←جستارهای وابسته
(صفحهای تازه حاوی «== جستارهای وابسته == {{مدخل وابسته}} * اخبار غیبی از شهادت حضرت فاطمه * رنج...» ایجاد کرد) |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
==[[احتضار]] [[فاطمه]]{{س}}== | |||
[[ام سلمه]] میگوید: در روزهای [[بیماری حضرت فاطمه]]{{س}}، من از او [[پرستاری]] میکردم. پس صبحگاهی او را بهتر از هر [[روز]] بیماریاش دیدم؛ در آن روز [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} برای انجام کار خویش از [[خانه]] بیرون رفت و فاطمه{{س}} را میدید که در آن روز بهتر از پیش بود. فاطمه{{س}} گفت: ای [[مادر]]! برای من جایی برای [[غسل]] کردن مهیا کن. پس [[بهترین]] غسلی که من تاکنون دیده بودم، انجام داد. سپس به من گفت: ای مادر! لباسهای جدید مرا بیاور و به من بده. پس آنها را پوشید و به من دستور داد که بستر او را در وسط حجره ببرم و من چنین کردم. سپس به من گفت: من از کار خود فارغ شدم؛ [[پوشش]] را از من نگیر که من هم اکنون از [[دنیا]] میروم. سپس دست راست خود را زیر سر نهاد و به طرف [[قبله]] خوابید و از دنیا رفت<ref>بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۸۷؛ امالی، شیخ طوسی، ج۲، ص۱۵.</ref>. | |||
[[ورقة بن عبدالله]] هم از [[فضه]] [[خادم]] [[فاطمه زهرا]]{{س}} در [[حدیثی]] طولانی نقل کرده است که فاطمه{{س}} بیست و هفت روز بعد از [[وفات]] پدرش [[رسول خدا]] [[بیمار]] شد و به سبب همان [[بیماری]] از دنیا رفت. در روز چهلم بیماریاش [[امیرالمؤمنین]] پس از [[نماز ظهر]] به سوی [[منزل]] برمیگشت که [[زنان]] و خدمتکاران و [[کنیزان]] در حالی که اندوهناک و گریان بودند، به سوی او رفتند؛ به آنها فرمود: چه رخ داده است که شما را با چهرههای دگرگون میبینم؟ گفتند: ای امیرالمؤمنین! دختر عمویت زهرا{{س}} را دریاب و ما [[گمان]] نمیکنیم که او را زنده [[درک]] کنی؛ سپس امیرالمؤمنین به سرعت آمد و خود را به فاطمه{{س}} رساند. دید که او در بستر افتاده است و از این پهلو به آن پهلو میشود. پس امیرالمؤمنین [[عبا]] و [[عمامه]] را از تن بیرون کرد. سر فاطمه{{س}} را بر گرفت و در دامن خود نهاد و او را ندا داد: یا زهرا! پس [[فاطمه]]{{س}} سخن نگفت. پس ندا کرد: یا بنت محمد المصطفی! باز پاسخ نداد و ندا کرد: {{متن حدیث|يَا ابْنَةَ مَنْ صَلَّى بِالْمَلَائِكَةِ فِي السَّمَاءِ}}؛ «ای دختر کسی که با [[فرشتگان]] در [[آسمان]] [[نماز]] گزارد». فاطمه{{س}} جواب نداد. گفت: ای فاطمه! با من سخن بگو، من پسرعموی تو [[علی بن ابی طالب]] هستم. پس فاطمه{{س}} [[چشم]] خود را به صورت [[امیرالمؤمنین]] گشود و به او نگاه کرد و گریست. امیرالمؤمنین نیز [[گریه]] کرد و گفت: خود را چگونه مییابی؟ من پسرعموی تو علی بن ابی طالبم. فاطمه{{س}} گفت: {{متن حدیث|يَا ابْنَ الْعَمِّ إِنِّي أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذِي لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِيصَ عَنْهُ}}؛ «ای پسرعموی من! [[مرگ]] را که از آن گریزی نیست، مییابم» میدانم تو بعد از من به ناچار [[ازدواج]] خواهی کرد. اگر همسری [[اختیار]] کردی، [[روز]] و شبی را برای او و روز و شبی را برای [[اولاد]] من قرار بده و بر آنها فریاد مزن که آنها [[یتیم]]، [[غریب]] و ' [[دل]] شکستهاند؛ دیروز جد خود را از دست دادهاند و امروز [[مادر]] را؛ {{متن حدیث|فَالْوَيْلُ لِأُمَّةٍ تَقْتُلُهُمَا وَ تُبْغِضُهُمَا}}؛ «پس وای بر امتی که آنان را بکشند و یا [[دشمن]] دارند». | |||
