جز
جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==منابع== +== منابع ==)) |
جز (جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن ') |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
*[[ادیان الهی]] که درباره دارا و ندار یکسان میاندیشند و [[عدالتمحوری]] از ارکان اساسی و مشترک همه آنهاست، در [[تکامل]] این شیوهها بسیار مؤثر بوده و به خواسته، دادخواه، دادستان و راهکارهای رسیدن به [[حق]] اهتمام داشتهاند. بر این اساس است که [[مجازات]] [[قصاص]] و دیه از راهکارهای مناسب [[دین یهود]] و دیگر [[ادیان ابراهیمی]] برای [[پاسخگویی]] به خواسته دادخواه در برخی مواردند {{متن قرآن|وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخمها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۵.</ref><ref>ر. ک: کتاب مقدس، عدد: ۳۵: ۳۰ ـ ۳۱؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۴۹۱.</ref>. | *[[ادیان الهی]] که درباره دارا و ندار یکسان میاندیشند و [[عدالتمحوری]] از ارکان اساسی و مشترک همه آنهاست، در [[تکامل]] این شیوهها بسیار مؤثر بوده و به خواسته، دادخواه، دادستان و راهکارهای رسیدن به [[حق]] اهتمام داشتهاند. بر این اساس است که [[مجازات]] [[قصاص]] و دیه از راهکارهای مناسب [[دین یهود]] و دیگر [[ادیان ابراهیمی]] برای [[پاسخگویی]] به خواسته دادخواه در برخی مواردند {{متن قرآن|وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخمها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۵.</ref><ref>ر. ک: کتاب مقدس، عدد: ۳۵: ۳۰ ـ ۳۱؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۴۹۱.</ref>. | ||
*[[قرآن کریم]] درباره دادخواهیهایی در دورههای [[تاریخی]] گذشته سخن گفته است: [[آیه]] {{متن قرآن|وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«و هر دو به سوی در پیش تاختند و آن زن پیراهن او را از پشت درید و شویش را کنار در، یافتند؛ زن گفت: کیفر کسی که به همسرت نظر بد داشته باشد جز آنکه زندانی شود یا به عذابی دردناک دچار گردد چیست؟» سوره یوسف، آیه ۲۵.</ref> طرح دعوای [[زلیخا]] ضد [[یوسف]]{{ع}} نزد همسرش است؛ هنگامی که [[یوسف]]{{ع}} به خواسته [[نامشروع]] [[زلیخا]] تن نداد و [[همسر]] [[زلیخا]] [[حضرت]]{{ع}} را در حال فرار و [[زلیخا]] را به دنبال او دید <ref>مجمعالبیان، ج ۵، ص ۳۹۰؛ تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۱۸۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۱۷۱.</ref>. در این [[دادخواهی]]، گرچه [[یوسف]]{{ع}} ستمدیده و همه شواهد به سود او بود، چون [[زلیخا]] به منبع [[قدرت]] تکیه داشت، به [[دروغ]] [[حضرت]] را متجاوز شناسانده و ضد او [[دادخواهی]] کرد و از [[قدرت]] همسرش برای محکوم کردن [[یوسف]]{{ع}} بهره گرفته و [[همسر]] [[زلیخا]] [[حضرت]] را به زندان محکوم کرد {{متن قرآن|يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ}}<ref>«ای یوسف! از این (رویداد) روی بگردان (و در گذر) و (ای زن!) تو نیز برای گناهت آمرزش بخواه که تو بیگمان از خطاکاران بودهای» سوره یوسف، آیه ۲۹.</ref>. [[یوسف]]{{ع}} نیز در فرصتی مناسب برای احقاق [[حق]] خویش از [[عزیز مصر]] [[دادخواهی]] کرد و از او خواست برای آشکار شدن [[حق]] از [[زنان]] [[مصر]] [[حقیقت]] را جویا شود: {{متن قرآن|وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّكَ فَاسْأَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ}}<ref>«و پادشاه گفت: او را پیش من آورید! چون فرستاده نزد او آمد، وی گفت: نزد سرورت باز گرد و از او بپرس: حال زنانی که دست خود را بریدند چه بود؟ بیگمان پروردگار من به نیرنگ آنان داناست» سوره یوسف، آیه ۵۰.</ref><ref> تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۱۸۰؛ التبیان، ج ۶، ص ۱۵۲.</ref> که سرانجام، [[حقانیت]] [[حضرت]] روشن و به [[برائت]] او [[حکم]] و پس از ۷ سال از زندان [[آزاد]] شد<ref>التبیان، ج ۶، ص ۱۸۴؛ جوامع الجامع، ج ۲، ص ۱۹۵ ـ ۱۹۶.</ref>. در زمان [[پیامبری]] [[موسی]]{{ع}} با کشته شدن [[جوان]] بنیاسرائیلی، ستیزه و شکاف میان آنان ایجاد شد و اولیای دم برای [[دادخواهی]] نزد [[حضرت]] رفتند<ref>ر. ک: تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص ۸۸؛ تفسیر ثعلبی، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۴.</ref>. [[موسی]]{{ع}} به [[دستور الهی]] به آنها [[فرمان]] داد گاوی را بکشند و قسمتی از [[بدن]] آن را به [[بدن]] مقتول بزنند تا زنده شود و [[قاتل]] را بشناساند: {{متن قرآن|وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که انسانی را کشتید و در آن (با هم) به ستیزه برخاستید و خداوند چیزی را که پنهان میکردید آشکار کرد باری، گفتیم با پارهای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده میکند و نشانههای خود را به شما نشان میدهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۲-۷۳.</ref><ref> التبیان، ج ۱، ص ۳۰۴؛ الکشاف، ج ۱، ص ۲۸۹ ـ ۲۹۰.</ref>پس از بهانهجوییهای [[یهود]]، [[دستور]] [[موسی]]{{ع}} با تأخیر انجام و از این راه [[قاتل]] مشخص شد<ref>عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۷؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۵۹.</ref>. در [[قرآن]] از ادامه قصه چیزی نیست؛ اما از آنجا که تنها [[حکم]] معیّن در [[دین یهود]] درباره [[قاتل]] [[قصاص]] است<ref>ر. ک: کتاب مقدس، اعداد ۳۵: ۳۰ ـ ۳۱.</ref>، وی را [[قصاص]] کردند. [[آیات]] {{متن قرآن|وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاء الصِّرَاطِ إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ}}<ref>«و آیا خبر آن دادخواهان به تو رسیده است که از دیوار نمازگاه فرا رفتند؟ آنگاه که بر داود وارد شدند و او از ایشان ترسید؛ گفتند: نترس! ما دو داد خواهیم که یکی بر دیگری ستم کرده است، میان ما به درستی داوری کن و ستم مکن و ما را به راه میانه راهنما باش! این برادر من است که نود و نه میش دارد و من یک میش دارم، و میگوید آن را (هم) به من واگذار و در گفتار بر من چیرگی دارد» سوره ص، آیه ۲۱-۲۳.</ref><ref>تفسیر مقاتل، ج ۱، ص ۵۶؛ الصافی، ج ۱، ص ۱۴۴.</ref> نیز گویای [[دادخواهی]] شاکیانیاند که به شیوهای نامعمول بر [[داود]]{{ع}} درآمده و مایه [[ترس]] وی شدند. و پس از رفع [[نگرانی]] [[حضرت]] و درخواست [[حکم]] عادلانه، شاکی ادعا کرد [[برادر]] او در حالی که ۹۹ میش دارد میخواهد تنها میش وی را نیز بستاند و در این زمینه بر او در [[کلام]] و [[محاجه]] [[غلبه]] کرده است <ref>جامعالبیان، ج ۲۳، ص ۸۹ ـ ۹۲، ۱۷۶؛ مجمعالبیان، ج ۸، ص ۳۵۱ ـ ۳۵۲.</ref>{{متن قرآن|إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ}}<ref>«این برادر من است که نود و نه میش دارد و من یک میش دارم، و میگوید آن را (هم) به من واگذار و در گفتار بر من چیرگی دارد» سوره ص، آیه ۲۳.</ref><ref>التبیان، ج ۸، ص ۵۵۱ ـ ۵۵۳؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۵۳ ـ ۵۴.</ref>. [[داود]]{{ع}} پیش از شنیدن سخن طرف دعوا [[داوری]] کرد که [[پشیمانی]] و [[استغفار]] وی را در پی داشت.<ref>المیزان، ج ۱۷، ص ۱۹۲ ـ ۱۹۳.