عبدالله بن حسن مجتبی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲: خط ۲:
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[عبدالله بن حسن مجتبی در تراجم و رجال]] - [[عبدالله بن حسن مجتبی در تاریخ اسلامی]]</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[عبدالله بن حسن مجتبی در تراجم و رجال]] - [[عبدالله بن حسن مجتبی در تاریخ اسلامی]]</div>
==شهادت عبدالله در [[روز عاشورا]]==
برخی از [[مورخان]] نوشته‌اند، [[عبدالله بن الحسن]] به هنگام شهادت هنوز به حد [[بلوغ]] نرسیده<ref>با این که عبدالله در حد بلوغ نبوده اما مرحوم طبرسی در اعلام الوری، ص۲۱۴ آورده که، امام حسین{{ع}} دختر گرامی خود حضرت سکینه را به عقد ازدواج او درآورده بود ولی قبل از آنکه زفاف صورت گیرد او به شهادت رسیده، به نظر مؤلف، اگر این ازدواج قبل از حرکت از مدینه بوده قابل توجیه است و اگر بعد از مکه و در کربلا بوده با شرایط و اوضاع ناگوار کربلا و حوادث بین راه و محاصره در بین دشمنان خیلی بعید به نظر می‌‌رسد که امام{{ع}} به کاری که هیچ ضرورتی نداشته و پسر هم هنوز بالغ نبوده، اقدام نماید. اگرچه محال عقلی نیست.</ref> بوده است <ref>ر.ک: ارشاد مفید، ج۲، ص۱۱۰؛ اللهوف، ص۱۷۳؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۰ می‌گوید، خرج غلام نوجوان و نمی‌گوید غیر بالغ.</ref>.
اکثر مورخان مثل [[شیخ مفید]]، [[سید بن طاووس]]، [[محمد بن جریر طبری]] و دیگران نوشته‌اند: موقعی که [[امام حسین]]{{ع}} پس از آنکه تمامی [[اصحاب]] و بستگانش به شهادت رسیدند و [[حضرت]] در [[گودال قتلگاه]] در محاصره [[دشمن]] قرار داشت، ناگهان [[عبدالله بن الحسن]] که هنوز به سن [[بلوغ]] نرسیده بود از داخل خیمه‌ها و از [[زنان]] [[حرم]] جدا شد و شتابان دوید تا خود را به عم گرامی‌اش [[امام حسین]]{{ع}} برساند، [[زینب]] کبری تلاش کرد تا او را از رفتن به [[جبهه]] [[نبرد]] باز دارد ولی این [[نوجوان]] با [[وفا]] [[مقاومت]] کرد تا بلکه خود را به عمویش برساند. [[امام]]{{ع}} چون این منظره را [[مشاهده]] کرد به خواهرش [[حضرت زینب]]{{ع}} خطاب کرد و فرمود: «خواهرم [[عبدالله]] را نگاه دار». اما عبدالله [[امتناع]] می‌‌کرد و می‌‌گفت: «به [[خدا]] [[سوگند]] از عمویم [[حسین]] در این جدا هنگام نخواهم شد»<ref>{{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي‏}}</ref>
در این هنگام[[ بحر بن کعب]] (أبجر بن کعب) و به قولی [[حرملة بن کاهل اسدی]] با [[شمشیر]] بر امام{{ع}} [[حمله]] کرد. عبدالله چون این حالت ناگوار را دید بانگ برآورد: «ای فرزند[[زن]] [[پلید]] می‌‌خواهی عمویم را بکشی؟»<ref>{{متن حدیث|وَيْلَكَ يَا ابْنَ الْخَبِيثَةِ أَ تَقْتُلُ عَمِّي}}</ref>.
آن مرد دیو [[سیرت]] و سنگ [[دل]] جلو آمد و شمشیر بر سر آن [[کودک]] خردسال فرود آورد، اما عبدالله [[دست]] خود را سپر کرد تا جلو شمشیر را بگیرد که دست او قطع شد و به حالت آویزان درآمد، نوجوان فریاد برآورد: ای [[مادر]] کجایی؟.