برای من گریه کن اگر میگریی ای [[بهترین]] [[هادی]] و [[اشک]] بریز که روز جدایی است. ای [[همسر]] [[بتول]]، تو را به [[فرزندان]] [[وصیت]] میکنم که آنها صبح کردند در حالی که قرین [[اشتیاق]] بودند. برای من زد و برای یتیمانم گریه کن و فراموش مکن که کسی را که به دست [[دشمنان]] در [[طف]] [[عراق]] کشته میشود. جدا شدند و یتیم و حیرتزده گردیدند؛ [[سوگند]] به [[خدا]] که [[روز]] [[فراق]] است. آنگاه علی{{ع}} گفت: [[دختر رسول خدا]]! با توجه به اینکه [[وحی]] از ما منقطع شده است، این فراموش مکن کسی را که به دست [[دشمنان]] در [[طف]] [[عراق]] کشته میشود از کجاست؟ [[فاطمه]]{{س}} گفت: ای اباالحسن! من هم اکنون در [[خواب]]، حبیبم [[رسول الله]] را در قصری از در سفید دیدم؛ هنگامی که مرا دید فرمود: ای دخترم! نزد من بیا که من [[مشتاق]] تو هستم. گفتم: [[سوگند]] به [[خدا]]! من به [[ملاقات]] با شما بیشتر [[اشتیاق]] دارم. فرمود: تو امشب نزد من خواهی بود. او در آنچه [[وعده]] داده صادق است و به آن [[وفا]] خواهد کرد. پس هنگامی که تو [[سوره یس]] قرائت کردی بدان که من از [[دنیا]] رفتهام. آنگاه مرا [[غسل]] میدهی و [[پوشش]] از من برنمیگیری که من [[پاک]] و [[پاکیزه]] هستم؛ [[نزدیکان]] از خاندانم باید بر من [[نماز]] گزارند؛ {{متن حدیث|وَ ادْفِنِّي لَيْلًا فِي قَبْرِي بِهَذَا أَخْبَرَنِي حَبِيبِي رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}}}؛ «و در شب مرا در قبرم [[دفن]] کن؛ حبیبم [[رسول خدا]] مرا به این مطلب خبر داده است»<ref>بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۸ و ۱۷۹.</ref>. | |||
در روایتی از [[ابن عباس]] آمده است: [[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}} پدرش [[پیامبر]] را در خواب دید، [[حضرت]] فرمود: از مصیبتهایی که پس از او به ما وارد شده بود به او [[شکایت]] کردم. پس پدرم به من فرمود: {{متن حدیث|لَكُمُ الْآخِرَةُ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ وَ إِنَّكِ قَادِمَةٌ عَلَيَّ عَنْ قَرِيبٍ}}؛ «برای شما [[آخرت]] است که برای [[متقین]] آماده شده است و تو به زودی نزد ما خواهی آمد»<ref>بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۲۱۸.</ref>. | |||
در برخی از منابع [[شیعی]] آمده که [[عبدالله بن حسن]] از جایش [[روایت]] میکند: «[[فاطمه]]{{س}} [[دختر پیامبر]] هنگام [[احتضار]] نگاه عمیقی به اطراف خویش کرده و فرمود: [[سلام]] بر [[جبرئیل]]؛ [[سلام بر پیامبر]] [[خدا]]؛ بار خدایا همراه پیامبرت در [[رضوان]] و جوارت و خانهات که منزلگاه [[سلامت]] است قرارم ده. سپس به حاضران فرمود: آنچه را مینگرم شما نیز میبینید؟ پرسیدند: مگر چه میبینی؟ فرمود: اینها انبوه موکب [[فرشتگان]] [[آسمانها]] و این نیز جبرئیل و آن هم پدرم [[پیامبر]] خداست که میفرماید: دخترم نزد ما بیا که آنچه در پیش رو داری برای تو نیکوتر است»<ref>{{متن حدیث|أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} لَمَّا احْتُضِرَتْ نَظَرَتْ نَظَراً حَادّاً ثُمَّ قَالَتْ السَّلَامُ عَلَى جَبْرَئِيلَ السَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ اللَّهُمَّ مَعَ رَسُولِكَ اللَّهُمَّ فِي رِضْوَانِكَ وَ جِوَارِكَ وَ دَارِكَ دَارِ السَّلَامِ ثُمَّ قَالَتْ أَ تَرَوْنَ مَا أَرَى فَقِيلَ لَهَا مَا تَرَى قَالَتْ هَذِهِ مَوَاكِبُ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ هَذَا جَبْرَئِيلُ وَ هَذَا رَسُولُ اللَّهِ وَ يَقُولُ يَا بُنَيَّةِ اقْدَمِي فَمَا أَمَامَكِ خَيْرٌ لَكِ}}؛ بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۴۳، ص۲۰۰؛ بیت الاحزان، شیخ عباس قمی؛ مصائب مادرم فاطمه زهرا{{س}}، جمعی از محققین، ص۲۲۳.</ref>. | |||
