←شبهه نقض حکمت الهی و پاسخ آن
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
== [[شبهه]] [[نقض]] [[حکمت الهی]] و پاسخ آن == | == [[شبهه]] [[نقض]] [[حکمت الهی]] و پاسخ آن == | ||
درباره دو [[وصف]] [[عدالت]] و حکمت الهی شبهههایی یاد شدهاند. [[عادل]] بودن [[خدا]] یعنی او [[شایستگی]] هیچ موجودی را مهمل نمیگذارد و به هرکس به اندازه استحقاقش میبخشد و مراد از «[[حکیم]]» بودن وی آن است که [[نظام آفرینش]] [[نیکوترین نظام]] ممکن است: | درباره دو [[وصف]] [[عدالت]] و حکمت الهی شبهههایی یاد شدهاند. [[عادل]] بودن [[خدا]] یعنی او [[شایستگی]] هیچ موجودی را مهمل نمیگذارد و به هرکس به اندازه استحقاقش میبخشد و مراد از «[[حکیم]]» بودن وی آن است که [[نظام آفرینش]] [[نیکوترین نظام]] ممکن است: {{متن قرآن|لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ}}<ref>«که ما انسان را در نیکوترین ساختار آفریدهایم،» سوره تین، آیه ۴.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ}}<ref>«اوست که هر چه آفرید نیکو آفرید و آفرینش آدمی را از گلی آغازید» سوره سجده، آیه ۷.</ref> و لازمِ [[حکمت]] [[حق]]، این است که [[جهان هستی]] هدفدار باشد و موجود، یا خود خیر باشد یا به خیر ختم گردد. | ||
اشکال مشترک درباره [[عدل]] و حکمت [[پروردگار]]، وجود [[بدبختیها]]، تیرهروزیها، [[شرور]] و آفات و پدیدههای زیانآوری چون [[بیماریها]]، درندهها و گزندههاست. اینگونه امور را میتوان [[ظلم]] خواند و نقضی بر [[عدل الهی]]، چنان که میشود پدیدههایی مخالف حکمت (بیفایده و زیانآور) نامید و نقضی بر حکمت بالغ پروردگار.<ref>مجموعه آثار، ج ۱، ص۸۴ ـ ۹۸، «عدل الهی».</ref> این نقض و اشکال بیشتر زمانی در [[ذهن]] ایجاد میشود که به دنبال [[هدف]] خدا از این [[کارها]] هستیم، آن چنان که برای [[انسان]] در کارهایش به هدفی [[معتقد]] هستیم. پاسخ این نقض را میتوان در تفاوت معنای حکیم بودن انسان با «حکیم» بودن خدا یافت: حکیم بودن انسان یعنی در هر کاری هدفی معقول دارد؛ اما خدا غنیّ علیالاطلاق است و غایتی ندارد، چون کمالی فرض نمیشود که او نداشته باشد، تا بخواهد آن را بیابد، بنابراین «[[حکیم]]» بودن وی به این معناست که [[آفریدگان]] را به کمال سزاوارشان تا آنجا که برای آنها شدنی است، میرساند. کار او ایجاد یعنی به کمالِ وجود رساندن یا [[تدبیر]]، تکمیل و راندن اشیاء به سوی [[کمالات]] ثانویشان است که گونهای دیگر از رساندن اشیاء به کمالات آنهاست. | اشکال مشترک درباره [[عدل]] و حکمت [[پروردگار]]، وجود [[بدبختیها]]، تیرهروزیها، [[شرور]] و آفات و پدیدههای زیانآوری چون [[بیماریها]]، درندهها و گزندههاست. اینگونه امور را میتوان [[ظلم]] خواند و نقضی بر [[عدل الهی]]، چنان که میشود پدیدههایی مخالف حکمت (بیفایده و زیانآور) نامید و نقضی بر حکمت بالغ پروردگار.<ref>مجموعه آثار، ج ۱، ص۸۴ ـ ۹۸، «عدل الهی».