امام{{ع}} او را در بغل کشید و فرمود: «برادرزاده‌ام، در آن چه برایت پیش آمده [[صابر]] باش و آن را نزد خدا [[نیکو]] به حساب‌آور و [[خداوند]] تو را به [[پدران]] و نیاکان شایسته‌ات ملحق خواهد نمود»<ref>{{متن حدیث|يَا اِبْنَ أَخِي اِصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ، وَ اِحْتَسِبْ فِي ذَلِكَ اَلْخَيْرَ، فَإِنَّ اَللَّهَ يُلْحِقُكَ بِآبَائِكَ اَلصَّالِحِينَ}}</ref>
سپس امام حسین{{ع}} دست خود را به [[دعا]] بلند کرد و در [[حق]] آن [[قوم]] [[بی‌رحم]] چنین گفت: خدایا، این [[مردم]] را از [[باران]] [[رحمت]] و [[برکات]] [[زمین]] [[محروم]] گردان و اگر به آنان [[عمر]] طبیعی داده‌ای، به بلای [[تفرقه]] و پراکندگی [[مبتلا]] ساز و هیچ گاه فرمانروایانشان را از آنان [[خشنود]] نگردان، آنان ما را با [[وعده]] [[نصرت]] و [[یاری]] [[دعوت]] کردند ولی به [[جنگ]] ما برخاسته و ما را [[قتل عام]] نمودند<ref>{{متن حدیث|اَللَّهُمَّ أَمْسِكْ عَنْهُمْ قَطْرَ اَلسَّمَاءِ، وَ اِمْنَعْهُمْ بَرَكَاتِ اَلْأَرْضِ....}}؛ ارشاد مفید، ج۲، ص۱۱۰؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۰؛ اللهوف، ص۱۷۳؛ ابصارالعین، ص۷۱.</ref>.
[[ابوالفرج اصفهانی]] و برخی دیگر از مورخین تنها به ذکر [[شهادت]] [[عبدالله]] اکتفا کرده و قاتل او را همان طوری که در [[زیارت ناحیه مقدسه]] آمده. [[حرملة بن کاهل اسدی]] ذکر کرده‌اند<ref>مقاتل الطالبیین، ص۵۸؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۱۲؛ مقتل مقرم، ص۲۶۴؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۶۵.</ref>.
و بنا به نقل خوارزمی، وی پس از شهادت [[عون بن عبدالله بن جعفر]]، پیراهن بر تن کرد و شمشیرش را [[صیقل]] داد و با چهره‌ای [[نورانی]] اذن میدان گرفت و این‌گونه [[رجز]] می‌‌خواند:
{{شعر}}
{{ب|''إِنْ تُنْكِرُونِي فَأَنَا ابْنُ حَيْدَرَهْ''|2=''ضِرْغَامُ‏ آجَامٍ‏ وَ لَيْثٌ‏ قَسْوَرَهْ''‏}}
{{ب|''عَلَى الْأَعَادِي مِثْلُ رِيحٍ صَرْصَرَهْ‏''|2=''أَكِيلُكُمْ بِالسَّيْفِ كَيْلَ السَّنْدَرَهْ''}}
{{پایان شعر}}
:اگر مرا نمی‌شناسید من فرزند حیدرم و چون شیر بیشه [[نی]] زارها دلیرانه می‌‌جنگم، بر [[دشمنان]] همچون [[طوفان]] می‌‌رزمم و آنان را قتل عام می‌‌کنم،
عبدالله، [[جنگ]] [[سختی]] با [[دشمن]] کرد و طبق این نقل به [[شمشیر]] «[[هانی بن شبیب حضرمی]]» به شهادت رسید.
هنگام [[شهادت امام]]{{ع}} خطاب به او و دیگر [[اهل بیت]] فرمود: «ای فرزندم و ای همه خاندانم، [[صبر]] کنید، به [[خدا]] [[سوگند]]، پس از امروز هیچ گاه سختی و [[ناگواری]] نخواهید دید»<ref>مقتل الحسین خوارزمی، ج۲، ص۳۲</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۱۸۸-۱۹۰.</ref>


==مقدمه==
==مقدمه==
۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش