←اسماء الحسنی
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
[[قرآن کریم]] از صد و بیست و هفت [[نام خدا]] یاد کرده است؛ اما [[روایات معصومین]]{{ع}} نود و نُه نام را آوردهاند. در دعای [[جوشن کبیر]] هزار نام آمده است و شارحان [[دعا]] گفتهاند که این نامها، در [[حقیقت]]، به همان نود و نه نام بازمیگردند<ref>المیزان، ۸/ ۱۸۶- ۱۸۰.</ref>. نامهایی که در [[قرآن]] آمدهاند، عبارتند از: [[الله]]، [[احد]]، [[اول]]، [[آخِر]]، [[اعلی]]، [[اکرم]]، [[اعلم]]، [[ارحم الراحمین]]، [[احکم الحاکمین]]، [[احسن الخالقین]]، [[اهل التقوی]]، [[اهل المغفرة]]، [[اقرب]]، [[ابقی]]، [[باری]]، [[باطن]]، [[بدیع]]، [[بِر]]، [[بصیر]]، [[تواب]]، [[جبار]]، جامع، [[حکیم]]، [[حلیم]]، [[حَی]]، [[حق]]، [[حسیب]]، [[حفیظ]]، [[حفی]]، [[خبیر]]، [[خالق]]، [[خلاق]]، [[خیر]]، [[خیر الماکرین]]، [[خیر الرازقین]]، [[خیر الفاصلین]]، [[خیر الحاکمین]]، [[خیر الفاتحین]]، [[خیر الغافرین]]، [[خیر الوارثین]]، [[خیر الراحمین]]، [[خیر المنزلین]]، [[ذوالعرش]]، [[ذو الطول]]، [[ذوالانتقام]]، [[ذوالفضل العظیم]]، [[ذو الرحمة]]، [[ذو القوة]]، [[ذو الجلال والإکرام]]، [[ذو المعارج]]، [[رحمن]]، [[رحیم]]، [[رؤوف]]، [[رب]]، [[رفیع الدرجات]]، [[رزاق]]، رقیب، [[سمیع]]، [[سلام]]، [[سریع الحساب]]، [[سریع العقاب]]، [[شهید]]، [[شاکر]]، [[شکور]]، [[شدید العقاب]]، [[شدید المحال]]، [[صمد]]، ظاهر، [[علیم]]، [[عزیز]]، [[عَفُو]]، [[علی]]، [[عظیم]]، [[علام الغیوب]]، [[عالم الغیب و الشهادة]]، [[غنی]]، [[غفور]]، [[غالب]]، [[غافر الذنب]]، [[غفار]]، [[فالق الاصباح]]، [[فالق الحب والنوی]]، [[فاطر]]، [[فتاح]]، [[قوی]]، [[قدوس]]، [[قیوم]]، [[قاهر]]، [[قهار]]، [[قریب]]، [[قادر]]، [[قابل التوب]]، [[القائم علی کل نفس بما کسبت]]، کبیر، [[کریم]]، کافی، لطیف، [[ملک]]، [[مؤمن]]، [[مهیمن]]، [[متکبر]]، [[مصور]]، [[مجید]]، [[مجیب]]، [[مبین]]، [[مولی]]، محیط، [[مقیت]]، [[متعال]]، [[محیی]]، [[متین]]، [[مقتدر]]، [[مستعان]]، [[مبدی]]، [[مالک الملک]]، [[نصیر]]، [[نور]]، [[وهاب]]، واحد، [[ولی]]، [[واسع]]، [[وکیل]]، [[ودود]] و [[هادی]]<ref>المیزان، ۸/ ۳۷۳.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص77.</ref>. | [[قرآن کریم]] از صد و بیست و هفت [[نام خدا]] یاد کرده است؛ اما [[روایات معصومین]]{{ع}} نود و نُه نام را آوردهاند. در دعای [[جوشن کبیر]] هزار نام آمده است و شارحان [[دعا]] گفتهاند که این نامها، در [[حقیقت]]، به همان نود و نه نام بازمیگردند<ref>المیزان، ۸/ ۱۸۶- ۱۸۰.</ref>. نامهایی که در [[قرآن]] آمدهاند، عبارتند از: [[الله]]، [[احد]]، [[اول]]، [[آخِر]]، [[اعلی]]، [[اکرم]]، [[اعلم]]، [[ارحم الراحمین]]، [[احکم الحاکمین]]، [[احسن الخالقین]]، [[اهل التقوی]]، [[اهل المغفرة]]، [[اقرب]]، [[ابقی]]، [[باری]]، [[باطن]]، [[بدیع]]، [[بِر]]، [[بصیر]]، [[تواب]]، [[جبار]]، جامع، [[حکیم]]، [[حلیم]]، [[حَی]]، [[حق]]، [[حسیب]]، [[حفیظ]]، [[حفی]]، [[خبیر]]، [[خالق]]، [[خلاق]]، [[خیر]]، [[خیر الماکرین]]، [[خیر الرازقین]]، [[خیر الفاصلین]]، [[خیر الحاکمین]]، [[خیر الفاتحین]]، [[خیر الغافرین]]، [[خیر الوارثین]]، [[خیر الراحمین]]، [[خیر المنزلین]]، [[ذوالعرش]]، [[ذو