ابوقره: تفاوت میان نسخه‌ها

۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۸ آوریل ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'ابومحمد' به 'ابومحمد'
جز (جایگزینی متن - 'ابومحمد' به 'ابومحمد')
خط ۱۴: خط ۱۴:


تستری، ابوقره مذکور در [[روایت]] را از [[اصحاب امام]] نمی‌داند، بلکه فردی دارای [[عقیده]] [[نادرست]] ذکر می‌کند که با آن [[حضرت]] بر اساس پاره‌ای از مجعولات به گفت‌و‌گو پرداخته است. تستری او را همانی می‌داند که ابن‌حجر با عنوان [[موسی بن طارق یمانی]] یاد کرده است<ref>قاموس الرجال، ج۱۱، ص۴۸۰.</ref>. از مجموع داده‌ها، این نظر پذیرفتنی‌تر است. بنابراین، او صرفاً [[احتجاج]] کننده با [[امام]] بوده است.
تستری، ابوقره مذکور در [[روایت]] را از [[اصحاب امام]] نمی‌داند، بلکه فردی دارای [[عقیده]] [[نادرست]] ذکر می‌کند که با آن [[حضرت]] بر اساس پاره‌ای از مجعولات به گفت‌و‌گو پرداخته است. تستری او را همانی می‌داند که ابن‌حجر با عنوان [[موسی بن طارق یمانی]] یاد کرده است<ref>قاموس الرجال، ج۱۱، ص۴۸۰.</ref>. از مجموع داده‌ها، این نظر پذیرفتنی‌تر است. بنابراین، او صرفاً [[احتجاج]] کننده با [[امام]] بوده است.
موسی بن طارق زَبیدی سَکسَکی (جَنَدی، لَحْجی، رَعْرَعی) مکنا به [[ابومحمد]] و ملقب به ابوقره محدث<ref>ترتیب المدارک، ج۳، ص۱۹۶؛کتاب الوافی، ج۱، ص۴۹۸.</ref>، محدث و [[فقیه]] [[اهل سنت]] بود<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۹، ص۳۴۶؛ طبقات فقهاء الیمن، ص۶۹.</ref>. از [[زمان]] و مکان ولادت وی اطلاعی در دست نیست، اما از نسبت‌های مختلفی که به وی در منابع داده شده، مانند جندی، لحجی، رعرعی (رعارع در لحج) و زبیدی، که همگی از شهرهای یمن‌اند، بر می‌آید متولد [[یمن]] و [[تربیت یافته]] این دیار باشد<ref>معجم البلدان، ج۳، ص۱۳۱؛ الأنساب، سمعانی، ج۳، ص۳۵۱؛ ترتیب المدارک، ج۳، ص۱۹۶؛ طبقات فقهاء الیمن، ص۶۹.</ref>. نسبت سَکسَکی نیز برگرفته از سکاسک، بطنی از کنده یمن می‌باشد<ref>اللباب، ج۲، ص۱۲۳.</ref>.
موسی بن طارق زَبیدی سَکسَکی (جَنَدی، لَحْجی، رَعْرَعی) مکنا به ابومحمد و ملقب به ابوقره محدث<ref>ترتیب المدارک، ج۳، ص۱۹۶؛کتاب الوافی، ج۱، ص۴۹۸.</ref>، محدث و [[فقیه]] [[اهل سنت]] بود<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۹، ص۳۴۶؛ طبقات فقهاء الیمن، ص۶۹.</ref>. از [[زمان]] و مکان ولادت وی اطلاعی در دست نیست، اما از نسبت‌های مختلفی که به وی در منابع داده شده، مانند جندی، لحجی، رعرعی (رعارع در لحج) و زبیدی، که همگی از شهرهای یمن‌اند، بر می‌آید متولد [[یمن]] و [[تربیت یافته]] این دیار باشد<ref>معجم البلدان، ج۳، ص۱۳۱؛ الأنساب، سمعانی، ج۳، ص۳۵۱؛ ترتیب المدارک، ج۳، ص۱۹۶؛ طبقات فقهاء الیمن، ص۶۹.</ref>. نسبت سَکسَکی نیز برگرفته از سکاسک، بطنی از کنده یمن می‌باشد<ref>اللباب، ج۲، ص۱۲۳.</ref>.


وی [[قضاوت]] شهرهای جَنَد، زَبید (یا حَصیب) را نیز بر عهده داشت که از زمان و نحوه قضاوت وی چیزی بیان نشده است<ref>ترتیب المدارک، ج۳، ص۱۹۶؛ معجم البلدان، ج۳، ص۱۳۱.</ref>. موسی برای دریافت [[حدیث]] و انتشار آن بین شهرهای مختلف در تردد بود و در [[جند]]، عدن، [[مکه]] و [[زبید]] [[روایات]] و رواتی دارد<ref>السلوک فی طبقات الملوک، ج۱، ص۱۴۰؛ طبقات فقهاء الیمن، ص۶۹.</ref>. او قرائت را نزد یکی از قراء هفت‌گانه، یعنی [[نافع بن عبدالرحمن بن ابی‌نعیم]]، از [[تابعین]]، در [[مدینه]] فراگرفت<ref>جمال القراء و کمال الإقراء، ص۵۲۹.</ref>. وی از عده کثیری مانند [[ابوعبدالله مالک بن انس]]، [[عبدالمجید بن ابی‌رواد]]، [[ابی‌حنیفه نعمان بن ثابت]]، [[حنظلة بن ابی‌سفیان]]، [[ازهر بن صالح]]<ref>إکمال تهذیب الکمال، ج۱۲، ص۲۰.</ref>، [[موسی بن عقبه]]، [[ابن‌جریج]]، [[سفیان ثوری]]، [[عبدالله بن عمر]] و دیگران [[روایت]] نقل می‌کند<ref>الجرح و التعدیل، ج۸، ص۱۴۸؛ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۱۳، ص۴۱۶؛ فضائل المدینة، ج۱، ص۲۴- ۲۵، مشیخة ابن‌جماعة، ص۳۳۴.</ref>. افرادی مثل [[أحمد بن حنبل]]، [[احمد]] و [[اسحاق بن ابراهیم بن راهویه]]<ref>ترتیب المدارک، ج۳، ص۱۹۷.</ref>، [[سعید بن سلیمان سقطی]]، [[حسن بن صالح ابی‌الدواهی]] و [[ابوحمه محمد بن یوسف زبیدی]] و دیگران که در مجموع فراوان‌اند، از وی روایاتی نقل کرده‌اند<ref>تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۳۴۹- ۳۵۰؛ الکنی و الأسماء، ج۲، ص۶۹۵.</ref>، ابوقره از مالک، الموطأ را شنیده و نقل کرده<ref>الموطأ، ج۱، ص۶، مقدمه.</ref> و همچنین تألیفاتی در [[فقه]] مبنی بر شنیده‌هایش از مالک، [[ابوحنیفه]]، سفیان ثوری، ابن‌عیینه و دیگران دارد که [[علی بن زیاد حجبی]] (لحجی) آن را نقل کرده است<ref>ترتیب المدارک، ج۳، ص۱۹۷؛ التقیید، ج۱، ص۴۵۹.</ref>. همچنین [[کتابی]] در [[سنن]] داشته که از [[علی بن ابی‌بکر عرشانی]] روایت کرده است. این کتاب چند باب داشته و ابن‌حجر آن را از نزدیک دیده و در توصیف آن گفته است: وی در ذکر [[حدیث]] نام روات را نیاورده و لفظ “ذکر فلان” را آورده است. [[دارقطنی]] علت را جویا شده و [[موسی]] گفته چون آفتی به کتاب‌هایش رسیده، برای [[حفظ]] روایات این چنین کرده است<ref>تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۳۵۰؛ طبقات فقهاء الیمن، ص۶۹.</ref>.
وی [[قضاوت]] شهرهای جَنَد، زَبید (یا حَصیب) را نیز بر عهده داشت که از زمان و نحوه قضاوت وی چیزی بیان نشده است<ref>ترتیب المدارک، ج۳، ص۱۹۶؛ معجم البلدان، ج۳، ص۱۳۱.</ref>. موسی برای دریافت [[حدیث]] و انتشار آن بین شهرهای مختلف در تردد بود و در [[جند]]، عدن، [[مکه]] و [[زبید]] [[روایات]] و رواتی دارد<ref>السلوک فی طبقات الملوک، ج۱، ص۱۴۰؛ طبقات فقهاء الیمن، ص۶۹.</ref>. او قرائت را نزد یکی از قراء هفت‌گانه، یعنی [[نافع بن عبدالرحمن بن ابی‌نعیم]]، از [[تابعین]]، در [[مدینه]] فراگرفت<ref>جمال القراء و کمال الإقراء، ص۵۲۹.</ref>. وی از عده کثیری مانند [[ابوعبدالله مالک بن انس]]، [[عبدالمجید بن ابی‌رواد]]، [[ابی‌حنیفه نعمان بن ثابت]]، [[حنظلة بن ابی‌سفیان]]، [[ازهر بن صالح]]<ref>إکمال تهذیب الکمال، ج۱۲، ص۲۰.</ref>، [[موسی بن عقبه]]، [[ابن‌جریج]]، [[سفیان ثوری]]، [[عبدالله بن عمر]] و دیگران [[روایت]] نقل می‌کند<ref>الجرح و التعدیل، ج۸، ص۱۴۸؛ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۱۳، ص۴۱۶؛ فضائل المدینة، ج۱، ص۲۴- ۲۵، مشیخة ابن‌جماعة، ص۳۳۴.</ref>. افرادی مثل [[أحمد بن حنبل]]، [[احمد]] و [[اسحاق بن ابراهیم بن راهویه]]<ref>ترتیب المدارک، ج۳، ص۱۹۷.</ref>، [[سعید بن سلیمان سقطی]]، [[حسن بن صالح ابی‌الدواهی]] و [[ابوحمه محمد بن یوسف زبیدی]] و دیگران که در مجموع فراوان‌اند، از وی روایاتی نقل کرده‌اند<ref>تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۳۴۹- ۳۵۰؛ الکنی و الأسماء، ج۲، ص۶۹۵.</ref>، ابوقره از مالک، الموطأ را شنیده و نقل کرده<ref>الموطأ، ج۱، ص۶، مقدمه.</ref> و همچنین تألیفاتی در [[فقه]] مبنی بر شنیده‌هایش از مالک، [[ابوحنیفه]]، سفیان ثوری، ابن‌عیینه و دیگران دارد که [[علی بن زیاد حجبی]] (لحجی) آن را نقل کرده است<ref>ترتیب المدارک، ج۳، ص۱۹۷؛ التقیید، ج۱، ص۴۵۹.</ref>. همچنین [[کتابی]] در [[سنن]] داشته که از [[علی بن ابی‌بکر عرشانی]] روایت کرده است. این کتاب چند باب داشته و ابن‌حجر آن را از نزدیک دیده و در توصیف آن گفته است: وی در ذکر [[حدیث]] نام روات را نیاورده و لفظ “ذکر فلان” را آورده است. [[دارقطنی]] علت را جویا شده و [[موسی]] گفته چون آفتی به کتاب‌هایش رسیده، برای [[حفظ]] روایات این چنین کرده است<ref>تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۳۵۰؛ طبقات فقهاء الیمن، ص۶۹.</ref>.
۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش