←جهاد در شرایع پیشین
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
==جهاد در [[شرایع]] پیشین== | ==جهاد در [[شرایع]] پیشین== | ||
[[جهاد در راه خدا]] در شرایع پیشین وجود داشته است و بسیاری از [[پیامبران الهی]] و [[پیروان]] آنان در [[راه خدا]] و برای تحقق [[اهداف الهی]] با [[دشمنان دین]] جنگیدهاند. در [[احادیث]]، [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} نخستین [[جهادگر]] در راه خدا به شمار رفته <ref>تهذیب، ج ۶، ص۱۷۰؛ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۱۴۴؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۹.</ref> و در روایاتی دیگر حضرت ابراهیم، [[داود]]، [[موسی]]{{عم}} و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[پیامبران]] صاحب [[شمشیر]] خوانده شدهاند. <ref>الخصال، ص۲۲۵؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص۳؛ نور الثقلین، ج ۱، ص۲۵۲.</ref> در [[تورات]] در موارد گوناگون مجاهدتهای برخی [[پیامبران بنیاسرائیل]] مانند [[حضرت موسی]]{{ع}} و [[یوشع]]{{ع}} مطرح شده است. <ref>الکتاب المقدس، تکوین، ۳۴: ۲۵ - ۲۹؛ سفر اعداد، ۲۵: ۱۶؛ یوشع: ۱۰؛ اول سموئیل، ۱۷: ۴۵ - ۴۷؛ نیز ۲۳: ۶ و المزامیر: ۱۸: ۳۵ - ۴۱.</ref>[[جهاد]] در [[شریعت]] [[حضرت عیسی]]{{ع}} نیز [[مشروع]] بوده است. در [[انجیل]] تعبیرهایی آمده که مؤید این نکتهاند؛<ref> الکتاب المقدس، لوقا ۱۲: ۴۹.</ref> از جمله توصیه آن [[حضرت]] به پیروانش درباره تهیه شمشیر برای خود. <ref>الکتاب المقدس، لوقا ۲۲: ۳۷.</ref> گفتهاند که آن حضرت در پایان [[حیات دنیوی]] خویش آماده جهاد با [[دشمنان]] شد؛ ولی حواریان، آن حضرت را رها کردند. <ref>الفرقان، ج ۱۱، ص۳۱۱ ـ ۳۱۲.</ref> در برابر، نقل شده که در انجیل توصیههای فراوانی درباره [[صلح]]، [[دوستی]]، [[محبت]] و [[پرهیز]] از [[جنگ]] و [[نزاع]] آمده <ref>آثار الحرب، ص۴۵ - ۴۸.</ref> که برپایه آن، برخی [[مسیحیت]] را [[دین]] [[صلح]] و [[دوستی]] و مخالف با [[جنگ]] و [[جهاد]] خواندهاند. <ref>مجموعه آثار مطهری، ج ۲۰، ص۲۲۲ - ۲۲۳، «جهاد».</ref> با وجود این، [[سنت]] آگوستین کشیش مشهور، در [[قرن چهارم]] میلادی جنگ عادلانه | [[جهاد در راه خدا]] در شرایع پیشین وجود داشته است و بسیاری از [[پیامبران الهی]] و [[پیروان]] آنان در [[راه خدا]] و برای تحقق [[اهداف الهی]] با [[دشمنان دین]] جنگیدهاند. در [[احادیث]]، [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} نخستین [[جهادگر]] در راه خدا به شمار رفته <ref>تهذیب، ج ۶، ص۱۷۰؛ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۱۴۴؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۹.</ref> و در روایاتی دیگر حضرت ابراهیم، [[داود]]، [[موسی]]{{عم}} و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[پیامبران]] صاحب [[شمشیر]] خوانده شدهاند. <ref>الخصال، ص۲۲۵؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص۳؛ نور الثقلین، ج ۱، ص۲۵۲.</ref> | ||
در [[تورات]] در موارد گوناگون مجاهدتهای برخی [[پیامبران بنیاسرائیل]] مانند [[حضرت موسی]]{{ع}} و [[یوشع]]{{ع}} مطرح شده است. <ref>الکتاب المقدس، تکوین، ۳۴: ۲۵ - ۲۹؛ سفر اعداد، ۲۵: ۱۶؛ یوشع: ۱۰؛ اول سموئیل، ۱۷: ۴۵ - ۴۷؛ نیز ۲۳: ۶ و المزامیر: ۱۸: ۳۵ - ۴۱.</ref> | |||
[[جهاد]] در [[شریعت]] [[حضرت عیسی]]{{ع}} نیز [[مشروع]] بوده است. در [[انجیل]] تعبیرهایی آمده که مؤید این نکتهاند؛<ref> الکتاب المقدس، لوقا ۱۲: ۴۹.</ref> از جمله توصیه آن [[حضرت]] به پیروانش درباره تهیه شمشیر برای خود. <ref>الکتاب المقدس، لوقا ۲۲: ۳۷.</ref> گفتهاند که آن حضرت در پایان [[حیات دنیوی]] خویش آماده جهاد با [[دشمنان]] شد؛ ولی حواریان، آن حضرت را رها کردند. <ref>الفرقان، ج ۱۱، ص۳۱۱ ـ ۳۱۲.</ref> در برابر، نقل شده که در انجیل توصیههای فراوانی درباره [[صلح]]، [[دوستی]]، [[محبت]] و [[پرهیز]] از [[جنگ]] و [[نزاع]] آمده <ref>آثار الحرب، ص۴۵ - ۴۸.</ref> که برپایه آن، برخی [[مسیحیت]] را [[دین]] [[صلح]] و [[دوستی]] و مخالف با [[جنگ]] و [[جهاد]] خواندهاند. <ref>مجموعه آثار مطهری، ج ۲۰، ص۲۲۲ - ۲۲۳، «جهاد».</ref> با وجود این، [[سنت]] آگوستین کشیش مشهور، در [[قرن چهارم]] میلادی جنگ عادلانه را امری [[مشروع]] به شمار آورد. <ref> آثار الحرب، ص۴۷.</ref> بعدها [[مسیحیان]] با [[الهام]] از این نظریه، با عنوانِ [[جنگهای صلیبی]] و [[مقدس]] به جنگ با [[ملل]] دیگر روی آوردند و از این راه به رواج [[مسیحیت]] پراختند. <ref>آثار الحرب، ص۵۰ - ۵۱.</ref> | |||
در [[آیین زردشت]] نیز [[جنگ با دشمنان]] [[آیین]] مزدا و پرستندگان دیوها مشروع به شمار رفته است. <ref>اسلام و حقوق بین الملل، ج ۲، ص۳۶۴.</ref> [[پادشاهان ایران]] باستان که پیرو این آیین بودند نیز در عمل همواره با [[یونانیان]] به جنگ میپرداختند. <ref>تاریخ ملل شرق و یونان، ص۲۳۱.</ref> | |||
در [[آیات]] متعدد [[قرآن]] از [[مشروعیت جهاد]] در [[شرایع]] پیشین سخن به میان آمده است؛ از جمله در [[آیه]] {{متن قرآن|وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و بسا پیامبرانی که همراه آنان تودههای انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند و در راه خداوند هر چه به ایشان رسید نه سست و نه ناتوان شدند و نه تن به زبونی سپردند؛ و خداوند شکیبایان را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۶.</ref> از جهاد [[مؤمنان]] بسیاری همراه با [[پیامبران]] عصر خود یاد شده است. و در آیه {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}}<ref>«همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و داراییهاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار میکنند، میکشند و کشته میشوند بنا به وعدهای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کردهاید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.</ref> نیز [[جهاد در راه خدا]] در [[تورات]] و [[انجیل]] امری مقدس و کشته شدن در آن، [[معامله]] با [[خداوند]] به شمار رفته است. همچنین [[مشروعیت]] جهاد در راه خدا از آیه {{متن قرآن|مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«بر هیچ پیامبری روا نیست که اسیرانی داشته باشد تا (آنگاه که) در (سر) زمین (خویش دشمن را) از توان بیندازد؛ (شما از گرفتن اسیر) کالای ناپایدار این جهان را میخواهید و خداوند جهان واپسین را (برای شما) میخواهد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۶۷.</ref> برمیآید که [[پیامبران الهی]] را از گرفتن [[اسیر]] تا پیش از [[پیروزی]] کامل [[نهی]] کرده است. <ref>المیزان، ج ۹، ص۱۳۸؛ المنار، ج ۱۰، ص۸۳ ـ ۸۴.</ref> | |||
در آیاتی دیگر برخی مصادیق جهاد در امتهای [[انبیای پیشین]] ذکر شدهاند؛ از جمله در آیات {{متن قرآن|يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ}}<ref>«ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما مقرّر فرموده است وارد شوید و واپس مگرایید که زیانکار گردید» سوره مائده، آیه ۲۱.</ref>، {{متن قرآن|قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّ فِيهَا قَوْمًا جَبَّارِينَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ}}<ref>«گفتند: ای موسی! در آنجا گروهی گردنکش جای دارند و تا آنان از آن بیرون نیایند ما درون آن نخواهیم رفت اما اگر از آنجا بیرون آیند ما درون میرویم» سوره مائده، آیه ۲۲.</ref> [[فرمان]] [[حضرت موسی]]{{ع}} به پیروانش مبنی بر جهاد با [[جباران]] برای آزادسازی [[سرزمین مقدس]] نقل شده است. [[مفسران]] مراد از این [[سرزمین]] را [[بیت المقدس]]، [[دمشق]]، [[فلسطین]]، [[اردن]]، [[شام]]، طور یا اریحا دانستهاند. <ref>جامع البیان، ج ۶، ص۲۳۳ - ۲۳۴؛ احکام القرآن، ج ۲، ص۵۰۰؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۳۰۸.</ref> | |||
در [[آیات]] {{متن قرآن| أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلإِ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ مِن بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُواْ لِنَبِيٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُّقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِن كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُواْ قَالُواْ وَمَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُواْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاء وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَن يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِّمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاقُوا اللَّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ وَلَمَّا بَرَزُواْ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُواْ رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاء وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ }}<ref>«آیا به (سرگذشت) بزرگان بنی اسرائیل پس از موسی ننگریستهای که به پیامبری که داشتند گفتند: پادشاهی بر ما بگمار تا در راه خداوند کارزار کنیم. گفت: آیا گمان نمیکنید که اگر جنگ بر شما مقرّر شود، کارزار نکنید؟ گفتند: چرا در راه خداوند جنگ نکنیم در حالی که ما از سرزمینمان رانده و از فرزندانمان ماندهایم؛ اما چون بر آنان جنگ مقرر شد جز تنی چند رو گرداندند و خداوند به (احوال) ستمکاران داناست. و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند:چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی ندادهاند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد میدهد و خداوند نعمتگستری داناست. و پیامبرشان به آنان گفت: نشانه پادشاهی او این است که تابوت (عهد) نزدتان خواهد آمد که در آن آرامشی از سوی پروردگارتان (نهفته) است و (نیز) بازماندهای از آنچه از خاندان موسی و هارون بر جای نهادهاند و فرشتگان آن را حمل میکنند، بیگمان در آن برای شما اگر مؤمن باشید نشانهای است. و چون طالوت با سپاه (از شهر) بیرون رفت گفت: خداوند شما را به (آب) جویباری میآزماید، هر که از آن بنوشد از من نیست و هر که نخورد با من است مگر آنکه تنها کفی از آن برگیرد. باری، همه جز اندکی از آن نوشیدند و چون طالوت و مؤمنان همراه وی از آن گذشتند (همراهان سست ایمان طالوت که از آب نوشیده بودند) گفتند: امروز ما را تاب جالوت و سپاه وی نیست اما آنان که میدانستند خداوند را دیدار خواهند کرد گفتند: بسا گروهی اندک بر گروهی بسیار به اذن خداوند، پیروز شده است و خداوند با شکیبایان است. و چون با جالوت و سپاه وی رویاروی شدند گفتند: پروردگارا! ما را از شکیب، سرشار کن و گامهای ما را استوار دار و ما را بر کافران پیروز گردان. پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود میخواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمیداشت، زمین تباه میگردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۴۶-۲۵۱.</ref> سرگذشت گروهی از آوارگان [[بنی اسرائیل]] مطرح شده که برای [[جهاد در راه خدا]] از [[پیامبر]] آن عصر [[فرمانده]] خواستند و پس از تعیین [[طالوت]] به [[فرماندهی]]، آنان بر [[دشمنان]] خود [[پیروز]] شدند. [[حضرت سلیمان]]{{ع}} نیز لشکری بینظیر از [[جنیان]]، [[انسانها]] و پرندگان داشت: {{متن قرآن|وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ}}<ref>«و سپاه سلیمان را برای وی از جنّ و آدمی و مرغان گرد آوردند و (آنگاه) همه (ی آنان) را به هم پیوستند» سوره نمل، آیه ۱۷.</ref> که از آنها در راه [[جهاد]] با [[دشمنان خدا]] بهره میگرفت؛ از جمله وی [[ملکه سبا]] را به [[خداپرستی]] فراخواند و از [[بتپرستی]] برحذر داشت و او را به [[جنگی]] بیسابقه و بیرون راندن از سرزمین خود [[تهدید]] کرد: {{متن قرآن|ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ}}<ref>«نزد آنان باز گرد (و بگو) بیگمان سپاهی به سوی آنان خواهیم آورد که تاب رویارویی با آن را ندارند و آنان را از آنجا با زبونی و خواری بیرون خواهیم راند» سوره نمل، آیه ۳۷.</ref> برخی مفاد این [[آیه]] را دلیل بر [[مشروعیت]] [[جهاد ابتدایی]] در [[شریعت]] حضرت سلیمان دانستهاند؛ زیرا [[ملکه]] [[سبأ]] قصد [[جنگ]] با حضرت سلیمان نداشته و تهدیدی برای [[حکومت]] او به شمار نمیرفته است<ref>جنگ و جهاد در قرآن، ص۱۰۳ ـ ۱۰۴.</ref>.<ref>[[سید عباس رضوی|رضوی، سید عباس]]، [[جهاد - رضوی (مقاله)|مقاله «جهاد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]] ج۱۰.</ref> | |||
==اهمیت جهاد در [[اسلام]]== | ==اهمیت جهاد در [[اسلام]]== | ||
جایگاه جهاد در نگاه [[قرآن کریم]] رفیع و ارجمند است و در آیاتی پرشمار، [[مسلمانان]] به آن [[مأمور]] شدهاند: «وقـتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ» (بقره / ۲، ۱۹۰، ۲۱۶، ۲۴۴ و...) و به [[مجاهدان در راه خدا]] [[وعده]] پاداشی بزرگ داده شده است (همین مقاله، [[انگیزه]] و آثار شرکت در جهاد) و ترک کنندگان آن به شدت [[نکوهش]] و به [[عذاب الهی]] تهدید شدهاند. (همین مقاله، عوامل و پیامدهای [[تخلف از جهاد]]) در آیهای دیگر، [[جهاد]] با [[اموال]] و [[جانها]] از [[اوصاف پیامبر]]{{صل}} و پیروانش به شمار رفته است: «و لـکِنِ الرَّسولُ والَّذینَ ءامَنوا مَعَهُ جـهَدوا بِاَمولِهِم واَنفُسِهِم». ([[توبه]] / ۹، ۸۸) در [[قرآن]] جهادگران با عناوینی چون [[مؤمن]] (حجرات / ۴۹، ۱۵)، [[راستگو]] (حجرات / ۴۹، ۱۵)، [[نیکوکار]] ([[آل عمران]] / ۳، ۱۴۶، ۱۴۸؛ [[توبه]] / ۹، ۱۲۰؛ عنکبوت / ۲۹، ۶۹) و [[پرهیزگار]] (بقره / ۲، ۱۷۷) [[وصف]] شده و [[جهاد]] [[مؤمنان]] در [[راه خدا]] به منزله [[تجارت]] با [[خداوند]] (توبه / ۹، ۱۱۱) و این تجارت همواره سودمند به شمار رفته است. ([[نساء]] / ۴، ۷۴) خداوند در آیاتی به جهادگران، مرکبهای آنان و نفسهای مرکبها و نیز غبار برآمده از دویدن این مرکبها [[سوگند]] یاد کرده است. (عادیات / ۱۰۰، ۱ـ ۴) <ref>نمونه، ج ۲۷، ص۲۴۶ ـ ۲۴۷.</ref> جهاد مایه [[حیات]] [[انسانها]] دانسته و بدان [[ترغیب]] شده است: «استَجیبوا لِلّهِ ولِلرَّسولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم». ([[انفال]] / ۸، ۲۴) جهاد از بسیاری از [[کارهای نیک]] مانند [[سیراب کردن]] [[حاجیان]] یا آباد کردن [[خانه خدا]] [[برتر]] به شمار رفته است: «اَجَعَلتُم سِقایَةَ الحاجِّ وعِمارَةَ المَسجِدِ الحَرامِ کَمَن... جـهَدَ فی سَبیلِ اللّهِ لا یَستَوونَ» (توبه / ۹، ۱۹) و [[مقام]] [[مجاهدان]] راه خدا برتر از کسانی دانسته شده که در جهاد شرکت نمیکنند: «فَضَّلَ اللّهُ المُجـهِدینَ عَلَی القـعِدینَ... * دَرَجـتٍ مِنهُ». (نساء / ۴، ۹۵ - ۹۶) در [[احادیث]] نیز جهاد دارای جایگاه و [[ارزش]] بالایی به شمار رفته و از جمله یکی از درهای [[بهشت]]،<ref>الکافی، ج ۵، ص۴؛ مسند احمد، ج ۵، ص۳۱۶، ۳۲۶.</ref> [[لباس تقوا]] و سپر محکم خداوند،<ref>الکافی، ج ۵، ص۴؛ تهذیب، ج ۶، ص۱۲۳.</ref> از [[ارکان اسلام]]،<ref>الکافی، ج ۲، ص۵۰؛ الخصال، ص۲۳۱؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۱۶.</ref> از [[برترین]] <ref>الامالی، مفید، ص۹۹؛ کنزالعمال، ج ۱۵، ص۹۵۰.</ref> و محبوبترین <ref>مسند احمد، ج ۵، ص۱۶۳؛ الخصال، ص۵۲۳؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۱۹.