الطول]]، [[ذوالانتقام]]، [[ذوالفضل العظیم]]، [[ذو الرحمة]]، [[ذو القوة]]، [[ذو الجلال والإکرام]]، [[ذو المعارج]]، [[رحمن]]، [[رحیم]]، [[رؤوف]]، [[رب]]، [[رفیع الدرجات]]، [[رزاق]]، رقیب، [[سمیع]]، [[سلام]]، [[سریع الحساب]]، [[سریع العقاب]]، [[شهید]]، [[شاکر]]، [[شکور]]، [[شدید العقاب]]، [[شدید المحال]]، [[صمد]]، ظاهر، [[علیم]]، [[عزیز]]، [[عَفُو]]، [[علی]]، [[عظیم]]، [[علام الغیوب]]، [[عالم الغیب و الشهادة]]، [[غنی]]، [[غفور]]، [[غالب]]، [[غافر الذنب]]، [[غفار]]، [[فالق الاصباح]]، [[فالق الحب والنوی]]، [[فاطر]]، [[فتاح]]، [[قوی]]، [[قدوس]]، [[قیوم]]، [[قاهر]]، [[قهار]]، [[قریب]]، [[قادر]]، [[قابل التوب]]، [[القائم علی کل نفس بما کسبت]]، کبیر، [[کریم]]، کافی، لطیف، [[ملک]]، [[مؤمن]]، [[مهیمن]]، [[متکبر]]، [[مصور]]، [[مجید]]، [[مجیب]]، [[مبین]]، [[مولی]]، محیط، [[مقیت]]، [[متعال]]، [[محیی]]، [[متین]]، [[مقتدر]]، [[مستعان]]، [[مبدی]]، [[مالک الملک]]، [[نصیر]]، [[نور]]، [[وهاب]]، واحد، [[ولی]]، [[واسع]]، [[وکیل]]، [[ودود]] و [[هادی]]<ref>المیزان، ۸/ ۳۷۳.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص77.</ref>. | ||
==اسماء الحسنی== | ==[[اسماء الحسنی]]== | ||
در چهار [[آیه]] از [[قرآن کریم]] [[نیکوترین نامها]] به [[خداوند]] اختصاص دارد: | در چهار [[آیه]] از [[قرآن کریم]] [[نیکوترین نامها]] به [[خداوند]] اختصاص دارد: لِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى. {{متن قرآن|وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«و خداوند را نامهای نیکوتر است، او را بدانها بخوانید! و آنان را که در نامهای خداوند کژاندیشی میکنند وانهید، به زودی بدانچه میکردهاند کیفر میبینند» سوره اعراف، آیه ۱۸۰.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا}}<ref>«بگو: چه «الله» را بخوانید و چه «رحمان» را؛ هر چه بخوانید، نامهای نیکوتر او راست و به نمازت نه بانگ بردار و نه آن را بیآوا بخوان و میان آن (دو)، راهی (میانه) بگزین!» سوره اسراء، آیه ۱۱۰.</ref>؛ {{متن قرآن|اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى}}<ref>«خداوند است که هیچ خدایی جز او نیست؛ نامهای نیکوتر از آن اوست» سوره طه، آیه ۸.</ref>؛ {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«اوست خداوند آفریننده پدیدآور نگارگر، نامهای نکوتر او راست؛ هر چه در آسمانها و زمین است او را به پاکی میستایند و او پیروزمند فرزانه است» سوره حشر، آیه ۲۴.</ref> این تعبیر در [[روایات]] نیز به کار رفته است، بدین جهت [[دانشمندان اسلامی]] درباره اسمای حسنای خداوند بحث کردهاند و حتی کتابهایی در این باره نوشتهاند. آنان قبل از اینکه به شرح و تبیین اسمای حسنای خداوند بپردازند به بررسی مباحث مقدماتی پرداختهاند که یکی از این مباحث، رابطه اسم و مسماست. | ||
