امامت امام رضا: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{امامت}}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[امامت امام رضا در قرآن]] - [[امامت امام رضا در حدیث]] - [[امامت امام رضا در نهج البلاغه]] - [[امامت امام رضا در کلام اسلامی]] - [[امامت امام رضا در تاریخ اسلامی]] - [[امامت امام رضا در عرفان اسلامی]]</div>
| موضوع مرتبط = امام رضا
| عنوان مدخل = امامت امام رضا
| مداخل مرتبط = [[امامت امام رضا در حدیث]] - [[امامت امام رضا در کلام اسلامی]] - [[امامت امام رضا در تاریخ اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =
}}
==مقدمه==
برای [[اثبات امامت حضرت]] [[علی بن موسی]] {{ع}} [[نصوص عامه]] مانند [[روایات ائمه اثنی عشر]] کافی است. [[حضرت]] [[موسی بن جعفر]] {{ع}} با اهتمام به آینده [[امت اسلامی]] و جلوگیری از [[انحراف]] در امر [[امامت]] و برای [[اتمام حجت]]، به صورت مکرر و در مواضع مختلف [[جانشین]] خود را معرفی کرده‌اند<ref>ر.ک: کافی، ج ۱، ص ۳۱۱ و عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج ۱، ص ۲۰، باب ۴ نص أبی الحسن موسی بن جعفر {{ع}} علی ابنه الرضا علی بن موسی بن جعفر {{ع}} بالإمامة و الوصیة. إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج ۴، ص ۲۸۷ الباب الرابع العشرون النصوص علی إمامة أبی الحسن علی بن موسی الرضا {{ع}} مضافا إلی ما تقدم منها.</ref>. در اینجا به برخی از این [[نصوص]] اشاره می‌شود: صحاف گوید: من و [[هشام بن حکم]] و [[علی بن یقطین]] در [[بغداد]] بودیم، [[علی بن یقطین]] گفت: خدمت [[موسی بن جعفر]] {{ع}} نشسته بودم که پسرش [[علی]] وارد شد، [[امام]] فرمود: {{عربی|"يَا عَلِيَّ بْنَ يَقْطِينٍ هَذَا عَلِيٌّ سَيِّدُ وُلْدِي أَمَا إِنِّي قَدْ نَحَلْتُهُ كُنْيَتِي"}}<ref>الکافی، ج ۱، ص ۳۱۱، باب الإشارة و النص علی أبی الحسن الرضا {{ع}} و کفایة الاثر، ص ۲۷۱ و عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج ۱، ص ۲۱.</ref>. ای [[علی بن یقطین]] همین [[علی]] سرور اولاد من است، همانا من [[کنیه]] خودم را که [[ابوالحسن]] است به او بخشیده‌ام. هشام دست خود را به پیشانیش زد و گفت: وای بر تو چه گفتی؟ ابن یقطین گفت: به [[خدا]] همین طور که گفتم از او شنیدم. هشام گفت: با این سخن به تو خبر داده که امر [[امامت]] پس از وی به او متعلق است.
 
[[داود رقی]] گوید: به [[موسی بن جعفر]] {{ع}} عرض کردم: قربانت گردم، من پیر شده‌ام، مرا از [[دوزخ]] رهائی بخش (امامم را به من بنما) [[حضرت]] با دست به پسرش [[ابوالحسن]] {{ع}} اشاره نمود و فرمود: هذا [[صاحبکم]] من بعدی<ref>الکافی، ج ۱، ص ۳۱۲.</ref>. این پس از من [[صاحب]] شماست. [[اسحاق]] بن عمار گوید: به [[موسی بن جعفر]] {{ع}} عرض کردم: مرا به کسی که دینم را از او به‌دست آورم رهنمائی فرما، فرمود: {{متن حدیث|هَذَا ابْنِي عَلِيٌّ إِنَّ أَبِي أَخَذَ بِيَدِي فَأَدْخَلَنِي إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا قَالَ قَوْلًا وَفَى بِهِ}}<ref>کافی، ج ۱، ص ۳۱۲. همین پسرم علی است، همانا پدرم دست مرا گرفت و به‌سوی قبر رسول خدا {{صل}} برد و فرمود: پسر عزیزم: خدای عزوجل فرمود: همانا من در زمین خلیفه گذارم و چون خدا چیزی فرماید بآن وفا کند. پس هیچ‌گاه روی زمین خالی از خلیفه و حجت نباشد.</ref>.
 
[[مخزموی]] که مادرش از اولاد [[جعفر بن ابی طالب]] {{ع}} است گوید: [[موسی بن جعفر]] {{ع}} (پیش از زندان رفتنش) دنبال ما فرستاد و ما را جمع کرد و فرمود: می‌دانید شما را برای چه [[دعوت]] کردم؟ گفتیم: نه، فرمود: {{متن حدیث|اشْهَدُوا أَنَّ ابْنِي هَذَا وَصِيِّي وَ الْقَيِّمُ بِأَمْرِي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي مَنْ كَانَ لَهُ عِنْدِي دَيْنٌ فَلْيَأْخُذْهُ مِنِ ابْنِي هَذَا}}<ref>همان. گواه باشید که این پسرم وصی من است و پس از من خلیفه و کاردار منست. هر کس از من طلبی دارد. از این پسرم بگیرد، و بهر کس وعده‌ای داده‌ام، باید وفای آن را از او خواهد.</ref>.


==مقدمه==
[[علی بن عبیدالله هاشمی]] گوید: من و سایرین –حدود ۷۰ نفر از شیعیان- در کنار [[قبر]] [[حضرت رسول]] {{صل}} بودیم و [[امام کاظم]] {{ع}} در حالی که دست [[فرزند]] خود "[[علی]]" را در دست گرفته بودند، به سمت ما آمدند و فرمودند: آیا می‌دانید من که هستم؟ ما گفتیم: شما سرور و بزرگ ما هستید [[حضرت]] فرمودند: نام و [[نسب]] مرا بگوئید، ما عرضه داشتیم: شما [[موسی]] بن [[جعفر بن محمد]] هستید، [[حضرت]] فرمودند: این که همراه من است، کیست؟ گفتیم: [[علی]] بن [[موسی بن جعفر]]، [[حضرت]] فرمودند: {{متن حدیث|اشْهَدُوا أَنَّهُ وَكِيلِي فِي حَيَاتِي وَ وَصِيِّي بَعْدَ مَوْتِي}}<ref>کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الإثنی عشر، ص ۲۷۲ و عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج ۱، ص ۲۶.</ref>. پس [[شاهد]] باشید که او در حیاتم [[وکیل]] و پس از فوتم، [[وصی]] من است.
*برای [[اثبات امامت حضرت]] [[علی بن موسی]] {{ع}} [[نصوص عامه]] مانند [[روایات ائمه اثنی عشر]] کافی است. [[حضرت]] [[موسی بن جعفر]] {{ع}} با اهتمام به آینده [[امت اسلامی]] و جلوگیری از [[انحراف]] در امر [[امامت]] و برای [[اتمام حجت]]، به صورت مکرر و در مواضع مختلف [[جانشین]] خود را معرفی کرده‌اند<ref>ر.ک: کافی، ج ۱، ص ۳۱۱ و عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج ۱، ص ۲۰، باب ۴ نص أبی الحسن موسی بن جعفر {{ع}} علی ابنه الرضا علی بن موسی بن جعفر {{ع}} بالإمامة و الوصیة. إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج ۴، ص ۲۸۷ الباب الرابع العشرون النصوص علی إمامة أبی الحسن علی بن موسی الرضا {{ع}} مضافا إلی ما تقدم منها.</ref>. در اینجا به برخی از این [[نصوص]] اشاره می‌شود: صحاف گوید: من و [[هشام بن حکم]] و [[علی بن یقطین]] در [[بغداد]] بودیم، [[علی بن یقطین]] گفت: خدمت [[موسی بن جعفر]] {{ع}} نشسته بودم که پسرش [[علی]] وارد شد، [[امام]] فرمود: {{عربی|"يَا عَلِيَّ بْنَ يَقْطِينٍ هَذَا عَلِيٌّ سَيِّدُ وُلْدِي أَمَا إِنِّي قَدْ نَحَلْتُهُ كُنْيَتِي"}}<ref>الکافی، ج ۱، ص ۳۱۱، باب الإشارة و النص علی أبی الحسن الرضا {{ع}} و کفایة الاثر، ص ۲۷۱ و عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج ۱، ص ۲۱.</ref>. ای [[علی بن یقطین]] همین [[علی]] سرور اولاد من است، همانا من [[کنیه]] خودم را که [[ابوالحسن]] است به او بخشیده‌ام. هشام دست خود را به پیشانیش زد و گفت: وای بر تو چه گفتی؟ ابن یقطین گفت: به [[خدا]] همین طور که گفتم از او شنیدم. هشام گفت: با این سخن به تو خبر داده که امر [[امامت]] پس از وی به او متعلق است.
