←شهادت
(←ولادت) |
(←شهادت) |
||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
پس از آنکه از جانب عمر سعد، شب عاشورا مهلت داده شد و جنگ به فردا کشید، [[ابا عبدالله الحسین]] و [[یاران]] با وفایش همه دانستند که امشب آخرین شبی است که زنده خواهند بود و فردا [[روز]] [[شهادت]] آنان خواهد بود لذا امام{{ع}} [[غروب]] [[تاسوعا]] تمامی یاران و [[برادران]] و [[فرزندان]] و برادرزادگان و عموزادگان همه و همه را فرا خواند و خطبهای در [[ستایش خدا]] و [[درود]] و [[صلوات بر محمد و آل او]] و [[شکر]] و [[سپاس]] از [[نعمتهای الهی]] بر زبان جاری کرد و سپس خطاب به حاضرین فرمود: «من حقاً یارانی باوفاتر و بهتر از [[اصحاب]] خودم سراغ ندارم، و نه [[اهل]] بیتی نیکوکارتر و به [[صله رحم]]، پای بندتر از اهل بیتم نمیشناسم پس [[خداوند]]، شما را از طرف من به [[بهترین]] [[جزا]] [[پاداش]] دهد. سپس به آنان فرمود: من از این [[دشمنان]] برای خود بد گمانم، [[آگاه]] باشید من به همه شما برای رفتن از اینجا اجازه دادم، پس همگی بروید که [[عقد]] [[بیعت]] را از شما برداشتم و نسبت به خود بر شما [[عهد]] و پیمانی ندارم، اینک شب بر شما سررسیده و [[پوشش]] آن شما را در برگرفته است؛ لذا این شب و [[تاریکی]] را چون شتری راهوار بگیرید و هرکدام از شما دست یکی از [[اهل بیت]] مرا بگیرید و در لابه لای درختان و شهرهای خود متفرق شوید تا خداوند فرجی برساند؛ زیرا این [[مردم]] مرا میطلبند و اگر به من دست یابند از [[طلب]] غیر من منصرف خواهند شد»<ref>{{متن حدیث|أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي وَ لَا أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَجَزَاكُمُ اللَّهُ عَنِّي خَيْراً أَلَا وَ إِنِّي لَأَظُنُّ أَنَّهُ آخِرُ يَوْمٍ لَنَا مِنْ هَؤُلَاءِ أَلَا وَ إِنِّي قَدْ أَذِنْتُ لَكُمْ فَانْطَلِقُوا جَمِيعاً فِي حِلٍّ لَيْسَ عَلَيْكُمْ مِنِّي ذِمَامٌ هَذَا اللَّيْلُ قَدْ غَشِيَكُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلًا. ثم ليأخذ كل رجل منكم بيد رجل من أهل بيتي، ثم تفرّقوا في سوادكم و مدائنكم حتى يفرّج اللّه، فان القوم انما يطلبوني، و لو قد أصابوني للهوا عن طلب غيري}}؛ ارشاد مفید، ج۲، ص۹۱؛ نفس المهموم، ص۲۱۹؛ و با کمی تفاوت در عبارت: تاریخ طبری، ج۵، ص۴۱۹؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۹۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۱۶۷-۱۶۹؛ [[محسن حسام مظاهری|مظاهری، محسن حسام]]، [[فرهنگ سوگ شیعی (کتاب)|مقاله «عباس»، فرهنگ سوگ شیعی]] ص ۳۴۱.</ref>. | پس از آنکه از جانب عمر سعد، شب عاشورا مهلت داده شد و جنگ به فردا کشید، [[ابا عبدالله الحسین]] و [[یاران]] با وفایش همه دانستند که امشب آخرین شبی است که زنده خواهند بود و فردا [[روز]] [[شهادت]] آنان خواهد بود لذا امام{{ع}} [[غروب]] [[تاسوعا]] تمامی یاران و [[برادران]] و [[فرزندان]] و برادرزادگان و عموزادگان همه و همه را فرا خواند و خطبهای در [[ستایش خدا]] و [[درود]] و [[صلوات بر محمد و آل او]] و [[شکر]] و [[سپاس]] از [[نعمتهای الهی]] بر زبان جاری کرد و سپس خطاب به حاضرین فرمود: «من حقاً یارانی باوفاتر و بهتر از [[اصحاب]] خودم سراغ ندارم، و نه [[اهل]] بیتی نیکوکارتر و به [[صله رحم]]، پای بندتر از اهل بیتم نمیشناسم پس [[خداوند]]، شما را از طرف من به [[بهترین]] [[جزا]] [[پاداش]] دهد. سپس به آنان فرمود: من از این [[دشمنان]] برای خود بد گمانم، [[آگاه]] باشید من به همه شما برای رفتن از اینجا اجازه دادم، پس همگی بروید که [[عقد]] [[بیعت]] را از شما برداشتم و نسبت به خود بر شما [[عهد]] و پیمانی ندارم، اینک شب بر شما سررسیده و [[پوشش]] آن شما را در برگرفته است؛ لذا این شب و [[تاریکی]] را چون شتری راهوار بگیرید و هرکدام از شما دست یکی از [[اهل بیت]] مرا بگیرید و در لابه لای درختان و شهرهای خود متفرق شوید تا خداوند فرجی برساند؛ زیرا این [[مردم]] مرا میطلبند و اگر به من دست یابند از [[طلب]] غیر من منصرف خواهند شد»<ref>{{متن حدیث|أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي وَ لَا أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَجَزَاكُمُ اللَّهُ عَنِّي خَيْراً أَلَا وَ إِنِّي لَأَظُنُّ أَنَّهُ آخِرُ يَوْمٍ لَنَا مِنْ هَؤُلَاءِ أَلَا وَ إِنِّي قَدْ أَذِنْتُ لَكُمْ فَانْطَلِقُوا جَمِيعاً فِي حِلٍّ لَيْسَ عَلَيْكُمْ مِنِّي ذِمَامٌ هَذَا اللَّيْلُ قَدْ غَشِيَكُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلًا. ثم ليأخذ كل رجل منكم بيد رجل من أهل بيتي، ثم تفرّقوا في سوادكم و مدائنكم حتى يفرّج اللّه، فان القوم انما يطلبوني، و لو قد أصابوني للهوا عن طلب غيري}}؛ ارشاد مفید، ج۲، ص۹۱؛ نفس المهموم، ص۲۱۹؛ و با کمی تفاوت در عبارت: تاریخ طبری، ج۵، ص۴۱۹؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۹۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۱۶۷-۱۶۹؛ [[محسن حسام مظاهری|مظاهری، محسن حسام]]، [[فرهنگ سوگ شیعی (کتاب)|مقاله «عباس»، فرهنگ سوگ شیعی]] ص ۳۴۱.</ref>. | ||
==شهادت== | |||
