جز
جایگزینی متن - 'امامت جماعت' به 'امامت جماعت'
جز (جایگزینی متن - ' {{جعبه اطلاعات پدیدآورنده' به '{{جعبه اطلاعات پدیدآورنده') |
جز (جایگزینی متن - 'امامت جماعت' به 'امامت جماعت') |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
[[شیخ احمد احسایی]]، [[فرزند]] زین الدین بن [[ابراهیم]] در [[رجب]] ۱۱۶۶ ق، در منطقه [[احساء]] در [[شرق]] [[عربستان]] به [[دنیا]] آمد و تا بیست سالگی در همان جا [[علوم دینی]] متداول را فرا گرفت. در سال ۱۱۸۶ مقارن با آشوبهای ناشی از حملات [[عبد]] العزیز [[حاکم]] سعودی، به [[کربلا]] و [[نجف]] [[مهاجرت]] کرد و در درس دانشورانی چون [[سید مهدی بحر العلوم]] و آقا [[محمد باقر وحید بهبهانی]]، کاشفالغطاء و [[سید علی طباطبایی]] معروف به [[صاحب]] ریاض، حضور یافت و از آنها اجازه [[نقل]] [[روایت]] داشت. او علاوه بر [[فقه]] و اصول و [[حدیث]]، در طب و نجوم و ریاضی قدیم و [[علم حروف]] و اعداد و طلسمات و [[فلسفه]] مطالعاتی داشت<ref>ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۷۶ ـ ۲۸۰؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۰۵-۳۰۷.</ref>. | [[شیخ احمد احسایی]]، [[فرزند]] زین الدین بن [[ابراهیم]] در [[رجب]] ۱۱۶۶ ق، در منطقه [[احساء]] در [[شرق]] [[عربستان]] به [[دنیا]] آمد و تا بیست سالگی در همان جا [[علوم دینی]] متداول را فرا گرفت. در سال ۱۱۸۶ مقارن با آشوبهای ناشی از حملات [[عبد]] العزیز [[حاکم]] سعودی، به [[کربلا]] و [[نجف]] [[مهاجرت]] کرد و در درس دانشورانی چون [[سید مهدی بحر العلوم]] و آقا [[محمد باقر وحید بهبهانی]]، کاشفالغطاء و [[سید علی طباطبایی]] معروف به [[صاحب]] ریاض، حضور یافت و از آنها اجازه [[نقل]] [[روایت]] داشت. او علاوه بر [[فقه]] و اصول و [[حدیث]]، در طب و نجوم و ریاضی قدیم و [[علم حروف]] و اعداد و طلسمات و [[فلسفه]] مطالعاتی داشت<ref>ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۷۶ ـ ۲۸۰؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۰۵-۳۰۷.</ref>. | ||
[[شیخ احمد احسایی]] در سال ۱۲۲۱ عازم [[زیارت]] [[مشهد]] شد و در راه بازگشت، در یزد توقفی کرد. اهل یزد، از او استقبال گرمی به عمل آوردند و وی به [[اصرار]] ایشان، در یزد مقیم شد. در این زمان که آوازه [[احسایی]] در [[ایران]] پیچیده بود، فتحعلی شاه قاجار از وی برای اقامت در [[تهران]]، [[دعوت]] به عمل آورد. [[احسایی]] ابتدا [[دعوت]] شاه را نپذیرفت؛ اما سرانجام به [[تهران]] رفت؛ ولی [[اصرار]] شاه را مبنی بر مقیم شدن در [[تهران]] نپذیرفت و در سال ۱۲۲۳ همراه خانوادهاش به یزد بازگشت<ref>ر.ک: احسایی، عبد اللّه، شرح احوال شیخ احمد احسایی، ص ۱۹ـ ۲۳؛ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۷۶ - ۲۸۰.</ref>. | [[شیخ احمد احسایی]] در سال ۱۲۲۱ عازم [[زیارت]] [[مشهد]] شد و در راه بازگشت، در یزد توقفی کرد. اهل یزد، از او استقبال گرمی به عمل آوردند و وی به [[اصرار]] ایشان، در یزد مقیم شد. در این زمان که آوازه [[احسایی]] در [[ایران]] پیچیده بود، فتحعلی شاه قاجار از وی برای اقامت در [[تهران]]، [[دعوت]] به عمل آورد. [[احسایی]] ابتدا [[دعوت]] شاه را نپذیرفت؛ اما سرانجام به [[تهران]] رفت؛ ولی [[اصرار]] شاه را مبنی بر مقیم شدن در [[تهران]] نپذیرفت و در سال ۱۲۲۳ همراه خانوادهاش به یزد بازگشت<ref>ر.ک: احسایی، عبد اللّه، شرح احوال شیخ احمد احسایی، ص ۱۹ـ ۲۳؛ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۷۶ - ۲۸۰.</ref>. | ||
[[شیخ]] [[احمد]] در سال ۱۲۲۹ در راه [[زیارت]] [[عتبات]]، به [[کرمانشاه]] وارد شد و با استقبال [[مردم]] و [[حاکم]] [[کرمانشاه]] روبهرو شد. که وی را به اقامت ده ساله در آن دیار راضی کرد. [[شیخ]] [[احمد]] پس از [[مرگ]] [[حاکم]] [[کرمانشاه]] به [[قزوین]] رفت و مورد استقبال علمای این [[شهر]] قرار گرفت و به [[تدریس]] و [[امامت | [[شیخ]] [[احمد]] در سال ۱۲۲۹ در راه [[زیارت]] [[عتبات]]، به [[کرمانشاه]] وارد شد و با استقبال [[مردم]] و [[حاکم]] [[کرمانشاه]] روبهرو شد. که وی را به اقامت ده ساله در آن دیار راضی کرد. [[شیخ]] [[احمد]] پس از [[مرگ]] [[حاکم]] [[کرمانشاه]] به [[قزوین]] رفت و مورد استقبال علمای این [[شهر]] قرار گرفت و به [[تدریس]] و [[امامت جماعت]] در این [[شهر]] مشغول شد<ref>ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۷۶ ـ ۲۸۰؛ درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۸۵-۱۸۷؛ احسائی، عبدالله، شرح احوال شیخ احمد احسائی، ص۲۳؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۰۵.</ref>. | ||
==نظریات [[احسایی]] و [[تکفیر]] او== | ==نظریات [[احسایی]] و [[تکفیر]] او== | ||
[[احسایی]]، گرچه به [[وارستگی]] و [[علم]] ستوده شده، اما آرا و نظریاتش از [[خطا]] مصون نبود. او [[معتقد]] بود [[انسان]] با [[جسم]] این [[جهان]] وارد [[قیامت]] نشده، بلکه با [[جسم]] هورقلیایی از [[قبر]] بیرون میآید. شاخص اندیشۀ غلوآمیز او که باعث [[تکفیر]] وی از سوی [[دانشمندان]] دیگر [[شهرها]] شد، این بود که وی [[امامان]]{{ع}} را علل اربعه کائنات "علت فاعلی، مادّی، صوری و غایی" معرفی میکرد. چنین دیدگاه غلوآمیزی، علاوه بر آنکه خود [[گناه]] بزرگی است، زمینه پیدایش [[افکار]] دیگری "مثل ادعای [[الوهیت]]، تجلی ذات [[حق]]، و [[حلول]] حقتعالی در افراد " میشد، چنانکه مؤلف کتاب روضات الجنات چنین گزارش میکند: "[[احسایی]] پس از فوت اساتید خود، ادعای [[کشف]] و [[الهام]] و [[تفویض]] و [[غلو]] و موهومات نمود و این، در مراکز [[شیعه]] و محافل [[علمی]] سر و صدایی به راه انداخت. عدهای از [[علما]] و متخصصین [[فلسفه]] [[الهی]] و [[حدیث]] و [[فقه]] به [[رهبری]] [[شهید]] ثالث کوشیدند، [[شیخ]] [[احمد]] را مجاب کنند، ولی [[اصرار]] او به [[رأی]] خویش باعث [[تکفیر]] او از سوی حاج [[محمدتقی]] قزوینی، (معروف به [[شهید]] ثالث)؛ آقاسید [[مهدی]] ([[فرزند]] [[صاحب]] ریاض)؛ ملاجعفر استرآبادی؛ ملا آخوند دربندی؛ شریفالعلمای مازندرانی (استاد [[شیخ]] [[انصاری]] و [[صاحب]] کتاب جواهر) و تعداد کثیر دیگری از [[علما]] شد و در [[ایران]]، [[عراق]]، [[عربستان]] و سایر مراکز [[شیعه]] از این [[حکم]] [[تبعیت]] کردند<ref>ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۷۶ ـ ۲۸۰؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۰۵-۳۰۷.</ref>. | [[احسایی]]، گرچه به [[وارستگی]] و [[علم]] ستوده شده، اما آرا و نظریاتش از [[خطا]] مصون نبود. او [[معتقد]] بود [[انسان]] با [[جسم]] این [[جهان]] وارد [[قیامت]] نشده، بلکه با [[جسم]] هورقلیایی از [[قبر]] بیرون میآید. شاخص اندیشۀ غلوآمیز او که باعث [[تکفیر]] وی از سوی [[دانشمندان]] دیگر [[شهرها]] شد، این بود که وی [[امامان]]{{ع}} را علل اربعه کائنات "علت فاعلی، مادّی، صوری و غایی" معرفی میکرد. چنین دیدگاه غلوآمیزی، علاوه بر آنکه خود [[گناه]] بزرگی است، زمینه پیدایش [[افکار]] دیگری "مثل ادعای [[الوهیت]]، تجلی ذات [[حق]]، و [[حلول]] حقتعالی در افراد " میشد، چنانکه مؤلف کتاب روضات الجنات چنین گزارش میکند: "[[احسایی]] پس از فوت اساتید خود، ادعای [[کشف]] و [[الهام]] و [[تفویض]] و [[غلو]] و موهومات نمود و این، در مراکز [[شیعه]] و محافل [[علمی]] سر و صدایی به راه انداخت. عدهای از [[علما]] و متخصصین [[فلسفه]] [[الهی]] و [[حدیث]] و [[فقه]] به [[رهبری]] [[شهید]] ثالث کوشیدند، [[شیخ]] [[احمد]] را مجاب کنند، ولی [[اصرار]] او به [[رأی]] خویش باعث [[تکفیر]] او از سوی حاج [[محمدتقی]] قزوینی، (معروف به [[شهید]] ثالث)؛ آقاسید [[مهدی]] ([[فرزند]] [[صاحب]] ریاض)؛ ملاجعفر استرآبادی؛ ملا آخوند دربندی؛ شریفالعلمای مازندرانی (استاد [[شیخ]] [[انصاری]] و [[صاحب]] کتاب جواهر) و تعداد کثیر دیگری از [[علما]] شد و در [[ایران]]، [[عراق]]، [[عربستان]] و سایر مراکز [[شیعه]] از این [[حکم]] [[تبعیت]] کردند<ref>ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۷۶ ـ ۲۸۰؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۰۵-۳۰۷.</ref>. |