اقسام و انواع علم کدام‌اند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۷: خط ۲۷:
[[پرونده:260.jpg||بندانگشتی|right|100px|[[سید احمد خاتمی]]]]
[[پرونده:260.jpg||بندانگشتی|right|100px|[[سید احمد خاتمی]]]]
آیت‌الله '''[[سید احمد خاتمی]]'''، در کتاب ''«[[در آستان امامان معصوم ج۱ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
آیت‌الله '''[[سید احمد خاتمی]]'''، در کتاب ''«[[در آستان امامان معصوم ج۱ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} دو گونه علم (علم خاص و علم عام) برای ذات مقدس خداوند ذکر شده است: خداوند دو نوع علم دارد؛ یکی علم مخصوص و علم عام؛ علم خاص او علمی است که حتی ملائکه مقرب درگاهش و [[انبیاء]] که فرستاده او به سوی بندگانند - از آن بی اطلاع‌اند؛ اما علم عامش همان علمی است که ملائکه مقرب و پیامبران مرسل از آن مطلع‌اند و همان علم از ناحیه [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} که به ما رسیده است.<ref>{{عربی|اندازه=155%|"ان لله تعالی علما خاصا وعلما عاما فاما العلم الخاض فالعلم الذي لم يطلع عليه املائكته المقربين وانبيائه المرسلين واما علمه العام فائه علمه الذي اطلع عليه ملائكته المقربين وانبيائه المرسلين وقد وقع الينا من رسول الله"}}.</ref> آیاتی که بر اختصاص حصر [[علم غیب]] به خداوند دلالت دارند، بیان‌گر علم خاص‌اند، مثلاً:
::::::«در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} دو گونه علم "علم خاص و علم عام" برای ذات مقدس خداوند ذکر شده است: خداوند دو نوع علم دارد؛ یکی علم مخصوص و علم عام؛ علم خاص او علمی است که حتی ملائکه مقرب درگاهش و [[انبیاء]] که فرستاده او به سوی بندگانند - از آن بی اطلاع‌اند؛ اما علم عامش همان علمی است که ملائکه مقرب و پیامبران مرسل از آن مطلع‌اند و همان علم از ناحیه [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} که به ما رسیده است.<ref>{{عربی|اندازه=120%|" إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى عِلْماً خَاصّاً وَ عِلْماً عَامّاً فَأَمَّا الْعِلْمُ الْخَاصُّ فَالْعِلْمُ الَّذِي لَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ وَ أَمَّا عِلْمُهُ الْعَامُّ فَإِنَّهُ عِلْمُهُ الَّذِي أَطْلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ وَ قَدْ وَقَعَ إِلَيْنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}}"}}.</ref> آیاتی که بر اختصاص حصر [[علم غیب]] به خداوند دلالت دارند، بیان‌گر علم خاص‌اند، مثلاً:
::::::١- {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}﴾}}<ref>(و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند)، سوره مبارکه انعام، آیه۵۹.</ref>
:::::#{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}﴾}}<ref>(و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند)، سوره مبارکه انعام، آیه۵۹.</ref>
::::::۲- {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}}﴾}}<ref>(بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند)، سوره مبارکه نمل، آیه۶۵.</ref> و آیات دیگری که در این مورداند.<ref>در رابطه با [[علم غیب]] خداوند و نیز [[علم غیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]]{{ع}} ر.ک: مفاهيم القرآن /معالم النبوة في القرآن الكريم: ج ۳.</ref> علاوه بر آن که این آیات می‌تواند اشاره به همان "علم خاص" باشد و بر حصر و [[غیب]] به اصالت و ذاتاً - به خداوند دلالت دارند، مالک حقیقی اوست و او به هرکس که بخواهد تعلیم می‌دهد. زمام این علم هم به دست اوست و از مالكيت و سلطنت او خارج نمی‌شود بلکه هرگاه بخواهد، از صاحب آن باز می‌ستاند. نوع دوم که در مقابل علم اختصاصی است. علمی است که خداوند به برگزیدگان خود عنایت می‌کند: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا*إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}﴾}}<ref>(او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند*جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد)، سوره مبارکه جن، آیات ۲۶ و ۲۷.</ref> آیه دیگر: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}﴾}}<ref>(و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند)، سوره مبارکه جن، آیه ۱۷۹.</ref> بر این اساس است که پذیرش آگاهی معصومان از [[غیب]] به اذن خداوند، از بدیهی‌ترین و مستدل‌ترین عقاید پیروان [[اهل بیت]]{{ع}} علما است. نمونه عینی این [[علم غیب]]، آگاهی‌های پیامبران و امامان از [[غیب]] است، به عنوان نمونه:
:::::#{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}}﴾}}<ref>(بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند)، سوره مبارکه نمل، آیه۶۵.</ref> و آیات دیگری که در این مورداند.<ref>در رابطه با [[علم غیب]] خداوند و نیز [[علم غیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]]{{ع}} ر.ک: مفاهيم القرآن؛ معالم النبوة في القرآن الكريم: ج ۳.</ref> علاوه بر آن که این آیات می‌تواند اشاره به همان "علم خاص" باشد و بر حصر و [[غیب]] به اصالت و ذاتاً - به خداوند دلالت دارند، مالک حقیقی اوست و او به هرکس که بخواهد تعلیم می‌دهد. زمام این علم هم به دست اوست و از مالكيت و سلطنت او خارج نمی‌شود بلکه هرگاه بخواهد، از صاحب آن باز می‌ستاند. نوع دوم که در مقابل علم اختصاصی است. علمی است که خداوند به برگزیدگان خود عنایت می‌کند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا*إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}﴾}}<ref>(او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند*جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد)، سوره مبارکه جن، آیات ۲۶ و ۲۷.</ref> آیه دیگر: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}﴾}}<ref>و نیز بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند)، سوره مبارکه جن، آیه ۱۷۹.</ref> بر این اساس است که پذیرش آگاهی معصومان از [[غیب]] به اذن خداوند، از بدیهی‌ترین و مستدل‌ترین عقاید پیروان [[اهل بیت]]{{ع}} علما است. نمونه عینی این [[علم غیب]]، آگاهی‌های پیامبران و امامان از [[غیب]] است، به عنوان نمونه:
::::::الف. پیشگویی [[حضرت نوح]]{{ع}} از این که امتش دیگر هدایت نخواهند شد و اگر زنده بمانند، فاجر و کافر می‌پرورند. {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۶ و ۲۷ سوره نوح علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلا يَلِدُوا إِلاَّ فَاجِرًا كَفَّارًا]]}}﴾}}<ref>(بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند)، سوره مبارکه نوح، آیه۲۷.</ref>
::::::الف. پیشگویی [[حضرت نوح]]{{ع}} از این که امتش دیگر هدایت نخواهند شد و اگر زنده بمانند، فاجر و کافر می‌پرورند {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۶ و ۲۷ سوره نوح علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلا يَلِدُوا إِلاَّ فَاجِرًا كَفَّارًا]]}}﴾}}<ref>بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند؛ سوره مبارکه نوح، آیه۲۷.</ref>
::::::ب. اگاهی حضرت ابراهیم را از ملکوت آسمانها و زمین. {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۷۵ سوره انعام علم غیب ابراهیم پیامبر را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|كَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ]]}}﴾}}<ref>(و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد)، سوره مبارکه انعام، آیه۷۵.</ref>
::::::ب. آگاهی [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} را از ملکوت آسمانها و زمین {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۷۵ سوره انعام علم غیب ابراهیم پیامبر را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|كَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ]]}}﴾}}<ref>و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و چنین می‌کنیم تا از باورداران گردد؛ سوره مبارکه انعام، آیه۷۵.</ref>
::::::ج. اطلاع [[حضرت یعقوب]]{{ع}} از آینده [[حضرت یوسف]]{{ع}}. {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ*قَالَ يَا بُنَيَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ*[[آیا آیه ۶ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ]]}}﴾}}<ref>((یاد کن) آنگاه را که یوسف به پدرش گفت: ای پدر! من (در خواب) یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم که برای من فروتن بودند*گفت: پسرکم! خوابت را برای برادرانت باز مگو که برای تو نیرنگی سخت اندیشند؛ بی‌گمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است*و بدین گونه پروردگارت تو را برمی‌گزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری می‌آموزد و نعمت خویش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام می‌گرداند چنان‌که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام گردانید که پروردگار تو دانایی فرزانه است)، سوره مبارکه یوسف، آیات ۴ الی ۶.</ref>»<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۱ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۱، ص۹۵ الی ۹۸.</ref>.
::::::ج. اطلاع [[حضرت یعقوب]]{{ع}} از آینده [[حضرت یوسف]]{{ع}}{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ قَالَ يَا بُنَيَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ [[آیا آیه ۶ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ]]}}﴾}}<ref>یاد کن آنگاه را که یوسف به پدرش گفت: ای پدر! من (در خواب) یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم که برای من فروتن بودند گفت: پسرکم! خوابت را برای برادرانت باز مگو که برای تو نیرنگی سخت اندیشند؛ بی‌گمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است و بدین گونه پروردگارت تو را برمی‌گزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری می‌آموزد و نعمت خویش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام می‌گرداند چنان‌که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام گردانید که پروردگار تو دانایی فرزانه است؛ سوره مبارکه یوسف، آیات ۴ الی ۶.</ref>»<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۱ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۱، ص۹۵ الی ۹۸.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۲. آیت الله تحریری؛}}
{{جمع شدن|۲. آیت‌الله جوادی آملی؛}}
[[پرونده:769540432.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[عبدالله جوادی آملی]]]]
آیت‌الله [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی]]، در کتاب ''«[[ادب فنای مقربان ج۶ (کتاب)|ادب فنای مقربان]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«صحابه علوم و معارف، علم را به سه قسم جلی، خفی و لدنی قسمت کرده‌اند<ref>شرح منازل السائرین، ص ۵۰۰- ۵۰۴.</ref>:
:::::#'''علم جلی''' که محصول تعلیم و تدریس است و با استفاده از دانش‌های حصولی و مفاهیم ذهنی حاصل می‌شود و در مراکز حوزوی و دانشگاهی متداول است.
:::::#'''علم خفی''' که محصول عمل صالح هماهنگ با علم صائب است؛ بدین بیان که اگر کسی علم نافع به دست آورد و با عمل خود از آن انتفاع برد و جامعه را از آن بهره‌مند کند، ثمره و پاداشش علم میراثی است؛ یعنی خداوند علم جدیدی را به او ارث می‌دهد. که قبلاً نمی‌دانست: {{عربی|اندازه=150%|" مَنْ عَمِلَ بِمَا يَعْلَمُ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلْمَ‏ مَا لَمْ‏ يَعْلَمْ‏‏ ‏‏‏‏"}} <ref>الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۰۵۸؛ بحار الانوار، ج۶۵، ص۳۶۳.</ref>. راز نامگذاری علم الوراثه به بحفی آن است که سبب آن در مقایسه با علم الدراسه که جلی و روشن است؛ مخفی و پوشیده است.