وقتی [[علمدار]] [[کربلا]] از [[امام حسین]]{{ع}} [[اذن]] میدان طلبید، حضرت از او خواست برای [[کودکان]] [[تشنه]] و خیمههای بیآب، آب تهیّه کند. [[ابوالفضل]]{{ع}} به [[فرات]] رفت و مشک آب را پر کرد و در بازگشت به خیمهها با [[سپاه]] [[دشمن]] که [[فرات]] را در محاصره داشتند درگیر شد و دستهایش [[قطع]] گردید و به [[شهادت]] رسید. البته پیش از آن نیز چندین نوبت همرکاب با [[سیدالشهدا]] به میدان رفته و با [[سپاه]] [[یزید]] جنگیده بود. [[عباس]]، [[مظهر]] [[ایثار]] و [[وفاداری]] و گذشت بود. وقتی وارد [[فرات]] شد، با آنکه [[تشنه]] بود، اما بخاطر [[تشنگی]] برادرش [[حسین]]{{ع}} آب نخورد و خطاب به خویش چنین گفت: {{متن حدیث|يا نفس من بعد الحسين هونى * و بعده لا كنت ان تكونى هذا الحسين وارد المنون * و تشربين بارد المعين تاللّه ما هذا فعال دينى}} و [[سوگند]] یاد کرد که آب ننوشد<ref>بحارالأنوار، ج۴۵، ص۴۱.</ref>. وقتی [[دست]] راستش [[قطع]] شد، این [[رجز]] را میخواند: {{متن حدیث| وَ اللَّهِ إِنْ قَطَعْتُمُ يَمِينِي * إِنِّي أُحَامِي أَبَداً عَنْ دِينِي وَ عَنْ إِمَامٍ صَادِقِ الْيَقِينِ * نَجْلِ النَّبِيِّ الطَّاهِرِ الْأَمِينِ}} و چون [[دست]] چپش [[قطع]] شد، چنین گفت: {{متن حدیث| يَا نَفْسُ لَا تَخْشَيْ مِنَ الْكُفَّارِ * وَ أَبْشِرِي بِرَحْمَةِ الْجَبَّارِ مَعَ النَّبِيِّ السَّيِّدِ الْمُخْتَارِ * قَدْ قَطَعُوا بِبَغْيِهِمْ يَسَارِي فَأَصْلِهِمْ يَا رَبِّ حَرَّ النَّارِ}}. | وقتی [[علمدار]] [[کربلا]] از [[امام حسین]]{{ع}} [[اذن]] میدان طلبید، حضرت از او خواست برای [[کودکان]] [[تشنه]] و خیمههای بیآب، آب تهیّه کند. [[ابوالفضل]]{{ع}} به [[فرات]] رفت و مشک آب را پر کرد و در بازگشت به خیمهها با [[سپاه]] [[دشمن]] که [[فرات]] را در محاصره داشتند درگیر شد و دستهایش [[قطع]] گردید و به [[شهادت]] رسید. البته پیش از آن نیز چندین نوبت همرکاب با [[سیدالشهدا]] به میدان رفته و با [[سپاه]] [[یزید]] جنگیده بود. [[عباس]]، [[مظهر]] [[ایثار]] و [[وفاداری]] و گذشت بود. وقتی وارد [[فرات]] شد، با آنکه [[تشنه]] بود، اما بخاطر [[تشنگی]] برادرش [[حسین]]{{ع}} آب نخورد و خطاب به خویش چنین گفت: {{متن حدیث|يا نفس من بعد الحسين هونى * و بعده لا كنت ان تكونى هذا الحسين وارد المنون * و تشربين بارد المعين تاللّه ما هذا فعال دينى}} و [[سوگند]] یاد کرد که آب ننوشد<ref>بحارالأنوار، ج۴۵، ص۴۱.</ref>. وقتی [[دست]] راستش [[قطع]] شد، این [[رجز]] را میخواند: {{متن حدیث| وَ اللَّهِ إِنْ قَطَعْتُمُ يَمِينِي * إِنِّي أُحَامِي أَبَداً عَنْ دِينِي وَ عَنْ إِمَامٍ صَادِقِ الْيَقِينِ * نَجْلِ النَّبِيِّ الطَّاهِرِ الْأَمِينِ}} و چون [[دست]] چپش [[قطع]] شد، چنین گفت: {{متن حدیث| يَا نَفْسُ لَا تَخْشَيْ مِنَ الْكُفَّارِ * وَ أَبْشِرِي بِرَحْمَةِ الْجَبَّارِ مَعَ النَّبِيِّ السَّيِّدِ الْمُخْتَارِ * قَدْ قَطَعُوا بِبَغْيِهِمْ يَسَارِي فَأَصْلِهِمْ يَا رَبِّ حَرَّ النَّارِ}}. | ||