[[اشاعره]] به عینیت و [[یگانگی]] اسم و مسما معتقداند، ولی [[معتزله]] بر دو گانگی آن دو [[اصرار]] دارند. غزالی و [[فخر رازی]] نیز با معتزله هم عقیدهاند <ref>شرح الاسماء الحسنی رازی، ص۱۸، اصول الدین بغدادی، ص۱۱۴</ref>. [[ابوالفتوح رازی]]، [[صدوق]] و [[کلینی]] عینیّت اسم و مسما را رد کرده و با [[ادله]] متعدد، تباین و غیریت آن دو را [[اثبات]] کردهاند <ref>روض الجنان،ج۹، ص۲۵؛ اصول کافی،ج۱، ص۸۷، توحید، ص۲۲۱</ref>. در عین حال [[حکیم سبزواری]] در کتاب [[اسرار]] الحکم [[معتقد]] است اسم و مسما بالذات عین یکدیگرند و تفاوت آن دو به اعتبار میباشد، دلیل او بر عینیت چنین است که مصداق [[اسما]] و صفات بالذات یکی بوده و تغایرشان اعتباری است و صفت چون عین ذات است، پس اسم هم عین مسما است و البته این عینیت در اسمای حقیقیه است و گرنه در اسمای لفظیه آنها اسمای اسما هستند<ref>اسرار الحکم، ج۱، ص۵۵</ref>. با دقت در [[کلام]] حکیم سبزواری و خصوصاً بخش اخیر کلام ایشان به این نتیجه میرسیم که وی بر خلاف دیدگاه [[شیعه امامیه]] در مورد رابطه اسم و مسما مشی ننموده است؛ زیرا [[متکلمان شیعه]] نیز اگر به دوگانگی اسم و مسما قائل شدهاند، مقصودشان اسمای لفظی است، حکیم سبزواری نیز این مطلب را پذیرفته است. دوگانگی در اسمای لفظی با مسما به نحوی مورد پذیرش نویسنده کتاب شرح العقیدة الطحاویه نیز میباشد، وی در پاسخ به این [[پرسش]] که آیا اسم عین مسماست و یا غیر آن؟ میگوید: گاهی از اسم [[اراده]] مسما میگردد، مانند اینکه میگوییم: قال [[اللّه]]، [[سمع]] اللّه لمن حمده، و گاهی لفظی اراده میشود که دلالت بر مسما میکند، مثل اللّه اسم [[عربی]]، [[الرحمان]] اسم عربی، [[الرحیم]] من أسماء اللّه، در این موارد اسم مراد است نه مسما. پس کسانی که قائل به مغایرت بین اسم و مسما هستند اگر همین شق دوم مورد نظرشان بوده است، صحیح و پذیرفتنی است و اگر مقصود از مغایرت بین اسم و مسما این باشد که [[خداوند]] موجود بوده و هیچ اسمی نداشته و سپس یا خودش برای خودش اسم [[جعل]] نموده و یا دیگران، این [[گمراهی]] و [[الحاد]] در مورد [[اسماء]] اللّه است<ref>شرح العقیدة الطحاویه، ص۱۲۷</ref>. | [[اشاعره]] به عینیت و [[یگانگی]] اسم و مسما معتقداند، ولی [[معتزله]] بر دو گانگی آن دو [[اصرار]] دارند. غزالی و [[فخر رازی]] نیز با معتزله هم عقیدهاند <ref>شرح الاسماء الحسنی رازی، ص۱۸، اصول الدین بغدادی، ص۱۱۴</ref>. [[ابوالفتوح رازی]]، [[صدوق]] و [[کلینی]] عینیّت اسم و مسما را رد کرده و با [[ادله]] متعدد، تباین و غیریت آن دو را [[اثبات]] کردهاند <ref>روض الجنان،ج۹، ص۲۵؛ اصول کافی،ج۱، ص۸۷، توحید، ص۲۲۱</ref>. در عین حال [[حکیم سبزواری]] در کتاب [[اسرار]] الحکم [[معتقد]] است اسم و مسما بالذات عین یکدیگرند و تفاوت آن دو به اعتبار میباشد، دلیل او بر عینیت چنین است که مصداق [[اسما]] و صفات بالذات یکی بوده و تغایرشان اعتباری است و صفت چون عین ذات است، پس اسم هم عین مسما است و البته این عینیت در اسمای حقیقیه است و گرنه در اسمای لفظیه آنها اسمای اسما هستند<ref>اسرار الحکم، ج۱، ص۵۵</ref>. با دقت در [[کلام]] حکیم سبزواری و خصوصاً بخش اخیر کلام ایشان به این نتیجه میرسیم که وی بر خلاف دیدگاه [[شیعه امامیه]] در مورد رابطه اسم و مسما مشی ننموده است؛ زیرا [[متکلمان شیعه]] نیز اگر به دوگانگی اسم و مسما قائل شدهاند، مقصودشان اسمای لفظی است، حکیم سبزواری نیز این مطلب را پذیرفته است. دوگانگی در اسمای لفظی با مسما به نحوی مورد پذیرش نویسنده کتاب شرح العقیدة الطحاویه نیز میباشد، وی در پاسخ به این [[پرسش]] که آیا اسم عین مسماست و یا غیر آن؟ میگوید: گاهی از اسم [[اراده]] مسما میگردد، مانند اینکه میگوییم: قال [[اللّه]]، [[سمع]] اللّه لمن حمده، و گاهی لفظی اراده میشود که دلالت بر مسما میکند، مثل اللّه اسم [[عربی]]، [[الرحمان]] اسم عربی، [[الرحیم]] من أسماء اللّه، در این موارد اسم مراد است نه مسما. پس کسانی که قائل به مغایرت بین اسم و مسما هستند اگر همین شق دوم مورد نظرشان بوده است، صحیح و پذیرفتنی است و اگر مقصود از مغایرت بین اسم و مسما این باشد که [[خداوند]] موجود بوده و هیچ اسمی نداشته و سپس یا خودش برای خودش اسم [[جعل]] نموده و یا دیگران، این [[گمراهی]] و [[الحاد]] در مورد [[اسماء]] اللّه است<ref>شرح العقیدة الطحاویه، ص۱۲۷</ref>. | ||
از مباحث دیگر در این باره مسئله تفاوت اسم و صفت است. | از مباحث دیگر در این باره مسئله تفاوت اسم و صفت است. | ||
از دیدگاه [[متکلمان اسلامی]] هر لفظی که دلالت کند بر ذات، بدون اعتبار صفتی، به آن اسم میگویند، مانند زید،[[ آسمان]]،[[ زمین]] و... و اگر لفظی دلالت کند بر ذاتی به اعتبار اتصاف آن ذات به صفتی از صفات مانند [[خالق]]، [[رازق]]، طویل، عریض و... به آن صفت گفته میشود<ref>شرح الاسماء الحسنی رازی، ص۲۷</ref>. اما در مورد [[خداوند متعال]] کاملاً متفاوت است؛ به این معنا که اگر لفظی دلالت نماید بر صفتی بدون ملاحظه ذات، به آن، صفت گفته میشود، مثل [[علم]]، [[قدرت]]، [[اراده]] و... و اگر لفظی دلالت کند بر ذاتی به اعتبار خود ذات به آن اسم میگویند، مثل عالم، [[قادر]]، [[مرید]] و... در نتیجه آنچه در مورد [[خداوند سبحان]] اسم محسوب میگردد، در مورد غیر [[خدا]] صفت به شمار میآید<ref>گوهر مراد، ص۳۳۹؛ اسرار الحکم، ص۵۵</ref>. علت و سبب این تفاوت را [[حکیم لاهیجی]] چنین بیان کرده است: لیکن فرقی هست میان اسم در [[واجب]] و صفت در غیر واجب، و آن عبارت است ذات در مفهوم صفت در غیر واجب به طریق ابهام و [[اجمال]] معتبر است، نه بر [[سبیل]] تعیین و تفصیل؛ مثلاً مفهوم [[قائم]] ذات ماست که مأخوذ باشد با صفت [[قیام]] و به قرینه خارجی مفهوم شود که آن ذات مثلاً ذات زید است و در مفهوم اسم در واجب ذات معیّن معتبر است؛ مثلاً معتبر در مفهوم عالم که از [[اسماء]] [[اللّه]] باشد ذات معیّنی است که آن ذات، واجب الوجود باشد مأخوذ با [[صفت علم]] و همچنین قادر و [[حیّ]] و امثال آن و دور نیست که وجود این فرق باعث مغایرت در تسمیه شده باشد<ref>گوهر مراد، ص۲۴۰</ref>. | از دیدگاه [[متکلمان اسلامی]] هر لفظی که دلالت کند بر ذات، بدون اعتبار صفتی، به آن اسم میگویند، مانند زید، [[آسمان]]، [[زمین]] و... و اگر لفظی دلالت کند بر ذاتی به اعتبار اتصاف آن ذات به صفتی از صفات مانند [[خالق]]، [[رازق]]، طویل، عریض و... به آن صفت گفته میشود<ref>شرح الاسماء الحسنی رازی، ص۲۷</ref>. اما در مورد [[خداوند متعال]] کاملاً متفاوت است؛ به این معنا که اگر لفظی دلالت نماید بر صفتی بدون ملاحظه ذات، به آن، صفت گفته میشود، مثل [[علم]]، [[قدرت]]، [[اراده]] و... و اگر لفظی دلالت کند بر ذاتی به اعتبار خود ذات به آن اسم میگویند، مثل عالم، [[قادر]]، [[مرید]] و... در نتیجه آنچه در مورد [[خداوند سبحان]] اسم محسوب میگردد، در مورد غیر [[خدا]] صفت به شمار میآید<ref>گوهر مراد، ص۳۳۹؛ اسرار الحکم، ص۵۵</ref>. علت و سبب این تفاوت را [[حکیم لاهیجی]] چنین بیان کرده است: لیکن فرقی هست میان اسم در [[واجب]] و صفت در غیر واجب، و آن عبارت است ذات در مفهوم صفت در غیر واجب