←مظلومیت پیامبر{{صل}} در جنگ احد
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
پیامبر{{صل}} مردم را در [[مسجد]] جمع کرد و به نظرخواهی از آنها پرداخت. در میان آراء متفاوت [[تصمیم]] نهایی بر این شد که جنگ به خارج [[شهر]] کشیده شود و لذا پیامبر اکرم به [[خانه]] آمد و زره جنگ به تن کرده از شهر خارج شد و هزار نفر مرد جنگی حضرت را همراهی کردند. گرچه سیصد نفر آنها به تحریک [[عبدالله بن ابی]]، [[منافق]] معروف به بهانه اینکه با نظر او [[مخالفت]] شده از بین راه برگشتند. | پیامبر{{صل}} مردم را در [[مسجد]] جمع کرد و به نظرخواهی از آنها پرداخت. در میان آراء متفاوت [[تصمیم]] نهایی بر این شد که جنگ به خارج [[شهر]] کشیده شود و لذا پیامبر اکرم به [[خانه]] آمد و زره جنگ به تن کرده از شهر خارج شد و هزار نفر مرد جنگی حضرت را همراهی کردند. گرچه سیصد نفر آنها به تحریک [[عبدالله بن ابی]]، [[منافق]] معروف به بهانه اینکه با نظر او [[مخالفت]] شده از بین راه برگشتند. | ||
به هر حال در [[روز]] [[شنبه]] نیمه [[شوال]] دو [[سپاه]] در برابر هم صف آرایی کردند. [[پیامبر]]{{صل}} به سپاه [[آرایش]] نظامی داد. [[عبدالله بن جبیر]] را با ۵۰ نفر تیرانداز به جایی که امکان [[نفوذ]] [[دشمن]] از آن وجود داشت [[مأمور]] کرد و دستور اکید داد که از آنجا [[نگهبانی]] و [[مراقبت]] کنند و به آنها فرمود: اگر دیدید دشمن [[شکست]] خورده و تا [[مکه]] عقبنشینی کردند، شما از جای خود حرکت نکنید. [[شیخ مفید]] این [[روایت]] را نقل میکند که پیامبر{{صل}} فرمود: اگر دیدید همگی ما کشته شدیم شما از جای خود حرکت نکنید! زیرا شکست ما از همین جا شروع خواهد شد. | به هر حال در [[روز]] [[شنبه]] نیمه [[شوال]] دو [[سپاه]] در برابر هم صف آرایی کردند. [[پیامبر]]{{صل}} به سپاه [[آرایش]] نظامی داد. [[عبدالله بن جبیر انصاری]] را با ۵۰ نفر تیرانداز به جایی که امکان [[نفوذ]] [[دشمن]] از آن وجود داشت [[مأمور]] کرد و دستور اکید داد که از آنجا [[نگهبانی]] و [[مراقبت]] کنند و به آنها فرمود: اگر دیدید دشمن [[شکست]] خورده و تا [[مکه]] عقبنشینی کردند، شما از جای خود حرکت نکنید. [[شیخ مفید]] این [[روایت]] را نقل میکند که پیامبر{{صل}} فرمود: اگر دیدید همگی ما کشته شدیم شما از جای خود حرکت نکنید! زیرا شکست ما از همین جا شروع خواهد شد. | ||
[[ابوسفیان]] هم ضمن صف آرایی سپاه [[کفر]]، [[خالد بن ولید]] را با دویست نفر مأمور کرد تا در کمین آن ۵۰ نفر باشند و به او دستور داد برای رخنه در آن موضع [[استراتژی]] از [[غفلت]] نیروهای تحت امر عبدالله بن جبیر استفاده کن. | [[ابوسفیان]] هم ضمن صف آرایی سپاه [[کفر]]، [[خالد بن ولید]] را با دویست نفر مأمور کرد تا در کمین آن ۵۰ نفر باشند و به او دستور داد برای رخنه در آن موضع [[استراتژی]] از [[غفلت]] نیروهای تحت امر عبدالله بن جبیر استفاده کن. | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
نیروی مشرکان خیلی زود تحلیل رفته و سواره و پیاده پا به فرار گذاشتند تا از ضربات کوبنده مسلمانان [[جان]] به در ببرند. آنها با بر جای گذاشتن [[سلاح]] و بار و بنه و [[ارزاق]] بسیاری که از [[مکه]] آورده بودند، پشت به مسلمانان و رو به [[کوه]] و دشت گریختند و مهمتر از این، [[زنان]] خود را نیز رها ساختند تا از [[ترس]] [[اسیر]] نشدن به کوهها و درهها [[پناه]] ببرند. حتی [[بت]] [[هبل]] را بر [[زمین]] رها کردند. مسلمانان نیز مشرکان را تعقیب کردند تا اینکه آنان کاملاً از میدان [[جنگ]] دور شدند و آن گاه برگشتند تا [[غنایم]] را جمع کنند. | نیروی مشرکان خیلی زود تحلیل رفته و سواره و پیاده پا به فرار گذاشتند تا از ضربات کوبنده مسلمانان [[جان]] به در ببرند. آنها با بر جای گذاشتن [[سلاح]] و بار و بنه و [[ارزاق]] بسیاری که از [[مکه]] آورده بودند، پشت به مسلمانان و رو به [[کوه]] و دشت گریختند و مهمتر از این، [[زنان]] خود را نیز رها ساختند تا از [[ترس]] [[اسیر]] نشدن به کوهها و درهها [[پناه]] ببرند. حتی [[بت]] [[هبل]] را بر [[زمین]] رها کردند. مسلمانان نیز مشرکان را تعقیب کردند تا اینکه آنان کاملاً از میدان [[جنگ]] دور شدند و آن گاه برگشتند تا [[غنایم]] را جمع کنند. | ||
تیراندازان زبدهای که هنوز بر بالای تپه عینین قرار داشتند، با دیدن [[شکست]] مشرکان و انبوه [[غنایم جنگی]]، شادمانه به همدیگر گفتند: غنیمتها را ببینید! غنیمتها! [[دوستان]] شما [[پیروز]] شدند! چرا اینجا ایستادهاید؟ [[منتظر]] چه هستید؟ | تیراندازان زبدهای که هنوز بر بالای تپه عینین قرار داشتند، با دیدن [[شکست]] مشرکان و انبوه [[غنایم جنگی]]، شادمانه به همدیگر گفتند: غنیمتها را ببینید! غنیمتها! [[دوستان]] شما [[پیروز]] شدند! چرا اینجا ایستادهاید؟ [[منتظر]] چه هستید؟ عبدالله بن جبیر فریاد زد: شما را چه شده است؟ آیا دستور اکید پیامبرتان را فراموش کردهاید که به هیچ وجه نباید موضعتان را ترک کنید؟ اما گویی که آن همه [[غنیمت]]، هوش از سر آنها ربوده بود. [[خالد بن ولید]] که برای فرا رسیدن چنین فرصتی لحظه شماری میکرد، به سواران تحت امر خود دستور داد تا از پشت سر به [[مسلمانان]] [[حمله]] برند بدین ترتیب [[پیروزی]] درخشان و شادمان [[مسلمین]] به [[اندوه]] بسیار مبدل شد. | ||
[[عبدالله جبیر]] با نیروهایش با [[عشق]] به [[هدف]] [[مقدس]] خود جنگیدند و همه به [[شهادت]] رسیدند و با شهادت آنها [[دشمن]] صحنه عملیات را دور زد و در محاصره گرفت و با [[شمشیر]] در بین مسلمانان که به جمعآوری [[غنایم]] خم شده بودند راندند. صحنه [[جنگ]] به نفع [[کفر]] رقم خورد. دشمن فراری برگشت، اینجا بود که کابوس [[شکست]] و [[وحشت]]، چشمان مسلمین را تیره و تار کرد. جمعی به شهادت رسیدند و جمعی صحنه معرکه را ترک کرده و [[جان]] خود را [[نجات]] دادند و فرار را بر قرار ترجیح دادند. | [[عبدالله جبیر]] با نیروهایش با [[عشق]] به [[هدف]] [[مقدس]] خود جنگیدند و همه به [[شهادت]] رسیدند و با شهادت آنها [[دشمن]] صحنه عملیات را دور زد و در محاصره گرفت و با [[شمشیر]] در بین مسلمانان که به جمعآوری [[غنایم]] خم شده بودند راندند. صحنه [[جنگ]] به نفع [[کفر]] رقم خورد. دشمن فراری برگشت، اینجا بود که کابوس [[شکست]] و [[وحشت]]، چشمان مسلمین را تیره و تار کرد. جمعی به شهادت رسیدند و جمعی صحنه معرکه را ترک کرده و [[جان]] خود را [[نجات]] دادند و فرار را بر قرار ترجیح دادند. |