:::::#'''علم لدنی'''، دانش ویژه‌ای است که از نزد خدای سبحان آموخته می‌شود: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا }}﴾}}<ref> به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم؛ سوره کهف، آیه: ۶۵.</ref>. انسان‌های کامل معصوم همانند [[اهل بیت]] [[وحی]] و [[نبوت]]  افزون بر علم خفن و علم جلی، از علم لدنی نیز برخوردارند، پس آنان از همه اقسام علوم بهره‌مندند؛ لیکن علم جلی آن‌ها محصول تعلیم افراد عادی بشر نیست، هرچند ممکن است معصومی از معصوم دیگر به روش عادی علمی را فرا گیرد. غرض آنکه تعلیم و تعلم چنین علم درون گروهی محذوری ندارد و چون مورث راستین خدای سبحان است، افاضه علم پیامبران سلف به انبیای خلف یا امامان گذشته به ائمه آینده همگی به عنایت الهی است و هرگز موجودی - علم یا غیر علم - خود به خود و بدون توریث مورث حقیقی از کسی یا موطنی به شخص یا موطن دیگر منتقل نمی‌شود. روایاتی که درباره ارث بری [[امامان]] از علم یکدیگر نقل شده است برخی صحیح و بعضی حسن‌اند هرچند برخی از آنها ضعیف هستند<ref>مرآة العقول، ج۳، ص۱۱- ۱۴.</ref>»<ref>[[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فنای مقربان]] ج۶، ص۳۷۱.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
 
{{جمع شدن|۳. آیت الله تحریری؛}}
[[پرونده:tahriri.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد باقر تحریری|تحریری]]]]
[[پرونده:tahriri.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد باقر تحریری|تحریری]]]]
::::::آیت‌الله '''[[محمد باقر تحریری]]''' در کتاب ''«[[جلوه‌های لاهوتی (کتاب)|جلوه‌های لاهوتی]]»'' در این باره گفته است:  
::::::آیت‌الله '''[[محمد باقر تحریری]]''' در کتاب ''«[[جلوه‌های لاهوتی (کتاب)|جلوه‌های لاهوتی]]»'' در این باره گفته است:  
::::::«در تقسیم ابتدایی در علم برای انسان متصوّر است که کاملاً با یکدیگر متفاوت است.
::::::«در تقسیم ابتدایی در علم برای انسان متصوّر است که کاملاً با یکدیگر متفاوت است.
::::#'''[[علم حصولی]]:''' شناخت انسان از موجودات پیرامون خود نوعاً به واسطه ابزار حسّى تحقق می‌یابد و از این طریق با حصول صورت یا مفهومی در ذهن با آنها ارتباط برقرار کرده و تأثیر و تأثر حاصل می‌شود. این شناخت، حالت نفسانی ویژه‌ای است که خاصیت بیرون نمایی دارد و حقیقت علم حصولی همان حالت نفسانی و یقینی مطابق با واقع است که به‌صورت یکی از اصطلاحات چهارگانه فوق جلوه می‌کند و نوع علوم انسانی از این نوع می‌باشد. البته هر مسئله‌ای واقعیتی خاص دارد که با آن سنجیده شده و صحت و بطلان آن فهمیده می‌شود و مطالبی که در کتاب‌ها مطابق چهار اصطلاح گذشته تدوین می‌شود، به جهت اینکه با مطالعه یا شنیدن آنها، به اموری آگاهی حاصل می‌شود، مجازاً به آنها علم اطلاق می‌شود.
::::#'''[[علم حصولی]]:''' شناخت انسان از موجودات پیرامون خود نوعاً به واسطه ابزار حسّى تحقق می‌یابد و از این طریق با حصول صورت یا مفهومی در ذهن با آنها ارتباط برقرار کرده و تأثیر و تأثر حاصل می‌شود. این شناخت، حالت نفسانی ویژه‌ای است که خاصیت بیرون نمایی دارد و حقیقت علم حصولی همان حالت نفسانی و یقینی مطابق با واقع است که به‌صورت یکی از اصطلاحات چهارگانه فوق جلوه می‌کند و نوع علوم انسانی از این نوع می‌باشد. البته هر مسئله‌ای واقعیتی خاص دارد که با آن سنجیده شده و صحت و بطلان آن فهمیده می‌شود و مطالبی که در کتاب‌ها مطابق چهار اصطلاح گذشته تدوین می‌شود، به جهت اینکه با مطالعه یا شنیدن آنها، به اموری آگاهی حاصل می‌شود، مجازاً به آنها علم اطلاق می‌شود.
::::#'''[[علم حضوری]]''': شناخت انسان گاهی با خود واقعیت ارتباطی مستقیم دارد، مانند: علم انسان به خود و حالات و افعال خویشتن که بدون وساطت تصاویر و یا ابزار حسّى، خود را درک می‌نماید و گرسنگی و تشنگی و دیگر نیازهای خویش را می‌یابد، و همچنین علم علت ایجادکننده به معلول خویش، مانند: علم ما به افعال خود، و نیز علم معلول به علت ایجادی خویش، مانند: علم ما به خداوند متعال که در این قسم از شناخت، علم و عالم و معلوم به نوعی با یکدیگر متحد است و هیچ خطایی در آن راه ندارد. به عنوان مثال: به فرد گرسنه نمی‌توان گفت اشتباه می‌کنی و گرسنه نیستی، بر خلاف شناخت حصولی که نوعی از آن به سبب فعل و انفعالات مادی بین قوای او و محیط خارج از وجود او حاصل می‌شود و نوع دیگرش به واسطه مفاهیم به خارج از خود راه می‌برد که در هیچ‌یک، به آن اشیاء احاطه پیدا نمی‌کند، در نتیجه درصد خطا و اشتباه در این شناخت بیشتر از علم حضوری است، و لذا قبل از بکار افتادن ابزار حسّی، انسان به چیزی علم حصولی ندارد اگرچه به صورت فطری در نهاد او زمینه شکوفایی علوم حقیقی نهاده شده است. قرآن کریم در این جهت می‌فرماید: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}﴾}}<ref>«خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد درحالی که چیزی نمی‌دانستید، لكن برای شما گوش و چشمان و دل‌ها قرار داد شاید شکرگزار باشید». سوره نحل، آیه۷۸.</ref>
::::#'''[[علم حضوری]]''': شناخت انسان گاهی با خود واقعیت ارتباطی مستقیم دارد، مانند: علم انسان به خود و حالات و افعال خویشتن که بدون وساطت تصاویر و یا ابزار حسّى، خود را درک می‌نماید و گرسنگی و تشنگی و دیگر نیازهای خویش را می‌یابد، و همچنین علم علت ایجادکننده به معلول خویش، مانند: علم ما به افعال خود، و نیز علم معلول به علت ایجادی خویش، مانند: علم ما به خداوند متعال که در این قسم از شناخت، علم و عالم و معلوم به نوعی با یکدیگر متحد است و هیچ خطایی در آن راه ندارد. به عنوان مثال: به فرد گرسنه نمی‌توان گفت اشتباه می‌کنی و گرسنه نیستی، بر خلاف شناخت حصولی که نوعی از آن به سبب فعل و انفعالات مادی بین قوای او و محیط خارج از وجود او حاصل می‌شود و نوع دیگرش به واسطه مفاهیم به خارج از خود راه می‌برد که در هیچ‌یک، به آن اشیاء احاطه پیدا نمی‌کند، در نتیجه درصد خطا و اشتباه در این شناخت بیشتر از علم حضوری است، و لذا قبل از بکار افتادن ابزار حسّی، انسان به چیزی علم حصولی ندارد اگرچه به صورت فطری در نهاد او زمینه شکوفایی علوم حقیقی نهاده شده است. قرآن کریم در این جهت می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}﴾}}<ref>خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد درحالی که چیزی نمی‌دانستید، لكن برای شما گوش و چشمان و دل‌ها قرار داد شاید شکرگزار باشید؛ سوره نحل، آیه۷۸.</ref>
::::::'''تقسیم دیگر علم:''' باتوجه به آگاهی‌های انسان علم را از دیدگاهی دیگر نیز می‌توان به انواعی تقسیم نمود که شامل تقسیم گذشته نیز می‌گردد.
::::::'''تقسیم دیگر علم:''' باتوجه به آگاهی‌های انسان علم را از دیدگاهی دیگر نیز می‌توان به انواعی تقسیم نمود که شامل تقسیم گذشته نیز می‌گردد.
::::#'''[[علم ذاتی]]:''' اگر آگاهی به چیزی قبل از تحقق خارجی آن، تعلق گیرد به آن علم ذاتی گفته می‌شود، مانند: علم خداوند به موجودات قبل از تحقق آنها، و مانند: علم معمار به صورت ساختمانی که می‌خواهد آن را بسازد. از این جهت به آن علم فعلی نیز گفته می‌شود، این علم هم شامل علم حضوری است مانند: علم خداوند و هم شامل علم حصولی، مانند: علم ما، که اختراعات بشر به این علم تکیه می‌کند.
::::#'''[[علم ذاتی]]:''' اگر آگاهی به چیزی قبل از تحقق خارجی آن، تعلق گیرد به آن علم ذاتی گفته می‌شود، مانند: علم خداوند به موجودات قبل از تحقق آنها، و مانند: علم معمار به صورت ساختمانی که می‌خواهد آن را بسازد. از این جهت به آن علم فعلی نیز گفته می‌شود، این علم هم شامل علم حضوری است مانند: علم خداوند و هم شامل علم حصولی، مانند: علم ما، که اختراعات بشر به این علم تکیه می‌کند.
::::#'''[[علم فعلی]]:''' آگاهی به چیزی است هنگام وجودش یا پس از آن، که هم شامل علم حضوری می‌شود، مانند: علم خداوند به موجودات در حین وجود آنها، و هم شامل علم حصولی می‌شود، مانند: علم ما به اشیاء خارجی که از این جهت به آن علم انفعالی نیز گفته می‌شود، زیرا ذهن ما با صورت‌گیری از آن یا درک مفهومی از آن، منفعل می‌شود، اگرچه به لحاظ تقسیم صفات به ذاتی و فعلی (که قبلاً گذشت) به این علم، علم فعلی نیز گفته می‌شود»<ref>[[جلوه‌های لاهوتی (کتاب)|جلوه‌های لاهوتی]]، ج۱، ص ۱۰۹-۱۱۵.</ref>.
::::#'''[[علم فعلی]]:''' آگاهی به چیزی است هنگام وجودش یا پس از آن، که هم شامل علم حضوری می‌شود، مانند: علم خداوند به موجودات در حین وجود آنها، و هم شامل علم حصولی می‌شود، مانند: علم ما به اشیاء خارجی که از این جهت به آن علم انفعالی نیز گفته می‌شود، زیرا ذهن ما با صورت‌گیری از آن یا درک مفهومی از آن، منفعل می‌شود، اگرچه به لحاظ تقسیم صفات به ذاتی و فعلی به این علم، علم فعلی نیز گفته می‌شود»<ref>[[جلوه‌های لاهوتی (کتاب)|جلوه‌های لاهوتی]]، ج۱، ص ۱۰۹-۱۱۵.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۳. حجت الاسلام و المسلمین صدیقی؛}}
 
{{جمع شدن|۴. حجت الاسلام و المسلمین صدیقی؛}}
[[پرونده:11981.jpeg|100px|right|بندانگشتی|[[کاظم صدیقی|صدیقی]]]]
[[پرونده:11981.jpeg|100px|right|بندانگشتی|[[کاظم صدیقی|صدیقی]]]]
حجت الاسلام و المسلمین '''[[کاظم صدیقی]]''' در کتاب ''«[[سیمای عرشیان در کلام ابن الرضا (کتاب)|سیمای عرشیان در کلام ابن الرضا]]{{ع}}»'' در این‌باره گفته است:
حجت الاسلام و المسلمین '''[[کاظم صدیقی]]''' در کتاب ''«[[سیمای عرشیان در کلام ابن الرضا (کتاب)|سیمای عرشیان در کلام ابن الرضا]]{{ع}}»'' در این‌باره گفته است:
::::::«علم در یک تقسیم به دو نوع حصولی و حضوری تقسیم می‌شود. علوم حصولی در واقع تصاویری است که از عالم در ذهن انسان وجود دارد. آشنایی انسان با عالم خارج از طریق تصویرهایی است که از آن در ذهن دارد. و الا خود عالم به عینه در درون انسان وجود ندارد. حس‌های مختلف انسان تصاویری را که از عالم خارج دریافت می‌کند، به درون وی می‌دهد. درون انسان این تصاویر را به صورت مفهوم یا تصویر یا... بایگانی می‌کند. بدین ترتیب انسان با وجود یا اثر شیء در خارج تماس وجودی ندارد. بلکه با عکس‌های عالم (مفاهیم موجودات عالم) آشناست و همه استفاده‌ای که از علوم و دانش‌های روز می‌برد، همه از طریق انعکاس تصاویر عالم خارج در درون خود است. این علم را علم حصولی می‌گویند. علمی که در آن ذهن با مفاهیم کار دارد. اما علم حضوری علمی است که عالم نه تصویر بلکه خود وجود و حقیقت شیء را نزد خود داشته باشد. چنین علمی علم حضوری است. نمونه علم حضوری علم انسان به دانش و دارایی‌های علمی خود است. علم انسان به علم خودش علم حضوری است، چرا که حقیقت علم و دانش انسان نزد خود اوست. برخلاف علم انسان به عالم خارج و موجودات عالم. حقیقت عینی و خارجی خورشید نزد انسان نیست. به عنوان مثال آنچه به عنوان علم انسان به خورشید نزد انسان موجود است حقیقت علمی و عکسی از خورشید است که وجود خارجی خورشید. وجود واقعی خورشید با انسان کیلومترها فاصله دارد. بلکه اگر حقیقت خورشید نزد انسان می‌بود، انسان را می‌سوزاند و ذوب می‌نمود. به زبان ساده یعنی انسان طاقت تحمل وجود اشیاء خارجی را در درون خود ندارد. بلکه فقط عکسی، تصویری و مفهومی از آنها می‌گیرد و از طریق تصاویرشان با آنها آشنا می‌شود و ارتباط برقرار می‌کند»<ref>[[سیمای عرشیان در کلام ابن الرضا (کتاب)|سیمای عرشیان در کلام ابن الرضا]]{{ع}}؛ ص۱۵۱.</ref>.
::::::«علم در یک تقسیم به دو نوع حصولی و حضوری تقسیم می‌شود. علوم حصولی در واقع تصاویری است که از عالم در ذهن انسان وجود دارد. آشنایی انسان با عالم خارج از طریق تصویرهایی است که از آن در ذهن دارد. و الا خود عالم به عینه در درون انسان وجود ندارد. حس‌های مختلف انسان تصاویری را که از عالم خارج دریافت می‌کند، به درون وی می‌دهد. درون انسان این تصاویر را به صورت مفهوم یا تصویر یا... بایگانی می‌کند. بدین ترتیب انسان با وجود یا اثر شیء در خارج تماس وجودی ندارد. بلکه با عکس‌های عالم مفاهیم موجودات عالم آشناست و همه استفاده‌ای که از علوم و دانش‌های روز می‌برد، همه از طریق انعکاس تصاویر عالم خارج در درون خود است. این علم را علم حصولی می‌گویند. علمی که در آن ذهن با مفاهیم کار دارد. اما علم حضوری علمی است که عالم نه تصویر بلکه خود وجود و حقیقت شیء را نزد خود داشته باشد. چنین علمی علم حضوری است. نمونه علم حضوری علم انسان به دانش و دارایی‌های علمی خود است. علم انسان به علم خودش علم حضوری است، چرا که حقیقت علم و دانش انسان نزد خود اوست. برخلاف علم انسان به عالم خارج و موجودات عالم. حقیقت عینی و خارجی خورشید نزد انسان نیست. به عنوان مثال آنچه به عنوان علم انسان به خورشید نزد انسان موجود است حقیقت علمی و عکسی از خورشید است که وجود خارجی خورشید. وجود واقعی خورشید با انسان کیلومترها فاصله دارد. بلکه اگر حقیقت خورشید نزد انسان می‌بود، انسان را می‌سوزاند و ذوب می‌نمود. به زبان ساده یعنی انسان طاقت تحمل وجود اشیاء خارجی را در درون خود ندارد. بلکه فقط عکسی، تصویری و مفهومی از آنها می‌گیرد و از طریق تصاویرشان با آنها آشنا می‌شود و ارتباط برقرار می‌کند»<ref>[[سیمای عرشیان در کلام ابن الرضا (کتاب)|سیمای عرشیان در کلام ابن الرضا]]{{ع}}؛ ص۱۵۱.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۴. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛}}
{{جمع شدن|۵. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛}}
[[پرونده:11720.JPG|100px|right|بندانگشتی|[[سید علی هاشمی ۱|سید علی هاشمی]]]]
[[پرونده:11720.JPG|100px|right|بندانگشتی|[[سید علی هاشمی ۱|سید علی هاشمی]]]]
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید علی هاشمی ۱|سید علی هاشمی]]'''، در دو کتاب ''«[[ویژگی‌های علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه (کتاب)|ویژگی‌های علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه]]»'' و ''«[[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:  
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید علی هاشمی ۱|سید علی هاشمی]]'''، در دو کتاب ''«[[ویژگی‌های علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه (کتاب)|ویژگی‌های علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه]]»'' و ''«[[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:  
:::::*«[[فیض کاشانى]]<ref>ملا محسن فیض کاشانی، أنوار الحکمة، ص۱۹۶-۱۹۷</ref> علوم را به دو قسم: [[علم اکتسابی یا علم مستفاد معصوم چیست؟ (پرسش)|اکتسابی]] و  [[علم موهوبی و موهبتی یا علم لدنی معصوم چیست؟ (پرسش)|موهوبی]] تقسیم می‌کند که بخشی از [[علم موهوبی و موهبتی یا علم لدنی معصوم چیست؟ (پرسش)|علوم موهوبی]] (وحیانی) ویژه [[پیامبران]] است؛ اما بخشی دیگر از این علوم (از راه [[رابطه وحی یا الهام با علم معصوم چیست؟ (پرسش)|الهام]] و [[رابطه تحدیث با علم معصوم چیست؟ (پرسش)|تحدیث]]) ویژه [[اولیا]] و [[ائمه]]{{عم}} است. (...)
:::::*«[[فیض کاشانى]]<ref>ملا محسن فیض کاشانی، أنوار الحکمة، ص۱۹۶-۱۹۷</ref> علوم را به دو قسم: [[علم اکتسابی یا علم مستفاد معصوم چیست؟ (پرسش)|اکتسابی]] و  [[علم موهوبی و موهبتی یا علم لدنی معصوم چیست؟ (پرسش)|موهوبی]] تقسیم می‌کند که بخشی از [[علم موهوبی و موهبتی یا علم لدنی معصوم چیست؟ (پرسش)|علوم موهوبی]] (وحیانی) ویژه [[پیامبران]] است؛ اما بخشی دیگر از این علوم (از راه [[رابطه وحی یا الهام با علم معصوم چیست؟ (پرسش)|الهام]] و [[رابطه تحدیث با علم معصوم چیست؟ (پرسش)|تحدیث]]) ویژه [[اولیا]] و [[ائمه]]{{عم}} است. (...)
::::::[[حسن بن جعفر نجفی|کاشف الغطاء]]<ref>حسن بن جعفر نجفی (کاشف الغطاء)، أنوار الفقاهة - کتاب القضاء، ص۱۷</ref> تصریح کرده است که [[علم امام]] دو قسم است: بخشی از آن علومی است که از [[علم عادی معصوم چیست؟ (پرسش)|راه‌های عادی]] به دست می‌آید و این بخش از [[علم امام]] مانند: علم دیگر افراد بشر است؛ البته امام از [[علوم غیبی]] نیز برخوردار است که [[منابع علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|اسباب الهی]] دارد و از دسترس دیگران خارج است.
::::::[[حسن بن جعفر نجفی|کاشف الغطاء]]<ref>حسن بن جعفر نجفی (کاشف الغطاء)، أنوار الفقاهة - کتاب القضاء، ص۱۷</ref> تصریح کرده است که [[علم امام]] دو قسم است: بخشی از آن علومی است که از [[علم عادی معصوم چیست؟ (پرسش)|راه‌های عادی]] به دست می‌آید و این بخش از [[علم امام]] مانند: علم دیگر افراد بشر است؛ البته امام از [[علوم غیبی]] نیز برخوردار است که [[منابع علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|اسباب الهی]] دارد و از دسترس دیگران خارج است.
::::::[[سید حسین بروجردى]] نوشته است: "علم منحصر به (علم) کسبی نیست؛ بلکه قسم دیگری نیز دارد که (علم) وهبی است"<ref>سید حسین بروجردی، تفسیر الصراط المستقیم، ج‏۱، ص ۴۲۲</ref>. او ادامه می‌دهد که امامیه می‌دانند برای تحصیل علوم حقه ربانی راه دیگری غیر از اکتساب وجود دارد که موهبت نامیده می‌شود و علوم به دست آمده از آن، علوم ربانی و لدنی نامیده می‌شود<ref>سید حسین بروجردی، تفسیر الصراط المستقیم، ج‏۱، ص ۴۲۳</ref>. او به تشکیکی بودن علوم موهوبی نیز توجه کرده است و علوم موهوبی را دو دسته معرفی می‌کند: قسمی از آن به [[پیامبران]] و [[وصی|اوصیای ایشان]] اختصاص دارد و در بخشی دیگر، سایر مردم نیز شریک هستند؛ البته کسانی که خداوند دل آنها را به نور خود روشن کرده باشد و با رعایت تقوا و پرهیز از رذایل اخلاقی به درجاتی رسیده باشند که بخشی از علوم موهوبی را دریافت کنند<ref>سید حسین بروجردی، تفسیر الصراط المستقیم، ج‏۱، ص ۴۲۵</ref>. وی این اعتقاد را که [[پیامبران]] و [[خلیفه|جانشینان آنان]]{{ع}}، اهل اجتهاد در احکام و مسائل هستند، از باورهای نادرست اهل‌سنت معرفی کرده است<ref>سید حسین بروجردی، تفسیر الصراط المستقیم، ج‏۳، ص ۷۱۵</ref>»<ref>[[ویژگی‌های علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه (کتاب)|ویژگی‌های علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه]]</ref>.
::::::[[سید حسین بروجردى]] نوشته است: "علم منحصر به علم کسبی نیست؛ بلکه قسم دیگری نیز دارد که (علم) وهبی است"<ref>سید حسین بروجردی، تفسیر الصراط المستقیم، ج‏۱، ص ۴۲۲</ref>. او ادامه می‌دهد که امامیه می‌دانند برای تحصیل علوم حقه ربانی راه دیگری غیر از اکتساب وجود دارد که موهبت نامیده می‌شود و علوم به دست آمده از آن، علوم ربانی و لدنی نامیده می‌شود<ref>سید حسین بروجردی، تفسیر الصراط المستقیم، ج‏۱، ص ۴۲۳</ref>. او به تشکیکی بودن علوم موهوبی نیز توجه کرده است و علوم موهوبی را دو دسته معرفی می‌کند: قسمی از آن به [[پیامبران]] و [[وصی|اوصیای ایشان]] اختصاص دارد و در بخشی دیگر، سایر مردم نیز شریک هستند؛ البته کسانی که خداوند دل آنها را به نور خود روشن کرده باشد و با رعایت تقوا و پرهیز از رذایل اخلاقی به درجاتی رسیده باشند که بخشی از علوم موهوبی را دریافت کنند<ref>سید حسین بروجردی، تفسیر الصراط المستقیم، ج‏۱، ص ۴۲۵</ref>. وی این اعتقاد را که [[پیامبران]] و [[خلیفه|جانشینان آنان]]{{ع}}، اهل اجتهاد در احکام و مسائل هستند، از باورهای نادرست اهل‌سنت معرفی کرده است<ref>سید حسین بروجردی، تفسیر الصراط المستقیم، ج‏۳، ص ۷۱۵</ref>»<ref>[[ویژگی‌های علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه (کتاب)|ویژگی‌های علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه]]</ref>.