به طریق ابهام و [[اجمال]] معتبر است، نه بر [[سبیل]] تعیین و تفصیل؛ مثلاً مفهوم [[قائم]] ذات ماست که مأخوذ باشد با صفت [[قیام]] و به قرینه خارجی مفهوم شود که آن ذات مثلاً ذات زید است و در مفهوم اسم در واجب ذات معیّن معتبر است؛ مثلاً معتبر در مفهوم عالم که از [[اسماء]] [[اللّه]] باشد ذات معیّنی است که آن ذات، واجب الوجود باشد مأخوذ با [[صفت علم]] و همچنین قادر و [[حیّ]] و امثال آن و دور نیست که وجود این فرق باعث مغایرت در تسمیه شده باشد<ref>گوهر مراد، ص۲۴۰</ref>. | ||
از دیدگاه بیشتر مفسراناسماء الحسنی اسمایی هست که دارای معانی کمال بوده و جز بر ذات خداوند متعال دلالت نمیکنند و نیز معنای وصفی حسن در آنها لحاظ شده و دارای دو ویژگی باشد: ۱. [[بینیازی]] [[ذات خداوند]] از همه در آن صفات.۲. [[نیازمندی]] دیگران به ذات [[پاک]] او در آن صفات<ref>المیزان، ج۸، ص۲۴۲؛ تفسیر کبیر، ج۱۵، ص۶۶</ref> | از دیدگاه بیشتر مفسراناسماء الحسنی اسمایی هست که دارای معانی کمال بوده و جز بر ذات خداوند متعال دلالت نمیکنند و نیز معنای وصفی حسن در آنها لحاظ شده و دارای دو ویژگی باشد: ۱. [[بینیازی]] [[ذات خداوند]] از همه در آن صفات.۲. [[نیازمندی]] دیگران به ذات [[پاک]] او در آن صفات<ref>المیزان، ج۸، ص۲۴۲؛ تفسیر کبیر، ج۱۵، ص۶۶</ref> | ||
عرفای [[مسلمان]] [[خداوند متعال]] را در مرتبه واحدیت مستجمع جمیع اسمای حسنا و صفات علیا میدانند، ولکن در مرتبه احدیّت که بالاتر از مرتبه واحدیت است، گفتهاند: لا اسم ولا رسم له<ref>اسرار الحکم، ص۷۹ـ ۸۲</ref>. [[محی الدین]] پس از ذکر [[آیه]] {{متن قرآن|...هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى}}<ref>«اوست خداوند آفریننده پدیدآور نگارگر، نامهای نکوتر او راست؛ هر چه در آسمانها و زمین است او را به پاکی میستایند و او پیروزمند فرزانه است» سوره حشر، آیه ۲۴.</ref> میگوید: [[اسماء]] حسنای الهی۹۹ اسم است که مدلول هر کدام از آنها غیر از مدلول دیگری است، ولی مسمای همه یکی بیش نیست<ref>فتوحات، ج۱۰، ص۳۹۸</ref>. [[ | عرفای [[مسلمان]] [[خداوند متعال]] را در مرتبه واحدیت مستجمع جمیع اسمای حسنا و صفات علیا میدانند، ولکن در مرتبه احدیّت که بالاتر از مرتبه واحدیت است، گفتهاند: لا اسم ولا رسم له<ref>اسرار الحکم، ص۷۹ـ ۸۲</ref>. [[محی الدین]] پس از ذکر [[آیه]] {{متن قرآن|...هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى}}<ref>«اوست خداوند آفریننده پدیدآور نگارگر، نامهای نکوتر او راست؛ هر چه در آسمانها و زمین است او را به پاکی میستایند و او پیروزمند فرزانه است» سوره حشر، آیه ۲۴.</ref> میگوید: [[اسماء]] حسنای الهی۹۹ اسم است که مدلول هر کدام از آنها غیر از مدلول دیگری است، ولی مسمای همه یکی بیش نیست<ref>فتوحات، ج۱۰، ص۳۹۸</ref>. خواجه عبداللّه [[انصاری]] طبق نقل [[میبدی]] در [[کشف الاسرار]] به عینیت اسم و مسما [[معتقد]] شده است<ref>کشف الاسرار، ج۵، ص۸۰۰</ref>. | ||