</ref> این نقض و اشکال بیشتر زمانی در [[ذهن]] ایجاد میشود که به دنبال [[هدف]] خدا از این [[کارها]] هستیم، آن چنان که برای [[انسان]] در کارهایش به هدفی [[معتقد]] هستیم. پاسخ این نقض را میتوان در تفاوت معنای حکیم بودن انسان با «حکیم» بودن خدا یافت: حکیم بودن انسان یعنی در هر کاری هدفی معقول دارد؛ اما خدا غنیّ علیالاطلاق است و غایتی ندارد، چون کمالی فرض نمیشود که او نداشته باشد، تا بخواهد آن را بیابد، بنابراین «[[حکیم]]» بودن وی به این معناست که [[آفریدگان]] را به کمال سزاوارشان تا آنجا که برای آنها شدنی است، میرساند. کار او ایجاد یعنی به کمالِ وجود رساندن یا [[تدبیر]]، تکمیل و راندن اشیاء به سوی [[کمالات]] ثانویشان است که گونهای دیگر از رساندن اشیاء به کمالات آنهاست. | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
«حکیم» بودن [[خدا]] بدین معناست که فعلش [[هدف]] دارد نه ذاتش؛ و [[حکمت]] هر مخلوقی، غایتی نهفته در نهاد آن [[آفریده]] است و «حکیم» بودن خدا یعنی پدیدهها را به سوی غایات طبیعیشان سوق میدهد؛<ref>مجموعه آثار، ج ۱، ص۱۲۵، ۱۹۳ - ۱۹۴، «عدل الهی»؛ شرح منظومه، ج ۲، ص۴۲۰.</ref> ضمن آنکه بر [[شرور]] [[منافع]] و مصالحی مترتب است، پس [[شرّ]] محض موجود نیست، بلکه در [[جهان]] شرّ آمیخته به خیر است و چون جنبه خیر بر جنبه [[شر]] [[غلبه]] دارد، روی هم رفته خیر است نه شر. | «حکیم» بودن [[خدا]] بدین معناست که فعلش [[هدف]] دارد نه ذاتش؛ و [[حکمت]] هر مخلوقی، غایتی نهفته در نهاد آن [[آفریده]] است و «حکیم» بودن خدا یعنی پدیدهها را به سوی غایات طبیعیشان سوق میدهد؛<ref>مجموعه آثار، ج ۱، ص۱۲۵، ۱۹۳ - ۱۹۴، «عدل الهی»؛ شرح منظومه، ج ۲، ص۴۲۰.</ref> ضمن آنکه بر [[شرور]] [[منافع]] و مصالحی مترتب است، پس [[شرّ]] محض موجود نیست، بلکه در [[جهان]] شرّ آمیخته به خیر است و چون جنبه خیر بر جنبه [[شر]] [[غلبه]] دارد، روی هم رفته خیر است نه شر. | ||
افزون بر این، [[فیض]] هستی که سراسر جهان را فرا گرفته است [[نظام]] خاصی دارد: | افزون بر این، [[فیض]] هستی که سراسر جهان را فرا گرفته است [[نظام]] خاصی دارد: {{متن قرآن|إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ}}<ref>«ما هر چیزی را به اندازهای آفریدهایم» سوره قمر، آیه ۴۹.</ref>، به گونهای که برای هیچ پدیدهای امکان تخلّف از مرتبه ذات خود نیست: {{متن قرآن|اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا}}<ref>«از سر گردنکشی در زمین و نیرنگ زشت؛ و نیرنگ زشت، جز به نیرنگباز برنمیگردد؛ پس آیا جز سنّت پیشینیان (خود) را چشم میدارند؟ هرگز برای سنت خداوند دگرگونی نخواهی یافت و هرگز برای سنّت خداوند جابهجایی نخواهی یافت» سوره فاطر، آیه ۴۳.</ref> و [[سیر]] تکاملی موجودات به ویژه [[انسان]] به معنای سعه وجودی آنهاست. لازمِ مراتب داشتن هستی، وجود نوعی [[اختلاف]] و تفاوت از نظر [[نقص]] و کمال و شدت و [[ضعف]] میان موجودات است و تفاوت، غیر از [[تبعیض]]<ref>مجموعه آثار، ج ۱، ص۱۳۵، ۱۹۴، «عدل الهی».</ref>.<ref>[[سید رضا اسحاقنیا تربتی|اسحاقنیا تربتی، سید رضا]]، [[حکیم - اسحاقنیا تربتی (مقاله)|مقاله «حکیم»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۳۰۶-۳۰۷.</ref> | ||
.<ref>[[سید رضا اسحاقنیا تربتی|اسحاقنیا تربتی، سید رضا]]، [[حکیم - اسحاقنیا تربتی (مقاله)|مقاله «حکیم»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، | |||
== منابع == | == منابع == |