تفسیر عصر حضور امامان معصوم: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۹۳: خط ۲۹۳:
نکته دیگری که در بیان ویژگی [[تفسیر]] در [[عصر حضور]] درخور توجه است، ذکر [[تأویل]] و معنای اشاری برای [[آیات]] می‌باشد که در بین [[آثار تفسیری]] [[روایی]] و نقلی محض آن عصر به چشم می‌خورد، برای نمونه:
نکته دیگری که در بیان ویژگی [[تفسیر]] در [[عصر حضور]] درخور توجه است، ذکر [[تأویل]] و معنای اشاری برای [[آیات]] می‌باشد که در بین [[آثار تفسیری]] [[روایی]] و نقلی محض آن عصر به چشم می‌خورد، برای نمونه:


از [[امام باقر]]{{ع}} در تأویل [[آیه]] {{متن قرآن|اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا}}<ref>«بدانید که خداوند زمین را پس از سترون شدن آن بارور می‌کند؛ به راستی که ما آیات را برایتان روشن بیان داشتیم باشد که خرد ورزید» سوره حدید، آیه ۱۷.</ref> نقل شده که فرمود: {{متن حدیث|يُحْيِيهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْقَائِمِ بَعْدَ مَوْتِهَا}}؛«[[خدای عزّ و جلّ]] [[زمین]] را بعد از مردنش [[کافر]] شدن [[اهل]] آن به واسطۀ [[حضرت]] [[قائم]] [{{ع}}] زنده می‌کند» <ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۵۱، ص۵۴، ح۳۷.</ref>.
از [[امام باقر]]{{ع}} در تأویل [[آیه]] {{متن قرآن|اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا}}<ref>«بدانید که خداوند زمین را پس از سترون شدن آن بارور می‌کند؛ به راستی که ما آیات را برایتان روشن بیان داشتیم باشد که خرد ورزید» سوره حدید، آیه ۱۷.</ref> نقل شده که فرمود: {{متن حدیث|يُحْيِيهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْقَائِمِ بَعْدَ مَوْتِهَا}}؛«[[خدای عزّ و جلّ]] [[زمین]] را بعد از مردنش [[کافر]] شدن [[اهل]] آن به واسطۀ [[حضرت]] [[قائم]]{{ع}} زنده می‌کند» <ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۵۱، ص۵۴، ح۳۷.</ref>.


از [[ابن عباس]] در تأویل آیۀ مزبور نقل شده که گفت: «یعنی [[زمین]] را بعد از مردنش، یعنی بعد از [[ستم]] اهل مملکتش، به واسطه [[قائم آل محمد]] [[عجل الله تعالی فرجه]] [[اصلاح]] می‌کند»<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۵۱، ص۵۳، ح۳۲.</ref>.
از [[ابن عباس]] در تأویل آیۀ مزبور نقل شده که گفت: «یعنی [[زمین]] را بعد از مردنش، یعنی بعد از [[ستم]] اهل مملکتش، به واسطه [[قائم آل محمد]] [[عجل الله تعالی فرجه]] [[اصلاح]] می‌کند»<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۵۱، ص۵۳، ح۳۲.</ref>.
خط ۳۰۴: خط ۳۰۴:


و ازاین‌رو برخی، یکی از ویژگی‌های [[تفسیر]] در [[عهد]] [[تابعین]] را آمیختگی به [[اسرائیلیات]] بیان کرده‌اند<ref>ر.ک: بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۲۱۷، ۲۴۴ و ۲۴۵.</ref>.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۲۶-۴۲۷.</ref>
و ازاین‌رو برخی، یکی از ویژگی‌های [[تفسیر]] در [[عهد]] [[تابعین]] را آمیختگی به [[اسرائیلیات]] بیان کرده‌اند<ref>ر.ک: بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۲۱۷، ۲۴۴ و ۲۴۵.</ref>.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۲۶-۴۲۷.</ref>
=== راه یافتن [[اسرائیلیات]] به [[روایات تفسیری]] ===
«اسرائیلیات» جمع «اسرائیلیّه» و اسرائیلیّه منسوب به [[اسرائیل]] است<ref>ر.ک: لغت‌نامه دهخدا، ج۲، ص۱۹۲۴ (کلمه «اسرائیلیّه»).</ref>. «اسرائیل» [[لقب]] [[حضرت یعقوب]] فرزند [[حضرت اسحاق]] است<ref>طوسی در [[تفسیر آیه]] ۹۳ [[آل عمران]] که کلمه «اسرائیل» را دربر دارد، گفته است: {{عربی|و کان اسرائیل و هو یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم نذر...}} (التبیان فی [[تفسیر القرآن]]، ج۲، ص۵۳۲) در تفسیر آیه ۴۰ [[سوره بقره]] در توضیح کلمه اسرائیل گفته است: به [[زبان عربی]] «[[اسرا]]» به‌معنای [[عبد]] و «ئیل» به‌معنای [[الله]] است، پس [کلمه اسرائیل] مانند عبد الله [مضاف و مضاف الیه] می‌باشد (التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۸۰). در لغت‌نامۀ دهخدا در کلمۀ «[[بنی اسرائیل]]» آمده است:
اسرائیل به [[زبان عبری]] لقب [[یعقوب]]{{ع}} است و «اسرا» به‌معنای [[برگزیده]] و «ئیل» اسم [[حق‌تعالی]] و بعضی گفته‌اند اسرائیل به‌معنای [[بنده]] [[خدا]] است (لغت‌نامه دهخدا، ج۳، ص۴۳۸۱) و در کلمه «اسرائیل» از «[[سفر]] پیدایش» نقل کرده که «اسرائیل در [[عبری]] به‌معنای کسی است که بر خدا مظفر گشت و آن لقب [[یعقوب بن اسحاق]] است که در هنگام مصارعه با [[فرشته]] خدا در فنیئل بدان ملقب گردید» (لغت‌نامه دهخدا، ج۳، ج۲، ص۱۹۲۱).</ref>. و حضرت یعقوب یکی از پیامبرانی می‌باشد که نامش در [[قرآن]] بارها آمده است<ref>نام یعقوب ۱۶ بار در قرآن ذکر شده است؛ از جمله در آیه ۱۳۶ بقره و آیه ۴۵ سوره ص.</ref>. [[بنی‌اسرائیل]] به‌معنای [[پسران یعقوب]] است، ولی به [[یهودیان]] (چه آنها که نسبشان به حضرت یعقوب می‌رسد و چه غیر آنان) به لحاظ‍ اینکه خود را از [[پیروان]] [[حضرت موسی]] - علی نبینا و آله و{{ع}} - می‌دانند و حضرت موسی از [[نوادگان]] حضرت یعقوب می‌باشد، بنی اسرائیل و [[اسرائیلی]] گفته می‌شود<ref>طوسی در تفسیر آیه ۴۰ سوره بقره که مشتمل بر کلمۀ «بنی اسرائیل» است: {{عربی|قال اکثر المفسرین ان المعنی یا بنی اسرائیل، احبار الیهود الذین کانوا بین ظهرانی مهاجر رسول الله{{صل}} و هو المحکی عن ابن عباس، و قال الجبائی: المعنی به بنو اسرائیل من الیهود و النصاری و نسبهم الاب الاعلی کما قال: {{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ}}}} (التبیان، ج۱، ص۱۸۱) امین الاسلام طبرسی نیز در تفسیر «یا بنی اسرائیل» گفته است: {{عربی|یعنی یا بنی یعقوب، نسبهم الی الاب الاعلی کما قال: یا بنی آدم و الخطاب للیهود و النصاری و قیل هو خطاب للیهود الذین کانوا بالمدینة و ما حولها عن ابن عباس}}؛ (مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۷).</ref> و از اینجا کلمۀ اسرائیلیّه با کلمۀ «[[یهودیّت]]» مرادف شده است، و در اصطلاح [[حدیث]] به [[روایات]] و اخباری که از [[دانشمندان]] یا کتاب‌های [[یهود]] به‌دست آمده باشد، [[اسرائیلیات]] گفته می‌شود<ref>دهخدا گفته است: «اسرائیلیات روایات و اخباری است که از بنی اسرائیل در اخبار اسلامی آورده‌اند، تاریخ، اخبار و قصصی که از طریقۀ یهود داخل اسلام شده و غالباً خرافی دروغ و بی‌بنیان است» (لغت‌نامه دهخدا، ج۲، ص۱۹۲۴، کلمه «اسرائیلیات»).</ref> و گاهی از باب تغلیب، این عنوان را به روایات و اخباری که از دانشمندان یا کتاب‌های [[مسیحیان]] دریافت شده باشد نیز تعمیم می‌دهند و از «اسرائیلیات» مطلق [[اخبار]] دریافت شده از دانشمندان یا کتاب‌های [[یهودیان]] و مسیحیان را [[اراده]] می‌کنند<ref>ر.ک: موسوی بجنوردی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ص۲۹۰.</ref> و مقصود از آن در عنوان فوق نیز همین معنا است.
از آنجا که [[قرآن کریم]] کتاب [[حکمت]] و [[هدایت]] است و در بیان مطالب به مقداری که برای هدایت و پندگیری [[انسان]] ضروری باشد، اکتفا می‌کند، بسیاری از داستان‌های [[پیامبران]] و [[امت‌های پیشین]] را موجز و سربسته یادآور شده است. کنجکاوی [[مسلمانان]] برای پی بردن به تفصیل و جزئیات آن داستان‌ها از یک‌سو و ایجاد موانع برای آشنایی و ارتباط‍ مسلمانان با [[اهل بیت]] خاص [[پیامبر]]{{صل}} که [[مفسران]] برگزیدۀ [[خدا]] بوده‌اند، از سوی دیگر و [[گمان]] برخی [[صحابه]] و [[تابعین]] به اینکه کتاب‌ها و [[دانشمندان یهودی]] و [[مسیحی]] منبعی برای [[شناخت]] جزئیات و تفصیل آن داستان‌ها است، از سوی سوم، موجب شد که برخی [[مسلمانان]] برای پی بردن به تفصیل و جزئیات آن داستان‌ها به [[دانشمندان یهودی]] و [[مسیحی]] و کتاب‌های آنان روی آورند و از این راه، [[اسرائیلیات]] به کتاب‌های مسلمانان وارد شود. در [[عصر رسالت]] به واسطۀ حضور [[پیامبر]]{{صل}} در بین مسلمانان و [[نهی]] آن [[حضرت]] از [[رجوع]] به [[اهل کتاب]]، [[تفسیر قرآن]] از آمیخته شدن به اسرائیلیات مصون ماند، ولی پس از [[رحلت]] آن حضرت با فاصله گرفتن مسلمانان از عصر رسالت و فراموش شدن نهی آن حضرت و [[اسلام آوردن]] برخی [[دانشمندان]] [[اهل کتاب]] و حضور آنان در بین مسلمانان، زمینه برای ورود اسرائیلیات به حوزۀ [[تفسیر]] فراهم شد. در آغاز به وسیلۀ برخی [[صحابه]] باب [[رجوع به دانشمندان]] اهل کتاب گشوده شد و سپس در عصر [[تابعین]]، استفادۀ از آنان گسترش یافت و به‌تدریج بخش زیادی از اسرائیلیات به [[روایات]] و [[کتاب‌های تفسیری]] راه یافت و این را نیز یکی از تحوّلات [[تفسیر در عصر تابعین]] که برهه‌ای از حضور [[امامان معصوم]]{{عم}} است، می‌توان به شمار آورد. اینک برخی روایات و شواهد [[تاریخی]] را که بر مطالب یادشده دلالت دارد، ذیل چند عنوان یادآور می‌شویم<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۳۱-۴۳۲.</ref>:
==== نهی پیامبر{{صل}} از [[پرسش]] از اهل کتاب ====
برخی بزرگان [[اهل تسنن]] [[روایت]] کرده‌اند: [[عمر بن خطاب]] کتابی را که از برخی اهل کتاب به دستش رسیده بود نزد پیامبر{{صل}} آورد. پیامبر{{صل}} آن را خواند و به [[خشم]] آمد و فرمود: ای پسر خطاب! آیا در اینها [[نادانی]] و کم‌عقلی می‌کنی‌؟! قسم به آن کسی که جانم در دست او است! آنها را برایتان روشن و [[پاکیزه]] آورده‌ام؛ از آنان چیزی را نپرسید؛ زیرا یا به شما [[حق]] را خبر می‌دهند و آن را [[تکذیب]] می‌کنید و یا [[باطل]] را و آن را [[تصدیق]] می‌کنید. قسم به آن کسی که جانم به دست او است! اگر [[موسی]]{{ع}} زنده می‌بود، جز اینکه از من [[پیروی]] کند، راه دیگری نداشت<ref>{{متن حدیث|أَنَّ عُمُرَ أَتَى النَّبِيَّ{{صل}} بِصَحِيفَةٍ بکتاب اصابه من بعض اهل الکتاب فقرأه علیه فغضب فقال: امتهوّ کون فیها یابن الخطاب! و الذی نفسی بیده! لقد جئتکم بها بیضاء نقیّة، لا تسألوهم عن شیء فیخبروکم بحق فتکذبوا به او بباطل فتصدقوا به و الذی نفسی بیده! لو ان موسی - صلی الله علیه و سلم - کان حیّا ما وسعه الا ان یتبعنی}}؛ (مسند الامام احمد بن حنبل، ج۳، ص۳۸۷) ابن حجر عسقلانی این حدیث را با حذف برخی کلمات و جمله‌ها در شرح بخاری باب {{متن حدیث|قول النَّبِيُّ{{صل}} لَا تَسْأَلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ عَنْ شَيْءٍ}} آورده و گفته است: رجال [سند] آن موثق‌اند جز اینکه در مجالد ضعفی است (فتح الباری فی شرح صحیح البخاری؛ ج۱۳، ص۴۱۲) ولی همو در تهذیب التهذیب مجالد را از رجال صحیح مسلم و چهار صحیح دیگر از صحاح سته اهل تسنن معرفی کرده و از یعقوب بن سفیان نقل کرده که درباره وی گفته است: {{عربی|تکلّم الناس فیه و هو صدوق}} و از بخاری نقل کرده که گفته است: صدوق (راستگو) است (ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۳۷-۳۸).</ref>
دلالت این [[حدیث]] بر [[نهی]] شدید [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از [[رجوع]] به کتاب‌های [[یهودی]] و [[مسیحی]] و [[پرسش]] از آنان [[صراحت]] دارد و به توضیح نیازی نیست. از [[ابن عباس]] نیز [[روایت]] کرده‌اند که [[مسلمانان]] را از رجوع به [[اهل کتاب]] و پرسش از آنان بازمی‌داشته است<ref>ر.ک: صحیح البخاری، ج۹، ص۷۷۳ (کتاب الاعتصام؛ باب ۱۱۹۰، {{متن حدیث|قول النَّبِيُّ{{صل}} لَا تَسْأَلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ عَنْ شَيْءٍ}}، ح۲۱۶۶).</ref>.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۳۳.</ref>
==== پرسش و [[نقل روایت]] از [[کعب الاحبار]] ====
برحسب نقل [[ابن سعد]]، کعب الاحبار شخصی از [[یهود]] است که در [[زمان]] [[حکومت]] [[عمر]] [[اسلام]] آورد و در بین مسلمانان حضور پیدا کرد<ref>ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۴۴۵ و ۴۴۶؛ ابن حجر، الاصابة، ج۴، ص۵۷۹؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۴۸۹، رقم ۱۱۱.</ref>.
[[ذهبی]] او را [[اهل یمن]] و دانشمندی که [[یهودی]] بوده و بعد از [[وفات پیامبر]]{{صل}} [[مسلمان]] شده، معرفی کرده و گفته است: در روزهای [[حکومت]] [[عمر]] از [[یمن]] به [[مدینه]] وارد شد و با [[اصحاب]] [[حضرت]] [[محمد]]{{صل}} مجالست داشت و برای آنان از کتاب‌های [[اسرائیلی]] [[سخن]] می‌گفت. از [[اخبار]] و [[روایات]] به دست می‌آید که وی در نزد [[حاکمان]] عصر [[صحابه]] [[منزلت]] [[علمی]] ویژه‌ای داشته و ازاین‌رو، گاهی مجهولات [[دینی]] یا [[تاریخی]] خود را از او می‌پرسیدند. در روایتی نقل شده که عمر معنای [[تقوا]] را از او پرسید<ref>ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۸۳ (تفسیر آیه ۲ سوره بقره).</ref>. [[سیوطی]] در [[تفسیر]] {{متن قرآن|رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ}}<ref>«پروردگارا! و آنان و شایستگان از پدران و همسران و فرزندانشان را در آن بهشت‌های جاودان که به آنان وعده فرموده‌ای درآور که بی‌گمان این تویی که پیروزمند فرزانه‌ای» سوره غافر، آیه ۸.</ref> آورده است:
[[عمر بن خطاب]] به کعب گفت: «عدن» چیست‌؟ کعب گفت: قصرهایی از طلا در [[بهشت]] که [[پیامبران]]، صدیقان و [[پیشوایان]] [[عدل]] در آن ساکن می‌شوند<ref>سیوطی، الدر المنثور، ج۵، ص۶۴۹ (تفسیر آیات ۷-۹ سوره غافر).</ref>.
در خبری دیگر آمده است که [[عثمان]] در [[زمان]] حکومت خود در پاسخ تحذیر [[ابوذر]] از گرد آمدن بخشی از [[بیت المال]] در نزد وی، به [[کعب الاحبار]] روی کرد و گفت: ای ابا اسحق، چه می‌گویی دربارۀ مردی که [[زکات]] [[واجب]] مالش را داده است، آیا بعد از آن چیزی بر او واجب می‌باشد؟ کعب الاحبار گفت: نه، حتّی اگر خشتی از طلا و خشتی از نقره برگیرد، چیزی بر او واجب نیست. [[ابو ذر]] با عصایش به سر کعب زد و گفت: ای یهودی‌زادۀ [[کافر]]! تو را چه به اینکه درباره [[احکام]] [[مسلمانان]] نظر دهی! قول [[خدا]] از سخن تو درست‌تر است که فرموده است: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>«ای مؤمنان! بسیاری از دانشوران دینی (اهل کتاب) و راهبان، دارایی‌های مردم را به نادرستی می‌خورند و (مردم را) از راه خداوند باز می‌دارند؛ (ایشان) و آنان را که زر و سیم را می‌انبارند و آن را در راه خداوند نمی‌بخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.</ref><ref>حویزی، نور الثقلین، ج۱، ص۹۵ و ۹۶، قسمتی از روایت ۲۷۱.</ref>.
برخی [[روایات]] گویای آن است که [[معاویه]] نیز برای پی بردن به خصوصیات داستان برخی از امم پیشین که در [[قرآن]] با اشاره از آن یاد شده، [[کعب الاحبار]] را [[دعوت]] و از وی [[پرسش]] می‌کرده است<ref>ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۳۵۰ (ذیل {{متن قرآن|إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ}}؛ طبری، جامع البیان، ج۸، ص۲۷۴، ح۲۳۲۹۷ (ذیل آیه ۸۶ سوره کهف).</ref>. گویا همین موجب شد که کعب نزد گروهی از [[مسلمانان]] موقعیت [[علمی]] ویژه‌ای پیدا کند و به‌تدریج پرسش و [[نقل روایت]] از وی زیاد شود و ازاین‌رو، [[اخبار]] و روایات زیادی از وی در کتاب‌های [[روایی]] و [[تفسیری]] [[سنّی]] و [[شیعه]] دیده می‌شود<ref>ر.ک: تفسیر فرات الکوفی، ص۱۸۳؛ طوسی، التبیان، ج۴، ص۷۵، ۵۰۰، ج۵، ص۳۰، ج۶، ص۹۰، ج۷، ص۴۳۷، ج۸، ص۵۷۵؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ذیل آیه ۱۹ یوسف، ج۱۰، ذیل آیه‌های ۴۳ قلم، ۷ مطففین، ۱ و ۲ تین، طبری، جامع البیان (ط‍، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ه‍‌.ق)، ج۱، ص۹۰، در تفسیر آیه ۲ سوره حمد)، ص۶۴۰ (تفسیر آیه ۱۰۲ بقره)، ج۳، ص۳۹۴-۳۹۵ (تفسیر آیه ۵۵ آل عمران)، و ج۸، ص۱۱۵ (تفسیر آیه ۱۵۱ انعام)، ج۱۳، ص۵۶، ج۱۶، ص۱۵، ج۱۷، ص۱۵۹ (تفسیر آیه ۶۹ انبیاء)، ص۱۴۰ (تفسیر آیه ۱۰۶ انبیاء)، ص۲۶۲ (تفسیر آیۀ ۴ زخرف)، ج۱۸، ص۱۸۲، ۱۸۳ (تفسیر آیۀ ۳۵ نور)، ج۲۲، ص۱۶۰ (تفسیر آیۀ ۳۲ فاطر)، ص۱۷۴ (تفسیر آیه ۴۱ فاطر)، ص۱۸۷، ۱۹۰ و ۱۹۱ (آیات اول سوره یس داستان انطاکیه)، ج۲۳، ص۹۷ و ۹۸ (تفسیر ۱۰۷ صافات)، ج۲۷، ص۶۹ (تفسیر ۱۴ نجم)، ص۱۷۰ (تفسیر ۲۲ الرحمن)، ج۳۰، ص۱۱۹ (تفسیر ۷ مطففین)، ص۱۲۷ و ۱۲۹ (تفسیر ۱۸ مطففین).</ref> و از آنجا که وی سابقۀ [[یهودی]] بودن داشت و از مطالب [[تورات]] و سایر کتاب‌های [[یهود]] [[آگاه]] بود، بخشی از [[اسرائیلیات]] و [[اخبار]] و آرای یهود ضمن پاسخ‌ها و [[روایات]] وی به حوزۀ روایات و [[تفسیر]] [[مسلمانان]] راه یافت <ref>برای نمونه می‌توان از نسبت معصیت به هاروت و ماروت (طبری، جامع البیان، ج۱، ص۵۰۲، ح۱۶۸۷ و ۱۶۸۸، تفسیر آیه ۱۰۲ بقره). مفدیّ عنه در آیه {{متن قرآن|وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ}} را به اسحاق تفسیر کردن (طبری، جامع البیان، ج۱۰، ص۵۱۰، ح۲۹۴۹۷، تفسیر ۱۰۷ صافات) یاد کرد. ر.ک: طباطبایی، المیزان، ج۵، ص۳۲۱.</ref> که یک نمونه از آن [[سجده]] کردن [[خانه کعبه]] برای [[بیت المقدس]] است که وقتی آن را برای [[امام باقر]]{{ع}} نقل کردند، [[حضرت]] آن را به شدت تخطئه فرمود<ref>ر.ک: حویزی، نور الثقلین، ج۲، ص۲۱۴-۲۱۵.</ref>.
نمونۀ دیگر خبر [[کعب الاحبار]] درباره بریدن پاها و گردن‌های اسب‌ها به [[فرمان]] [[حضرت سلیمان]] - علی نبینا و آله و{{ع}} - است که [[امام علی]]{{ع}} آن را نیز [[دروغ]] و خلاف واقع توصیف کرده‌اند<ref>ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۷۴۱.</ref>.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۳۳-۴۳۵.</ref>


== تطوّرات کمّی و کیفی [[تفسیر]] در [[عصر حضور]] ==
== تطوّرات کمّی و کیفی [[تفسیر]] در [[عصر حضور]] ==
۱۱۵٬۱۶۹

ویرایش