:::::*«در معروف‌ترین تقسیم‌بندی، علم را به حضوری و حصولی تقسیم می‌کنند. علم حضوری، حضور ذات معلوم نزد عالم، بدون واسطه شدن صورت‌های ذهنی است؛ اما علم حصولی علمی است که خود معلوم مورد شهود و آگاهی قرار نمی‌گیرد؛ بلکه عالِم از طریق صورت‌ها یا مفاهیم ذهنی معلوم، به آن آگاهی می‌یابد. علم انسان به نفس و حالات نفسانی خود، همچون شادی و غم، از سنخ علوم حضوری، و علم او به امور محسوس، از سنخ علوم حصولی شمرده می‌شوند.<ref>ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی]]، آموزش فلسفه، ج‏۱، ص۱۵۳، ۱۷۱ و ۲۰۲؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، بدایة الحکمة، ص۱۳۸.</ref> بنابراین روشن است که علم حضوری و حصولی ماهیت یک‌سانی ندارند. بنا بر آنچه در مباحث فلسفی بیان شده است، علم حصولی که از طریق صورت‌های ذهنی حاصل می‌شود، نوعی "کیف نفسانی" است؛<ref>ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی]]، آموزش فلسفه، ج۲، ص۱۹۲؛ [[سید محمد حسین طباطبایی]]، بدایة الحکمة، ص۳۰؛ همو، نهایة الحکمة، ص۲۹۹.</ref>  یعنی حالتی است که بر نفس عارض می‌شود؛<ref>برای توضیح بیشتر، ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی]]، آموزش فلسفه، ج۲، ص۱۹۲ و ۲۰۴.</ref> اما در علم حضوری، ذات معلوم نزد ذات عالِم حاضر است و عالِم، وجود عینی آن را می‌‏یابد و این شهود و یافتن، چیزی خارج از ذات عالم نیست؛ بلکه از شئون وجود اوست. تفاوت بین عالِم و معلوم در این حالت، با تحلیل ذهنی روشن می‌شود»<ref>[[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]؛ ص۱۱۵.</ref>.
:::::*«در معروف‌ترین تقسیم‌بندی، علم را به حضوری و حصولی تقسیم می‌کنند. علم حضوری، حضور ذات معلوم نزد عالم، بدون واسطه شدن صورت‌های ذهنی است؛ اما علم حصولی علمی است که خود معلوم مورد شهود و آگاهی قرار نمی‌گیرد؛ بلکه عالِم از طریق صورت‌ها یا مفاهیم ذهنی معلوم، به آن آگاهی می‌یابد. علم انسان به نفس و حالات نفسانی خود، همچون شادی و غم، از سنخ علوم حضوری، و علم او به امور محسوس، از سنخ علوم حصولی شمرده می‌شوند.<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی]]، آموزش فلسفه، ج‏۱، ص۱۵۳، ۱۷۱ و ۲۰۲؛ سید محمد حسین طباطبایی، بدایة الحکمة، ص۱۳۸.</ref> بنابراین روشن است که علم حضوری و حصولی ماهیت یک‌سانی ندارند. بنا بر آنچه در مباحث فلسفی بیان شده است، علم حصولی که از طریق صورت‌های ذهنی حاصل می‌شود، نوعی "کیف نفسانی" است؛<ref>ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی]]، آموزش فلسفه، ج۲، ص۱۹۲؛ [[سید محمد حسین طباطبایی]]، بدایة الحکمة، ص۳۰؛ همو، نهایة الحکمة، ص۲۹۹.</ref>  یعنی حالتی است که بر نفس عارض می‌شود؛<ref>برای توضیح بیشتر، ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی]]، آموزش فلسفه، ج۲، ص۱۹۲ و ۲۰۴.</ref> اما در علم حضوری، ذات معلوم نزد ذات عالِم حاضر است و عالِم، وجود عینی آن را می‌‏یابد و این شهود و یافتن، چیزی خارج از ذات عالم نیست؛ بلکه از شئون وجود اوست. تفاوت بین عالِم و معلوم در این حالت، با تحلیل ذهنی روشن می‌شود»<ref>[[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]؛ ص۱۱۵.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۵. حجت الاسلام و المسلمین نقوی؛}}
{{جمع شدن|۶. حجت الاسلام و المسلمین نقوی؛}}
[[پرونده:60727626.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید نسیم عباس نقوی|نقوی]]]]
[[پرونده:60727626.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید نسیم عباس نقوی|نقوی]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید نسیم عباس نقوی]]''' در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان ''«[[ علم پیامبر و ائمه به غیب (پایان‌نامه)| علم پیامبر و ائمه به غیب]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید نسیم عباس نقوی]]''' در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان ''«[[ علم پیامبر و ائمه به غیب (پایان‌نامه)| علم پیامبر و ائمه به غیب]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
خط ۷۴: خط ۸۴:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۶. حجت الاسلام و المسلمین حسینی شاهرودی؛}}
{{جمع شدن|۷. حجت الاسلام و المسلمین حسینی شاهرودی؛}}
[[پرونده:11253.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید مرتضی حسینی شاهرودی|حسینی شاهرودی]]]]
[[پرونده:11253.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید مرتضی حسینی شاهرودی|حسینی شاهرودی]]]]
حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید مرتضی حسینی شاهرودی]]''' در کتاب ''«[http://docs.google.com/viewerng/viewer?url=http://tahour.ir/Books/TheosophyofIslam.pdf آشنایی با عرفان اسلامی]»'' در این باره گفته است:
حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید مرتضی حسینی شاهرودی]]''' در کتاب ''«[http://docs.google.com/viewerng/viewer?url=http://tahour.ir/Books/TheosophyofIslam.pdf آشنایی با عرفان اسلامی]»'' در این باره گفته است:
خط ۸۲: خط ۹۲:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۷. حجت الاسلام و المسلمین بخارایی‌زاده؛}}
{{جمع شدن|۸. حجت الاسلام و المسلمین بخارایی‌زاده؛}}
[[پرونده:11805.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید حبیب بخارایی‌زاده|بخارایی‌زاده]]]]
[[پرونده:11805.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید حبیب بخارایی‌زاده|بخارایی‌زاده]]]]
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید حبیب بخارایی‌زاده]]''' در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان ''«[[علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت (پایان‌نامه)|علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:  
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید حبیب بخارایی‌زاده]]''' در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان ''«[[علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت (پایان‌نامه)|علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:  
::::::«برای علم تقسیمات متعددی از جهات گوناگون ذکر شده که بعضی از آنها را که برای روشن شدن موضوع و دایره بحث مفید است ذکر می‌نماییم.
::::::«برای علم تقسیمات متعددی از جهات گوناگون ذکر شده که بعضی از آنها را که برای روشن شدن موضوع و دایره بحث مفید است ذکر می‌نماییم.
::::::'''علم حصولی و علم حضوری''': هر شیئی که متعلق علم قرار می‌گیرد از آن جهت که امری ممکن است مرکب از دو حیثیت است: وجود و ماهیت. زیرا به قول فلاسفه {{عربی|اندازه=150%|"کل ممکن زوج ترکیبی من ماهیة و وجود"}}<ref>هر ممكن، دو گانه‌ای مركب از ماهیت و وجود است، غلامحسین ابراهیمی دینانی، قواعد كلی فلسفی در فلسفه اسـلامی، تهـران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۲ ش، چاپ دوم، ج ۲،صص ۴۷۰-۴۸۲ </ref> بنابراین علمِ عالِم از دو حال خارج نیست: یا تعلّق می‌گیرد به ماهیت آن شی و یا به وجودش. و به تعبیر دیگر معلوم انسان گاهی صورت‌های ذهنی اشیاء و مفاهیم آنهاست که نقش حکایت‌گری از حقایق و موجودات خارجی را به عهده دارند و واسطه شناخت آنها می‌باشند و گاهی چنین نیست و علم مستقیماً به خود وجودات خارجی و حقایق اشیاء بدون واسطه مفاهیم ذهنی و صورت‌های ماهوی آنها تعلق می‌گیرد. قسم اول را علم حصولی و قسم دوم را علم حضوری نامیده‌اند. علم هر انسانی به ذات خودش و نیز به حالات و اوصاف و احساسات درونی‌اش، از نوع علم حضوری است چه اینکه خود اینها، و نه مفاهیم و ماهیاتشان، نزد انسان حضور دارند و انسان بلاواسطه، خود و حالات باطنی خود را می‌یابد و نه با واسطه صور و مفاهیم ذهنی. اما علم انسان به هر آنچه خارج از اوست علمی حصولی است زیرا به توسط مفاهیم و ماهیات اشیاء حاصل می‌شوند.<ref>ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج ۲ ،صص ۲۹۲؛ خواجه طوسـی، شـرح الاشـارات و التنبیهـات، ج ۲ ،صـص ۳۰۴؛ صدرالمتألهین، الاسفار الاربعة، ج ۳،ص۴۰۳ و ج۶ ،صص۱۵۵؛ همان، الحاشیة علی الهیات لاشـفاء، ص۱۳۷؛ همـان، المبـدء و المعاد، صص ۸۰؛ طباطبائی، سید محمدحسین، نهایة الحكمة، انتشارات جامعه مدرسین، باتعلیقات زارعی سبزواری، قـم، ۱۴۲۰ ق، صص۲۹۳-۲۹۷.</ref>
::::::'''علم حصولی و علم حضوری''': هر شیئی که متعلق علم قرار می‌گیرد از آن جهت که امری ممکن است مرکب از دو حیثیت است: وجود و ماهیت. زیرا به قول فلاسفه {{عربی|اندازه=150%|"کل ممکن زوج ترکیبی من ماهیة و وجود"}}<ref>هر ممكن، دو گانه‌ای مركب از ماهیت و وجود است، غلامحسین ابراهیمی دینانی، قواعد كلی فلسفی در فلسفه اسـلامی، تهـران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ج ۲،صص ۴۷۰-۴۸۲ </ref> بنابراین علمِ عالِم از دو حال خارج نیست: یا تعلّق می‌گیرد به ماهیت آن شی و یا به وجودش. و به تعبیر دیگر معلوم انسان گاهی صورت‌های ذهنی اشیاء و مفاهیم آنهاست که نقش حکایت‌گری از حقایق و موجودات خارجی را به عهده دارند و واسطه شناخت آنها می‌باشند و گاهی چنین نیست و علم مستقیماً به خود وجودات خارجی و حقایق اشیاء بدون واسطه مفاهیم ذهنی و صورت‌های ماهوی آنها تعلق می‌گیرد. قسم اول را علم حصولی و قسم دوم را علم حضوری نامیده‌اند. علم هر انسانی به ذات خودش و نیز به حالات و اوصاف و احساسات درونی‌اش، از نوع علم حضوری است چه اینکه خود اینها، و نه مفاهیم و ماهیاتشان، نزد انسان حضور دارند و انسان بلاواسطه، خود و حالات باطنی خود را می‌یابد و نه با واسطه صور و مفاهیم ذهنی. اما علم انسان به هر آنچه خارج از اوست علمی حصولی است زیرا به توسط مفاهیم و ماهیات اشیاء حاصل می‌شوند.<ref>ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج ۲ ،صص ۲۹۲؛ خواجه طوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، ج ۲ ،صص ۳۰۴؛ صدرالمتألهین، الاسفار الاربعة، ج ۳،ص۴۰۳ و ج۶ ،صص۱۵۵؛ همان، الحاشیة علی الهیات لاشـفاء، ص۱۳۷؛ همـان، المبـدء و المعاد، صص ۸۰؛ طباطبائی، سید محمدحسین، نهایة الحكمة، انتشارات جامعه مدرسین، باتعلیقات زارعی سبزواری، قـم، ۱۴۲۰ ق، صص۲۹۳-۲۹۷.</ref>
::::::'''علم تصوری و علم تصدیقی''': علم حصولی را از یک حیث به دو قسم منقسم نموده‌اند: تصور و تصدیق. زیرا علم حصولی که عبارت است از صورت‎های ماهوی و مفاهیمی که در ذهن نقش بسته‌اند یا فقط مفاهیمی جدا از هم و بدون ارتباط سلبی یا ایجابی‌اند: همانند مفهوم "امام"، "منصوب"، "خداوند" و "آلوده به پلیدی‌ها" و یا علاوه بر این صور و مفاهیم ذهنی، ایجاب و سلب هم دارد مثل: "امام منصوب از جانب خداوند است" و "امام آلوده به پلیدی‌ها نیست". در قضایای شرطیه هم داستان از همین قرار است گرچه در موضوع سلب و ایجاب یعنی آنچه سلب و ایجاب بر آن وارد می‌شوند با قضایای حملیه تفاوت دارند. قسم اول از علم را تصور و قسم دوم را تصدیق نامیده‌اند<ref>شرح المصطلحات الفلسفیه،بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۴۱۴ ق، صص ۵۷؛ طباطبائی، نهایة الحكمة، صص۳۰۸.</ref>
::::::'''علم تصوری و علم تصدیقی''': علم حصولی را از یک حیث به دو قسم منقسم نموده‌اند: تصور و تصدیق. زیرا علم حصولی که عبارت است از صورت‎های ماهوی و مفاهیمی که در ذهن نقش بسته‌اند یا فقط مفاهیمی جدا از هم و بدون ارتباط سلبی یا ایجابی‌اند: همانند مفهوم "امام"، "منصوب"، "خداوند" و "آلوده به پلیدی‌ها" و یا علاوه بر این صور و مفاهیم ذهنی، ایجاب و سلب هم دارد مثل: "امام منصوب از جانب خداوند است" و "امام آلوده به پلیدی‌ها نیست". در قضایای شرطیه هم داستان از همین قرار است گرچه در موضوع سلب و ایجاب یعنی آنچه سلب و ایجاب بر آن وارد می‌شوند با قضایای حملیه تفاوت دارند. قسم اول از علم را تصور و قسم دوم را تصدیق نامیده‌اند<ref>شرح المصطلحات الفلسفیه،بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۴۱۴ ق، صص ۵۷؛ طباطبائی، نهایة الحكمة، صص۳۰۸.</ref>
