←فلسفه گریههای فاطمه{{س}}
جز (جایگزینی متن - 'فرهنگنامه فاطمی ج۵، ج۵ ص' به 'فرهنگنامه فاطمی ج۵، ص') |
|||
خط ۲: | خط ۲: | ||
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[گریه حضرت فاطمه]]''' است. "'''[[گریه حضرت فاطمه]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[گریه حضرت فاطمه]]''' است. "'''[[گریه حضرت فاطمه]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | ||
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[گریه حضرت فاطمه در قرآن]] - [[گریه حضرت فاطمه در حدیث]] - [[گریه حضرت فاطمه در معارف و سیره فاطمی]]</div> | <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[گریه حضرت فاطمه در قرآن]] - [[گریه حضرت فاطمه در حدیث]] - [[گریه حضرت فاطمه در معارف و سیره فاطمی]]</div> | ||
===مبارزه با دشمن (سلاح گریه)=== | |||
[[فاطمه زهرا]]{{س}} پس از پدر بزرگوارش چند ماه بیشتر زنده نبود و این مدت را با [[گریه]] و [[آه]] سپری کرد تا آنکه در زمره یکی از بسیار گریهکنندگان [[تاریخ]] درآمد و هیچگاه خندان دیده نشد<ref>محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، بخش ۲، ص۸۴؛ احمد بن عبدالله الاصفهانی، حاشیة الأولیاء، ج۲، ص۴۳.</ref>. گریههای [[زهرا]] علل و انگیزههای گوناگون داشت که مهمترین آنها [[انحراف]] [[مسلمانان]] از [[راه راست]] و [[سقوط]] در وادی پر مخاطره ای بود که به [[اختلاف]] و فروپاشی تدریجی مسلمانان میانجامید. وی در دوران زندگانی پدر بزرگوارش [[شاهد]] گسترش [[رسالت]] [[خداوند]] بود و ارزشمندترین چیزهایش را برای [[پیروزی اسلام]] و [[استواری]] پایههای [[عدل و داد]] در سراسر [[گیتی]]، در طبق [[اخلاص]] نهاد. اما [[غصب خلافت]] و رخدادهای بعد، [[آمال]] و آرزوهایش را در هم کوبید و [[قلب]] پاکش را [[اندوهگین]] ساخت. بدینسان، اندوهی افزون بر [[حزن]] از دست دادن پدر بزرگوارش متحمل گشت. | |||
روزی [[امسلمه]] بر [[حضرت زهرا]]{{س}} وارد شد و گفت: «دخت [[رسول خدا]]! دیشب به تو چه گذشت؟» فرمود: «شب را میان [[اندوه]] شدید به سر آوردم؛ زیرا [[پیامبر]] از [[دنیا]] رفته و [[جانشین]] وی [[مظلوم]] است. به [[خدا]] [[سوگند]]! پردههای [[تزویر]] و [[فریب]] از کار کسی که زمامداریاش بر خلاف [[حکم خدا]] و [[قرآن]] و [[سنت رسول خدا]]{{صل}} در [[تأویل]] و [[تفسیر قرآن]] بود، کنار رفت. اما این عقدههای [[جنگ بدر]] و کینهتوزیهای [[اُحد]] است که خود را نشان میدهد»<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۶.</ref>. | |||
[[محمود بن لبید]] میگوید: پس از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} [[فاطمه زهرا]]{{س}} همواره به [[زیارت قبور]] [[شهیدان]] و [[مرقد مطهر]] حضرت [[حمزه]] میآمد و در آنجا ناله و گریه میکرد. روزی من به [[زیارت]] [[قبر]] حضرت حمزه رفته بودم. وی را در آنجا گریان دیدم. درنگی کردم تا گریهاش آرام گرفت. نزد او رسیدم و [[سلام]] کردم و گفتم: «ای [[بانوی بانوان جهان]]! به خدا سوگند! با گریهات بندهای دلم را گسستی». فرمود: «[[ابوعمر]]! [[حق]] دارم گریه کنم؛ زیرا به [[مصیبت]] جانسوز پدری چون [[پیامبر گرامی]]{{صل}} [[مبتلا]] شدهام. چقدر [[مشتاق]] [[دیدار]] ایشانم!»، سپس شعری به این مضمون خواند: با سپری شدن مدتی از درگذشت هر کس، از او کمتر نام به میان میآید. | |||
