شناخت امام: تفاوت میان نسخه‌ها

۵٬۵۱۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۰ مهٔ ۲۰۲۲
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۴۵: خط ۴۵:


با توجه به [[احادیث]] اهمیت [[شناخت امام]] هر عصری و اینکه [[امام]]، همان [[حجت]] و [[خلیفه خدا]] و [[وارث]] [[انبیا]]{{عم}} است، پس [[شناخت]] صفات مذکور در [[قرآن]] برای [[انبیا]]{{عم}}، [[شناخت]] [[صفات امام|صفات امامِ]] هر زمانی خواهد بود<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۸۹-۹۳.</ref>.
با توجه به [[احادیث]] اهمیت [[شناخت امام]] هر عصری و اینکه [[امام]]، همان [[حجت]] و [[خلیفه خدا]] و [[وارث]] [[انبیا]]{{عم}} است، پس [[شناخت]] صفات مذکور در [[قرآن]] برای [[انبیا]]{{عم}}، [[شناخت]] [[صفات امام|صفات امامِ]] هر زمانی خواهد بود<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۸۹-۹۳.</ref>.
==ضرورت شناخت امام==
{{همچنین|ضرورت امامت}}
همان‌طور که [[وجود امام]] [[ضرورت]] دارد، [[تحصیل معرفت نسبت به امام]] نیز ضرورت دارد.
[[دلیل عقلی]] بر [[وجوب]] [[معرفت]] و [[شناخت]] [[خداوند متعال]] و صفات او، و [[نبوّت]] [[پیامبران]] و [[امامت]] [[امامان]] و [[معاد]]، [[وجوب دفع ضرر]] احتمالی است، به این بیان که: اگر مکلّف به دنبال [[کسب معرفت]] و شناخت نرود، احتمال ضرر اُخروی داده می‌شود، و اضطرابی برای [[انسان]] از جهت [[اختلاف]] بین [[مذاهب]] مختلفه و آراء متشتّته حاصل می‌شود و انسان را دچار تحیّر و سر درگمی می‌کند و او را در سر دو راهی [[بیم و امید]] قرار می‌دهد، اگر این [[اضطراب]] و تحیّر و سر در گمی را از بین [[نبرد]]، احتمال ضرر و زیان اُخروی می‌دهد. و از آنجا که به [[حکم عقل]]، دفع ضرر احتمالی [[واجب]] است پس [[طلب]] معرفت واجب خواهد بود.
مقصود از ضرر احتمالی در این جا، ضرر خطیر و بزرگِ هلاکتِ اُخروی است که محتمَلِ آن بسیار مهم و خطیر است، و احتمال این چنین ضرری و لو احتمال [[ضعیف]] هم باشد، دفعش واجب است و هرگز این چنین ضرری عَقلاً و عُقلاءً قابل [[مسامحه]] نیست؛ زیرا با ضررهای ناچیز [[دنیوی]] که عقلای عالم در بسیاری از اوقات به خاطر انگیزه‌های گوناگون آن را [[تحمّل]] می‌کنند و یا به خاطر جبران آن با فائده مهمّی، آن را می‌پذیرند، مقایسه نمی‌شود و هرگز [[ضرر]] [[هلاکت]] نفس و نابودی [[جان]] و ضرر اُخروی - بر فرض ثبوتش - ضرر حقیر شمرده نمی‌شود و قابل جبران به فائده مهمی نیست که قابل تحمّل عقلاء باشد. [[شاهد]] مطلب این است که در صورت دفع نکردن چنین ضرری، شخص مستحق [[سرزنش]] می‌شود و عقلای عالم او را سرزنش می‌کنند که چرا چنین ضرری را که احتمالش داده می‌شد، دفع نکرده است.
همان‌گونه که وجوب دفع ضرر محتمَل، دلالت بر وجوب طلب معرفت و تحصیل آن دارند، همچنین بر وجوب [[تصدیق]] و تدیّن به او بعد از حصول [[معرفت]] هم دلالت می‌کند؛ زیرا بدون [[تصدیق]] و تدّین به آن، [[ایمانی]] حاصل نمی‌شود و با عدم حصول [[ایمان]]، احتمال ضرر اُخروی و تضییع [[حقّ]] مولای [[منعم]] باقی خواهد ماند (اگر نگوییم که [[علم]] به ضرر اُخروی و [[تضییع حق]] [[مولی]] حاصل می‌شود) لذا [[حق تعالی]] در [[قرآن کریم]]، کسانی را که [[یقین]] داشتند ولی به آنچه یقین داشتند ایمان نیاوردند، [[مذمت]] کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا}}<ref>«و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود» سوره نمل، آیه ۱۴.</ref><ref>چنان که محقق خراسانی در تعلیقه‌اش بر فرائد الاصول صفحه ۱۰۴ به آن تصریح نمودند.</ref>.
حاصل مطلب این که معرفت و تصدیق و تدیّن، [[واجب]] است و بعد از ثابت شدن [[وجوب]] اینها، نظر و فحص هم به عنوان مقدّمه واجب، واجب است؛ زیرا که این [[واجبات]] (معرفت و تصدیق و تدیّن) بدون نظر و فحص و تحقیق حاصل نمی‌شود.
پس هیچ کس نمی‌تواند بگوید من به [[آیات آفاقی]] و انفسی - برای [[تحصیل معرفت]] [[خالق]] - نظر نمی‌کنم، و یا این که بگوید من به قول مدّعی [[نبوّت]] و یا [[امامت]] گوش نمی‌دهم و هیچ‌گونه بحث و نظر در معجزات‌شان نمی‌نمایم.
حال که تحقیق و نظر واجب شد، کمترین مراتب آنکه بر عموم واجب است، آن مقدار تحقیق و فحصی است که احتمال ضرر به آن بر طرف شود و اما مازاد بر آن، بر عموم [[مردم]] [[مستحب]] است. البته در زمانی که ازاله [[شبهات]] و [[حفظ دین]] بر آن توقف داشته باشد، فحص و تحقیق بیشتر بر [[خواص]] لازم است تا متمکّن از [[دفع شبهات]] و... گردند.<ref>[[سید  قاسم علی‌احمدی|علی‌احمدی، سید  قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]] ص ۹۵-۱۰۴.</ref>


==تقسیم صفات امام==
==تقسیم صفات امام==
۲۱۸٬۵۰۵

ویرایش