</ref> و شریفترین [[اعمال]] <ref> الکافی، ج ۵، ص۳۷؛ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۹۴؛ بحار الانوار، ج ۳۳، ص۴۴۷.</ref> | جایگاه جهاد در نگاه [[قرآن کریم]] رفیع و ارجمند است و در آیاتی پرشمار، [[مسلمانان]] به آن [[مأمور]] شدهاند: «وقـتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ» (بقره / ۲، ۱۹۰، ۲۱۶، ۲۴۴ و...) و به [[مجاهدان در راه خدا]] [[وعده]] پاداشی بزرگ داده شده است (همین مقاله، [[انگیزه]] و آثار شرکت در جهاد) و ترک کنندگان آن به شدت [[نکوهش]] و به [[عذاب الهی]] تهدید شدهاند. (همین مقاله، عوامل و پیامدهای [[تخلف از جهاد]]) در آیهای دیگر، [[جهاد]] با [[اموال]] و [[جانها]] از [[اوصاف پیامبر]]{{صل}} و پیروانش به شمار رفته است: «و لـکِنِ الرَّسولُ والَّذینَ ءامَنوا مَعَهُ جـهَدوا بِاَمولِهِم واَنفُسِهِم». ([[توبه]] / ۹، ۸۸) در [[قرآن]] جهادگران با عناوینی چون [[مؤمن]] (حجرات / ۴۹، ۱۵)، [[راستگو]] (حجرات / ۴۹، ۱۵)، [[نیکوکار]] ([[آل عمران]] / ۳، ۱۴۶، ۱۴۸؛ [[توبه]] / ۹، ۱۲۰؛ عنکبوت / ۲۹، ۶۹) و [[پرهیزگار]] (بقره / ۲، ۱۷۷) [[وصف]] شده و [[جهاد]] [[مؤمنان]] در [[راه خدا]] به منزله [[تجارت]] با [[خداوند]] (توبه / ۹، ۱۱۱) و این تجارت همواره سودمند به شمار رفته است. ([[نساء]] / ۴، ۷۴) خداوند در آیاتی به جهادگران، مرکبهای آنان و نفسهای مرکبها و نیز غبار برآمده از دویدن این مرکبها [[سوگند]] یاد کرده است. (عادیات / ۱۰۰، ۱ـ ۴) <ref>نمونه، ج ۲۷، ص۲۴۶ ـ ۲۴۷.</ref> جهاد مایه [[حیات]] [[انسانها]] دانسته و بدان [[ترغیب]] شده است: «استَجیبوا لِلّهِ ولِلرَّسولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم». ([[انفال]] / ۸، ۲۴) جهاد از بسیاری از [[کارهای نیک]] مانند [[سیراب کردن]] [[حاجیان]] یا آباد کردن [[خانه خدا]] [[برتر]] به شمار رفته است: «اَجَعَلتُم سِقایَةَ الحاجِّ وعِمارَةَ المَسجِدِ الحَرامِ کَمَن... جـهَدَ فی سَبیلِ اللّهِ لا یَستَوونَ» (توبه / ۹، ۱۹) و [[مقام]] [[مجاهدان]] راه خدا برتر از کسانی دانسته شده که در جهاد شرکت نمیکنند: «فَضَّلَ اللّهُ المُجـهِدینَ عَلَی القـعِدینَ... * دَرَجـتٍ مِنهُ». (نساء / ۴، ۹۵ - ۹۶) در [[احادیث]] نیز جهاد دارای جایگاه و [[ارزش]] بالایی به شمار رفته و از جمله یکی از درهای [[بهشت]]،<ref>الکافی، ج ۵، ص۴؛ مسند احمد، ج ۵، ص۳۱۶، ۳۲۶.</ref> [[لباس تقوا]] و سپر محکم خداوند،<ref>الکافی، ج ۵، ص۴؛ تهذیب، ج ۶، ص۱۲۳.</ref> از [[ارکان اسلام]]،<ref>الکافی، ج ۲، ص۵۰؛ الخصال، ص۲۳۱؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۱۶.</ref> از [[برترین]] <ref>الامالی، مفید، ص۹۹؛ کنزالعمال، ج ۱۵، ص۹۵۰.</ref> و محبوبترین <ref>مسند احمد، ج ۵، ص۱۶۳؛ الخصال، ص۵۲۳؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۱۹.</ref> و شریفترین [[اعمال]] <ref> الکافی، ج ۵، ص۳۷؛ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۹۴؛ بحار الانوار، ج ۳۳، ص۴۴۷.</ref> |