*[[داود رقی]] گوید: به [[موسی بن جعفر]] {{ع}} عرض کردم: قربانت گردم، من پیر شده‌ام، مرا از [[دوزخ]] رهائی بخش (امامم را به من بنما) [[حضرت]] با دست به پسرش [[ابوالحسن]] {{ع}} اشاره نمود و فرمود: هذا [[صاحبکم]] من بعدی<ref>الکافی، ج ۱، ص ۳۱۲.</ref>. این پس از من [[صاحب]] شماست. [[اسحاق]] بن عمار گوید: به [[موسی بن جعفر]] {{ع}} عرض کردم: مرا به کسی که دینم را از او به‌دست آورم رهنمائی فرما، فرمود: {{متن حدیث|هَذَا ابْنِي عَلِيٌّ إِنَّ أَبِي أَخَذَ بِيَدِي فَأَدْخَلَنِي إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا قَالَ قَوْلًا وَفَى بِهِ}}<ref>کافی، ج ۱، ص ۳۱۲. همین پسرم علی است، همانا پدرم دست مرا گرفت و به‌سوی قبر رسول خدا {{صل}} برد و فرمود: پسر عزیزم: خدای عزوجل فرمود: همانا من در زمین خلیفه گذارم و چون خدا چیزی فرماید بآن وفا کند. پس هیچ‌گاه روی زمین خالی از خلیفه و حجت نباشد.</ref>.
*[[مخزموی]] که مادرش از اولاد [[جعفر بن ابی طالب]] {{ع}} است گوید: [[موسی بن جعفر]] {{ع}} (پیش از زندان رفتنش) دنبال ما فرستاد و ما را جمع کرد و فرمود: می‌دانید شما را برای چه [[دعوت]] کردم؟ گفتیم: نه، فرمود: {{متن حدیث|اشْهَدُوا أَنَّ ابْنِي هَذَا وَصِيِّي وَ الْقَيِّمُ بِأَمْرِي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي مَنْ كَانَ لَهُ عِنْدِي دَيْنٌ فَلْيَأْخُذْهُ مِنِ ابْنِي هَذَا}}<ref>همان. گواه باشید که این پسرم وصی من است و پس از من خلیفه و کاردار منست. هر کس از من طلبی دارد. از این پسرم بگیرد، و بهر کس وعده‌ای داده‌ام، باید وفای آن را از او خواهد.</ref>.
*[[علی بن عبیدالله هاشمی]] گوید: من و سایرین –حدود ۷۰ نفر از شیعیان- در کنار [[قبر]] [[حضرت رسول]] {{صل}} بودیم و [[امام کاظم]] {{ع}} در حالی که دست [[فرزند]] خود "[[علی]]" را در دست گرفته بودند، به سمت ما آمدند و فرمودند: آیا می‌دانید من که هستم؟ ما گفتیم: شما سرور و بزرگ ما هستید [[حضرت]] فرمودند: نام و [[نسب]] مرا بگوئید، ما عرضه داشتیم: شما [[موسی]] بن [[جعفر بن محمد]] هستید، [[حضرت]] فرمودند: این که همراه من است، کیست؟ گفتیم: [[علی]] بن [[موسی بن جعفر]]، [[حضرت]] فرمودند: {{متن حدیث|اشْهَدُوا أَنَّهُ وَكِيلِي فِي حَيَاتِي وَ وَصِيِّي بَعْدَ مَوْتِي}}<ref>کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الإثنی عشر، ص ۲۷۲ و عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج ۱، ص ۲۶.</ref>. پس [[شاهد]] باشید که او در حیاتم [[وکیل]] و پس از فوتم، [[وصی]] من است.


==[[افضلیت]]==
==[[افضلیت]]==
۱۱۳٬۶۸۰

ویرایش