از دیدگاه [[سید حیدر آملی]] در عالم وجود جز [[خدای تعالی]]، [[اسما]]، صفات و [[افعال]] او نمیباشد و جمیع موجودات [[مظهر]] اسمای الهیه است، اسماء [[اللّه]] نامتناهی است، اما در یک تقسیم منحصر میشود در اسمای ذات، اسمای صفات واسمای افعال.[[ انسان]] مظهر جمیع اسمای جلالیه و جمالیه است، [[عقل]] مظهر اسمای لطفیه اوست و نفس مظهر اسمای قهریه او و همچنین هر عضوی از اعضای [[آدمی]] مظهر اسمی از اسماء اللّه و یا قوتی از قوای اوست<ref>جامع الاسرار، ص۱۳۸ـ ۱۳۳</ref>. | از دیدگاه [[سید حیدر آملی]] در عالم وجود جز [[خدای تعالی]]، [[اسما]]، صفات و [[افعال]] او نمیباشد و جمیع موجودات [[مظهر]] اسمای الهیه است، اسماء [[اللّه]] نامتناهی است، اما در یک تقسیم منحصر میشود در اسمای ذات، اسمای صفات واسمای افعال. [[انسان]] مظهر جمیع اسمای جلالیه و جمالیه است، [[عقل]] مظهر اسمای لطفیه اوست و نفس مظهر اسمای قهریه او و همچنین هر عضوی از اعضای [[آدمی]] مظهر اسمی از اسماء اللّه و یا قوتی از قوای اوست<ref>جامع الاسرار، ص۱۳۸ـ ۱۳۳</ref>. | ||
[[متکلمان اسلامی]] اسما را به سه دسته تقسیم کرده اند:۱. اسمای ذات (اسمای [[علم]])؛ ۲. اسمای جزء ذات (مثل [[جسم]] نسبت به [[انسان]])؛ ۳. اسمای خارج از ذات (صفات). در جواز و کاربرد قسم اول در مورد خداوند متعال در میان [[متکلمان]] [[اختلاف]] وجود دارد.طبق گفته [[فخر رازی]] بسیاری از متکلمان چنین کاربردی را روا نمیدانند، به دلیل اینکه اسم علم [[قائم مقام]] اسم اشاره است. از آنجا که اشاره به سوی [[خداوند]] قابل [[تصور]] نیست، پس اسم علم نیز در [[حق]] او ممنوع خواهد بود. فخر رازی در جواب این اشکال گفته است: آنچه در [[حق خداوند]] ممنوع است اشاره حسیه است، نه اشاره عقلیه، اما قسم دوم قطعاً جایز نیست؛ زیرا لازمه آن مرکب دانستن [[خداوند]] است و هر مرکبی ممکن است، نه [[واجب]]. قسم سوم خود به بخشهای مختلف تقسیم میگردد<ref>شرح الاسماء الحسنی، ص۴۰</ref>. قیصری در شرح [[فصوص الحکم]] با توجه به دیدگاه [[ابن عربی]] در کتاب | [[متکلمان اسلامی]] اسما را به سه دسته تقسیم کرده اند:۱. اسمای ذات (اسمای [[علم]])؛ ۲. اسمای جزء ذات (مثل [[جسم]] نسبت به [[انسان]])؛ ۳. اسمای خارج از ذات (صفات). در جواز و کاربرد قسم اول در مورد خداوند متعال در میان [[متکلمان]] [[اختلاف]] وجود دارد.طبق گفته [[فخر رازی]] بسیاری از متکلمان چنین کاربردی را روا نمیدانند، به دلیل اینکه اسم علم [[قائم مقام]] اسم اشاره است. از آنجا که اشاره به سوی [[خداوند]] قابل [[تصور]] نیست، پس اسم علم نیز در [[حق]] او ممنوع خواهد بود. فخر رازی در جواب این اشکال گفته است: آنچه در [[حق خداوند]] ممنوع است اشاره حسیه است، نه اشاره عقلیه، اما قسم دوم قطعاً جایز نیست؛ زیرا لازمه آن مرکب دانستن [[خداوند]] است و هر مرکبی ممکن است، نه [[واجب]]. قسم سوم خود به بخشهای مختلف تقسیم میگردد<ref>شرح الاسماء الحسنی، ص۴۰</ref>. قیصری در شرح [[فصوص الحکم]] با توجه به دیدگاه [[ابن عربی]] در کتاب انشاء الدوائر [[اسماء]] [[اللّه]] را به چهار دسته ذیل تقسیم کرده است: | ||
#اسماء ذات، مانند: اللّه، | #اسماء ذات، مانند: اللّه، [[الرب]]، [[الملک]]، [[القدوس]]، [[السلام]]، [[المؤمن]]، [[المهیمن]]، [[العزیز]]، [[الجبار]]، [[المتکبر]]، [[العلی]]، [[العظیم]]، [[الظاهر]]، [[الباطن]] و.... | ||
#اسماء الصفات، مانند: | #اسماء الصفات، مانند: [[الحی]]، [[الشکور]]، القهار، [[القاهر]]، [[المقتدر]]، [[القوی]]، القادر، [[الکریم]]، الغفار و.... | ||
#اسماء الأفعال، مانند: المبدی، المعید، | #اسماء الأفعال، مانند: المبدی، المعید، [[الوکیل]]، [[الباعث]]، المجیب، [[الواسع]]، [[الحسیب]]، الحافظ، و.... | ||
#اسماء الامهات، مانند: الحیات، الکلام، القدرة، [[اراده]]، العلم، السمع والبصر و.... | #اسماء الامهات، مانند: الحیات، الکلام، القدرة، [[اراده]]، العلم، السمع والبصر و.... | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
[[متکلمان اسلامی]] در پاسخ به این [[پرسش]] سه دسته شده اند: | [[متکلمان اسلامی]] در پاسخ به این [[پرسش]] سه دسته شده اند: | ||
#دسته ای به جواز مطلق [[رأی]] دادهاند و [[معتقد]] به ممانعت و [[نهی]] خاص از طرف [[شارع]] نشدهاند، [[فخر رازی]] این قول را به [[معتزله]] وکرّامیه نسبت داده است<ref>شرح الاسماء الحسنی، ص۳۶</ref>. | #دسته ای به جواز مطلق [[رأی]] دادهاند و [[معتقد]] به ممانعت و [[نهی]] خاص از طرف [[شارع]] نشدهاند، [[فخر رازی]] این قول را به [[معتزله]] وکرّامیه نسبت داده است<ref>شرح الاسماء الحسنی، ص۳۶</ref>. | ||
#[[اشاعره]] معتقد به توقیفی بودن اسماء اللّه شده اند<ref>شرح المقاصد، ج۴، ص۳۴۵؛ شرح المواقف، ج۸، ص۲۱۰؛ شرح الاسماء الحسنی، ص۳۶</ref>. | # [[اشاعره]] معتقد به توقیفی بودن اسماء اللّه شده اند<ref>شرح المقاصد، ج۴، ص۳۴۵؛ شرح المواقف، ج۸، ص۲۱۰؛ شرح الاسماء الحسنی، ص۳۶</ref>. | ||
#گروهی مانند غزالی بین اسم و صفت قائل به تفصیل گردیده، در صفت توقیفیت را قبول ندارد و لکن در اسم پذیرفته است<ref>شرح الاسماء الحسنی، ص۳۶</ref>. | #گروهی مانند غزالی بین اسم و صفت قائل به تفصیل گردیده، در صفت توقیفیت را قبول ندارد و لکن در اسم پذیرفته است<ref>شرح الاسماء الحسنی، ص۳۶</ref>. | ||
شاید به جهت عدم [[دلایل عقلی]] و [[نقلی]] کافی بسیاری از بزرگان [[شیعه]] مانند [[خواجه نصیرالدین طوسی]] در تجرید الاعتقاد؛ [[ابن بابویه]] در رساله [[اعتقادات]]؛[[ شهید]] اول در رساله | شاید به جهت عدم [[دلایل عقلی]] و [[نقلی]] کافی بسیاری از بزرگان [[شیعه]] مانند [[خواجه نصیرالدین طوسی]] در تجرید الاعتقاد؛ [[ابن بابویه]] در رساله [[اعتقادات]]؛ [[شهید]] اول در رساله اعتقادات و همچنین شیخ [[بهائی]] در رساله اعتقادات از توقیفی بودن [[اسمای الهی]] بحث نکردهاند، در عین حال [[ابوالفتوح رازی]] با [[استدلال]] به [[آیه]] ۱۸۰ [[سوره اعراف]] قائل به توقیفی بودن [[اسماء]] [[اللّه]] است <ref>روض الجنان، ج۹، ص۲۵</ref>. | ||
عرفای [[اسلامی]] نوعی دیگر از اسماء اللّه را تحت عنوان اسمای مستأثره مطرح کردهاند، اما [[متکلمان]] به این عنوان اشاره نکردهاند. واژه مستأثره برگرفته از دعای [[پیامبر عظیم الشأن اسلام]] است که فرمود: اللهم إنّی أسئلک لکلّ اسم هو لک سمّیت به نفسک، أوأنزلت فی کتابک، أو علمته أحداً من عبادک أو استأثرت به فی [[علم]] غیبک<ref>مکارم الاخلاق،ص۲۵۱</ref>. مقصود از اسمای مستأثره از دیدگاه عرفا آن نوع از اسماء اللّه است که وقوف و دسترسی بر آنها برای هیچ کس میسر نمیباشد. به قول آنها این گونه اسماء اللّه مکنون در [[علم غیب]] وجوداند و داخل در حیطه اسم اول و اسم باطنند] اشاره به آیه: {{متن قرآن|هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ}}<ref>«او، آغاز و انجام و آشکار و نهان است و به هر چیزی داناست» سوره حدید، آیه ۳.</ref> و چون داخل در اسم باطنند هرگز ظاهر نمیگردند<ref>شرح مقدمه قیصری، ص۲۶۹؛ مشارق الدراری، ص۵۰۱؛ مصباح الانس، ص۴۷</ref>. | عرفای [[اسلامی]] نوعی دیگر از اسماء اللّه را تحت عنوان اسمای مستأثره مطرح کردهاند، اما [[متکلمان]] به این عنوان اشاره نکردهاند. واژه مستأثره برگرفته از دعای [[پیامبر عظیم الشأن اسلام]] است که فرمود: اللهم إنّی أسئلک لکلّ اسم هو لک سمّیت به نفسک، أوأنزلت فی کتابک، أو علمته أحداً من عبادک أو استأثرت به فی [[علم]] غیبک<ref>مکارم الاخلاق،ص۲۵۱</ref>. مقصود از اسمای مستأثره از دیدگاه عرفا آن نوع از اسماء اللّه است که وقوف و دسترسی بر آنها برای هیچ کس میسر نمیباشد. به قول آنها این گونه اسماء اللّه مکنون در [[علم غیب]] وجوداند و داخل در حیطه اسم اول و اسم باطنند] اشاره به آیه: {{متن قرآن|هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ}}<ref>«او، آغاز و انجام و آشکار و نهان است و به هر چیزی داناست» سوره حدید، آیه ۳.</ref> و چون داخل در اسم باطنند هرگز ظاهر نمیگردند<ref>شرح مقدمه قیصری، ص۲۶۹؛ مشارق الدراری، ص۵۰۱؛ مصباح الانس، ص۴۷</ref>. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
در [[روایات]] متعددی که از طرق [[اهل بیت]]{{ع}} و [[اهل سنت]] رسیده اسمای حسنانود ونه مورد شمرده شده است <ref>سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۲۶۹؛ فتح الباری، ج۵، ص۱۸۲؛ المصنف، ج۱۰، ص۴۴۶؛ توحید صدوق، ص۱۹۴ و...</ref>. | در [[روایات]] متعددی که از طرق [[اهل بیت]]{{ع}} و [[اهل سنت]] رسیده اسمای حسنانود ونه مورد شمرده شده است <ref>سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۲۶۹؛ فتح الباری، ج۵، ص۱۸۲؛ المصنف، ج۱۰، ص۴۴۶؛ توحید صدوق، ص۱۹۴ و...</ref>. | ||
اللّه، | اللّه، [[الإله]]، [[الواحد]]، [[الأحد]]، [[الصمد]]، [[الأوّل]]، [[الآخر]]، [[السمیع]]، [[القدیر]]، [[القاهر]]، [[العلی]]، [[الأعلی]]، [[الباقی]]، [[البدیع]]، [[الباری]]، [[الأکرم]]، [[الظاهر]]، [[الباطن]]، [[الحی]]، [[الحکیم]]، [[العلیم]]، [[الحلیم]]، [[الحفیظ]]، [[الحق]]، [[الحسیب]]، [[الحمید]]، [[الحفی]]، [[الرّب]]، [[الرحمن]]، [[الرحیم]]، [[الذاری]]، [[الرزاق]]، [[الرقیب]]، [[الرّئوف]]، [[الرّائی]]، [[السلام]]، [[المؤمن]]، [[المهیمن]]، [[العزیز]]، [[الجبار]]، [[المتکبّر]]، [[السید]]، [[السبوح]]، [[الشهید]]، [[الصادق]]، [[الصانع]]، [[الطاهر]]، [[العدل]]، [[العفوّ]]، [[الغفور]]، [[الغنی]]، [[الغیاث]]، [[الفاطر]]، [[الفرد]]، [[الفتاح]]، [[الفالق]]، [[القدیم]]، [[الملک]]، [[القدوس]]، [[القویّ]]، [[الغریب]]، [[القیوم]]، [[القابض]]، [[الباسط]]، [[قاضی الحاجات]]، [[المجید]]، [[المولی]]، [[المنّان]]، [[المحیط]]، [[المبین]]، [[المقیب]]، [[المصوّر]]، [[الکریم]]، [[الکبیر]]، [[الکافی]]، [[کاشف الضر]]، [[الوتر]]، [[النّور]]، [[الوهاب]]، [[الناصر]]، [[الواسع]]، [[الودود]]، [[الهادی]]، [[الوقی]]، [[الوکیل]]، [[الوارث]]، [[البّر]]، [[الباعث]]، [[التواب]]، الجلیل، [[الجواد]]، [[الخبیر]]، [[الخالق]]، [[خیرالناصرین]]، [[الدّیان]]، [[الشکور]]، [[العظیم]]، [[اللطیف]]، [[الشافی]]<ref>توحید صدوق، ص۱۹۴</ref>.<ref>[[رحمت الله ضیائی ارزگانی|ضیائی ارزگانی، رحمت الله]]، [[اسماء الحسنی (مقاله)|مقاله «اسماء الحسنی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۳۸۳.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |