسین]] را داد، با آهی سوزان و گریهای جانسوز گفت: بشیر با این خبر بندهای دلم را پاره کردی. | ||
اینگونه برخورد بیانگر [[معرفت]] بالای این بانوی بزرگوار به [[امامت]] و [[ولایت]] است و نیز نشانهای است از | اینگونه برخورد بیانگر [[معرفت]] بالای این بانوی بزرگوار به [[امامت]] و [[ولایت]] است و نیز نشانهای است از ایمان قوی و شیفتگی او به [[امام]] و [[حجت خدا]]. نقل شده است که [[زینب]] پس از ورود به [[مدینه]] به دیدار [[ام البنین]] رفت و [[شهادت]] فرزندانش را به وی تسلیت گفت. این از جایگاه ویژه [[امالبنین]] در نزد زینب حکایت دارد. | ||
ام البنین همه [[روزه]] همراه نوهاش [[عبیدالله بن عباس]] به [[بقیع]] میرفت و برای فرزندانش [[سوگواری]] و مرثیهسرایی میکرد. | ام البنین همه [[روزه]] همراه نوهاش [[عبیدالله بن عباس]] به [[بقیع]] میرفت و برای فرزندانش [[سوگواری]] و مرثیهسرایی میکرد. مردم مدینه به ویژه [[زنان]] گرداگرد او جمع میشدند و با او هم نوا میشدند. [[گریه]] و مرثیهسرایی او چنان [[جان]] سوز بود که [[دوست]] و [[دشمن]] را به گریه وامی داشت. | ||
<div class="readmoreButton">[[فاطمه کلابیه|'''ادامه''']]</div> | <div class="readmoreButton">[[فاطمه کلابیه|'''ادامه''']]</div> |