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ}}<ref>«و داود و سلیمان را (یاد کن) هنگامی که درباره کشتزاری داوری میکردند که گوسفندان آن گروه، شبانه در آن چرا کرده بودند و ما گواه داوری آنان بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۸.</ref> نیز از [[داوری]] [[داود]] و [[سلیمان]]{{ع}} در [[دادخواهی]] شخصی یاد میکند که تاکستان وی با ورود شبانه گوسفندانی به باغ او خساراتی دیده و صاحب باغ به [[دادخواهی]] نزد [[داود]]{{ع}} میرود<ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۷۳ ـ ۷۴؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۰۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۳۰۷.</ref> به فرموده [[امام باقر]]{{ع}} [[داود]] و [[سلیمان]]{{ع}} در این زمینه با هم [[مناظره]] داشتند و [[خدا]] [[حکم واقعی]] را به [[سلیمان]]{{ع}} فهماند<ref>نور الثقلین، ج ۳، ص ۴۴۳.</ref>. | *[[قرآن کریم]] درباره دادخواهیهایی در دورههای [[تاریخی]] گذشته سخن گفته است: [[آیه]] {{متن قرآن|وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«و هر دو به سوی در پیش تاختند و آن زن پیراهن او را از پشت درید و شویش را کنار در، یافتند؛ زن گفت: کیفر کسی که به همسرت نظر بد داشته باشد جز آنکه زندانی شود یا به عذابی دردناک دچار گردد چیست؟» سوره یوسف، آیه ۲۵.</ref> طرح دعوای [[زلیخا]] ضد [[یوسف]]{{ع}} نزد همسرش است؛ هنگامی که [[یوسف]]{{ع}} به خواسته [[نامشروع]] [[زلیخا]] تن نداد و [[همسر]] [[زلیخا]] [[حضرت]]{{ع}} را در حال فرار و [[زلیخا]] را به دنبال او دید <ref>مجمعالبیان، ج ۵، ص ۳۹۰؛ تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۱۸۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۱۷۱.</ref>. در این [[دادخواهی]]، گرچه [[یوسف]]{{ع}} ستمدیده و همه شواهد به سود او بود، چون [[زلیخا]] به منبع [[قدرت]] تکیه داشت، به [[دروغ]] [[حضرت]] را متجاوز شناسانده و ضد او [[دادخواهی]] کرد و از [[قدرت]] همسرش برای محکوم کردن [[یوسف]]{{ع}} بهره گرفته و [[همسر]] [[زلیخا]] [[حضرت]] را به زندان محکوم کرد {{متن قرآن|يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ}}<ref>«ای یوسف! از این (رویداد) روی بگردان (و در گذر) و (ای زن!) تو نیز برای گناهت آمرزش بخواه که تو بیگمان از خطاکاران بودهای» سوره یوسف، آیه ۲۹.</ref>. [[یوسف]]{{ع}} نیز در فرصتی مناسب برای احقاق [[حق]] خویش از [[عزیز مصر]] [[دادخواهی]] کرد و از او خواست برای آشکار شدن [[حق]] از [[زنان]] [[مصر]] [[حقیقت]] را جویا شود: {{متن قرآن|وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّكَ فَاسْأَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ}}<ref>«و پادشاه گفت: او را پیش من آورید! چون فرستاده نزد او آمد، وی گفت: نزد سرورت باز گرد و از او بپرس: حال زنانی که دست خود را بریدند چه بود؟ بیگمان پروردگار من به نیرنگ آنان داناست» سوره یوسف، آیه ۵۰.</ref><ref> تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۱۸۰؛ التبیان، ج ۶، ص ۱۵۲.</ref> که سرانجام، [[حقانیت]] [[حضرت]] روشن و به [[برائت]] او [[حکم]] و پس از ۷ سال از زندان [[آزاد]] شد<ref>التبیان، ج ۶، ص ۱۸۴؛ جوامع الجامع، ج ۲، ص ۱۹۵ ـ ۱۹۶.</ref>. در زمان [[پیامبری]] [[موسی]]{{ع}} با کشته شدن [[جوان]] بنیاسرائیلی، ستیزه و شکاف میان آنان ایجاد شد و اولیای دم برای [[دادخواهی]] نزد [[حضرت]] رفتند<ref>ر. ک: تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص ۸۸؛ تفسیر ثعلبی، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۴.</ref>. [[موسی]]{{ع}} به [[دستور الهی]] به آنها [[فرمان]] داد گاوی را بکشند و قسمتی از [[بدن]] آن را به [[بدن]] مقتول بزنند تا زنده شود و [[قاتل]] را بشناساند: {{متن قرآن|وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که انسانی را کشتید و در آن (با هم) به ستیزه برخاستید و خداوند چیزی را که پنهان میکردید آشکار کرد باری، گفتیم با پارهای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده میکند و نشانههای خود را به شما نشان میدهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۲-۷۳.</ref><ref> التبیان، ج ۱، ص ۳۰۴؛ الکشاف، ج ۱، ص ۲۸۹ ـ ۲۹۰.</ref>پس از بهانهجوییهای [[یهود]]، [[دستور]] [[موسی]]{{ع}} با تأخیر انجام و از این راه [[قاتل]] مشخص شد<ref>عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۷؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۵۹.</ref>. در [[قرآن]] از ادامه قصه چیزی نیست؛ اما از آنجا که تنها [[حکم]] معیّن در [[دین یهود]] درباره [[قاتل]] [[قصاص]] است<ref>ر. ک: کتاب مقدس، اعداد ۳۵: ۳۰ ـ ۳۱.</ref>، وی را [[قصاص]] کردند. [[آیات]] {{متن قرآن|وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاء الصِّرَاطِ إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ}}<ref>«و آیا خبر آن دادخواهان به تو رسیده است که از دیوار نمازگاه فرا رفتند؟ آنگاه که بر داود وارد شدند و او از ایشان ترسید؛ گفتند: نترس! ما دو داد خواهیم که یکی بر دیگری ستم کرده است، میان ما به درستی داوری کن و ستم مکن و ما را به راه میانه راهنما باش! این برادر من است که نود و نه میش دارد و من یک میش دارم، و میگوید آن را (هم) به من واگذار و در گفتار بر من چیرگی دارد» سوره ص، آیه ۲۱-۲۳.</ref><ref>تفسیر مقاتل، ج ۱، ص ۵۶؛ الصافی، ج ۱، ص ۱۴۴.</ref> نیز گویای [[دادخواهی]] شاکیانیاند که به شیوهای نامعمول بر [[داود]]{{ع}} درآمده و مایه [[ترس]] وی شدند. و پس از رفع [[نگرانی]] [[حضرت]] و درخواست [[حکم]] عادلانه، شاکی ادعا کرد [[برادر]] او در حالی که ۹۹ میش دارد میخواهد تنها میش وی را نیز بستاند و در این زمینه بر او در [[کلام]] و [[محاجه]] [[غلبه]] کرده است <ref>جامعالبیان، ج ۲۳، ص ۸۹ ـ ۹۲، ۱۷۶؛ مجمعالبیان، ج ۸، ص ۳۵۱ ـ ۳۵۲.</ref>{{متن قرآن|إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ}}<ref>«این برادر من است که نود و نه میش دارد و من یک میش دارم، و میگوید آن را (هم) به من واگذار و در گفتار بر من چیرگی دارد» سوره ص، آیه ۲۳.</ref><ref>التبیان، ج ۸، ص ۵۵۱ ـ ۵۵۳؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۵۳ ـ ۵۴.</ref>. [[داود]]{{ع}} پیش از شنیدن سخن طرف دعوا [[داوری]] کرد که [[پشیمانی]] و [[استغفار]] وی را در پی داشت.<ref>المیزان، ج ۱۷، ص ۱۹۲ ـ ۱۹۳.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ}}<ref>«و داود و سلیمان را (یاد کن) هنگامی که درباره کشتزاری داوری میکردند که گوسفندان آن گروه، شبانه در آن چرا کرده بودند و ما گواه داوری آنان بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۸.</ref> نیز از [[داوری]] [[داود]] و [[سلیمان]]{{ع}} در [[دادخواهی]] شخصی یاد میکند که تاکستان وی با ورود شبانه گوسفندانی به باغ او خساراتی دیده و صاحب باغ به [[دادخواهی]] نزد [[داود]]{{ع}} میرود<ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۷۳ ـ ۷۴؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۰۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۳۰۷.</ref> به فرموده [[امام باقر]]{{ع}} [[داود]] و [[سلیمان]]{{ع}} در این زمینه با هم [[مناظره]] داشتند و [[خدا]] [[حکم واقعی]] را به [[سلیمان]]{{ع}} فهماند<ref>نور الثقلین، ج ۳، ص ۴۴۳.</ref>. | ||