همچنین [[زید بن علی]] میگوید: «[[حضرت فاطمه]]{{س}} هنگام احتضار به جبرئیل و [[پیامبر اکرم]] و [[فرشته مرگ]] سلام کرد. حاضران صدای خفی فرشتگان را شنیدند و [[بهترین]] بوی خوش را نیز استشمام نمودند»<ref>{{متن حدیث|أَنَّ فَاطِمَةَ{{س}} لَمَّا احْتُضِرَتْ سَلَّمَتْ عَلَى جَبْرَئِيلَ وَ عَلَى النَّبِيِّ{{صل}} وَ سَلَّمَتْ عَلَى مَلَكِ الْمَوْتِ وَ سَمِعُوا حِسَّ الْمَلَائِكَةِ وَ وَجَدُوا رَائِحَةً طَيِّبَةً كَأَطْيَبِ مَا يَكُونُ مِنَ الطِّيبِ}}؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۰۰.</ref>. | |||
همچنین در مورد درخواست نمودن [[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}} از [[اسماء بنت عمیس]] به [[کافور]] بهشتی آمده است: «هنگامی که [[رحلت فاطمه زهرا]]{{س}} نزدیک شد به [[اسماء]] فرمود: جبرئیل در موقع [[رحلت]] [[پدر]] بزرگوارم مقداری کافور برایش آورد. پدرم آن را سه قسمت کرد؛ یک قسمت را برای خودش برداشت؛ یک قسمت را به علی{{ع}} اختصاص داد و قسمت سوم را به من داد و به اندازه چهل درهم بود. من قسمت خود را در فلان جا نهادهام و اینک بدان نیاز دارم؛ آن را برایم حاضر نما و نزد من بیاور. سپس فرمود: [[اسماء]] ساعتی [[صبر]] کن پس مرا صدا کن؛ اگر جواب ندادم بدان من هم به [[پدر]] بزرگوارم ملحق شدهام. پس اسماء مقداری [[منتظر]] ماند؛ سپس او را صدا زد و [[فاطمه]]{{س}} پاسخ نداد»<ref>{{متن حدیث|وَ رُوِيَ... لَمَّا حَضَرَتْهَا الْوَفَاةُ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ إِنَّ جَبْرَئِيلَ أَتَى النَّبِيَّ{{صل}} لَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ بِكَافُورٍ مِنَ الْجَنَّةِ فَقَسَمَهُ أَثْلَاثاً ثُلُثاً لِنَفْسِهِ وَ ثُلُثاً لِعَلِيٍّ وَ ثُلُثاً لِي وَ كَانَ أَرْبَعِينَ دِرْهَماً فَقَالَتْ يَا أَسْمَاءُ ائْتِينِي بِبَقِيَّةِ حَنُوطِ وَالِدِي مِنْ مَوْضِعِ كَذَا وَ كَذَا فَضَعِيهِ عِنْدَ رَأْسِي فَوَضَعَتْهُ ثُمَّ تَسَجَّتْ بِثَوْبِهَا وَ قَالَتِ انْتَظِرِينِي هُنَيْهَةً وَ ادْعِينِي فَإِنْ أَجَبْتُكِ وَ إِلَّا فَاعْلَمِي أَنِّي قَدْ قَدِمْتُ عَلَى أَبِي...}}؛ کشف الغمه، علی بن عیسی الاربلی، ص۵۰۰؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۸۶؛ بیت الاحزان، محدث قمی، ص۱۹۴.</ref>. | |||
در روایتی مشابه آمده: {{متن حدیث|وَ رُوِيَ أَنَّهُ لَمَّا حَضَرَتْهَا الْوَفَاةُ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَيْسٍ: إِذَا أَنَا مِتُّ فَانْظُرِي إِلَى الدَّارِ فَإِذَا رَأَيْتِ سِجْفاً مِنْ سُنْدُسٍ مِنَ الْجَنَّةِ قَدْ ضُرِبَ فُسْطَاطاً فِي جَانِبِ الدَّارِ فَاحْمِلِينِي وَ زَيْنَبَ وَ أُمَّ كُلْثُومٍ فَاجْعَلُونِي مِنْ وَرَاءِ السِّجْفِ وَ خَلُّوا بَيْنِي وَ بَيْنَ نَفْسِي، فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ عَلَيْهَا السَّلَامُ وَ ظَهَرَ السِّجْفُ حَمَلْنَاهَا وَ جَعَلْنَاهَا وَرَاءَهُ، فَغُسِّلَتْ وَ كُفِّنَتْ وَ حُنِّطَتْ بِالْحَنُوطِ، وَ كَانَ كَافُورٌ أَنْزَلَهُ جَبْرَئِيلُ{{ع}} مِنَ الْجَنَّةِ فِي ثَلَاثِ صُرَرٍ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! رَبُّكَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ: هَذَا حَنُوطُكَ وَ حَنُوطُ ابْنَتِكَ وَ حَنُوطُ أَخِيكَ عَلِيٍّ مَقْسُومٌ أَثْلَاثاً، وَ إِنَّ أَكْفَانَهَا وَ مَاءَهَا وَ أَوَانِيَهَا مِنَ الْجَنَّةِ. وَ رُوِيَ أَنَّهَا تُوُفِّيَتْ عَلَيْهَا السَّلَامُ بَعْدَ غُسْلِهَا وَ تَكْفِينِهَا وَ حَنُوطِهَا، لِأَنَّهَا طَاهِرَةٌ لَا دَنَسَ فِيهَا، وَ أَنَّهَا أَكْرَمُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى أَنْ يَتَوَلَّى ذَلِكَ مِنْهَا غَيْرُهَا}}<ref>بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۳۰، ص۴۷۳ و ۳۴۸؛ مجمع النورین، أبوالحسن مرندی نجفی، ص۱۴۶.</ref>؛ | |||
فاطمه{{س}} به [[اسماء بنت عمیس]] فرمود: هرگاه من [[مردم]] به [[خانه]] نگاه کن هنگامی که پردهای از سندس بهشتی را دیدی که در کنار خانه [[خیمه]] زده شده، با [[زینب]] و [[ام کلثوم]] مرا بردار؛ پس مرا در پشت پرده ببر و به حال خودم بگذار. هنگامی که از [[دنیا]] رفت، پرده ظاهر شد؛ او را برداشتم و در پشت پرده بردم و آنجا گذاردم تا اینکه [[غسل]] داده شد، [[کفن]] شد و [[حنوط]] شد با آن حنوط که کافوری بود که [[جبرئیل]] از [[بهشت]] در سه صورت آورده بود و گفته بود: ای [[رسول خدا]]، [[خدا]] تو را [[سلام]] میرساند و میفرماید: این حنوط تو و حنوط دختر تو و حنوط [[برادر]] تو علی{{ع}} است که سه قسمت شده است. پس همانا کفنهای [[فاطمه]]{{س}} و آب آن و ظرفهای آن همه از بهشت بود و او - یعنی فاطمه{{س}} - گرامیتر است بر [[خدای تعالی]] از اینکه متولی امر تجهیزش کسی جز او شود یعنی [[خداوند]] شرایط را برای [[حضرت]] فراهم کرد که خودش کارهای [[غسل]] و کفنش را انجام دهد. این را گفت و جامهاش را به سر کشید و فرمود: اندکی [[صبر]] کن و در [[انتظار]] من باش. سپس مرا صدا بزن؛ اگر جواب تو را ندادم بدان که به پدرم ملحق شدهام. [[اسماء]] اندکی صبر کرد. سپس فاطمه{{س}} را صدا زد و جوابی نشنید؛ صدا زد: {{متن حدیث|يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى يَا بِنْتَ أَكْرَمَ مَنْ حَمَلَتْهُ النِّسَاءُ يَا بِنْتَ خَيْرِ مَنْ وَطِئَ الْحَصَى يَا بِنْتَ مَنْ كَانَ مِنْ رَبِّهِ {{متن قرآن|قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى}}<ref>«آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیکتر رسید» سوره نجم، آیه ۹.</ref>}}؛ «ای دختر [[محمد مصطفی]]{{صل}} ای دختر [[بهترین]] [[انسانها]]! ای دختر [[برترین]] کسی که بر روی [[زمین]] راه میرفت، ای دختر کسی که در [[شب معراج]] به جایگاه خاص [[قرب الهی]] رسید. باز جواب نشنید؛ اسماء روپوش را کنار زد؛ ناگاه دریافت که فاطمه{{س}} به [[لقاء الله]] پیوسته است. خود را به روی فاطمه{{س}} انداخت و او را بوسید و گفت: ای فاطمه! وقتی که به حضور پدرت رسول خدا رسیدی، سلام مرا به او برسان»<ref>کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط - القدیمة)، علی بن عیسی اربلی، ج۱، ص۵۰۰؛ زندگانی حضرت فاطمه{{س}} (ترجمه بیت الاحزان)، سید محمود موسوی زرندی، ص۲۴۸؛ فرهنگ فاطمیه، محمد نیلی پور، ص۱۵ و ۱۶.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ج۵ ص ۱۷۷۱.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{مدخل وابسته}} | {{مدخل وابسته}} |