جز
جایگزینی متن - 'دانشمندان یهود' به 'دانشمندان یهود'
جز (جایگزینی متن - 'دانشمندان یهود' به 'دانشمندان یهود') |
|||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
اسعد همین که این جملات را شنید، با [[شوق]] بسیاری گفت: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ}}، ای [[پیامبر خدا]]! [[پدر]] و مادرم به قربانت، من از [[طایفه]] [[خزرج]] و [[اهل]] مدینهام. بین ما و [[برادران]] [[اوسی]] ما مدت مدیدی است که رشته علاقه و [[محبت]] گسیخته، و مهر و [[محبت]] [[خویشاوندی]] به [[کینه]] و [[عداوت]] مبدل گشته است. امیدوارم [[خدا]] به وسیله شما این رشته گسیخته را دوباره برقرار ساخته و این [[دشمنی]] را به [[دوستی]] تبدیل فرماید. ای [[پیامبر]]! رفیقی دارم از بستگانم که اگر او هم [[اسلام]] آورد [[امید]] است کار ما با وجود شما سامان یابد. | اسعد همین که این جملات را شنید، با [[شوق]] بسیاری گفت: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ}}، ای [[پیامبر خدا]]! [[پدر]] و مادرم به قربانت، من از [[طایفه]] [[خزرج]] و [[اهل]] مدینهام. بین ما و [[برادران]] [[اوسی]] ما مدت مدیدی است که رشته علاقه و [[محبت]] گسیخته، و مهر و [[محبت]] [[خویشاوندی]] به [[کینه]] و [[عداوت]] مبدل گشته است. امیدوارم [[خدا]] به وسیله شما این رشته گسیخته را دوباره برقرار ساخته و این [[دشمنی]] را به [[دوستی]] تبدیل فرماید. ای [[پیامبر]]! رفیقی دارم از بستگانم که اگر او هم [[اسلام]] آورد [[امید]] است کار ما با وجود شما سامان یابد. | ||
ای [[پیامبر الهی]]! از دیر زمان خبر [[بعثت]] شما را از [[یهود]] میشنیدیم؛ محل [[بعثت]] شما را به ما مژده میدادند و صفات و خصوصیات شما را برای ما بیان میکردند. امیدواریم [[وطن]] ما محل [[هجرت]] شما باشد که این را هم از [[دانشمندان | ای [[پیامبر الهی]]! از دیر زمان خبر [[بعثت]] شما را از [[یهود]] میشنیدیم؛ محل [[بعثت]] شما را به ما مژده میدادند و صفات و خصوصیات شما را برای ما بیان میکردند. امیدواریم [[وطن]] ما محل [[هجرت]] شما باشد که این را هم از [[دانشمندان یهود]] شنیدهایم. [[خدا]] را [[شکر]] میکنم که مرا به اینجا رهنمون ساخت. من آمده بودم تا [[پشتیبان]] و همپیمانی برای طایفهام پیدا کنم اما [[خدا]] بهتر از آنچه میخواستم به من عطا فرمود. | ||
در این میان ذکوان هم به آنها نزدیک شد. اسعد او را صدا زد و به او گفت: "آن [[پیامبری]] که [[یهود]]، سالیان دراز مژده آمدنش را به ما میدادند، این جاست، بیا و [[مسلمان]] شو". ذکوان هم [[مسلمان]] شد؛ سپس از [[پیامبر]]{{صل}} تقاضا کردند کسی را با آنها به [[مدینه]] بفرستد تا به آنها [[قرآن]] بیاموزد و [[مردم]] را به [[دین اسلام]] بخواند<ref>إعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ج۱، ص۳۹-۱۳۳؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۸۲؛ اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۸۶-۸۷؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۹؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۱؛ ص۶۵۰-۶۵۲.</ref>. | در این میان ذکوان هم به آنها نزدیک شد. اسعد او را صدا زد و به او گفت: "آن [[پیامبری]] که [[یهود]]، سالیان دراز مژده آمدنش را به ما میدادند، این جاست، بیا و [[مسلمان]] شو". ذکوان هم [[مسلمان]] شد؛ سپس از [[پیامبر]]{{صل}} تقاضا کردند کسی را با آنها به [[مدینه]] بفرستد تا به آنها [[قرآن]] بیاموزد و [[مردم]] را به [[دین اسلام]] بخواند<ref>إعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ج۱، ص۳۹-۱۳۳؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۸۲؛ اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۸۶-۸۷؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۹؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۱؛ ص۶۵۰-۶۵۲.</ref>. |