←اسلام آوردن عمرو عاص
(←پانویس) |
|||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
آزار و اذیتهای [[عمرو بن عاص]] در قبل از [[اسلام]] بسیار بوده که میتوان به موارد زیادی اشاره کرد. یکی از این موارد که باعث [[پریشانی]] و [[ناراحتی]] بسیار پیامبر{{صل}} شد آن بود که دو ماه پس از [[وفات]] حضرت [[ابوطالب]]، عمرو عاص، [[عقبة بن ابی معیط]] و [[نصر بن حارث]] به کمک هم زهدان شتری را برداشتند و به [[مسجد]] آمدند و در حالی که [[رسول خدا]]{{صل}} در [[سجده]] [[نماز]] بود آن را بر پشت [[حضرت]] نهادند و چون آن را رها کردند؛ پوست آن پاره شد و کثافاتش اطراف آن حضرت{{صل}} ریخت. [[پیامبر]]{{صل}} سر بلند نکرد و در حال سجده ماند. در این حال رسول خدا{{صل}} [[اشک]] میریخت و بر آنها [[نفرین]] میکرد تا آنکه دختر ایشان [[فاطمه زهرا]]{{س}} باخبر شد. پس به مسجد آمد و به آرامی آن پوست را از پشت ایشان برداشت و بر [[مظلومیت]] [[پدر]] [[گریه]] کرد. سپس پیامبر{{صل}} از سجده سر برداشت و سه بار فرمود: "پروردگارا! تو [[قریش]] را [[کیفر]] بده. و نیز سه بار فرمود: "خدایا! من [[شکست]] خوردهام تو مرا [[یاری]] کن"<ref>دلائل النبوه، بیهقی، ج۲، ص۲۸۰؛ امتاع الاسماع، مقریزی، ج۴، ص۱۸۳.</ref>.<ref>[[رحمان فتاحزاده|فتاحزاده، رحمان]]، [[عمرو بن عاص بن وائل (مقاله)|مقاله «عمرو بن عاص بن وائل»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص ۴۱۶-۴۱۷.</ref> | آزار و اذیتهای [[عمرو بن عاص]] در قبل از [[اسلام]] بسیار بوده که میتوان به موارد زیادی اشاره کرد. یکی از این موارد که باعث [[پریشانی]] و [[ناراحتی]] بسیار پیامبر{{صل}} شد آن بود که دو ماه پس از [[وفات]] حضرت [[ابوطالب]]، عمرو عاص، [[عقبة بن ابی معیط]] و [[نصر بن حارث]] به کمک هم زهدان شتری را برداشتند و به [[مسجد]] آمدند و در حالی که [[رسول خدا]]{{صل}} در [[سجده]] [[نماز]] بود آن را بر پشت [[حضرت]] نهادند و چون آن را رها کردند؛ پوست آن پاره شد و کثافاتش اطراف آن حضرت{{صل}} ریخت. [[پیامبر]]{{صل}} سر بلند نکرد و در حال سجده ماند. در این حال رسول خدا{{صل}} [[اشک]] میریخت و بر آنها [[نفرین]] میکرد تا آنکه دختر ایشان [[فاطمه زهرا]]{{س}} باخبر شد. پس به مسجد آمد و به آرامی آن پوست را از پشت ایشان برداشت و بر [[مظلومیت]] [[پدر]] [[گریه]] کرد. سپس پیامبر{{صل}} از سجده سر برداشت و سه بار فرمود: "پروردگارا! تو [[قریش]] را [[کیفر]] بده. و نیز سه بار فرمود: "خدایا! من [[شکست]] خوردهام تو مرا [[یاری]] کن"<ref>دلائل النبوه، بیهقی، ج۲، ص۲۸۰؛ امتاع الاسماع، مقریزی، ج۴، ص۱۸۳.</ref>.<ref>[[رحمان فتاحزاده|فتاحزاده، رحمان]]، [[عمرو بن عاص بن وائل (مقاله)|مقاله «عمرو بن عاص بن وائل»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص ۴۱۶-۴۱۷.</ref> | ||
==[[اسلام | ==[[اسلام]] آوردن [[عمرو عاص]]== | ||
علت [[گرایش]] عمرو عاص را به [[اسلام]] چنین نوشتهاند: هنگامی که عمرو عاص برای برگردانیدن [[جعفر بن ابی طالب]] و سایر [[مهاجران]]، به [[حبشه]] نزد [[نجاشی]] رفت، با [[مکر]] و [[شیطنت]] خاص خود، توجه خاص نجاشی، [[پادشاه]] حبشه را به خود جلب کرد و به پادشاه حبشه چنین گفت: "پادشاها! مردی را دیدم که از نزد شما خارج شد؛ او فرستاده [[دشمن]] ماست؛ اجازه بده او را بکشیم، تا اندازهای [[انتقام]] خود را گرفته باشیم که او درباره بزرگان ما بسیار [[بدگویی]] کرده است". | علت [[گرایش]] عمرو عاص را به [[اسلام]] چنین نوشتهاند: هنگامی که عمرو عاص برای برگردانیدن [[جعفر بن ابی طالب]] و سایر [[مهاجران]]، به [[حبشه]] نزد [[نجاشی]] رفت، با [[مکر]] و [[شیطنت]] خاص خود، توجه خاص نجاشی، [[پادشاه]] حبشه را به خود جلب کرد و به پادشاه حبشه چنین گفت: "پادشاها! مردی را دیدم که از نزد شما خارج شد؛ او فرستاده [[دشمن]] ماست؛ اجازه بده او را بکشیم، تا اندازهای [[انتقام]] خود را گرفته باشیم که او درباره بزرگان ما بسیار [[بدگویی]] کرده است". | ||