اما به [[خدا]] [[سوگند]]! از آن [[روز]] که پدر بزرگوارم از [[دنیا]] رفته، یاد و نامش افزونتر شده است. گفتم: «بانوی من! میخواهم پرسشی که همواره دلم را به خود مشغول ساخته، از شما بپرسم». فرمود: «بپرس!» گفتم: «آیا [[پیامبر گرامی]]{{صل}} پیش از [[رحلت]] خویش درباره [[امامت]] على{{ع}} سخنی خاص فرمود؟» [[صدیقه]] [[طاهره]]{{س}} فرمود: «شگفتا! آیا ماجرای روز [[غدیرخم]] را فراموش کردهاید؟» | |||
گفتم: «موضوع غدیرخم به جای خود؛ اما دوست دارم رازی را که [[رسول خدا]]{{صل}} با شما در میان نهاد، بشنوم». [[فاطمه]]{{س}} در پاسخ من فرمود: «خدا را [[گواه]] میگیرم که از رسول خدا{{صل}} شنیدم: «علی بهترین کسی است که وی را میان شما [[جانشین]] خود قرار میدهم. او [[امام]] و جانشین پس از من است و فرزندانم حسن و حسین و نُه تن از [[فرزندان حسین]]، امامانی [[پاک]] و پیراستهاند. اگر از آنان [[اطاعت]] کنید، به [[هدایت]] آنان رهنمون خواهید شد و اگر با آنها از در [[مخالفت]] درآیید، تا [[قیامت]] [[اختلاف]] و پراکندگی از میانتان برداشته نخواهد شد». گفتم: «بانوی من! پس چرا على{{ع}} به [[دفاع از حق]] خود برنخاست؟» فرمود: «[[ابوعمر]]! پیامبر گرامی{{صل}} فرمود: امام به [[کعبه]] میماند که [[مردم]] برای [[زیارت]] و [[طواف]] به سویش میآیند، نه اینکه کعبه به سوی آنها رود. به خدا سوگند! اگر [[حق]] را به اهلش وامینهادند و از [[عترت پیامبر]] [[فرمان]] میبردند، حتی دو تن در دستورهای خدا با یکدیگر مخالفت نمیکردند. تا آنگاه که [[قائم]] ما، نهمین فرزند حسین، [[ظهور]] کند، اینان امامت را از یکدیگر به [[ارث]] میبرند. اما کسی را که خدا کنار زده بود، پیش انداختند و آن کس را که خدا مقدم داشته بود، از صحنه کنار زدند و رهاورد [[رسالت]] را رها کردند و به [[تباهی]] روی آوردند و خودسرانه [[رفتار]] کردند مرگشان باد! آیا این فرموده [[خدا]] را نشنیده بودند: «و پروردگارت هرچه میخواهد میآفریند و برمیگزیند و آنان اختیاری از خود ندارند». آری؛ شنیدند اما آنان مصداق این فرموده خدایند: «نه دیدگان آنان، بلکه چشم دلشان را بیفروغ میسازد». [[افسوس]] که [[مخالفان]] در [[دنیا]] به [[خواستهها]] و آرزوهایشان رسیدند؛ اما [[مرگ]] را به [[فراموشی]] سپردند. [[خداوند]] آنان را نابود و در [[کارها]] گمراهشان سازد! خداوندا! از اندک بودن [[یاران]]، پس از [[پیروزی]] بزرگ به دست آمده، به تو [[پناه]] میبرم»<ref>نورالله بحرانی اصفهانی، عوالم العلوم والمعارف، ج۱۱، ص۴۴۴.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا]]، ص ۱۳۲.</ref> | |||
==[[فلسفه گریههای فاطمه]]{{س}}== | ==[[فلسفه گریههای فاطمه]]{{س}}== |