::::::'''علم کلی و علم جزئی''': یکی دیگر از تقسیمات علم حصولی، تقسیم آن به کلی و جزئی است و از آنجا که کلی و جزئی به دو معنی صفت برای علم قرار می‌گیرند. در حقیقت دو تقسیم برای علم به کلی و جزئی وجود دارد:
::::::'''علم کلی و علم جزئی''': یکی دیگر از تقسیمات علم حصولی، تقسیم آن به کلی و جزئی است و از آنجا که کلی و جزئی به دو معنی صفت برای علم قرار می‌گیرند. در حقیقت دو تقسیم برای علم به کلی و جزئی وجود دارد:
خط ۹۷: خط ۱۰۷:
::::::'''[[علم ذاتی]] و علم عرضی''': علم هر عالمی از هر قسمی از اقسام علوم که باشد، از دو حال خارج نیست: یا علّتی خارج از ذات عالم، آن را به عالم افاضه کرده است. به این معنی که خود عالم در ذات خویش فاقد هرگونه علمی است و تا موجود دیگری علوم را به وی افاضه نکند جاهل محض است؛ و یا آنکه علوم عالم، از درون ذات خود عالم نشأت گرفته است و هیچ علتی خارج از ذاتش آنها را به وی افاضه نکرده است. این چنین عالمی در مرتبه ذات خود عالم است و هیچ نیازی به غیر خود ندارد. قسیم دوم علم، علم ذاتی و قسم اول علم عرضی "غیرذاتی" نام دارد. فلاسفه، وجود عالمی که علم ذاتی داشته باشد را ضروری می‌دانند. چه اینکه بر اساس قاعده {{عربی|اندازه=150%|"کل ما بالعرض لا بد ان ینتهی الی ما بالذات"}} <ref>ابراهیمی دینانی، قواعد كلی فلسفی، ج۲،صص۳۸۲-۳۸۶.</ref> هر ما بالعرضی بالضروره باید به ما بالذات منتهی شود و الّا دور یا تسلسل پیش خواهد آمد. این نوع از علم "[[علم ذاتی]]" منحصر در وجود حق تعالی است. چون فقط اوست که ذاتش عین علم است و در مرتبه ذاتش هیچ‌گونه جهلی راه ندارد و به هیچ نحو محتاج به غیر نیست امّا سایر صاحبان علوم که همه ممکنات از صدر تا ساقه را در برمی‌گیرد علومشان عرضی است چه اینکه اصل وجودشان از خودشان نیست و از ناحیه خدای متعال به آنان افاضه شده است چه رسد به صفات و اعراضشان»<ref>[[علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت (پایان‌نامه)|علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت]]، ص ۱۵-۱۹.</ref>.
::::::'''[[علم ذاتی]] و علم عرضی''': علم هر عالمی از هر قسمی از اقسام علوم که باشد، از دو حال خارج نیست: یا علّتی خارج از ذات عالم، آن را به عالم افاضه کرده است. به این معنی که خود عالم در ذات خویش فاقد هرگونه علمی است و تا موجود دیگری علوم را به وی افاضه نکند جاهل محض است؛ و یا آنکه علوم عالم، از درون ذات خود عالم نشأت گرفته است و هیچ علتی خارج از ذاتش آنها را به وی افاضه نکرده است. این چنین عالمی در مرتبه ذات خود عالم است و هیچ نیازی به غیر خود ندارد. قسیم دوم علم، علم ذاتی و قسم اول علم عرضی "غیرذاتی" نام دارد. فلاسفه، وجود عالمی که علم ذاتی داشته باشد را ضروری می‌دانند. چه اینکه بر اساس قاعده {{عربی|اندازه=150%|"کل ما بالعرض لا بد ان ینتهی الی ما بالذات"}} <ref>ابراهیمی دینانی، قواعد كلی فلسفی، ج۲،صص۳۸۲-۳۸۶.</ref> هر ما بالعرضی بالضروره باید به ما بالذات منتهی شود و الّا دور یا تسلسل پیش خواهد آمد. این نوع از علم "[[علم ذاتی]]" منحصر در وجود حق تعالی است. چون فقط اوست که ذاتش عین علم است و در مرتبه ذاتش هیچ‌گونه جهلی راه ندارد و به هیچ نحو محتاج به غیر نیست امّا سایر صاحبان علوم که همه ممکنات از صدر تا ساقه را در برمی‌گیرد علومشان عرضی است چه اینکه اصل وجودشان از خودشان نیست و از ناحیه خدای متعال به آنان افاضه شده است چه رسد به صفات و اعراضشان»<ref>[[علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت (پایان‌نامه)|علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت]]، ص ۱۵-۱۹.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۸. حجت الاسلام و المسلمین مهدی‌فر؛}}
 
{{جمع شدن|۹. حجت الاسلام و المسلمین مهدی‌فر؛}}
[[پرونده:11902.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[حسن مهدی‌فر|مهدی‌فر]]]]
[[پرونده:11902.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[حسن مهدی‌فر|مهدی‌فر]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[حسن مهدی‌فر]]''' در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان ''«[[علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن (پایان‌نامه)|علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[حسن مهدی‌فر]]''' در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان ''«[[علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن (پایان‌نامه)|علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
خط ۱۰۳: خط ۱۱۴:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۹. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛}}
{{جمع شدن|۱۰. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛}}
[[پرونده:120129.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید امین موسوی|موسوی]]]]
[[پرونده:120129.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید امین موسوی|موسوی]]]]
حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید امین موسوی|موسوی]]''' در کتاب: ''«[[ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید امین موسوی|موسوی]]''' در کتاب: ''«[[ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
خط ۱۱۰: خط ۱۲۱:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۰. حجت الاسلام و المسلمین نادم؛}}
{{جمع شدن|۱۱. حجت الاسلام و المسلمین نادم؛}}
[[پرونده:673639443601.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد حسن نادم|نادم]]]]
[[پرونده:673639443601.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد حسن نادم|نادم]]]]
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن نادم]]'''، در کتاب ''«[[معارف کلامی شیعه (کتاب)|معارف کلامی شیعه]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن نادم]]'''، در کتاب ''«[[معارف کلامی شیعه (کتاب)|معارف کلامی شیعه]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
خط ۱۱۶: خط ۱۲۷:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۱. حجت الاسلام و المسلمین شاکر؛}}
{{جمع شدن|۱۲. حجت الاسلام و المسلمین شاکر؛}}
[[پرونده:847645352.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد تقی شاکر|شاکر]]]]
[[پرونده:847645352.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد تقی شاکر|شاکر]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد تقی شاکر]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[منابع علم امام در قرآن و روایات (پایان‌نامه)|منابع علم امام در قرآن و روایات]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد تقی شاکر]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[منابع علم امام در قرآن و روایات (پایان‌نامه)|منابع علم امام در قرآن و روایات]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
خط ۱۲۶: خط ۱۳۷:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۲. آقای شیخ‌زاده (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛}}
{{جمع شدن|۱۳. آقای شیخ‌زاده (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛}}
[[پرونده:11818.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[قاسم علی شیخ‌زاده|شیخ‌زاده]]]]
[[پرونده:11818.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[قاسم علی شیخ‌زاده|شیخ‌زاده]]]]
::::::آقای '''[[قاسم علی شیخ‌زاده|شیخ‌زاده]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا (پایان‌نامه)| رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا]]»'' در پاسخ به این پرسش گفته‌ است:
::::::آقای '''[[قاسم علی شیخ‌زاده|شیخ‌زاده]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا (پایان‌نامه)| رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا]]»'' در پاسخ به این پرسش گفته‌ است:
خط ۱۳۵: خط ۱۴۶:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۳. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛}}
{{جمع شدن|۱۴. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛}}
[[پرونده:11742.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد صادق عظیمی|عظیمی]]]]
[[پرونده:11742.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد صادق عظیمی|عظیمی]]]]
::::::آقای '''[[محمد صادق عظیمی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::آقای '''[[محمد صادق عظیمی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
خط ۱۴۳: خط ۱۵۴:
:::::*«'''اقسام علم امام''':
:::::*«'''اقسام علم امام''':
::::::وی [ [[علامه طباطبائی]] ] برای [[امام]] دو نوع علم قائل است، علم عادی که مربوط به مقام عنصری و بشری اوست و علم ویژه و لدنی که به مقام نورانیت او مربوط است. به اعتقاد او، امام به حسب مقام نورانیت خود، اولین مخلوق و اول صادر و فعلیت محضه است و بالفعل به همه چیز واقف و عالم است. اما به حسب مقام عنصری، ممکن است برخی چیزها را بالفعل نداند اما هرچه را بخواهد به ادنی توجهی، به اذن خدا، می‌داند. ایشان می‌نویسد: "[[علم امام]] {{ع}} به اعیان خارجیه و حوادث و وقایع، طبق آنچه از ادله نقلیه و براهین عقلیه در می‌آید، دو قسم و از دو راه است:
::::::وی [ [[علامه طباطبائی]] ] برای [[امام]] دو نوع علم قائل است، علم عادی که مربوط به مقام عنصری و بشری اوست و علم ویژه و لدنی که به مقام نورانیت او مربوط است. به اعتقاد او، امام به حسب مقام نورانیت خود، اولین مخلوق و اول صادر و فعلیت محضه است و بالفعل به همه چیز واقف و عالم است. اما به حسب مقام عنصری، ممکن است برخی چیزها را بالفعل نداند اما هرچه را بخواهد به ادنی توجهی، به اذن خدا، می‌داند. ایشان می‌نویسد: "[[علم امام]] {{ع}} به اعیان خارجیه و حوادث و وقایع، طبق آنچه از ادله نقلیه و براهین عقلیه در می‌آید، دو قسم و از دو راه است:
::::::'''قسم اول از علم امام، علم موهبتی''': امام {{ع}} به حقایق جهان هستی، در هرگونه شرایطی وجود داشته باشند، به اذن خدا واقف است، اعم از آنها که تحت حس قرار دارند، و آنها که بیرون از دایره حس می‌باشند، مانند موجودات آسمانی و حوادث گذشته و وقایع آینده. دلیل این مطلب از راه نقل، روایات متواتره‌ای است که در جوامع حدیث شیعه مانند کتاب کافی، بصائر و کتب [[شیخ صدوق|صدوق]] و کتاب بحار و غیر آنها ضبط شده. به موجب این روایات که به حد و حصر نمی‌آید، امام {{ع}} از راه موهبت الهی، نه از راه اکتساب، به همه چیز واقف و از همه چیز آگاه است و هرچه را بخواهد به اذن خدا، به ادنی توجهی می‌داند. البته در قرآن کریم آیاتی داریم که [[علم غیب]] را مخصوص ذات خدای متعال و منحصر در ساحت مقدس او قرار می‌دهد، ولی استثنایی که در آیه کریمه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}}﴾}} <ref> سوره جن، آیه: ۲۶ و ۲۷.</ref> وجود دارد نشان می‌دهد که اختصاص علم غیب به خدای متعال به این معناست که [[غیب]] را مستقلاً و از پیش خود "بالذات" کسی جز خدای نداند، ولی ممکن است [[پیغمبران]] پسندیده به تعلیم خدایی آن را بدانند و ممکن است پسندیدگان دیگر نیز به تعلیم پیغمبران آن را بدانند، چنان‌که در بسیاری از این روایات وارد است که پیغمبر و نیز هر امامی در آخرین لحظات زندگی خود، [[علم امامت]] را به [[امام]] پس از خود می‌سپارد. و از راه عقل براهینی است که به موجب آنها امام {{ع}} به حسب مقام نورانیت خود، کامل‌ترین انسان عهد خود و مظهر تام اسما و صفات خدایی و بالفعل به همه چیز عالم و به هر واقعه شخصی آشناست و به حسب وجود عنصری خود به هر سوی توجه کند، برای وی حقایق روشن می‌شود". وی در ادامه به این نکته اشاره می‌کند که این علم موهبتی تأثیری در عمل و ارتباطی با تکلیف امام ندارد و اصولاً قابل تخلف و تغییر نیست و از آن جهت که قضای حتمی خداوند به آن تعلق گرفته و حتمی الوقوع است، هیچ‌گونه تکلیفی به متعلق این علم، تعلق نمی‌گیرد و همچنین مورد اراده و قصد انسانی واقع نمی‌شود.
::::::'''قسم اول از [[علم امام]]، علم موهبتی''': [[امام]]{{ع}} به حقایق جهان هستی، در هرگونه شرایطی وجود داشته باشند، به اذن خدا واقف است، اعم از آنها که تحت حس قرار دارند، و آنها که بیرون از دایره حس می‌باشند، مانند موجودات آسمانی و حوادث گذشته و وقایع آینده. دلیل این مطلب از راه نقل، روایات متواتره‌ای است که در جوامع حدیث شیعه مانند کتاب کافی، بصائر و کتب [[شیخ صدوق|صدوق]] و کتاب بحار و غیر آنها ضبط شده. به موجب این روایات که به حد و حصر نمی‌آید، [[امام]]{{ع}} از راه موهبت الهی، نه از راه اکتساب، به همه چیز واقف و از همه چیز آگاه است و هرچه را بخواهد به اذن خدا، به ادنی توجهی می‌داند. البته در قرآن کریم آیاتی داریم که [[علم غیب]] را مخصوص ذات خدای متعال و منحصر در ساحت مقدس او قرار می‌دهد، ولی استثنایی که در آیه کریمه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}}﴾}} <ref> سوره جن، آیه: ۲۶ و ۲۷.</ref> وجود دارد نشان می‌دهد که اختصاص علم غیب به خدای متعال به این معناست که [[غیب]] را مستقلاً و از پیش خود "بالذات" کسی جز خدای نداند، ولی ممکن است [[پیغمبران]] پسندیده به تعلیم خدایی آن را بدانند و ممکن است پسندیدگان دیگر نیز به تعلیم پیغمبران آن را بدانند، چنان‌که در بسیاری از این روایات وارد است که پیغمبر و نیز هر امامی در آخرین لحظات زندگی خود، [[علم امامت]] را به [[امام]] پس از خود می‌سپارد. و از راه عقل براهینی است که به موجب آنها [[امام]]{{ع}} به حسب مقام نورانیت خود، کامل‌ترین انسان عهد خود و مظهر تام اسما و صفات خدایی و بالفعل به همه چیز عالم و به هر واقعه شخصی آشناست و به حسب وجود عنصری خود به هر سوی توجه کند، برای وی حقایق روشن می‌شود". وی در ادامه به این نکته اشاره می‌کند که این علم موهبتی تأثیری در عمل و ارتباطی با تکلیف امام ندارد و اصولاً قابل تخلف و تغییر نیست و از آن جهت که قضای حتمی خداوند به آن تعلق گرفته و حتمی الوقوع است، هیچ‌گونه تکلیفی به متعلق این علم، تعلق نمی‌گیرد و همچنین مورد اراده و قصد انسانی واقع نمی‌شود.
::::::'''قسم دوم از علم امام، علم عادی''': او در مورد قسم دوم از علم امام که علم عادی است، می‌نویسد: "[[پیامبر اکرم|پیغمبر]] {{صل}} به نص قرآن کریم و همچنین [[امام]] {{ع}} "از [[عترت]] پاک او" بشری است همانند سایر افراد بشر، و اعمالی که در مسیر زندگی انجام می‌دهد، مانند اعمال سایر افراد بشر، در مجرای اختیار و براساس علم عادی قرار دارد. امام {{ع}} نیز مانند دیگران خیر و شر و نفع و ضرر کارها را از روی علم عادی تشخیص داده و آنچه را شایسته اقدام می‌بیند اراده کرده، در انجام آن به تلاش و کوشش می‌پردازد. در جایی که علل و عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق می‌باشد، به هدف اصابت می‌کند و در جایی که اسباب و شرایط مساعدت نکنند، از پیش نمی‌رود". از سخنان علامه چنین به دست می‌‌آید که امام {{ع}} بر همه حقایق هستی و حوادث بزرگ و کوچک نظام امکانی، در هر شرایطی به اذن و تعلیم الهی، مسلط است و این علم كه از لوازم مقام نورانیت اوست، لایتغیر و تخلف‌ناپذیر است و ارتباط با تکلیف ندارد»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص ۱۹۷-۲۰۰.</ref>.
::::::'''قسم دوم از [[علم امام]]، علم عادی''': او در مورد قسم دوم از علم امام که علم عادی است، می‌نویسد: "[[پیامبر اکرم|پیغمبر]] {{صل}} به نص قرآن کریم و همچنین [[امام]]{{ع}} "از [[عترت]] پاک او" بشری است همانند سایر افراد بشر، و اعمالی که در مسیر زندگی انجام می‌دهد، مانند اعمال سایر افراد بشر، در مجرای اختیار و براساس علم عادی قرار دارد. [[امام]]{{ع}} نیز مانند دیگران خیر و شر و نفع و ضرر کارها را از روی علم عادی تشخیص داده و آنچه را شایسته اقدام می‌بیند اراده کرده، در انجام آن به تلاش و کوشش می‌پردازد. در جایی که علل و عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق می‌باشد، به هدف اصابت می‌کند و در جایی که اسباب و شرایط مساعدت نکنند، از پیش نمی‌رود". از سخنان علامه چنین به دست می‌‌آید که [[امام]]{{ع}} بر همه حقایق هستی و حوادث بزرگ و کوچک نظام امکانی، در هر شرایطی به اذن و تعلیم الهی، مسلط است و این علم كه از لوازم مقام نورانیت اوست، لایتغیر و تخلف‌ناپذیر است و ارتباط با تکلیف ندارد»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص ۱۹۷-۲۰۰.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۱۴. آقای موسوی؛}}
 
{{جمع شدن|۱۵. آقای موسوی؛}}
[[پرونده:9030760879.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید علی موسوی|موسوی]]]]
[[پرونده:9030760879.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید علی موسوی|موسوی]]]]
::::::آقای '''[[سید علی موسوی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی (پایان‌نامه)|تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی ]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::آقای '''[[سید علی موسوی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی (پایان‌نامه)|تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی ]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«[[امام خمینی]] در تبیین علم حضوری قول مشهور را که بیان کننده این معناست که در علم حضوری واسطه وجود ندارد را می‌پذیرد و معتقد است در علم حضوری خود شئ با واقعیت خارجی‌اش و بدون واسطه حاضر است. ایشان در تعریف علم حضوری می‌فرمایند: علم حضوری عبارت است از اینکه حصول علم برای عالم محتاج به توسیط شئ دیگر نباشد<ref>عبدالغنی اردبیلی، تقریرات فلسفه، ص۳۸۴.</ref>. [[امام خمینی]] بیان می‌دارند که مشائیان تنها به علم حضوری مجرد برای نفس خودش قائل هستند که ایشان این نکته را نمی‌پذیرند و معتقند علم حضوری در سه مورد وجود دارد.
::::::*«[[امام خمینی]] در تبیین علم حضوری قول مشهور را که بیان کننده این معناست که در علم حضوری واسطه وجود ندارد را می‌پذیرد و معتقد است در علم حضوری خود شئ با واقعیت خارجی‌اش و بدون واسطه حاضر است. ایشان در تعریف علم حضوری می‌فرمایند: علم حضوری عبارت است از اینکه حصول علم برای عالم محتاج به توسیط شئ دیگر نباشد<ref>عبدالغنی اردبیلی، تقریرات فلسفه، ص۳۸۴.</ref>. [[امام خمینی]] بیان می‌دارند که مشائیان تنها به علم حضوری مجرد برای نفس خودش قائل هستند که ایشان این نکته را نمی‌پذیرند و معتقند علم حضوری در سه مورد وجود دارد.
::::::قسم اول علم مجرد به ذات خودش می‌باشد نظیر نفس که امری مجرد است و برای علم به خود نیاز به صورتی در ذهن ندارد و بدون واسطه خود را درک می‌کند. علم مجرد، مانند علم نفس به ذات خودش بدون اینکه صورتی از نفس در نفس تولید شود که آن صورت کیف باشد و نفس از آن منفعل گردد و بین نفس و آن صورت اضافه محقق شود، بلکه نفس پیوسته به وجود و ذات خود عالم است و عالم غیر از علم نبوده بلکه علم عین عالم است و نفس ابداً از ذات خود غفلت ندارد<ref>عبدالغنی اردبیلی، تقریرات فلسفه، ص۳۸۴.</ref>.
::::::قسم اول علم مجرد به ذات خودش می‌باشد نظیر نفس که امری مجرد است و برای علم به خود نیاز به صورتی در ذهن ندارد و بدون واسطه خود را درک می‌کند. علم مجرد، مانند علم نفس به ذات خودش بدون اینکه صورتی از نفس در نفس تولید شود که آن صورت کیف باشد و نفس از آن منفعل گردد و بین نفس و آن صورت اضافه محقق شود، بلکه نفس پیوسته به وجود و ذات خود عالم است و عالم غیر از علم نبوده بلکه علم عین عالم است و نفس ابداً از ذات خود غفلت ندارد<ref>عبدالغنی اردبیلی، تقریرات فلسفه، ص۳۸۴.</ref>.
::::::[[امام خمینی]] قسم دوم از علم حضوری را علم علت به معلول می‌دانند؛ چرا که ایشان هیچ‌گونه بعد زمانی و مکانی بین علت و معلول قائل نیستند و معتقدند معلول در وسعت وجودی علت خود قرار دارد و در واقع معلول در حضور علت قرار دارد؛ پس علت برای دستیابی به معلول نیاز به صورت نداردو آن را به علم حضوری می‌یابد. ایشان اینگونه می‌فرمایند: قسم دوم از اقسام علم حضوری: علم علت به معلول خویش است که معلول پیش علت حضور داشته، تمام حقیقتِ علم علت است. زیرا در صورتی حصول علم، احتیاج به توسیط صورت دارد که بین عالم و معلوم بُعد زمانی و یا مکانی باشد؛ چون این در این نقطه و آن در آن نقطه از مکان واقع شده، با یکدیگر ارتباط نداشته؛ لذا واسطه‌ای لازم است تا آلت ربط آن چیزی باشد که در مکان بعید واقع شده و از آن اخذ صورت نموده و به ذهن تحویل دهد و یا چون این در این برهه از زمان و آن در برهه اول از رشته زمان واقع گردیده که بین عالم و معلوم فاصله است؛ لذا چیزی لازم است تا این فاصله را طی نموده و آن سابق را به لاحق ربط داده و آن صورت واقع شده در نقطه سابق زمان را به این صورت واقع شده در نقطه لاحق زمان مربوط کند، ولی علت، سبق زمانی بر معلوم خود نداشته و بُعد مکانی با آن ندارد و وجود معلول بدون فاصله مکانی و زمانی، ظلّ وجود علت است و علت به وجود معلول خود احاطه داشته و معلول در کنج وسعت وجودی علت نشسته و در حضور اوست.
::::::[[امام خمینی]] قسم دوم از علم حضوری را علم علت به معلول می‌دانند؛ چرا که ایشان هیچ‌گونه بعد زمانی و مکانی بین علت و معلول قائل نیستند و معتقدند معلول در وسعت وجودی علت خود قرار دارد و در واقع معلول در حضور علت قرار دارد؛ پس علت برای دستیابی به معلول نیاز به صورت نداردو آن را به علم حضوری می‌یابد. ایشان اینگونه می‌فرمایند: قسم دوم از اقسام علم حضوری: علم علت به معلول خویش است که معلول پیش علت حضور داشته، تمام حقیقتِ علم علت است. زیرا در صورتی حصول علم، احتیاج به توسیط صورت دارد که بین عالم و معلوم بُعد زمانی و یا مکانی باشد؛ چون این در این نقطه و آن در آن نقطه از مکان واقع شده، با یکدیگر ارتباط نداشته؛ لذا واسطه‌ای لازم است تا آلت ربط آن چیزی باشد که در مکان بعید واقع شده و از آن اخذ صورت نموده و به ذهن تحویل دهد و یا چون این در این برهه از زمان و آن در برهه اول از رشته زمان واقع گردیده که بین عالم و معلوم فاصله است؛ لذا چیزی لازم است تا این فاصله را طی نموده و آن سابق را به لاحق ربط داده و آن صورت واقع شده در نقطه سابق زمان را به این صورت واقع شده در نقطه لاحق زمان مربوط کند، ولی علت، سبق زمانی بر معلوم خود نداشته و بُعد مکانی با آن ندارد و وجود معلول بدون فاصله مکانی و زمانی، ظلّ وجود علت است و علت به وجود معلول خود احاطه داشته و معلول در کنج وسعت وجودی علت نشسته و در حضور اوست.
::::::اما قسم سوم از علم حضوری در اندیشه [[امام خمینی]] علم مجرد به مجرد است؛ چه آن که جزء معلولهای آن مجرد دیگر باشد یا نباشد؛ به این شرط که آن مجرد در سلسله معلولهای مجرد دیگر نباشد. پس علت مجرد به معلول مجرد خود علم دارد و معلول مجرد هم به علت مجرد علم دارد که البته این علم به نحو احاطه نیست، بلکه آن علم تا آن جایی است که معلول ظرفیت علم به وسعت علت خودش را داشته باشد. امام خمینی در این باره چنین می‌فرمایند: قسم سوم علم حضوری علم هر مجردی به هر مجردی است اعم از آنکه مجرد از معالیل مجرد دیگر باشد یا نه، منتها در صورتی که مجرد در سلسله معالیل مجرد دیگر باشد چنانکه علت مجرده به وجود معلول خود عالم است، با این بیان که گفتیم: علت به علم حضوری به وجود معلول خویش عالم است معلول مجرد هم به علت مجرد خود عالم است، ولی نه به نحو احاطه، بلکه به آن اندازه که حدقه چشم او استعداد تعقل علت خود را دارد؛ زیرا شأن معلول این است که در آن جهت تضییق بوده و از علت خود، ناقص‌تر است»<ref>[[تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی (پایان‌نامه)|تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی]]، ص ۱۲۵.</ref>.
::::::اما قسم سوم از علم حضوری در اندیشه [[امام خمینی]] علم مجرد به مجرد است؛ چه آن که جزء معلولهای آن مجرد دیگر باشد یا نباشد؛ به این شرط که آن مجرد در سلسله معلولهای مجرد دیگر نباشد. پس علت مجرد به معلول مجرد خود علم دارد و معلول مجرد هم به علت مجرد علم دارد که البته این علم به نحو احاطه نیست، بلکه آن علم تا آن جایی است که معلول ظرفیت علم به وسعت علت خودش را داشته باشد. امام خمینی در این باره چنین می‌فرمایند: قسم سوم علم حضوری علم هر مجردی به هر مجردی است اعم از آنکه مجرد از معالیل مجرد دیگر باشد یا نه، منتها در صورتی که مجرد در سلسله معالیل مجرد دیگر باشد چنانکه علت مجرده به وجود معلول خود عالم است، با این بیان که گفتیم: علت به علم حضوری به وجود معلول خویش عالم است معلول مجرد هم به علت مجرد خود عالم است، ولی نه به نحو احاطه، بلکه به آن اندازه که حدقه چشم او استعداد تعقل علت خود را دارد؛ زیرا شأن معلول این است که در آن جهت تضییق بوده و از علت خود، ناقص‌تر است»<ref>[[تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی (پایان‌نامه)|تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی]]، ص ۱۲۵.</ref>.
::::::*«'''علم حصولی:''' این علم با فراگیری از بیرون و عالم حس انجام می‌شود و با ارتباطی که حواس و عقل با جهان خارج برقرار می‌کند علم حاصل می‌شود. این علم همان است که در میان اهل علم رایج است و فراگیری آن یا به وسیله الفاظ است یا تجربه و آزمایش و یا به سبب استدالل است. این علوم، علوم صورتی است و قدر مسلم آن است که در این علم لغزش وجود دارد و انسان مصون از خطا نمی‌باشد.
::::::منطق‌دانان در تعریف علم حصولی بیان کرده‌اند: {{عربی|اندازه=150%|" العلم هو صوره الحاصله من شیء عند العقل‏‏ ‏‏‏‏"}}<ref>عبدالله یزدی، الحاشیه علی التهذیب المنطق، ص:۲.</ref>. و به تبع فارابی معلومات آدمی را به دو قسم تصور و تصدیق تقسیم نموده‌اند<ref>مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص:۱۲.</ref>.
::::::[[شیخ اشراق]] در استدلال بر علم حصولی عرضه می‌دارد: هر گاه عین خارجی معلوم، همچون آسمان و زمین خارجی و مانند آن برای نفس حاضر نباشد صورت ذهنی‌اش برای نفس حاضر خواهد بود. اما صورت ذهنی جزئی در موطن قوای نفس حاضر نزد نفس می‌باشد و صورت ذهنی کلی در موطن خود نفس هستند، زیرا مدرکات کلی در مادیات منطبع نمی‌باشند و مدرک نیز خود صورت حصولی حاضر است نه عین خارجی و نه آن چه خارج از تصور است و اگر به عین خارجی و آنچه خارج از تصور است مدرک گفته شود به قصد ثانی است<ref>{{عربی|اندازه=120%|" اذا لم یکن لها استحضار عینه کالسماء و نحوهما فاستحضرت صورته؛ اما الجزئیات ففی قوه حاضره لها و اما الکلیات ففی ذاتها اذا من المدرکات کلیه ال تنطبع فی اجرام، و المدرک هو نفس الصوره الحاضره ال ما خرج عن التصور و ان قیل للخارج انه مدرک فذلک بقصد ثان‏‏ ‏‏‏‏"}}؛ سهروردی، تحقیق و مقدمه هنری کربن، ج۱، ص:۱۲.</ref>. همچنین [[شیخ اشراق]] علم حصولی را دارای ویژگی‌هایی می‌داند که در زیر به آنها اشاره می‌شود:
:::::#معلوم بالذات که به منزله مفهوم در ذهن حاضر است، فی حد نفسه کلی و قابل صدق بر کثیرین است، گرچه از جزئی‌ترین مفاهیم محسوب می‌شود. روشن است که بحث در مورد کلیت چنین معلوم و مفهومی، به حسب قابلیت بر افراد بسیار است، هرچند در خارج بیشتر از یک مصداق نداشته باشد؛ بدین معنا مفهوم زیدی که با تمام خصایص وجودی اش در ذهن نقش بسته، قابلیت صدق بر هزاران زید دیگر را دارد گرچه در خارج وجود چنین مصادیقی محال باشد.
:::::#معلوم بالعرض که به عنوان مصداق آن مفهوم ذهنی و معلوم بالذات است باید غایب بوده و نزد عالم حاضر نباشد و صورت ذهنی نیز از آن امر غایب حکایت کند؛ از این رو مفاد علم حصولی، اخبار از امر غایب است.
:::::#نیاز به مطابقت با خارج دارد<ref>یدالله یزدان پناه، حکمت اشراق، تحقیق و پژوهش مهدی علیپور، ج۲، ص:۲۶۱.</ref>.
::::::'''علم حضوری:''' علمی است که در ادراک واسطه وجود نداشته باشد بر خالف علم حصولی که همراه با واسطه می‌باشد. هر علم حصولی به علم حضوری باز می‌گردد که در نهایت برای نفس حاضر می‌شود. و همین وجود واسطه تفاوت بین علم حصولی و حضوری است.
::::::فرق اساسی میان علم حصولی و علم حضوری واسطه است. اگر معلوم بی‌هیچ واسطه نزد عالم حاضر باشد آن علم، حضوری است و اگر حصول معلوم برای عالم با واسطه صورت انجام گیرد آن علم، حصولی خواهد بود<ref>محمد تقی فعالی، علم حضوری و حصولی، مجله خردنامه صدرا، ش ۲۸، پاییز ۱۲۸۲، ص:۴۲.</ref>.
::::::[[شیخ اشراق]] در اثبات علم حضوری بیان می‌کند که: و از جمله دلایل تأکید کننده بر علم حضوری و این که ما دارای ادراکاتی هستیم که در آنها به صورت دیگری جز حضور خود شیء درک شونده احتیاج نداریم، این است که انسان با تفریق اتصال در عضوش به درد مبتال و از آن آگاه میشود. چنین نیست که هنگام درد و آگاهی از آن صورت ذهنی دیگری برای تفریق اتصال در این عضو یا غیر آن حاصل شود، بلکه مدرک خود آن تفرق اعضا است که امری محسوس است و تنها نفس تفرق محسوس است و او به نفس ذات خود نه به صورت ذهنی حاصل شده از آن حقیقت درد خواهد بود<ref>{{عربی|اندازه=120%|"و مما یوکد ان لنا ادراکات یحتاج فیها الی صوره اخری غیر حضور ذات المدرک، ان الانسان یتالم بتفریق االتصال فی عضو له و یشعر به و لیس بان تفریق االتصال یحصل له صوره اخری فی ذلک العضو أو فی غیره، بل المدرک نفس ذلک التفریق، و هو المحسوس و بذاته االلمال بصوره تحصل منه‏‏‏‏"}}؛ سهروردی، تحقیق و مقدمه هنری کربن، ج۱، ص:۴۸۱.</ref>.
::::::همچنین [[شیخ اشراق]] به بیان ویژگی‌های علم حضوری می‌پردازد و ویژگی‌های آن را موارد ذیل می‌داند:
:::::#معلوم یک امر جزئی متشخص باشد نه کلی.
:::::#معلوم نزد نفس حاضر باشد نه غایب.
:::::#بین آن دو ارتباط حصولی برقرار باشد نه حضوری.
:::::#نیاز به مطابقت با خارج نداشته باشد<ref>یدالله یزدان پناه، حکمت اشراق، تحقیق و پژوهش مهدی علیپور، ج۲، ص:۲۱۱.</ref>»<ref>[[تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی (پایان‌نامه)|تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی]]؛ ص۱۲.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۱۵. آقای داداش‌زاده؛}}
 
{{جمع شدن|۱۶. آقای بشارتی؛}}
[[پرونده:9030760879.jpg||بندانگشتی|right|100px|[[علی محمد بشارتی|بشارتی]]]]
آقای '''[[علی محمد بشارتی]]'''، در کتاب ''«[[رضوان معارف (کتاب)|رضوان معارف]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«به طور کلی علوم مختلف را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد:
:::::#'''علوم متداول:''' به آن دسته از علوم می‌گویند که کم و بیش در دسترس مردم است، اما به صورت ناقص. مثلا علم طب که به طور بی‌سابقه‌ای مردم به آن اهتمام زیادی دارند؛ به خصوص گروههای مادی و بی‌خدا که اعتقادی به عالم غیر حس و لمس از جمله عالم لاهوت و یا قیامت ندارند. قرآن می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَالآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى }}﴾}}<ref> با آنکه جهان واپسین بهتر و پایدارتر است؛ سوره اعلی، آیه: ۱۷.</ref>. به دنیا و زندگی در دنیا توجه بسیار می‌کنند، اما به رغم این گرایش و نیاز روزافزون، صدها سؤال در مورد پزشکی بلاجواب مانده است. حاصل همین جهل، وجود هزاران بیمار لاعلاج که در بیمارستان‌ها و مراکز درمانی در انتظار مرگند و هر روز صدها نفر در سنین مختلف به دلیل نبودن تشخیص و داروی مناسب، از بین می‌روند. قرآن کریم می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً }}﴾}}<ref> و به شما از دانش جز اندکی نداده‌اند؛ سوره اسراء، آیه: ۸۵.</ref> دانش اندکی به شما داده شده است. در نجوم نیز همین طور است. سؤال‌های زیادی در رشته فیزیک از دیرباز برای دانشمندان برجای مانده که هر روز هم بر تعداد آنها افزوده می‌شود.
:::::#'''علوم غیر رایج:''' آن دسته از مسائلی که چون مبتلا به مردم نبوده است مردم از آنها بی‌اطلاع‌اند. یعنی وجود دارد، ولی مردم از آن غافل مانده‌اند. کردگار متعال در مورد اصحاب کهف می‌فرماید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ }}﴾}}<ref> بگو: خداوند بر آن اندازه که درنگ کردند داناتر است، نهان آسمان‌ها و زمین از آن اوست؛ چه بینا و چه شنواست!؛ سوره کهف، آیه: ۲۶.</ref>. در این آیه و دهها آیه دیگر از جهل مردم و از علم مطلق خداوند بحث شده است. پیداست خدایی که خالق آسمانها و زمین است، قبل از خلقت آسمانها و زمین همه علوم را حایز بوده و خواهد بود. خداوند سبحان درباره علم مطلق خود می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}﴾}}<ref> و بدانید که خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۳۱.</ref>. در مورد آگاهی مطلق خود بر درونیات و حتی نیت‌های مردم می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ }}﴾}}<ref> و خداوند به اندیشه‌ها داناست؛ سوره تغابن، آیه: ۴.</ref>. در مورد آگاهی مطلق خداوند از درونیات، اعتقادات، تصمیم‌ها، خیال‌ها و اندیشه‌های مردمی‌ پیچیده‌ترین مسائل علمی‌ است، خداوند سبحان در آیات متعددی این علم کامل خود را نشان می‌دهد.
:::::#'''علم درون:'''شاید انگیزه‌های خداوند از اعلان این که او از درونیات افراد آگاه است و از آن چه در دل‌ها می‌گذرد، و همچنین از نیتها، اراده‌ها، تصمیم‌ها، اعتقادها و آگاهی دارد که این گونه دانش‌ها تحصیلی نیست و هیچ کس از آن آگاهی نمی‌یابد نشان دادن علم مطلق خود از ظاهر و باطن همه چیز باشد. اتفاقاً در جهان امروز که جهان ارتباطات و اطلاعات و عصر اینترنت و ماهواره است و هر اتفاقی در هر نقطه از جهان رخ دهد، بلافاصله به اطلاع جهانیان می‌رسد، ولی باید گفت که دانشمندان این علم، فاقد آگاهی از دانش درون‌شناسی هستند. کشتن افراد بی‌گناه و یا بازداشت بدون محاکمه مردم و نگه‌داری بی‌گناهان در زندان‌ها و محبس‌ها، آن هم بیش از ۲۰ و یا ۳۰ سال... نشانگر همان مشکل است. برعکس آزادی مجرمان و تبرئه سرنخها، قاتلان و تبه کاران. همه از همین جهل نشأت می‌گیرد. از طرفی شکنجه‌های مالایطاق در شکنجه گاههای جهان خواران برای گرفتن اقرار، دلیل بی‌اطلاعی از فکر و اندیشه مردم است. مشکلی که امروز قضاوت در غرب با آن روبه روست، ریشه در همین مبحث دارد. هیچ مجرمی‌ به راحتی به جرم خود اقرار نمی‌کند. بسیاری از شکنجه‌ها بر روی آدمان که به خاطر دفاع از دین خود و از راه خود، مبارزه کرده و دستگیر شده‌اند، بهترین دلیل است. البته اینها بخش کوچکی از علم مطلق خداست و چون ما از معنای واژه مطلق آگاه نیستیم؛ نمی‌توانیم به گستردگی علم بی‌کناره و بی‌کرانه حضرت حق پی ببریم. پیداست تا این مشکل حل نشود به معنی فراز "خزان العلم" نمی‌توانیم آگاه شویم»<ref>[[رضوان معارف (کتاب)|رضوان معارف]]؛ ص۶۶ الی ۶۹.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
 
{{جمع شدن|۱۷. آقای داداش‌زاده؛}}
[[پرونده:11948.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[داوود داداش‌زاده|داداش‌زاده]]]]
[[پرونده:11948.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[داوود داداش‌زاده|داداش‌زاده]]]]
::::::آقای '''[[داوود داداش‌زاده]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[علم امام در کتاب کافی و شروح آن (پایان‌نامه)|علم امام در کتاب کافی و شروح آن]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::آقای '''[[داوود داداش‌زاده]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[علم امام در کتاب کافی و شروح آن (پایان‌نامه)|علم امام در کتاب کافی و شروح آن]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
خط ۱۶۲: خط ۱۹۸:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۶. خانم اکبری راد و خانم جمشیدی؛}}
{{جمع شدن|۱۸. خانم اکبری راد و خانم جمشیدی؛}}
[[پرونده:11936.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[طیبه اکبری راد|اکبری راد]]]]
[[پرونده:11936.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[طیبه اکبری راد|اکبری راد]]]]
::::::خانم '''[[طیبه اکبری راد]]''' و خانم [[فاطمه جمشیدی]] در مقاله ''«[[بررسی مفهوم علم و کیفیت انتقال آن در احادیث (مقاله)|بررسی مفهوم علم و کیفیت انتقال آن در احادیث]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::خانم '''[[طیبه اکبری راد]]''' و خانم [[فاطمه جمشیدی]] در مقاله ''«[[بررسی مفهوم علم و کیفیت انتقال آن در احادیث (مقاله)|بررسی مفهوم علم و کیفیت انتقال آن در احادیث]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
خط ۱۶۸: خط ۲۰۴:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۷. خانم میرترابی حسینی (پژوهشگر دانشكده اصول دين).}}
{{جمع شدن|۱۹. خانم میرترابی حسینی (پژوهشگر دانشكده اصول دين)؛}}
[[پرونده:11817.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[زهرةالسادات میرترابی حسینی|میرترابى حسینى]]]]
[[پرونده:11817.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[زهرةالسادات میرترابی حسینی|میرترابى حسینى]]]]
::::::خانم '''[[زهرةالسادات میرترابی حسینی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایان‌نامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::خانم '''[[زهرةالسادات میرترابی حسینی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایان‌نامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
خط ۱۷۴: خط ۲۱۰:
::::::فلاسفه در تقسیم اولی، علم را به "حصولی" و "حضوری" تقسیم می‌کنند. در علم حضوری معلوم، عین واقعیت بوده و با حضور خارجی‌اش نزد ذهن، علم حاصل می‌شود. در حالیکه در علم حصولی معلوم، عین واقعیت نیست بلکه واقعیت نما است به عبارت دیگر از واقعیات نزد ذهن حاضر می‌شود، ماهیات آنهاست نه وجود خارجی آنها، از این رو آثار واقعیت خارجی را دارا نمی‌باشد. تصور، تصدیق و مباحثی که در رابطه با این دو در منطق مطرح می‌شود -از قبیل مباحث مربوط به قضایا و تقسیمات آنها به نظری و بدیهی و...- همگی در محدودۀ علم حصولی است زیرا در علم حضوری با حضور عین واقع، راهی برای تصور یا تصدیق که متفرّع بر تصور است، وجود ندارد<ref>تقسیم علم به حصولی و حضوری از دو دیدگاه انجام می‌شود؛ گاه از رهگذر انقسام علم به بی‌واسطه و با واسطه، و گاه از رهگذر وجود ماهیت. ر.ک عبدالله جوادی آملی، شناخت‌شناسی در قرآن، ص:۳۰۸.</ref>»<ref>[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایان‌نامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]؛ ص ۲۵.</ref>.
::::::فلاسفه در تقسیم اولی، علم را به "حصولی" و "حضوری" تقسیم می‌کنند. در علم حضوری معلوم، عین واقعیت بوده و با حضور خارجی‌اش نزد ذهن، علم حاصل می‌شود. در حالیکه در علم حصولی معلوم، عین واقعیت نیست بلکه واقعیت نما است به عبارت دیگر از واقعیات نزد ذهن حاضر می‌شود، ماهیات آنهاست نه وجود خارجی آنها، از این رو آثار واقعیت خارجی را دارا نمی‌باشد. تصور، تصدیق و مباحثی که در رابطه با این دو در منطق مطرح می‌شود -از قبیل مباحث مربوط به قضایا و تقسیمات آنها به نظری و بدیهی و...- همگی در محدودۀ علم حصولی است زیرا در علم حضوری با حضور عین واقع، راهی برای تصور یا تصدیق که متفرّع بر تصور است، وجود ندارد<ref>تقسیم علم به حصولی و حضوری از دو دیدگاه انجام می‌شود؛ گاه از رهگذر انقسام علم به بی‌واسطه و با واسطه، و گاه از رهگذر وجود ماهیت. ر.ک عبدالله جوادی آملی، شناخت‌شناسی در قرآن، ص:۳۰۸.</ref>»<ref>[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایان‌نامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]؛ ص ۲۵.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۱۸. پژوهشگران پایگاه تخصصی شبهه.}}
 
{{جمع شدن|۲۰. پژوهشگران پایگاه تخصصی شبهه.}}
[[پرونده:9030760879.jpg|بندانگشتی|right|100px|]]
[[پرونده:9030760879.jpg|بندانگشتی|right|100px|]]
پژوهشگران ''«[http://shobhe.net/Archives/3195 پایگاه تخصصی شبهه]»  در این‌باره گفته‌اند:
پژوهشگران ''«[http://shobhe.net/Archives/3195 پایگاه تخصصی شبهه]»  در این‌باره گفته‌اند:
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش