←میثم و نقل روایت
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
==میثم و [[نقل روایت]]== | ==میثم و [[نقل روایت]]== | ||
ظاهراً میثم کتابی<ref>وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج۱، ص۹ (مقدمة المحقق). احمدی میانجی نیز مینویسد: میثم تمار از اصحاب أمیرالمؤمنین{{ع}} است که به دست عبیدالله بن زیاد به دلیل شیعه بودن به شهادت رسید. او کتاب یا کتبی داشته که نوه اش، یعقوب بن به شعیب بن میثم و پسرش، صالح بن میثم از آنها نقل کردهاند و شیخ طوسی در کتاب امالی خود و کشی در کتاب رجالش و صاحب کتاب بشارة المصطفی نیز از آنها نقل کردهاند و چه بسیار گفته میشود: وجدت فی کتاب میثم. (مکاتیب الرسول، ج۱، ص۵۷ -۴۵۶).</ref> در [[حدیث]] داشته است که فرزندانش از آن روایاتی [[نقل]] کردهاند و برخی از [[روایات]] آن در منابع موجود است. برخی روایات نقل شده در این کتاب: | ظاهراً [[میثم کتابی]]<ref>وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج۱، ص۹ (مقدمة المحقق). احمدی میانجی نیز مینویسد: میثم تمار از اصحاب أمیرالمؤمنین{{ع}} است که به دست عبیدالله بن زیاد به دلیل شیعه بودن به شهادت رسید. او کتاب یا کتبی داشته که نوه اش، یعقوب بن به شعیب بن میثم و پسرش، صالح بن میثم از آنها نقل کردهاند و شیخ طوسی در کتاب امالی خود و کشی در کتاب رجالش و صاحب کتاب بشارة المصطفی نیز از آنها نقل کردهاند و چه بسیار گفته میشود: وجدت فی کتاب میثم. (مکاتیب الرسول، ج۱، ص۵۷ -۴۵۶).</ref> در [[حدیث]] داشته است که فرزندانش از آن روایاتی [[نقل]] کردهاند و برخی از [[روایات]] آن در منابع موجود است. برخی روایات نقل شده در این کتاب: | ||
===[[حب اهل بیت|حب]] و [[بغض نسبت به اهل بیت]]{{ع}}=== | |||
[[صالح بن میثم تمار]] نقل میکند: در کتاب [[میثم]] دیدم که نوشته شده بود: "شبی در [[خدمت]] امیرالمؤمنین علی{{ع}} بودم؛ به ما فرمود: "هیچ بندهای نیست که [[خداوند]] قلبش را به [[ایمان]] [[امتحان]] کرده باشد، مگر اینکه [[محبت]] ما را در [[قلب]] خود مییابد و هیچ بندهای نیست که [[خدا]] بر او [[خشم]] گرفته باشد، مگر اینکه [[دشمنی]] ما را در [[دل]] خود مییابد. ما با [[شادمانی]] [[دوست]] خود شاد میشویم و دشمنی [[دشمن]] خود را میشناسیم؛ بر دوست ما به خاطر محبت ما حسودی میشود و او هر [[روز]] [[منتظر]] [[رحمت]] خداست. پای دشمن ما بر کنار گودالی از [[آتش]] قرار دارد و این کناره او را به [[آتش جهنم]] سرازیر کرده است و درهای رحمت بر روی [[اصحاب]] رحمت گشوده شده است؛ رحمت برای [[اهل]] رحمت گوارا باد! و بر [[دوزخیان]] در قرارگاهشان [[مرگ]] باد! هر بندهای که در محبت ما کوتاهی نداشته باشد، [[دلیل]] خیر و صلاحی است که خداوند در قلبش قرار داده است. هرگز کسی که دشمن ما را دوست داشته باشد، ما را دوست نمیدارد؛ چنین چیزی در یک قلب جمع نخواهد شد و خداوند برای یک [[فرد]]، دو قلب قرار نداده است که با یکی، گروهی را و با قلب دیگر، گروهی دیگر را دوست داشته باشد و کسی که ما را دوست داشته باشد محبت ما، او را [[خالص]] میکند؛ همان طوری که طلا را خالص میکند و در او [[آلودگی]] نیست. ما نجیبانیم و [[نوادگان]] و [[اولاد]] ما [[اولاد انبیاء]] هستند و من، [[وصی]] [[اوصیاء]] هستم و من، [[حزب الله]] و [[حزب]] پیامبرش هستم و گروه [[ستمکار]] حزب شیطاناند. هر کس میخواهد حال خود را در [[محبت]] ما بداند، [[قلب]] خویش را بیازماید؛ اگر در [[دل]] خود محبت کسانی را یافت که [[مردم]] را علیه ما تحریک میکنند، باید بداند که [[خداوند]]، [[دشمن]] اوست و [[جبرئیل]] و [[میکائیل]] و خداوند دشمن [[کافران]] هستند""<ref>الأمالی، شیخ طوسی، ص۴۹- ۱۴۸؛ الغارات، ثقفی کوفی، ج۲، ص۹۱۰.</ref>. | |||
===[[دوستی آل محمد]]{{صل}}=== | |||
[[یعقوب]] بن [[میثم تمار]]، [[غلام]] [[زین العابدین]]{{ع}} گفته است: "روزی نزد [[حضرت باقر]]{{ع}} رفتم و گفتم: فدایت شوم ای [[رسول الله]]! من در نوشتههای پدرم، [[میثم]] دیدم که نوشته، [[علی]]{{ع}} به پدرم فرموده است: "[[دوست]] بدار دوست [[آل]] [[محمّد]] را، گرچه [[فاسق]] و زناکار باشد و دشمن بدار دشمن آل محمّد را، گرچه روزهگیر و [[شب]] زندهدار باشد؛ من از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} شنیدم که میفرمود: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ}}<ref>«بیگمان آنانکه ایمان آوردهاند و کردارهایی شایسته کردهاند، بهترین آفریدگانند» سوره بینه، آیه ۷.</ref>؛ در این هنگام، متوجه من شده، فرمود: "به [[خدا]] قسم! اینها تو و [[شیعیان]] تو هستند و وعدهگاه تو و آنها فردا در کنار [[حوض]] است، در حالی که چهرهای درخشان و دارند و به تاج [[کرامت]] آراستهاند"؛ | |||
[[امام باقر]]{{ع}} فرمود: "این مطلب عینا در نوشتههای [[حضرت علی]]{{ع}} هست"<ref>الأمالی، شیخ طوسی، ص۴۰۵ – ۴۰۶.</ref>. | [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: "این مطلب عینا در نوشتههای [[حضرت علی]]{{ع}} هست"<ref>الأمالی، شیخ طوسی، ص۴۰۵ – ۴۰۶.</ref>. | ||
===[[فضیلت مسجد کوفه]]=== | |||
[[حبه عرنی]] و میثم تمار گویند: روزی مردی [[خدمت]] علی{{ع}} آمد و گفت: "یا [[امیرالمؤمنین]]، من مقداری توشه، تهیه و راحلهای هم آماده کرده، و کارهایم را هم انجام دادهام و میخواهم به [[بیت المقدس]] بروم؛ علی{{ع}} به او فرمودند: "مرکب سواری خود را بفروش و از توشهات هم استفاده کن و به مسجد کوفه برو و در آنجا [[عبادت]] کن؛ مسجد کوفه یکی از [[مساجد]] چهارگانه است که دو رکعت [[نماز]] در آن معادل ده رکعت است که در سایر مساجد خوانده شود و [[خیرات]] و [[برکات]] آن [[مسجد]] تا [[دوازده]] میل ادامه دارد، و همانجا را که از آن آمدهای نیز شامل میشود. و این مسجد بزرگتر از وضع کنونی آن بوده و حدود هزار زرع از آن از بین رفته است. پس [[طوفان نوح]]{{ع}} از زاویه آن مسجد شروع شد و آب از [[زمین]] آن جوشید و همه جا را فرا گرفت. [[ابراهیم]]{{ع}} در کنار ستون پنجم آن [[نماز]] گذارده و [[عصای موسی]]{{ع}} در آن مسجد است، و درخت کدو در آنجا روئید و [[یغوث]] و [[یعوق]] که [[فاروق]] نامیده میشوند، در آنجا [[هلاکت]] شدند و کوههای [[اهواز]] از آنجا پدید آمدند. [[مسجد کوفه]] نماز گاه [[نوح]]{{ع}} بوده است و [[روز قیامت]] هفتاد هزار نفر از آنجا [[محشور]] میشوند که حساب و عذابی ندارند. وسط آن یکی از باغهای [[بهشت]] است و در آنجا سرچشمههائی است که میدرخشند و چشمههای پلیدیها را از بین میبرند و و [[مؤمنان]] را [[پاک]] میکنند که چشمهای از شیر و چشمهای از روغن و چشمهای از آب است. سمت راست مسجد، محل [[ذکر خدا]] است، و سمت چپ آن محل [[مکر]] و [[فریب]] و [[شیطنت]]؛ اگر [[مردم]] میدانستند در مسجد کوفه چه خیری است، با خزیدن روی زمین هم خود را به آنجا میرسانیدند"<ref>الغارات، ثقفی کوفی، ج۲، ص۴۱۴؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۹۷، ص۳۹۴.</ref>. | |||
===[[میثم]] و [[ملاقات]] با [[ام سلمه|اُمّ سلمه]]=== | |||
[[مرحوم کشی]] به [[نقل]] از [[حمزه بن میثم]] مینویسد: "پدرم برای به جا آوردن [[عمره]]<ref>شیخ مفید مینویسد: میثم در سالی که به شهادت رسید، حج نیز به جا آورد. (الارشاد، ج۱، ص۳۲۴) و نیز ر.ک: الاصابه، ابن حجر، ج۶، ص۲۵۰؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۹۲، به نظر، عمره مفرده صحیح است؛ زیرا امام حسین{{ع}} آن سال در مکه بودند و قبل از مناسک مجبور شدند مکه را ترک کنند.</ref> به [[مکه]]، و (در [[مدینه]]) به [[خانه]] ام سلمه رفت؛ ام سلمه به او گفت: "تو کیستی؟" | |||
گفت: "من [[میثم]] هستم"<ref>ابن ابی الحدید مینویسد: ام سلمه پرسید: چه کسی هستی؟ میثم گفت: عراقی هستم و غلام علی بن ابی طالب؛ ام سلمه گفت: تو هیثمی؟ گفت: بلکه من میثم هستم. (شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۹۲).</ref>؛ | گفت: "من [[میثم]] هستم"<ref>ابن ابی الحدید مینویسد: ام سلمه پرسید: چه کسی هستی؟ میثم گفت: عراقی هستم و غلام علی بن ابی طالب؛ ام سلمه گفت: تو هیثمی؟ گفت: بلکه من میثم هستم. (شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۹۲).</ref>؛ |