ظلم‌ناپذیری در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '</div> <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">' به '</div>')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{امامت}}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[ظلم]]''' است. "'''ظلم‌ناپذیری'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ظلم‌ناپذیری در قرآن]] - [[ظلم‌ناپذیری در حدیث]] - [[ظلم‌ناپذیری در کلام اسلامی]] - [[ظلم‌ناپذیری در فقه سیاسی]] - [[ظلم‌ناپذیری در معارف و سیره نبوی]]</div>
| موضوع مرتبط = ظلم
 
| عنوان مدخل = ظلم‌ناپذیری
| مداخل مرتبط = [[ظلم‌ناپذیری در اخلاق اسلامی]] - [[ظلم‌ناپذیری در معارف و سیره نبوی]]
| پرسش مرتبط  = ظلم
}}
==مقدمه==
==مقدمه==
«[[انظلام]]» یعنی تن به [[ظلم]] دادن، زیر بار [[ستم]] رفتن. [[رسول خدا]]{{صل}} و اوصیای او و [[پیروان]] حقیقی‌شان هرگز تن به ظلم نداده‌اند. این امر در [[زندگی]] [[نورانی]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و اوصیای آن [[حضرت]] به روشنی [[مشاهده]] می‌شود. رسول خدا{{صل}} نه تنها پس از [[بعثت]]، که [[پیش از بعثت]] نیز هرگز زیر بار ستمی نرفت و تلاش کرد با [[روحیه]] «انظلام» در [[جامعه]] مقابله کند و از [[مظلوم]] [[دفاع]] نماید و [[حق]] مظلوم را بستاند تا زمینه «[[ظلم‌پذیری]]» رفع شود. نمونه برجسته این دوران واقعه مشهور «[[حلف الفضول]]» است. [[مورخان]] یادآور شده‌اند که بیست و سه سال پیش از بعثت، در حالی که از [[عمر]] آن حضرت بیش از بیست سال نمی‌گذشت<ref>الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۲۸؛ البته یعقوبی می‌نویسد که سن رسول خدا{{صل}} از بیست گذشته بود که در حلف الفضول شرکت کرد. تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷.</ref>، در یک [[اقدام]] [[ضد]] ظلم که منجر به شکستن جو انظلام شد شرکت کرد. گفته‌اند مردی از [[بنی زبید]] در ماه [[ذی‌قعده]] وارد [[مکه]] شد و کالایی داشت، [[عاص بن وائل]] سهمی آن کالا را خرید ولی از پرداخت بهای آن خودداری کرد؛ کار به [[مشاجره]] کشید و مرد زبیدی [[توانایی]] نداشت که حق خود را بگیرد. ناچار بالای [[کوه]] ابوقبیس رفت و تظلم نمود و آزادگان [[قریش]] را به [[دفاع از مظلوم]] و جلوگیری از انظلام فرا خواند و چنین گفت<ref>محمد بن حبیب البغدادی، المنمق فی أخبار قریش، صححه و علق علیه خورشید احمد فارق، الطبعة الاولی، عالم الکتب، بیروت، ۱۴۰۵ ق. ص۱۸۷؛ التنبیه و الاشراف، ص۱۷۹؛ و نیز ر.ک: تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷؛ مروج الذهب، ج۲، ص۲۷۰؛ شفاء الغرام بأخبار البلدالحرام، ج۲، ص۱۵۸-۱۶۳؛ علی بن برهان الدین الحلبی، انسان العیون فی سیرة الأمین المأمون (السیرة الحلبیة)، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج۱، ص۱۳۲.</ref>: ای مردان [[قریش]] به داد ستمدیده‌ای که کالایش را در مکه به ستم گرفته‌اند و دور از [[طایفه]] و کسان خویش است برسید<ref>{{عربی|يَا لَلرِّجَالِ لِمَظْلُومٍ بَضاعَتَهُ، بِبَطْنِ‏ مَكَّةَ نائِيِ‏ الْحَيِّ‏ وَ النَّفَرِ، إِنَّ الْحَرَامَ لِمَنْ تَمَّتْ حَرَامَتُهُ‏، وَ لَا حَرَامَ لِثَوْبِي لَابَسَ الْغَدَرِ}}</ref>. [[حرمت]] خاص کسی است که حرمت نگه دارد و کسی که [[جامه]] [[خیانت]] پوشیده است حرمت ندارد.<ref>[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۲ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۲، ص ۱۹۱.</ref>
«[[انظلام]]» یعنی تن به [[ظلم]] دادن، زیر بار [[ستم]] رفتن. [[رسول خدا]]{{صل}} و اوصیای او و [[پیروان]] حقیقی‌شان هرگز تن به ظلم نداده‌اند. این امر در [[زندگی]] [[نورانی]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و اوصیای آن [[حضرت]] به روشنی [[مشاهده]] می‌شود. رسول خدا{{صل}} نه تنها پس از [[بعثت]]، که [[پیش از بعثت]] نیز هرگز زیر بار ستمی نرفت و تلاش کرد با [[روحیه]] «انظلام» در [[جامعه]] مقابله کند و از [[مظلوم]] [[دفاع]] نماید و [[حق]] مظلوم را بستاند تا زمینه «[[ظلم‌پذیری]]» رفع شود. نمونه برجسته این دوران واقعه مشهور «[[حلف الفضول]]» است. [[مورخان]] یادآور شده‌اند که بیست و سه سال پیش از بعثت، در حالی که از [[عمر]] آن حضرت بیش از بیست سال نمی‌گذشت<ref>الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۲۸؛ البته یعقوبی می‌نویسد که سن رسول خدا{{صل}} از بیست گذشته بود که در حلف الفضول شرکت کرد. تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷.</ref>، در یک [[اقدام]] [[ضد]] ظلم که منجر به شکستن جو انظلام شد شرکت کرد. گفته‌اند مردی از [[بنی زبید]] در ماه [[ذی‌قعده]] وارد [[مکه]] شد و کالایی داشت، [[عاص بن وائل]] سهمی آن کالا را خرید ولی از پرداخت بهای آن خودداری کرد؛ کار به [[مشاجره]] کشید و مرد زبیدی [[توانایی]] نداشت که حق خود را بگیرد. ناچار بالای [[کوه]] ابوقبیس رفت و تظلم نمود و آزادگان [[قریش]] را به [[دفاع از مظلوم]] و جلوگیری از انظلام فرا خواند و چنین گفت<ref>محمد بن حبیب البغدادی، المنمق فی أخبار قریش، صححه و علق علیه خورشید احمد فارق، الطبعة الاولی، عالم الکتب، بیروت، ۱۴۰۵ ق. ص۱۸۷؛ التنبیه و الاشراف، ص۱۷۹؛ و نیز ر.ک: تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷؛ مروج الذهب، ج۲، ص۲۷۰؛ شفاء الغرام بأخبار البلدالحرام، ج۲، ص۱۵۸-۱۶۳؛ علی بن برهان الدین الحلبی، انسان العیون فی سیرة الأمین المأمون (السیرة الحلبیة)، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج۱، ص۱۳۲.</ref>: ای مردان [[قریش]] به داد ستمدیده‌ای که کالایش را در مکه به ستم گرفته‌اند و دور از [[طایفه]] و کسان خویش است برسید<ref>{{عربی|يَا لَلرِّجَالِ لِمَظْلُومٍ بَضاعَتَهُ، بِبَطْنِ‏ مَكَّةَ نائِيِ‏ الْحَيِّ‏ وَ النَّفَرِ، إِنَّ الْحَرَامَ لِمَنْ تَمَّتْ حَرَامَتُهُ‏، وَ لَا حَرَامَ لِثَوْبِي لَابَسَ الْغَدَرِ}}</ref>. [[حرمت]] خاص کسی است که حرمت نگه دارد و کسی که [[جامه]] [[خیانت]] پوشیده است حرمت ندارد.<ref>[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۲ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۲، ص ۱۹۱.</ref>
۱۱۲٬۵۳۸

ویرایش