*[[مفسران]] در [[تعیین]] [[حکم]] [[سلیمان]]{{ع}} در این مورد [[اختلاف]] دارند: به [[باور]] برخی، [[داود]]{{ع}} به ملکیت گوسفندان برای باغدار [[حکم]] کرد؛ اما [[سلیمان]]{{ع}} به گرفتن شیر و پشم گوسفندان در همان سال<ref>تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۳۶۶؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۳۱۸.</ref> و بعضی روغن گوسفندان در آن سال و کار صاحبان گوسفند برای [[آبادانی]] دوباره باغ تا بازگشت آن به پیش از خرابی را به آن افزودهاند<ref>تفسیر الثوری، ص ۲۰۳.</ref>. به هر روی، [[حکم]] [[سلیمان]]{{ع}} با [[حکم واقعی]] تطابق داشت. به سخن برخی در این زمینه، {{متن قرآن|فَفَهَّمْنَاهَا}}<ref>«فهماندیم » سوره انبیاء، آیه ۷۹.</ref>. فهماندن [[حکم]] را نمیرساند، وگرنه باید مذکر میآمد، پس [[حقیقت]] این قضیه مراد است که [[سلیمان]]{{ع}} آن را با کمک [[خدا]] دریافت<ref>جامع البیان، ج ۱۷، ص ۳۸؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۲۵۳.</ref>. برخی نیز عبارت {{متن قرآن|وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ}}<ref>« و ما گواه داوری آنان بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۸.</ref> را [[دلیل]] بر یکی بودن و [[مصون از خطا]] بودن [[حکم داود]] و [[سلیمان]] دانسته؛ | *[[مفسران]] در [[تعیین]] [[حکم]] [[سلیمان]]{{ع}} در این مورد [[اختلاف]] دارند: به [[باور]] برخی، [[داود]]{{ع}} به ملکیت گوسفندان برای باغدار [[حکم]] کرد؛ اما [[سلیمان]]{{ع}} به گرفتن شیر و پشم گوسفندان در همان سال<ref>تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۳۶۶؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۳۱۸.</ref> و بعضی روغن گوسفندان در آن سال و کار صاحبان گوسفند برای [[آبادانی]] دوباره باغ تا بازگشت آن به پیش از خرابی را به آن افزودهاند<ref>تفسیر الثوری، ص ۲۰۳.</ref>. به هر روی، [[حکم]] [[سلیمان]]{{ع}} با [[حکم واقعی]] تطابق داشت. به سخن برخی در این زمینه، {{متن قرآن|فَفَهَّمْنَاهَا}}<ref>«فهماندیم » سوره انبیاء، آیه ۷۹.</ref>. فهماندن [[حکم]] را نمیرساند، وگرنه باید مذکر میآمد، پس [[حقیقت]] این قضیه مراد است که [[سلیمان]]{{ع}} آن را با کمک [[خدا]] دریافت<ref>جامع البیان، ج ۱۷، ص ۳۸؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۲۵۳.</ref>. برخی نیز عبارت {{متن قرآن|وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ}}<ref>« و ما گواه داوری آنان بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۸.</ref> را [[دلیل]] بر یکی بودن و [[مصون از خطا]] بودن [[حکم داود]] و [[سلیمان]] دانسته؛ لکن تفاوت دو [[حکم]] را در کیفیت [[اجرا]] دانستهاند، چرا که [[حکم]] [[سلیمان]] سبکتر و سازگارتر بوده است<ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۳۱۲.</ref>. [[آیات]] {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْمًا لّا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلا قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا }}<ref>«تا چون میان دو سدّ رسید در برابر آن دو (سدّ) گروهی را دید که (هیچ) زبانی را درست درنمییافتند گفتند: ای ذو القرنین! در این سرزمین، یأجوج و مأجوج تبهکاری میورزند، آیا میخواهی برای تو هزینهای بنهیم تا میان ما و آنان سدّی بسازی؟» سوره کهف، آیه ۹۳-۹۴.</ref> درباره [[دادخواهی]] قومی از [[ذوالقرنین]] برای ستمزدایی یأجوج و مأجوجاند که از [[ذوالقرنین]] [[دادخواهی]] کرده و از او خواستند که سدّی میان این دو کوه پدید آورد، تا [[مانع]] [[ستم]] آنان شود و هزینههای آن را بر عهده گرفتند<ref>تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۳۶۱ ـ ۳۶۲؛ منهج الصادقین، ج ۵، ص ۳۶۷ ـ ۳۶۸؛ روح المعانی، ج ۸، ص ۳۵۹ ـ ۳۶۰.</ref>. | ||
*[[ذوالقرنین]] نیز با آهن و مس سدّی محکم ساخت که [[قوم]] [[یأجوج و مأجوج]]، نه میتوانستند از آن بالا بروند و نه در آن سوراخی ایجاد کنند. {{متن قرآن|قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا}}<ref>«گفتند: ای ذو القرنین! در این سرزمین، یأجوج و مأجوج تبهکاری میورزند، آیا میخواهی برای تو هزینهای بنهیم تا میان ما و آنان سدّی بسازی؟» سوره کهف، آیه ۹۴.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref> نیز [[دادخواهی]] کردن پیش [[پیامبر]]{{صل}} و از صمیم [[قلب]] [[تسلیم شدن]] در مقابل [[داوری]] ایشان را از شروط [[ایمان]] برمیشمرد. | *[[ذوالقرنین]] نیز با آهن و مس سدّی محکم ساخت که [[قوم]] [[یأجوج و مأجوج]]، نه میتوانستند از آن بالا بروند و نه در آن سوراخی ایجاد کنند. {{متن قرآن|قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا}}<ref>«گفتند: ای ذو القرنین! در این سرزمین، یأجوج و مأجوج تبهکاری میورزند، آیا میخواهی برای تو هزینهای بنهیم تا میان ما و آنان سدّی بسازی؟» سوره کهف، آیه ۹۴.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref> نیز [[دادخواهی]] کردن پیش [[پیامبر]]{{صل}} و از صمیم [[قلب]] [[تسلیم شدن]] در مقابل [[داوری]] ایشان را از شروط [[ایمان]] برمیشمرد. | ||
*[[مفسران]] [[شأن نزول]] [[آیه]] را درباره [[زبیر بن عوام]] یا یکی از [[انصار]] دانستهاند که در زمینه آبیاری نخلستانها [[اختلاف]] کردند و برای [[حل اختلاف]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} رفته و [[حضرت]] [[حکم]] کردند که نخست [[زبیر]] زراعت خود را آبیاری کند سپس [[انصاری]]؛ [[مرد]] [[انصاری]] از این [[حکم]] ناراحت شد و [[رسول خدا]]{{صل}} را به جانبداری از [[زبیر]] متهم کرد که پسر عمهاش بود. [[پیامبر]]{{صل}} از این سخن ناخشنود و رنگ مبارکشان دگرگون و در این هنگام، [[آیه]] یاد شده نازل شد<ref>تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۲۶۶.</ref>. همین [[شأن نزول]]، ذیل [[آیات]] {{متن قرآن| وَيَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالرَّسُولِ وَأَطَعْنَا ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِّنْهُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُوْلَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ وَإِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُم مُّعْرِضُونَ وَإِن يَكُن لَّهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ أَفِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَمِ ارْتَابُوا أَمْ يَخَافُونَ أَن يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَرَسُولُهُ بَلْ أُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَن يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ }}<ref> و میگویند به خداوند و به پیامبر ایمان آوردهایم و فرمان میبریم سپس گروهی از ایشان پس از آن، پشت میکنند و مؤمن نیستند.و چون به سوی خداوند و پیامبرش فرا خوانده میشوند تا (پیامبر) میان آنان داوری کند ناگاه گروهی از آنان رو میگردانند.و اگر حقّ با آنان باشد با پذیرندگی به سوی او میآیند.آیا آنان به دل بیمارند یا تردید دارند یا میهراسند که خداوند و پیامبرش بر آنان بیداد روا دارند؟ (خیر)، بلکه آنان ستمگرند.جز این نیست که گفتار مؤمنان چون به سوی خداوند و پیامبرش فرا خوانده شوند تا (پیامبر) میان آنان داوری کند این است که میگویند: شنیدیم و فرمان بردیم و آنانند که رستگارند.و کسانی که از خداوند و پیامبرش فرمان برند و از خداوند بهراسند و از او پروا کنند کامیابند؛ سوره نور، آیه: ۴۷-۵۲.</ref> نیز آمده است؛<ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۳۶.</ref> با این تفاوت که ذیل [[آیات]] یاد شده [[نزاع]] میان [[امیرمؤمنان]]{{ع}} و [[عثمان]] یا [[مغیرة بن وائل]] در مورد زمینی گزارش شده است که از [[علی]]{{ع}} خریداری کرده بود که [[حضرت امیر]]{{ع}} فرمود میان ما [[پیامبر]]{{صل}} [[داوری]] کنند؛ ولی [[حکم بن ابیالعاص]] که از [[منافقان]] بود به خریدار گفت که مبادا زیر بار [[داوری]] [[پیامبر]]{{صل}} بروی، زیرا به سود پسر عمویش [[علی]]{{ع}} [[داوری]] خواهد کرد. | *[[مفسران]] [[شأن نزول]] [[آیه]] را درباره [[زبیر بن عوام]] یا یکی از [[انصار]] دانستهاند که در زمینه آبیاری نخلستانها [[اختلاف]] کردند و برای [[حل اختلاف]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} رفته و [[حضرت]] [[حکم]] کردند که نخست [[زبیر]] زراعت خود را آبیاری کند سپس [[انصاری]]؛ [[مرد]] [[انصاری]] از این [[حکم]] ناراحت شد و [[رسول خدا]]{{صل}} را به جانبداری از [[زبیر]] متهم کرد که پسر عمهاش بود. [[پیامبر]]{{صل}} از این سخن ناخشنود و رنگ مبارکشان دگرگون و در این هنگام، [[آیه]] یاد شده نازل شد<ref>تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۲۶۶.</ref>. همین [[شأن نزول]]، ذیل [[آیات]] {{متن قرآن| وَيَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالرَّسُولِ وَأَطَعْنَا ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِّنْهُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُوْلَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ وَإِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُم مُّعْرِضُونَ وَإِن يَكُن لَّهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ أَفِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَمِ ارْتَابُوا أَمْ يَخَافُونَ أَن يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَرَسُولُهُ بَلْ أُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَن يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ }}<ref> و میگویند به خداوند و به پیامبر ایمان آوردهایم و فرمان میبریم سپس گروهی از ایشان پس از آن، پشت میکنند و مؤمن نیستند.و چون به سوی خداوند و پیامبرش فرا خوانده میشوند تا (پیامبر) میان آنان داوری کند ناگاه گروهی از آنان رو میگردانند.و اگر حقّ با آنان باشد با پذیرندگی به سوی او میآیند.آیا آنان به دل بیمارند یا تردید دارند یا میهراسند که خداوند و پیامبرش بر آنان بیداد روا دارند؟ (خیر)، بلکه آنان ستمگرند.جز این نیست که گفتار مؤمنان چون به سوی خداوند و پیامبرش فرا خوانده شوند تا (پیامبر) میان آنان داوری کند این است که میگویند: شنیدیم و فرمان بردیم و آنانند که رستگارند.و کسانی که از خداوند و پیامبرش فرمان برند و از خداوند بهراسند و از او پروا کنند کامیابند؛ سوره نور، آیه: ۴۷-۵۲.</ref> نیز آمده است؛<ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۳۶.</ref> با این تفاوت که ذیل [[آیات]] یاد شده [[نزاع]] میان [[امیرمؤمنان]]{{ع}} و [[عثمان]] یا [[مغیرة بن وائل]] در مورد زمینی گزارش شده است که از [[علی]]{{ع}} خریداری کرده بود که [[حضرت امیر]]{{ع}} فرمود میان ما [[پیامبر]]{{صل}} [[داوری]] کنند؛ ولی [[حکم بن ابیالعاص]] که از [[منافقان]] بود به خریدار گفت که مبادا زیر بار [[داوری]] [[پیامبر]]{{صل}} بروی، زیرا به سود پسر عمویش [[علی]]{{ع}} [[داوری]] خواهد کرد. |