←شجاعت و شهامت امام حسین{{ع}} در دفاع از مال خویش و مسلمانان
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
وقتی [[کاروان امام حسین]]{{ع}} به منطقه تنعیم ـ که [[مسجد]] تنعیم در آنجا قرار دارد ـ رسید به شترانی بر خورد کردند که از طرف [[فرماندار]] [[یزید]] در [[یمن]]، [[هدایا]] و [[مالیات]] به [[شام]] میبردند. امام{{ع}} [[اموال]] را [[مصادره]] کرد و خطاب به صاحبان شتران فرمود: «من شما را مجبور نمیکنم، هر یک از شما مایل باشد که به همراه ما به عراق بیاید کرایه تا عراق را به او میپردازم و او در طول این [[سفر]] از [[مصاحبت]] [[نیک]] ما برخوردار خواهید گردید و هر کس بخواهد از همین جا به [[وطن]] خود برگردد، کرایه از یمن تا این نقطه را به او میپردازم»<ref>سید بن طاووس، لهوف، ص۳۰.</ref>.<ref>[[محمد علی کلهر|کلهر، محمد علی]]، [[شجاعت و شهامت امام حسین (مقاله)|مقاله «شجاعت و شهامت امام حسین»]] [[فرهنگ عاشورایی ج۱ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۱]] ص ۷۲.</ref> | وقتی [[کاروان امام حسین]]{{ع}} به منطقه تنعیم ـ که [[مسجد]] تنعیم در آنجا قرار دارد ـ رسید به شترانی بر خورد کردند که از طرف [[فرماندار]] [[یزید]] در [[یمن]]، [[هدایا]] و [[مالیات]] به [[شام]] میبردند. امام{{ع}} [[اموال]] را [[مصادره]] کرد و خطاب به صاحبان شتران فرمود: «من شما را مجبور نمیکنم، هر یک از شما مایل باشد که به همراه ما به عراق بیاید کرایه تا عراق را به او میپردازم و او در طول این [[سفر]] از [[مصاحبت]] [[نیک]] ما برخوردار خواهید گردید و هر کس بخواهد از همین جا به [[وطن]] خود برگردد، کرایه از یمن تا این نقطه را به او میپردازم»<ref>سید بن طاووس، لهوف، ص۳۰.</ref>.<ref>[[محمد علی کلهر|کلهر، محمد علی]]، [[شجاعت و شهامت امام حسین (مقاله)|مقاله «شجاعت و شهامت امام حسین»]] [[فرهنگ عاشورایی ج۱ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۱]] ص ۷۲.</ref> | ||
==[[شجاعت]] و | ==[[شجاعت]] و شهامت امام حسین{{ع}} در دفاع از مال خویش و [[مسلمانان]]== | ||
#در روزگارانی که [[ولید بن عتبه]] شراب خوار و حد خورده، فرماندار [[مدینه]] بود، میخواست اموالی را که به حضرت [[اباعبدالله]]{{ع}} تعلق داشت، به [[زور]] و فشار تصاحب کند، چون خود را [[حاکم]] مدینه میدانست. امام حسین{{ع}} با [[شهامت]] و قاطعانه [[پیام]] داد: «به خدا سوگند! یا [[حق]] مرا میدهی و یا [[شمشیر]] خود را برداشته و در [[مسجد رسول خدا]]{{صل}} بپا میخیزم و آنانی را که با من هم [[سوگند]] و هم [[پیمان]] هستند، به [[قیام]] [[دعوت]] میکنم»<ref>بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۹۱.</ref>. وقتی دیگر بزرگان و [[شجاعان]] [[مدینه]] [[پیام امام حسین]]{{ع}} را شنیدند. آنان نیز گفتند: یا اموال امام حسین{{ع}} را به او برگرداند و یا ما هم شمشیرها را برداشته، به [[جنگ]] مسلحانه روی میآوریم. [[فرماندار]] مدینه وقتی از [[شجاعت امام]] و [[یاران]] همراه او با خبر شد، اموال امام{{ع}} را پس داد. | #در روزگارانی که [[ولید بن عتبه]] شراب خوار و حد خورده، فرماندار [[مدینه]] بود، میخواست اموالی را که به حضرت [[اباعبدالله]]{{ع}} تعلق داشت، به [[زور]] و فشار تصاحب کند، چون خود را [[حاکم]] مدینه میدانست. امام حسین{{ع}} با [[شهامت]] و قاطعانه [[پیام]] داد: «به خدا سوگند! یا [[حق]] مرا میدهی و یا [[شمشیر]] خود را برداشته و در [[مسجد رسول خدا]]{{صل}} بپا میخیزم و آنانی را که با من هم [[سوگند]] و هم [[پیمان]] هستند، به [[قیام]] [[دعوت]] میکنم»<ref>بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۹۱.</ref>. وقتی دیگر بزرگان و [[شجاعان]] [[مدینه]] [[پیام امام حسین]]{{ع}} را شنیدند. آنان نیز گفتند: یا اموال امام حسین{{ع}} را به او برگرداند و یا ما هم شمشیرها را برداشته، به [[جنگ]] مسلحانه روی میآوریم. [[فرماندار]] مدینه وقتی از [[شجاعت امام]] و [[یاران]] همراه او با خبر شد، اموال امام{{ع}} را پس داد. | ||
#زمینی در [[شهر مدینه]] به [[امام حسین]]{{ع}} تعلق داشت و چون [[زمین]] مرغوبی بود [[معاویه]] در آن [[طمع]] کرد و [[دستور]] داد عوامل او در مدینه آن را تصاحب کنند. حضرت [[اباعبدالله]]{{ع}} با معاویه [[ملاقات]] کرد و قاطعانه به او گفت: «معاویه یکی از سه راه حل را [[انتخاب]] کن: یا زمین را از من خریداری کن و قیمت عادلانه آن را به من برگردان، یا زمین را به من برگردان، یا [[ابن زبیر]] و [[ابن عمر]] را دستور ده که [[قضاوت]] کنند و گرنه همپیمانهای خود را فرا میخوانم و با شمشیر زمین را از تو خواهم گرفت»<ref>محمد دشتی، فرهنگ سخنان امام حسین{{ع}}، ص۱۸۸.</ref>. | #زمینی در [[شهر مدینه]] به [[امام حسین]]{{ع}} تعلق داشت و چون [[زمین]] مرغوبی بود [[معاویه]] در آن [[طمع]] کرد و [[دستور]] داد عوامل او در مدینه آن را تصاحب کنند. حضرت [[اباعبدالله]]{{ع}} با معاویه [[ملاقات]] کرد و قاطعانه به او گفت: «معاویه یکی از سه راه حل را [[انتخاب]] کن: یا زمین را از من خریداری کن و قیمت عادلانه آن را به من برگردان، یا زمین را به من برگردان، یا [[ابن زبیر]] و [[ابن عمر]] را دستور ده که [[قضاوت]] کنند و گرنه همپیمانهای خود را فرا میخوانم و با شمشیر زمین را از تو خواهم گرفت»<ref>محمد دشتی، فرهنگ سخنان امام حسین{{ع}}، ص۱۸۸.</ref>. |